* در اكثر ادوار مجلس، بعد از پيروزي انقلاب، شاهد بروز حوادثي مانند آنچه براي شما پيش آمد بودهايم. به نظر شما چرا نمايندگان مجلس نميتوانند خود را كنترل و از بروز چنين حوادثي جلوگيري كنند؟
** من فكر ميكنم نمايندگاني دست به اين قبيل اقدامات خشونتآميز يا حداقل تحريكآميز ميزنند كه براساس مفروضاتي از پيش تعيين شده مسائل را قضاوت ميكنند. آنها باور دارند اگر احيانا فردي انتقادي از يك موضوع مشخص داشته باشد، در مقابل انقلاب و نظام ايستاده است. به همين دليل است كه به خود حق ميدهند هر رفتاري را در مقابل با او براي به سكوت كشاندن او انجام دهند. البته لازم است بگويم اين افراد از دوستداران انقلاب هستند، اما دوستان نادان؛ دوستاني كه باور دارند با اين رفتارها به كمك انقلاب برخاستهاند، در حالي كه در عمل به انقلاب ضربه ميزنند. همان طور كه تاكنون هم ضربه زدند و بعد از اين هم ضربه خواهند زد.
* يعني انتقاد از مسالهاي مشخص را مساوي با زير سوال بردن كل نظام و صدمه زدن به آن ميدانند؟
** اين افراد به اصل مهم آزادي بيان كه از اصول اوليه انقلاب اسلامي و از باورهاي مهم انقلابيون بوده است، اگر نگويم بياعتقاد، حداقل بيتوجه هستند. همچنين اين افراد به درستي مساله لزوم حفظ نظام را درك نكردهاند. در حالي كه اساسا راه حفظ نظام، دفاع از آزادي مخالفان است. تك تك آحاد جامعه حق دارند حرف خود را بزنند، اظهارنظر يا انتقاد خود را مطرح كنند. اين موضوع از دستورات قرآني نيز هست. در قرآن اشاره شده «كساني هستند كه همه اقوال را ميشنوند و به بهترين آن عمل ميكنند». از مجلس اول شاهد همين ماجراها بوديم. البته به عنوان يك نفر كه در متن ماجرا هستم، تصديق ميكنم كه پس از سال 88 وضع بدتر شده است. عدهاي فكر ميكنند انقلابيون واقعي هستند و باقي را منحرف و فتنهگر ميدانند، آن هم همه انقلابيون اصيل و باسابقه را و اين موضع يك خطر جدي براي انقلاب است. خصوصا آنكه عدهاي فرصتطلب هم در بين اين مدعيان انقلابيگري نفوذ كردهاند. من نگران خطر انحراف انقلاب به وسيله اين افراد هستم. فرصتطلبها همان بلايي را كه سر انقلاب مشروطه آوردند، يعني انقلابيهاي اصلي را به حاشيه راندند، ممكن است سر انقلاب اسلامي هم بياورند و ما بايد هوشيار و آگاه باشيم. همان جمله مشهوري كه ميگويد انقلاب فرزندان خود را ميخورد، ممكن است تحقق يابد. البته اين حرف درست نيست، اگر درست مراقبت و با فرصتطلبيها مبارزه شود، اين پيشبيني ناخوشايند محقق نميشود. ما بايد مراقب انقلاب باشيم. كارهايي كه امثال من ميكنيم، همين است. ما داريم از انقلاب محافظت ميكنيم تا اين اتفاقات رخ ندهد. ما سعي داريم با آگاه ساختن مردم در راه حفظ ارزشهاي اصيل انقلاب گام برداريم.
* طبق قانون اساسي، اما حداقل نمايندگان حق اظهار آزادانه نظرات خود را دارند.
** بله. در اصل 86 قانون اساسي هم آمده است كه هر نمايندهاي در اظهارنظر در مورد تمام مسائل كشور آزاد است و هيچ محدوديتي ندارد. خود مقام رهبري هم چند ماه پيش به اين موضوع اشاره كردند كه چرا عدهاي فكر ميكنند بايد تنها مواضع ايشان را تاييد و تكرار كنند؟ ايشان از همه خواستند كه نظرات خودشان را اعلام كنند، بنابراين، معنا ندارد از نمايندگان بخواهند هنگام نطق ميان دستور، به جاي آنچه ميخواهند تكرار مكررات بگويند.
* چطور ميتوان بين مسائل كلان نظام و تصميمات مقطعي يا مشخص تمايز قائل شد؟
** نميتوان اجازه داد عدهاي مشخص تصميمات خود را به نام نظام جا بزنند و آن را صد درصد درست بخوانند، در حالي كه ممكن است آن تصميم غلط باشد. انتقادات ما ميتواند درصد بروز خطا را كاهش دهد و درصدد اصلاح امور برآيد. بايد اشتباهات را درست كنيم. انتقاد ما فرصت پاسخگويي را ايجاد ميكند. نوع رفتار آقاي ابوترابي به عنوان نايب رئيس مجلس و مدير آن جلسه خاص كه گفت: «اين تصميم نظام است و لزوما درست» خطاست. اساسا نميتوان و نبايد بر تن هر عملكردي لباس «تصميم نظام» پوشاند و آن را مبرا از نقد دانست. من معتقدم تصميمي مشخص برخلاف قانون اساسي است، اجازه بدهند سخنم به انتها برسد، بعد بيايند و براساس قانون اساسي ثابت كنند كه تصميم منطبق بر قانون بوده است. لازم نيست سخنم را قطع كنند، همان طور كه رئيس قوه قضائيه پاسخم را دادند. با اين نوع از رفتار باب گفتوگو باز ميشود. همان طور كه من در نامهاي پاسخ رئيس قوه قضائيه را دادم. من ميگويم شوراي عالي امنيت ملي تصميمي براي يك مدت محدود گرفته است. اين شورا كه نميتواند حكم حبس ابد را صادر كند. چند فرد محدود كه نميتوانند تصميمات كلان بگيرند و آن را به حساب نظام اجرا كنند. اين نوع رفتار خلاف قانون اساسي است. نگاه ما به حفظ نظام و آزادي بايد اصلاح شود. بايد برداشت درست داشته باشيم. مشكل اصولگرايان اين است كه برداشتهاي غلطي دارند و به خيال خدمت، دارند خيانت ميكنند.
* طي سالهاي اخير شاهد شدت گرفتن پديده قدسيگري هستيم. عدهاي بخش وسيعي از اركان كشور را فراتر از نقد به شمار ميآورند. اين نوع نگاه چرا شكل گرفت و چطور ميتوان آن را كنترل كرد؟
** اين اشتباهي است كه بعضي از ما داريم و فكر ميكنيم اگر يك مقولهاي مقدس به شمار آمد ديگر غير قابل انتقاد است. تضادي بين قداست و انتقاد نيست. هر امري كه با اسلام ارتباط پيدا كند، خود به خود قداست پيدا ميكند. نظامي كه اسلامي است، مقدس به شمار ميآيد. يك عالم ديني يا مرجع تقليد از آنجايي كه به اسلام ارتباط پيدا ميكند، قداست مييابد. اين موضوع در مورد مسائل ديگر نيز صادق است، اما اين قداست به معناي مبرا شدن از انتقاد نيست. امامان ما معصوم بودند، اما ميخواستند كه مورد انتقاد قرار گيرند. حضرت علي(ع) از معصومين بود، اما از مردم ميخواست كه از او در خفا و آشكارا انتقاد كنند و با او مانند پادشاهان صحبت نكنند. چه برسد به غير معصوم. هيچ تناقضي يا تضادي در امر قدسي و لزوم انتقاد نيست. يك جمله مشهوري شهيد مطهري دارد كه ميگويد هر مقام غير معصومي اگر در جايگاهي غير قابل انتقاد قرار گيرد، هم خودش فاسد ميشود و هم جامعه را فاسد ميكند، اين جمله در كتاب نقدهايي به مساله حجاب آمده است. اين نوع نگاه خيلي مهم است. شايد در سالهاي اخير اين تفكر بيشتر رواج پيدا كرده، نظام يك حالت قدسي پيدا كرده است و قابل انتقاد نيست. در مورد حوادث سال 88 در سه الي چهار موضع مسئولان هم اشتباه كردند. حال چرا مساله 88 حل نميشود؟ چون عدهاي نميخواهند بپذيرند كه آنها هم مرتكب اشتباه شدهاند. اگر آنها بپذيرند، طرف مقابل هم به اشتباه خود اقرار ميكند، اما از آنجايي كه ما ميخواهيم نظام را غير قابل نقد بدانيم و تمام بار تقصير را به دوش ديگري بگذاريم، مساله هرگز حل نميشود. زيرا وجدان عمومي اين شكل از برخورد با مساله را نميپذيرد. ما اشتباهاتي كرديم، اما طرف مقابل هم به قانون تمكين نكرد و اعتراضات را بيش از حد استمرار داد. نميتوان گفت يك طرف بياشتباه بود و طرف ديگر مرتكب تمام سياهنماييها شد.
* شما تنها نمايندهاي در مجلس هستيد كه اين نوع نگاه را داريد؟
** نه. اتفاقا تعداد نمايندگاني كه مانند من فكر ميكنند، كم نيست. اگرچه اين افراد به هر دليلي تمايل ندارند از تريبون مجلس يا ديگر تريبونهاي رسمي اين سخنان را مطرح كنند، اما به صورت خصوصي از من و سخنانم حمايت ميكنند. شايد من بلندترين صداي مجلس باشم، اما تنها صداي مجلس نيستم.