مسبوق به سابقه بودن اظهارات
حمیدانصاری تصریح کرد: سخنان ايشان مسبوق بهسابقه و انگيزه خاص است اما متعجبم چرا اين مطالب اهانتآميز نسبت به امام و ياران صديق امام و انقلاب در چندين سايت ارزشي به صورت برجسته و بدون نقد بازنشر داده شد؟ ظاهرا مخالفت با آقاي هاشمي از چنان اهميت و مصونيتي برخوردار شده است كه در پرتو آن، گوينده و انتشاردهنده مجاز به هر سخني است ولو آنكه زير سوال بردن امام، توهين به امام و وارونه جلوه دادن حقايق انقلاب باشد. واقعیت این است که در اظهارات ایشان نه به عکس امام بلکه به خود امام توهین شده است. با عذرخواهي از خوانندگان محترم و آيتا... هاشمي، تعبير گوينده اين مطالب كه آقاي هاشمي را مهره آمريكا ناميده يا تعبير «باند منحوس هاشمي» حقيقتا حتي از يك فرد عادي تا چه رسد به ايشان، بسيار دور از انتظار است.
انصاری اظهار کرد: بهراستي در قبال اين تهمت سهمگين چگونه ميتوان سكوت كرد كه ايشان ميگويد «جنگ پنهاني بيت آقاي منتظري و باند اكبر هاشميرفسنجاني و لورفتن سفر مك فارلين به طرفيت هاشمي كه از طرف سيدمهدي هاشمي انجام شده بود، انتقام از او بهصورت به ميان كشيدن پرونده سيدمهدي و محاكمه و اعدام او بود كه نوعي زهرچشم و قدرتنمايي هم محسوب ميشود، بهعلاوه خود بيت آقاي منتظري را از دور سياست خارج ميكرد». و ايشان در همين گفتوگو ميگويد: «و سيدمهدي هاشمي هم سرش را بر سر اين قمار از دست داد و توسط گروه رقيب به محاكمه و اعدام سپرده شد»!
طمع هاشمی برای اخذ قدرت؟!
حمید انصاری يادآور شد: جناب ايشان قبل از بيان اين عبارات توضيح داده است كه آمريكا از اول پيروزي انقلاب بعد از آنكه از به شكست كشيدن انقلاب نااميد شد به فكر جانشين بعد از امام افتاد. و پس از بررسي وضعيت شخصيتهاي اول انقلاب نهايتا چنين نتيجه ميگيرند: «...بنابراين گزينه موردنظر فقط هاشمي و بيت مرحوم منتظري بود». وی تاکیدکرد: نتيجه سخن مذكور جز اين نيست كه مطرح شدن آقاي منتظري بهعنوان قائممقام رهبري از يكسو منطبق با طمع آمريكا از طريق جلب همكاري بيت ايشان و از سوي ديگر طمع آقاي هاشمي و اطرافيان امام در جماران براي به دست گرفتن قدرت بعد از امام بوده است! گذشته از اينكه اين تهمت سهمگين،آشكارا قلب حقايق تاريخ انقلاب است، توهيني بزرگ به ملت ايران و منتخبين آنها در نخستين مجلس خبرگان است.
خلافگويي آشكار تاريخي
رئیس موسسه امام خمینی(ره) ادامه داد: سیدمحمد خامنهای مدعي است پيش كشيدن پرونده سيدمهدي هاشمي نتيجه لورفتن سفر مك فارلين به ايران و نتيجه توطئه آقايهاشمي بوده است! اصولا اين تهمت مبتني بر يك خلافگويي آشكار تاريخي است. برخلاف ادعاي گوينده، خبر سفر مكفارلين براي نخستين بار در نشريه لبناني الشراع در تاريخ 12 آبان 1365 منتشر گرديد. سيدمهدي هاشمي 22 روز قبل از آن در تاريخ 20 مهر 1365 بازداشت شده بود. دستگيري او مسبوق به اتهامات عديده و چندينساله وي بوده است.
سندی که انصاری اشاره کرد
حمید انصاری درپاسخ به این سوال که از سندي سخن گفتيد كه ادعاي ايشان و مطالب كتاب خاطرات را باطل ميكند، اين سند چيست؟ گفت: اين سند خيلي مهم است. تاريخ برقراري نخستين تماس با دلالان اسلحه و تيم آمريكايي (سرهنگ اوليورنورث) 29 مرداد 1364 بود و سفر مخفيانه مكفارلين در خرداد سال 65 صورت گرفت و چون سفر پنهاني وي در مسير اقدامات ايران براي تامين موشكها و قطعات مهم نظامي در دوران جنگ اتفاق افتاد، طبعا خبر آن غير قابل پخش بود. و تاريخ دستگيري سيدمهدي هاشمي قبل از انتشار خبر اين سفر (20مهر65) بوده است؛ اما تاريخ سند مورد نظر كه بطلان تحليل و تهمتهاي مترتب بر آن را به روشني اثبات ميكند 22 تير سال 1362 يعني سه سال قبل از سفر مك فارلين و قبل از دستگيري سيدمهدي هاشمي است.
وی افزود: امامخميني(ره) در بخشي از پيامي كه بهمناسبت افتتاح نخستين دوره مجلس خبرگان رهبري (1362) صادر گرديد و همزمان در راديو و تلويزيون و تمامي روزنامههاي وقت منتشر شد چنين مينويسد: «لازم است به رهبر محترم آتيه يا شوراي رهبري تذكري برادرانه و مخلصانه بدهم: رهبر و رهبري در اديان آسماني و اسلام بزرگ چيزي نيست كه خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خداي نخواسته به غرور و بزرگانديشي خود وادارد... .
بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايتپيشگان بيش از هر كس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذي در بيوت شما با چهرههاي صددرصد اسلامي و انقلابي ممكن است خداينخواسته فاجعه به بار آورند و با يك عمل انحرافي نظام را به انحراف كشانند و با دست شما به اسلام و جمهوري اسلامي سيلي زنند.ا...ا... در انتخاب اصحاب خود،ا...ا... در تعجيل تصميمگيري خصوصاً در امور مهمه و بايد بدانيد و ميدانيد كه انسان از اشتباه و خطا مصون نيست. به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگرديد و اقرار به خطا كنيد، كه آن كمال انساني است، توجيه و پافشاري در امر خطا، نقص و از شيطان است. در امور مهمه با كارشناسان مشورت كنيد و جانب احتياط را مراعات نماييد... » (صحيفه امام ج 18، ص6) .
مخاطب نصايح و هشدار دلسوزانه امام در اين پيام كاملا مشخص است. در نامههاي بعدي امام به آيتا... منتظري همين نكات آمده است. اين پيام در شرايطي صادر شد كه بعد از رحلت آيتا... طالقاني و شهادت استاد مطهري، آيتا... منتظري از چهرههاي انقلابي حوزه و از برجستهترين شاگردان و همفكران امام بود. انصاری ادامه داد: امامخميني(ره) از طريق سالهاي طولاني ارتباط با آقاي منتظري از نقاط ضعف و قوت روحيه و شخصيت شاگرد خويش كاملا آگاه بود. چنانكه حضرت امام در آخرين نامهاي كه به ايشان (8فروردين1368) نوشته است، ميفرمايد: «همانطور كه نوشتهايد رهبري نظام جمهوري اسلامي كار مشكل و مسئوليت سنگين و خطيري است كه تحملي بيش از طاقت شما ميخواهد». (همان، ج21، ص 334)
دلایل عدم اعلام رسمی نظر امام
وی در پاسخ به این سوال که چرا امام مخالفت خود را رسما بيان نكرد؟اظهار کرد: دلايل متعددي ميتواند مطرح شود كه اجمالا عرض ميكنم: 1- خود حضرت امام (در نامه 8 فروردين 68 به آقاي منتظري) تصريح كرده است: « هم شما و هم من، از ابتدا با انتخاب شما مخالف بوديم...؛ ولي خبرگان به اين نتيجه رسيده بودند و من نميخواستم در محدوده قانوني آنها دخالت كنم. » (صحيفه امام ج 21ص334)
2– چون سخن از تعيين جانشين براي امام بود مطمئنا مخالفت امام، از سوي افراد مغرض و دوستان افراطي مرحوم آقاي منتظري تعبير به امري شخصي ميشد و ميگفتند امام از اينكه خبرگان ميخواهند در زمان حيات ايشان برايشان جانشين تعيين كنند ناراضي است 3 – انعكاس مخالفت امام، مجلس خبرگان كه - بر طبق وظيفه قانوني و به خاطر دغدغه موجهي كه داشتند- تصميم به تضمين آينده رهبري نظام پس از امام گرفته بودند را با بن بست جدي مواجه ميكرد 4 – برداشت بنده اين است كه عدم دخالت امام در محدوده قانوني مجلس خبرگان در اين موضوع دو مبناي اساسي داشته است: مبناي اول اينكه: اصولا امام خميني در مسائل اجتماعي معتقد بود تا زماني كه افكار عمومي و شرايط بطور طبيعي آمادگي پذيرش نظر و تصميمي را (هرچند برحق) نداشته باشند اعلان و اصرار بر آن با شكست مواجه خواهد شد.
در تصميم مجلس خبرگان نيز امام خميني بر همين مبنا مخالفت خويش را ابراز نكرد. مطمئنا اگر مخالفت امام رسما به خبرگان اعلام ميشد اكثريت آنها تعبدا تبعيت ميكردند اما مساله هرگز نه براي خود آنها و نه براي جامعه بهصورت ريشهاي حل نميشد. مبناي دوم: به نظرم علت بنيادين عدم دخالت امام در تصميم مجلس خبرگان رهبري به يك مبناي اعتقادي در انديشه سياسي ايشان بازميگردد. دخالت امام آنهم در نخستين تجربه نظام جمهوري اسلامي و نخستين مجلس خبرگان رهبري در فرايند انتخاب رهبر آينده نظام، لامحاله به انتصابي كردن رهبران آينده نظام ميانجاميد. جمهوريت در انديشه سياسي امام ركن تفكيكناپذير نظام مطلوب است. جمهوريت يعني قائل شدن حق دخالت مردم در تعيين سرنوشت خويش و حق انتخاب زمامداران.
هشدارهای امام به آيتالله منتظری
حمید انصاری گفت: به هر حال هشدار و نصايح دلسوزانه امام خميني در پيام به مجلس خبرگان در سال 62 ثابت ميكند اين سخن افتراگونه كه در اظهارات جناب آقاي سيدمحمد خامنهاي آشكارا و در خاطرات منسوب به مرحوم آقاي منتظري بهطور ضمني آمده است. حقيقت همان است كه در فرازي از نامه مفصل مرحوم يادگار امام در ارديبهشت سال 68 به آيتا... منتظري بيان شده كه مينويسد: «... امام براي اينكه دوست و همفكر خود را از خطر نجات دهند سه سال قبل از دستگيري آقا مهدي مسائل بسيار مهمي خطاب به مجلس خبرگان فرمودند مثل: «ا...ا... در انتخاب اصحاب خود. »
يك سال قبل از دستگيري آقا مهدي هاشمي، افراد مختلفي را خدمت جنابعالي فرستادند كه آقا مهدي هاشمي فرد خطرناكي است او را از خود دورسازيد. آيا شما گوش داديد؟ امام آيتا... طاهري اصفهاني را خدمت شما فرستادند كه به ايشان بگوييد فلاني ميگويد آقاي مهدي هاشمي فرد خطرناكي است، تنها فايده اين پيغام اين بود كه آقاي طاهري كه از علاقهمندان بسيار جدي شما بود مغضوب شما گرديد؟ آيا حضرت امام من را با آقاي موسوي خوئينيها خدمت شما نفرستادند كه [ميگويند] آقا مهدي هاشمي ساواكي است.
وقتي با آقايان خامنهاي، موسوي اردبيلي، هاشميرفسنجاني و نخست وزير پيش آقاي منتظري رفتيد مساله مهدي هاشمي را مطرح كنيد شايد ايشان قبول كنند وآقا مهدي را از منزلشان اخراج كنند. من مساله را مطرح كردم و آقاي رفسنجاني براي حل مساله پيشنهاد داد كه حالا كه امام روي ايشان حساسند خوب است جنابعالي موافقت كنيد ايشان در يكي از دفاتر فرهنگي ايران در خارج از كشور خدمت كند. بعدها گفتيد ميخواهند ايشان را تبعيد كنند امام ديگر چه ميتوانستند بكنند.
تاکید بر واهی بودن اظهارات سیدمحمد خامنهای
وی تصریح کرد: همه كساني كه در جريان مسائل آن دوران بودهاند واهي بودن اين ادعا و تهمت را شهادت ميدهند و صدها سند برخلاف آن وجود دارد. ببينيد وقتي كه امام در سال 62 با تعبير تكاندهنده «ا...ا... در انتخاب اصحاب خود» به مخاطب واقعي اين سخن هشدار ميدهد و بر ضرورت پاكسازي بيت وي از منحرفين تاكيد ميكند فرزند امام و حضرات آيات خامنهاي، هاشميرفسنجاني، موسوياردبيلي و اكثريت مسئولين نظام و ديگر ياران امام در جماران و بيرون از جماران، از آقاي منتظري در مقابل مخالفين وي كاملا حمايت ميكردند و معرفي و تبليغ ايشان براي فراهم شدن شرايط طبيعي انتخاب وي به عنوان جانشين آينده امام در نشستهاي بعدي مجلس خبرگان را وجهه همت خويش ساخته بودند...
هم مرحوم آيتا... مشكيني و ديگر بزرگاني كه در نخستين مجلس خبرگان رهبري حضور داشتند هرگز حتي در خيالشان نميگنجيد كه عمق نفوذ جريان منحرف در بيت آقاي منتظري بدان حد است كه راه را بر تمامي راهحلهاي ممكن خواهند بست و كار را بدانجا خواهد رساند كه آقاي منتظري برخلاف همه آنچه را كه سالها در خطبهها و نوشتههايش در باب وارستگي، صداقت و حقگويي استاد خويش سخن گفته و وجوب پيروي از نظرات او را با دهها دليل عقلي و شرعي ثابت كرده بود، به خاطر سيدمهدي هاشمي در مقابل امام و اكثريت نزديكترين اصحاب خويش ميايستد.
توضیحی درباره مک فارلین
انصاري با اشاره به ماجراي مك فارلين افزود: جناب آقاي سيدمحمد خامنهاي در همين مصاحبه در مقام دفاع از درست بودن موضع خويش در مقابل موضع مخالف امام در قضيه طرح سوال از وزيرخارجه در ماجراي مك فارلين ميگويد: «... به دروغ به امام وانمود كردند كه مك فارلين بدون اطلاع دادن به ايرانيها سرخود و محرمانه به ايران آمده و هتل گرفته و آرزوي ملاقات با هاشمي را داشته ولي حسرت آن را به دلش گذاشتهاند و نااميد از ايران رفته كه ادعايي نامعقول و غير قابل قبول بود. به امام وانمود كردند كه اين هيات بلندپايه آمريكايي خودسرانه و بدون اطلاع مقامات ايراني به فرودگاه تهران و سپس هتل آمدهاند و گذرنامه تقلبي داشتهاند... سعي و تلاش براي فريب امام و به اصطلاح قانوني «گزارش خلاف» دادن مامور دولتي هم جرم است كه بايستي دنبال ميشد... امّا اصل قضيه دلالي سياسي و مهرهسازي براي آينده جمهوري اسلامي ايران تمام نشد و شكل عوض كرد».
وی اضافه کرد: سابقه انگيزه جناب ايشان از ارائه اين تحليل وارونه از ماجراي سفر مك فارلين و پيامدهاي آن كاملا مشخص است. ايشان با بيان اين مطالب درصدد است تا تصميم نابهجايي را كه در سال 65 در اقليتي 8نفره در دوره دوم مجلس -در زماني كه چهرههايي برجسته از ياران امام از هر دو جناح در مجلس حضور داشتند- را مرتكب شدند توجيه كند. اگر هوشياري و سخنراني كوبنده امام و همراهي اكثريت قاطع مجلس در برابر اين اقدام نابهجا نميبود؛ جمهوري اسلامي را در اوج زمان جنگ با يك چالش جدي سياسي مواجه ميساخت.
محتواي سوالات استيضاح از وزير امورخارجه بهگونهاي بود كه رسما جمهوري اسلامي، آن هم نه از زبان دولتهاي مرتجع عربي حامي صدام بلكه از زبان نمايندگان مجلس ايران متهم به دروغگويي به ملت خويش و همكاري با آمريكا و اسرائيل در جنگ با صدام ميشد. و در صحنه داخلي نيز بحراني غير قابل مهار پديد ميآورد. مردم را نسبت به صداقت مسئولين عالي جنگ بياعتماد ميكرد. دولت و شوراي عالي دفاع و سپاه و ارتش را ناگزير ميساخت به جاي پرداختن به امور جنگ وارد يك منازعه سياسي بيپايان داخلي شوند. اگر تصميم اين اقليت مجلس در آن روز عملي ميشد ايده آلترين فرصت براي آمريكا فراهم ميگرديد تا افكار عمومي را به جاي فشار بر دولت آمريكا كه پيامد سفر مفتضحانه و ناموفق مشاور امنيت ملي كاخ سفيد بود، به بحران پديد آمده آن در ايران معطوف كند.
فراست و قاطعيت امام و سخنان جناب آقاي هاشمي در نمازجمعه به دستور امام در فرداي روزي كه خبر اين ماجرا در نشريه لبناني منتشر گرديد باعث شد تا افشاي اين خبر آسيبي به امنيت ملي و وحدت داخلي ايران نرساند اما بحراني عميق و چندين ساله در كاخسفيد پديد آيد و شكستي ديگر بعد از واقعه لانه جاسوسي و انتشار اسناد آن در روابط بين ايران و آمريكا رقم بخورد كه حتي خود آمريكاييها تا به امروز از آن بهعنوان يك فاجعه سياسي و افتضاح ياد ميكنند. اما متاسفانه جناب آقاي سيدمحمد خامنهاي در مصاحبه خود در مقابل اين سخن امام كه فرموده بود: «...رئيسجمهور آمريكا در اين رسوايي بايد عزا بگيرد » ميگويد: «... در واقع افتضاح ايران بود نه آمريكا ولي آن را وارونه جلوه دادند»!
باید از امام متشکر باشد
وی افزود: جناب ايشان بهجاي آنكه از حضرت امام متشكر باشد كه در آن روز با عتاب تند و هشدار خويش باعث شدند تا سابقه بحراني ناخواسته در زمان جنگ به سود آمريكا و اسرائيل و صدام و به زيان ملت بزرگوار ايران در كارنامه استيضاحكنندگان وزير خارجه پديد نيايد. اما ايشان اكنون به جاي قدرداني در فرازي ديگر از گفتوگويش در همين رابطه با به كاربردن تعابيري موهن نسبت به امام و يادگار امام و مسئولين وقت ميگويد: «من شخصا طبق وظيفه خودم نامهاي با طرح يك سوال كلي به وزير خارجه نوشتم دو نفر از دوستان هم مايل به امضا شدند.
اين موضوع باعث دستپاچگي رئيس مجلس و باند او شده بودند و با مشورت كساني در جماران و دولت، توطئهاي كردند و سوالاتي را كه امام را عصباني و ناراحت ميكردند تهيه و به زور و اصرار براي امضا به دست افرادي داده بودند كه به هشت نفر معروف شدند. پيش من هم آوردند من قبول نكردم كه آن را امضا كنم ولي خيلي اصرار كردند كه شما فقط يك امضا داريد اينجا 7 امضا هست همه را يك كاسه بكنيد بهتر است. از دو نفر ديگر هم امضا گرفته بودند. من در آن شدت ناراحتي كه از آن موضوع داشتم (كه در واقع افتضاح ايران بود نه آمريكا ولي آن را وارونه جلوه دادند) قهراً امضا كردم و به دام آنها افتادم. شياطين بلافاصله آن را به ضميمه پيشفرضهاي ديگري، در موقع حساسي به امام دادند و حضرت امام را با اين روش، عصباني كردند و امام هم در يك سخنراني به امضاكنندهها حمله شديد كردند ».
انصاری گفت: آيا تعابير ايشان خلافگويي نيست؟ ايشان در همين گفتوگو در بياني متناقض ميگويد: «من آن روز چند بار وسوسه شدم گلهاي از حضرت امام كنم كه شما خودتان به ما درس داديد كه هر متهم فرضي حق دارد كه پاسخ و دفاعش را در محكمه بگويد و بقول فقها «الغايب علي حجّته» پس چرا از ما نپرسيده ما را محكوم كرديد يا قصه دزدي را بگويم كه از ديوار منزل كسي افتاده بود و پايش شكسته بود از صاحبخانه به دادگاه شكايت كرده بود كه چرا ديوار بلندي ساخته؟ و عجيب آنكه دادگاه صاحبخانه را محكوم كرد نه دزد را ولي صبورانه گذشتم... دليل آنكه سوال را پس گرفتيم هم، نوعي احترام به اعتراض حضرت امام بود و هم نشان دادن مظلوميت اين 8 نفر كه با وجود ابراز غيرت ملي و اسلامي و انجام وظيفه در قالب قانون اساسي و قوانين ديگر، براي كار درستي كه انجام داده بودند محكوم ميشدند و شخص خاطي كه دستش را بر خلاف قانون پنهاني در دست دشمن گذاشته بود از خطر مجازات فرار ميكرد!. »
وی اظهار کرد: ايشان در ادامه به موضوع انتخاب نخست وزير و پيام امام به مجلسيان و مخالفت 99 نفر ميپردازد و در فرازهايي از آن ميگويد «... موسوي با هاشمي و بخشهايي از جماران ازجمله فرزند امام ارتباطاتي مستقيم و موثر ايجاد كرده بود و به محض اطلاع از نظر آقاي خامنهاي به آنها متوسل شده بود كه امام را واسطه قرار دهند و در نتيجه امام خميني بدون آنكه دستور و امر شرعي يا قانوني بكند، براي حفظ مصلحت فرضي اظهار ميل كرده بودند كه موسوي بماند، گفته شد كه به امام گفته بودند اگر موسوي نخستوزير نشود در جبهه جنگ خلل وارد ميشود و مدافعان جنگ طرفدار موسوي هستند...
انتخاب ميرحسين در دوره دوم وزر و وبالي است كه دامن همه را گرفت و ضايعات و صدماتي داشت كه ظاهراً هنوز درباره آن چيزي نوشته نشده و يكي از سيئات هاشمي هم شمرده ميشود، و يك نمونه و مصداق آن تحميل پذيرش قطعنامه ضد جنگ به امام و امّت و كمك به صدام و به سياست آمريكا بود... اصرارهاي چندساله او [هاشمي]در اتمام جنگ و باصطلاح نوشاندن جام زهر قطعنامه و ديگر گفتهها و مصاحبههاي مشابه ديگر و... همه قراين و دلايلي عقل پسند بر وجود رابطه پنهاني و اصرار آمريكا بر به قدرت رساندن اين شخص است».
انصاری تاکید کرد: قضاوت درباره ادبيات و تعابير ايشان و درستي و نادرستي مطالبي كه از قول ايشان نقل شد را به وجدان خوانندگان محترم وا ميگذارم! به عنوان يك ايراني و فردي از نسل دوم انقلاب كه بر بسياري از رخدادها و وقايع انقلاب ناظر بودهام نميتوانم تاسف عميق خويش را از اين همه خلافگويي ابراز نكنم. وی ادامه داد: آيا نسبتهاي تكاندهندهاي كه در اين گفتوگو به مرحوم يادگار امام و مسئولين دولت مورد تائيد امام داده شده است قابل سكوت و اغماض است؟
متاسفانه در اين گفتوگو موجي از توهينها و نسبتهاي سهمگين نثار آيتا... هاشمي شده است كه ناخواسته بسياري از آنها به امام نيز باز ميشود مگر نه اين است كه ايشان باسابقهترين همراهان نهضت امام و از اركان انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي در قبل و بعد از رحلت حضرت امام تا به امروز؛ و از امناي مورد اعتماد مردم و رهبري انقلاب هستند كه در كارنامه هشتاد ساله زندگيش افتخار سالهاي طولاني جهاد و مبارزه با طاغوت توام با تحمل حبس و شكنجه و تبعيد و همراهي صادقانه در تمام صحنههاي دشوار دوران انقلاب با امام، عضويت در شوراي انقلاب، نمايندگيهاي متعدد از مردم تهران و ايران در مجالس مختلف و دو دوره رياستجمهوري، ودوستي ديرين و مشاوري رهبر معظم انقلاب را دارد و منصوب ايشان بهعنوان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام است؟
كسي كه افتخار پيشگامي در دفاع مقدس در عاليترين سطوح در شورايعالي دفاع و جانشيني فرماندهي كل قوا را در دوران جنگ داشته و در خاتمه شرافتانگيز جنگ تحميلي نيز نقش تعيينكننده داشته است. معرفي چنين فردي بهعنوان مهره آمريكا و كسي كه توطئههاي آمريكايي اسراييلي را در ايران دنبال ميكرده است حقيقتا اظهاری غير قابل بخشش نهتنها به آقاي هاشمي بلكه به كل ماست كه حساسترين مراكز عالي نظام را به او سپردهاند. انصاری تصریح کرد: طبعا آقاي هاشمي نيز معصوم نيست و مواضع و عملكردش در سنجه داوريهاي منصفانه و مستند قابل نقد است اما انتقاد مستدل كجا و اين همه تهمتهاي سهمگين بيدليل و مبتني بر تحليل گمانپردازانهاي كه با هيچ منطق اخلاقي و عرفي و قانوني منطبق نيست كجا!
حمید انصاری ادامه داد: جناب ايشان در اين مصاحبه ميفرمايند: «تمام اين اقدامات از لحاظ ظاهري و به اصطلاح فيزيكي در پوشش معامله اسلحه و آزادسازي گروگانهاي آمريكايي در لبنان بود ولي عمق قضيه سري بود و فقط چند نفر اطلاع داشتند» كه مرادشان از قضيه سري، به تعبير خود ايشان همان توطئه است! در اين مساله نيز واقعيتها تحريف شده است و جسارتا بايد بگويم اين تحليلي است كه قبلا باند سيدمهدي هاشمي آن را ساخته و پرداخته بودند. از ايشان بايد سوال كنيم براستي چه كسي در سال 65 پشت ماجراي طراحي سوالات از وزير خارجه بود؟ و چه جرياني از اين اقدام، اگر حضرت امام جلوي آن را نگرفته بود بهره ميبرد؟
در خاطرات سياسي آيتا... ري شهري و در اعترافات و پرونده سيد مهدي هاشمي و ساير اعضاي گروه او چگونگي توليد اين تحليل و انتشار آن در قالب بيانيههايي بهنام طلاب هوادار وي براي منحرف كردن افكار عمومي از رسيدگي به اتهامات او توضيح داده شده است. ماجراي سفر مك فارلين با وجود همه پيچيدگيهايي كه در جزييات آن وجود دارد از منظر وقايع رخداده در دوران جنگ تحميلي بهويژه با توجه به گزارشات منتشر شده و توضيحات مسئولين ايران و خاطرات آقاي هاشمي و كتابهاي كه در همين باره منتشر شده است قضيهاي قابل هضم و حل شده است.
رهبر معظم انقلاب (رئيسجمهور وقت) در همان سالها در مصاحبهاي فرموده است: «من گزارش تاور را كه توسط هيات انتصابي از طرف ريگان تهيه شده خواندم و متوجه شدم كه جريان اين معاملات تسليحاتي در ميان مردم آمريكا با آنچه موردنظر ماست بسيار فرق دارد تا آنجا كه ما اطلاع داشتيم معامله تسليحات در قبال گروگانها نبود. براي سلاحهاي دريافتي پول پرداخت كرديم اما فروشندگان اين سلاحها همچنين از ما درخواست كردند كه از نفوذ خود براي آزادسازي گروگانها استفاده كنيم و چون مخالف چنين اقدامي نبوديم و هيچ اشكالي در كمك به آزادي گروگانها نميديديم موافقت كرديم». (به نقل از: علياكبر ولايتي، تاريخ سياسي جنگ تحميلي عراق بر جمهوري اسلامي ايران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1380، ص209)
ايران درگير جنگي وسيع و نابرابر بود و رزمندگان و مردم در معرض بمبارانهاي وحشيانه دشمن قرار داشتند. هواپيماها و تجهيزات دفاع هوايي كشور عمدتا ساخت آمريكا بود. صنايع خودكفايي نظامي ما هنوز قادر به توليد قطعات حساس هواپيماها و موشكهاي بازدارنده حملات هوايي دشمن نبودند. ايران با تحريمهاي ظالمانه آمريكا و غرب و شرق مواجه بود و امكان خريد سلاحهاي مورد نياز از طرق رسمي ممكن نبود. مسئولين شورايعالي دفاع به نهادهاي مرتبط در سپاه و ارتش ماموريت داده بودند براي تامين قطعات حياتي نظامي از طرق مختلف و ازجمله ازطريق ارتباط با دلالان اسلحه كه همواره به وسيله كانالهايي با مراكز سياسي دولتهاي متبوعشان فعاليت ميكنند تحريمها را دور بزنند و اين اقدامي است متداول از سوي دولتهاي تحريم شده.
موفقيتهاي چشمگيري هم در زمينه شكستن تحريمهاي شديد نظامي آمريكا حاصل شده بود. در آنسو نيز كاخ سفيد و دولت آمريكا كه بعد از تسخير لانه جاسوسي و قطع رابطه با ايران تا به امروز براي نزديكي به ايران و برقراري رابطه به هر دري زده است از نياز و تلاشهاي ايران براي تامين تجهيزات نظامي آگاه بود. در اين زمان دولت آمريكا بهشدت براي آزادساختن گروگانهايش در لبنان تحتفشار بود. تنها راه آمريكا استفاده از نفوذ ايران بود. دولت وقت آمريكا تصميم گرفت از اين فرصت استفاده كند.
اما شوراي امنيت ملي آمريكا دچار يك اشتباه بزرگ و استراتژيك شد و يك مقام ارشد سياسي عضو شورا (رابرت مك فارلين) را بهصورت سفر مخفيانه، غيررسمي و اعلام نشده در پوشش همراهي با دلالان و رابطين نظامي كه قرار بود موشكها و تجهيزات موردنياز ايران را تحويل دهند اعزام كرد. با دستور امام خميني هيچيك از مقامات عالي كشور با وي ملاقات نكردند. آمريكا بازنده حقيقي اين ماجرا بود.
قبلا تاريخچه سير وقايع را توضيح دادم. رابطه ماجراي رسيدگي به اتهامات سيدمهدي هاشمي با ماجراي سفر مكفارلين و انتشار خبر آن توسط دوستان وي به حسب تاريخ روند وقايع، كاملا معكوس مطلبي است كه جناب ايشان در اين گفتوگو بيان كرده است. جريان وابسته به سيد مهدي هاشمي بعد ار دستگيري وي با صدور بيانيههاي مختلف تلاش كردند تا وانمود كنند كه دستگيري او به خاطر توافق پنهاني ايران و آمريكا بوده و او قرباني اين توطئه شده است!! واهي بودن اين تحليل به حدي است كه نيازي به نقد ندارد. ومفصلا عرض كردم كه اصرار امام بر دور شدن وي از بيت آقاي منتظري و رسيدگي به اتهامات او به سالها قبل از اين سفر بازميگردد. بگذريم از تناقضاتي كه درمطالب اين گفتوگو به چشم ميخورد.
يكجا امضاي سوال از وزير خارجه را دام مينامند اما در جاي ديگر ميگويند «گفتم ما كار درستي كرديم و نگراني ندارد»! يكجا مخالفت امام با موضع سوالكنندگان، نتيجه گزارش شياطين و عصبانيت امام! معرفي ميشود و جاي ديگر گفته ميشود: «جوّ سياسي جامعه همه به نفع ما و خط امام بود »!. يكجا علت چشم طمع آمريكا به بيت آيتا... منتظري، نفوذ سيدمهدي هاشمي و باند او خوانده ميشود و جاي ديگر توافق آمريكا و ايران، عامل اعدام وي بيان ميشود! يكجا گفته ميشود به خاطر حفظ حرمت امام سوالي كه آن را حق ميدانستند پس گرفتند از سوي ديگر در موارد متعدد در همين مصاحبه بيحرمتيهاي زيادي به امام ميشود و از عتاب امام به سوالكنندگان، بهعنوان مصداق ضربالمثل محكوم كردن صاحبخانه بهجاي دزد ياد ميشود!
يكجا هياهو پيرامون سفر مك فارلين توطئه باند سيدمهدي هاشمي براي مطرود و منزوي كردن آقاي هاشمي خوانده ميشود و همانجا با افتخار طراحي سوال از وزير خارجه، غيرت ملي و اسلامي ناميده ميشود! يكجا از آيتا... شهيد بهشتي بهعنوان فردي متدين و انقلابي كه حاضر نبود خود را به غرب بفروشد نام برده ميشود ولي همانجا از ايشان با تعابير زننده «تماميتخواه»، «با ظاهري ليبراليست» و مردي دشوار ياد ميشود!! انشاءا... خداوند عاقبت امور همه را ختم بخير فرمايد.