به گزارش مشرق، با توجه به اعتقادات گروههای تروریستی مبنی بر تشکیل دولت سراسری اسلامی، بر دولتمردان ریاض و آنکارا واجب است که آموختههای خود را در عالم سیاست بهکار گیرند. اولین آموختههای عالم سیاست حکم میکند که همان طالبان و القاعدهای که روزگاری متحد راهبردی امریکا به شمار میرفتند و با ارتش شوروی میجنگیدند، روز 11 سپتامبر 2001م بر ضد منافع امریکا عمل کردند. اکنون همان گروههای تکفیری ممکن است در پی سرنگونی رژیم آل سعود برآیند.
نام اصلی ابوبکر البغدادی، «ابراهیم عواد ابراهیم بو بدری بن عرموش» است. او دو کنیه «ابوعواد» و «ابودعا» دارد، اما «ابوبکر»، کنیه مستعار اوست که بنا بر سیاستهای امنیتی آن را رواج دادهاست. تمام افرادی که در کنار وی در شورای فرماندهی این سازمان هستند نیز نباید کنیهها یا لقبهای واقعی داشته باشند. البغدادی در شهر فلوجه میزیسته و حتی مدتی نیز امام جماعت مسجدی در این شهر بودهاست.
لقب البغدادی نیز لقب جنبشی وی است و لقب واقعی او نیست، چرا که ابراهیم عواد اصلا اهل بغداد نبوده است، بلکه به عشیره بوبدری مرتبط است که وابسته به عشیره بوعباس میباشند که در سامرا زندگی میکنند. وی مدعی است که نسبش به امام «حسن بن علی» باز میگردد، البته این نه از روی اعتقاد به این ائمه است، بلکه از این روست که به قریشیبودن وی اشاره کند، چرا که یکی از شرایط فرماندهی در میان جهادگران این است که فرد باید از قریش باشد. البته گروه نسبشناسان علوی و گروه تحقیق در مورد نسبهای هاشمی در سال 2009م با صدور بیانیهای اعلام کردند که بوبدری بنا به ادعای هواداران وی منتسب به هاشمیون نیست.
شورای فرماندهی این گروهک کاملا از عراقی ها شکل گرفتهاست، چرا که البغدادی چون به آنها اعتماد ندارد هیچ تابعیت دیگری را در این شورا نمیپذیرد. تعداد اعضای این شورایِ نظامی کم و زیاد میشود و معمولا بین 8 تا 13 نفر است و فرماندهی شورا بر عهدة یک سرهنگ ستاد سابق در ارتش عراق در زمان «صدام حسین» به نام «حجی بکر» میباشد. وی در زمان فرماندهی «ابوعمر البغدادی»؛ فرمانده مقتول دولت اسلامی عراق که در سال 2010م کشته شد، بعد از توبه از ��عالیت در حزب بعث عراق، وارد تشکیلات این گروه گردید و تمام تجربة نظامی و مناسبات خود را در خدمت این گروه قرار داد. وی مدتی بعد مشاور نظامی «ابوعمر البغدادی» و «ابو حفص المهاجر» شد و اطلاعاتی را از طرحهای نظامی و ارتباط آنها با دیگر سران نظامی رژیم سابق بعث عراق در اختیار آنها قرار داد.
ابوبکر البغدادی در آن زمان در شورای فرماندهی سابق دولت اسلامی عراق نبود، بلکه تنها عضوی از این دولت بود و در شهر فلوجه اقامت داشت. بعد از کشتهشدن ابوعمر و معاون وی، «ابوحمزه المهاجر» (شخصیت مصری که «عبدالمنعم عزالدین بدوی» نام داشت و از دو کنیة «ابو ایوب» و «ابوحفص» برخوردار بود و بهعنوان وزیر جنگ دولت اسلامی عراق کار میکرد) و تعداد دیگری از مقامات ارشد القاعده در یک حمله کشته شدند. حجی بکر اعضای شورای نظامی را با بیعت با ابوبکر البغدادی بهعنوان رهبر این گروه غافلگیر کرد. حجی البکر بعدها در اوایل بهمن سال گذشته توسط ارتش آزاد کشته شد[1].
به این ترتیب مرحلهای جدید در این گروه ایجاد شد که در آن ابوبکر البغدادی بهعنوان فرماندة اصلی و حجی بکر بهعنوان فرماندة در سایه کار خود را آغاز کردند. در این مرحله، دولت اسلامی عراق بر دو مبنا تمرکز کرد: اول تضمین عدم شکاف در میان اعضا و حمایت از داخل از طریق ایجاد مراکز امنیتی که هر عنصر خطرناک برای آن را از بین میبرد و از سوی دیگر ورود منابع مالی به داخل گروه را نیز تضمین میکرد. همچنین البغدادی و حجی البکر بر توقف دیدارهای سران درجه اول این گروه با فرماندهان فرعی و درجه دوم به توافق رسیدند، به این ترتیب که مناسبات فرماندهان میدانی با سران در حد دریافت دستورات امیر از طریق اعضای مجلس شورا که سران آن را تشکیل داده بودند، منحصر شد. اقدام دوم ایجاد یک دستگاه امنیتی برای انجام ترورهای محرمانه بود که در ابتدا شامل 20 نفر میشد و در یک ماه به بیش از 100 نفر رسید. این ترورها از سوی شخصی به نام «ابو صفوان الرفاعی» رهبری میگردید و بهصورت مستقیم زیر نظر فرماندهی دولت اسلامی عراق قرار داشت. ترورها بدین ترتیب بود که هر کس که احساس میشد ذرهای درباره اعتقادات داعش دچار شک شده یا به احکام قضات داعش اعتراضی داشت ترور میگردید.
منابع مالی این گروه نیز با غارت چاههای نفت، دسترسی به منابع انرژی مانند ایستگاهها و نیروگاههای تولید برق و غارت اموال شیعیان، مسیحیان و گروههایی که با دولت عراق همکاری میکردند تامین میشد. به این ترتیب، اموال این گروه به اندازهای بالا رفت که توانست حقوق اغواکنندهای را به عناصر خود بدهد و هزینههای زیادی را نیز برای عملیات نظامی خود صرف نماید، بهطوری که گرایش برای پیوستن به این گروه نیز افزایش پیدا کرد. در طول این مدت، اعضای مجلس شورای دولت عراق که از سوی حجی البکر تعیین می شدند، همچنان بین 7 تا 13 نفر باقی ماندند که همگی عراقی هستند. اوضاع این گروه تروریستی به این صورت باقی ماند تا اینکه حوادث سوریه در سال 2011م آغاز شد.
جبهه النصره و داعش
بعد از بحران سوریه، افکار عمومی در القاعدة عراق به سمت سوریه چرخید، ولی سرهنگ «البکر» از اینکه پای القاعدة عراق به سوریه باز شود، بسیار بیمناک بود. او دلیل این ترس را شکاف در بدنة عراقی القاعده می دانست.
برای حل این مشکل حجی البکر راه حلی را انتخاب کرد، مبنی بر اینکه همة عراقیهای موجود در القاعده به ریاست یک فرد سوری در سوریه به جنگ با بشار بپردازند، البته به شرط اینکه فعالیت آنان زیر نظر البکر و البغدادی باشد. این فرد سوری کسی نبود جز «ابو محمد الجولانی».
بدین ترتیب «جبهه النصره لاهل الشام» به رهبری جولانی تشکیل شد. از این به بعد سیل جهادگران تونسی، مصری و کشورهای خلیج فارس روانة مواضع جبهه النصره گشت. البته این باعث شد که حجی البکر و البغدادی احساس خطر کنند چون میدیدند که دیگر جهادگران در سوریه هیچ علقهای به البغدادی و القاعده عراق (داعش) ندارند.
به این ترتیب بود که حجی بکر از البغدادی خواست تا از الجولانی بخواهد که در نواری صوتی اعلام کند که جبهه النصره شاخهای از دولت اسلامی عراق به رهبری البغدادی است. الجولانی وعده داد که دربارة این موضوع فکر خواهد کرد، اما بعد از گذشت روزها این اتفاق نیفتاد. بنابراین البغدادی او را توبیخ کرده و مورد سرزنش قرار داد، اما الجولانی بار دیگر وعدة فکر کردن در این زمینه و مشورت با اعضای شورا را داد. با این حال بعد از آن در نامهای به البغدادی اعلام کرد که این اقدام به نفع «انقلاب» نیست و این نظر شورای جبهة النصره است.
البغدادی و سرهنگ از این پاسخ برآشفتند. اوضاع وقتی بدتر شد که آمریکا نیز جبهه النصره را در لیست ترور خود قرار داد. به این ترتیب الجولانی به اولین فرد تحت تعقیب آمریکا در سوریه تبدیل گردید و این موضوع نگرانی البغدادی و بکر را از قدرت گرفتن و رقابت النصره در برابر دولت اسلامی عراق بیشتر کرد. ابومحمد الجولانی سیاستمدارتر و عاقلتر از البغدادی است. در ادامه البغدادی به جبهه النصره دستور داد که علیه سران ارتش آزاد در یکی از نشستهای مخالفان سوریه در ترکیه عملیات نظامی انجام دهد. نظر البغدادی این بود که ارتش آزاد پتانسیل تبدیل شدن به «الصحوه» آمریکایی را دارد، پس جولانی باید بین اطاعت اوامر یا انحلال النصره یکی را بپذیرد. جولانی برای جواب فرصت خواست. انتظار البغدادی و بکر برای پاسخ جولانی طول کشید، اما این پاسخ دریافت نشد. البغدادی فرستادهای را برای گفتگو با الجولانی فرستاد، اما الجولانی با فرستاده وی نیز دیدار نکرد. در این هنگام بود که البغدادی از خروج النصره از تسلط خود احساس خطر نمود.
بعد از آن بغدادی پیشنهاد ادغام النصره و داعش را با محوریت داعش داد. این پیشنهاد با موافقت بعضی از اعضای جبهه النصره مواجه شد. «الأبورتاج السوسی»، «أبو عمر العبادی» (هر دو از تونس)، «أبو ضمضم الحسنی»، «أبو الحجاج النواری» (هر دو از مراکش)، «أبوبکر عمر القحطانی» (سعودی) از جملة این عناصر بودند. القحطانی بعد از اینکه البغدادی انحلال النصره را اعلام کرد، اولین نفری بود که از این جبهه جدا شد و از سوی البغدادی امیر داعش در شام گردید.
بدین ترتیب تصمیم داعش به ادغام با النصره قطعی گردید و امیر عراقی داعش برای مذاکره با جولانی به سوریه رفت. اما الجولانی بنا به دلایل امنیتی اعلام کرد که این دیدار را نمیپذیرد و بعد از آن البغدادی پیامی به الجولانی فرستاد که در آن بر ضرورت صدور بیانیهای با موضوع اعلام انحلال جبهه النصره و تشکیل نیروی جدید تحت عنوان دولت اسلامی عراق و شام برای اتحاد میان نیروهای مبارز تاکید شده بود. سر انجام بعد از امتناع الجولانی، البغدادی خود بیانیة انحلال جبهه النصره را صادر کرد، اما در این بیانیه هیچ اشارهای به عزل جولانی ننمود.
در این مرحله افرادالنصره به سه دسته تقسیم شدند: گروهی به داعش پیوستند،گروهی به مقابله با داعش برخاستند و گروهی نیز بی طرف ماندند. نقش بعضی از عناصر النصره، گره کور ماجرا را باز میکند: افرادی نظیر «الشعلان؛» افسر عربستان سعودی که در النصره بود و نقش واسط بین داعش و جبهه النصره را بازی میکرد. ضمنا او اخبار این دو گروه را به ریاض میبرد تا فرمان نهایی در آنجا صادر شود. در آخر کار نیز او با البغدادی بیعت نمود.
در این زمان به حجی بکر و البغدادی خبر رسید که الجولانی به دعوت انحلال النصره پاسخ منفی داده و خود را برای صدور بیانیهای در رد این مطلب آماده میکند. سرهنگ بکر به البغدادی پیشنهاد داد که تیمهایی امنیتی را برای انجام دو مأموریت تهیه کند، اول: تسلط بر تمام انبارهای تسلیحاتی جبهه النصره و از بین بردن تمام کسانی که تحویل سلاحها را قبول نمیکنند. به این ترتیب در نزد النصره سلاحی باقی نمیماند و مردم از اطراف آن متفرق گردیده و به دولت البغدادی اضافه میشدند.
مأموریت دوم نیز تحت پیگرد قراردادن الجولانی برای ترور وی و فرماندهانی بود که در اطراف وی قرار داشتند. توافق شد که این اقدام از طریق بمبهای چسبانی صورت گیرد که زیر خودروهای آنها نصب میشود. به این ترتیب بود که تعدادی از رهبران النصره از جمله المهاجر القحطانی؛ نفر دوم النصره بعد از الجولانی ترور شدند. همچنین معاونان وی به نامهای «ابو حفص الجندی» (عمر المحیسنی) و «ابو عمر الجزراوی» (عبدالعزیز العثمان) نیز ترور گردیدند. در این هنگام بود که الجولانی دست به دامن «ایمن الظواهری»؛ رهبر القاعده شد تا در این رابطه نظر دهد و مانع از ایجاد دردسر برای القاعده گردد. الظواهری شخصیتهای القاعده در یمن و عربستان را مأمور کرد تا در میان این دو میانجگری کنند، اما البغدادی از دیدار با آنها فرار مینمود. اوضاع هنگامی خطرناکتر شد که الجولانی بیانیهای را صادر کرده و در آن ادغام با دولت اسلامی عراق و شام را رد نمود و این موضوع را بر عهده الظواهری گذاشت. باقی داستان نیز در میان اهل رسانه منتشر شده است.
نقش بندر سعودی در سازمان القاعده
اظهارات ایمن الظواهری آتش درگیریها بین البغدادی و الجولانی را بیشتر نمود. البغدادی انحلال دولت اسلامی عراق و شام را با تشویق حجی البکر و ابوبکر القحطانی؛ فرماندة سعودی داعش، رد میکرد. القحطانی برای توانمندسازی بیشتر دولت داعش با یک افسر سابق سعودی به نام «بندر الشعلان» تماس گرفت تا وی نماینده سازمانی این نیروها در عربستان و حلقة اتصال برای تشکیل هستة هواداران البغدادی در خلیج فارس باشد. الشعلان این مسئولیت را پذیرفت. اولین بشارت وی به داعش، اعلام آمادگی یک مفتی به نام «ناصر الثقیل» بود. وی گفت که بارها با این مفتی دیدار کرده تا او را برای اعلام کمک به جبهه البغدادی آماده نماید. دایره کاری الشعلان تا بحرین نیز کشیده شد و وی با «ترکی بن علی» نیز دیدار کرده و حمایت وی از داعش و پشتیبانی از آن را پذیرفت. نمایندة سع��دی حتی کمیتهای شرعی از هواداران داعش تشکیل داد که از چندین نفر تشکیل شده بودند. وی نام آنها را برای البغدادی فرستاد که عبارت بودند از: «ناصر الثقیل»، «ترکی بن علی»، «علیوی الشمری»، «حمود المطیری»، «حمد الریس»، «صالح الحضیف»، «ابوب لال الحربی»، «عبدالعزیز العمر» و «علی الجبالی».
در این راستا ترکی بن علی یادداشتهای خود را تحت عنوان «مد الایادی لبیعة البغدادی» (درازکردن دستها برای بیعت با البغدادی) با نام «ابو همام بکر بن عبدالعزیز الاثری» منتشر کرد. علی الجبالی و دیگران نیز فتاوای مشابهی را صادر کردند. همچنین این افراد کتابی با عنوان «بیعة الامصار للامام المختار» در مورد احکام بیعت در اسلام و تفسیر آن در مورد بیعت اهل شام منتشر نمودند. بهعلاوه الشعلان برنامههایی را برای جذب سرمایهگذاران و هماهنگی برای عضوگیری از جهادگران از تمام گوشه و کنار دنیا انجام داد. وی همچنین در سطح تبلیغاتی نیز وارد عمل شد تا جاییکه به بازوی قدرتمند دولت اسلامی عراق و شام تبدیل گردید.
شکست اقدامات میانجیگرانه
ابو محمد الجولانی برای میانجگری به ایمن الظواهری رهبر القاعده پناه برد، الظواهری نیز یک مقام «سعودی» و سوری را برای این مأموریت انتخاب کرد. وی نامهای را برای «ناصر الوحیشی»؛ رهبر القاعده در یمن فرستاد و در این نامه تاکید کرد که وی قبل از صادرشدن بیانیهای که برای القاعده دردسر ایجاد کند، وارد عمل شود. بنابراین الوحیشی نامهای دستنویس برای الجولانی و البغدادی فرستاد.
البغدادی به نامه وی پاسخ نداد، اما الجولانی توجیهات خود را برای اینکه حضور البغدادی در سوریه مبارزات را از بین میبرد، نوشت. بعد از آن الوحیشی نامهای برای الظواهری فرستاد و شکست میانجیگری را اعلام کرد. در این زمان «حامد العلی کویتی» بهصورت خودجوش وارد میانجیگری در این راستا شد. وی از توجیهات الجولانی قانع گردید و قیام دولت البغدادی در سوریه را اشتباهی سیاسی و شرعی دانست. وی به واسطه «ابو علی الانباری» از البغدادی خواست تا با وی دیدار کند، اما سرهنگ حجی بکر و البغدادی تعهد خود به داعش را اعلام کردند. دو طرف توافق کردند که تصمیم نهایی در این مورد را الظواهری بگیرد، اما سرهنگ با این مورد نیز مخالفت نمود. به این ترتیب بود که این گفتگوها نیز به نفع الجولانی به پایان رسید و البغدادی با رد راهکار حل موضوع و جدا کردن النصره از تشکیلات خود به از بین بردن سران این جریان ادامه داد. از سوی دیگر تلاشهای داعش برای صدور فتواهای موافق با خود در وجوب بیعت با البغدادی نیز ادامه پیدا کرد و همچنین تبلیغات رسانهای این گروه و انتشار شایعات علیه سران جبهه النصره ادامه یافت.
عناصر وابسته به گروهک تروریستی «داعش» با انتشار نوار ویدیویی در اینترنت تاکید کردند که برای «بلندکردن پرچم اسلام و برپایی خلافت اسلامی» به شبه جزیره عربستان بازخواهند گشت و «جهاد دری از درهای بهشت است». این نوار ویدویویی تصاویر عناصر وابسته به داعش را در حالی که پاسپورتها و کارتهای شناسایی با هویت سعودی را پارهپاره میکنند، نشان میدهد. این تهدید داعش در واکنش به اقدام اخیر عربستان سعودی برای قرار دادن نام «حزب الله عربستان»، «جبهه النصره» و «داعش» در لیست سازمانهای تروریستی صورت گرفته است[2]. عربستان سعودی ماه گذشته اخوانالمسلمین مصر و چند گروه دیگر از جمله داعش و جبهه النصره را در فهرست گروههای تروریستی قرار داد و همچنین به آن دسته از شهروندان خود که با این گروهها همکاری میکنند هشدار داد. بر پایه گزارش خبرگزاری فرانسه، مقامات عربستان سعودی گفتهاند هر کس که به این سازمانها کمک «اخلاقی یا مالی» نماید یا با آنها «همدردی نشان دهد» و یا برای آنها «در رسانهها یا شبکههای اجتماعی تبلیغ» کند با پیگرد قضایی روبرو خواهدشد. بهعلاوه، دولت پادشاهی عربستان سعودی به آن دسته از شهروندان خود که در خارج از کشور در جنگ شرکت میکنند نیز التیماتوم دادهاست که دو هفته وقت دارند به کشور بازگردند.
این نکته که دولت ریاض از تروریستهای مسلح در سوریه حمایت مالی و تسلیحاتی میکند بر همگان واضح است، اما دولت ریاض و همچنین دولت آنکارا اگر به الگوی رفتاری داعش دقت نمایند، درخواهند یافت که آوار گروههای تروریستی نظیر داعش روزی بر سر آنها نیز خراب خواهد شد. برای درک بهتر به ذکر چند مثال بسنده میکنیم:
1- انتشار فیلم یاد شده توسط عناصر وابسته به گروهک تروریستی «داعش» در اینترنت و تاکید آنها بر اینکه برای «بلند کردن پرچم اسلام و برپایی خلافت اسلامی» به شبه جزیره عربستان بازخواهند گشت و «جهاد دری از درهای بهشت است».
2- به گزارش خبرگزاری یونایتد پرس اینترنشنال، ابوبکر البغدادی؛ سرکرده گروه تکفیری داعش با تهدیدکردن اردوغان، از نخستوزیر ترکیه خواست با استفاده از فرصت پیش آمده با وی بیعت نماید. ابوبکر البغدادی با اشاره به اینکه داعش تصمیم گرفته است، قبر «سلیمان شاه» (موسس سلسله عثمانی) را در سوریه ویران کند، گفت: «در حال حاضر گوشتی دلپذیرتر و خوشمزهتر از گوشت ترکها وجود ندارد!» البغدادی در نواری صوتی که آن را در تاریخ 6 آوریل 2014م در پایگاه اینترنتی یوتیوب با عنوان آگاهکردن غافلان منتشر نمود، افزود: «ما تصمیم گرفتهایم، قبر سلیمان شاه را ویران کنیم».
البغدادی در ادامه به مناسبت پیرزوی حزب اردوغان در انتخابات شهرداریهای ترکیه که هفته گذشته برگزار شد، گفت: «ما از او میخواهیم پیش از دست رفتن فرصت با ما بیعت کند، در غیر این صورت با نیروهای خود به آنها حمله میکنیم.» قبر سلطان «سلیمان بن قلتمش» که در منطقه «قرقوزاق» نزدیک شهر «رقه» قرار دارد، از مهمترین نمادهای امپراتوری عثمانی است که «رجب طیب اردوغان»، نخستوزیر ترکیه و وزیر خارجه او، «احمد داود اوغلو» بارها از آن دیدن کردهاند. فعالان هشدار دادند که قبر سلطان سلیمان هم با سرنوشت دهها زیارتگاهی مواجه خواهد شد که عناصر داعش قبلا آنها را پس از نبش قبر منفجر کردهاند[3].
3- رسانههای آمریکایی با انتشار خبرهای متعددی از حضور القاعدة پاکستان در سوریه عنوان میکنند: در آینده شبهنظامیان پاکستانی از سوریه بهعنوان پایگاهی برای حمله به اروپا و آمریکا استفاده خواهند کرد. بر اساس این گزارشها با توجه به اینکه ظرف 10 سال گذشته مقر شبهنظامیان در مناطق قبایلی پاکستان هدف حمله پهپادهای آمریکایی قرار گرفتهاست، اما شبه نظامیانی که در این مناطق حضور دارند هنوز هم به خوبی میتوانند از سلاحهای سبک استفاده کرده و با تولید بمب دستساز و تحت تأثیر قرار گرفتن از تبلیغات مذهبی به جنگ چریکی ادامه دهند.
این گزارش میافزاید: سوریه مکان مناسبی برای فعالیت شبه نظامیان پاکستانی است، زیرا این کشور از افغانستان و پاکستان دور است و آنها از حمله پهپادها نیز در امان هستند. علاوه بر آن سوریه از ظرفیت خوبی برای جذب و آموزش نیروهای جدیدی برخوردار است که میتوانند در مرزهای سوریه و عراق مستقر شوند. سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) در گزارشی اعلام کرد: رهبران ارشد القاعده از جمله ایمن الظواهری که در پاکستان حضور دارند، با تشکیل گروههای منظم، خود را برای یک جنگ طولانیمدت با آمریکا آماده میکنند و از سوریه بهعنوان پایگاه اصلی خود استفاده خواهندنمود. بر اساس این گزارش، آینده سوریه مانند افغانستان است، با این تفاوت که دیپلماسی آمریکا در این کشور شکست خورده و سران کاخ سفید نمیتوانند اوضاع سوریه را کنترل کنند[4].
به هر حال با توجه به اعتقادات گروههای تروریستی مبنی بر تشکیل دولت سراسری اسلامی، بر دولتمردان ریاض و آنکارا واجب است که آموختههای خود را در عالم سیاست بهکار گیرند. اولین آموختههای عالم سیاست حکم میکند که همان طالبان و القاعدهای که روزگاری متحد راهبردی امریکا به شمار میرفتند و با ارتش شوروی میجنگیدند، روز 11 سپتامبر 2001م بر ضد منافع امریکا عمل کردند. اکنون همان گروههای تکفیری- و از جملهی آنها داعش- ممکن است در پی سرنگونی رژیم آل سعود بر آیند. آن روز دیگر از دست افرادی مانند ابوبکر عمر القحطانی و بندر الشعلان سعودی نیز کاری بر نمیآید.