فرایند مبارزاتی از منظر امام خمینی (ره)
اول) ابتدای سخن امام: «اسلام روح مبارزه»
حضرت امام (ره) ضمن تأکید بر تحقق انقلاب بیرونی یا تحول مادی، بر انقلاب درونی بهمثابهی شرطی اساسی و ضروری در تحقق نهضت اسلامی عقیدهمند بودند. مطابق با دیدگاه حداکثر گرای ایشان، در حین ایجاد تحول بنیادین در تمامی ارکان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، تحول فکری، ایدئولوژیکی، فرهنگی و عقیدتی در نحوهی اجرا سازی سیاست داخلی و خارجی نیز امری لازم و ضروری در تحقق انقلاب است. صحت این مطالب را میتوان از اهتمام آن بزرگوار بر وجهه و جنبهی معنوی و محتوایی انقلاب دریافت:
«پیروزى را ما باید از انقلاب درونى مردم جستو جو کنیم و تا این معنا حاصل نشود، انقلابها یک انقلابهاى تحویل قدرت از او به قدرت دیگر است و وضع براى ملت همانجور که بوده، مىباشد...»[1]
به نظر امام راحل (ره)، پارامتر اسلامی موجب پدید آمدن تحول روحی میگردد؛ چراکه هدفی عظیم یعنی پیاده شدن احکام خداوند در روح زمین را مطرح مینماید که اگر نصبالعین ملت قرار گیرد، در سایهی آن، وحدت و اتحاد و همدلی میان اقشار جامعه حاصل میشود و در سایهی همین تحول روحی مبتنی بر اعتماد به خدا، بریدن از غیر او،شجاعت،استقبالازشهادتوتلقیآنبهعنوانسعادتاستکه انقلاب بیرونی تحقق مییابد.[2]
در واقع انقلاب به ما هو انقلاب، بدون پارامتر اسلامی از دیدگاه اندیشمندان اسلامی مذموم است و بهنوعی نظراتشان همسو با نظریههای کلاسیک انقلاب است. در همین راستا، امام خمینی (ره) در پایان نامهای توصیهآمیز به محمدرضا، وی را «به حکم خیرخواهى براى ملت اسلام»، ... از تمام کارهایى که خلاف دین و قانون است بر حذر میدارد و از خداوند تعالى «استقلال ممالک اسلامى و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب ...»[3] مسئلت میدارد. پس در حقیقت عالمان و اندیشمندان اسلامی برای انقلاب بدون ماهیت اسلامی آن، ارزشی قائل نیستند. لذا در این مبحث که به بررسی «انقلاب» از دیدگاه امام خمینی (ره) میپردازیم، هرکجا واژهی انقلاب آورده شده منظور همان انقلاب اسلامی است.
دوم) مبارزه با رویکرد اصلاحگرایانه شروع میشود
حضرت امام (ره) برمبنای فرمایش امیرالمؤمنین علی (ع) که فرمودند: «أسد حطوم خیر من سلطان ظلوم و سلطان ظلوم خیر من فتنة تدوم»[4] ترجمه: «شیر درنده بهتر است از سلطان ستمکار و سلطان ستمکار بهتر است از فتنه و آشوب دائمى»، در ابتدا به اصلاح روند جاری کشور روی آوردند و اغلب سخنرانیها و نامههای ایشان جنبهای توصیهآمیز و صبغهای موعظهگرانه داشت. ایشان در سخنرانیها و نامهها، ابتدائا با رویکردی انتقادی و اصلاحگرایانه با محمدرضا برخورد کردند و همهی این موارد از آن رو بود که ایشان خواستار اصلاح و ممانعت از انحراف مبانی و اصول اسلامی بودند. بهعنوان نمونه، ایشان در تلگرافی به محمدرضا پهلوى دربارهی انجمنهاى ایالتى و ولایتى مینویسند:
«بسم الله الرحمن الرحیم... دولت در انجمنهاى ایالتى و ولایتى، اسلام را در رأىدهندگان و منتخبین شرط نکرده... صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است... امر فرمایید مطالبى را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمى مملکت است، از برنامههاى دولتى و حزبى حذف نمایند.»[5]
این نشان میدهد که امام خمینی ابتدا رویکردی اصلاحگرایانه دارند و خواستار عدم انحراف از اصول اسلامی در زمان شاه هستند.
سوم) امام انقلابی، حمله به فیضیه و تغییر رویکرد مبارزاتی
لیکن پس از غائلهی کشتار فیضیه و شهادت مظلومانهی طلاب قم و کشتار خونین قیام 15 خرداد، حضرت امام خمینی (ره) و بسیاری از علما بدین نتیجه میرسند که کار از اصلاح گذشته و فساد در ریشههای رژیم شاه نفوذ نموده است و لذا این نظام مستبد بایستی از ریشه سوزانده شود. اینجاست که نحوهی برخورد امام (ره) با رژیم شاه تغییر میکند و ایشان در سخنرانیها و مکتوبات خود، طالب برکناری محمدرضا و سرنگونی رژیم پهلوی میگردند. این تغییر نگرش را میتوان در ادبیات امام (ره) نسبت به شاه دریافت. ایشان پس از غائلهی حمله به فیضیه، در نامههای متعدد و سخنرانیها، حکومت شاه را با چنگیز و یزید بن معاویه مقایسه مینمایند:
«از اظهار همدردى در این فاجعهی عظیمه که واقعهی شهداى کربلا را به نظر مىآورد متشکرم. قواى دولتى با بىرحمى، اولاد روحانى و جسمانى پیغمبر را سرکوب کرده و قلب امام زمان را جریحهدار نمودند. خاطرات زمان چنگیز تجدید شد. اکنون روحانیون تأمین جانى ندارند. خداوند قاهر کافى است...»[6]
رویکرد مبارزاتی حضرت امام خمینی صرفاً بهصورت سلبی نیست، بلکه ایشان بهصورت ایجابی خواستار تشکیل مدل بدیل نظام سیاسی در کشور هم هستند و نسخهی بدیل ایشان، نظام مبتنی بر ولایتفقیه است. همین موضوع نشان میدهد که مبارزه صرفاً نبایستی براساس رویکرد سلبی باشد. امام خمینی بهخوبی این موضوع را به جنبشهای اسلامی تجدید نظر طلب نسبت به ساختار نظام سیاسی خود آموزش میدهند. از آنجا که پیش از سرنگونی هر نظام و سلطنتی، از جایگزین و بدل آن پرسیده میشود، امام خمینی (ره) در زمان تبعید و در نجف، مبحث ولایتفقیه را که مدتها مسکوت مانده بود، در سلسله جلساتی مطرح میکنند و حکومت اسلامی با شالودهی ولایتفقیه را بهعنوان جایگزین رژیم پهلوی به همگان معرفی مینمایند. از آنجا که اندیشهی سیاسی امام (ره) و آشنایی با آن از اهمیت والایی برخوردار است، لذا اجمالاً بدان میپردازیم و در ادامه، به مبحث ولایتفقیه اشاره مینماییم.
چهارم) نیاز مبرم مبارزه به ارائهی مدل بدیل
مدل بدیل حضرت امام برای نظام سیاسی شاهنشاهی، مدل ولایتفقیه مبتنی بر شکل مردمسالاری دینی است. لازمهی باز کردن مبحث ولایتفقیه، نگاهی به اندیشهی سیاسی امام خمینی (ره) است که در این بخش اختصاراً بدان میپردازیم.امام خمینی (ره) در پاسخ به برخی که اسلام را دینی فردی و عبادی صرف میدانند، اساس دین را عبادت توأم با سیاست میداند:
«[اسلام] دینی است که عبادتش توأم با سیاست و سیاستش توأم با عبادت است.»[7]
از نظر امام نه تنها ابعاد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی برای اسلام نافی قداستش نیست، بلکه حتی اسلام چنین آموزههایی دارد. امام (ره) همچنین اسلام را دارای نظام اجتماعی و اقتصادی[8] و دربردارندهی احکام فردی و اجتماعی[9] میداند[10]و در پاسخ برخی اسلامگرایان ظاهر نما که بحث جدایی دین از سیاست را بهصورت علنی یا در خفا مطرح میکنند و شأن اسلام را اجل و اعلی از این میبینند که وارد مقولهی ناپاکی به نام سیاست شود، میفرمایند:
«سیاست خدعه نیست، سیاست یک حقیقتی است، سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره میکند، خدعه و فریب نیست. اینها همهاش خطاست. اسلام، اسلام سیاست است، حقیقت سیاست است، خدعه و فریب نیست.»[11]
و در جایی دیگر اشعار میدارند:
«این مسئله [طرح جدایی دین از سیاست] در زمان بنیامیه طرح شد و در زمان بنیالعباس قوت گرفت... در زمانهای اخیر آنها [بیگانه] هم به این مسئله دامن زدند...»[12]
امام خمینی (ره) مشارکت و دخالت مستقیم پیامبر (ص) و امام علی (ع) در امور سیاسی و تشکیل و ادارهی حکومت را نشاندهندهی بطلان منطق جدایی دین از سیاست میپنداشتند.
«...یا باید قبول نکنید که اصلاً پیغمبر اسلام وارد سیاست مىشد و حکومتى نداشته و گوشهی مدینه توى مسجد نشسته بوده و مسئله مىگفته؛ اینجور بوده؟ حضرت امیر هم گوشهی خانهاش نشسته بود و عبایش را روش مىکشیده و مىرفته مسجد نماز مىخوانده، برمىگشته باز آنجا مىنشسته مطالعه مىکرده، مسئله این بوده؟ یا اینها از اول وارد سیاست بودند؟ مدتى که [در] مکه بود، حضرت رسول (ص) نمىتوانست یک حکومتى تشکیل بدهد، لکن مشغول جمعآورى افراد بود، مشغول یک سیاست زیرزمینى بود. بعد که کار را درست دید و آمدند به مدینه، آنجا دیگر حکومتى بود، تشکیل دادند و فرستادند...»[13]
امام (ره) در ادامه میافزایند:
«حتى این آخرى [دربار شاه] مىگفتند که با قداست اینها مخالف است؛ با قداست اهل علم، وارد شدن در حکومت و سیاست مخالف است. این قداست در زمان حضرت رسول نبوده؟ حضرت رسول قداستش محفوظ نمىمانده؟ حضرت امیر قداست نداشته؟»[14]
امام خمینی (ره) دلایل لزوم تشکیل حکومت اسلامی را بیان میفرمایند و در واقع در بیان چرایی آن، ابتدا به حکم عقل در نیاز به حکومت اشاره میکنند[15] و اشعار میدارند که تنها حکومتی که خرد آن را حق میشمارد حکومت خداوند متعال است.[16]
امام (ره) مطابق با سیرهی علوی، رد ظلم و ستم و مقابله با زیادهخواهی ستمگران را بهعنوان دلیلی دیگر مطرح مینمایند: «کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا»[17]
فرجام سخن
امام (ره) تا پیش از غائلهی کشتار فیضیه، اصلاح را مقدم بر انقلاب و سرنگونی میدانستند، ولی پس از این غائله و در پی آن، تبعید آن حضرت و کشتار خونین 15 خرداد، به این نتیجه رسیدند که فساد بهطور کامل سلطنت پهلوی را در بر گرفته است و این حکومت قابلیت اصلاح ندارد و لذا منطق مبارزه را تا برچیدن سلطنت پهلوی پیش میگیرد. و بدینترتیب قیام و اقدام در جهت انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی را بر هر زن و مرد مسلمانی واجب اعلام نمودند. امام (ره) بر انقلاب در همهی ابعاد، اعم از تحول بیرونی و درونی، اشاره داشتند. تحول بیرونی که با تغییر رژیم و تکوین جمهوری اسلامی همراه بود و تحول درونی که متضمن تحول در رویکرد سیاست داخلی و خارجی میشد. ایشان همچنین انقلاب را مقطعی ندانسته و آن را بهمثابهی یک پروژه و امری زماندار که همچنان باقی است، معرفی نمودند. ادامه دارد...