* نظرتان درباره اخوان و رهبرانش چیست؟ آیا فکر میکنید که اخوانالمسلمین جمعیتی یکپارچه است یا در درون آن اختلاف نظر میان اعضا وجود دارد؟
** بسماللهالرحمنالرحیم. رهبری اخوان با توجه به سازماندهی خاص و «بیعت» با «مرشد» منتخب «مکتب الارشاد» ـ کمیته مرکزی ـ نوعاً به طور یکپارچه و جمعی عمل میکند و اگر عضوی خارج از تصمیم نهایی مکتب الارشاد و رهبری ـ مرشد عام ـ اقدام کند، بلافاصله «اخراج» میشود!... یعنی سانترالیزم حاکم بر جمعیت، اجازه پیدایش اختلافات عمیق یا انشعاب جدی نمیدهد.
البته این، به آن معنی نیست که هیچ نوع اختلاف نظری در بین اعضای مکتب ارشاد به وجود نمیآید، بلکه در مورد اختلافی، پس از مشاوره و گفتوگوهای درون سازمانی، نظریه اکثریت و تصویب «مرشد»، به عنوان تصمیم نهایی و «فصلالخطاب» پذیرفته میشود.
* آیا میتوان اخوانیها را مسئول شرایط جاری ایجاد شده در مصر دانست؟ سهم واقعی اخوان در وقایع اخیر مصر چیست؟
** در اینکه اخوان با «تمامیتخواهی» و حذف و طرد همه یا اغلب گرایشها و سازمانهای سیاسی موجود در کشور، دچار اشتباهی استراتژیک گردید، شکی نیست. سوءمدیریت، در دوران حکومت آقای دکتر محمد مرسی و تصمیمگیریهای متضاد در امور جاری کشور هم اخوان را دچار «اشتباهات مضاعف» نمود و در نهایت، زمینه را برای پیدایش شرایط ویژه و کودتای ژنرالها آماده ساخت، ولی باید پذیرفت که در اصل، توطئههای دشمنان رشد اسلامگرایی و پیدایش حکومت اسلامی، اعم از امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع عرب و در رأس آنها «بنی سعود»، موجب پیدایش و ایجاد عمدی این چالشها و شرایط شد. در واقع علاوه بر اشتباهات غیرقابل انکار دولت آقای مرسی، نقشههای غربی و دلارهای نفتی شیوخ مرتجع حاکم بر بعضی از بلاد عربی، شرایط موجود را به وجود آورد.
کمکهای چند ده میلیاردی شیوخ ارتجاع عرب ـ همانهایی که قرآن مجید آنها را «أشدّ کفراً و نفاقاً» مینامد ـ به رژیم کودتایی ژنرال سیسی، میتواند ماهیت توطئه را نشان دهند. . . ولی بیتردید، پس از پیروزی انقلاب مردم مصر، بر ضد رژیم 30 ساله حسنی مبارک و روی کار آمدن دولت قانونی، با انتخاب مردم، نگهداشتن عناصر و ارکان اصلی حاکمیت قبلی در مراکز حساس قدرت و حکومت، به ویژه ژنرالهای پرورش یافته در دامن رژیم قبلی، در پیدایش شرایط موجود، نقش خاص خود را داشت. . . وقتی در کشوری انقلاب شد، باید عناصر کلیدی رژیم قبلی را کنار گذاشت وگرنه از توطئه تخریبی آنها نمیتوان در امان ماند و این را تجربههای تاریخی عصر ما، ثابت کرده است.
* نظر شما درباره رویکرد کشورهای غربی و عربی درباره تحولات اخیر مصر چیست؟ موضعگیری این کشورها در شرایط کنونی را چگونه میتوان تحلیل و تفسیر کرد؟
** کشورهای عربی و غربی، درباره تحولات مصر، رویکرد ویژه خود را داشتهاند. امپریالیسم غربی در کلیت خود و اغلب شیوخ ارتجاع عرب در منطقه، با رژیم کودتایی ژنرال سیسی همکاری کردند و اکنون هم با آن تفاهم و تعامل مطلق دارند. . . آنها هیچوقت و هرگز دور اندیشه ملتهای مظلوم نبودهاند تا این بار درباره مردم مصر هم رویکرد و روش «حقوق بشری واقعی» داشته باشند. آنها در فکر منافع خود هستند و به همین دلیل، رویکرد انسانی مناسبی در قبال حوادث اتخاذ نمیکنند.
فاجعه یمن و قتل عام یک ملت و ویران ساختن یک کشور، با بمباران بیوقفه و 60 روزه، توسط فاسدترین و مرتجعترین رژیم قرون وسطایی منطقه با کمک همین محافل عربی و غربی و سکوت مطلق حقوق بشریها و پشتیبانی بیشرمانه غرب، به خوبی نشان میدهد که نباید در انتظار پیدایش رویکرد مناسبی از این وحوش ضدبشر و جانوران کودکخوار باشیم. ویران کردن زیرساختهای یک کشور و قتل عام مردم غیرنظامی و بمبارانهای کور، چه توجیهی انسانی میتواند داشته باشد؟ این همان منطق رژیم صهیونیستی، پسرعموهای رژیم بنی سعود است که این بار به جای غزه، در سراسر یمن اجرا میشود.
* پیشبینی شما درباره آینده مصر در دوره ریاست جمهوری «سیسی» چیست؟ از منظر شما چه چیزهایی در انتظار این رئیسجمهور خواهد بود؟
** مصر در صورت استمرار سلطه حکومت کودتایی ژنرالها و در دوره به اصطلاح ریاست جمهوری ژنرال سیسی، آینده درخشانی نخواهد داشت. . . اما من بر این باور هستم که حکومت ژنرالها مدت زمان درازی دوام نخواهد یافت و دیر یا زود و به نحوی، سرنگون خواهد شد و نتیجه قتل عام چندهزار نفر از مردم مسلمان مصر و سرکوب همه نهادها و سازمانهای مردمی و زندانی نمودن چند ده هزار نفر و تشکیل دادگاههای فرمایشی نظامی و اعدام عناصر فرهیخته از اخوان المسلمین و دیگران، چیزی جز شکست نهایی عاملین آن به بار نخواهد آورد.
* به نظرتان چه میزان از مردم مصر، همچنان از اخوانالمسلمین حمایت میکنند؟ به عبارت دیگر این جریان سیاسی تا چه حد توانسته ارتباط همافزای خود را با بدنه اجتماعی حفظ کند؟
** میزان حمایت مردم مصر از جمعیت اخوانالمسلمین را نمیتوان با «تخمین» و «ظن و گمان» سنجید. انتخابات ریاست جمهوری که نخستین و آزادترین انتخابات در مصر بود، نشان داد که حداقل 50 درصد مردم مصر، از اخوان پشتیبانی میکنند، اما شرایط بعدی و ناتوانی دولت آقای دکتر محمدمرسی در تحقق بخشیدن به خواستهای مشروع مردم، به ویژه در مسائل اقتصادی، بیتردید از میزان این حمایت کاسته است. اما باید این را پذیرفت که اخوانالمسلمین، ریشه 90 ساله در مصر دارد و سرکوب به وجود آمده توسط سرهنگها و سپس ژنرالها، هرگز نتوانسته است آن را از بین ببرد و وعده ژنرال کودتا، سیسی در مورد «نابودسازی کامل اخوان» هم که آن را رسماً اعلام نمود، تحقق نخواهد یافت و آینده نه چندان دور نشان خواهد داد که چه کسانی باید نابود شوند: ستمکاران یا ستمدیدگان؟ تجربههای تاریخی معاصر، حقیقت را روشن میکند.
* به نظرتان حمایت قطر و ترکیه از اخوانالمسلمین مؤثر است؟ آیا فکر میکنید آنان میتوانند رابطه خود با دولت مصر را بهبود بخشند؟
** حمایت همهجانبه قطر و ترکیه از اخوانالمسلمین خیرخواهانه، اصیل و به خاطر مردم مصر نیست. آنها به دنبال منافع و اهداف ویژه اربابان خود هستند. آنها اگر به طور جدی و واقعی از اخوانالمسلمین پشتیبانی میکردند، زمینه را برای رشد تروریستهای داعش و القاعده و دیگر باندهای تبهکار جنایتکار آماده نمیساختند...
شیخک قطر و سلطان عثمانی ترکیه اکنون هم به حمایت همهجانبه خود از تروریستها ادامه میدهند. . . یکی دلار میدهد و دیگری راه را برای عبور هزاران تروریست از 85 کشور جهان برای قتل عام زن و مرد و کودک و پیر و جوان کشورهای اسلامی ـ عراق، سوریه، لبنان، لیبی، یمن و... ـ باز میکند و چنین عناصری، چگونه میتوانند پشتیبانی اخوان مسلمان مصر باشند؟ ظاهرسازی اسلام گرایانه سلطان عثمانی و شیخ عرب، نیرنگی برای توجیه اقدامات ضد اسلامی ـ ضد انسانی آنهاست.
* آیا فکر میکنید اخوان میتواند رابطه خود با دولت مصر را بهبود بخشد؟ اساساً چشماندازی برای این بهبود ارتباط میبینید؟
** شرایط سرکوب و کشتار بیرحمانه مردم، اجازه بهبود اوضاع و تجدید روابط اخوان با دولت کنونی مصر را نمیدهد. ژنرال سیسی هم همه پلها را در پشت سر خود خراب کرده است و نمیتوان تصور نمود که اخوان بتواند با دولت او سازش کند و تعامل مثبتی داشته باشند. حوادث روزانه مصر و کشتار مردم در کوچه و خیابان، در شهرهای مختلف، با عنوان اینکه اینها «هواداران اخوان تروریست» هستند، زمینهای برای مصالحه و تعامل ایجاد نمیکند. اصولاً بافت رژیم کنونی مصر، نشانهای از ایجاد تفاهم و حسن نیت و صلح و آرامش ندارد و نباید توقع بهبود رابطه را داشته باشیم... رژیم دیکتاتوری کودتا، نه تنها اخوان را سرکوب و رهبران آن را به زندان افکنده است، بلکه دهها نفر از جوانانی را که در پیدایش انقلاب نقش داشتند و عضو اخوان هم نبودند زندانی یا تبعید نموده است.
* به عنوان یک دیپلمات باتجربه، به نظرتان مانع اصلی در راه رسیدن کشورهای خاورمیانه به خصوص مصر، به دموکراسی چیست؟ چرا حرکتهای آزادی بخش در این نوع کشورها، به نتیجه مطلوب منتج نمیشود؟
** دموکراسی واقعی، با دیکتاتوری سازگار نیست و مانع اصلی تحقق دموکراسی در کشورهای خاورمیانه، سلطه حاکمیتهای غیرمشروع و دیکتاتورهای مزدور بیگانهها است. به عنوان نمونه، علاوه بر مصر و سعودی به مسئله «بحرین» میتوان اشاره نمود. چه کسی در بحرین مانع برقراری دموکراسی است؟ شیخکی که خود را سلطان! مینامد و میخواهد سلطه خانوادگی و منافع فردی را در راستای اهداف اربابانش، همچنان حفظ کند و اجازه نمیدهد که اکثریت مردم، در تعیین سرنوشت خود دخالت کنند.
پس مانع اصلی تحقق دموکراسی در این کشورها، منافع شخصی افراد و دیکتاتورهای حاکم و وابسته است و تا این شرایط، توسط مردم و با مبارزه ملتها تغییر نیابد برقراری دموکراسی مقدور نخواهد بود...
* آیا به نظرتان داعش تهدیدی واقعی برای مصر است؟ آیا فکر میکنید تروریسم اصلیترین چالش پیش روی مصر است یا آنکه دولت مصر از این موضوع به عنوان دستاویزی برای سرکوب مخالفان استفاده میکند؟
** داعش یا گروههای تروریستی مشابه که ساخته و پرداخته غرب و در رأس آنها امریکا است و با کمک مالی شیوخ ارتجاع عرب به وجود آمدهاند، بیتردید در مناطقی چون شبه جزیره سینا هماکنون تهدیدی جدی برای مصر محسوب میشود و در صورت استمرار و توسعه فعالیت آنها، باید تروریسم را اصلیترین چالشها پیش روی رژیم کنونی مصر دانست که متأسفانه به علت رشد سرطانی، پس از سرنگونی رژیم کودتایی همچنان به فعالیتهای تخریبی خود ادامه خواهد داد، همانطور که نمونه آن را در لیبی پس از سقوط خفتبار دیکتاتور دیوانهای به نام سرهنگ قذافی میبینیم.
البته دولت کنونی مصر، همین مسئله را دستاویزی برای سرکوب هواداران اخوانالمسلمین قرار داده و شاید همه روزه، عدهای را به عنوان اینکه قصد اقدام تروریستی داشتند، در کوچه و خیابان به قتل میرساند یا دستگیر و زندانی میکند... ولی آیا سرکوب مخالفان راه حل مبارزه با تروریسم است یا به وجود آورنده آن؟ ظاهراً پاسخ روشن است.
* جنابعالی به عنوان یکی از کارشناسان شاخص مسائل فرهنگی و سیاسی مصر، بفرمایید که میزان تدین مردم این کشور و التزام آنها، اعم از زن و مرد، به مبانی دینی و عقیدتی چگونه است؟ آیا آنها پایبند اصول دینی هستند یا چندان اهمیتی به آن نمیدهند؟
** اکثریت مردم مسلمان مصر، اعم از زن و مرد، مؤمن به مبانی دینی و ملتزم عمل به دستورات مذهبی هستند. . . و به طور کلی میتوان گفت که مردم مصر، از لحاظ عقیدتی، مردمی باورمند هستند و حتی اغلب زنان مصری، بدون آنکه بخشنامهای از طرف دولت یا الازهر! صادر شده باشد، حفظ آن را واجب میدانند.
برای نمونه میتوان اشاره کرد که فراخوان اخیر یک نویسنده معروف سکولار مصری برای شرکت بانوان در نهضت(!) خیابانی «حجاب افکنی»! با پاسخ منفی مطلق روبهرو شد و طبق گزارش خبرگزاریهای خارجی، حتی یک نفر شرکتکننده هم در محل تعیین شده حضور نیافت و چنانچه اشاره شد اصولاً اکثریت بانوان مصری، باحجاب هستند و آن را از روی عقیده و ایمان پذیرفتهاند و مردان این کشور هم در مراعات موازین دینی و انجام مراسم عبادی، به ویژه در ماه مبارک رمضان، پیشگام هستند تا آنجا که من در مدت سه سال اقامت در مصر و در سه ماه رمضان، بهرغم دقت و کنجکاوی در خیابانهای قاهره حتی یک «روزه خوار علنی» ندیدم و از سوی دیگر قبطیهای مصری ـ مسیحیان ـ هم که تعداد کثیری از آنها در قاهره زندگی میکنند، از تظاهر به خوردن و آشامیدن علنی در ماه رمضان ـ به احترام مسلمانان ـ به طور جدی خودداری میکنند یا با ایجاد چادرها و مراکزی در خیابانها، تحت عنوان «موائد الرحمان» به استقبال روزهداران میروند و سفره افطار پهن میکنند و از مسلمانان روزهدار پذیرایی میکنند...
* راجع به حکم اعدام محمد مرسی و چند نفر دیگر از اعضای رهبری جمعیت و کابینه وی، چه نظری دارید؟ ظاهراً احکام صادره برای تأیید به دفتر «مفتی» ارسال شده که در صورت تصویب، به اجرا درخواهد آمد؟
** از دادگاههای فرمایشی رژیم کودتا که شباهت کامل به دادگاههای استالینستی ـ فاشیستی دارد، توقعی جز این انتظار نمیرفت. البته میدانیم که تاکنون دهها نفر طبق رأی صادره از این نوع دادگاههای وابسته، توسط قضات اجارهای، اعدام شدهاند و این احکام چون درباره افراد شاخص و معروف اخوان نبوده، انعکاس خاصی در دنیا نداشته است و البته احکامی از این قبیل، درباره رهبران عمده اخوانالمسلمین، در زمان دیکتاتوری سرهنگ ناصر هم صادر و اجرا شده است و شخصیتهای برجسته و فرهیختهای چون شیخ عبدالقادر عوده، شیخ محمد فرغلی و سید قطب به دستور وی و پس از تأیید حکم توسط «مفتی» وقت، اعدام شدهاند.
اما ظاهراً شرایط دنیای امروز و وضعیت متزلزل دولت ژنرال سیسی، اجازه اجرای حکم را ندهد. به ویژه که علاوه بر آقای محمد مرسی، افرادی چون شیخ یوسف قرضاوی همراه یکصد نفر دیگر هم مشمول این حکم اعدام و حبس ابد شدهاند و قاعدتاً موقعیت کنونی و آشفته بلاد عربی اجازه ندهد که رژیم مصر، به اعدام این تعداد از اعضا و رهبری اخوان اقدام کند، وگرنه با جریانی مثل جریان لیبی روبهرو خواهد شد.
جالب است که در این میان «شیخ اکرم کساب» عضو مجمع موسوم به «اتحاد جهانی علمای مسلمان» که به عنوان یکی از مفتیهای اخوان محسوب میشود، در بیانیهای، قضاتی را که حکم اعدام درباره رهبران اخوان را صادر کردهاند، غیاباً محکوم به اعدام! کرده و رسماً اعلام داشته است: «اجرای حکم اعدام درباره قضاتی که این احکام را صادر کردهاند، یک فریضه شرعی و ضرورتی انسانی، امنیتی و انقلابی است و در واقع آنها، مستحق قصاص هستند!»
به هر حال متأسفانه فعلاً در جهان عرب، صدور احکام اعدام از سوی دستگاههای گوناگون به ویژه وابستگان بنیسعود و مفتیان وابسته و عناصر وحوش داعش بر ضد مخالفانشان، امری عادی و روزمره شده است و بیتردید اینها، موجب وهن اسلام در سراسر جهان شدهاند و متأسفانه با اقدامات خود آبروی مسلمانان را میبرند و باید برای دفع شر اینگونه عناصر بیمار، به خدای بزرگ پناه برد.
* نظرتان راجع به بهبود روابط بین ایران و مصر و موضعگیریهای اخیر وزیر خارجه مصر و خود ژنرال سیسی درباره ایران و اتهام دخالت آن در کشورهای عربی، چیست؟ بالاخره در حال حاضر کفه برقراری ارتباط سنگینتر است یا تداوم قطع رابطه؟
** در مسئله بهبود روابط ایران و مصر، من در مدت اقامت سه ساله در آن دیار، تلاش بسیاری نمودم و با آقای حسنی مبارک، شیخ الازهر و دیگر شخصیتهای معروف سیاسی و دینی ملاقات و گفتوگو کردم. . . اما متأسفانه نتیجهای بهرغم وعدههای شیرین دیپلماتیک همه آنها، به دست نیامد و سرانجام یکی از مسئولان وزارت امور خارجه مصر، که روابط صمیمانهای با اینجانب داشت و به ایران اسلامی هم علاقهمند بود، به عنوان یک امر محرمانه یا سری به من گفت که تلاش و کوشش شما مشکور! اما باید بدانید که پرونده روابط ایران و مصر در اختیار وزارت خارجه ما نیست و این «الامن العام» است باید نظر بدهد و نظر آن هم مطلقاً مثبت نیست، چون رئیس آن عمر سلیمان که مزدور اجانب است و به دستور آنها عمل میکند، با این امر موافقت ندارد.
اینجانب طبق وظیفه اداری، گزارش امر و نتیجه بررسیها را به وزارت متبوع فرستادم و پس از مراجعت به ایران هم بارها و بارها، در جلسات مشورتی وزارتی و مصاحبههای متعدد مطبوعاتی، اعلام کردهام که آب در هاون نکوبید!... مصریها را به حال خود بگذارید. حتی در دوره ریاست آقای محمد مرسی هم دیدیم که برخلاف انتظار، روش این «برادران» با روش پیشینیان، فرقی نکرد و جناب مرسی به جای ایران اسلامی، به سوی بنی سعود رفت و باز دیدیم که با چه سرنوشتی، توسط دلارهای همانها، روبهرو شد.
پس از کودتا هم ما اصرار کردیم که معاونت محترم وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در مراسم سوگند(!) ژنرال سیسی، شرکت نکند اما متأسفانه، سادهاندیشانه به این مراسم رفتند و باز نتیجه همان بود که ما پیشبینی کرده و رسماً به مسئولان محترم اعلام نموده بودیم و اکنون نیز همان روش، به همان دلایل و علل، ادامه دارد و هرگز نباید توقع داشت که حکومت کودتا، مناسبات حسنهای با ایران اسلامی برقرار کند و باید انتظار داشت که اتهامات بیشتری از سوی مقامات مصری، نصیب ما بشود و روی همین اصل بها دادن به حرفها و اتهامات آنها، هیچ مشکلی را حل نمیکند و دوستان ما در وزارت امور خارجه، نباید عزت و حکمت و مصلحت را در این مسئله، از دست بدهند و یقین کنند که: پرونده روابط ایران و مصر در اختیار وزارت خارجه مصر نیست، بلکه همچنان در اختیار الامن العام است و آن هم در اختیار صهیونیستها و امپریالیسم.
* اگر مقامات سیاسی مصر اراده مستقلی ندارند، چرا الازهر هم موضعگیری مناسبی درباره ایران اسلامی ندارد و رئیس آن جناب شیخ احمد طیب هم مانند رجال سیاسی موضعگیری میکند؟
** مسئله الازهر البته با مسئله حکومت فرق دارد و اغلب شیوخ الازهر، از جمله همین جناب دکتر احمد الطیب، شیخ محترم الازهر شریف، بارها و بارها در سخنرانیها و درسهای قرآنی و مذهبی خود در دانشگاه الازهر و ماهواره مصری در برنامه «فقه الحیاه» خواستار وحدت بین شیعه و سنی و تقریب بین مذاهب اسلامی بوده و نوشتهها و سخنرانیهای او در اختیار همگان است، اما دو نکته اساسی درباره الازهر باید مورد توجه قرار گیرد:
الف ـ الازهر یک نهاد دولتی و وابسته به حاکمیت است و در انتخاب روش سیاسی نمیتواند عمل استقلالی داشته باشد و مجبور میشود که مطابق میل حاکمیت اقدام کند. همه شیوخ الازهر، از وزارت اوقاف که در اختیار دولت است، حقوق میگیرند...
ب ـ بعضی از علمای محترم عرب زبان ما، به تبلیغ تشیع در مصر و ساختن حسینیه در قاهره و تشکیل مراسم عزاداری و سینه زنی ـ و حتی قمه زنی ـ پرداختند و شرایط زمان و مکان را در نظر نگرفتند و سفر رئیسجمهور سابق ایران به مصر و دیدار غیررسمی و پیشبینی نشده او با شیخ الازهر و رفتار و گفتار او، متأسفانه شیخ الازهر هوادار ایران و تشیع را متغیر و وارونه ساخت! و این ناشی از ناشیگری طرف ایرانی در گفتوگو با شیخ و بشارت دادن نزدیکی ظهور مهدی (عج) به ایشان بود... و نامبرده در همین رابطه حاضر نشد که در مصاحبه مطبوعاتی مورد درخواست طرف ایرانی شرکت کند و منشی او در این گفتوگوی مطبوعاتی که باز برخلاف رسوم الازهر بود، حضور یافت و مطالبی گفت که در صلاح نبود. . . و به هر حال، پافشاری بعضی از ماها در این قبیل امور، در میان شیوخ الازهر هم عکسالعمل منفی به بار آورده است.
* به نظر شمادولتمردان ما در مقطع کنونی، باید چه رویکردی را در برابر مسائل مصر اتخاذ کنند؟ در این شرایط باید فعال بود یا منفعل؟
** به نظر من باید مصر را به حال خود رها کرد و هرگونه تلاش برای بهبود روابط، در شرایط کنونی موجب دوری آن از ایران خواهد بود. عزت و حکمت و مصلحت ایجاب میکند که فعلاً موضوع مصر را «مسکوت»! بگذارند. والسلام