* جنابعالی تعبیر امام(ره) رئوف و مهربان را برای توصیف بخشی از ویژگیها و سلوک حضرت امام(ره) استفاده کردید. ضرورت طرح این ویژگی امام(ره) از سوی شما چه بود؟
** قبل از اینکه جمهوری اسلامی وجود داشته باشد، اخلاق و رفتار امام(ره) عامه مردم و بسیاری از گروهها را به خود جلب کرده بود. امام(ره) به عنوان قطب عرفان قم مطرح و مدرس اخلاق نیز بودند و حتی کسانی که درس فقه و اصول ایشان نمیرفتند، عاشقانه پای درس اخلاق ایشان حاضر میشدند. دایره جذب امام(ره) آن قدر قوی بود که جز آدمهای متعصب و نادان، همه جذب ایشان میشدند. این جاذبه بیش از هرچیز نماد اخلاق اسلامی بود. نهضتی که بعدها ایجاد کردند نیز از اخلاق اسلامی جدا نیست. امام(ره) از زمانی که در اوج غربت یا در تبعید بود، تا زمانی که امام(ره) ، پیروز و رهبر جمهوری اسلامی شد، رفتار و اخلاق ایشان هیچ تفاوتی با هم نداشت. اما معرفی امام(ره) به عنوان شخصیت خشن، نخست از سوی کسانی مطرح شد که از انقلاب شکست خورده بودند، درحالی که امام(ره) در حق آنان بزرگواری، مهربانی و رأفت را انجام داده بودند.
امام(ره) هرگز اجازه ندادند انقلابیون کسی را ترور کنند و در طول نهضت 15 ساله خود هرگز به هیچ گروه مسلحی مجوز نداد و در اوج انقلاب هم هرگز اجازه نداد با رژیم شاه و با نظامیان به صورت خشن برخورد کنند. اما از سال 58 تا دوران جنگ، از سوی مخالفان و دشمنان امام (ره)، بویژه سلطنت طلبها و گروهکهای ضدانقلاب، تلاش گستردهای برای بدجلوه دادن امام(ره) آغاز شد. بویژه پافشاری امام(ره) بر اصول انقلاب و منافع ملت ایران را بهانه قرار داده و سعی داشتند طوری وانمود کنند که امام (ره)، چهره مهربان و رئوف و مردمی نیست. درحالی که همه پافشاری و قاطعیت امام(ره) تنها برای مردم، ایران و اسلام بود و این دقیقاً، نشاندهنده محبت و مهربانی واقعی ایشان به مردم بوده است. متأسفانه این تلاش مخالفان، با کمک بعضی از نیروهای داخلی و طرفداران کم خرد امام(ره) هم همراه شد، بویژه بعد از ارتحال امام(ره) ، عدهای همصدا با دشمنان ایشان، سعی کردند امام(ره) را شخصیتی یک بعدی، غیرمهربان و غیرمردمی معرفی کنند.
آنان، درواقع چهره بدی از انقلاب ارائه کردند و انقلابیگری را با لجبازی، خشونت و سنگدلی اشتباه گرفتند. هنوز هم هستند گروهها و افراد تندرو و افراطی که هیچ ارزشی برای مردم قائل نیستند. این رویکرد توانست در برخی از جوانان و نسلهای بعدی که امام(ره) را ندیده بودند و پیش از انقلاب هم خشونتها، شکنجهها و استبداد زمان شاه را مشاهده نکرده بودند، تأثیر گذاشته و باعث تردید آنان در اصل انقلاب و امام(ره) شود. این فاجعهای بود که توسط دشمنان امام(ره) و دوستان کم خرد و افراطی شکل گرفت. به همین دلیل بر این باورم که باید بار دیگر امام(ره) را شناساند و انقلاب را معرفی کرد. ما باید بار دیگر به امام(ره) برگردیم و چهره امام(ره) را آن گونه که هست، بشناسیم و انقلاب را آن گونه که بوده به مردم معرفی کنیم. اگر چهره واقعی امام(ره) و انقلاب را به مردم معرفی کنیم، شاهد گرایش شدید نسلهای بعدی به امام(ره) و انقلاب خواهیم بود.
* الزامات این معرفی درست چیست؟ چون اکنون دو دیدگاه نسبت به امام(ره) مطرح است و هرکدام معتقد است که ما امام(ره) را بهتر و بیشتر میشناسیم و امام(ره) همانی است که ما میگوییم.
** برای تمیز و تشخیص این امر، سه راه داریم؛ یکی شناختن یاران واقعی امام(ره)، دوم آثار ایشان و سوم بیت امام(ره). یاران واقعی امام(ره) شخصیتهایی بودند مانند مقام معظم رهبری، آیتالله هاشمی رفسنجانی و شخصیتهای دیگری که از روزهای اول نهضت بودند و هنوز هم هستند مانند آقایان روحانی، ناطق نوری و...
خانواده امام(ره)، چه شخصیتهایی که دورند و چه آنان که نزدیک، کسانی هستند که شایستگی معرفی امام(ره) را دارند. مخالفان امام(ره) برای توجیه رفتار تنگ نظرانه و خشن خود، عمدتاً به بخشهای خاصی از رفتار امام(ره) استناد میکنند. البته امام(ره) یک شخصیت انقلابی بود و جاهایی مطلقاً کوتاه نمیآمدند و قاطع هم بودند، اما باید بدانیم آن جاها که قاطع بودند، کجا بود.
امام(ره) در جایی که پای منافع و امنیت ملی و اصل انقلاب در میان بود، با هیچ کس معامله یا مماشات نمیکرد و قاطع میایستاد که البته این امر خوشایند خیلیها نیز نبود. مثلاً مجاهدین خلق، رفتار خشونت طلبانه و مارکسیستی داشتند و از امام(ره) باج میخواستند و میخواستند به زور نظر خود را به امام(ره) تحمیل کنند، اما امام(ره) حاضر نبود به هیچ کس باج بدهد.
امام(ره) شأن و جایگاه هر کسی را به تناسب اعتبارش میان مردم میپذیرفت. مجاهدین خلق در هیچ شرایطی حاضر نشدند دست از خشونت بردارند، اما امام(ره) این را قبول نداشت، همان طور که باند مهدی هاشمی را که در اطراف مرحوم آیتالله منتظری جای گرفته، قبول نداشت.
در زمانی، مجاهدین از امام(ره) درخواست ملاقات کردند، اما ایشان در پیامی فرمودند شما سلاح خود را زمین بگذارید، من خودم پیش شما میآیم. یعنی امام(ره) برای جذب مجاهدین خلق بالاترین نرمش را نشان داد، اما به هیچ وجه حاضر نشد روش خشونت طلبی آنان را تأیید کند. حتی امام(ره) هیچ گاه گروههای مذهبی و انقلابی به دلیل ترورهایی که کرده بودند را تحویل نگرفتند.
امام(ره) در جاهایی به هیچ وجه کوتاه نمیآمدند، مثلاً در مقابل امریکا کشوری که حاضر به پذیرش انقلاب نبود کوتاه نیامد. در واقع امام(ره) دشمنی شخصی نداشت و در این میان منظور شخص کارتر یا قبل و بعدش نبود، بلکه روش آنان را که سلطهطلبی بود نمیپذیرفت. در آن زمان حضور و نفوذ امریکا بین مردم زیاد بود و امام(ره) میخواست تمام ریشههای نفوذ امریکا را قطع کند و مردم از لحاظ روحیه و فرهنگ واقعاً مستقل شوند.
* اما اکنون عدهای این استراتژی را به خودیها بسط دادند.
** امام(ره) در موضوعات داخلی و درمقابل مردم، بسیار خاضع بودند. خضوع امام(ره) در مقابل مردم را در کمتر رهبر سیاسی میتوان مشاهده کرد. در واقع آنجا که امام(ره) میگفت «اگر به من بگویید خدمتگزار، بهتر است تا بگویید رهبر» واقعیت داشت و تعارف نبود. مرحوم توسلی گفته بود «امام خمینی(ره) به سه چیز ایمان داشت: خدا، انقلاب و مردم»
* براساس همین ایمان است که امام(ره) این جمله تاریخی را بیان کردند که میزان رأی ملت است، چنان که اکنون هم تبدیل میشود به این کلام رهبری که رأی مردم حق الناس است. اما در همین ساختار، شاهد هستیم که به این موضع تاریخی امام(ره) خدشه وارد شد. چنانکه برخی در قبال مجلس، به عنوان یکی از سمبلهای مردمسالاری این طور عنوان کردند که مجلس دیگر در رأس امور نیست.
** یکی از مظاهر ایمان به مردم و اعتقاد به حاکمیت آنان، مجلس است. امام(ره) زمانی دستور برگزاری انتخابات را صادر کردند که هیچ رکنی از ارکان حکومتی در کشور وجود نداشت، رژیم ساقط شده بود و ساختار جدید هنوز مستقر نشده بود. وقتی رفراندوم 12 فروردین 58 برگزار شد، روشنفکران، انقلابیون و بسیاری از افراد که هنوز هم به امام(ره) وفادارند، دلسوزانه میگفتند که مراجعه به آرای مردم زود است. آنان میگفتند امام(ره) دولت انقلابی خودش را تشکیل بدهد و چند سال بگذرد تا ساختارها شکل بگیرد و انتخابات برگزار شود. از نظر ظاهری هم آنان درست میگفتند، چون دولت باید انتخابات را برگزار کند و آن موقع دولتی وجود نداشت. امام(ره) هم فقط نفوذ و مردم را داشت.
اما ایشان در همان روزهای اول که کشور دستخوش تغییر و تحول شده بود و در مرزها مشکلاتی وجود داشت و در داخل تهران ناامنیهایی بود، همه پرسی را برگزار کرد و این امر اوج اعتماد امام(ره) به مردم را نشان میدهد. بعد که مجلس تشکیل شد، آن مجلس به دلیل حضور همه گروهها، نماد واقعی همه سلیقههای سیاسی بود. چنان که از نظر حضور شخصیتها، شاهد حضور بیشترین شخصیتها در آن مجلس هستیم؛ به همین دلیل معتقدم که برای حضور افراد و ورود آنان به مجلس نباید سختگیری کرد. اگر تندترین افراد هم در مجلس باشند، هیچ اشکالی ندارد. حتی همین گروههای تندرو که اکنون در مجلس برای دولت دردسر هم درست میکنند، معتقدم که حضور اینان و حضور مخالفان دیگر در مجلس مفید است.
* البته منظور شما این است که این آدمها فقط باید در مجلس باشند و نه در جای دیگر؟
** سیستم اجرایی این چیزها را برنمی تابد. دولت باید یکدست باشد تا بتواند مدیریت کند، افرادی که در دولت حضور دارند باید کسانی باشند که به دولت و برنامههایش اعتقاد داشته و مدیریت رئیس جمهوری را قبول داشته باشند تا بشود کار کرد. اما مجلس این طور نیست. اگر در مجلس نمایندهای مطابق قانون حرف زد، به او رأی میدهند و اگر حرف دیگری زد، اتفاقی نمیافتد، حتی ممکن است خلاف بگوید که در این صورت، طبق مقررات مجلس با او برخورد میشود. دلیل این رویکرد، این است که به نظر من، نباید اجازه دهیم صدای بخشهایی، هرچند بسیار کوچک، از مردم ایران، در جای دیگری شنیده شود. این صداها باید در مجلس شنیده شود. تجربه ثابت کرده است که در مجلس، همواره اکثریت به دست مردم ایران است. سیاستهای ما باید به گونهای باشد که دشمن را به مخالف و مخالف را به موافق تبدیل کنیم. راه این امر هم در درجه اول خود مجلس است. اکنون از اینکه اقلیتهای دینی 5 نماینده در مجلس دارند، چه ضرری کردهایم؟
یا از اینکه اهل سنت نمایندگانی در خبرگان رهبری دارند، چه زیانی به ما رسیده است؟ پس چرا باید این قدر نسبت به جریانهای سیاسی سخت بگیریم؟ باید اجازه بدهیم به مجلس بیایند تا در مجلس رقابت شکل بگیرد، زیرا در این صورت مذهبیها به هم نزدیک میشوند. اما وقتی مجلس را به طور کامل از مخالف خالی میکنیم. همین گروههایی که الان به جان هم افتادهاند، در مجلسهای اول و دوم بسیار به هم نزدیک بودند. اما وقتی گروههای دگراندیش و مخالف به حاشیه رفتند، آن موقع اختلافهای درونی ما شدت گرفت.
این خودزنیهایی که مدام صورت میگیرد، به خاطر این است که در مقابل مخالف، تحمل خود را کم کردیم، یا در مقابل دگراندیشان آستانه بردباری خود را پایین آوردهایم. به باور من، هرکس قانون اساسی را قبول میکند، هر کسی که رهبری را قبول دارد، باید اجازه داشته باشد که در مجلس حضور یابد. ما نباید از ورود مخالفان به مجلس بترسیم، بلکه حضور آنان سبب انسجام مذهبیها و وحدت کلمه آنان میشود، رقابت واقعی شده تمام میشود.
* یکی از موانعی که بر سر راه تشکیل چنین مجلسی ایجاد میکنند و حتی از ورود افرادی از خانواده انقلاب به مجلس هم جلوگیری میکنند، تکیه آنان به این بیان امام(ره) است که «ملاک حال فعلی افراد است». با استفاده از این نقل قول بسیاری را کنار میگذارند یا مانع فعالیت بسیاری دیگر میشوند. به نظر شما، منظور امام(ره) از این جمله چه بود؟
** به امام(ره) ظلمهای زیادی شد، که یکی از ظلمها، تحریف این نظر ایشان است. امام(ره) که فرمودند ملاک حال فعلی افراد است، یعنی چنانچه در زمان شاه، افرادی راه و روش دیگری داشتند، مثلاً به اقتضای شرایط مجبور میشدند در ادارات دولتی باشند یا در احزاب فعالیت میکردند، اما اگر با انقلاب، برگشتند – چنانچه دیدیم بسیاری از این افراد انقلابی شدند یا حتی در جبههها شهید هم شدند – حتی اگر در زمان انقلاب شرایط دیگری داشته بودند، در دیدگاه امام(ره)، ما در قضاوت خود نسبت به این افراد، نباید در گذشته نبش قبر کنیم، بلکه باید ببینیم الان چه میگوید و چگونه رفتار میکند.
* ولی آنچه اکنون مد نظر است، کاملاً عکس این تعبیر شماست. یعنی اگر چنانچه فردی در گذشته انقلابی بود، اما الان حرفی خلاف باور ما زد، نباید به او مجال حضور در مجلس را داد.
** این تعبیر کاملاً خلاف نظر امام(ره) است و در اینجا نظر امام(ره) صددرصد تحریف شده است. در اسلام قاعدهای به نام قاعده«جب» هست، مبنی بر اینکه اسلام، همه گذشتهها را پاک میکند. در تاریخ اسلام میبینیم کسانی که با مسلمانان جنگیدند و حتی فرمانده جنگ بودند، اما وقتی اسلام آوردند، اسلام و پیامبر با آنان رفتار محبتآمیز کرده و همه آنان را پذیرفت. بالاتر از این، منافقین در مدینه مدام توطئه میکردند. پیغمبر(ص) حتی یک بار یکی از اینها را بازداشت یا توقیف نکرد، هرچند اجازه نداد که مسجد ضرار درست کنند، اما آنان در مسجدالنبی بین مردم بودند و تحمل میشدند.
براساس این قاعده، اگر در گذشته، کسانی با جمهوری اسلامی مخالفت و ضدیت کردند، اما اکنون آماده همکاری هستند، باید اینها را بپذیریم. از آن بالاتر، وظیفه داریم آنان را بپذیریم، نه فقط خودیها را، بلکه کسانی که دست به اسلحه بردند، اگر اعلام کنند، باید آنان را بپذیریم. حتی به نظر من، اگر کسی میگوید من جمهوری اسلامی را قبول ندارم، خدا را قبول ندارم، اما اجازه بدهید در جمهوری اسلامی زندگی کنم تا اسلام را بررسی و مطالعه کنم، ما وظیفه داریم و دستور قرآن است که امنیت او را حفظ کنیم تا بیاید مطالعه کند.
* یکی از بحثهای دیگر امام (ره) که محل مناقشه است مسأله ورود نظامیان به فعالیتهای سیاسی است.
** امام (ره)، هم بارها نهی کردند و هم با غلاظ و شداد و با تعابیر خیلی تند، نهی کردند و هم اینکه این نهیها را تکرار کردند. این نشان میدهد که مسأله برایشان بسیار مهم بود که به یک بار و دو بار تأکید، اکتفا نکردند، بلکه مکرر گفتند و با تعابیر بسیار تندی هم بیان کردند و حتی برای اطمینانشان در وصیت نامه خود نیز آوردند. نکتهای که امام(ره) درباره ممنوعیت ورود نیروهای نظامی به گروههای سیاسی گفتند، یک قاعده عقلایی و حقوقی در دنیاست، ضمن اینکه به نفع نیروهای مسلح هم هست.
نیروهای مسلح مظهر اقتدار ملت و برای دفاع از ملت و دفاع از نظام و کشور هستند و اگر وارد بازیهای سیاسی شوند، در داخل آنان اختلاف ایجاد میشود که سبب کاستن از قدرت آنان میشود. در این صورت، وقتی خطری برای کشور روی دهد، نیرویی که دارای اختلاف باشد، نمیتواند از کشور دفاع کند. دوری از فعالیتهای سیاسی، فقط اختصاص به جریانهای سیاسی ندارد، برای دستگاه قضایی هم همین طور است. دستگاه قضایی هم باید دور از فعالیت سیاسی باشد.
وقتی قاضی نظامی بودم، حفاظتها مکرر متخلفان را معرفی میکردند. اکنون هم هیأتهایی هستند که مخصوص رسیدگی به این تخلف است و اگر یک فرد نظامی وارد یک جریان سیاسی و حزبی شود، با او برخورد میکنند. آنان که وارد جریانات سیاسی میشوند، دفاع از انقلاب، اسلام، فرهنگ و ارزشها را توجیه خود قرار میدهند که به نظر من برای رفع این دغدغه، باید راهکاری پیدا کنیم.
* در واقع کار سیاسی با هدف کسب قدرت صورت میگیرد، اما نیروهای مسلح قدرت دارند، پس برای چه بخواهند کار سیاسی هم بکنند؟
** وقتی نیروهای مسلح میخواهند سایر قدرتها را به دست بگیرند، از آن قدرتی که در میان مردم دارند پایین میآیند و این، زیان بسیار بزرگی است که در بلندمدت به امنیت ملی ما وارد میشود. برای اینکه نیروهای مسلح از اوج اقتدار و محبوبیت پایین نیایند، باید از ورود به سیاست پرهیز کنند. علاوه بر نظامیها، معتقدم بسیاری از پستها، مقامات و شخصیتها نیز قانوناً و مشخصاً، باید از حق نامزد شدن برای مجلس و پستهای سیاسی ممنوع شوند. حتی قضات و حتی اعضای دولت، مادامی که در رأس کار هستند، نباید سیاسی عمل کنند. دولت تا قبل از اینکه دولت شود و مجلس قبل از اینکه مجلس شود، میتواند سیاسی عمل کند، اما وقتی کسی نماینده شد، دیگر نماینده همه مردم است و رئیس جمهوری، رئیس جمهوری همه مردم است و دیگر نمیتواند سیاسی و در جهت منافع جناح یا حزب خاصی عمل کند.
درست نیست که یک قاضی نماینده شود و دوباره به شغل خود برگردد، یا کسی که سردار است، نماینده شود و باز به سرداری برگردد. تمام مشاغلی که متصدی قدرت هستند، چه قضات و چه نظامیها، اگر میخواهند کار سیاسی کنند، باید به طور کلی استعفا دهند یا بعد از بازنشستگی به سیاست ورود کنند. البته الان محدودیتهایی هست، اما این محدودیتها بوی سیاسی میدهد، یعنی برای یک دوره خاصی از مجلس یا برای گروه خاصی وضع شده است.
* یکی از بحثهایی که اکنون بسیار مطرح است، موضوع مفاسد اقتصادی است. رویکرد امام(ره) (ره) نسبت به مسأله فساد اقتصادی چطور بود؟
** حساسیت برای مفاسد اقتصادی نسبت به گذشته بیشتر شده و کم نشده، ولی فساد اقتصادی نسبت به گذشته زیاد شده است. امام(ره) با شدت و حدت با فساد اقتصادی مقابله میکردند و رهبر معظم انقلاب هم همین طور. چنانچه پیام 8 مادهای صادر کردند یا به صورت مکرر تأکید کردند. اما واقع این است که متأسفانه به مرور مفاسد اقتصادی حتی در 8 سال اخیر، از بدنه دولت به بالا سرایت کرد و عمقش بیشتر شد، درحالی که در گذشته عمدتاً شامل ردههای پایین بود. اینها در گذشته نبود و این یک زنگ خطر جدی است. معتقدم برای مقابله با فساد دو کار باید انجام شود، یکی اینکه دولت از تصدی گری دست بردارد و اقتصاد را آزاد کند، دیگری حضور مردم و وجود آزادیهای سیاسی و مطبوعات است که سد محکمی در برابرفساد ایجاد میکند.
چرا که افراد مایل به فساد، از ترس رقیب و آزادی مطبوعات جرأت نخواهند کرد به فساد دست بزنند. در غیاب بخش مهمی از جامعه و انحصار قدرت در بخش دیگری از جامعه، حتماً فساد رخ میدهد. همه جریانهای سیاسی باید آزاد باشند، زیرا رقابت سیاسی و اقتصادی، ضامن سلامت اقتصادی و سیاسی کشور است. همان گونه که رقابت سیاسی مردمسالاری را بیمه میکند، سلامت را در حوزه اقتصادی نیز حفظ میکند. اگر یک جریانی قدرت را در دست دارد و روی کار است، بداند که چشمان رقیب بسته نیست، فساد رخ نمیدهد. اما اگر چشمان رقیب را ببندیم و دست فرد حاکم را هم باز بگذاریم، حتماً فساد رخ میدهد.
* در حوزه اقلیتهای دینی، در ابتدای انقلاب، از سوی برخی گروهها تمایلات تندی نشان داده میشد که البته مهار شد. امام(ره) در مقابل تندرویها و در مقابل اقلیتهای دینی چطور برخورد میکردند؟
** استراتژی جمهوری اسلامی، چه در زمان امام(ره) و چه در زمان رهبری حضرت آیتالله خامنهای، در حمایت از اقلیتهای دینی و قومی و مذهبی بوده است، آن هم در بهترین وضعیت اعلام میشده است. این استراتژی آن قدر از قول رهبر معظم انقلاب و امام(ره) تکرار شد که هیچ جای شک و شبهه باقی نگذاشته است. حق هم این است که در زمان رهبری حضرت آیتالله خامنهای، تأکید بیشتری هم روی این موضوع شده است. رهبری حتی وارد جزئیات هم شدند و به صورت مشخص اعلام کردند که اهانت به مقدسات اهل سنت حرام است. ایشان در حوزه مذهبی گفتند که قمه زدن حرام است و هم در حوزه اقلیتهای دینی تأکید کردند که آنان پاک هستند.
اما این اقدامات در جهت تقریب و وحدت ملی مردم ایران، از طرف گروههای تندرو و متعصب مورد مخالفت قرار گرفته است. تفاوتی که این دوران با گذشته دارد، در این است که در 10 سال حیات امام(ره)، مخالفان، مخالفت خود را علنی اعلام میکردند، اما در دهههای بعدی مخالفتها زیرزمینی شد و این مخالفان در ساختارها نفوذ کردند، که این یک خطر جدی است. یعنی حالا شعار میدهند، اما برخلاف آن شعار عمل میکنند. همان گروههایی که در دهه اول انقلاب با امام(ره) مخالفت میکردند و میگفتند که این حرفها را قبول نداریم، اکنون لباس خودی پوشیدند، ادبیات خودی به کار میگیرند و در مراکز قدرت نفوذ کردهاند و دارند عکس این استراتژی عمل میکنند. در هر جایی هم یک جور عمل میکنند. در کردستان و سیستان و بلوچستان میگویند اینها سنی اند، در خوزستان میگویند که اینها عربند.
مهم این است که بالاخره نگذارند این وحدت برقرار شود و مدام دارند غیریت و مخالفت ایجاد میکنند در واقع این افراد از سوی اقوام و اقلیتهای ایرانی احساس خطر میکنند. عدهای از آنان مذهبی متعصبند و برخی هم متعصب ملی. اگر اینها علاج و جلوگیری نشوند، در داخل باعث تفرقه و در خارج از کشور ما را به سمت دشمنی با مردم منطقه میکشانند. کاری که اینها انجام میدهند، دقیقاً سیاست اسرائیل است. سیاست اسرائیل در منطقه، بروز جنگ مذهبی است که امروز در یمن و عراق و سوریه برقرار است و تاکنون موفق نشدند به ایران بکشانند.
* بارها گفته یا شنیده شده که بعضی از مراجع تقلید و بزرگان دین از نفوذ وهابیت و تکفیریها نگران هستند دولت در این خصوص چکار کرده است. ؟
** احساس نگرانی از سوی بزرگان و مراجع بزرگوار بحق و بجاست. ما هم باید نسبت به نفوذ وهابیت و تکفیریها و عناصر افراطی و تروریست حساس باشیم و دولت باید با تمام ظرفیت خود با آنها مقابله کند. زیرا این خطر فقط برای جمهوری اسلامی و ایران نیست، بلکه خطری برای همه جهان اسلام و امنیت منطقه نیز هست. اما بهترین و مؤثرترین راه مقابله با نفوذ آنها، استفاده از فرصت اهل سنت موافق و همراه با جمهوری اسلامی است. خوشبختانه اکثریت قریب به اتفاق جامعه اهل سنت ایران، عاشق اهل بیت علیه السلام و عاشق ایران هستند و شدیداً نسبت به نفوذ افراطیها، تکفیریها و وهابیها حساس هستند.
دولت باید به جامعه اهل سنت اعتماد کند و به خواستهها و انتظارات قانونی و بحق آنها پاسخ مناسب دهد و نسبت به دفع موانع جذب و بیاعتمادی اقدام کند. از طرفی گروههای افراطی سنی ستیز را هم مهار کند و با کمک خود آنها به مقابله با نفوذ وهابیت برخیزد. به عبارتی دولت تدبیر و امید باید تمام وعدههای انتخاباتی خود را در مورد اقوام ترتیب اثر دهد.