مایکل اوهانلون
مترجم: مجید مختاری
آیا جنگ بین کشورها، مربوط به گذشته است؟ بسیاری از صاحبنظران از جمله محققان علوم سیاسی با این دیدگاه هم عقیده هستند؛ و با شش استدلال عمده از این دیدگاه حمایت میکنند. انقلاب هستهای، چنین جنگی را بین قدرتهای عمده، غیر محتمل کرده است. خاطره جنگهای جهانی و آگاهی از قدرت انهدام تسلیحات متعارف عصر صنعتی، فکر تجاوز را از رهبران جهانی دور ساخته است.
اشاعه دموکراسیها که به جنگیدن با یکدیگر تمایلی ندارند یک عنصر تثبیتکننده دیگر را وارد معادله کرده است. اقتصادی مدرن بر خلاف دوران گذشته دسترسی به اراضی بیشتر را برای تقویت ثروت ملی، کم اهمیتتر تلقی میکنند. جنبشهای ضد استعماری قرن بیستم تسخیر سرزمینهای جدید را از نظر سیاسی و نظامی، دشوار میدانند. شش تحول عمده در تاریخ بشر از این حکایت میکند که قرن بیست و یکم در مقایسه با قرن بیستم، کمتر شاهد خشونت بین کشورها خواهد بود، حتی اگر جنگ داخلی، تروریسم و سایر تهدیدهای غیر متعارف علیه امنیت این کشورها، هم چنان از جمله نگرانیهای جدی باقی بمانند.
به طور کلی این ارزیابی گسترده درباره تحولات در بحران انسانی، صحیح به نظر میرسد تصور میشود در آینده نزدیک، اقدامهای خشونتآمیز جهانی بیشتر در سطح داخلی باشد تا بین کشورها، وقوع بحران بین قدرتهای بزرگ بسیار ضعیف است.
البته این اشتباهی روشنفکرانه و احتمالا سیاسی است که امکان جنگ بین بازیگران عمده جهانی را ضعیف نشان میدهد. افرادی که به کاهش تعداد جنگها بین کشورها اشاره میکنند، این نکته را فراموش کردهاند که چنین بحرانهایی به ندرت اتفاق میافتند. تعداد این نوع جنگها از میزان شدت و خشونت موجود در آن، کم اهمیتتر است. به علاوه، از تعداد این جنگها در نیم قرن گذشته کاسته نشده است و به استناد تحقیق اخیر تدگور، مونثی مارشال و دیپاخوسلا از دانشگاه مریلند، تعداد این جنگها به طور نسبی سیر سعودی داشته است.
از شش عامل عمده که کشورها را کمتر از به جنگ متمایل میسازد، هیچ یک کهنه نشده است. خاطرات جنگ جهانی اول، دوم و جنگهای کره ویتنام با گذشت نسلها به فراموشی سپرده میشود. سیستم ائتلاف با رهبری آمریکا، به استناد استاندارهای تاریخ بشر به طور قابل توجهی موفق بوده و هم چنان قوی باقی مانده است و در سالهای آینده با چالشهای زیادی مواجه خواهد شد.
فقدان یک تهدید مشخص خارجی و اختلاف بین آمریکا و بسیاری از متحدان در موضوعاتی چون ایران، عراق، تایوان و سیستم دفاع ملی موشکی، دلالت بر این دارد که هم بستگی در سیستم ائتلاف برای همیشه دوام نخواهد داشت.
چهار واقعیت باقیمانده جهانی که از جنگ بین کشورها جلوگیری میکند، هر یک محدودیتهایی دارند. بازدارندگی هستهای بدون تردید خطر تهاجم نظامی به پایتخت کشورها را کاهش داده است. البته مشخص نیست که آیا بازدارندگی هستهای برای مناقشات محدود منطقهای در مناطق کشمیر و تایوان قابل اطمینان خواهد بود یا خیر؟
دموکراسیها کمتر با یکدیگر وارد جنگ میشوند و به ویژه زمانی که از نظر سیاسی و قانون اساسی تثبیت شده و یکدیگر را به عنوان دموکراسی پذیرفته باشند. دموکراسیهای در حال انتقال، تاثیرات ثبیتکننده کمتری دارند. به علاوه این احتمال هست که کشورهای دموکراتیک به سمت استعمارگرایی پیش بروند، همانگونه که آلمان این مسیر را طی کرد. استعمارگرایی ممکن است مرده باشد، اما الحاقگرایی هنوز زنده است و تعدادی از کشورها حق مسلم خود میدانند که برای دفاع یا باز پسگیری اراضی مورد اختلاف به زور متوسل شوند. در نهایت این که اقتصادهای بازار مبتنی بر فناوری بسیار مدرن، برای دستیابی به پرستیژ و قدرت ملی، کمتر تمایلی به گسترش اراضی دارند. ولی منابع عمده برای موفقیت سیستمهای ملی اقتصادی، با اهمیت باقی ماندهاند و تصور این موضوع دشوار نیست که کشورهایی برای دستیابی به این منابع، تمایل به جنگ داشته باشند.
این نگرانیهای عمده با سناریوهای احتمالی آینده بهتر قابل فهم و اثبات است یا حداقل این که نمیتوان نسبت به آنها بیاعتبا بود.
کره میراث جنگ سرد
کره از نظر مساحت، به اندازه بخش کوچکی از منطقه روسیه است؛ و وقوع جنگ نظامی بیشتر با بحرانهای حاشیه دوران جنگ سرد شباهت خواهد داشت. ولی شبه جزیره کره بسیار خطرناک باقی مانده و وقوع هر جنگی میتواند عواقب نگرانکنندهای داشته باشد.
اگر چه حرکتهایی به سمت تشنجزدایی در جریان است ولی این شبه جزیره نظامیترین منطقه جهان تبدیل شده است. تعداد نیروهای نظامی در دو بخش کره، بیشتر از تعداد نیروهای نظامی بین ناتو و پیمان ورشو در مرزهای آلمان در دوران جنگ سرد بوده است. موضوع نگرانکننده احتمال بروز خشونت در این منطقه است. برای نمونه اگر پیونگ یانگ برای توقف برنامه هستهای و موشکی، کمکهای بیشتری از غرب بخواهد و سئول، واشنگتن و توکیو با آن مخالفت نمایند، ممکن است وضعیت بحرانی شود. این تحولات میتواند به حملههای هوایی آمریکا و کرهجنوبی علیه تاسیسات هستهای و موشکی کره شمالی منجر شود و کره شمالی نیز برای مقابله، به کره جنوبی حمله خواهد کرد. اگر چه احتمال وقوع این مراحل به تنهایی بسیار ضعیف است، ولی مجموعهای این تحولات میتوان زمینه جنگ را فراهم سازد.
آمریکا و کره جنوبی در هر جنگی با کره شمالی، پیروز خواهند شد، ولی این جنگها برای سیستم بینالمللی عواقب جدی خواهد داشت. اگر هزاران سرباز آمریکا کشته شوند و از دید مردم آمریکا مقصر جنگ غرب شناخته شود، افکار عمومی در این کشور برای این که ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا را با استفاده از مالیات آمریکا و جان سربازان آمریکایی حفظ کند، تردید خواهد کرد. در حال حاضر، افکار عمومی امریکا از نقش قوی آمریکا در جهان حمایت میکند، زیرا به آن اعتقاد دارد و به علاوه، مناقشات بینالمللی در دهههای گذشته منجر به تلقات زیادی از نیروهای آمریکایی نشده است. در صورتی که این در جنگهای بعد از دوران جنگ سرد تغییر کند، تاثیرات آن بر افکار عمومی قابل پیشبینی نیست و به احتمال زیاد به ادامه یک اجتماع امنیتی قوی از کشورهای دموکراتیک لطمه خواهد زد.
جنگ در کره، بحران جدی در روابط بین چین و آمریکا ایجاد خواهد کرد. چین به طور رسمی از متحدان کره شمالی است، ولی بعید است که به نفع کره شمالی در جنگ دخالت مستقیم نماید. هم چنین اگر آمریکا تیر اول را بر تاسیسات تسلیحاتی کرده شمالی شلیک نماید، احتمال دخالت چین کمتر نیز میشود. به علاوه چین ممکن است نسبت به تهاجم کره جنوبی و امریکا به مرزهای خود حساسیت نشان دهد. اگر سئول و واشنگتن در جنگهای آینده قصد سرنگونی دولت کره شمالی را داشته باشند، نگرانی چین، شکل واقعیت به خود خواهد گرفت. چین به طور مستقیم با نیروهای ائتلاف درگیر نخواهد شد، ولی این امکان هست که بخشهایی از خاک کره شمالی را اشغال کند. این کار میتواند به منظور حفاظ دفاعی یا برگ برنده در مذاکرات بعد از اتحاد دو کره باشد؛ و این که چه تعداد نیروی آمریکایی اجازه داشته باشند، در کره باقی بمانند از آنجا که کره جنوبی و واشنگتن به احتمال زیاد با دخالت چین در روابط بین دوکشور و ساختار نیروی نظامی بعد از اتحاد دو کره، مخالفت خواهند کرد، این نتیجه میتواند بروز بحران نظامی بین دو کشور باشد. این بحران در کنار بحرانهای بالقوه در روابط دو کشور، قادر است اوضاع را در منطقه برای چند دهه آینده خطرناک باقی نگه دارد.
تنگه تایوان
وضعیت بین چین و تایوان بسیار حساس است. چین اصرار میکند که تایوان بخشی از خاک این کشور است و تایوان با این که تحت حاکمیت چین قرار بگیرد مخالفت میکند. نشانههایی از تغییر در دیدگاه دو طرف مشاهده نمیشود. رئیسجمهور جدید تایوان که با استفاده از برنامه اصلاحات داخلی انتخاب شد، متعهد گردیده است که از اعلام استقلال تایوان از چین خودداری خواهد کرد اگر چه حزب دموکراتیک مترقی وی مدتها است که استقلال تایوان را اعلام کرده است.
پکن نیز سیاست دو پهلویی را دنبال میکند. از یک طرف، از سیاست خویشتنداری رئیسجمهور جدید تایوان استقبال میکند و حتی به تایوان پیشنهاد داده است که در مذاکرات به صورت شریک برابر شرکت کند. از طرف دیگر در اعلامیه نظامی تاکید کرده است که برای اتحاد با تایوان، تا ابد سیاست صبر را پیشه نخواهد کرد. پکن از رئیسجمهور جدید خواسته است که به طور رسمی دیدگاه حزب خود را مبنی بر استقلال محکوم کرده و بدون قید و شرط، با اصل چین واحد موافقت نماید در غیر این صورت، چین این حق را خواهد داشت که برای حفظ تمامیت ارضی خود از نیروی نظامی علیه تایوان استفاده نماید.
این امیدواری هست که رهبران چین به علت عواقب سیاسی و اقتصادی از هرگونه حمله به تایوان خودداری نمایند. بدون شک، تجارت و سرمایهگذاری جهانی در چین بدون توجه به نتیجه جنگ، برای چند سال به خطر خواهد افتاد. احتمال دارد، چین به این باور برسد که کشورهای غربی فقط به دنبال در آمد هستند و جنگی را که بر آنان تاثیر محدود میگذارد، خیلی زود میبخشند و فراموش میکنند. آنها با توجه به حساسیتی که موضوع تایوان در چین دارد و این که در صورت جدایی تایوان سایر جنبشهای جداییطلب نیز تشویق خواهند شد، ممکن است تصور کنند که انتخاب دیگری به غیر از حمله به تایوان در پیش رو ندارند.
جنگ بین تایوان و چین، آمریکا را وارد مناقشه خواهد کرد. اعلامیه و روابط تایوان در سال 1979 به تفصیل بیان کرده است که آمریکا هر جنگی علیه تایوان را با جذب دنبال خواهد کرد و این، اگر قوانین آمریکا اجازه بدهد، به مفهوم دخالت نظامی آمریکا خواهد بود. آمریکا از طرفی تلاش میکند این موضوع را به چین تفهیم نماید که هرگونه حمله به تایوان با عکسالعمل نظامی آمریکا مواجه خواهد شد و از طرف دیگر، به تایوان این پیام را منتقل مینماید که حمایت نظامی آمریکا نباید همیشگی تلقی شود و در نتیجه تایوان را از اعلام استقلال باز میدارد. این ابهام در سیاست واشنگتن عمدی است، هدف آمریکا به حداکثر رساندن بازدارندگی چین و به حداقل رساندن خطر تحریک تایوان برای دست زدن به اقدامهای تحریکآمیز، است.
اگر جنگی در تنگه تایوان صورت گیرد، احتمال دخالت آمریکا زیاد خواهد بود. به علاوه در کنار تامین امنیت تایوان، باید دلایل منطقی وسیعیتر برای مخالفت با حمله چین وجود داشته باشد. اگر آمریکا در مقابل تهدید علیه یکی از متحدان قدیمی خود سکوت اختیار کند، اعتبار این کشور در منطقه و جهان زیر سوال خواهد رفت. این موضوع میتواند بعضی از متحدان را تشویق کند که به تقویت نظامی خود بپردازند و برای امنیت خود، سلاح هستهای را توسعه دهند. هم چنین میتواند حمله به منافع آمریکا را در خارج از این کشور تشدید نماید.
به طور خلاصه، جنگ بین آمریکا و رقیب اصلی آن محتمل است. اگر جنگ اتفاق بیافتد، در کنار خطرهای گسترش جنگ، سیستم بینالمللی را به دوران جنگ سرد باز میگرداند. حتی اگر احتمال به تنهایی برای انکار هرگونه خوشبینی کافی است، و ایالات متحده نمیتواند احتیاط از خطرهای جنگ بین کشورهای را بیاهمیت تلقی کند.
خاورمیانه در حال انفجار
نیاز چندانی به بررسی دوباره موضوع صدام حسین به طور کامل احساس نمیشود. افرادی که نسبت به اهداف وی در ایجاد بحران خلیج فارس تردید دارند، بهتر است به مقاله توماس فریدمن در روزنامه نیویورک تایمز اوایل سال 2001 رجوع نمایند که در آن، به اظهارات مقامهای عراقی که کویت را بخشی جداییناپذیر از خاک خود میدانند، اشاره شده است.
حتی اگر صدام حسین از صحنه خارج شود، خاورمیانه و خلیجفارس برای چند سال آینده مناطق خطرناکی باقی خواهد ماند. زیرا اولا جانشین صدام حسین احتمال دارد همان جاءطلبیهای متکبرانه را نسبت به کویت داشته باشد، حتی اگر وی در مقایسه با صدام چندان وحشی نباشد، در حقیقت فریدمن در مقاله خود به اظهارات پسر صدام حسین و طارق عزیز، معاون نخست وزیر عراق، اشاره کرده بود. منابع نفتی در کنار دولتهای تندرو و مرزهای ملی که گروههای مذهبی و قومی را از یکدیگر جدا ساخته، منطقه را به حالت انفجار در آورده است. ایران یکی از مدافعان، شیعه در جنوب عراق است؛ در صورتی که هدف اصلی دستیابی به منابع نفتی باشد؛ منابع موجود پنهان در زیر دریای خلیج فارس ممکن است موضوع ادعاهای ارضی قرار گیرد.
آیا میتوان گفت، در این منطقه فراموش شده که بعد از جنگ سرد، دولتهای اقتدارگرا آن اداره میکنند، وقوع بحرانهای بالقوه، به گذشته تعلق دارد یا طبق ادعای فوکویاما، تاریخ به انتهای خود رسیده است؟ با توجه به این واقعیت که خاورمیانه دو سوم نفت جهان را در اختیار دارد، اهمیت آن فراتر از مساحت جغرافیایی و جمعیتاش میباشد.
بحران اعراب و اسرائیل موضوع دیگری است که در چند ماه گذشته به طور عمیقی نگرانکننده شده است. جهتگیری به سمت فعالیتهای خشونتآمیز با ادعاهای گوناگون بر سر منابعی که در پایین به آن اشاره خواهد شد، تشدید میشود. حتی اگر جنگ بین اسرائیل و فلسطینان شروع شود، احتمال دارد که یک یا چند کشور عرب خط مقدم، در آن دخالت کنند. آن روزی که بتوان گفت، بحران بین دولتها در منطقه به طور کامل خاتمه یافته است بسیار دور به نظر میرسد و شاید، تا چند دهه آینده نیز آن روز فرا نرسد.
کمبود منابع
نفت خلیج فارس بدون شک با ارزشترین منبع در این منطقه حساس است، ولی بعید است که عامل و قوع جنگ بین کشورها در آینده باشد. نکته دیگر، ساخت خط لوله برای انتقال منابع نفت در قفقاز است که روسیه، ترکیه، ارمنستان، آذربایجان و گرجستان همگی درگیر آن هستند یکی دیگر از موارد اختلاف منابع نفتی در دریای چین جنوبی است که چین ادعای مالکیت بر آن را دارد.
اگر الماس و سایر مواد معدنی که در آفریقا منبع اختلاف است کنار گذاشته شود، ممکن است، آب به یک منبع بحران بین ترکیه و سوریه (رودخانه فرات)، سودان و مصر (رودخانه نیل)، قزاقستان و ازبکستان، اسرائیل و فلسطین و کشورهای صحرای آفریقای غربی تبدیل شود. افزایش جمعیت در دهههای آینده میتواند به لیست مناطق بحرانی برای دستیابی به منابع آب بیافزاید. افزایش جمعیت و رشد اقتصادی در بسیاری از این مناطق، تقاضا برای آب را افزایش داده است؛ و در نهایت، احتمال وقوع بحران برای این منابع نیز وجود خواهد داشت. یک دولت واقعبین معمولا قبل از این که وارد جنگ شود، به دنبال خرید آب است، ولی در امور بینالمللی همه تصمیمها، معقولانه گرفته نمیشود و موضوع بیشتر به بهینهسازی هزینه و منابع ارتباط دارد.
ماهیگیری در اقیانوسها نیز از جمله موارد نگرانکننده است. در حال حاضر، حتی بیش از توان بالقوه موجود در این آبها صید میشود. بحرانها بر سر این است که میزان حد مجاز صید ماهی در این آبها برای هر کشور چه مقدار خواهد بود. حتی اگر کشورهای با استانداردی موافقت نمایند، نسبت به تقسیمبندی آن اختلافنظر خواهند داشت. برای نمونه، کشورهایی که از تغییر در وضعیت آب و هوایی صدمه دیدهاند میتوانند برای جبران خسارتها، ادعای استفاده بیشتری از این منابع را نمایند. کشورهایی که نیروی دریایی قدرتمند دارند، احتمالا برای خود قوانین خاص و سقف صید مشخصی را تعیین میکنند.
موضوع دیگر، آلودگی است که شامل باران اسیدی، آلودگی آبهای زیر زمینی و هوا و پخش نامناسب امواج رادیو اکتیو در هوا است. میتوان استدلال کرد که اگر این مشکلات تا کنون منجر به بروز بحران بین کشورها نشده است، به احتمال زیاد در آینده نیز به همین منوال خواهد بود. به هر حال فشارها در آینده افزایش مییابد و در این بین، نگرانکنندهترین موضوع، گرمی هواست که کشورها را به گونههای مختلف تهدید مینماید. کشورهای صنعتی بر تولید بیشتر گازهای گلخانهای اصرار خواهند کرد و در مقابل، کشورهای توسعه یافته نسبت به افزایش کمکهای مالی برای توسعه فناوری کاهشدهنده این گازهای از خود مخالفت نشان خواهند داد.
آخرین نوع بحران، اقدامهای تروریستی است که منجر به بحرانهای گسترده و تمام عیار بین کشورها خواهد شد آمریکا میتواند به کارتلهای مواد مخدر در کلمبیا و باندهای مافیایی روسی حمله کند، به ویژه اگر گروههای تروریستی به حملهها یا تهدیدهایی دست بزنند. احتمالیترین سناریو، تهاجم هندوستان به پاکستان برای مقابله با شورشیان کشمیری است کشورهای مورد تجاوز، چنین اقدامهای ضد تروریستی را مشروع تلقی نخواهند کرد و نتیجه، شدید جنگ بین کشورها خواهد بود. این سناریوها به حدی محتمل است که ضرورت ندارد دوباره آنها بیش از این سخن گفته شود.
همگرایی صلحآمیز
احتمال وقوع جنگ بین کشورها در آینده، بدین مفهوم نیست که بتوان وقوع آن را پیشبینی کرد. در حقیقت، هدف، توجه مستمر به عناصر سیاست بینالمللی و ملی است که احتمال بحرانهای آینده را در جهان کاهش میدهد: ایالات متحده و متحدانش نیاز دارند تا ائتلاف خود را قوی نگه دارند و در طول زمان، کشورهای صلحدوست و دموکرات را به عضویت درآورند (گسترش ناتو به کشورها شوروی سابق نسنجیده است و روسیه عکسالعملهایی نشان خواهد داد) بازداندگی نظامی به ویژه در مناطقی که احتمال وقوع بحران در آنجا هست، باید قوی باقی بماند. در صورت امکان، بحران بر سر منابع باید قبل از این که کشورها در آستانه جنگ قرار گیرند، حل و فصل شود. آمریکا میتواند به کشورها برای توسعه اقتصادی کمک کند و از وابستگی آنان به منابع کمیاب بکاهد. در دموکراسی جوان برای همگرایی و تقویت سیستمهای سیاسی به کمک نیاز دارند و ما هم نیاز داریم که از تاریخ درس بگیریم. فراموش کردن تاریخ، خطر وقوع بحران در آینده را در پی خواهد داشت.