کنفرانس گوآدلوپ
در دیماه سال ۱۳۵۷ ایران در اوج بحران قرار داشت. سران کشورهای اروپایی و آمریکا بیش از هر چیز نگران منافعشان در آینده ایران بودند. به همین منظور با برگزاری کنفرانسی در جزیرهای در فرانسه به نام گوآدلوپ گرد هم آمدند تا تصمیم محرمانهای بگیرند. در این کنفرانس که سران چهار کشور، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در آن حضور داشتند، ضمن مذاکره و بررسی پیشنهادها، اعضا سعی خود را بر این گذاشتند که چگونه منافعشان در ایران حفظ شود. در این مذاکره سری و محرمانه همه از وضعیت موجود ابراز نگرانی کردند. جیمی کارتر موقعیت حساس سوقالجیشی ایران، ژیکاردستن، رئیسجمهور فرانسه، اشمیت صدر اعظم آلمان، کالاهان، نخستوزیر انگلیس عواقب سوخت و انرژی را مطرح میکردند و در نهایت بدون صدور اعلامیه و بیانیهای از بختیار به عنوان کسی که باید سنگر شاه را حفظ کند و احتمالاً جای شاه را بگیرد، حمایت کردند و از طرفی هم به امام خمینی(ره) و سایر جریانهای دیگر فشار آوردند تا نخستوزیری بختیار را به رسمیت بشناسند. هر کدام به نوعی در این رابطه وارد عمل شدند. آمریکاییها یک هیئتی به نوفل لوشاتو فرستادند تا با تهدید کودتا، نظر امام را جلب کنند. امام (ره) به آنها پاسخ داد ملت ایران از کودتا نمیترسد و ملت بختیار را هم قبول ندارد. و با صراحت اعلام کردند هر دولتی که با رژیم شاه سر سازش داشته باشد و قصد همکاری با او داشته باشد توسط ملت انقلابی ایران طرد میشود. بنابراین موفق نشدند که موضع رهبر انقلاب را تغییر دهند و در این توطئه ناکام شدند و جریان انقلاب شتاب تندتری به خود گرفت.
ژنرال هایزر در تهران
در حالی که مذاکرات و ماجرای تصمیمات محرمانه کنفرانس گوآدلوپ در دستور کار سران کشورهای اروپایی بود، ژنرال هایزر، نماینده ویژه کارتر و رئیسجمهور آمریکا و فرد شماره دو ناتو مخفیانه وارد ایران میشود، بهطوری که شاه از ورود او بیاطلاع است. هایزر چهاردهم دیماه سال ۵۷ بهطور مخفیانه با هواپیما وارد تهران میشود، مستقیماً به منزل ژنرال فلیپ گاست، رئیس هیئت مستشاری آمریکا در ایران میرود. او در همان ایام ورود با چند تن از امرای ارتش از جمله عباس قرهباغی، رئیس ستاد مشترک ارتش؛ حسن طوفانیان، معاون وزیر جنگ؛ امیرحسین رحیمی، فرمانده نیروی هوایی؛ حبیباللهی، فرمانده نیروی دریایی؛ عبدالعلی بدرهای، فرمانده نیروی زمینی تماس میگیرد و حمایت و پشتیبانی کارتر و دولت آمریکا را به آنان اعلام میکند. شواهد و قرائن و لحن گفتوگو حکایت از این دارد که فرماندهان ارتش همچون ازهاری در جستوجوی راه فرار هستند. هایزر مأموریت دارد که آنها را بر سر موضع قدرت نگه دارد و علاوه بر آن از دولت فریبنده بختیار حمایت کند و همچنین تیمسارهای هوادار شاه که از انجام کودتا صحبت میکنند را درست هدایت کند و از انجام اقدامات نسنجیده آنها جلوگیری کند. یا اینکه در صورت لزوم، جریان کودتای نظامیان علیه انقلاب اسلامی را به نفع آمریکاییها و اروپاییها رقم زند و ابتکار عمل را در دست داشته باشد. این ماجرا در خاطرات هایزر و سولیوان دیده میشود.
طرح شورای سلطنت
در ماده ۳۸ متمم قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی که در سال ۱۳۴۵ اصلاح شده بود، جایگاه شورای سلطنت چنین ذکر شده بود: «... باید شورایی مرکب از نخستوزیر، رؤسای مجلسین، رئیس دیوان عالی کشور و چهار شخصیت دانا و مشهور دیگر را که به وسیله نایبالسلطنه انتخاب میشوند، تشکیل دهد...» تا وظایف شاه را انجام بدهد، تا پسر شاه به بیست سالگی برسد و امور سلطنت را به دست گیرد. این نقشه دیگری بود برای اینکه رژیم شاه و منافع غرب در ایران حفظ شود. برای انجام چنین طرحی شاه به علی امینی متوسل شد تا درباره افرادی جهت عضویت در شورای سلطنت مطالعه کند و پیشنهاد دهد. علی امینی که در آن زمان شاید تنها مشاور معتمد شاه بود، فهرستی از افراد را برای عضویت در شورا برگزید و به شاه ارائه کرد. در این ماجرا هم به بسیاری از چهرههای سابقهدار جبهه ملی متمسک شدند و به برخی از آنها راه ندادند و تعدادی را افراد دیگر با چهرههای موجه جذب کردند، تا شورای سلطنت شکل گرفت. حتی علی امینی سعی کرد برخی از روحانیون را نیز به قبول عضویت در شورای سلطنت ترغیب کند تا از پایگاه مذهبی و مردمی برخوردار شود. پس از رایزنیها در نهایت در روز بیستوسوم دیماه اسامی اعضای شورای سلطنت منتشر شد که عبارت بودند از: شاهپور بختیار، نخستوزیر؛ محمد سجادی، رئیس مجلس سنا؛ جواد سعید، رئیس مجلس شورای ملی؛ ارتشبد قرهباغی، رئیس ستاد ارتش؛ سیدجلالالدین تهرانی، علیاکبر سیاسی و محمدعلی وارسته. البته تعدادی در اثر فشار انقلاب، نپذیرفتند و کسان دیگری عضویت پیدا کردند و بالاخره در جنب دفتر محمدرضاشاه، در ساعت مقرر، اعضای شورا در محل حاضر شدند. همه این مقدمات آماده شد تا اینکه زمینه خروج شاه از ایران بهطور موقت فراهم شود.
رفتن شاه
مقدمات و شرایط برای رفتن شاه در بیستوچهارم دیماه سال ۵۷ فراهم شده بود. ژنرال هایزر، فرستاده آمریکا، نظامیان را با این شورا همراه کرد. مقرر شده بود محمدرضاشاه پس از دریافت رأی اعتماد کابینه شاهپور بختیار از مجلس شورای ملی و سنا از کشور خارج شود، بختیار روز ۲۶ دیماه فهرست کابینه خود را با چهلونه رأی موافق و تنها با یک رأی مخالف به تصویب مجلس سنا رساند و بعد به مجلس شورای ملی ارائه کرد. در همین هنگام که کابینه بختیار در مجلس شورای ملی به بحث گذاشته شد و در حال رأیگیری بودند، تجهیزات آماده شده از قبیل هلیکوپتر و سایر تشریفات اسکورت شاه را به فرودگاه برده بودند. بختیار به محض گرفتن رأی اعتماد از مجلس راهی فرودگاه شد و به جمع بدرقهکنندگان پیوست. شاه در مصاحبهای کوتاه درباره سفر خود گفت: «امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایهگذاری آینده موفق بشود و برای این کار، ما به همکاری و حس وطنپرستی به معنای اشد کلمه احتیاج داریم.» برنامه و نقشه تنظیم شده این بود با رفتن شاه فشار و موج تند انقلابی به نقطه اوج میرسد و ناگهان به خاموشی میگراید و ابتکار عمل به دست جریان سیاسی نظیر بختیار و شورای سلطنت خواهد افتاد. در واقع رفتن شاه بحثی از طرح کلی بود که در گوآدلوپ تصمیمش گرفته شده بود. در این بین نقش ژنرال هایزر پیونددهنده گروه نظامیان با گروه سیاسیون با محوریت بختیار و شورای سلطنت بود. بر حسب محاسبه آنها شاه از صحنه کشور خارج شد تا این دو جریان که از ناحیه آمریکا و غرب حمایت و هدایت میشدند، ساختار و سازمان رژیم را حفظ کنند. در واقع رفتن شاه از ایران با توطئه حسابشدهای تنظیم شده بود، اما توفان انقلاب با آگاهی و هوشیاری مردم و با محوریت امام طومارشان را در هم پیچید.
گروه نظامیان و طرح کودتا
مجموعه گروه نظامیان که با محوریت ژنرال هایزر سامان یافته بود، سعی داشت که پس از اینکه بختیار و گروه سیاسیون ناکام شدند و به بنبست رسیدند، با اتکا به قدرت، طرح سرکوب خونین و کودتا را دنبال کنند. این طرح و برنامه در دستور کارشان بود. آمریکاییها با تمام قوا پشت سر این گروه بودند و در واقع گروه نظامیان آخرین مجموعهای بودند که برای حفظ منافع غرب و آمریکا پای کار مانده بودند و هایزر مرتب با آنها جلسه میگذاشت و کارشان را توجیه میکرد. نویسنده کتاب «دهه سرنوشت» در این رابطه آورده است: «هایزر هر روز با گروه چهار نفره ژنرالهای ارشد شاه که از آن با عنوان «کمیته بحران» یاد میشد، دیدار میکرد و سعی میکرد آنان را به اهداف مأموریت خود، یعنی موافقت با خروج شاه، حفظ انسجام ارتش، حمایت از دولت بختیار و دست نزدن به کودتای نظامی علیه بختیار متقاعد کند. وی هر روز با آنان جلسه داشت و به توضیح مأموریت خود به آنان مبادرت میورزید و در همراه کردن آنان با خود موافق بود. در این جلسات علاوه بر آن کمیته پنجنفره ژنرالهایی چون مقدم، رئیس ساواک؛ خسروداد، فرمانده هوانیروز و... شرکت میکردند و هایزر دستورات آمریکا را به آنان ابلاغ میکرد. وی تأکید میکرد نباید علیه امام خمینی وارد عمل شوند و گوشزد میکرد که اگر دست به کودتا بزنند آمریکا از این عمل حمایت نخواهد کرد. در عوض به آنان توصیه میکرد از دولت بختیار حمایت کنند. همچنین به آنان اطمینان میداد که اگر بختیار نتواند جلوی انقلابیون را بگیرد و در نظم دادن به امور کشور موفق نشود، آن وقت آمریکا از کودتای نظامی حمایت خواهد کرد. این جلسات تأثیر خود را بر جای گذاشته بود. ژنرالهای ارتش بیش از پیش با وی همگام بودند. از جمله ژنرال خسروداد که از مدافعان سرسخت کودتا بود.
بنابراین انقلاب اسلامی در نیمه دوم دیماه سال ۱۳۵۷ حجم سنگینی از توطئهها و نقشههای استکباری و استبدادی را پشت سر گذاشت و با عزت و سربلندی به بهمن ۵۷ ورود پیدا کرد.