تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۰  ، 
کد خبر : ۲۷۴۰۲۶

سلفیان مصر پس از اخوان و رویکرد دولت سیسی در مواجهه با آنان


احمد ربیعی‌فر

گروه دیدگاه: پس از سقوط دولت اخوان المسلمین در مصر، حکومت «عبدالفتاح سیسی» تمام تلاش خود را در راستای حذف اخوان از عرصه سیاسی مصر به کار گرفته و این حزب را در انزوای مطلق و رو به نابودی قرار داده است. از طرفی با توجه به اکثریت غالب اسلام­گرایان در مصر و لزوم خط­دهی به توده­‌های اسلام­گرا به وسیله مؤسسات و احزاب منتسب به آنان، نیاز به جایگزین برای اخوان در این کشور به‌وضوح درک می­‌شود.

در این میان، سلفیان مصر که پس از انزوا و اخراج اخوان از عرصه سیاسی مصر، خود را یکه­‌تاز میدان اسلام‌گرایان در مصر می­‌بینند، در بحبوحه فشار بر اخوان، با استفاده از این فرصت، درصدد برآمده­‌اند تا توده­‌های اسلام­گرای مصر و همچنین عرصه­‌ای را که از حضور اخوان تهی شده است در اختیار گیرند و منتسب به خویش سازند.

اما حکومت نظامیان در مصر که در 25 ژانویه 2011 میلادی طعم تلخ شکست در برابر توده­‌های اسلام­گرای مصر را چشیده است، دیگر حاضر نیست به احزاب اسلام­گرای مستقل مانند اخوان، میدان دهد و از طرفی نیز اسلام­گرایان مصر که اکثریت این کشور را به خود اختصاص داده­‌اند باید پس از اخوان زیر پرچمی بروند که تحت کنترل حکومت و همراه با آن باشد.

از این‌رو دولت عبدالفتاح سیسی در پی ساختاری سلفی است که بتواند اسلام­گرایان مصر را به دور از اسلام سیاسی اخوانی در فضای اسلام جدای از سیاست قرار دهد. بهترین الگوی تجربه‌شده این منهج در عصر حاضر، اسلام وهابیت درباری در عربستان سعودی است که شاخه­‌هایی را نیز در میان سلفیان مصر به خود اختصاص داده است.

بنابراین در این نوشتار در پی آن هستیم که اولاً: دولت عبدالفتاح سیسی چه رویکردی را در مواجه با سلفیان مصر اتخاذ کرده است؟ ثانیاً: آینده سلفی­‌ها در مصر چیست و آیا خواهند توانست به جایگاه مردمی اخوان در مصر دست یافته و جای اخوان را پر کنند؟

عملکرد سلفیان مصر پس از سقوط اخوان

پس از اعلام سقوط دولت محمد مرسی توسط عبدالفتاح سیسی، احزاب و مؤسسات سلفی مصر از مهم­ترین تشکیلاتی بودند که اخوان المسلمین به حمایت آنها دل‌خوش کرده بود؛ اما سلفی­‌ها که قدرت کودتا را به چشم دیده بودند و از طرفی برخی از این گروه­‌های سلفی که از جانب وهابیان درباری عربستان مدیریت فکری می­‌شدند به سرعت همراهی خود را با اقدامات نظامیان مصر اعلام کردند و پس از روی کار آمدن سیسی به حمایت از وی پرداختند؛ چرا که بنا به نظر سلفیان، هر کس اگر چه با زور و تهدید بر مسند حکومت تکیه زند ولی امر بوده و اطاعت از او و حمایتش واجب است. این نظریه سلفی­‌ها نیز از جمله عقایدی است که در اوقات خاص به کار می­‌گیرند؛ چرا که در سوریه دقیقاً برخلاف این تفکر عمل کرده و فتوا دادند.

در همین باره علمای اخوانی نیز به سلفیان مصر طعنه وارد کردند و پس از تسلط انصار الله یمن بر صنعا پایتخت این کشور، برخی از علمای اخوانی، از جمله «علی قره‌داغی»، دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان، با زبان طعنه از سلفیان مصر خواست که از «عبدالملک الحوثی» رهبر انصار الله یمن نیز اعلام حمایت کنند؛ چرا که او نیز به عقیده اخوانی­‌ها همان­گونه که سیسی بر مصر تسلط یافت، بر یمن غلبه یافته است و از این جهت شایسته حمایت سلفی­‌هاست.[1]

سلفیان مصر پس از سقوط اخوان، عرصه را برای گسترش فعالیت­های خویش باز دیدند و درصدد برآمدند تا گفتمان دینی و فضای اسلام­گرایی در مصر را در اختیار گیرند. از این‌رو تشکل‌های سلفی مصر که پیش از سال 2011 م تنها در زمینه تبلیغات دینی و آموزش­‌های سلفی فعالیت داشتند و به جذب نیرو می­‌پرداختند، پس از انقلاب در مصر به فعالیت­‌های سیاسی روی آوردند. این گروه­‌ها توانستند در زمانی کوتاه سرمایه اجتماعی و تبلیغی خویش که مبتنی بر شبکه­‌های اجتماعی و مؤسسات خیریه بودند را به سرمایه­‌ای سیاسی مبدل سازند و پیروزی­‌هایی را نیز در انتخابات مختلف مصر کسب کردند.[2] بنابراین سلفیان مصر را نمی­‌توان در عرصه­‌های سیاسی و اجتماعی این کشور نادیده گرفت، حال آنکه تعداد جنبش­‌های سلفی مصر پس از انقلاب 25 ژانویه 2011 م رو به فزونی نهاده و در حال جذب بیشتر نیروها و تقویت پیکره اجتماعی خویش هستند.

دولت عبدالفتاح سیسی و نظامیان مصر در مواجهه با سلفیان چه افقی را پیش رو دارند؟

تفاوت مهم جنبش­‌های سلفی در مصر با جماعت اخوان المسلمین، در این است که سلفیان از تعدد احزاب و جنبش­‌ها و مؤسسات برخوردارند و حتی در بعضی جهات از نظرات و عملکردهای کاملاً متفاوتی برخوردار هستند. از این‌رو مواجهه با سلفیان در مصر بسته به رویکرد اعتقادی و سیاسی آنان است.

به‌عنوان مثال سلفیان مدخلی که با عنوان «مدخلیه» یا «جامیه» شناخته می­‌شوند، نه‌تنها هیچ خطری برای دولت سیسی ندارند بلکه با دیدگاهی برگرفته از وهابیان درباری عربستان سعودی، بازویی حمایتی برای حاکمان عرب محسوب می­‌شوند.

حزب «النور» سلفی وابسته به جنبش «الدعوة السلفیة» را می­‌توان یکی از مهم­ترین و گسترده­‌ترین جنبش­‌های سلفی در مصر دانست که در انتخابات مجلس در سال 2011 میلادی پس از اخوان المسلمین بیشترین کرسی­‌ها را به خود اختصاص داد.

حزب النور سلفی که فعال­ترین حزب سیاسی سلفیان در مصر محسوب می­‌شود، در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، با حمایت آشکار از عبدالفتاح سیاسی سرسپردگی خود به حاکمان را نشان داد و مورد هجوم برخی از اسلام­گرایان و سلفیان مصر واقع شد؛ چرا که عده زیادی از کسانی که در اعتراض به کودتا کشته شدند از سلفیان مصر بودند که به فرمان سیسی و به جرم حمایت از دولت اخوان مورد هجوم و کشتار واقع شدند.[3]

در مقابل، عبدالفتاح سیسی نیز با نزدیک شدن انتخابات مجلس مصر، حمایت خود را از حزب النور اعلام کرد و از موجودیت این حزب دفاع کرد؛ چرا که در قانون اساسی جدید مصر آمده است که هیچ حزب اسلامی حق فعالیت در فضای سیاسی مصر را ندارد. این قانون یکی از موادی بود که قانون اساسی جدید مصر را به کام اسلام­گرایان تلخ کرد و هنگامی که زمزمه­‌هایی مبنی بر اسلامی بودن حزب النور به گوش می­‌رسید، عبدالفتاح سیسی با تصریح به اینکه حزب النور یک حزب سیاسی با ریشه­‌های دینی است نه یک حزب دینی، آشکارا حمایت خود را از موجودیت حزب النور سلفی اعلام کرد که این اقدام وی مورد استقبال مقامات این حزب قرار گرفت و البته حزب النور را بیش از پیش وام­دار سیسی و دولتش کرد.

آنچه به نظر می­‌آید در مصر در حال رخ دادن است، این است که دولت مصر از لحاظ رفتار با سلفیان و اسلام­گرایان به الگوی عربستان سعودی روی آورده و دقیقاً سیاست سعودی را در قبال اسلام­گرایان و سلفیان پیش رو دارد. 

در عربستان سعودی نیز اگر چه کمتر از مصر اما سلفیان دارای شاخه­‌ها و جنبش­‌های متفاوتی هستند و برخی از آنها با اتخاذ موضع انتقادی نسبت به حکومت، به‌عنوان سلفیان اصلاح­‌طلب شناخته می­‌شوند که برخی از این گروه­‌ها تأثیراتی را نیز بر سلفیان در مصر داشته­‌اند و در مصر نیز جنبش­‌هایی سلفی با همین رویکرد تأسیس شدند.

اما عربستان سعودی با منزوی کردن و تحت‌فشار قرار دادن سلفیان مخالف حکومت، آنان را به کلی در حاشیه قرار داده و عرصه دینی جامعه عربستان را در اختیار سلفیان حامی خود قرار داده است و از اسلام به عنوان ابزاری حمایتی در کنار حکومت سعودی استفاده می­‌کند. تا جایی که حتی در مواردی که حکومت سعودی به انجام امور و یا تصویب قوانینی کاملاً متناقض با احکام اسلامی اقدام می­‌کند، عالمان وهابیت درباری با صدور فتوا در آن مورد، به تشریع اقدامات حاکمان سعودی می­‌پردازند که نقطه اوج این ‌روند در جنگ خلیج‌فارس و حضور نیروهای آمریکایی در عربستان سعودی بود.[4]                      

آینده سلفیان در مصر

با توجه به تفاوت­‌های اجتماعی موجود میان عربستان و مصر اجرای الگوی عربستان سعودی در مصر کاری دشوار به نظر می­‌آید. بدین ترتیب دولت مصر باید با پشتیبانی از سلفیان حامی دولت، از آنان به‌عنوان بازوی حمایتی حکومت استفاده کند و مخالفان را منزوی سازد.

اما با تمام این توصیفات حتی اگر دولت مصر در اجرای این الگو در این کشور موفق شود، باید این حقیقت را مدنظر داشته باشد که هم­‌اکنون اگر چه فضای رسمی و ویترین اجتماعی عربستان سعودی در اختیار سلفیان مدخلی و درباری است، اما آمارها نشان می­‌دهند که اغلب نخبگان و مردم عربستان سعودی به سلفیان اصلاحی گرایش دارند. سلفیانی مانند «سلمان العوده» که دارای تفکراتی نزدیک به اخوان المسلمین هستند و خواهان اصلاحات در حکومت هستند.

بنابراین در مصر نیز اگر چه بتوان به‌طور موقت، اسلام­گرایان و سلفیان معارض و عدالت­خواه را از صحنه رسمی سیاسی و اجتماعی در مصر کنار زد، اما ترس از بروز و قیام این تفکر سلفی برای همیشه همراه مصر و حاکمان این کشور خواهد بود و این درگیری ادامه خواهد داشت.

از طرفی با تضعیف عربستان پس از مرگ عبدالله سعودی، کشور مصر یکی از حامیان خود را در عرصه مبارزه با سلفیان معترض از دست داده است و در صورتی که کشمکش قدرت در میان شاهزادگان سعودی، عربستان را به ضعف و شکست بکشاند، سلفی­‌های حامی حکومت در مصر نیز پشتوانه خود را از دست خواهند داد؛ چرا که این طیف از سلفیان در مصر همواره از جانب وهابیت درباری عربستان مورد پشتیبانی بوده­‌اند.

چنانکه «ولید محروس» عضو انجمن مرکزی حزب النور اذعان داشته است، این حزب همواره از جانب اخوان و سایر جنبش­‌های سلفی مخالف با حکومت، تحت‌فشار بوده و به دلیل ایستادگی در برابر این فشارها و حمایت از دولت سیسی مورد حمایت او واقع شده است.[5]

شایان ذکر است که در میان اعضای الدعوة السلفیة نیز سلفیانی هستند که برخی مواضع سکولاریستی سیسی و حکومت او را برنمی­‌تابند. کسانی مانند «سعید عبدالعظیم» که به انتقاد از اقدامات و سخنان سیسی می‌پردازند.[6] اما تجربه نشان داده است که این افراد به حاشیه رانده می­‌شوند و کار به جایی نمی­‌برند. چنانکه در دانشگاه الازهر مصر نیز که هم­‌اکنون رسماً به بازوی دینی حکومت تبدیل شده است برخی از عالمان مصری به اعتراض در برابر اقدامات دولت سیسی برخاستند که آنان نیز کار به جایی نبرده و ناامید شدند.[7]

نتیجه

دولت سیسی در کنار برخورد سخت و سرکوب مخالفان و جلوگیری از سر برآوردن جنبش­های اسلام­گرا و یا سلفی معارض حکومت مصر، به حمایت و پشتیبانی از گروه­‌های سلفی حامی حکومت می­‌پردازد و از این گروه­‌های سلفی به‌عنوان سدی در برابر سایر سلفیان استفاده می­‌کند. به عبارتی دیگر درگیری میان خود و اسلام­گرایان را به درگیری میان گروه­‌های اسلام­گرا مبدل می­‌سازد.

از طرفی گروه­‌های سلفی حامی سیسی همواره برای ادامه حیات خود، وام­دار حکومت بوده و مجبورند که همواره در مسیری موافق با حکومت قدم بردارند.

اما در مقابل، جنبش­‌های دیگر سلفی مانند: السلفیة الحرکیة یا الجبهة السلفیة وجود دارند که به مقابله با حکومت نظامیان در مصر به پا خاسته‌­اند. به­ عنوان مثال الجبهة السلفیة در اکتبر 2014 میلادی با صدور بیانیه­‌ای با عنوان انتفاضه جوانان مسلمان، آشکارا خواهان انقلاب اسلامی در مصر و براندازی حکومت نظامیان شد. در این بیانیه جبهه سلفی مصر ادعا کرده است که سکولارهای مصر، عبدالفتاح سیسی را بر سر کار آوردند تا در خیابان­‌ها به کشتار جوانان مسلمان مصر بپردازد.[8]

بنابراین در کنار حضور احزاب سلفی حامی دولت مانند حزب النور و سلفیان جامی (مدخلی)، بروز و ظهور جنبش­‌های سلفی معارض نیز به‌عنوان یک معضل بزرگ پیش­ روی سیسی و همراهان اوست. سلفیانی که همواره در تاریخ حکمرانی نظامیان در این کشور نقشی پررنگ در مبارزه با حکومت نظامیان مصر داشته­‌اند و حرکت به سمت سکولاریسم را برنمی­‌تابند. 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات