روزنامه کیهان **
ریاض در تیررس صنعا / سعدالله زارعی
شلیک موشکهای دستساز «النجم الثاقب» به عمق 70 کیلومتری غرب عربستان و اخبار دیگری که از شلیک موشکهای «زلزال» طی روزهای آینده حکایت میکنند، از یک تحول کیفی در جنگ تحمیلی و ظالمانه رژیم سعودی علیه مردم مظلوم یمن خبر میدهند.
موشک نجمالثاقب در مقابل موشکهایی که از هواپیماهای جنگی پیشرفته سعودی شلیک میشوند، با اهمیت نیستند، ولی توان انصارالله در تولید انبوه آن و نیز امکان توسعه این صنعت در میان انصار میتواند تاثیر عمدهای بر امنیت رژیم سعودی داشته باشد و خاطره تجهیز حزبالله لبنان به انواع موشکها در یک دوره کوتاه را در ذهنها زنده مینماید. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- تا زمانی که «نجم الثاقب» شلیک شد، انصارالله مسئولیت اقدامات ضدسعودی در استان «جیزان» را به عهده نمیگرفت و واقع مطلب هم این بود که درگیری علیه مراکز نظامی آل سعود در جیزان توسط قبایل یمنی متحد انصارالله صورت میگرفت با این وصف شلیک این موشکها که با پذیرش رسمی و رسانهای آن از سوی جنبش انقلابی انصارالله صورت میگیرد، یک تحول در صحنه جنگ به حساب میآید چرا که تهاجم یکجانبه اینک با «دفاع متقابل» وضعیت جدیدی پیدا میکند. از این رو ارزش موشکهای شلیک شده به «برد» یا میزان «قدرت تخریب» آن نیست. کما اینکه به غیر از موشکهای نجم الثاقب، موشکهای دیگری از انصارالله تا منطقه «خمیس مشیت»(Khamis Mashait) واقع در 120 کیلومتری شمالغرب یمن که به پایگاه هوایی ملک خالد نیز اصابت کردند، تاکید دیگری بر تغییر معادله در جنگ دارد.
2- دو روز پیش شبکه عربی «المیادین» اعلام کرد که انصارالله به زودی موشک «زلزال» خود را رونمایی میکند. زلزال در انواع 1، 2، 3 و 110 یک موشک ایرانی با برد کوتاه 150 تا برد متوسط 350 کیلومتر است. اگر این خبر المیادین، با توجه به حساسیتی که شبکه اینچنینی برای اعتبار خود قایل است، درست باشد، به این معناست که انصارالله انواعی از موشکها را در اختیار دارد و میتواند جهنمی را علیه آل سعود پدید آورد. طولانی شدن جنگ و متجاوز بودن آل سعود، به انصارالله این امکان را میدهد که بارانی از موشکهای سهلالوصول خود را بر آلسعود نازل کند این در حالی است که اشراف انصار به کوههای مرتفع «مران» که تا بالای شهر توریستی طائف کشیده شده است، این امکان را در اختیار انصار قرار میدهد که پناهگاههای آل سعود را در معرض ویرانی قرار دهد. از سوی دیگر مسطح بودن زمینهای عربستان در مناطق مرزی با یمن، امکان حرکت آسان نیروهای انصار که به سختکوشی و استقامت مشهور میباشند، فراهم میکند. از آنجا که موشک نجمالثاقب از نوع موشکهای سبک بوده و امکان حمل آن توسط نفر وجود دارد، انصارالله میتواند با نفوذ در عمق خاک عربستان به هر میزان که بخواهد بر دقت و برد این موشک بیفزاید.
3- دو روز پیش و همزمان با شلیک موشکهای نجم به سمت مناطق سعودی و مورد حمله قرار گرفتن خمیس مشیت و پایگاه هوایی ملک خالد توسط موشکهای انصارالله، فرمانده موشکی نیروی زمینی ارتش یمن اعلام کرد که این فرماندهی به موشکهای «الحسین»- که اصالتا عراقی است- و موشکهای «شهاب3»- که اصالتا ایرانی است - مجهز میباشد وی رژیم آل سعود را تهدید کرد که اگر تجاوزات ادامه یابد، این موشکها، تمام مناطق عربستان- بهجز مناطقی که در آن اماکن مقدس وجود دارند- را هدف قرار خواهند داد. این اظهارات از یک سو بیان میکنند که چنین سلاحهایی که برد آن از حدود 644 تا 2000 کیلومتر است، در اختیار یمنیهاست و از سوی دیگر از وجود اراده برای شلیک به سمت اهداف زمینی و دریایی سعودی خبر میدهند. این اظهارات که در زمان جنگ بیان شده است، نمیتواند بلوف باشد چرا که اگر تجاوز ادامه یابد ولی موشکی شلیک نشود، به موقعیت ارتشی که مدعی شده چنین توانی را در اختیار دارد، لطمه میزند و از یک سو او را در داخل بیاعتبار میکند و از سوی دیگر دشمن را به ادامه حمله تحریک مینماید.
4- یک نکته کلیدی در آزمایش و شلیک «نجم الثاقب» این است که در یک دوره زمانی کوتاه و در حین بمبارانهای وحشیانه هواپیماهای پیشرفته سعودی این اتفاق روی داده است. این موضوع به خودی خود میگوید همانگونه که حزبالله با تهدیدات و تهاجم رژیم صهیونیستی اینک به یک قدرت مهم نظامی در مقابل رژیم صهیونیستی تبدیل شده است، انصارالله نیز در حین جنگ و به واسطه محدودیتها و محرومیتها،خوداتکایی نظامی را آغاز کرده و به زودی و ظرف 2 تا 3 سال به یک قدرت بزرگ موشکی تبدیل میشود این موضوع آینده عربستان را تهدید میکند. کما اینکه آقای سیدحسن نصرالله چندی پیش و در هفته سوم جنگ در سخنرانی خود گفت «عربستان وانمود کرد که سرزمین آن توسط نیروهای انصار تهدید میشود و لذا ناچار به جنگ با انصار بوده است اما من میگویم اگر انصار تا پیش از جنگ صرفا تهدیدی خیالی علیه عربستان بود، هم اینک به یک تهدید واقعی تبدیل شده است». در واقع جنگ در یمن اگر چه نمیتواند کمکی به آلسعود کند اما میتواند بزرگترین موقعیت را نصیب انصارالله نماید. این همان حقیقتی است که سالها پیش از این، حضرت امام خمینی- قدسسره- به آن اشاره فرموده و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را برای جمهوری اسلامی «نعمت الهی» لقب دادند. عربستان ناخواسته، انصارالله و مردم یمن را وادار مینماید که چشم از دریافت کمکها و حمایتها بشویند و خود فکری برای نیازهای دفاعی خویش بنمایند.
5- تحولات کنونی در حوزه دفاعی و نظامی بیانگر آن است که «گفتگو» تا حد زیادی موضوعیت خود را از دست داده است. پیش از این گمانهزنیهای زیادی از آغاز گفتوگوهای ملی به منظور رسیدن به حد متوسطی از خواستههای طرفین و تشکیل دولت وحدت ملی حکایت میکردند، اما اعلام عدم آمادگی عربستان و جناح آن برای شرکت در گفتوگوهای ژنو و تشدید اقدامات نظامی عربستان علیه مناطق شمالی یمن، این گمانهزنی را باطل کرد، کما اینکه انصارالله نیز هم اینک رغبتی به شرکت در گفتوگوهایی که سایه پلید سعودی به آن افکنده شده و خیانتکارانی که زمینهساز و تأییدکننده تجاوز خارجی به کشور خود بودند، در یک طرف میز قرار گرفته و با استناد به توانایی نظامی آلسعود برای تجاوز به یمن درصدد بازسازی قدرت فروپاشیده خویشاند، ندارد. مذاکرات ژنو بدون شک برای انصارالله نیز دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و با توجه به شرایط داخلی یمن، ضرورتی هم به برگزاری آن وجود ندارد.
اما این موضوع به انصارالله یادآور میشود که برای تکمیل کابینه و اعلام رسمی آن نباید در انتظار تعیین تکلیف کنفرانس ژنو بنشیند. یمن اگر چه بعد از فرار منصور هادی و خالد سجاح با خلأ دولت مواجه نبوده و کابینه بهطور غیر رسمی استمرار یافته است اما در عین حال دولت یمن به شکل محدود و در قاعده اداره «امور جاری» عمل کرده و مهمترین مسئولیت آن اداره امور کشور در شرایط بحران بوده است. با توجه به چشمانداز مذاکرات ژنو و احتمال ادامه جنگ از سوی آلسعود، انصارالله باید به روند تکمیل کابینه و مشروعیت بخشی به آن سرعت بیشتری بدهد.
تشکیل شورای انقلاب با حضور 5 عضو انصارالله 5 عضو تشکلهای دیگر یمنی و 5 شخصیت متنفذ یمنی این امکان را در اختیار انصارالله قرار داده است تا از سوی ملت یمن، فرایند انتقال به سمت دولت دائمی را تعریف و برای آن به تبیین «نقشه راه» مبادرت ورزد. این نیاز امروز یمن است و از قضا میتواند تأثیر عمدهای بر دشمن بر جای بگذارد و او را از ادامه تجاوز پشیمان کند.
روند حدود دو ماه گذشته به خوبی نشان میدهد که انصارالله مشکلی در داخل یمن ندارد. هم اینک انصارالله 18 استان یمن را در اختیار دارد و در این استانها با همکاری مردمی مواجه است، در این استانها که 95/37 درصد از جمعیت یمن را در خود جای داده و حداقل نیمی از آنان را شافعیها تشکیل میدهند، شاهد هیچ نوع اعتراض مردمی علیه انصارالله نبودهایم. این از مشروعیت بالای انصارالله حکایت دارد.
***************************************
روزنامه قدس **
داعش و رؤیاهای عربی/ آرش خلیل خانه
پیشرویهای برق آسای داعش در عراق و سوریه طی هفتههای اخیر، تسلط بر بخشهایی از شمال لیبی و البته برافراشته شدن پرچم این گروه در یمن، نشان میدهد که ...
نه تنها راهبرد ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا (اگر بتوان این ائتلاف را دارای راهبرد دانست) ناکارآمد بودهاست که باید گفت، تمامی تحلیلها و اخباری که درباره تضعیف این گروه تروریستی و همسانان آنها در سوریه در رسانهها منتشر میشد نیز نادرست و غیر واقعی بودهاند.
واقعیتهای میدانی نشان میدهد که داعش و دیگر گروههای تروریستی در سوریه و عراق نه تنها تضعیف نشدهاند که از قدرت و توان نظامی به مراتب بیشتری هم برخوردار شدهاند. علاوهبر این، تمرکز هدایت شده سیاسی، نظامی و البته تبلیغاتی و رسانهای بر تحولات عراق برای منحرف کردن توجهات، شرایط را به سوی تقویت و بازسازی داعش در سوریه از یک سو و فراهم ساختن زمینه گسترش تحرکات و سازماندهی تشکیلات جدید آنها در نقاط دیگر از جمله در یمن، لیبی، مناطقی از لبنان و البته افغانستان و پاکستان، سوق داده است.
بر این همه باید نشانههای تحرکات و نضج گرفتن تشکیلات و گروههای وابسته به داعش در آسیای میانه را هم در قالب گردانهای ماوراءالنهر داعش افزود، اتفاقی که در هفتههای اخیر اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی را واداشت تا در تاجیکستان و پشت مرزهای افغانستان اقدام به برگزاری مانور مشترک ضد تروریسم برای مقابله احتمالی با تهدید ظهور داعش کنند.
اما در افغانستان و پاکستان تهدیدها شکل جدیتری به خود گرفته است. نام داعش در هفتههای اخیر بارها در حلقههای تروریستی فعال در افغانستان و پاکستان شنیده میشود. این نگرانیها در مورد اوضاع افغانستان و پاکستان، به تهران هم سرایت کرده تا آنجا که گفته میشود، در هفتههای اخیر هیأتی از طالبان به تهران آمدند تا درباره این بحران جدید رایزنی کنند. تهدید داعش، طالبان پاکستان یا حداقل طیفهای معتدلتر این گروه را به رایزنیهای بینالمللی گستردهتر هم واداشته تا آنجا که نمایندگان آنها را تا پکن هم راهی کرده است؛ هرچند اوضاع در افغانستان و پاکستان قدری پیچیدهتر از کشورهای عربی است، زیرا از یک سو این کشورها پایگاه سنتی القاعده و طالبان به شمار میروند و از سوی دیگر ویژگیهای قومی و سیاسی در این مناطق وضعیت را برای نفوذ داعش پیچیده و سخت میکند. حال پرسش اصلی این است که داعش چگونه ظرف این مدت کوتاه توانسته به چنین گسترهای از نفوذ و سازماندهی نیرو برسد و این بنیه را مدیریت و تأمین مالی و نظامی کند؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید دید که چه کسی یا کسانی از این وضعیت بهره میبرند؟ یا هدف اصلی ایجاد این حلقه محاصره کیست؟
آمریکا و متحدانش که عربستان سعودی نیز به ظاهر در میان آنهاست، مدعی مبارزه با داعش در عراق هستند، اما ظاهراً هیچ کشوری بیش از این دو از سقوط حکومت در سوریه و عراق خشنود نخواهد شد و منفعت نخواهد کرد.
ائتلاف آمریکایی در سوریه تنها از گروه های معارض و مسلح سوری ضد اسد در برابر داعش حمایت میکند و در عمل به نام مبارزه با داعش، مواضع ارتش سوریه را هدف قرار میدهد. در عراق نیز اقدامهای این ائتلاف علیه داعش تاکنون تقریباً هیچ نتیجهای در بر نداشته، همچنان که به گفته سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران، تصرف الرمادی در حالی صورت گرفت که پایگاه هوایی آمریکا در یکصد کیلومتری این شهر قرار داشت و آمریکایی ها تنها نظاره گر تصرف رمادی بودند.
جالب آنکه جان آلن، نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در ائتلاف بینالمللی برای مقابله با داعش با قیافه ای حق به جانب درباره این اتفاق این گونه اظهار نظر می کند که: اخیراً داعش موفقیتهایی به دست آورده و این موضوع قابل انکار نیست. چالش ما آن است که بفهمیم چه اتفاقاتی افتاده و اینکه چه نوع حمایتی از سوی ائتلاف برای جلوگیری از حادث شدن دوباره چنین اتفاقاتی باید انجام دهیم. این بازی مضحک «کی بود، کی بود» آمریکاییها در حالی است که کمکهای تسلیحاتی و مالی کشورهایی چون ترکیه، عربستان و قطر که به ظاهر عضو ائتلاف ضد داعش هستند، زیر گوش آنها به سوریه و از آنجا به عراق منتقل میشود. افتضاح سیاسی و لو رفتن کامیونهای پر از سلاح دولت اردوغان برای داعش تنها نمونه کوچکی از این دو دوزه بازی است که نمایان شدهاست. ترکها تمام تلاش خود را برای مغلوبه کردن جنگ در سوریه و شکست اسد به کار گرفتهاند و این امر برای اردوغان به موضوعی حیثیتی در فرآیند پان ترکیسم جدید با چاشنی عثمانی گرایی بدل شده است.
اما عربستان، سودای بزرگتری در سر دارد. حاکمان جدید سعودی به دنبال تغییر نقشه منطقه هستند. تغییری که به تعبیر آنها هلال شیعی را محو کند و محور مقاومت را از هم بگسلد. این همه برای غلبه بر هژمونی روزافزون رقیبی به نام ایران است.
به باور آنها، حتی اگر شکست داعش محقق نشود، متحدان ایران در منطقه از جمله حکومت سوریه، دولت شیعه عراق، حزب ا... در لبنان و حوثی های شیعه مذهب در یمن تضعیف خواهند شد، غافل از آنکه این پدیده شوم به شکل عجیبی ظرفیت آن را دارد که از کنترل خارج شده و مانند طاعونی خود آنها را هم مبتلا کند.
از سوی دیگر سیر تحولات منطقه به سویی سوق داده شده که اکنون جمهوری اسلامی ایران تنها نقطه اتکای محور مقاومت برای مقابله با داعش است. در این شرایط تکمیل حلقه محاصره جمهوری اسلامی ایران توسط گروههای تروریستی وابسته به داعش، از پاکستان تا آسیای میانه و از سوریه تا یمن، بنیه ایران را صرف تدابیر دفاعی و مقابله با تهدیدهای روز افزون و حمایت از محور مقاومت خواهدکرد.
بدیهی است آمریکاییها و قدرتهای غربی هم چندان از این نتیجه ناراضی نخواهند بود. آنها بهره خود را از این شرایط خواهندبرد، بویژه آنکه میدانند سرانجام، این مسیر به تضعیف و تجزیه شماری از کشورهای عرب متحد آمریکا، آن هم از جیب و به دست خودشان منتهی خواهدشد.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تقارن الهامبخش بزرگنمایی
بسمالله الرحمن الرحیم
تقارن نیمه شعبان و سالگرد رحلت بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه سال جاری، میتواند الهامبخش رسالتی باشد که همواره برعهده منتظران ظهور حضرت صاحب الامر والزمان است.
کار بزرگی که امام خمینی با به ثمر رساندن انقلاب اسلامی انجام دادند، یک گام بلند در جهت زمینهسازی برای ظهور حجت خدا بود. درست در شرایطی که تفکر انحرافی پرهیز از هرگونه اقدام و قیام برای اصلاح امور مسلمین و تشکیل حکومت با هدف اجرای احکام الهی بشدت ترویج میشد و برای صواب و برحق جلوه دادن این مسیر ناصواب سرمایهگذاریهای مادی و سیاسی و تبلیغاتی کلانی صورت میگرفت، امام خمینی با مطرح کردن ضرورت استقرار حاکمیت اسلام و به میدان آوردن فقه سیاسی، تودههای مردم را علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی بسیج کردند و نظام جمهوری اسلامی را بنیان نهادند.
این واقعه بسیار مهم توانست مسیر تاریخ را تغییر دهد و حرکت ملتها را به سوی آزادی از قید و بندهائی که در طول تاریخ مانع رشد آنها بود، جهت دهی کند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فقط یک جابجائی حاکمیت نبود. این، یک تحول بزرگ فکری بود که به ملتها آموخت میتوانند با تکیه بر عزم و اراده خود و با تمسک به تعالیم دینی، بر بزرگترین قدرتهای مادی غلبه کنند و راه را برای حاکمیت ارزشها در سراسر جهان هموار نمایند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فرضیه پرسرو صدای لنین که میگفت «دین، افیون تودههاست» باطل شد، دیوار پولادین ماتریالیسم که حدود نیمی از جهان را تحت سیطره مکتب ضد فطرت مارکسیسم و سوسیالیسم در آورده بود ترک برداشت، بیهوده بودن شعارهای پرطمطراق سرمایهداری غرب به اثبات رسید، حنای ابرقدرتها که میگفتند هر ملتی بخواهد حکومت را در کشور خود سرنگون کند باید به شرق متوسل شود یا غرب، رنگ باخت و سیاست ابتکاری و جذاب امام خمینی به عنوان یک سیاست راهبردی با شعار «نه شرقی، نه غربی» مطرح شد و راه خود را در میان ملتها باز کرد. با تحقق این شعار راهبردی در ایران که با استقرار نظام جمهوری اسلامی به کمال رسید، ابرقدرت شرق فرو پاشید و ابرقدرت غرب دچار تزلزل شدید و دائمی شد. اکنون از جهان دو قطبی به معنای سابق خبری نیست و اگر چیزی به عنوان دو قطب مقابل همدیگر وجود دارد، تضاد میان اردوگاه سلطهطلب و اردوگاه ضد سلطه در سرتاسر جهان است. این، یعنی پیدایش جوش و خروشی برای ریشهکن ساختن حاکمیت ظلم و مستقر ساختن حاکمیت عدل.
واقعیت اینست که امام خمینی توانست با نهضت بزرگ خود، «جهان را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد.» این، همان طرحی است که اگر ما میراثداران امام خمینی شایستگی این میراثداری را داشته باشیم باید آن را زمینهای برای ظهور امام زمان علیه السلام قرار دهیم. این آرمان هنگامی محقق خواهد شد که در پایگاه نهضت جهانی اسلام، که ایران است، راه امام خمینی ادامه یابد و آرمانهای انقلابی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی بدون کم و کاست اجرائی شود.
اگر تصور ما این باشد که دشمنان ملتها در برابر نهضت بیداری ناشی از انقلاب اسلامی تحرکی از خود نشان نخواهند داد و در برابر قیام ملتها ساکت و منفعل خواهند بود، این یک تصور کاملاً نادرست است. وجود گروههای تکفیری، شعلهور شدن جنگهای داخلی و جنگهای میان کشورهای اسلامی، که لشکرکشی جنایتکارانه عربستان سعودی به یمن یکی از نمونههای آنست، نشان میدهند که دشمن برای ناکام گذاشتن نهضت بیداری ملتها بشدت فعال است. همین واقعیت باید ما را به فکر پیدا کردن راهی برای تضمین ادامه راه امام خمینی بیاندازد و کاری کنیم که افکار عمومی ایران و جهان به سوی آرمانهای انقلابی امام جذب شود. تردیدی نیست که رسیدن به این هدف تنها درصورتی امکان پذیر است که سیره امام خمینی در سلوک با مردم، سادهزیستی، عدالت گستری، حمایت از محرومین، تحمل آراء مخالف، پرهیز از مصانعه، بیاعتنائی به مطامع دنیائی، میدان دادن به استعدادها، کوچک نشمردن اصول، عمده نکردن فروع، بزرگ شمردن بزرگان، حفظ حرمتها و حریمها، تاکید بر تهذیب نفوس، تکیه بر وحدت، اجتناب از تفرقه، احترام به آزادی افراد و تصلب در اجرای احکام دین بدون مسامحه به ویژه توسط مسئولان رعایت شود.
دقت در سیره امام خمینی به روشنی نشان میدهد او یک منتظر واقعی ظهور امام زمان علیه السلام بود. انقلاب اسلامی ایران که امام خمینی آن را رهبری کرد و به پیروزی رساند نیز گامی بود که این پیرو راستین امام زمان علیه السلام برای فراهم ساختن زمینه ظهور آن حضرت برداشت. ایران را به همین جهت به درستی میتوان کشور امام زمان دانست و برای اینکه کشور امام زمان بماند، باید آحاد مردم و مسئولان برای حاکمیت سیره امام خمینی که همان سیره اهل بیت علیهمالسلام است تلاش کنند.
***************************************
روزنامه خراسان**
3 کارکرد منشور رهبري انقلاب/اميرحسين يزدان پناه
پس از رحلت امام خميني(ره) انقلاب چه مسيري را طي کرد؟ حضرت آيت ا... خامنه اي که از سوي مجلس خبرگان به رهبري انقلاب اسلامي انتخاب شده بودند چه شاخص ها و راهبردهايي براي راهبري کشتي تازه از توفان جنگ تحميلي خلاص شده انقلاب داشتند؟ و... سوالاتي از اين قبيل که سوال مهم تري را به ذهن متبادر مي کند که امروز چقدر توانسته ايم به اين شاخص ها و راهبردهاي اساسي دست پيدا کنيم؟ البته که پاسخ اين سوال ها نياز به بررسي جامع شرايط کشور طي سال هاي گذشته و دستاوردهاي قواي 3 گانه دارد و در نتيجه خروجي آن ممکن است چندين مجلد باشد. اما يک سوال مهم، و آن اين که آيا براي سنجش داشته هاي کنوني انقلاب اسلامي که نتيجه تلاش هاي 11 دولت و 9 مجلس قانون گذاري و 5 دوره رياست قوه قضاييه (شامل شوراي عالي قضايي) است، ملاکي داريم؟ در اين باره البته آرمان هاي انقلاب اسلامي و نيز سيره امام خميني(ره) در طول 15 سال مبارزه و 10 سال رهبري نظام اسلامي مي تواند شاخص هاي ارزيابي را به ما ارائه کند. شاخص هايي که حضرت آيت ا... خامنه اي، در همان نخستين ماه هاي زعامت انقلاب اسلامي، آن ها را مبتني بر الگوي حکومت داري امام خميني(ره)در پيامي مهم دسته بندي و با قلمي زيبا و خواندني در 10 خرداد 1369 منتشر کرد. متني که به نوعي مي تواند «منشور رهبري انقلاب» و از منظري ديگر ملاکي براي ارزيابي داشته ها و نداشته هاي امروز باشد. حالا آن شاخص ها پيش روي ماست: «1- زنده نگه داشتن ياد، راه ودرس جاودانه امام خميني(ره)، 2- پيگيري تحقق اسلام در زندگي مردم، 3- استقرارعدالت اجتماعي، 4- وحدت کلمه، 5- حفظ عزت و مواضع انقلابي نظام و ملت ايران در مناسبات بين المللي، 6- تکيه نظام اسلامي بر مردم و حاکميت اراده، خواست و تشخيص آنان، 7- همکاري دولت، ملت و پيوند عاطفي و عقيدتي مردم با مسئولان کشور، 8- سازندگي و آباداني کشور، 9- گسترش دانش، رشد علمي، آگاهي و معرفت عمومي، 10- روحانيت عامل اصلي حفظ معارف اسلامي و ايمان عميق و صادقانه ملت ايران، 11-بزرگداشت وفاداران فداکار، 12- الگو بودن دوران 10 ساله حيات مبارک امام خميني(ره) براي حيات جامعه انقلابي ما.» در نگاهي گذرا به اين منشور 3 نکته مي توان از آن برداشت کرد:
الف- اين راهبردها نشان دهنده اين است که انقلاب اسلامي در مسيري که با هدف هاي عيني و مشخص تجهيز شده مسير خود را پيموده و خواهد پيمود. از اين رهگذر با نگاهي به اين راهبردها مي توان دورنماي انقلاب اسلامي را پيش بيني کرد. چه اين که تحقق همه اين راهبردهاي 12 گانه بدون هيچ اغراقي ايران و نظام اسلامي را در زمره کشورهاي پيشرفته قرار خواهد داد. آن هم براساس يک الگوي کاملا اسلامي و انقلابي که کاربردش در بسياري از راهبردهاي ذکر شده کاملا عيان شده است.
ب- اين منشور علاوه بر نقشه راه پيشرفت کشور، شاخصي مهم و کاربردي براي ارزيابي آن نيز هست. چه اين که اکنون اين راهبردها پيش روي ماست و با مقايسه شرايط کنوني و دستاورد قواي 3 گانه 25 سال اخير با اين راهبردها مي توان نقاط ضعف و قوت را بهتر شناخت و براي راه هايي که نرفته ايم يا ضعيف تر رفته ايم برنامه ريزي کرد. مثلا در حوزه دانش و رشد علمي کشور، دولت ها توانسته اند موفق باشند و امروز ايران يکي از کشورهاي بارشد علمي بالا در جهان است، اگر در منطقه اي پر از آتش تفرقه و جنگ، اين ايران است که در آن دولت هاي گاه متضاد با تفکرات دولت قبلي به آرامي و بدون تنش روي کار مي آيند اين نتيجه همان «تکيه نظام اسلامي بر مردم و حاکميت اراده مردم» است، يا اگر در حوزه سازندگي امروز زيرساخت هاي ايران اسلامي قابل مقايسه با 37 سال قبل نيست، يا اگر امروز ايران اسلامي با تأسي از سيره سياسي امام ملجاء و پناه مظلومان دنيا از هر دين و مذهبي است، يا اگر امروز دين به زندگي مردم وارد شده و هيئات مذهبي در ايام مختلف از شب قدر گرفته تا دهه محرم و مراسم اعتکاف پذيراي ميليون ها جوان ايراني است و هزاران دستاورد ديگر نتيجه همين راهبردهاي تراز انقلاب اسلامي است. البته چشم بر نقاط ضعف هم نمي بنديم؛ بله! هنوز براي تحقق عدالت اجتماعي راه زيادي داريم، فاصله طبقاتي از 37 سال قبل تاکنون بهتر شده اما هنوز هم تعداد زيادي از اقشار جامعه نيازمند رسيدگي به وضعيت معيشتي شان هستند، هنوز تا تحقق جامع دين اسلام در زندگي مردم فاصله داريم؛ اما حتي همين نقاط ضعف را وقتي مي توان به صورت عيني ديد که با شاخص هاي از پيش تعيين شده مقايسه شود و واضح است که براي نقاط ضعف بايد بيش از پيش در برنامه هاي پنج ساله توسعه و برنامه هاي سالانه توجه کرد.
ج- نکته سوم که از همه مهم تر است اين که رهبر انقلاب در نخستين ماه هاي حضور خود در اين مقام سندي را مکتوب کرده اند که علي القاعده علاوه بر آنکه مانيفست يا منشور رهبري ايشان آن هم بر اساس راه و منش و سيره امام است، در آينده، مثلا امروز، مي تواند ملاک ارزيابي راه هاي رفته و نرفته باشد. اين اتفاق شگفت انگيز نشان دهنده اين است که در جامعه مردم سالارايران، رهبر اين جامعه که براساس قانون اساسي بالاترين مقام کشور است، هيچ نگراني ازاين ندارد که در آغاز برعهده گرفتن اين مسئوليت خطير، شاخص هايي ارائه کند که بعدها همان شاخص ملاک ارزيابي ايشان باشد؛ و اين مردم سالار ترين نوع حکومت است.
***************************************
روزنامه ایران**
بازرسی و بازجویی در پروتکل الحاقی نیست/ بعیدینژاد
عضو تیم مذاکرهکننده هستهای توضیحات مفصلی را درباره موضوع بازرسی از برنامههای هستهای ایران و مراکز نظامی کشور که به یک جدال در محافل سیاسی و رسانهای تبدیل شده است، ارائه کرد. حمید بعیدینژاد در صفحه اینستاگرام خود درباره واقعیت بحث پیام دی (ابعاد احتمالی نظامی) و اهمیت آن در مذاکرات هستهای نوشت: «مهمترین خلط مبحثی که در بحث بازرسیها از تأسیسات نظامی و مصاحبه با دانشمندان هستهای صورت میگیرد، خلط بحث پیام دی با محتوای مذاکرات هستهای است. یکی از مهمترین آثار این خلط مبحث ارتباط دادن مستقیم بحث پروتکل الحاقی به موضوع بازرسیها و مصاحبهها و شمولیت این پروتکل نسبت به امکان بازرسی از تأسیسات نظامی و مصاحبه با دانشمندان است. در حالی که بحث بازرسی از تأسیسات نظامی و انجام مصاحبهها در چارچوب یک ابتکار عمل ویژه برای حل موضوع پیام دی مطرح شد، نه به عنوان یک چارچوب ثابت و پایدار در قالب محتوای تفاهم هستهای که بعد بخواهد در قالب پروتکل الحاقی تعریف شود.»
اجرای داوطلبانه پروتکل
وی در ادامه نوشت: «یکی از نخستین اصولی که ایران و کشورهای ١+٥ از همان ابتدای مذاکرات با آن توافق داشتند این بود که در تفاهم آینده هستهای، ایران پروتکل الحاقی را به طور داوطلبانه و موقت اجرا خواهد کرد تا مجلس شورای اسلامی در زمان مناسب خود و البته با در نظر گرفتن اجرای تعهدات طرف مقابل، نسبت به تصویب پروتکل الحاقی تصمیم لازم را اتخاذ کند. این توافق ناظر بر تصمیم کشورمان برای به تعلیق در آوردن اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی است که به دنبال ارجاع موضوع برنامه هستهای کشورمان به شورای امنیت صورت گرفت. طبیعی است که با انعقاد یک تفاهم جامع در خصوص موضوع هستهای این انتظار وجود داشته باشد که ایران نیز به تصمیم قبلی خود یعنی اجرای داوطلبانه و موقت پروتکل الحاقی برگردد. با توجه به توافق کشورمان نسبت به این موضوع که در صورت حصول یک توافق جامع هستهای، ایران با برگشتن به تصمیم قبلی خود اجرای پروتکل الحاقی را از سر خواهد گرفت، این به یکی از توافقهای اصولی کشورمان با کشورهای مقابل تبدیل شده است. اهمیت این توافق آن است که بدون اجرایی شدن پروتکل الحاقی هر چند به صورت موقت، آژانس قادر به تأیید صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران نخواهد بود و این به معنای شکست کل فرآیند حل و فصل موضوع هستهای ایران خواهد بود. اما ربط دادن موضوع بازرسیها و مصاحبهها به مفاد پروتکل الحاقی به این موضوع ختم نشد، بلکه به طرح مباحث مختلفی نسبت به ارائه تفسیرهای مختلف از پروتکل الحاقی پیرامون شمولیت بازرسی از تأسیسات نظامی و مصاحبه با دانشمندان هستهای در پروتکل الحاقی انجامید که اساساً نادرست بود.»
این عضو تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان در ادامه مطلب خود نوشت: «پروتکل الحاقی به هیچوجه شامل مفادی در خصوص تعهد کشورها نسبت به پذیرش بازرسی از تأسیسات نظامی خود یا ضرورت بازجویی از دانشمندان هستهای نمیشود. نهایت چیزی که در پروتکل الحاقی آمده است، دسترسی مدیریت شده به سایتهای غیر هستهای با هدف انجام نمونهگیریهای محیطی برای اثبات عدم فعالیت هستهای در سایتهای اعلام نشده است. بدیهی است که کشورهای عضو آژانس حتی بر اساس توافقنامه عمومی پادمان که همه کشورهای عضو «ان پی تی» متعهد به پذیرش آن هستند باید هرگونه فعالیت هستهای خود را رسماً به آژانس اعلام کنند و وجود فعالیت هستهای جز در برنامههای اعلام شده ممنوع است. پس اگر شواهدی نسبت به وجود مواد هستهای در تأسیسات اعلام نشده اعم از نظامی و غیر نظامی وجود داشته باشد آژانس فقط از طریق رویههای خاصی که وجود دارند میتواند درخواست دسترسی هدایت شده به آن تأسیسات را داشته باشد که کشور عضو نیز برای اثبات پایبندی خود به فقدان هرگونه برنامه هستهای در تأسیسات اعلام نشده با انجام نمونهبرداری محیطی موافقت میکند. خوشبختانه ایران هیچگاه با چنین روشهایی مشکل نداشته است، چرا که اصولاً در ایران هرگونه برنامه هستهای در تأسیسات اعلام شده انجام میگیرد و کشورمان هیچگاه قصدی برای انجام برنامه هستهای در تأسیسات اعلام نشده ندارد که بخواهد با رویههای تثبیت شده دسترسی مدیریت شده آژانس مشکلی داشته باشد. تلاش برای تفسیر پروتکل الحاقی به نحوی که بخواهد شامل تعهد کشورها به بازرسی از تأسیسات نظامی یا انجام بازجویی از دانشمندان هستهای بشود کاملاً اشتباه است، چون چنین اصولی در پروتکل الحاقی وجود ندارد.»
ریشه بحث بازرسی از مراکز نظامی چیست؟
او ادامه داده است: «پس ریشه بحث بازرسی از تأسیسات نظامی و مصاحبه با دانشمندان هستهای از کجاست؟ جواب این است که ریشه آن در حل بحث پیامدی است. اما پیام دی چیست و چه موقع مطرح شده است؟
بحث پام دی ادعای کشورهای غربی در انجام برنامه نظامی هستهای به قصد تولید و توسعه سلاح هستهای است که ریشه تاریخی آن به سالهای قبل از سال 1382 (2003) برمیگردد. سرویسهای اطلاعاتی امریکا و کشورهای غربی همواره در سالهای اخیر ایران را متهم کردهاند که طی سالهای قبل از 2003 بخش نظامی ایران تحت هدایت برخی از فرماندهان خاص کشور درگیر طرح مخفی گستردهای برای تولید سلاح هستهای بوده است. برای آنکه آن کشورها ادعای نادرست خود را نیز اثبات کنند، ملغمهای از اطلاعات مستند به سرویسهای جاسوسی خود را به آژانس ارائه کردهاند که ایران همه آنها را ساختگی میداند. لازم به توضیح نیست که همان سالها، سالهایی است که دولت جنگ طلب امریکا به دنبال زمینهسازی جهت دخالت در کشورهای منطقه بود که حمله به عراق نیز دقیقاً با همین بهانه تلاش عراق برای دستیابی به سلاحهای کشتارجمعی صورت گرفت.»
پروژهای برای مستند کردن تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای
در ادامه بعیدینژاد به کتابی که از سوی «رایزنز» خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز در سال 2006 در امریکا منتشر شد میپردازد. او مینویسد: «خبرنگار نیویورک تایمز از این امر پرده برداشت که او سندهایی را در اختیار دارد که نشان میدهند سازمان سیا برای اجرای منویات دولت امریکا برای دخالت احتمالی در ایران نیز، طرحای برای مستند کردن تلاش ایران جهت دستیابی به سلاح هستهای را به طور جدی پیگیری میکند تا در صورت قصد انجام این دخالت نظامی آن را به تلاش ایران به تولید سلاح هستهای مستند کند. امریکا و متحدان نظامی آنها در ناتو در قالب یک همکاری سازماندهی شده توسط سرویسهای اطلاعاتی سیا و موساد و با سوءاستفاده کامل از سازمان منافقان، به این ترتیب طرحای را برای متهم ساختن ایران به دستیابی به سلاح هستهای آغاز کردند و در این قالب هزاران صفحه سند کتبی، عکس و تصویر ساخته و پرداخته کرده و همه را نیز به آژانس ارسال کردند. بدین ترتیب با تکمیل ساختن این طرح نیز با توجه به فشار کشورهای قدرتمند بر آژانس، در سال 2011 یعنی همزمان با اوج گرفتن خصومت علیه کشورمان با وضع شدیدترین تحریمهای یکجانبه و چندجانبه، با فشارهای سیاسی کشورهای غربی، آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ارائه یک دادخواست سیاسی علیه ایران پرداخت که در ذیل دوازده بخش اتهامات این کشورها علیه ایران را منظم و طبقهبندی کرد. این کیفرخواست سیاسی که اتهامات گستردهای را علیه ایران مطرح میکرد در پی اثبات این ادعا بود که ادعای تلاش ایران به دستیابی به سلاح هستهای را اولاً مستند کند و دوماً آنکه آن را با انتشار آن به صورت گزارش مدیرکل آژانس رسمیت بدهد.»
همکاری ایران برای حل یک ادعای ساختگی
بعیدینژاد ادامه داد: «تصور اینکه حل و فصل اتهامات ساختگی علیه ایران فقط در یک تفاهم سیاسی ممکن است وجود ندارد، وگرنه بحث و بررسی این موضوع هر چقدر هم که طول بکشد نمیتواند به رفع این اتهامات کمکی کند. طرفهای مذاکرات هستهای ایران نیز با درک همین اصل، در جریان مذاکرات پیشنهاد کردند که ایران و ١+٥ راهحلی برای این موضوع بیابند، چون آنها هم انگیزه داشتند که همزمان با حصول تفاهم جامع هستهای با ایران، موضوع اتهام تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای را نیز حل و فصل کنند. بر این اساس پیشنهاد کردند که ایران با اتخاذ برخی اقدامات مشخص، امکان حل و فصل نهایی موضوع را فراهم کند. منظور آنها این بود که ایران به انجام برخی اقدامات مشخص که ایران و اعضای ١+٥ با توافق مشترک در مذاکرات آنها را مشخص میکردند، مبادرت میکرد و بعد بدون آنکه پیگیری دیگری از سوی آنها صورت بگیرد، پرونده این موضوع برای همیشه در آژانس بسته میشد. ایران اعلام کرد که با آنکه مبنای موضوع این پرونده را ساختگی میداند ولی برای کمک به حل موضوعی که چند سال است که بین ایران و آژانس موضوع مناقشه است، از نظر روش کار این هدف را قابل حصول میداند اما توافق در خصوص آن به این امر بستگی دارد که اقداماتی که از ایران انتظار میرود چه اقداماتی باشد. آنها قول دادند که این موضوع را با توجه به حساسیت ویژه آن در سطح کشورهای ١+٥ بحث و هماهنگ کرده و در موقع مقتضی نظر نهایی خود را به ایران اطلاع دهند.»
طرح درخواست بازدید از مراکز نظامی و مصاحبه با دانشمندان؛ پیش از لوزان
عضو تیم مذاکرهکننده یادآور شد: «در یک مذاکره قبل از مذاکراتی که به صدور بیانیه مطبوعاتی در لوزان انجامید، کشورهای ١+٥ طرحی را به ایران ارائه کردند که شامل بازرسی از چند نقطه محدود از جمله دو تأسیسات نظامی و انجام مصاحبه با تعدادی از مقامات نظامی و متخصصان هستهای بود که اسامی آنها به انواع مختلف به صورت مستقیم و غیر مستقیم در گزارش آژانس مطرح شده بود. آنها مطرح کردند که در صورت اعطای دسترسی به این محلها و امکان فراهم کردن مصاحبه آژانس با این افراد از نظر آنها پیگیری بحث اتهامات گذشته علیه ایران پایان مییابد؛ به محض طرح این پیشنهاد، ایران با شدیدترین وجه ممکن این پیشنهاد را توهینآمیز دانسته و آن را را رد و اعلام کرد حتی حاضر به دریافت رسمی آن نیز نیست. در عین حال کشورهای ١+٥ از نمایندگان ایران درخواست کردند باوجود مخالفت صریح خود نظر ١+٥ را به مقامات ایران ارائه کنند. عکسالعمل شدید رهبر معظم انقلاب در رد درخواست این کشورها برای بازرسی از تأسیسات نظامی و مصاحبه با دانشمندان ایرانی واکنشی کاملاً صحیح و دقیق بود. تیم مذاکرهکننده هستهای افتخار میکند که با درک کامل موضع نظام و رهبری همین موضع را حدود سه ماه پیش به محض دریافت پیشنهاد به طرف مقابل اعلام کرده بود.»
فرصتی برای عقدهگشایی
وی در نهایت افزود: «در حالی که مواضع قدرتمندانه تیم مذاکرات هستهای در سطح بالای مسؤلان عالی نظام مورد تقدیر قرار گرفت، عدهای از افراد غیر مطلع از تحولات پیرامون این موضوع، به جای قدردانی از تیم مذاکرات هستهای کشورمان، انگار فرصت را برای عقدهگشایی مغتنم دیدند و بدون آگاهی از روند طرح موضوع که به صورت کامل به مقامات عالی نظام گزارش شده بود، شدیدترین حملات را علیه تیم هستهای کشورمان تدارک دیدند و به قول معروف فریادهایی که باید بر سر ارائهدهندگان طرح میکشیدند، ناجوانمردانه بر سر اعضای تیم مذاکرات هستهای کشیدند. تظاهرات طراحی کردند و بیمحابا خواستار قطع مذاکرات شدند، هر چند با توجه به آنکه مقامات عالی نظام در جریان همه این تحولات و موضع اصولی و شجاعانه تیم مذاکرات هستهای کشورمان قرار دارند، این مخالفتها، وارد آوردن تهمتها و عقدهگشاییها کوتاه مدت خواهند بود، اما به طرح برخی نگرانیها در سطح افکار عمومی دامن میزند که نتیجه آن چیزی جز بیاعتمادی به نهادهای اصلی کشور نیست.»
***************************************
روزنامه جام جم **
ویژگیهای مبارزه امام(ره)/ محمدحسن رجبی دوانی
نهضتی را که امام خمینی (ره) با بسیج علما و روحانیت علیه لایحه «انجمنهای ایالتی و ولایتی» آغاز کرد، چند ماه بعد و با قیام 15 خرداد 42 به نقطه اوج و عطفی در تاریخ معاصر ایران رسید که لازم است ابعاد آن از همه جهت مورد بررسی قرار گیرد:
1ـ مبارزه امام، مبارزه ای دینی و معنوی بود که انگیزه و اصول و قواعد آن از قواعد و سنت پیامبر(ص) و معصومین(ع)، تحصیل شده بود و از این رو هیچگونه شباهتی با حرکت های سیاستمداران حرفه ای نداشت. مبارزه امام نه یک جنگ قدرت بلکه وظیفه و تکلیفی شرعی بود؛ لذا شکست و پیروزی ظاهری مایه یاس و غرور نمی گردید. این اخلاص به نوبه خود در رهبری امام، قاطعیت بی نظیری پدید آورد. از آنجا که امام مبارزه را تکلیفی شرعی میدانست در راه آن هیچگونه سازش و مماشاتی نشان نداد. مردم مسلمان کشورمان هم که ایشان را مرجع تقلید میدانستند در مبارزه مقدسی قدم نهادند که برای آنها همانند نماز و روزه، شرعا واجب مینمود.
2ـ رهبری سیاسی امام به افسانه جدایی دین از سیاست که دهها سال توسط رژیم پهلوی تبلیغ و ترویج میشد پایان داد و مبارزات سیاسی ـ مذهبی گذشته را که به رهبری روحانیت انجام گرفته اما به پیروزی نرسیده بود، به حد کمال رساند. مبارزه امام نه صرفا ضد استبدادی بود (مانند نهضت مشروطیت) و نه صرفا ضداستعماری (مانند نهضت ملی)؛ بلکه مبارزهای بود که همزمان، استبداد و استعمار و از آن مهمتر استکبار و کفر دوره جدید جهان را هدف قرار داد.
3ـ اگرچه انتقاد امام در آغاز غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، متوجه دولت بود اما با نامه هایی که به شاه نوشت پای او را که سعی میکرد از معرکه دور باشد به میان کشید. پس از اعلام رفراندوم، امام مخاطب اصلی خود را شاه دانست و او را که مافوق دولت و مجلس و... بود مورد انتقاد و حملات خود قرار داد.
تا پیش از آن، سیاستمداران و مبارزان سیاسی یا جرات مخالفت با شاه را نداشتند و یا اصولا به براندازی او معتقد نبودند و با طرح شعار «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» و «وفاداری به قانون اساسی» به وجود شاه مشروعیت میدادند. و حال آنکه امام، شاه را عامل اصلی همه فسادهای داخلی و خیانتهای بیگانگان میدانست. شاه که تا آن زمان خود را طرفدار اسلام معرفی میکرد و با تظاهر به مذهبی بودن، کم و بیش پایگاهی در میان مردم به دست آورده بود، پس از فاجعه 15 خرداد 42، نقاب ریا از چهر ه خود برداشت و ماهیت ضداسلامی و ضدمردمیاش را آشکار کرد.
4ـ مخاطبین امام، تودههای مسلمان انقلابی بودند که هیچگاه ایمان و اعتقادی به احزاب و جمعیتهای سیاسی غیرمذهبی نداشتند و آنها نیز علاقهای به دستیابی به این توده نشان نمیدادند و حال آنکه سخن امام، فریاد دل آنها بود که از دل بر می آمد و بر عمق جانشان مینشست و انقلاب حالی در آنان بوجود میآورد و آنها را به میدان مبارزه و شهادتطلبی میکشاند. حاملان پیام امام، روحانیون بودند که احترام و جایگاه ویژهای نزد مردم داشتند و همانها بودند که ندای امام را تا دورترین شهرها و روستاها به گوش مردم شهری و روستایی میرساندند.
5ـ نهضت امام سرآغاز جهتگیری انقلابی مبارزه مردم به قصد براندازی رژیم بود که طبعا بیثمر بودن فعالیتهای احزاب و جمعیتهای سیاسی محافظهکار و ناتوانی آنها را در درک و رهبری مبارزه آشکار ساخت.
6ـ امام آمریکا را عامل بدبختیها و گرفتاریهای مردم ایران و مخالف اسلام و قرآن و روحانیت میدانست و رئیس جمهوری آمریکا را «منفورترین افراد بشر در پیش ملت ما» معرفی کرد؛ در حالی که بسیاری از سیاستمداران لیبرال به امید کسب قدرت و تشکیل دولت، بر سر نزدیکی به آمریکا به رقابت با یکدیگر برخاسته بودند. امام آمریکا را از انگلیس بدتر، انگلیس را از آمریکا بدتر، و شوروی را از هر دو بدتر دانست و بدین ترتیب عدم وابستگی مبارزه اسلامی خود را به هر یک از قدرت های جهانی آن روز اعلام داشت.
7ـ امام وجود اسرائیل و صهیونیزم را خطر بزرگی برای مسلمانان، و دوستی شاه و اسرائیل و در دست گرفتن اقتصاد، فرهنگ و سیاست کشور توسط عمال صهیونیستها (بهاییها) را فاجعهای عظیم و لکه ننگ پاکنشدنی برای کشور ایران دانست و شاه را دست نشانده آن کشور معرفی کرد.
8ـ و بالاخره مبارزه مقدس اسلامی امام از موضع فقاهت و مرجعیت، تکان سیاسی ـ فرهنگی ژرفی در حوزههای علمیه پدید آورد که بیش از هر حرکت فرهنگی دیگر موثر بود و از آن پس اجتهاد سیاسی در حوزه ها به صورت امری متعارف درآمد. تفکر غیردینی و چپگرایی که تا آن زمان در دانشگاهها حاکم بود، از آن پس جای خود را به تدریج به اسلام انقلابی و سازشناپذیر ـ بدانگونه که امام معرفی کرده بود ـ داد تا بدانجا که در سالهای پایانی رژیم شاه، دانشجویان مذهبی، اکثریت چشمگیر دانشجویان مبارز را تشکیل میدادند.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
پشتپرده تئوری بازرسیهای نیابتی/مهدی محمدی
آقای حمید بعیدینژاد، رئیس تیم کارشناسی مذاکرهکننده ایران با گروه 1+5، دیروز یادداشتی بسیار مهم و بموقع در صفحه اینستاگرام خود نوشت. من قبل از هر چیز از این یادداشت صادقانه تشکر و همت آقای بعیدینژاد برای دفاع از کارنامه خویش و دوستانش را ستایش میکنم.
بعیدینژاد در این یادداشت همه آنچه را که برای قضاوت درباره کارنامه تیم مذاکرهکننده در موضوع بازرسیهای ویژه و PMD، به آن نیاز داریم، تمام و کمال فراهم کرده است.
یکم- بعیدینژاد به صراحت تایید میکند توافق درباره دسترسی به مکانها و افراد نظامی در ایران یک توافق فراپروتکلی و به تعبیر وی «در چارچوب یک ابتکار عمل ویژه» بوده است. تا همینجا، دیدگاه منتقدان که تاکید دارند آنچه توافق شده فراتر از پروتکل الحاقی است و باید آن را در چارچوب یک رژیم بازرسی ویژه که توافق ژنو آن را دسترسیهای شفافساز و نظارتهای افزایشیافته و تفاهم لوزان دسترسیهای بیشتر از پروتکل و استقرار تجهیزات مدرن بازرسی در ایران میداند، تحلیل کرد، صددرصد تایید میشود. بنابراین حتی اگر فرض کنیم تمام توجیهات تیم مذاکرهکننده درباره امکان رعایت ملاحظات امنیتی و حفاظتی حین اجرای پروتکل صحیح باشد – که مطلقا چنین نیست - آقای بعیدینژاد اکنون آب پاکی را روی دست همه ما ریخته و میگوید دسترسیهای تفاهم شده اساسا ربطی به پروتکل ندارد و در یک چارچوب ویژه تعریف میشود که قطعا هیچ ضابطهای بر آن حاکم نیست جز میل و دلخواه آژانس و کارفرمای اصلی آن یعنی سرویسهای اطلاعاتی غربی که پروژه PMD را ساختهاند.
دوم- بعیدینژاد تایید میکند تیم مذاکرهکننده درباره اجرای پروتکل با 1+5 توافق اصولی کرده است اما هیچ کجا نمیگوید اگر سخن آقای عراقچی در مجلس را بپذیریم که «پروتکل در برگیرنده دسترسی به تاسیسات و افراد نظامی هم هست»، تیم مذاکرهکننده چه تدابیری برای این موضوع اندیشیده است که اجرای پروتکل در ایران، منجر به تکرار تجربه سالهای 82 تا 84 نشود و ملاحظات امنیتی ایران رعایت شود؟ به عبارت دیگر، از یک سو تیم مذاکرهکننده ادعا میکند در زمینه اجرای پروتکل ماذون است، از سوی دیگر میگوید درون پروتکل بحث دسترسیهای نظامی وجود دارد و از جانب سوم، ما اظهارات صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی را درباره منع هرگونه دسترسی نظامی در اختیار داریم. اینها چگونه با یکدیگر قابل جمع است؟ یک راه بیشتر وجود ندارد و آن هم این است که تیم مذاکرهکننده به نحوی در یک توافق سیاسی، خطرات امنیتی پروتکل را منتفی کند و این دقیقا همان چیزی است که انجام نشده است. آیا هم اکنون مذاکرهای میان ایران و 1+5 با هدف گنجاندن یک سلسله قیدهای محدودکننده بر رفتار آژانس درون برجام در جریان است؟ میدانیم که چنین نیست و متن تفاهم لوزان هم چنین چیزی به ما نمیگوید. مثلا آیا تیم مذاکرهکننده جایی این موضوع را قطعی کرده که در صورت انجام حتی یک عملیات خرابکارانه اطلاعاتی در ایران، کل برجام منتفی خواهد شد و ایران از توافق خارج میشود؟ همه اینها بدان معناست که این توافق اساسا بر اعتماد، نه فقط به کشورهای غربی و آژانس، بلکه بر اعتماد به سرویسهای اطلاعاتی بنا شده است که همه هدف آنها آنگونه که خود گفتهاند ریشهکن کردن کل ملت ایران است!
سوم- بعیدینژاد در پستهای خود، توجیه بسیار سست دیگر اعضای تیم مذاکرهکننده را تکرار میکند که میگویند چون ایران در تاسیسات نظامی خود فعالیت هستهای ندارد، بنابراین نباید نگران دسترسی آژانس به این تاسیسات باشد! این نوع نگاه به مساله دسترسی و بازرسی - که جان برنن، مدیر سیا همین دیروز در گفتوگو با باب شیفر از سیبیاس آن را محکمترین و مهمترین بخش توافق
خوانده - بسیار خام و خطرناک است. واقعا آیا آقای بعیدینژاد تصور میکند سرویسهای غربی نمیدانند در تاسیسات نظامی ایران فعالیت هستهای انجام نمیشود؟
بدتر از آن، آیا دوستان نمیدانند وقتی آژانس به نیابت از این سرویسها درخواست دسترسی به تاسیسات، مقامها، دانشمندان، تجهیزات و اسناد نظامی ایران را میدهد، تنها چیزی که در پی آن نیست، یافتن فعالیت هستهای مخفی در این تاسیسات است؟ آیا یک لحظه به مخیله دوستان خطور نمیکند که سرویسهای غربی با بهانه قرار دادن موضوع هستهای درصدد دسترسی به اطلاعات حساس دفاعی و امنیتی ایران هستند، همچنان که در تمام 10 سال گذشته بودهاند؟ آیا برای تیم مذاکرهکننده مهم نیست که همکاران اطلاعاتی داعش که امروز پشت مرزهای ایران پا بر زمین میکوبد، به نهانخانه نظامی ایران راه پیدا کنند و سپس این نهانخانه را آماج حملات اطلاعاتی خود قرار بدهند که نتیجه آن ناامن شدن کل ایران در موقعیتی چنین خطیر خواهد بود؟ آیا واقعا لازم است ما به سربازان خط مقدم دیپلماسی کشورمان –که رئیسجمهور میگوید از جنگ نظامی دشوارتر است- یادآوری کنیم که موقعیتی که در آن قرار دارند یک موقعیت جنگی است و آنکه روبهروی آنها ایستاده دشمن است؟ دنیایی که برخی دوستان در آن زندگی میکنند، دنیای رحل اقامت افکندن در هتلهای 5 ستاره لوزان و صدا کردن اجنبی با نام کوچک است نه جهانی که در آن آرمیتا و علیرضا در حسرت واپسین نگاه مهربان پدر خویش ماندهاند. توافق در این جهان سوررئال، طبیعی است که بهتر از امثال ژنو و لوزان هم از آب در نخواهد آمد.
چهارم- آقای بعیدینژاد 2 جا در یادداشت خود ادعا میکند 1+5 متعهد شده بود در صورت دریافت دسترسیهای نظامی که مدنظر دارد، موضوع PMD بسته شده و پایان مییابد. این حقیقتا ادعای بزرگی است و من سخت امیدوارم که تیم مذاکرهکننده بتواند این ادعا را ثابت کند. حداقل چیزی که لازم است تا بتوان این ادعا را جدی گرفت وجود یک مدالیته تفاهم شده میان ایران و آژانس است که آژانس در آن متعهد شده باشد به محض دریافت پاسخ سوالات و حصول دسترسیهایی که درخواست کرده، موضوع را برای همیشه خواهد بست و دیگر هرگز در این باره سوال یا درخواست جدیدی مطرح نخواهد کرد. آیا آژانس، یا 1+5 به نیابت از آژانس، چنین تعهدی ارائه کرده است؟ هیچ شاهدی که چنین چیزی را تایید کند وجود ندارد و از جمله گزارشهای خصمانه آمانو علیه ایران، کوچکترین تغییر لحنی را نسبت به گذشته نشان نمیدهد. سوال این است: آیا ارائه دسترسیهایی چنین خطیر به آژانس، آن هم در حالی که آژانس حتی از سپردن یک تعهد خشک و خالی درباره اتفاقی که قرار است در انتهای فرآیند برای PMD بیفتد، خودداری کرده، شرط خردمندی و نشان مهارت دیپلماتیک است یا اینکه باز هم همه چیز به اعتماد به یک قول مبهم آمریکایی در پس پرده بازمیگردد؟!
***************************************