سارا علایی: پاشایی این روزها برای خود لقب یک «پدیده» را پیدا کرده؛ پدیدهای که اظهارنظر و تحلیلها پیرامون آن فراوان است و متفاوت. فراوان از آن جهت که تاکنون نشستها و بحثهای گوناگون با حضور اساتید بسیار برای تحلیل آن برگزار شده و متفاوت از آن جهت که عدهای علت این حادثه را به شخص مرحوم پاشایی، جوان بودن او، خوانندگی و ترانههایش و... ربط میدهند و عدهای دیگر علت را هیچ مربوط به این عوامل نمیدانند و پاشایی را تنها «بهانه» توصیف میکنند. تحلیلها در باب پدیده پاشایی زمانی به اوج رسید که در نشستی در این باره در دانشگاه تهران یکی از اساتید جامعهشناسی اظهارات جالب توجه و البته واکنشبرانگیزانهای را ایراد کرد. یوسفعلی اباذری در بخشی از سخنانش خطاب به طرفداران پاشایی گفت: این آقایی که عکسش را اینجا زدهاند و چراغها را تاریک کردهاند، یک خواننده پاپ بود و پاپ در سیر موسیقی، مبتذلترین نوع موسیقی است... کسانی میگویند موسیقی او را تحلیل نکن، چطور من میتوانم موسیقی کسی را که مرده است تحلیل نکنم؟ من دادهام یک موسیقیدان، فرمت موسیقی او را تحلیل کرده... مبتذل محض است! ما [موسیقی] پاپی داریم که پیچیده است.
این سادهترین، مسخرهترین و بدترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخرهتر. بنابراین من چطور میتوانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟» این جامعهشناس سپس گفت: «برای من خیلی جالب است که یک ملتی میافتند به ابتذال و در مجلس ترحیم چنین خوانندهای شرکت میکنند و توی سرشان میزنند... و یک نفر در فیسبوک مینویسد که "من تا ابد میسوزم"... چرا مردم ایران به این افلاس افتادهاند؟ چطور مردم ایران به این فلاکت افتادهاند؟ اینجاست که تحلیل بسیار مهم است... اباذری در پاسخ به اعتراض کسانی که او را متهم به اهانت به خواستههای مردم کردند، گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم. برای اینکه این ملت نشان داده که باید بهش توهین بشود تا برود و بفهمد که شما نمیتوانید هم به این آقا گوش بدهید، هم به بتهوون گوش بدهید بعد هم تسکین بگیرید و بخوابید.» و درست از همین جا بود که به قول دکتر هادی خانیکی، استاد ارتباطات، پدیده پاشایی به قبل از اباذری و بعد از اباذری تقسیم شد.
در نشستی که یکشنبه گذشته در انجمن جامعهشناسی ایران با حضور اساتید برجسته جامعهشناسی از جمله دکتر قانعیراد، رئیس انجمن جامعهشناسی، دکتر سعید معیدفر، دکتر ابوتراب طالبی، دکتر هادی خانیکی و... برگزار شد هدف بازخوانی تحلیلهای اساتید جامعهشناسی بر پدیده پاشایی و تحلیل دلالتهای عبرتآموزی یا سیاستگذاری پدیده پاشایی بود اما از آنجا که پدیده پاشایی و پدیده اباذری به نوعی با هم گره خوردهاند تا حدودی نقد و بررسی اظهارات اباذری نیز چاشنی این نشست شد. در شماره قبلی روزنامه اظهارات دو تن از اساتید (دکتر میری و اکبری) به چاپ رسید. در ادامه اظهارات دو تن دیگر از اساتید دکتر سعید معیدفر جامعهشناس ایرانی و دانشیار ایرانی و دانشیار بازنشسته گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و دکتر ابوتراب طالبی جامعهشناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی را میخوانید.
تجمع در مراسم پاشایی کاملا غیر سیاسی بود
سعید معیدفر در ابتدا بیان کرد: آنچه در حوادث مربوط به فوت مرحوم پاشایی رخ داد و جمعیتی که حضور پیدا کردند را هم میتوان بر خود پاشایی متمرکز کرد یا نه میتوان آن را در یک فرآیند دیگری در نظر گرفت. به عقیده من مشکل آقای اباذری این بود که این اتفاق و پدیده را بر خود مرحوم پاشایی متمرکز کردند و آن را در یک فرآیند زمانی مورد مطالعه قرار ندادند و تصورشان این بود که چه کار بیهودهای بود که یک عده به خاطر آدمی که نه سابقه چندانی داشت و نه کار خیلی خاصی انجام داده بود دور هم جمع شدند. این جامعهشناس ادامه داد: من در دهه اول محرم در خیابانها حضور داشتم و در روزهای تاسوعا و عاشورا همان جمعیت با همان شکل و سیاق را باز در خیابانها دیدم منتها دم تکیهها و هیئتها. یکسری جمعیت داخل مساجد بودند که اکثریت سن و سالدار بودند و یکسری هم جوانانی که در خیابانها بودند. پس میتوان گفت این جمعیت هر چیزی را بهانه میکند تا به خیابانها برود و خود را بروز دهد.
پدیده آقای پاشایی نیز فرصت این اتفاق و بهانه را فراهم کرد؛ هم جوان بود، هم مبتلا به بیماری سختی بود و در کل دیالوگی را بین جوانان ایجاد کرد. از سوی دیگر؛ مخالفتی با جمع شدن مردم در مراسم مرحوم پاشایی از سوی دولت یا حکومت هم صورت نگرفت (به ویژه در تهران) در نتیجه بهترین فرصت برای جمع شدن افراد بود. وی تاکید کرد: به عبارت دیگر این تجمع کاملا غیر سیاسی بود. در اینجا لازم است به عقب برگردم و بگویم در سال 88 نیز با وجود انتخاباتی بودن جو کشور اما در وهله اول همه بدون نیت سیاسی به خیابانها آمدند، حتی عدهای مثلا عکس آقای احمدینژاد را در دست داشتند در حالی که اصلا شکل و شمایلشان با طرفداری از احمدینژاد همخوانی نداشت. من از عدهای از آنان پرسیدم که به شما نمیخورد طرفدار احمدینژاد باشید اما آنان پاسخ دادند: «آقا اینها بهانه است. خدا کنه همیشه از این فرصتها باشه.»
جوان، نسلی که تریبونی ندارد
معیدفر با بیان اینکه جوانان همیشه دنبال بهانه هستند تا به گونهای با آمدن در خیابانها خود را برور دهند، اظهار کرد: در نتیجه مسئله آن قدرها هم که ما فکر میکردیم سیاسی نبود و خیابانها شده بود عرصه حضور و حتی اگر به یاد داشته باشید اوایل شعاری هم در خیابانها داده نمیشد و سکوت بود هرچند لابهلای جمعیت عدهای با رنگ و بوی سیاسی هم پیدا میشدند اما اغلب بدون نیت سیاسی آمده بودند. این استاد جامعهشناسی تاکید کرد: من جوان ایرانی چون رسانهای در اختیار ندارم، دیده نمیشوم؛ هرچند شاید عدهای بگویند عرصه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی برای جوانان باز است، اما به راستی این عرصه، عرصهای نیست که من ایرانی که میل به «با جمع بودن» را دارم در آن احساس با هم بودن و لذت بودن در جمع بزرگ را تجربه کنم. در جمعهای بزرگ و واقعی انسان سرشار از شور و نشاط و عظمت میشود. مثل تجمعی که بعد از راهیابی تیم ملی ایران به جام جهانی در خیابانها شاهدش بودیم.
یا بعد از انتخاب آقای روحانی مردم به خیابانها آمدند هرچند بسیاری از آنان یا به آقای روحانی رای نداده بودند یا اصلا رای نداده بودند. معیدفر افزود: از سوی دیگر، اکنون اگر به ادارهها و محیطهای کاری بروید دائما زیرآبزنی، اختلاف و دودستگی را شاهد هستید به عبارت دیگر فضایی به وجود آمده که ما ایرانیها را از جمعهای واقعی و اجتماعات بیرونی مثل حزب، صنفها و تشکلهایی که در آنها تعاملات و عقلگرایی جریان دارد دور کرده است، بنابراین اتفاقاتی از جنس پدیده پاشایی به مثابه فرصتی است برای «جمع شدن» و «بهرهمندی از احساسات جمعی». در آینده هم مانند پدیده پاشایی باز هم ممکن است اتفاق بیفتد و شرایطی برای جمع شدن و بروز دادن فراهم شود.
پدیده پاشایی پدیده جدیدی نیست
وی بیان کرد: نکته اصلی این است که پدیده پاشایی را میتوان هم مقطعی در نظر گرفت و درباره آن قضاوت کرد و هم میتوان از آن به عنوان یک نیاز در نسلی که حرفهایی برای گفتن دارد اما هیچ تریبون جمعی ندارد، یاد کرد. پس پدیده پاشایی پدیده جدیدی نیست هرچند در نوع خود بسیار مهم است. این استاد دانشگاه با اشاره به اظهارات اباذری نیز گفت: نکته دیگری که باید یادآور شوم این است که در ارتباط با پدیده پاشایی کلی جلسه و نشست برگزار شد و همه از ابعاد آن گفتند و نوشتند اما آن طور که باید انعکاس پیدا نکرد اما سخنان آقای اباذری به شدت و سرعت انعکاس پیدا کرد حال خود این اتفاق نیز قابل تحلیل است. در واقع میتوان گفت صحبتهای ایشان دقیقا از جنس همان رفتارهایی است که خود ایشان محکوم میکند. به عبارت دیگر امروز متاسفانه عقلانیت روی زمینی در رفتارها به علت اینکه فرصتهایش فراهم نشده، کنار رفته و افراد تنها به دنبال حوادث غیر مترقبه میگردند مثلا در شبکههای اجتماعی دقت کنید کدام مطالب بیشتر لایک میخورد؟ اظهارنظر درباره چه مطالبی بیشتر است؟ موضوعاتی مثل مسی یا گلشیفته.
من با نگاه ساختارگرایانه اباذری موافق نیستم
ابوتراب طالبی نیز که در این نشست حضور داشت بیان کرد: در مورد سوگ پاشایی باید بگویم این رویداد بیشتر از آنکه یک رویداد سیاسی یا فرهنگی باشد، فرصتی برای جامعهشناسی است تا یک بازاندیشی روی الگوهای تحلیلی خودش نسبت به واقعیت داشته باشد. در همین راستا، هم نشستی در دانشگاه تهران برگزار شد و اساتید هم اظهارات بسیار خوبی را ارائه دادند که پدیده اباذری هم همان جا شکل گرفت. به نظر من موضع ایشان قابل توجه بود زیرا ارزش دارد فرد جایی بایستد و بلند بگوید من از اینجا نگاه میکنم هرچند من با نگاه ساختارگرایانه ایشان و تفکیک امر نخبه و عامه موافق نیستم. این جامعهشناس و استاد دانشگاه ادامه داد: پدیده پاشایی کمک کرد جامعهشناسی به زندگی نزدیک شود، از جمله به مسائلی که ما در روزمره با آن مواجهیم. حال سوال من این است که چگونه میتوان پدیده سوگ پاشایی را فهم کرد؟ در قدم اول باید یک بازنگری در پدیدههای اجتماعی صورت گیرد. من معتقدم نگاه ساختارگرایانه برای تبیین این پدیده مفید نیستند؛ نگاههایی مثل نخبه یا عامه، یا نگاهی که نسلی پدیدهها را تفکیک میکند یا نگاه جنسیتی، نگاه سیاسی و غیر سیاسی و... اشکالی که در دیدگاه آقای اباذری وجود دارد این است که نگاه نخبهگرایانه که به نوعی معطوف به تلقی ساختارگرایانه است این پدیده را توضیح نمیدهد.
طالبی با بیان اینکه من به جای آن از اصطلاح «در آستانه ساختیافتگی» استفاده میکنم گفت: برداشتم این است که نوعی سیالیت در این پدیده وجود داشت؛ به نوعی فرصت برای عاملیت کنشگران بود. در خیابان سعی میکرد هر کسی نشان خودش را به آن بخشی از خیابان در آن مدت زمانی بزند. خوشحالم که در تحلیل بیشتر دوستان و اساتید، نگاه غیر ساختارگرایانه وجود دارد. مثل اصطلاح فرصت که آقای معیدفر از آن یاد کردند. از سوی دیگر این پدیده هم سیاسی بود هم غیر سیاسی زیرا درک ما از امر سیاسی این پدیده را توضیح نمیداد. این جامعهشناس با بیان اینکه پدیده پاشایی هم مدرن بود هم سنتی اظهار کرد: در این پدیده مراسم عزاداری وجود داشت اما آن نوعی که نسل جوان میخواست، یا المانهایی را از تاریخ استخراج کرده بود اما به آن معنایی که خودش میخواست به کار گرفت. حتی این پدیده در مقابل الگوهایی که رسانههای مختلف سعی میکردند به صورت هژمومیک القا کنند، واکنش نشان داد. به عبارت دیگر در این پدیده کنشگران تابع رسانهها نبودند بلکه رسانهها به دنبال آنان بودند حتی رسانههای خارجی مثل بیبیسی.
طالبی ادامه داد: این پدیده حتی به معنای سنتی کلمه جنبش اجتماعی هم نبود، یک جریان اجتماعی بود. مردم زندگی خودشان را میکنند و هر موقع فرصت پیدا کنند عاملیت خود را در این وضعیت سیستماتیک که ما در جامعه با آن مواجهیم، بروز و ظهور میدهند. سوگ پاشایی نیز فرصتی بود برای نشان دادن این فرصت. وی تاکید کرد: در مجموع باید بگویم وارد شدن جامعهشناس به زندگی روزمره و واقعیتهایی که دائم با آن مواجهیم قابل توجه و مهم است و اینکه نگاه ساختارگرایانه برای تبیین پدیدهها به ویژه پدیده پاشایی کفایت نمیکند. این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: این پدیده نشان داد که رویهها و جریانهای اجتماعی چندان قابل مدیریت کردن نیستند و این پدیده به نوعی لیز است و همین که بخواهیم آن را در دست بگیریم از دستمان درمیرود و به شکل دیگر و در جای دیگری نمود پیدا میکند. لذا اینکه سیاستگذاران بتوانند رویهها و جریانهای اجتماعی را کنترل کنند چندان شدنی نیست.