گروه دیدگاه: سه روز پیش از بیست ودوم بهمن، رهبر انقلاب در دیدار جمعى از فرماندهان و کارکنان نیروى هوایى چنین فرمودند: «مسئول آمریکایی همین چند روز قبل از این میگوید که ایرانیها گیر افتادهاند؛ ایرانیها در قضایای هستهای، با دستِ بسته پشت میز مذاکره حاضر میشوند. خب، این خطای محاسباتی است؛ ایرانیها گیر نیفتادهاند، حالا شما در بیست ودوّم بهمن انشاء الله خواهید دید ملّت ایران چه خواهد کرد و چه حضوری خواهد داشت.» حضور میلیونی مردم در راهپیمایی این روز، مؤید سخن رهبر انقلاب مبنی بر خطای راهبردی سیاسیون آمریکایی است. از سویی دیگر، به نظر میرسد دولتمردان آمریکایی بیش از هر زمان دیگری نیازمند توافق با ایران در مذاکرات هستهای هستند. در یادداشت زیر سعی شده است تا دلایل این موضوع مورد بررسی قرار بگیرد.
یک ماه قبل از انتخابات سال 88، باراک اوباما، چهلو چهارمین رئیسجمهور آمریکا، نامهای خطاب به رهبر انقلاب نوشت و از ایشان درخواست کرد تا برای شروع فصل جدیدی از مناسبات بین آمریکا و ایران تلاش کند. اوباما در آن نامه اذعان کرده بود که هیچ موضوعی از موضوعات منطقهی غرب آسیا، بدون کمک و حضور ایران حل نخواهد شد.
این البته تنها ادعای رئیسجمهور آمریکا نبود. پیش از او، تحلیلگران و سیاستمداران دیگری نیز بر این مسئله تأکید کرده بودند. همان ایام، برنارد کوشنر، وزیر خارجهی یهودیالاصل فرانسه، در مصاحبه با شبکهی «سیانان» نیز گفته بود: «گمان میکنم ایران کشوری بزرگ با تاریخی بزرگ است. اگر امروز بخواهیم از افغانستان سخن بگوییم، باید با ایران صحبت کنیم. اگر میخواهیم از خاورمیانه، عراق و سوریه سخن به میان آوریم، باید با ایران صحبت کنیم. پس واقعگرا باشیم و با این اشخاص صحبت کنیم.»
گرچه آشوبهای بعد از انتخابات سال 88، یا به تعبیر بهتر و دقیقتر، «فتنه» موجب گردید تا سیاسیون آمریکایی و اروپایی، چند صباحی به وضعیت ناامن ایران دل خوش کنند، اما خیلی زود فهمیدند که نظام سیاسی ایران به پشتوانهی «حمایت و حضور مردمی»، مقتدرتر از آن است که با این بادهای موسمی از پای درآید.
باراک اوباما در بهمنماه سال 91 مجدداً به رهبر انقلاب نامه نوشت و از آمادگی کشورش برای رسیدن به توافق دوجانبه در زمینهی پروندهی هستهای با ایران خبر داد. وضعیت بد اوباما و دموکراتها در داخل و خارج از آمریکا موجب شد تا وی بار دیگر، چند ماه پیش نیز به رهبر انقلاب نامهای بنویسد. شکست ایالات متحده در حوادث اخیر منطقه، مخصوصاً عراق و دست برتر ایران در این موضوع و از سویی دیگر، نیاز اوباما برای حل پروندهی هستهای ایران، موجب شد تا نامهی اوباما به رهبر انقلاب نوشته شود.
به همین علت، باراک اوباما در بهمنماه سال 91 مجدداً به رهبر انقلاب نامه نوشت و از آمادگی کشورش برای رسیدن به توافق دوجانبه در زمینهی پروندهی هستهای با ایران خبر داد. وضعیت بد اوباما و دموکراتها در داخل و خارج از آمریکا موجب شد تا وی بار دیگر، چند ماه پیش نیز به رهبر انقلاب نامهای بنویسد. شکست ایالات متحده در حوادث اخیر منطقه، مخصوصاً عراق و دست برتر ایران در این موضوع و از سویی دیگر، نیاز اوباما برای حل پروندهی هستهای ایران، موجب شد تا نامهی اوباما به رهبر انقلاب نوشته شود. اما دلیل این نامهنگاریها چه بوده است؟ اگر آنچنانکه مقامات آمریکایی ادعا میکنند، ایران در وضعیت نامناسبی قرار دارد، پس چرا در چنین شرایطی، رئیسجمهور آمریکا به بالاترین مقام سیاسی ایران نامه مینویسد و درخواست کمک میکند؟
میراث اوباما
شاید یکی از دلایل آن را میبایست در «میراث اوباما» (Obama legacy) جستو جو کرد. در آمریکا رسم است که رؤسای جمهور میبایست بعد از اتمام دورهی ریاستجمهوری خود، میراثی از خود برجای بگذارند. سنت تاریخنگاری ایالات متحده، رؤسای جمهوری را که میراثی خوب برای دولت از خود برجای گذاشتهاند، محترم شمرده است و به آنان که کاخ سفید را بدون میراث ترک کردهاند، وقعی ننهاده و در صفحات تاریخ این کشور، به انزوا کشانده است.
در این میان، میزان میراث هم اهمیت ویژهای دارد و اگر میراث برجایمانده در حوزهی سیاست خارجی باشد، ارزشی بهمراتب بالاتر از اقدامی صرفاً داخلی خواهد داشت. بیتردید یکی از دلایل اقبال تاریخنگاری آمریکایی به رونالد ریگان، رئیسجمهور اسبق این کشور، حل مشکل جنگ سرد بهعنوان یکی از مهمترین بحرانهای سیاست خارجی آمریکاست.
اوباما اما از معدود رؤسای جمهور آمریکاست که تاکنون میراثی، که بعدها خود و حزب دموکرات بتوانند به آن ببالند، برجای نگذاشته است و البته فرصت چندانی هم برای برجای گذاشتن میراثی درخور ندارد. به همین علت، بسیاری معتقدند که میراث اوباما میتواند حلوفصل دیپلماتیک پروندهی هستهای جمهوری اسلامی ایران باشد.1چندی پیش پایگاه خبری «هیل» نوشت که دولت آمریکا «اولویت بالایی» برای رسیدن به توافق جامع هستهای با ایران قائل است و توافق احتمالی را «بخش مهمی از میراث سیاست خارجی» خود میداند.2
وضعیت بد دموکراتها در داخل آمریکا
فارغ از اینکه دموکراتها به این میراث نیاز مبرم دارند، دستیابی به توافق هستهای با جمهوری اسلامی ایران را میتوان تنها برگ برندهی آنها برای انتخابات ریاستجمهوری آتی دانست. در شرایطی که دموکراتها رقابت را چندی پیش به جمهوریخواهان در انتخابات کنگره واگذار کردند، اکنون تنها شانس آنها برای پیروزی در انتخابات پیش رو، موفقیت در روند مذاکرات هستهای با ایران است.
موضوع تأثیر عمیق مذاکرات هستهای با ایران بر انتخابات آیندهی آمریکا، مورد توجه بسیاری از محافل داخلی این کشور بوده است؛ تا جایی که روزنامهی «واشنگتنپست» هم نتوانست از تأثیر پروندهی هستهای بر اوضاع آمریکا و گره کوری که واشنگتن در این زمینه ایجاد کرده است، چشمپوشی کند و اذعان کرد که در صورت شکست مذاکرات، دو سال دیگر و هنگام تعیین جانشین اوباما، به احتمال زیاد، اصلیترین بحث و تمرکز رقبای انتخاباتی برای ورود به کاخ سفید، نحوهی مواجهه با ایران و پروندهی هستهای آن خواهد بود.
اکنون همهچیز نشان از آن دارد که عدم توافق دموکراتها با ایران میتواند آنها را برای هشت سال3 از هرم قدرت سیاسی ایالات متحده پایین بکشد. این در حالی است که کاخسفیدنشینان هماکنون هم از توافق ژنو بهعنوان دستاوردی بزرگ در دوران زمامداری خود یاد میکنند و مدعی هستند که با این توافق توانستهاند پس از سالها، مانع پیشرفت برنامهی هستهای ایران شوند. اخیراً باراک اوباما در مصاحبهی خود با پایگاه خبری «ووکس» با افتخار اعلام کرد که در طول یازده سال مذاکرات هستهای، پیشرفت برنامهی هستهای ایران متوقف شده است. لذا به نظر میرسد طرف آمریکایی مشخصاً به توافق ژنو نیاز مبرم دارد و برای پیشبرد اهداف داخلی و خارجی خود، نیازمند ادامهی مذاکرات و یا حداقل حفظ توافق ژنو است.
نیاز به حضور ایران برای حل مشکلات منطقهای
علاوه بر همهی این موارد، آمریکاییها بهشدت نیازمند حضور ایران برای حل مشکلات منطقهای هستند. موضوع مبارزه با داعش در سوریه و عراق، وضعیت سیاسی لبنان، تحولات سیاسی اخیر در یمن و بسیاری از گرههای کور موجود در خاورمیانه، تنها به دست ایران باز میشود و آمریکا نیازمند همکاری نزدیک ایران برای حل این مشکلات است. حتی اندیشکدههای آمریکایی نیز بارها بر نیاز ایالات متحده به جمهوری اسلامی در منطقهی خاورمیانه تأکید کردهاند. اندیشکدهی آمریکای «شواری سیاستگذاری خاورمیانه» در یادداشتی به قلم چارلز فریمن، دیپلمات سابق آمریکایی، به نکاتی مهم در اینخصوص اشاره میکند. وی در تجزیهوتحلیل خود از ژئوپلیتیک مذاکرات هستهای ایران، اشاره میکند که ایران و غرب عملاً دشمنان مشترکی در خاورمیانه دارند، هرچند ممکن است دوست مشترکی نداشته باشند. لذا یک توافق میتواند فرصتی برای کشورهای منطقه و خارج از منطقه برای تحقق بخشیدن به منافع مشترک در مبارزه و جلوگیری از افراطگرایی فراهم کند. این فرصتها ممکن است به موفقیت تبدیل شود یا نشود، اما در نبود یک توافق با ایران، اساساً چنین فرصتهایی، سالبه به انتفاع موضوع خواهند بود.4
فارین پالیسی هم در مقطعی که نامهی محرمانه اوباما به مقام معظم رهبری افشا شد، طی مطلبی، ضمن تأکید بر نقش کلیدی ایران در منطقه، نوشت آمریکا این موضوع را پذیرفته است که بدون حضور ایران نمیتواند از پس مقابله با داعش در منطقه برآید و عملاً به همکاری با ایران نیازمند است.5
البته موضوع همکاری ایران با آمریکا برای حل معضلات منطقه از سوی رهبر انقلاب صراحتاً رد شد. بنابراین شکست مذاکرات هستهای نیز بحرانهای استراتژیک آمریکا در منطقه را دوچندان خواهد ساخت. بهواقع آمریکاییها در شرایطی تلاش میکنند تا دست ایران در جریان مذاکرات را خالی نشان دهند که حیات و ممات سردمداران ایالات متحده و حداقل حزب دموکرات، به دستیابی به توافق هستهای با ایران گره خورده است. با این نگاه، ادعاهای چندی پیش دیوید کوهن، معاون سابق وزارت خزانهداری و معاون فعلی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، که مدعی شده وضعیت اقتصادی ایران موجب شده تا واشنگتن در مذاکرات هستهای دست بالاتر را داشته باشد،6 ادامه خطاهای محاسباتی مقامات آمریکایی است. کوهن چندی پیش مدعی شده بود که اقتصاد ایران اکنون در وضعیتی است که اساساً بدون توافق هستهای با غرب، نمیتواند بازسازی شود و این امر موجب افزایش جایگاه آمریکا در مذاکرات نهایی با ایران شده است.
فارغ از استدلالهایی که در بالا مطرح شد و این ادعای کوهن را از اساس رد میکند، حتی در داخل آمریکا نیز این دست اظهارنظرها، مخالفانی سرسخت دارد. چندی پیش تونی بلینکن، قائممقام وزارت خارجهی آمریکا، تصریح کرد: آنچه برنامهی هستهای ایران را متوقف کرد، تحریمها نبوده و تنها توافق هستهای با ایران سبب توقف این فعالیتها شده است.7 اظهارنظری که در تقابل آشکار با ادعای دیوید کوهن قرار دارد.
نیاز آمریکا به توافق هستهای با ایران
از همین روی، بهرغم لفاظیهای اوباما، کری، کوهن و... نیاز آمریکا به مذاکره و یا حداقل حفظ توافق ژنو، بسیار بیش از طرف ایرانی است و ترک میز مذاکره از جانب آنها بهمنزلهی شکست مذاکرات خواهد بود و در صورت عدم حصول توافق، دولتمردان کاخ سفید عملاً برگهی توافق ژنو را نیز از دست خواهند داد و توافق ژنو برای همیشه لغو خواهد شد. پیش از این، راهبرد آمریکا تلاش برای تمدید مجدد مذاکرات8 و خرید زمان بود تا حداقل برگهی توافق ژنو را از دست ندهد، اما سخنان هفتهی پیش رهبر انقلاب و تأکید ایشان بر لزوم توافق یکمرحلهای در مورد جزئیات و کلیات در یک جلسه،9 عملاً آمریکاییها را در وضعیت آچمز قرار داده و پروژهی توافق چند مرحلهای و توافق سیاسی، پیش از توافق بر سر جزئیات را منتفی کرده است.
کُریخوانیهای کِری و لاف زدنهای اخیر اوباما ناشی از نقش بر آب شدن تمامی طرحهای آیندهشان بهمنظور دستیابی به یک توافق کلی و نصف و نیمه است که عملاً هیچیک از منافع جمهوری اسلامی را محقق نمیکرد و تنها منافع آمریکا و بهصورت خاص دموکراتها را فراهم میساخت و اکنون دستور مقام معظم رهبری مبنی بر یکمرحلهای شدن مذاکرات، پاشنهی آشیل آمریکاییها را هدف قرار داده است. بیشک این فرصتی ارزشمند برای تیم مذاکرهکنندهی هستهای کشورمان است که با پشتکار همیشگی خود، حقوق ملت ایران را استیفا و لغو (نه تعلیق) تحریمها را بهصورت یکجا و کامل، مطالبه کند. کیست که نداند در شرایط کنونی برای اوباما، همکاران و همحزبیهایش، توافق بد از توافق نکردن بهتر است!