تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۱  ، 
کد خبر : ۲۷۴۵۲۴
گفت‌وگوی اختصاصی کیهان با دکتر «غلامرضا خواجه سروی» معاون فرهنگی وزارت علوم دولت دهم

دولت در آموزش عالی هیچ‌کاره است!

امیر حسین خسرو شاهی - محمد زندی – اشاره: با گذشت ماه‌ها از ماجرای بورسیه‌های به اصطلاح غیرقانونی در دولت مهرورزی، اینک بهترین زمان برای داوری در این خصوص فرا رسیده است؛ چه آنکه در برهه هوچیگری‌های رسانه‌ای بر سر قضیه بورسیه‌ها، فضا به قدری غبارآلود و متشنج بود که قضاوت منصفانه در این خصوص را سخت می‌نمود. همین موضوع بهانه‌ای بود تا به سراغ «دکتر غلامرضا خواجه سروی»، معاون فرهنگی وزارت علوم در دولت دهم برویم و از «سیر تا پیاز ماجرای بورسیه‌ها» و «بلاتکلیفی موجود در آموزش عالی» گرفته تا «سیاست‌های ضدفرهنگی در دانشگاه آزاد» و حتی «شبهاتی درخصوص انتخابات ریاست جمهوری یازدهم» را از این استاد دانشگاه جویا شویم. آنچه در ذیل می‌خوانید، ماحصل گفت‌وگوی 2 ساعته خبرنگاران صفحه دانشگاه روزنامه کیهان با دکتر خواجه سروی است که نظر خوانندگان فرهیخته را به‌آن جلب می‌کنیم:

* به عنوان سؤال نخست، سیاست‌های دولت یازدهم در عرصه آموزش عالی، با توجه به گذشت حدود 20 ماه از عمر کابینه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

** اصولاً سیاستی که باید در حوزه علم و فناوری و تحقیقات در دانشگاه‌ها اجرا شود، توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرامین امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری و هم‌چنین قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی، مشخص و تعیین می‌گردد.

بنابراین از لحاظ سیاست‌گذاری، دولت کنونی کار خاص و جدیدی را در این زمینه صورت نداده است و تقریباً همان کارهای گذشته درحال اجرایی شدن هستند. اما از منظر نگاه دولت به آموزش عالی، بنده معتقدم که نمی‌توان نگاه واحدی را از نگرش دولت به مباحث دانشگاهی، استخراج نمود.

می‌توان به قطع و یقین گفت که اقدامات دولت در شئون گوناگون آموزش عالی برآمده از آراء و نظرات حلقه داخل دولت و حتی شخص رئیس‌جمهور نیست و از جاهای دیگری در حال دیکته شدن است.

حتی درباره اقدامات فرهنگی دولت در دانشگاه‌ها نیز نمی‌توان گفت که فعالیت‌های صورت گرفته با جمع‌بندی و تصمیم دولتمردان انجام شده است. چراکه اگر بخواهیم تفکرات فرد به فرد اعضای کابینه را بررسی کنیم به راحتی می‌فهمیم که اقدامات صورت گرفته با مواضع، سیاست‌ها و نگرش هیچ یک از اعضای کابینه سنخیت و همخوانی ندارد.

بنابراین بنده اقدامات صورت گرفته در حوزه دانشگاهی را از جانب دولت نمی‌دانم و معتقدم که برنامه‌های آموزش عالی از جایی خارج از بدنه دولت خط‌دهی می‌شود.

صراحتاً بگویم که متأسفانه در رده‌های میانی وزارت علوم، برخی افراد کارهای نادرستی را صورت می‌دهند که مسئول مافوق نیز اگرچه نقش مستقیم در این کارها ندارد، اما با سکوت خود در قبال این اقدامات، بر چنین اعمال ناشایستی مُهر تأیید و حمایت می‌زند.

از نظر اجرایی اما می‌توان گفت که وزارت علوم از ابتدای آغاز به کار دولت یازدهم، به معنای واقعی کلمه از جمله وزارتخانه‌های بی‌سرپرست، بدون متولی و متلاطم بوده که مثل کشوری جنگ زده اداره می‌شده است.

مع‌الاسف عدم فرماندهی واحد در این وزارتخانه موجب تشدید فعالیت‌های خودخواهانه و جزیره‌ای در بطن آموزش عالی شده که این موضوع نیز صدمات زیادی را بر بدنه جامعه دانشگاهی کشور وارد آورده است.

* در دوران سرپرستی جعفر توفیقی بر وزارت علوم و حتی زمامداری رضا فرجی دانا، شاهد تغییر و تحولات فله‌ای در سطوح مدیریتی اکثر قریب به اتفاق دانشگاه‌های کشور بودیم به طوری که رکورد «هر 100 ساعت یک تغییر» برای وزارت علوم دولت یازدهم به ثبت رسید. این تعجیل و شتاب زدگی در تغییر روسای دانشگاه‌ها و جایگزین نمودن عناصری با گرایش‌های سیاسی خاص، از کدام سمت و سوی نشأت می‌گیرد؟

** بنده معتقدم ستاد وزارت علوم بدنه‌ای دارد که در طول زمان تکمیل شده و اعضای عادی و کارمندان آن هیچ‌گونه گرایشی به حزب و باند و جریان خاصی ندارند. حال آنکه پس از تعویض هر دولت تا چه مقدار انگیزه‌های سیاسی در این بدنه تقویت می‌شود، بستگی به هنر مسئولان بالادستی دارد، همانطور که در دوران اصلاحات اینگونه شد. اما در کلیت می‌توان اذعان داشت که سرشاخه‌های ستادی وزارت علوم از افرادی متشکل است که دانشگاه‌ها را ارث پدری خود و حریم ممنوعه‌ای می‌دانند که هیچ کس غیراز ایشان نباید بدان دست درازی کند.

این افراد عمدتاً از اعضای انجمن اسلامی سابق یا دفتر تحکیم قدیم هستند که امروزه القابی چون اصلاح‌طلبان افراطی را نیز یدک می‌کشند.

خب در زمان حضور دکتر توفیقی در وزارت علوم بسیاری از این افراد سهم‌الارث خود را از دانشگاه‌ها طلب می‌کردند و مدعی بودند که خط اصلی و ریل آموزش عالی می‌بایست به دست ایشان سپرده شود.

به همین دلیل بود که در همان روزهای ابتدایی آغاز به کار توفیقی در وزارت علوم، برخی از وابستگان به این نحله، یک شبه به صندلی ریاست دانشگاه‌های مهم کشور تکیه زدند و حتی در یک مورد رئیس دانشگاهی را در عرض 30 ثانیه برکنار نمودند که این استثناء را نیز می‌توان به آن رکورد «هر 100 ساعت یک تغییر» افزود. به هرحال جابه‌جایی‌هایی از این دست بسیارند که ذکر آن‌ها از حوصله خارج است.

ضمن آنکه مسبب مشکل کنونی بسیاری از دانشگاه‌هایی که تا به امروز با سرپرست اداره می‌شوند، همین بدنه افراطی حاضر در وزارتخانه است.

البته به نظر بنده، شخص رئیس‌جمهور از شیوه کنونی اداره آموزش عالی رضایت ندارند چراکه آقای روحانی از اعضای برجسته جامعه روحانیت مبارز محسوب می‌شود و یقیناً اصلاح‌طلب نیست. حتی صراحتاً می‌توان گفت که پشتیبانان معنوی دولت همچون جناب آقای هاشمی رفسنجانی نیز از جمله افرادی هستند که از اصلاح‌طلبان رادیکال در دوران زمامداری دوم خردادی‌ها، ضربه خورده‌اند.

خب مگر همین عده نبودند که عالی جناب سرخپوش را در بوق و کرنا می‌کردند؟!

حتی خود آقای روحانی که در آن هنگام مسئولیت شورای عالی امنیت ملی را در اختیار داشتند، عمده نگرانی و دغدغه‌شان، کنترل همین جریانات تندروی تجدیدنظرطلب بود.

بنده اخبار واثق دارم که دولت هم‌اکنون برای کنترل این قبیل افراد، نگهبان اجیر کرده است که البته از به میان آوردن مصادیق آن معذورم!

شما یقین بدانید که هرچه به پایان کار دولت یازدهم نزدیک‌تر می‌شویم، این عده همان‌طور که شعار «عبور از خاتمی» را مطرح کردند، «عبور از روحانی» را هم در دستور کار قرار خواهند داد. شاهد مثال هم آنکه می‌گفتند و کماکان نیز می‌گویند دولت یازدهم، رحم اجاره‌ای اصلاح‌طلبان است.

نکته دیگر آنکه اقدامات این گروه افراطی در وزارتخانه به قدری حرفه‌ای و برنامه‌ریزی شده است که در مواقعی تحسین انسان را بر می‌انگیزد!

به نظر بنده این افراد واقعا داستان سرایان و سناریونویسانی قهار هستند که نمونه شان یافت نمی‌شود. یکی از این سناریوهای پیاده شده در ماه‌های اخیر همین ماجرای دروغین 3000 بورسیه بود که اتفاقا مورد توجه هم قرار گرفت. این کارها از یک مدیر ساده یا یک استاد دانشگاهی که تمام دنیایش در کتاب و مقالات و ژورنال‌های علمی خلاصه می‌شود، برنمی آید. این‌ها کار یک عده افراد تربیت شده و کاربلد سیاسی است که دوره‌های عملیات روانی را گذرانده اند.

جالب آنکه این عده معلوم‌الحال و البته رادیکال، اگرچه هیچ سِمت تعریف‌ شده و حق امضایی در وزارت علوم ندارند اما تمامی سیاست‌های آموزش‌ عالی را خط‌دهی و اداره می‌کنند. به عبارت بهتر این افراد همه‌جا هستند و هیچ‌جا نیستند و با زیرکی تمام امور را به نفع باند و جناح خود راهبری می‌کنند. بسیاری از این افراد از مجرمین سرشناس فتنه 88 بوده‌اند که حتی از سوی محاکم قضایی مشمول مجازات نیز دانسته شده‌اند اما در کمال حیرت در وزارتخانه رفت و آمد دارند.

البته ناگفته نماند که برخی از مدیران حاضر در عرصه آموزش عالی، چه در وزارتخانه و چه در رأس دانشگاه‌های کشور از جمله افراد شایسته، متدین و معتقد به اسلام و انقلاب هستند که انصافاً خدمات فراوانی را انجام می‌دهند اما خب به هر صورت این عده خدوم به لحاظ کمیت، اکنون جزو اقلیت محسوب می‌شوند.

* اگر موافق باشید وارد مباحث مربوط به بورسیه‌های به اصطلاح غیرقانونی شویم. بیش از موش زاییدن کوه بورسیه‌ها (که سرانجام از 3000 مورد ادعایی به 36 مورد تخلف جزئی تقلیل یافت) بسیاری از سایت‌های دولتی و تارنماهای ضدانقلاب با استناد به اظهارنظر وزیر پیشین علوم مبنی بر دست ‌داشتن مستقیم یکی از معاونین وزارت علوم دولت دهم در بورسیه غیرقانونی 750 نفر از دانشجویان، از حضرتعالی به عنوان مرجع ضمیر تلویحات مسئولین وزارت علوم نام می‌بردند. نظر شما در این رابطه چیست و آیا این موارد صحت دارند؟

** اصل بحث دانشجویان بورسیه، متکی بر قانون مصوب مجلس شورای اسلامی است. در این قانون‌ تشکلی به نام شورای مرکزی بورس، پیش‌بینی شده است که از این طریق، امتیازات ویژه‌ای به نخبگان کشور اعطا شده و از ایشان در سطوح مختلف تحصیلات تکمیلی به کار گرفته شود. این یک مسئله کاملا قانونی است و همیشه هم وجود داشته به یک دولت محدود نمی‌شود.

همین الان که بنده در حال گفت‌وگو با شما هستم، اطلاع موثق دارم که ، در حال حاضر برخی افراد  با توصیه و سفارش از این طرف و آن طرف بورس می‌شوند.

به نظر بنده این ماجرا یک سناریوی از پیش ‌طراحی شده بود تا مگر بتواند دکتر فرجی‌دانا را از استیضاح نجات دهد. در این جریان نیز افرادی همچون معاون دانشجویی وزیر، به کار گرفته شدند وگرنه هیچ نقشی در آن نداشتند. به هر حال طراح و سناریونویس اصلی این داستان شخص دیگری است که بنده نمی‌خواهم از وی نام ببرم.

همان‌طور که عرض کردم این سناریویی بود که برای اهداف گوناگون از جمله نجات فرجی‌دانا از استیضاح طراحی شد که خوشبختانه به هدف‌گذاری هم نرسید. گواه مدعایم آنکه مسئول پارلمانی وزارت علوم صراحتاً به نمایندگان محترم مجلس پیشنهاد داده بود که در قبال انصراف ایشان از استیضاح، بررسی پرونده‌های بورسیه را مسکوت خواهند گذاشت.

منتهی استیضاح‌کنندگان زیر بار چنین پیشنهادی نرفتند و معتقد بودند که هم باید وزیر کنونی پاسخگوی اقدامات خارج از ضابطه‌اش باشد و هم اگر تخلفی در جریان بورسیه‌های غیرقانونی صورت گرفته، باید  رسیدگی شود.

خلاصه اینکه آن‌ها حاضر به معامله در قضیه بورسیه‌ها بودند و از این جریان به عنوان اهرم فشاری علیه نمایندگان ملت استفاده می‌کردند.

البته استفاده‌های دیگری هم از این شانتاژ صورت گرفت و آن زیر سوال بردن کلیت دولت‌های نهم و دهم بود. جالب اینجاست که هنوز هم بر این قضیه اصرار دارند و سعی می‌کنند دولت قبل را به شکلی اغراق‌آمیز، فاسد و ناکارآمد جلوه دهند.

طی  هفته های اخیر شاهد بودیم که معاون اول رئیس‌جمهور در جلسه‌ای عنوان کرد که دولت قبل، فاسدترین دولت ایران در یکصد سال اخیر بوده است!

این واقعا جای تاسف دارد که معاون اول دولت با آن همه سوابق و خدمات، با اغماض از فسادهای گسترده دوران ستم‌شاهی پهلوی و حتی قاجار، دولت گذشته را نماد تام و تمام فساد یکصد سال اخیر ایران معرفی کند!

بنابراین بنده این ماجرای بورسیه‌ها را سناریویی کثیف می‌دانم. کما اینکه اگر واقعا تخلفی در بحث بورسیه‌ها صورت گرفته بود، حتما از سوی مراجع ذی‌صلاح و دستگاه قضایی پیگیری می‌شد و دیگر نیازی به فضاسازی‌های گسترده رسانه‌ای و هوچیگری‌های مطبوعاتی نبود.

اتفاقا درباره همان 36 نفری که در دوران سرپرستی آقای محمدعلی نجفی در وزارت علوم، اعلام شد که متخلف بوده‌اند نیز جای بحث و بررسی بیشتری وجود دارد.

بنده این را بگویم در میان همان 36 نفر اعلامی، دانشجویی وجود دارد که پدرش از جانبازان جنگ تحمیلی محسوب می‌شود؛ معدل فوق‌لیسانس او 19 می‌باشد و تنها معدل مقطع کارشناسی او به دلیل فعالیت‌های دانشجویی در دوران دوم خرداد و ثبت نمره صفر از سوی کمیته انضباطی دانشگاه امیرکبیر، از حدنصاب لازم برخوردار نبوده است.

بسیاری دیگر از این 36 نفر نیز از این جمله‌اند که یا از فرزندان شهدا به شمار می‌آیند یا با بهره‌گیری از بندهای قانونی، از امتیاز بورسیه استفاده کرده‌اند.

بنده بارها به صراحت گفته‌ام که در مسئله بورسیه‌ها، اگر واقعاً کسی ابهام یا سوالی دارد و در پی یافتن حقیقت است، باید بدون غوغاسالاری و جار و جنجال باشد.

به نظرم حتی به شخص رئیس‌جمهور هم درباره بورسیه‌ها اطلاعات غلط داده‌اند.

ای کاش شخص آقای رئیس‌جمهور یکی از مقامات وزارت علوم در دولت سابق را احضار می‌کرد و حقیقت ماجرا را از زبان افرادی غیراز سناریونویسان بورسیه‌های به اصطلاح غیرقانونی جویا می‌شد.

بالاخره ایشان روحانی‌اند و کمترین انتظار از روحانیون آن است که وقتی مسئله‌ای به گوش ایشان می‌رسد، بی‌طرفانه موضوع را بررسی کنند و به نظرات موافق و مخالف گوش فرا دهند.

ایشان هم به هر صورت تحت‌تاثیر القائات مربوط به موضوع بورسیه‌ها قرار گرفت و آن عبارت «و ما ادراک‌ ما البورسیه» را به زبان آورد.

درباره بحث بورسیه‌ها می‌بایست تک به تک و پرونده به پرونده دانشجویان بورسیه را مورد واکاوی قرار داد و نمی‌توان یک حکم کلی و واحد در این باره صادر نمود.

از سوی دیگر بالاخره بنده جزو اعضای شورای مرکزی بورس بودم و باید بر اسامی افرادی که برای بورس معرفی می‌شدند شناخت لازم را پیدا می‌کردیم و صلاحیت ایشان رامورد بررسی قرار می‌دادیم.

به هر حال ما نیز با استعلام از تشکل‌های دانشگاهی، بسیج دانشجویی و سایر نهادهای فرهنگی و مذهبی، می‌توانستیم شناخت بهتری نسبت به این افراد پیدا کنیم.

بنده جزو افتخاراتم می‌دانم که از افراد متدین و بسیجی و مسجدی یا جوانانی که متعلق به طبقات محروم و مستضعف بوده‌اند، حمایت کرده‌ام و و در آینده هم خواهم کرد.

ما در شورای عالی امنیت ملی مصوبه‌ای داریم که باید از استان‌های مرزی و مرزنشینان کشور حمایت کرد. خب بسیاری از بورسیه‌شدگان از استان‌های مرزی و محروم هم‌چون سیستان و بلوچستان بوده‌اند.

به نظر من این‌گونه برخوردهای سیاسی با ماجرای بورسیه‌ها نه تنها باعث نخبه‌کشی و دلسردی فرهیختگان می‌شود بلکه روند فرار مغزها و خروج دانشجویان از کشور را نیز شدت می‌بخشد.

* جنابعالی پس از افشای ماجرای بورسیه‌ها در زمان تصدی رضا فرجی‌دانا، طی مصاحبه‌ای به 11هزار بورسیه غیرقانونی در دولت اصلاحات اشاراتی داشتید، خواهشمندیم ضمن ارائه مصادیق، توضیحاتی را در این خصوص ارائه کنید.

** بنده در همان مصاحبه هم گفتم که هنوز آمار مشخصی از تعداد دقیق بورسیه‌ها در دولت اصلاحات در دست نیست چراکه اعداد مختلفی در این رابطه عنوان می‌گردد. از 3هزار و 5هزار گرفته تا 11هزار و حتی بیش از آن نیز به عنوان تعداد بورسیه‌های غیرقانونی در دولت هفتم و هشتم یاد می‌شود.

اتفاقا آن چریک‌‌بازی و حرفه‌ای‌گری مسبوق افراط‌گرایان دوم خرداد نیز دقیقا در این بورسیه‌ها رعایت شده است، یعنی هیچ ردپایی را از خود برجای نگذاشته‌اند.

عمده نگاه در اعطای بورسیه‌ها در دولت اصلاحات،  علایق حزبی و سلایق جناحی بوده و اتفاقا 70 درصد بورسیه‌شدگان خارج از کشور در این دوره، به ایران بازنگشته‌اند. ما در اداره حقوقی وزارت علوم افرادی را داریم که از ایشان به عنوان «مستنکفین» یاد می‌شود. شما بروید و ببینید چه تعداد از این بورسیه شدگان مستنکف، مربوط به دوران اصلاحات هستند.

بسیاری از مسئولان دولت تدبیر و امید و حتی افرادی که در وزارت علوم کنونی مشغول به‌کار هستند؛ غالبا از بورسیه‌شدگان  در دولت اصلاحات و حتی پیش از آن هستند.

البته نمی‌توان نام غیرقانونی هم بر این بورسیه‌شدگان گذاشت چراکه به دستور و تشخیص  وزیر وقت شایسته اعطای بورسیه شناخته شده‌اند؛ اما اگر بخواهیم براساس استنادات سناریونویسان در جریان بورسیه‌های 3000 نفری قضاوت کنیم، تمامی این موارد هم غیرقانونی محسوب می‌شوند.

مثلا یک معاون وزیر در دولت اصلاحات که اتفاقا از جمله افراد ذی‌نفوذ و موثر هم بود، مدرک کارشناسی‌اش را در هنگام اشتغال در دولت وقت دریافت کرده، هنگامی که به عنوان معاون وزیر علوم منصوب گردید از مقطع کارشناسی ارشد فارغ‌التحصیل شد و اتفاقا زمانی که مجددا معاونت وزارتخانه‌ای را عهده‌دار بود،‌ مقطع دکتری را به پایان رساند! ایشان الان حی و حاضر است و خودش هم بر این واقعیات اذعان و اعتراف دارد.

حتی یک بزرگواری در همین دولت آقای روحانی حضور دارد که ایشان در حوزه علوم انسانی و با نامه وزارت صنایع از خارج کشور دکتری گرفته و این درحالی‌است که نامبرده همزمان با مسئولیت دولتی، در اروپا مشغول به تحصیل بوده است! جالب‌تر آنکه این فرد مدرک دکترایش را نیز در کمتر از دو سال  اخذ نموده است که در نوع خود بی‌نظیر محسوب می‌شود!

غرض آنکه اگر بنا به رهگیری تخلفات باشد، قطعا با بررسی مواردی که در دولت‌های اصلاحات و حتی سازندگی رخ داده، می‌توان به نکات جالب توجه زیادی دست پیدا کرد.

مثلا همین آقای مهاجرانی که اکنون فراری است، شما اگر پرونده ایشان در دانشگاه تربیت مدرس را بررسی کنید می‌فهمید که ایشان چه هنگام دکتری گرفته و در چه تاریخی عضو هیئت علمی شده است!

یا حتی یکی دیگر از وزرای همین دولت در سن 54 سالگی به عضویت هیئت  علمی درآمده است! شما بررسی کنید که در دولت‌های نهم و دهم چند نفر در سن 54 سالگی عضو هیئت علمی شده‌اند. بنده عرض ‌کنم که حتی یک مورد هم پیدا نخواهید کرد.

جالب آنکه بدانید یکی از مسئولان ارشد همین دولت اعتدال، دکترای فقه شیعه را تحت نظر استادی سنی مذهب و در انگلستان دریافت کرده است!

خب چطور است که بورسیه کردن عشیره و اقربین دوستان، کراهت و اشکال ندارد اما وقتی نوبت به حمایت از بچه‌های مردم می‌رسد «و ما ادراک ما  البورسیه» می‌شود؟!

بنده صراحتا بگویم که بسیاری از همکاران ما در وزارت علوم از این مسائل اطلاع کامل و واثق دارند اما به هر صورت جرات افشاگری ندارند چون می‌ترسند که یا پُست و مقام‌شان از کف برود یا انگ بی‌سواد و بی‌شناسنامه بخورند و به جهنم حواله داده شوند!

 که این مباحث را مطرح می‌کنم، آب از سرم گذشته است و چیزی برای از دست دادن ندارم چون دوستان دولت هر آن‌گونه که از دستشان برمی‌آمد، علیه من اقدام کرده‌اند!

بنده پس از افشاگری 11هزار بورسیه غیرقانونی در دولت اصلاحات و به وسیله پیگیری‌های شدید سرپرست وقت وزارت علوم تدبیر و امید، نه تنها تحت پیگرد قرار گرفتم بلکه حتی شغلم را هم از دست دادم.

اینجانب بار دیگر تاکید می‌‌کنم که همین الان که داریم با هم گفت‌وگو می‌کنیم افرادی هستند که به صورت سفارش از بالا و بدون شرکت در کنکور یا آزمون سراسری، بورسیه دریافت می‌کنند.

* پس از استیضاح رضا فرجی‌دانا از سوی مجلس نهم، شاهد نوعی لجبازی از سوی دولتمردان در معرفی گزینه‌های پیشنهادی برای وزارت علوم بودیم. کما اینکه رئیس دولت نیز به کرات تصریح می‌کردند که سیاست دولت در حوزه آموزش عالی با رفت و آمد افراد، تغییر نخواهد کرد. آیا اتخاذ این نوع رویکرد از سوی دولت موجبات آسیب‌رسانی‌روابط فی‌مابین قوای مقننه و مجریه را فراهم نخواهد کرد؟

**  به نظرم می‌رسد که دولت در این زمینه عملکرد خوبی نداشت. نمایندگان مجلس بالاخص در کمیسیون آموزش، سعی داشتند تا این قضیه با تساهل و مدارا به فرجام برسد و دولت را در این زمینه کمک کنند اما متاسفانه ماجرا به گونه‌ای رقم خورد که آزردگی به وجود آورد.

بنده صراحتا بگویم که این لجبازی در معرفی جایگزین فرجی‌دانا نه تنها به روابط میان دولت و مجلس لطمات زیادی را وارد نمود که حتی آموزش عالی را نیز با نوعی رکود و عقبگرد مواجه کرد.

به نظر من این رخوت و بلاتکلیفی حاکم بر اتمسفر دانشگاهی و اینکه هنوز تعداد زیادی از دانشگاه‌های کشور مخصوصا دانشگاه تهران با سرپرست اداره می‌شوند، منبعث و نشأت یافته از همین یکدنگی‌هاست.

البته مقصر اصلی هم در این قضایا دولت است که باعث بروز چنین نابسامانی‌هایی در عرصه آموزش عالی شده است. جای دارد که باز تاکید کنم پشت پرده تمامی این قضایا در وزارت علوم نه صرفا اعضای کابینه و دولتمردان که همان معلوم‌الحالان حاضر در ستاد وزارتخانه هستند.

البته اصلاح‌طلبان افراطی هم از این اوضاع به وجود آمده چندان ناراضی نیستند و راغبند تا دولت کنونی را ناکارآمد جلوه دهند چرا که دولت فعلی را پلی برای رسیدن به قدرت می‌دانند.

* در مراسم 16 آذر امسال شاهد بودیم که دولت برخورد مناسبی با منتقدان نداشت به نحوی که سخنرانی از پیش تعیین‌شده چندین شخصیت برجسته اصولگرا (از جمله جنابعالی) به ناگاه و بدون اطلاع قبلی ملغی گردید. آیا این نحوه برخورد با منتقدان را زیبنده مدعیان اعتدال می‌دانید؟

** اگرچه سخنرانی‌های بنده در دانشگاه‌های فردوسی مشهد و صنعتی ارومیه به مناسبت روز دانشجو لغو گردید، اما در اینجا صادقانه بگویم که بنده قصور و تقصیر لغو سخنرانی‌های مراسم 16 آذر را متوجه دولت نمی‌دانم. به نظر بنده علت اصلی لغو گسترده سخنرانی‌های منتقدان، بی‌سروسامانی موجود در وزارت علوم است که همان‌طور که گفته شد از جانب دولتمردان نشأت نمی‌گیرد.

قاعدتا چون 16 آذر یک روز ملی و حیثیتی است، مسئولان امر می‌باید با یک برنامه‌ریزی دقیق به استقبال این روز مهم بروند. البته این به معنی فرمایشی ‌بودن و دولتی برگزار کردن مراسم 16 آذر نیست چراکه این روز متعلق به دانشجو است و خود دانشجویان می‌باید عهده‌دار برگزاری آن باشند.

متأسفانه امسال یک بی‌توجهی و بلاتکلیفی، چه از جانب مسئولین و چه از طرف دانشجویان در جریان برپایی مراسم 16 آذر دیده می‌شد. به همین دلیل بود که برخی دانشگاه‌ها علی‌رغم دعوت قبلی از شخصیت‌های اصولگرا، مانع سخنرانی ایشان شدند.

ضمن آنکه بنده به هیچ عنوان حضور رئیس‌جمهور به مناسبت روز دانشجو آن هم در دانشگاه علوم پزشکی تهران را نپسندیدم.

البته این اشکال به همکاران ما در وزارت علوم وارد است که چطور می‌شود مراسمی که خواستگاه آن دانشگاه و متصدی آن وزارت علوم این مملکت است در دانشگاه علوم پزشکی و از سوی وزارت بهداشت برنامه‌ریزی شود؟! کما اینکه در همین مراسم حتی به یک گروه یا تشکل دانشجویی اجازه سخنرانی داده نشد و رئیس‌جمهور در این برنامه متکلم وحده بود!

این از جمله خطرات و آفت‌هایی است که مراسم 16 آذر را به یک برنامه تشریفاتی و صرفاً دولتی تبدیل می‌کند.

متأسفانه آثار مخرب چنین برخوردهایی آنجا بیشتر مشخص می‌شود که ضدانقلاب داخلی و خارجی در سایه بی‌توجهی مسئولان، بهترین خوراک تبلیغاتی را علیه نظام تهیه کرده و از آن در جهت منافع پلیدشان بهره‌برداری می‌کنند.

تا پیش از سال 84 و در دوران اصلاحات، فضایی به وجود آمد که گویی مراسم 16 آذر به سالروز گرامیداشت حزب توده در ایران تبدیل شده بود و اصلا خبری از انگیزه‌های مذهبی و ضدامپریالیستی در این روز به میان نمی‌آمد.

این درحالی‌است که دوست و دشمن بر وابستگی‌های مذهبی و علقه‌های دینی شهدای واقعه 16 آذر اذعان داشته و می‌دانند که انگیزه اصلی خروش دانشجویان علیه رژیم، سفر معاون رئیس‌جمهور آمریکا به ایران بود. با این وجود در دولت‌های نهم و دهم بود که 16 آذر مجددا به جایگاه اصلی خود بازگشت.

الان فضایی به وجود آمده است که می‌توان در قبال مصادره دوباره روز دانشجو از جانب جریانات اپوزیسیون، احساس خطر نمود. کلید این اتفاق نیز با آشفتگی‌های موجود در 16 آذر امسال زده شد و بیم آن می‌رود که طی سالیان آتی، فرمان راهبری این مراسم به دست عناصر معاند بیافتد.

افزون بر این، اخیراً بحث کرسی‌های آزاد اندیشی در دانشگاه‌ها که از جمله تاکیدات موکد مقام معظم رهبری نیز به شمار می‌رود، به کلی فراموش شده است چراکه با این نحوه برخورد دولت با منتقدان، دیگر جایی برای تضارب آرا و افکار باقی نمی‌ماند!

به علاوه بسیاری از سخنرانان مراسم 9 دی در دانشگاه‌ها به دلیل تهدیدات معاونین سیاسی استانداری‌ها، حاضر به سخنرانی در مراسم بزرگداشت این روز ملی نشدند!

این‌گونه برخوردها نه تنها زیبنده مدعای اعتدال‌گرایی نیست که اتفاقا در نقطه مقابل آن قرار دارد و نوعی اجبار و افراط گری محسوب می‌شود.

* روند رو به افزایش اخراج دانشجویان ایرانی از دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ علی‌رغم آنکه یکی از مهمترین شعارهای دولت کنونی در دوران رقابت‌های انتخاباتی، بازگرداندن احترام به پاسپورت ایرانیان بود.

** یک موضوع در اینجا مطرح است و آن اینکه دنیای سلطه هیچ‌گاه اجازه ادامه تحصیل دانشجویان ایرانی در حوزه علوم نافع را نمی‌دهد. از صنایع حساس مثل مباحث هسته‌ای گرفته تا فناوری فضایی و حتی علوم پزشکی و مهندسی، دانشجوی ایرانی در کشورهای خارجی با محدودیت مواجه می‌شود.

نکته دیگر در این رابطه آنکه بنده سازمان امور دانشجویان وزارت علوم را در این قضیه مقصر می‌دانم چون معتقدم به اندازه کافی در این زمینه اقدامات پیشگیرانه را تدبیر نکرده است.ما در هر کشوری رایزن علمی و فناوری داریم که باید پاسخگوی این مسائل باشد. از سوی دیگر دولت و وزارت خارجه، حمایت کافی را از دانشجویان ایرانی خارج از کشور به عمل نمی‌آورند.

آن شعاری هم که مبنی بر بازگشت احترام به پاسپورت ایرانی بود، به نظر من شعاری پوپولیستی است که در برهه‌ای داده شد. حال آنکه این شعار تا چه حد جنبه عملی به خود گرفته و بالفعل شده، جای بحث دارد. خب همین دیپورت دانشجویان ایرانی از جمله نمونه‌هایی است که می‌توان گفت مدعای بازگشت احترام به پاسپورت ایرانیان فقط در حد حرف بوده است!احترام به پاسپورت ایرانی زمانی میسر خواهد بود که ما از موضع ضعف پای میز مذاکره حاضر نشویم، چراکه نمی‌شود از طرفی شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی سرداد و از طرف دیگر روی بند نخست آن یا همان «استقلال»، خط بطلان کشید! این سه در کنار یکدیگر معنی و مفهوم دارند و نمی‌توان به شکلی گزینشی با این سه اصل اساسی نظام رفتار نمود.خب این اخراج‌های پیاپی دانشجویان نشانگر این مطلب است که تمام تمرکز وزارت خارجه کشور، متمرکز بر مذاکرات هسته‌ای است و رسیدگی به الباقی مسائل کشور در عرصه بین‌المللی برای دولتمردان محلی از اعراب و اعتنا ندارد.

* به عنوان استاد برجسته آموزش‌ عالی و فردی که سالیانی را در حوزه مدیریت فرهنگی دانشگاه‌های کشور گذرانده‌اید، صراحتا نظرتان را درباره مبحث تفکیک جنسیت در دانشگاه‌های کشوربفرمایید؟ و اینکه آیا با گذشت 36 سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی،‌ اجرای این طرح در برخی دانشگاه‌های کشور (مانند دانشگاه‌های الزهرا(س)،‌ امام صادق(ع)، تربیت معلم و...) فواید و ثمراتی را در پی داشته است؟

** بنده یک خواهش دارم و آن اینکه سعی کنیم از عبارت «تفکیک جنسیت» استفاده نکنیم و به جای آن کلیدواژه «دانشگاه تک‌جنسیتی» را به‌کار ببریم. چون این بحث تفکیک جنسیتی ابتدا از سوی جریانات معلوم‌الحال اپوزیسیون کلید زده شده است و تکرار این عبارت نوعی بازی در زمین آنها محسوب می‌شود.

اما اگر بخواهیم در این باره اظهارنظری داشته باشیم، باید بگوییم که این انقلاب اسلامی بود که برای اولین بار  احیاگر بحث عفاف و حجاب یا رعایت حریم محرم و نامحرم بود.

خب پیرامون چگونگی اجرایی کردن این موارد بحث‌ها و برنامه‌ریزی‌های زیادی صورت گرفته است. اما آنچه مقرر شد این بود که به علت کمبود امکانات چه درگذشته و چه اکنون، در دراز مدت ایده دانشگاه‌های تک‌جنسیتی مختص بانوان محقق شود.

خب دورنمای جمهوری اسلامی در قبال آموزش دختران کشور آن بوده که بانوان در عین حفظ کرامت انسانی‌شان بتوانند در محیطی امن و بدون حاشیه تحصیلات خود را نیز پیگیری نمایند.

این بحث همواره از مطالبات مردم و مسئولان بوده و حتی در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز مصوبه‌ای در این خصوص گذرانده شده است.

متاسفانه در بسیاری از دولت‌ها، این موضوع به فراموشی سپرده شده و اقدامات انجام شده در این حوزه، غالبا جنبه تفریطی به خود گرفته است.

البته بنده دولت‌‌هایی که در قبال اجرای این فریضه، قصور و تقصیر داشته‌اند را به مخالفت با قانون تکریم بانوان و رعایت حریم  محرم و نامحرم، متهم نمی‌کنم.

به هر حال مملکت ما اسلامی است و ایرانیان مسلمان نمی‌پسندند که دختران و نوامیس‌شان را به محیط‌هایی مختلط بفرستند.

حالا ممکن است برخی دوستان در معاونت زنان ریاست جمهوری این شبهات را پیش بکشند که چنین دیدگاه‌هایی در قبال بانوان، در تناقض با حقوق بشر و کنوانسیون‌های بین‌المللی و... است. بنده در پاسخ به این افراد باید بگویم که یکی از انتقاداتی که حتی خود غربی‌ها در قبال قوانینی هم‌چون حقوق بشر مطرح می‌کنند آن است که چنین قوانینی می‌بایست متناسب با فرهنگ، مذهب و آداب و سنن ملل مختلف تدوین شود و نمی‌توان یک حقوق بشر واحد را برای تمامی انسان‌های کره خاکی صادر نمود.

خب قضیه حقوق بشر واحدی که مستکبرین غربی بدان تاکید دارند، مبحثی متفاوت است چون ایشان از آن نه صرفا برای حقوق بشر بماهو حقوق بشر، که به مثابه اهرم فشار و ابزار سلطه علیه کشورهای غیرهمسو  بهره می‌گیرند.

بنده معتقدم که حتی اگر از مسئولین وزارت علوم دولت اصلاحات هم بپرسید که نظرشان در رابطه با جداسازی محرم از نامحرم در دانشگاه‌ها چیست، صراحتا خواهند گفت که با این رویه موافقند.

بگذارید اینجا اعترافی داشته باشم و آن اینکه، بنده و همکاران بنده در دولت‌های نهم و دهم بیش از اینکه تلاش خود را بر اجرای این طرح قانونی متمرکز کنیم، شعارش را دادیم و در حیطه عمل کار عملیاتی خاصی را عرضه نداشتیم.

البته یکی از انتقاداتی که نسبت به این طرح وارد می‌شود آن است که زمینه ازدواج برای دختران و پسران دانشجوی حاضر در دانشگاه‌های تک جنسیتی، کمتر از دانشگاه‌های مختلط فراهم است.

البته بنده مخالف آن هستم که بخواهیم دانشگاه‌های کشور را با بنگاه‌های همسریابی اشتباه بگیریم چرا که شأن آموزش عالی و دانشگاهیان کشور بسیار فراتر از این‌گونه مسائل است.

البته در سال‌های اخیر ایده‌های خوبی مثل طرح ازدواج دانشجویی از سوی دفاتر نهاد رهبری در دانشگاه‌ها اجرا شده که اتفاقا موفق هم بوده است اما اینکه تصور کنیم که صرف همکلاسی بودن دانشجوی دختر و پسر، این دو جنس تن به ازدواج و تشکیل خانواده خواهند داد، به خطا رفته‌ایم.

اتفاقا بنده به شما عرض کنم که بسیاری از این ازدواج‌هایی هم که در دانشگاه‌های مختلط صورت گرفته، ختم به خیر نشده چون پیش‌زمینه‌های آشنایی دانشجوی دختر و پسر ناسالم بوده است. بالاخره سنین جوانی اقتضائات و قلیانات خاص خودش را دارد که می‌توان با برنامه‌ریزی دقیق و درست به جوان دانشجو کمک کرد تا به سلامت از این دوره حساس عبور کند.

متاسفانه برخی از دوستان گمان می‌کنند که این قانون، ایده دولت‌های نهم و دهم بوده و به همین دلیل، صرفا با انگیزه‌های سیاسی بدان می‌نگرند و آن را تقبیح می‌کنند که این نادرست است.

ضمن آنکه بر طبق آمارهای رسمی، میزان قبولی دانشجویان دختر در مقاطع مختلف تحصیلات تکمیلی و همچنین رفرنس‌های مقالات تحقیقاتی در ژورنال‌های معتبر علمی، از موقعیت برتر دانشجویان حاضر در دانشگاه‌های تفکیک شده، حکایت دارد که خب این از جمله مزایای دانشگاه‌های تک جنسیتی محسوب می‌شود.

* مستحضر هستید که پس از انتشار گزارش 18هزار کلمه‌ای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نهم، توجهات بسیاری به تخلفات گسترده در دانشگاه آزاد معطوف شد. از انتصاب افراد معلوم‌الحالی چون عبدالحسین هراتی گرفته تا ابهامات پرشمار اقتصادی و حتی صدور بیانیه‌ها و بخشنامه‌های کاملا سیاسی و ضد فرهنگی، همه و همه از جو متشنج این به اصطلاح «ملک طلق خداوند» حکایت دارند! نظر جنابعالی در این زمینه چیست؟

** دانشگاه آزاد از جمله نهادهای برآمده از انقلاب و به عنوان یادگار حضرت امام(ره) محسوب می‌شود. الحق و الانصاف خدمات زیادی هم از سوی این دانشگاه در حوزه آموزش عالی کشور صورت گرفته که نمی‌توان از نظر دور داشت.

منتهی همیشه وزارت علوم در برهه‌های مختلف، اما و اگرهایی را در قبال دانشگاه آزاد داشته است. از تاسیس رشته‌ها و ظرفیت‌های مازاد بر نیاز دانشگاه آزاد گرفته تا مسائل فرهنگی و حتی سیاسی، همواره این اختلافات به چشم می‌آمد.

البته بنده گزارش کمیسیون آموزش درخصوص تخلفات دانشگاه آزاد را مطالعه نکرده‌ام اما در دوره مدیریت کنونی دانشگاه آزاد که ما در آن قرار داریم باید بگویم که باید قضاوت درباره بدنه این دانشگاه از رئوس آن را تفکیک کنیم.

به هر صورت بدنه این دانشگاه شامل دانشجویان، اساتید و کارمندان آن از جمله انسان‌های متعهد و فرهیخته این کشور محسوب می‌شوند. درباره مسئولین بالادست این دانشگاه اما شایسته است که ایشان پاسخگوی عملکرد خود در طول سالیان گذشته باشند.

بنده از جزئیات تخلفات اقتصادی احتمالی صورت گرفته در دانشگاه آزاد اطلاعی ندارم ولی برای مثال شخص معاون فرهنگی این دانشگاه باید در خصوص ابهامات موجود در انتصاباتش و حتی شیوه‌ نامه‌های صادره از سوی معاونت فرهنگی توضیح دهد.

 به نظر من بسیاری از اقدامات نابهنجاری که در معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد در حال رخ دادن است، برآمده از نظرات شخص معاون می‌باشد و حتی رئیس و هیئت امنا در این خصوص دخالتی ندارند.

من این شائبه را هم احساس‌کنم که معاون فرهنگی دانشگاه آزاد، با توجه به سوابقی که بنده از آن مطلعم، به فکر آن است که از این نمد کلاهی برای خود ببافد و بعدها از آن استفاده‌های مقتضی را ببرد که این اقدامات با توجه به گذشته سیاسی و سبقه مطبوعاتی ایشان چندان بعید هم نیست.

مثلا برگزاری اردوهای مختلط و یا ترویج موسیقی در دانشگاه آزاد از جمله مواردی است که باید بر آن نظارت شود. به هر حال شایسته نیست که با چنین اقدامات ناشایستی به یادگار حضرت امام(ره) از دیده سکوی پرش بنگریم و همچون ملعبه‌ای از آن سوء استفاده کنیم.

* به عنوان سوال پایانی و خارج از مباحث دانشگاهی، با توجه به سابقه آشنایی جنابعالی با آیت‌الله مهدوی‌کنی به واسطه تحصیل در دانشگاه امام صادق(ع) و ایضا گردآوری کتاب خاطرات آن مرحوم از سوی شما، مطلع هستید که ایشان در جریان رقابت‌های انتخاباتی یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری، تلویحا گلایه‌هایی را در قبال مواضع جناب آقای دکتر ولایتی ابراز داشتند. با توجه به اینکه حضرتعالی هم‌اکنون به عنوان مشاور سیاسی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز منصوب شده‌اید، تحلیل خود را از این ماجرا بفرمایید.

** البته بنده این را بگویم فقط حکم مشاورت سیاسی در بررسی‌های استراتژیک مجمع را دریافت کرده‌ام و مدت‌هاست که در آنجا حضور فیزیکی ندارم.

اما در خصوص سوال شما عارض شوم که این ماجرای گلایه آیت‌الله کنی از آقای ولایتی آنقدر تکرار شده و کسی هم تکذیب نکرده که به قول روحانیون به تواتر رسیده است.

خب اگر بخواهیم رفتار دکتر ولایتی در این جریان را تحلیل کنیم، درخواهیم یافت که گرایش ایشان بیشتر به کدام سمت و سو است. این بدین معنی است که حرف‌ شنوی ایشان از سایر افراد بر حرف ‌شنوی ایشان از مرحوم مهدوی کنی می‌چربد که این امر در مقطع حساس و سرنوشت‌سازی همچون انتخابات 92 به وضوح قابل ملاحظه بود. اگرچه آقای ولایتی از قدیم‌الایام فاصله‌هایی با صاحب ‌منصبان و بزرگان جناح کارگزاران در دولت سازندگی و حتی در دولت کنونی داشته و کماکان نیز دارند اما ناگفته پیداست که پیروی ایشان از این قشر به همراهی با سایر نحله‌های سیاسی، ارجحیت دارد.از سوی دیگر احتمال آن می‌رفت که اگر سه نفر اصولگرای حاضر در ائتلاف 2+1 بر قول و قرار خود با آیت‌الله مهدوی کنی وفادار می‌ماندند نتیجه‌ای دیگر در انتخابات رقم می‌خورد. اما به هر حال، شد آنچه که ‌شد.

* از اینکه پاسخگوی سوالات صفحه دانشگاه کیهان بودید، بی‌نهایت سپاسگزاریم.

** بنده هم از شما و سایر همکارانتان در روزنامه کیهان تشکر می‌کنم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات