* ارزیابی شما از فضای کنونی حاکم بر مذاکرات هستهای چیست؟
** همه طرفهای سیاسی مذاکره برای رسیدن به یک راه حل جامع و بلندمدت اراده سیاسی کافی دارند و علاوه بر کشورهای عضو گروه 1+5 و ایران، کشورهای دیگر در سایر نقاط جهان از اروپا گرفته تا آسیا مانند ژاپن، هند و کشورهای حوزه امریکای لاتین هم حامی و تشویقکننده این روند هستند. اما با وجود این اراده سیاسی برای رسیدن به یک راه حل بلند مدت، هنوز اختلافات در همه زمینهها ادامه دارد، منتهی این اختلافات در حدی نیست که منجر به ناکامی مذاکره شود؛ اما از این نکته نباید غافل شد که تهدیداتی مهمتر از اختلافات باقی مانده، مذاکرات را در معرض خطر قرار داده است.
* چه خطرات کوتاه مدت و بلندمدتی، توافق را تهدید میکند؟
** خطراتی مانند اعراض طرفین از توافق قبلی وجود دارد. همچنین امکان دارد برخی از بازیگران اتفاقاتی را برای تأثیرگذاری در روند مذاکرات مهندسی کنند. تا جایی که میدانم، در ایران و 6 کشور 1+5 اراده کافی برای رسیدن به تفاهم وجود دارد ولی همیشه خطراتی این مذاکرات را تهدید میکنند. البته این امکان هم هست که توافق سر جزئیات به هم بخورد یعنی ممکن است به دلیل حل نشدن اختلافات در روند مذاکره، این توافق شکل نگیرد ولی احتمال ضعیفی است.
این مسأله هم متصور است که جو بینالمللی خصوصاً فضای منطقه ما و همچنین تحرکات کنگره امریکا عرصه را برای مذاکره کنندهها سختتر کند تا مواضع آنها سختتر شده و انعطافناپذیریشان کمتر شود. اینها اتفاقاتی ناخواسته در روند مذاکرات است که احتمال رخ دادن آن وجود دارد. ممکن است سناریوهایی را به مرحله اجرا بگذارند یا اتفاقاتی را مهندسی کنند که ایران و اعضای 1+5 را به سمت موضعگیری نامنعطفتر در مذاکره یا حتی رویارویی گریزناپذیر قرار دهند.
رژیم اسرائیل یکی از مهمترین بازیگران خارجی است که صراحتاً مخالفت خود را با توافق هستهای اعلام کرده و مدعی است که با این توافق، امنیتش به خطر می افتد، زیرا یکی از بندهای توافق احتمالی ایران و 1+5 ادامه غنیسازی در خاک ایران است که به نوعی خط قرمز اسرائیل محسوب میشود. بنابراین ممکن است اسرائیلیها با توجه به سابقه عملکرد انحرافی خود در دنیا برای مغشوش کردن فضای حاکم بر مذاکرات، دست به اقدامی مخرب بزنند تا مانع از شکلگیری توافق هستهای شوند.
* آیا نشانههایی از اجرای چنین سناریویی دیدهاید؟
** فکر میکنم همین اتفاقی که اسرائیل در لبنان به وجود آورد (به شهادت رساندن سردار اللهدادی و فرزند عماد مغنیه توسط نظامیان تلآویو)، نشانهای از همین سناریوها باشد که اگر تشدید و تکرار شود، جو را متشنج میکند و ما باید بسیار با تدبیر این مسائل را بررسی کنیم.
* یعنی این اتفاق با هدف تحریک حزبالله و ایران برنامهریزی شد تا فضای بحرانی، مذاکرات را از ریل پیشرفت خارج کند؟
** بله این مسأله هم میتواند جزو برنامههای اسرائیل باشد.
* اختلاف اخیر واشنگتن- تلآویو اگر نگوییم بیسابقه لااقل کمسابقه بوده است. امریکا و اسرائیل به طور سنتی، همواره روابط نزدیکی داشتهاند اما اکنون، حداقل بین قوای مجریه امریکا و اسرائیل بر سر موضوع ایران اختلاف نظر شدیدی بروز کرده است. توافق با ایران چه مزیتی برای اوباما دارد که حاضر شده با متحد استراتژیک خود وارد چالشی علنی شود اما مذاکره با ایران را با جدیت پیگیری کند؟
** نکته مهم در مناسبات امریکا و اسرائیل آن است که امریکا برتری استراتژیک اسرائیل را در منطقه خاورمیانه ضمانت کرده و هنوز هم تضمین میکند. امکان دارد در شرایط کنونی میان دو طرف اختلافاتی بروز کند اما این اختلافات تاکتیکی است و نه استراتژیک. حفظ برتری اسرائیل در منطقه اولویت واشنگتن است و این اولویت، سوای اینکه نفر اول کاخ سفید جمهوریخواه باشد یا دموکرات، ثابت میماند. بنابراین شکاف کنونی واشنگتن- تلآویو، گذرا و مقطعی است.
آن سوی معادله هم این واقعیت انکارناپذیر است که امریکا و ایران، دشمنی عمیق و دیوار بیاعتمادی بلندی میان خود احساس میکنند که قابل ترمیم نیست. عدهای که در ایران به «دلواپس» معروف شدهاند، شاید عمق و گستره اختلافات ایران و امریکا را بخوبی درک نمیکنند و نگرانند که در صورت به ثمر رسیدن مذاکره هستهای، مناسبات دو کشور در سایر حوزهها نیز عادی شود اما این ارزیابیها، واقعبینانه نیست. تنشهای موجود در فضای روابط ایران و امریکا کاملاً با موضوع و روند مذاکره هستهای متفاوت است و تسری دادن این فضا به دیگر موارد اختلافی، سادهانگاری است.
از یاد نبریم مسأله اشغال سفارت ایالات متحده در تهران، هنوز از اذهان امریکاییها پاک نشده است و متقابلاً مسأله کودتای 28 مرداد هم در حافظه جمعی ایرانیان باقی است. البته خانم آلبرایت یک بار بابت دخالت واشنگتن در کودتای منجر به سرنگونی دولت مصدق و بازگشت شاه به قدرت، عذرخواهی کرد اما مسائلی این چنینی هنوز در ذهن دو طرف باقی است. بنابراین، تنشزدایی تا مرز عادیسازی مناسبات طرفین، کاری دشوار و زمانبر است که در شرایط فعلی، چشمانداز روشنی برای آن دیده نمیشود.
بحث مذاکره هستهای از جنس دیگری است؛ امریکا در این مذاکره، هدف حل و فصل یک بحران بینالمللی را تعقیب میکند و به نوعی، اعتبار و حیثیت خود را به موفقیت مذاکرات، پیوند زده است. کاخ سفید حدود دو سال است که وارد مذاکره جدی با ایران شده و برای آنها مهم است که به دنیا نشان دهند توانستهاند یک مسأله مهم را در منطقه پرآشوب خاورمیانه با دیپلماسی حل کنند و مجبور نشدهاند برای نمایش قدرت، به گزینه تهدید نظامی گاه و بیگاه پناه ببرند.
علاوه بر اعتبار جهانی، موضوع هستهای ایران به مسائل داخلی امریکا هم گره خورده است. اگر مذاکرات به نتیجه برسد، جایگاه اوباما و دموکراتها در رقابت سیاسی امریکا تقویت میشود و شانس دموکراتها برای پیروزی در ریاست جمهوری بعدی افزایش مییابد. اوباما بعد از هشت سال به غیر از ماجرای گسترش پوشش بیمه برای شهروندان امریکایی، موفقیت بزرگی در کارنامه خود ثبت نکرده است. بنابراین اگر موضوع ایران را حل کند، این موفقیت همانند میراث ماندگار اوباما و دموکراتها در تاریخ امریکا ثبت میشود و در کوتاه مدت نیز کفه محبوبیت را به زیان جمهوریخواهان تغییر میدهد.
از سوی دیگر نوع گفتمان امریکا با ایران هم متحول شده است زیرا آن تصویر ضد امنیتی که از ایران به اذهان بینالمللی القا شده بود، اکنون بتدریج رنگ باخته است. درست است که ما معتقدیم و با سند اعلام میکنیم که دنبال سلاح هستهای نیستیم و رهبری ما فتوا دادهاند که تولید، انبار و استفاده از سلاح هستهای، خلاف اصول اسلام است، اما دنیا مسأله را طور دیگری میبیند.
آنها مدعیاند که ایران به مدت 20 سال اقدامات مخفیانهای انجام داده که نقض تعهداتش بر مبنای پادمان هستهای است و حتی اسنادی ادعایی را هم در این رابطه فهرست کردهاند. همین الان هم که روبهروی آنان مینشینیم و درباره غنیسازی حرف میزنیم که چگونه باید باشد، آنان باور ندارند ما غیر از نطنز، تأسیسات دیگری برای غنیسازی نداریم. بیاعتمادی متقابل ظریف و کری، شدید و 180 درجهای است.
* فضای انتقادی که در داخل درباره مذاکرات هستهای وجود دارد بر روند مذاکره و قدرت چانهزنی تیم هستهای کشورمان، چه تأثیر منفی یا مثبتی دارد؟
** ما در کشورمان قوه مقننهای جدی داریم که موضعگیریهای شفاف داشته و درباره مسائل گوناگون، اعلام موافقت و مخالفت میکند. اختلاف نظر در یک فضای دموکراتیک، دور از انتظار نیست و پذیرش آزادی مخالفان و منتقدان، ضروری است. آقای ظریف هم همین نگرش را دارند. مخالفتها و انتقادها تا زمانی که موضوعی جدی باشد و به آفت اغراض جناحی آلوده نباشد، حتماً باعث تقویت مذاکره کنندگان میشود.
اما وقتی مواردی مانند پیادهروی ظریف و کری روبهروی هتل محل مذاکرات، موضوع نقد قرار میگیرد، به نظر میرسد منتقدان بیش از آنکه به عنوان یک نقد جدی این اظهارات را بر زبان آورند، دنبال بهرهبرداری جناحی و سیاسی از موضوع هستند. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب، ریاست جمهوری، دولت، کلیت مجلس و افکار عمومی از کارنامه تیم مذاکره کننده و شخص ظریف حمایت میکنند و به مذاکرات وی با 6 کشور بزرگ جهانی اعتماد دارند.
انتقادها به این پیادهروی در شرایطی برجسته شد که اگر آقای ظریف و کری خودشان جداگانه با هم مذاکره میکردند، خیلی زودتر به توافق میرسیدند. زیرا هنگامی که کارشناسان در مذاکرهای حضور دارند، جزئیاتی را مطرح میکنند که آزادی عمل و سرعت تصمیمگیری مسئولان مذاکره را کاهش میدهد. در واقع، تمرکز وسواس گونه روی جزئیات موجب میشود تا تمرکز از اهداف و تصویر بزرگتر، دور شود.
بر همین اساس، ما به عنوان تیم مذاکرهکننده ایران، از اینکه فرصتهایی مهیا شود تا کری و ظریف تنها و بدون حضور وندی شرمن، نیکلاس برنز و... با هم گفتوگو کنند و توافقها را به تیمها منتقل کنند، استقبال میکنیم اما تیم مذاکره کننده امریکایی خیلی موافق نیست تا کری به تنهایی، مجالی برای گفتوگو با ظریف داشته باشد.
بنابراین، نمیتوان گفت که مذاکره در حضور کارشناسان همیشه بهتر است. اجازه بدهید به تجربهای شخصی اشاره کنم. من سال 2001 برای آزادی اسرای ایران در عراق، مسئول مذاکره با مقامات این کشور بودم. دو هفته قبل از مارس 2003 که امریکا به عراق حمله کرد، دو سرهنگ ویژه ایران در عراق بودند که بعد از آتشبس دستگیر شده بودند و ما اصرار بر آزادی آنها داشتیم. عراق حدود هزار اسیر در ایران داشت و ما حدود 400 زندانی در عراق. البته اینها به عنوان اسیر جنگی نبودند.
یک عده از اسرای ما به شکل زندانی درآمده بودند و ما دنبال آزادی فوری دو نفر از آنها بودیم. وزارت خارجه عراق که نقشی نداشت. من با امیر نجفی، مسئول کمیته اسرا و یک تیم 10 نفره از وزارت اطلاعات، ارتش و وزارت خارجه آنجا بودیم. در جلسه با آنها احساس کردیم به نتیجه نمیرسیم و هر کس نگران آبروی خودش پیش مسئولان بود. با حق پوش (مسئول مذاکره طرف مقابل) رفتیم خارج از اتاق و در راه پله با هم گفتوگو کردیم و به او قول دادم در ازای آزادی دو نفر مدنظر ما، تعدادی از اسرایشان را آزاد خواهیم کرد.
گفت ما این دو نفر را میشناسیم و نمیتوانیم آنها را تحویل دهیم؛ من هم گفتم ما این دو نفر را میخواهیم، گفت اجازه این کار را از صدام میگیرم بنابراین ما در راه پله توافق کردیم، توافقی که امکان نداشت در حضور بقیه انجام شود. در مثالی دیگر وقتی روابط ایران و انگلیس به هم خورده بود، قرار شد تا کمال خرازی در نیویورک با وزیر خارجه انگلیس مسأله را حل و فصل کنند که مجبور شدند به دلایلی مانند نگرانی از شنود و... از اتاق بیرون بروند.
* منتقدان میگویند اقدامهایی مانند قدم زدن ظریف- کری، بار معنایی خاصی دارد و در واقع؛ همانند نماد نزدیک شدن دو کشور در فراسوی اختلاف هستهای است. آیا این انتقاد را وارد میدانید؟
** نه. این، برداشتی تقلیلگرایانه است. دیپلماتها ممکن است با تندترین ادبیات با یکدیگر سخن بگویند اما در ظاهر به هم لبخند بزنند. آنان ممکن است در نمای بیرونی با یکدیگر ناهار بخورند، قدم بزنند و ساعتها گفت و شنودی دوستانه داشته باشند اما سر میز مذاکره، با لحنی بسیار متفاوت با آنچه به بیرون درز میکند، با یکدیگر مذاکره و چانهزنی کنند.
فکر میکنم عدهای که از مخالفان مذاکره تلقی میشوند، قدم زدن ظریف و کری را به یک بهانه تبدیل کردند و کوشیدند با تریبونهایی که در اختیار دارند، فریاد بزنند و به باور خود از انقلابیگری دفاع کنند. البته نمیخواهم نیت همه دلواپسان را زیر سؤال ببرم، امکان دارد برخی از متنفذین این جریان که خط میدهند، تصور کنند که مخالفت با روند مذاکره به تقویت مواضع آقای ظریف و تیم مذاکره کننده در مقابل 1+5 کمک میکند؛ ولی این تحلیلشان اشتباه است.
آقای ظریف جایی که لازم باشد، خودش از توان مجلس استفاده خواهد کرد. مانند موضع اخیرشان که خطاب به امریکاییها اعلام کردند اگر کنگره ایالات متحده، تحریمهای تازه تصویب کند، مجلس ما هم واکنش نشان میدهد. پس لازم نیست به ظریف اهانت کنند تا او از این نوع مخالفت، به عنوان اهرمی برای امتیازگیری در مذاکره استفاده کند.
* آیا تاکنون پیش آمده که انتقادهای تندروها اتفاقاً به کمک تیم هستهای آمده باشد؟
** خیر، آن چیزی که به ما کمک کرده است، موضعگیری رهبری بود. در شرایطی که اوباما گفت من پایینتر از 50 درصد به نتیجه مذاکرات امیدوارم و خیلی اظهار خوشبینی نکرد؛ متقابلاً، رهبر معظم انقلاب ما هم تأکید کرد که من خوشبین نیستم. همین جمله، کمک فراوانی به ما کرد.
ولی اینکه عدهای در خیابانها جمع شوند و به تیم هستهای اهانت کنند، نه تنها مددرسان تیم نیست، بلکه اگر چنین اقدامهایی اوج گیرد، باعث تزلزل اعتبار و جایگاه مذاکرهکنندگان خواهد شد. البته بحث انتقاد سازنده و جدی، موضوعی جداست که مایه تقویت عملکرد تیم میشود اما کلیگویی، بهانهگیری، زیر سؤال بردن دستاوردها و موضعگیری تخریبی، آن هم با انگیزههای جناحی، قابل پذیرش افکار عمومی نیست.
مثلاً اینکه کسی به جای طرح بهانههای واهی، یادآوری کند ما 30 بانک داریم که ممکن است این بانکها هنوز تحت تحریم بمانند و به تیم مذاکره کننده هشدار دهد که این بانکها در فرآیند مذاکره برای لغو تحریمها فراموش نشود، انتقاد سازنده است ولی به یاد ندارم منتقدان بهانهجوی هستهای با وجود موضعگیریهای فراوان، از این گونه پیشنهادهای سازنده داده باشند.
منتقدان باید به طور موضوعی انتقاد کنند و بگویند مثلاً فلان موضوع خاص، زیادهخواهی امریکاست و تیم مذاکره کننده به این نکته توجه کند و انتقادها را شخصی نکنند و شخص ظریف را مورد حمله قرار ندهند. مثلاً توافق ژنو را تحلیل کنند و بگویند نقاط ضعف آن کجاست، نه اینکه شخص ظریف و مجموعه اعضای تیم مذاکره کننده را فقط به دلیل امضای این توافق، آماج حملات تبلیغی ناروای خود قرار دهند.
* میان هجمه، فشار و تحریفی که برخی از مخالفان هستهای به تیم و روند مذاکره وارد میکنند، با دوری و نزدیکی به توافق هستهای، چه تناسبی وجود دارد؟
** طبیعتاً اگر احساس شود که روند رو به جلوی مذاکرات تشدید شده و احتمال وصول توافق بیشتر است، باید انتظار داشت هجمه جریانهای خارجی و داخلی مخالف توافق هم بیشتر شود. ظاهراً فشار مخالفان داخلی هم با تشدید نگرانی از توافق، سیر صعودی خواهد پیمود. اما این مخالفخوانیها، تأثیر چندانی بر آقای ظریف و تیم مذاکراتی ندارد زیرا مذاکرات تحت هدایت شخص رهبر معظم انقلاب، حمایت رئیس جمهوری و مجلس و پشتیبانی مردم انجام میشود. بنابراین شعار دادن عدهای منتقد که گاهی ادب و اخلاق اسلامی را هم رعایت نمیکنند، تزلزلی در تیم مذاکره کننده ایجاد نمیکند. با این وجود، قابل پیشبینی است که تحرک مخالفان، متناسب با پیشرفت مذاکرات افزایش یابد.
* آیا این عملکرد منتقدان تندرو بر روند کار ظریف تأثیرگذار بوده است؟
** فکر میکنم ظریف شخصاً از برخی انتقادات به عنوان یک انسان دلخور شود اما این انتقادات به عنوان یک دیپلمات حرفهای در پیگیری مذاکراتش تأثیری ندارد. مذاکرات، روش، الزامات و انتخابهای ویژه خود را دارد که این انتخابها را دلواپسها تعیین نمیکنند. آقای ظریف وقتی وارد مذاکره میشود دستورالعمل دارد که چه باید انجام دهد و چه نباید انجام دهد.
* انتقادی که کراراً توسط طیفی از منتقدان داخلی مطرح میشود، این است که میگویند نگاه ظریف به دولت امریکا، بسیار خوشبینانه است و تیم مذاکره کننده با همین رویکرد، همه تخم مرغها را در سبد امریکا گذاشته است...
** سادهانگارانه است اگر فرض کنیم روابط ایران و امریکا با مذاکره هستهای عادی خواهد شد. همان طور که اشاره کردم، روابط طرفین آنقدر دچار مشکل است که بازسازی اعتماد، بدون تصمیمی جدی و فراگیر، امکانپذیر نیست. تازه؛ با فرض وجود اراده سیاسی در سطح سران کشور، باز هم زمان زیادی لازم است تا روشهای کاستن از چالشها مورد بحث قرار گیرد و پس از آن هم، میان «اجرای» این شیوههای فرضی و نتیجه عملی گرفتن از آنها دوره زمانی طولانی وجود دارد.
مذاکره هستهای از این قاعده مستثنی است زیرا طرفین انگیزه کافی برای حضور در مذاکره و به نتیجه رساندن آن را دارند. ایران دلایل خاص خودش را دارد و قدرتهای بزرگ هم این مذاکره را راهکار پیشگیری از وقوع بحرانی جهانی میدانند. اما در سایر موارد اختلافی ایران و امریکا چنین آمادگی و جدیتی برای ورود به مذاکره و نتیجهگیری از مذاکرات مشاهده نمیشود. پس همه تخم مرغهایمان را در سبد امریکا نگذاشتهایم، بلکه میخواهیم ضمن ایستادگی بر سایر مواضعمان، فقط موضوع هستهای را به فرجامی برسانیم که تقویتکننده منافع ملیمان باشد.
علاوه بر این، آنان که میگویند آقای ظریف همه تخم مرغهایش را در سبد امریکا گذاشته، باید دقت کنند که تیم مذاکره کننده فقط با امریکا مذاکره نمیکند بلکه با مجموع اعضای 1+5 در حال مذاکره است. نوع نگاه ما به چین و روسیه، در مقایسه با بقیه اعضای 1+5 متفاوت است. این دو کشور در زمانهای حساس در خرید نفت و اقلام مورد نیاز ایران، به ما کمک کردند و ما در تعامل با پکن و مسکو این ملاحظات را در نظر میگیریم، اما باید ارزیابی دقیقی از وزن این کشورها در سیاست بینالملل داشته باشیم.
در واقع هر پیشرفتی تاکنون در روند مذاکره هستهای حاصل شده، نتیجه مذاکره ایران و امریکا بوده است. یعنی ایران و امریکا با یکدیگر توافق کردهاند و امریکاییها رفتهاند و بقیه 1+5 را برای ادامه کار آماده کردهاند. البته یک بار در آمادهسازی فرانسه کمی دیر اقدام کردند که همین باعث شد فرانسویها هنگام توافق ژنو، ناسازگاری کنند اما در نهایت؛ امریکاییها آنها را هم راضی کردند. به هر حال یک ارزیابی دقیق برای این نوع تهدیدات از محیط بینالمللی لازم است و ما باید با همه 1+5 کار کنیم.
* آیا دیپلماسی منطقهای ایران هم در مسیر درستی پیش رفته است و پشتیبان مذاکرات هستهای ایران و 1+5 است؟
** کشورها، همسایههای خود را انتخاب نمیکنند. بنابراین باید بتوانند با همسایگان در صورتی که چشمداشت ارضی به یکدیگر نداشته باشند، روابط دوستانهای برقرار کنند. ما هم از منظر سیاسی و اقتصادی، دنبال عادیسازی و بهبود رابطه با همسایهها هستیم. باید با آن دسته از کشورهای منطقه بویژه آنهایی که نگران توافق هستهای هستند، کار کنیم. ولی جوی که الان به وجود آمده تا حدودی دیپلماسی منطقهای ایران را محدود کرده است.
بنابراین مسئولان باید تدبیر به خرج دهند و این فضای ساختگی را مهار کرده و تغییر دهند. رسیدن به این هدف، نیازمند برنامهریزی بلندمدت و روشهای مختلفی است. وظیفهای که من در وزارت نفت دارم، مشابه مسئولیتم در وزارت خارجه است. زیرا باید از طریق افزایش رایزنیها، بازارهای جدید، سرمایه و تکنولوژی را برای صنعت نفت فراهم کنم که لازمه آن، مذاکره دولت با دولت و همچنین جلب مشارکت شرکتهای نفتی است. همکاری اقتصادی ما در منطقه، میتواند زمینهساز بهبود روابط سیاسی شود.
ما مجموعهای از میادین مشترک با کشورهای منطقه داریم و اولویتگذاری آقای زنگنه این است که با همسایهها از جمله عراق، قطر، امارات و عربستان سعودی، روی این میادین، فعال شویم. بنابراین تلاش میکنیم برای بهرهبرداری مشترک از این میادین به نحوی که صیانتی باشد (یعنی مخازن خراب نشود و برای آینده هم بماند) با این کشورها به تفاهم برسیم. براین اساس، یکی از برنامههای من پیگیری این موضوع با همسایگان ایران است. در مورد سایر همسایهها هم میخواهیم از همین دیپلماسی انرژی استفاده کنیم تا جایگاه ایران به عنوان «هاب» و مرکز تولید انرژی تثبیت شود.
* برخی از منتقدین خیلی انتقاد میکنند که دولت دیپلماسی فعالی در حوزه نفتی ندارد؛ اشارهشان هم به کاهش قیمت نفت و مقابله نکردن ایران با سناریوی نفتی عربستان است. شما این تحلیل را چقدر منطبق با واقع میدانید؟
** تا جایی که من میدانم، قیمت نفت شاخصهای بسیار پیچیده فنی و سیاسی دارد. اگر ایران میتوانست در پایین نیامدن قیمت نفت تأثیرگذار باشد، به طریق اولی؛ امریکا هم میتوانست این کار را انجام دهد. عربستان سعودی در بازار و تعیین قیمت نفت نفوذ چشمگیری دارد. الان هم برای حفظ سهم خود در بازار؛ مایل به کاهش بهای نفت است. از این اقدام ایران، امریکا و روسیه ضرر میکنند و کشورهای کوچکتر هم که صنایع کوچک نفت و گاز دارند، عملاً ورشکست میشوند. در حال حاضر برنامهای به نام همکاریهای جنوب- جنوب مطرح شده است که برمبنای آن سازمان ملل از ما خواسته است تا با 60 کشوری که صنایع نوپای نفتی دارند، برنامه داشته باشیم و کمک کنیم تا این کشورها بتوانند با نفت 40 دلاری یا حتی زیر 40 دلاری دوام بیاورند و فنا نشوند.
یک سال بعد از امضای قطعنامه جنگ ایران و عراق، در سال 68 من با آقای ابی فرح، معاون دبیرکل خاویرپرز دکوئیار (دبیرکل وقت سازمان ملل) برای ارزیابی خسارات مستقیم ناشی از جنگ عراق و ایران جلسه داشتیم. وی گزارشی داد که در آن جملهای بود مبنی بر اینکه صنعت نفت ایران به صورت «وصله پینه» اداره میشود و اگر تا 10 سال دیگر سرمایهگذاری کلان در این حوزه انجام نشود، صنعت نفت ایران میخوابد.
با این واقعیت؛ اینکه این صنعت تا امروز دوام آورده، فقط نتیجه همت و غیرت مهندسان و کارگران صنعت نفت بوده است. وگرنه اگر ملاک بقا، تزریق سرمایه بود، صنعت نفتی که «وصله پینه»ای ارزیابی شده بود، باید سالها پیش به ورطه نابودی میافتاد. بگذریم از اینکه در دورهای به جای قدردانی از مخلصان صنعت نفت، سخن از «مافیای نفتی» به میان آوردند و به زحمتکشان جفاها کردند.