پایگاه بصیرت/ بیستم فروردین ماه ۱۳۷۲، منطقه فکه، صدای انفجار و ذکر یا فاطمهالزهرا(س) به گوش میرسد، چند روز بعد در صبح یکی از روزهای پایانی اولین ماه بهار، در خیابان حافظ تهران، رهبر معظم انقلاب وارد محوطه سازمان حوزه هنری و تبلیغات اسلامی میشوند، حضرت ایشان در کنار تابوتی پیچیده در پرچم مقدس ایران اسلامی میایستند، تابوتی که انبوه دوستداران سیدمرتضی آوینی گرد آن حلقه زدند. دوستدارانی که آمدهاند تا سیدمرتضی را در مسیر پیوستن به خیل عزتمندان و جاودانههای تاریخ بدرقه کنند. چرا که بیتابی سیدشهیدان اهل قلم و فرهنگ برای پیوستن به قافله عشق، در حین ساخت مستندی درباره قافله شهیدان پایان یافته بود، البته اگرچه بیقراری و سبکبالی شهید آوینی سبب شد بسیار زود از میان ما برود، اما او با عمل، گفتار و نوشتار خود از آنچه باید در پیش گرفت با ما سخن گفت. سیدمرتضی آوینی خطشکن و پیشتاز مسیر و راهی شد که امروزِ روز، جامعه ما بیش از هر مسئله دیگر نیازمند آن است و مبالغهآمیز نخواهد بود اگر بنویسیم سعادت ما میسر نمیشود مگر با همت گماردن در آن طریق، آن مسیر، راهی نیست جز، بیانِ اندیشه رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خمینی به زبان هنر، راهی نیست جز تبلیغ و ترویج گفتمان برآمده از انقلاب اسلامی مردم ایران با ابزار هنر، راهی نیست جز تبین افقهای روشن انقلاب ملت ما به واسطه هنر، راهی نیست جز تربیت هنرمندانی انقلابی که هنر و صنعت آن را بهخوبی بشناسد و بتوانند از آن برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و تحقق سعادت بشر سود جویند. راهی که درجه اهمیت و ضرورت توجه به آن را میشود از حضور حضرت آیتالله خامنهای، در مراسم تشییع پیکر پاک شهید سیدمرتضی آوینی دریافت، چراکه سادهانگارانه خواهد بود اگر حضور ایشان را در مراسم وداع یاران با سیدمرتضی تنها در بعد عاطفی و دوستی خلاصه کرد. چراکه به گمان نگارنده، هنگامی که رهبر معظم انقلاب با آنهمه مشغله در مراسم تشییع این شهید عزیز حضور مییابند، معنایی فراتر از وداع یک دوست با سیدمرتضی در پس آن وجود دارد، مقام ولایت با حضور خود بر اهمیت آنچه آن شهید بلندمرتبه انجام میداد، تأکید داشتند، حضور حضرت ایشان بیانگر این است که راه سیدمرتضی باید امتداد یابد. ما نیز در گزارش پیش رو به بهانه سالروز عروج ملکوتی شهید آوینی که روز هنر انقلاب اسلامی نیز نامیده میشود به موضوع هنر انقلاب اسلامی و ضرورت توجه به آن نگاهی داشتهایم.
«انقلاب اسلامی اصولاً بیرون از عالم فرهنگی دنیای جدید وقوع یافته است، فارغ از معیارها، ارزشها، نسبتها و مفاهیم دنیای جدید، این انقلاب از لحاظ ایجابی در امتداد تطور تاریخی دنیای جدید قرار ندارد.» این کلام شهید سیدمرتضی آوینی خبر میدهد از صفآرایی دو گفتمان ضد، در برابر یکدیگر، این جملات سیدشهیدان اهل قلم و فرهنگ بر این دلالت دارد که در ایران، هنگامی که حاکمان بر مسند نشسته با حمایت غرب، تلاش داشتند لباس غربی بر تن فرهنگ مردم ایران کنند و جامعهای غربی در کشور بنا کنند، درست در همین زمان، ملت بزرگ ایران به رهبری یک مرجع عالیمرتبه اسلامی انقلابی به پا داشتند که در حقیقت نهتنها سرنگونی حکومت جور و استبداد پهلوی بود، بلکه ایرانیان طرحی نو درانداختند و گفتمانی جدید در برابر جهانیان قرار دادند؛ گفتمان و فرهنگی که طبق اصول دین مبین اسلام پایهریزی شده است �� فرهنگ غرب را به تحدی میطلبد و بیاعتبار میسازد، فرهنگی که روشی را برای زیست تجویز میکند که درست در برابر سبک زندگی غربی قرار دارد، فرهنگی که اهداف و آرمانهایش منافع غرب را به خطر میاندازد. چنانچه شهید سیدمرتضی آوینی نیز در جایی چنین مینویسد: «انقلاب ما، انقلاب در ارزشهاست.»
بر اساس این مسائل است که میتوان صفآرایی متصدیان گفتمان غربی، برای تحطئه و کاهش ضریب نفوذ گفتمان انقلاب اسلامی را درک کرد، بر همین اساس میتوان دلیل نگرانی مقام معظم رهبری را درک کرد و فهمید وقتی حضرت ایشان از شبیخون فرهنگی سخن به میان میآورند، از چه سخن میگویند نگران چه مسائلی هستند، میتوان فهمید وقتی ایشان سالها پیش حوزه فرهنگ را بسیار حیاتی میخوانند و از مردم و مسئولان میخواهند مراقب هجمه فرهنگی باشند به چه نکاتی توجه داشتهاند، بر اساس این مسائل میتوان هزینههای بی حساب و کتاب غرب برای ایجاد دهها شبکه ماهوارهای و پایگاههای اینترنتی بهمنظور تغییر نگاه مردم ایران را متوجه شد. میتوان دریافت که چرا توپخانه رسانهای و هنری غرب بنیانهای خانواده، فرهنگ جهاد و ایثار و شهادت، هیئتهای عزاداری حضرت اباعبداللهالحسین(ع)، فرایض نماز و روزه ارزشهایی چون حجاب و عفت و دهها ارزش دیگر جامعه ما را هدف گرفته است. حال بر این اساس، آیا راهی جز راهی که شهید سیدمرتضی آوینی به ما نشان داد برای مقابله با این هجمههای غرب وجود دارد؟ بدون شک جواب منفی است. همانگونه که مقام معظم رهبری نیز میفرمایند: «اگر این فکر انقلابی که با هزاران زبان، چه به شکل خطابه، چه به شکل درس، چه به شکل افکار فلسفی و چه به شکل نظرات فقهی، از سال ۱۳۴۱ تا امروز ارائه شده است، در قالب هنر عرضه نشود، برای نسلهای آینده چیز بیگانهای خواهد بود.»
در سالهایی که از حیات انقلاب اسلامی میگذرد تلاشهایی برای تقویت گفتمان انقلاب اسلامی به واسطه هنر صورت گرفته است که آثار شهید سیدمرتضی آوینی را میتوان از جمله ممتازترین این تلاشها دانست، چه آن زمان که دوربین دست گرفت و راوی فتحها شد، چه آن زمان که قلم در دست گرفت و از فتح خون نوشت، البته در سالهای اخیر نیز میتوان شکلگیری جشنواره فیلم عمار، تأسیس شبکه تلویزیونی افق و حضور جوانان متعهد، انقلابی و بااستعداد در رسانههای مکتوب و مجازی را به فال نیک گرفت، اما تمامی اینها در برابر امپراتوری رسانهای و هنری غرب کافی نخواهد بود. کافی نبودنی که میتوان ریشههای آن را در چند دلیل عمده دانست:
۱ـ عملکرد سازمانهای مربوطه: در نهایت تأسف، برخی از سازمانها و نهادهایی که مسئول پیشبرد راهبرد فرهنگی انقلاب اسلامی بودهاند در سالهای انقلاب گاه کمکاری کردهاند و حتی گاه خلاف جریان گفتمان انقلاب عمل کردند، موضوعی که مانع پیشرفت فرهنگی گفتمان انقلاب اسلامی شد که نمونه بارز آن دوره اصلاحات و زمان تصدی عطاءالله مهاجرانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، تا آنجا که مقام معظم رهبری نیز در آن برهه زمانی به صراحت و به شکل علنی از نحوه اداره وزارت ارشاد انتقاد کردند و در دیدار اعضای دولت فرمودند: «من از وزارت ارشاد توقع دارم، البته آقای مهماجرانی نیستند و خودشان را راحت کردند از اینکه بیایند و حرفهای ما را بشنوند! به هر حال فرقی نمیکند چه ایشان باشند، چه نباشند میگویم، من اعتراضم این است که بارها گفتهام، الآن هم در جمع شما میگویم، وزارت ارشاد در این دو سالی که ایشان در رأس کار هستند، هیچ کار اسلامی ارائه نداده است. من سؤالم این است که وزارت ارشاد چند کتاب برای تقویت تفکر اسلامی به وجود آورده، چند تا فیلم برای تقویت جهانی فکری اسلامی و انقلابی ساخته و چند تئاتر مناسب است؟ الآن بهطور مداوم در این سالنهای وابسته به وزارت ارشاد نمایشهایی اجرا میشود که بعضیهایش صددرصد ضددین و ضدانقلاب است.»
در دورههایی دیگر نیز هیچگاه دستگاههای فرهنگی کشور آنطور که انتظار میرود در خدمت اعتلای فرهنگی برآمده از انقلاب نبودهاند، برای نمونه دیگر میتوان از جشنوارههای هنری که هرساله در دهه پیروزی انقلاب برگزار میشود، نام برد. جشنواره فیلم فجر در سالهای اخیر هیچ شباهتی به جشنواره فیلم انقلاب اسلامی نداشته تا آنجا که اعتراض برخی از اهالی هنر و سینما را هم به همراه داشته است، ابراهیم حاتمیکیا، کارگردان فیلم آژانس شیشهای سال گذشته در واکنش به شکل برگزاری جشنواره فیلم فجر اعتراض میکند و میگوید این گردهمایی هنری از اهداف اساسیِ خود دور افتاده است و هیچ قرابتی با جشنواره سینمای انقلاب اسلامی ندارد و مثالهای دیگر یا به شکلی که اگر بخواهیم از انفعالها و بیبرنامگی و حتی وارونه عمل کردنها مثال آوریم، بسیار میشود، اما از عزم و تلاش برای اصلاح امور سخت میتوان مثال آورد، سخت میتوان نشانههایی از طرد رویکردهای مخالف انقلاب اسلامی و طرح فرهنگ انقلاب اسلامی در جامعه هنری یافت.
۲ـ نظام آموزشی: باید باز هم جمله را با ابراز تأسف آغاز کرد، باید تأسف خورد که نظام آموزشی ما در دانشگاههای متعلق به جمهوری اسلامی ایران، انسان متعهد و انقلابی تربیت نمیکنند، خروجی دانشگاه هنر ما، متأسفانه اکثراً به جبهه فرهنگی غرب تعلق خاطر دارند، چراکه در دانشگاههای ما اساتیدی بر کرسی استادی تکیه زدند و کتابهایی در آنها تدریس میشود که بذر وادادگی و گرایش به تفکر غرب و تمدن غربی را در دل جوان دانشجوی ما میکارد و در نتیجه دانشجوی ایرانی تحصیلکرده در امالقرای اسلامی از گفتمان اسلام و انقلاب اسلامی دور میافتد. از این رو، بدیهیترین اقدامی که باید در راستای تقویت جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی صورت گیرد، اصلاح وضع دانشگاههای کشور است. باید در نحوه عملکرد دانشگاه بهعنوان کانون انسانسازی در جامعه بازنگری صورت پذیرد.
۳ـ خودباختگی فرهنگی: وقتی مجموعه آموزشی و فرهنگی کشور نتواند حس خودباوری را در ضمیر جوان مسلمان ایرانی نهادینه کند، وقتی هنرمند ایرانی به واسطه ضعف در خودباوری و عدم شناخت کامل از فرهنگ انقلاب اسلامی، مرعوب زرق و برق هنر و رسانه غرب میشود، چطور میتوان انتظار داشت در حوزه فرهنگی بر برنامه دقیق و سرمایهگذاری هنگفت غرب چیره شد. موضوعی که مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید دارند و در یکی از سخنرانیهای خود، خودباختگی را از جمله عوامل ضعف جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی دانسته و میفرمایند: «یک عامل مؤثر، خودباختگی عناصر جبهه خودی در مقابل شخصیتهای جبهه دشمن است. بنده در موارد زیادی دیدم که هنرمند جبهه خودی به هنرمند جبهه مقابل به چشمی نگاه میکند که گویی آن هنرمند، بزرگ است!
۴ـ فراموشی مبارزه: از جمعه خونین شهریور۵۷ تا تسخیر لانهجاسوسی و جنگ با دیکتاتور عراق سخن از مبارزه، سکه رایج جامعه ما بود، اما با امضای قطعنامه ۵۹۸، گویی رفاهزدگی و تنآسایی هم راه خود را پیدا کرد، برخی فراموش کردند تا کفر هست مبارزه ادامه دارد، دشمن هم میدان جنگ فرهنگی و عقیدتی را میدان آسانتری برای مبارزه یافت و به هزار ترفندی که امروز نیز امتداد دارد تلاش کرده و تلاش میکند تا روحیه مبارزهطلبی را در دل جوان مسلمان ایرانی از بین ببرد، عطش مبارزهطلبی جوان مؤمن ایرانی را برای ایستادن در برابر ظلم و فرهنگ وارداتی باطل، از او بگیرد و آن را تبدیل به یأس کند.
موضوعی که شهید سیدمرتضی آوینی نیز با تیزبینی بینظیر خود به آن اشاره میکند و مینویسد: «یأس از جنود شیطان است و مؤمن هرگز دل به یأس نمیبازد، ایمان من و تو در کشاکش مبارزه است که آزموده میشود. اگرچه علیالظاهر دنیا در کف شیطان است، آن به سرچشمه قدرتهای مادی جهان دست یافته و در سایه تکنولوژی، حاکمیت ستم بار خود را بر جهان گسترده است، اما عصر جاهلیت کنونی به پایان رسیده و جهان آینده، جهان اسلام است.»
افق روشن
در سطرهای پیش گزارش این هفته سعی بر این بود تا با واژگان تلخ و گاه گزنده از خطرها، تهدید و ضعف عملکردها انتقاد کنیم تا شاید بتواند آنان را که در غفلتند پیش از آنکه دیر شود، هوشیار کنیم، اما نمیتوان از افقهای روشن پیش روی انقلاب اسلامی و فرهنگ برآمده از آن حرفی به میان نیاورد، بیانصافی خواهد بود اگر از گسترش بیهمتای گفتمان انقلاب اسلامی سخنی به رشته تحریر درنیاورد، امروز انقلاب اسلامی با ارزشهای والای خود، به مدد رهبری حکیمانه حضرت آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی) و مجاهدتهای بیبدیل رزمندگان فرهنگی انقلاب اسلامی به سرعت در جهان در حال گسترش و درخشش است، بهطوری که این روزها سخن از گفتمان مردم ایران از آمریکای لاتین حیاطخلوت ایالات متحده تا یمن در بیخ گوش حکومت آلسعود طنینانداز شده است. امروز در عراق، سوریه، لبنان، بحرین و... از گفتمان انقلاب ایران، بهعنوان تنها راه نجات و سعادت جهان و جهانیان تعبیر میشود، راهی که وامدار گفتمان انبیاست و آغازی است بر تشکیل حکومت جهانی موعود... انشاءالله