روزنامه کیهان **
اصالت توافق یا اصالت دستاورد؟/ محمد ایمانی
مذاکرات هستهای به ایستگاه پایانی رسیده است. این عبارت تکراری، برای افکار عمومی ما در طول 12 سال گذشته آشناست. 12 سال مذاکره مذاکرهکنندگان ایرانی- از روحانی تا لاریجانی و از جلیلی تا ظریف- تجارب بسیار ارزشمندی را برای ما درباره بد نهادی طرف آمریکایی و غربی انباشته است. اکنون بیمحتواترین توافق آن است که پس از 12 سال مذاکره و اعتمادسازی و پذیرش محدودیتهای داوطلبانه، متعهد شویم که 10-12 سال دیگر (به اندازه یک عمر) معطل بمانیم و منتظر، تا شاید غرب بتواند به ما اعتماد کند! آژانس بعد از 12 سال بازرسی بیسابقه- حتی در حد اجرای پروتکل الحاقی و بازرسی چند باره از پارچین - میگوید با وجود نیافتن سندی مبنی بر عدم انحراف برنامه هستهای ایران، هنوز هم قادر نیست در این باره تضمین و اطمینان بدهد! اکنون پرسش مهم این است که آیا توافق خوب و عزتمندانه و مبتنی بر منافع ملی ما امکانپذیر است؟ و آیا هر توافقی که تیم ما بپذیرد، خوب است و آنها به اعتبار تأیید رهبری، چک سفید امضا گرفتهاند؟
1- رهبر معظم انقلاب با حمایت قاطع از تیم مذاکره کننده، آنان را متدین، شجاع، غیور و امانتدار توصیف کردند. برخی محافل با سوء برداشت یا مغالطه در این باره میکوشند بر مبنای همین حمایت شایسته، هر توافقی را مقبول و خوب معرفی کنند. این تحلیل از مبنا غلط است. آن 4 صفت، شرط ضروری و لازم برای حضور در تیم مذاکره کننده است اما کافی نیست. شرط کافی در کنار این 4 صفت، پایبندی به خطوط قرمز ترسیمی رهبر انقلاب (به عنوان جمعبندی کارشناسان و نخبگان نظام) است؛ از جمله الف-رد محدودیتهای 10، 12 ساله. ب- تداوم تحقیق و توسعه و ساخت و سازها در دوره محدودیت. ج- برداشته شدن تحریمهای مالی و بانکی اقتصادی هنگام امضای توافق. د- منوط نکردن لغو تحریمها به پس از اجرای تعهدات ایران هـ - موکول نکردن اقدامات توافق به گزارش آژانسی که نه مستقل است و نه عادل. و- ممنوعیت بازرسیهای غیر متعارف و بازرسی از مراکز نظامی و مصاحبه با شخصیتها. هنوز اختلافات حل نشده مهمی در مذاکرات باقی است اما هر گاه توافقی به دست آید، دقیقترین میزان برای سنجش آن، همین خطوط قرمز به عنوان کف مطالبات ایران است. تیم مذاکره کننده در طول 2 سال اخیر زحمات طاقتفرسایی را به جان خریده و با کسانی پای میز مذاکره نشسته که برخی از آنها فاقد کمترین ترازهای اخلاق انسانی هستند. در عین حال باید گفت خطاهای بزرگی در توافق ژنو و بیانیه (به تعبیر آقای ظریف «چرکنویس») لوزان رخ داد که نباید در توافق نهایی تکرار شود.
2- تدین و غیرت و شجاعت و امانتداری یک بحث است- که شرایط مهمی هم هست- و بصیرت و کیاست و غافل نشدن از شبیخون دشمن، یک بحث مهم دیگر. اغلب ماها شاید هرگز به گرد پای جناب کمیلبن زیاد نخعی نرسیم که یکی از 8 زاهد معروف کوفه و محرم راز امیر مؤمنان(ع) بود و سرانجام نیز با شهادت به دست حجاج، عمر گرامی خود را به پایان برد. اما همین صحابی بزرگ و کم نظیر وقتی والی ایالت مرزی هیت است، به اعتبار جا به جا دیدن مسئولیت و غافل شدن از شبیخون دشمن، مورد سرزنش امام قرار میگیرد تا آنجا که حضرت در نامه 61 نهجالبلاغه میفرماید «فقد صِرتَ جِسراً لمن اراد الغارهًْ... تو پلی شدی برای عبور دشمن و حمله به دوستانت». میتوان چون جناب کمیل در اوج دینداری و غیرت بود اما معبری برای عبور از دشمن شد؛ هر چند که این صحابی بزرگ بعد از گلایه امیر مؤمنان، بلافاصله کوتاهی خود راجبران کرد تا این بار حضرت خطاب به وی نوشت «تو برای مسلمانان نیکو عمل کردی و خیرخواه امام خویش بودی. من به تو حسن ظن دارم. تو و همراهانت که به جنگ دشمن رفتید بهترین پاداش صبر کنندگان مجاهد را دارید. بعد از این دقت کن، و گامی برندار تا از من اذن بخواهی».
3- ما 12 سال اعتمادسازی نکرده و محدودیتها را نپذیرفتیم که اکنون قبول کنیم 12 سال دیگر در جا بزنیم و پیشرفت نکنیم و امتیاز بدهیم و سرآخر، بدهکار و متهم شویم و تحریمها نیز با لطایفالحیل باقی بماند. در همین توافق ژنو (3 آذر 92) ما محدودیتهای مهمی از جمله توقف غنیسازی 20 درصد در سایت فردو را پذیرفتیم و در عین حال با 130 تحریم جدید روبرو شدیم. همان زمان مجله تایم نوشت «آمریکا و متحدان غربیاش در توافق ژنو، حق ایران را سر همبندی کردند» و نیویورک تایمز خاطرنشان کرد «آمریکا طبق توافق ژنو میتواند تا 50 سال به ایران اعتماد نکند و مانع عادیسازی پرونده ایران شود. تا زمانی که همه شروط قرارداد نهایی تکمیل نشده، با ایران مانند یک قدرت عادی هستهای رفتار نخواهد شد و ایران هم این اصل را پذیرفته است. آمریکا میتواند با تکیه بر این اهرمهای قانونی، خواست خود برای عقب راندن همه چیز را عملی کند». توافقی که بخواهد امتیازات نقد- مانند توقف غنیسازی در فردو، کاهش دو سوم سانتریفیوژها، تغییر ماهیت رآکتور آب سنگین اراک،کاهش ذخایر اورانیوم 3/5 درصد از 10 هزار کیلو به 300 کیلو، توقف تحقیق و توسعه از جمله روی سانتریفیوژهای IR6 و IR8، بازجویی و بازرسیهای غیر متعارف و...- را واگذار کند و وعدههای نسیه بگیرد، توافق بد و ضد منافع ملی است که میتواند راه آسیبهای بزرگتر را باز کند.
به راستی ما از 2 سال تعلیق داوطلبانه و اجرای پروتکل الحاقی (82-84) یا بازرسی از مراکز نظامی و مصاحبه با متخصصان خود چه چیزی جز توقف پیشرفتها، درز اطلاعات مهم و تهدید جان بهترین متخصصان عایدمان شده که بخواهیم همان روند را ادامه دهیم؟ اصلاً این چه معادلهای است که آژانس به صرف ادعای یک گروهک تروریستی یا اتهامسازی برخی سرویسهای جاسوسی متخاصم، درباره مراکزی نظیر پارچین مدعی شود و بعد از 2 بار بازرسی آن قدر شجاعت نداشته باشد که اعلام کند ما اشتباه کردیم و مسیر گذشته را ادامه نمیدهیم؟ اگر در مبانی علم حقوق گفته میشود «البینهًْ علی المدعی- مدعی باید اقامه سند و مدرک کند» چگونه است که آژانس بدون کمترین سندی مجاز است ادعای آمریکا و اسرائیل علیه ما را تبدیل به اتهام کند، حال آن که مثلاً کسی با مختصات اولیهاینونن معاون سابق آژانس، جاسوس سازمان سیا از آب در میآید و در میتینگ رسوای سازمان تروریستی منافقین (عامل ترور وحشیانه 17 هزار شهروند) شرکت میکند؟ آیا بعد از این همه راستیآزمایی مغلوط و غیر حقوقی نباید زبان ما درباره آژانس دراز باشد؟ این چه معادلهای است که فعالیت فردو در طول یک سال و نیم گذشته معلق شده اما هنوز هم از لغو تحریمها خبری نیست و غرب همچنان میخواهد این مسئولیت را بپیچاند؟
4- توافق باید جامعیت و مانعیت داشته باشد. هر جا غرب در طول 12 سال گذشته به ویژه 2 سال اخیر دبه درآورده و زیر تعهد خود زده، باید با تصریح و شفافیت مورد تأکید قرار گیرد و هر جا ایران خط قرمزی قائل شده این خطوط قرمز باید به انضمام «ضمانت اجرا» و روش برگشتپذیری توافق برای ایران- به شکل متقابل و متوازن- در توافق قید شود. چهارچوبهای اصلی نباید در عبارات کشدار و مبهم و چند پهلو - سرهم بندی شده - یک متن 50، 60 صفحهای رنگ ببازد یا متن، راه در رو و فرار را برای طرف پیمانشکن و دغلکار باز بگذارد. آمریکا نمیتواند برنامه هستهای ما را اوراق کند اما پذیرفتن توافق بدی که متضمن اوراقسازی تدریجی یا تعطیلی طولانی مدت فقرات اصلی برنامه هستهای باشد، میتواند خواست دشمن را از طریقی دیگر برآورده کند. این نکته را باید در نظر داشت که واگذاری هر امتیاز مانند توقف غنیسازی 20 درصد و سایت فردو، از قدرت مانور و چانهزنی بعدی ما کم میکند همچنان که امروز ابزار قدرت و هماوردی ما در جبهه مذاکرات است. بنابراین باید احتمال روزی را داد که آمریکا و غرب بخواهند دبه کنند و زیر اصل توافق بزنند یا تهدید به تحریمهای جدید کنند. آن روز چه چیزی قرار است دست ما را بگیرد؟!
نباید توافق دو مرحلهای یا چند مرحلهای را پذیرفت؛ نقد به نقد! آمریکا و انگلیس و فرانسه به شهادت پروندههای متعدد از جمله بدعهدی قرارداد نیروگاه بوشهر (شرکت زیمنس)، ندادن سهام 10 درصدی ایران از شرکت یورودیف فرانسه، قرارداد الجزایر، توافق سعدآباد و بروکسل و پاریس، و توافق ژنو، سزاوار کمترین حسن ظنی نیستند اما با این همه دست پیش میگیرند و میخواهند از موضع طلبکار یا پلیس و بازجو با ما رفتار کنند. نباید اجازه داد چنین شگردی آن هم با امضای ایران، تبدیل به سند حقوقی شود. شگرد دیگر حریف، فرسایشی کردن مذاکرات برای خسته کردن تیم ایرانی و اخذ تدریجی برخی امتیازات است. شگرد سوم به مرگ گرفتن و به تب راضی کردن است؛ طرح مطالبات غیر قابل قبولی که صرفاً به کار فضاسازی و تحمیل چهارچوب میآید. ترفند چهارم، بازارگرمی یا تهدید برای هول کردن و به عجله انداختن طرف مذاکره است. آنها با وجود نیاز استراتژیک، اظهار بینیازی میکنند اما کیست که نداند دولت اوباما گرفتارترین و درماندهترین دولت آمریکا در طول 60 ساله پس از جنگ جهانی دوم است. تطمیع بیپشتوانه نظیر وعده همکاری برای ساخت رآکتور آب سبک یکی دیگر از همان شگردهای فریب در مذاکرات است.
5- مذاکرات همچنان با مسائل مهم و چالشی مواجه است. فرزندان غیور و شجاع و متدین و امانتدار ملت ایران میتوانند در ازای هزینهها، امتیاز درخور بگیرند مشروط بر آن که در عمل نشان دهند حاضر و مجبور به توافق به هر قیمت نیستند و با کیاست و درایت از خطوط قرمز پاسداری میکنند. مقدمه این اقتدار، اصلاح رویکرد اشتباه برخی دولتمردان در نگاه از سر اصالت و موضوعیت به مذاکرات یاتوافق است. مذاکره و توافق به خودی خود اصالت و موضوعیت ندارد بلکه اصالت با نتیجه و دستاورد است و توافق و مذاکره صرفاً طریقیت دارد. نگاه اصالت محور به مذاکره و توافق با غرب، عملاً کلاً بر تحقق آرزوی ناکام غرب در زمینه انتقال دوباره اتاق فرمان سیاست ایران به خارج کشور است، مدلی که انقلاب اسلامی آن را بر هم زد.
6- چشمانداز توافق در 5، 6 ماه آینده چگونه است! آمریکا آن گونه که جیمز کلاپر رئیس جامعه اطلاعاتی این کشور میگوید ایران را تهدیدی جدی و مستقیم علیه خود میداند. آمریکاییها دلیلی نمیبینند حربه تحریم را متوقف کنند. آنها در عین حال چشم به انتخابات مجلس و خبرگان ما در اسفندماه دوختهاند و اینکه جریان تجدید نظر طلب مرعوب بتواند به عمق نظام راه پیدا کند. بنابراین آمریکا به شرایطی میاندیشد که اولاً تحریمها را به نحوی بر ندارد که موجب قدرتمندتر شدن ایران شود ثانیاً فضای خیال و آرزو در قبال مذاکره و توافق حفظ شود؛ نه آن که چنان تحریمی لغو شود و نه آن گونه که آشکار شود توافق باغرب در اقتصاد ایران معجزه نمیکند. مطلوب آمریکا، گسترش محدودیتهای هستهای در کنار مبهم ماندن نتیجه توافق بر اقتصاد ایران تا زمان برگزاری انتخابات است. البته میتوان حدس زد که مانند یکی دو سال اخیر، عملیات روانی و نمایش در باغ سبز در دستور کار نشریات بزک کننده آمریکا باشد.
***************************************
روزنامه قدس **
چرا دعاها به آسمان نمیروند؟/ ناصر رفیعیمحمدی
حق، یکی از مهمترین نکاتی است که در دین مبین اسلام به رعایت آن توصیۀ مؤکد شده است.
امّا این نکته در سه دایره قابلتعریف است؛ حقالله، حقالنفس و حقالناس؛ یعنی حقوقيكه خدا بر ما دارد، حقوقيكه با وجود مختار بودنِ نفس نميتوانیم آنها را در نظر نگیریم و حقوقيكه مردم بر ما دارند.
از میان این سه دسته حق، بیش از همه به حقالناس و همان حقوقی که نسبت به مردم باید مورد توجه قرار بگیرد، توصیه و تأکید شده و میتوان گفت که در قیامت، مهمترین و دشوارترین مرحلۀ رسیدگی به پروندۀ اعمال ما، به حقالناس اختصاص دارد.
همۀ ما انسانها در کنار هم زندگی می کنیم و حقوقی نسبت به هم داریم که این رویه تا لحظۀ مرگ ما ادامه دارد. بنابراین باید مراقب رفتارها و نوع برخوردمان با یکدیگر باشیم تا خدای ناکرده مشمول حقالناس نشویم. بنابراین رعایت حقوق مردم، یک وظیفۀ بزرگ است که پس از توصیۀ مؤکد اسلام، همۀ معصومین(ع) نیز به آن سفارش کردهاند.
در رابطه با رعایت حقالناس خوب است به همان ماجرای مشهور رسولاکرم(ص) اشاره کنم که در روزهای پایانی عمر شریف ایشان روی داده است. روزی ایشان مؤمنان را به مسجد فراخواندند تا از آنها طلب حلالیّت کنند و در جمع آنها اعلام کردند هرکسی حقی به گردن حضرت دارد بگوید تا ایشان بپردازند. در این میان فردی بلند شد و گفت: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد! وقتیکه از سفر طائف بازمیگشتید، من به استقبال شما آمدم. شما بر شتر خود سوار بودید و عصایتان را بلند کردید که به شترتان بزنید که به سینۀ من خورد. من نفهمیدم که از عمد بود یا خطا. پیامبر به او فرمودند: به خدا پناه میبرم از اینکه کسی را به عمد بزنم. سپس از بلال حبشی خواستند تا همان عصا را از خانۀ ایشان بیاورد. بلال عصا را آورد و پیامبر آن مرد را فراخواندند تا ایشان را قصاص کند. آن مرد جلو آمد و مقابل پیامبر ایستاد و گفت: پدر و مادرم فدایت شوند، سینهات را باز کن. پیامبر پیراهن خود را از روی سینۀ مبارکشان کنار زدند و در همین حال، آن مرد عرب اجازه خواست تا سینۀ حضرت را ببوسد. حضرت پرسیدند میبخشی یا قصاص میکنی؟ آن مرد عرب ایشان را بوسید و بخشید و حضرت هم در حقّ آن مرد دعا کردند تا خدای متعال او را مورد عفو خویش قرار دهد.
این روایت درس بزرگی برای همۀ ماست که حتی معصومین هم با همۀ زحماتیکه برای هدایت ما متحمّل شدهاند، بازهم در مورد حقالناس باید پاسخگو باشند. بنابراین نباید فراموش کنیم که رعایت حقالناس یک وظیفۀ شرعی خطیر برای همۀ ماست و بدون ادای حق مردم، دعاهای ما مستجاب نمیشود و راهی هم به آسمان پیدا نمیکند.
امّا حتماً این سؤال برای شما پیش میآید که چگونه میتوانیم حقالناسی را که برگردن داریم، رفع کنیم؟ برای این مسأله هم دو راه وجود دارد؛ اول اینکه اگر بدهیِ مالی داریم، آن را به صاحبش برگردانیم. متأسفانه برخی پولی بابت قرض میگیرند و بدهیِ خود را برنمیگردانند و این گناه بزرگی است. برای برگردان مال مردم به صاحبانشان باید تلاش کنیم و نگذاریم تا حقی از دیگران بر گردن ما بماند.
نکتۀ دیگر حقالناسی است که مثلاً با زبان و رفتار خود در مورد کسی مرتکب شدهایم؛ غیبت کردهایم، در مورد کسی دروغپردازی کردهایم و... باید این مسأله را در نظر داشته باشیم که تا قبل از مرگ، دل کسانی را که به هردلیلی از خود رنجاندهایم به دست بیاوریم و آنها را راضی کنیم، وگرنه در قیامت از حسنات ما برداشته میشود و در نامۀ اعمال آنهاییکه حقشان را ضایع کردهایم قرار داده خواهد شد.
ان شالله در این ماه مبارک رمضان که ماه خودسازی و عبادت و بندگی است، برای حفظ حقالناس اهتمام ویژه داشته باشیم تا هم خدا از ما راضی شود و هم رضایت مردم را به دست بیاوریم.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
درس بزرگ خطاهای اقتصادی گذشته
بسمالله الرحمن الرحیم
در آستانه پایان مهلت تعیین شده برای مذاکرات هستهای، دغدغه اصلی مردم این است که در صورت حصول توافق و عبور از شرایط تحریم، آیا میتوان به بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی امیدوار بود یا خیر؟
پاسخی که این روزها دائما و با ادبیات مختلف به این دغدغه عمومی داده میشود این است که نه میتوان و نه باید انتظار داشته باشیم حتی در صورت لغو همه جانبه و یکباره تحریمها، شرایط اقتصاد کشور دستخوش تحولات عمده و گسترده و آنی شود.
دلیل اصلی کارشناسان و مسئولانی که چنین پاسخی را برای پرسشهای مکرر جامعه دارند، مشکلاتی است که برای اقتصاد کشور طی سالهای اخیر خصوصا در 8 سال فعالیت دولتهای نهم و دهم بوجود آمده است. به گفته مسئولان و به شهادت آمار و گزارشهای رسمی، عمق و گستره این مشکلات آنچنان است که زدودن آثار آن از اقتصاد کشور سالها زمان میبرد و حتی برطرف شدن تحریمها نیز نمیتواند به حل مشکلات ناشی از بیتدبیریهای گذشته کمک چندانی بکند.
* افزایش 8 برابری بدهی دولت به بانکها طی هشت سال فعالیت دولتهای نهم و دهم
* کاهش پس انداز بخش خصوصی از 73 درصد به 64 درصد
* جهش میانگین قیمت مسکن از 37 میلیون تومان در سال 85 به 280 میلیون تومان در سال 93
* افزایش بدهی دولت و شرکتهای دولتی به بانکها به 200 هزار میلیارد تومان
* موجودی صفر حساب ذخیره ارزی در حالی که بین سالهای 84 تا 92 درآمدهای ارزی کشور به 950 میلیارد دلار رسید و میبایست بیش از 150 میلیارد دلار موجودی حساب ذخیره موجود میبود
* اقتصادی که با صادرات 2 میلیون بشکهای نفت و با نفت صد دلاری اداره میشد، در سال جاری شاهد صادرات یک میلیون بشکهای نفت است و قیمت نفت نیز به 55 دلار رسیده است.
* کاهش سهم تشکیل سرمایه صنعت و معدن از 2/18 به 1/9 درصد از کل تشکیل سرمایه ثابت ناخالص کشور طی شش سال اخیر
* افزایش بدهی وزارت نیرو به 28 هزار میلیارد تومان
* شرکت ملی نفت ایران و شرکتهای تابعه بابت استقراض از صندوق بازنشستگی نفت برای اجرای طرحهای خود یا عدم پرداخت تعهدات خود به صندوق از لحاظ وجوه بیمه بازنشستگی سهم کارکنان و کارفرما حدود 2500 میلیارد تومان بدهکار هستند. درحالی که شرکت ملی نفت در طول دو دهه برای بدهیها خود به صندوق حتی اندک کارمزدی پرداخت نکرده است
* بررسیها و روند قیمتی دلار در بازار براساس گزارشهای رسمی دولت نشان میدهد که دلار طی 8 سال دولتهای نهم و دهم 5/298 درصد گران شد
* هماکنون سه میلیون و 500 هزار نفر بیکار در کشور وجود دارد
* 20 میلیون و 300 هزار نفر شاغل موجود در کشور در سال 1384 در سال 1391 ثابت مانده و در واقع صفر خالص اشتغال کشور بود
* از سال 1384 تا پایان سال 1392 دقیقا 6/718 میلیارد دلار واردات کالا و خدمات داشتیم
* اقتصادی که ظرفیت واردات در آن حدودا 20 تا 22 میلیارد دلاری بود به یکباره 85 میلیارد دلار واردات را تجربه کرد
* بودجه جاری 23 هزار میلیارد تومانی سال 1384 تا 1392 به 120 هزار میلیارد تومان رسید
* سال 1384، هفتهزار میلیارد تومان و سال 1385، 14 هزار میلیارد تومان 100 درصد رشد درآمد عمرانی بودجه را شاهد بودیم که متکی به درآمد نفت بود و این مقدار درآمد بیمحابا وارد اقتصاد شد با توجه به اینکه میدانستیم از بیرون در معرض تهدید هستیم
این اعداد و ارقام گویای تنها بخش کوچکی از اتفاقاتی است که طی سالهای 84 تا 92 در اقتصاد کشور رخ داده است و دقیقا ناظر بر همین مشکلات نیز گفته میشود حتی در صورت لغو کامل و سریع تحریمها نباید انتظار داشت مشکلات اقتصادی برطرف شود.
واقعیت این است که اتفاقاتی که طی آن سالها در اقتصاد کشور رخ داد، لطمات فراوانی را به کشور وارد کرد که جبران این لطمات هم زمان زیادی احتیاج دارد و هم اقدامات فراوانی. این اقدامات نیز به نوبه خود نیازمند فراهم آمدن مقدمات متعددی است. بخش زیادی از این مقدمات در صورت لغو تحریمها، سریعتر و آسانتر فراهم میشود ولی بخش بزرگی نیز نیازمند تغییر عادتهای نادرستی است که در اقتصاد و حتی فرهنگ عمومی کشور ایجاد شده است.
در عین حال، باید به این نکته نیز توجه داشت که حتی در صورت رفع عوارض و آثار اتفاقات نامبارک سالهای گذشته، جمهوری اسلامی ایران به اعتبار مواضع اصولی و مرزبندیهایی که با بخشی از روابط مرسوم در جهان دارد، همواره در معرض بدخواهیها و دشمنیها قرار دارد و به همین خاطر نیز التزام به سیاستهای اقتصاد مقاومتی و پرهیز از روابط اتکاآور با دیگر کشورها باید در دستور کار مسئولان تمامی دولتها و نهادهای کشور باشد
***************************************
روزنامه خراسان**
فرصت ها و قوت ها در روابط خارجي پرچالش ايران با جهان/: حسام الدين واعظ زاده
در روابط خارجي هرچه بر استفاده به موقع و هوشمندانه از ظرفيت ها و قوت هاي داخلي و بين المللي توجه و اهتمام بيشتري بشود، ميزان اثرگذاري در مناسبات خارجي و بين المللي نيز بيشتر خواهد بود. کشورها در تعاملات بين المللي به دنبال همراه کردن ديگر کشورها با اهداف و منافع سياسي و اقتصادي خود هستند. کشورها هرچه داراي اهداف بزرگتر و راهبردي تري باشند قدر و منزلت نهادهاي تخصصي و حرفه اي مستقل در عرصه روابط خارجي را براي نفوذ در مناسبات و سيستم بين المللي بيشتر مي دانند. از نهادها و واحدهاي بيشتري به طور مستقيم و غير مستقيم استفاده مي کنند. با اين حال وظيفه مديريت استفاده از ظرفيت هاي داخلي و بين المللي در راستاي منافع ملي يک فن و هنر است و همچنان از وظايف و ماموريت هاي حاکميت و دولت به شمار مي رود. ظرفيت هاي داخلي علاوه بر دولت و سازمان هاي وابسته شامل بخش خصوصي است به عبارت متداول امروزي همان سازمان هاي مردم نهاد و NGO که بر اساس حرفه و تجربه و تخصص فني خود شکل گرفته اند. اين سازمان ها در عرصه هاي مختلف فعال هستند و تابلو و مرام و اساسنامه مشخصي دارند و بايد داخل نظام سياسي و در کنار دولت و نهادهاي حاکميتي و در ارتباط با آنها عمل کنند تا بتوانند قدمي براي فهم مناسب و مطابق واقع جهان بردارند.
هدايت سياست خارجي با توان دولتي، کوتاهترين راه و سهل ترين روش براي تدوين و اجراي سياست خارجي است. زيرا با طرف هاي کمتري نياز به گفتگو و هماهنگي است و روند لابي ها بسيار کم و موردي است. به همين علت دستاوردهاي ديپلماسي محدود، بعضا شکننده، هزينه بر و براي خود دستگاه ديپلماسي کسل کننده و بدون خلاقيت است، در اين روش احتمال ريسک و خطا در سياست خارجي بيشتر مي شود و در صورت شکست ديپلماسي در روابط بين الملل، هزينه هاي تحميلي بر منافع ملي کشور نيز بسيار سهمگين خواهد بود. معمولا نشانه هاي ضعيف دولت هاي منفعل در عرصه بين الملل عبارتند از: عدم توان مديريت بحران، ديپلماسي بسيار بسته و ناآشکار.
در ايران، مديريت بهينه براي استفاده از ظرفيت هاي داخلي و بين المللي براي حل و فصل مسائل روابط خارجي از کارآمدي مطلوبي برخوردار نبوده است هرچند تلاش شده واحدهايي در بدنه دولت براي رصد فعاليت هاي غيرانتفاعي و عام المنفعه ايجاد شود عمدتا نسبت به آنها نگاهي توام با شک و ترديد و بي اعتنايي بوده است.
ما هميشه خواسته ايم براي کنترل و تسلط بر روابط خارجي همه امور از صفر تا صد را دولت و حاکميت به دوش بکشد. در حالي که نسبت به بخش غير دولتي و حاکميتي بدبين و بي اعتماد بوده ايم و يا توان مديريت و علم و دانش آنها را نداشته ايم که در کجا از چه نهادي براي دفاع و تبيين مواضع اصولي و معقول و در راستاي منافع ملي کمک خواست يا به سخنش گوش فرا داد.هميشه دولت و حاکميت بايد تنها و يک تنه از خود دفاع کند، هم پيشرو طرح مسئله باشد و هم ارائه دهنده راه حل و هم مدافع آن در مجامع بين المللي . بارها شنيده ايد که خارجي ها در مخاصمات جهاني چنين از ايران مي گويند: تلويزيون دولتي ايران گزارش داد، فلان نهاد دولتي خبري و... چنين گفت، نهاد وابسته به قوه قضاييه از حقوق بشر ايران دفاع کرد؛ وزارت اقتصاد، سياست هاي صادراتي و وارداتي خود را براي کشور مفيد خواند و چنين و چنان از سياست دولت و حاکميت يکطرفه دفاع کردند. خارجيان از نهادهاي غيردولتي هميشه به عنوان مخالفين و منتقدين نظام نام برده اند، زيرا دولت ها نتوانسته اند فضاي مناسب و مطلوبي براي رشد و حيات نهادهاي غير دولتي در داخل نظام ومعتقد به منافع ملي کشور را فراهم کنند.
اين موضع گيري هاي رسمي و نهادهاي دولتي اگر چه براي آگاهي و اطلاع رساني و تنوير افکار عمومي و توضيح سياست ها مفيد است اما براي تاثيرگذاري در عرصه بين المللي و نيز بر افکار عمومي جهان کافي نيست. اصولا افکار عمومي جهاني، به نهادهاي غير دولتي و مردم نهاد و تخصصي بيشتر اعتماد دارند، زيرا به خاطر دغدغه هاي عمومي و اهداف غير انتفاعي شکل گرفته اند و وارد رقابت هاي حزبي و سياسي نشده اند و يا کمتر به دنبال آن هستند. البته تصور نمي شود تا ده ها سال آينده اين وضعيت تغيير چنداني کند زيرا در ايران به هر بخش که مراجعه مي شود دولت و نهادهاي وابسته و شبه دولتي، خود سهم بزرگي از سرمايه کشور را در دست دارند و به عنوان سهام داربزرگ و شريک بازار و اقتصاد و تجارت و فرهنگ در يکطرف مبادلات و تبادلات نشسته اند. اين وضعيت به طور غير مستقيم بر دولتي بودن امور و بي نيازي به سازمان ها و اتاق هاي فکر غير دولتي و نيز قوام و بقاي ساختار صد در صدي سياست خارجي بي تاثير نيست. دولت ها نگرانند که مبادا اگر گشايش و توفيقي در روابط خارجي به وجود آمد نتوانند آن کاميابي را به تمام و کمال در تاريخ به اسم خود ثبت کنند.
به نظر مي رسد علل چندي در اين فاصله و بي اعتمادي يا بي اعتنايي دخالت دارد. اين وضع براي کشورهايي که در روابط خارجي کم تجربه و تازه وارد هستند، بيشتر قابل رويت است، حال چه از نوع دموکراتيک غربي و يا شرقي باشند. اما در کشورهايي که با راي مردم نوعي استمرار و ثبات در حکومت و حاکميت در يک دوره حداقل پنجاه ساله به وجود آمده باشد اعتماد به نفس بيشتري نسبت به واگذاري برخي کارهاي فکري و ارتباط حرفه اي به بخش غير دولتي وجود دارد. نظام هاي نوپا که هنوز اعتمادي به متخصصين دانشگاهي ندارند و فاصله بين علم کاربردي و ميدان عمل مشخص نيست نگرانند که مبادا کنترل روابط خارجي از کف برود. البته شايان توجه است که بدانيم NGO ها و نهادهاي غير دولتي در صورت امکان وجود و ظهور، با عملکرد ضعيف خود مي توانند زمينه بي اعتمادي دولت ها را فراهم کنند و ضعف و عدم توانايي در ارائه اطلاعات به روز و تجزيه و تحليل رويدادهاي جهان، همچنين عدم استفاده موثر از متخصصين باسواد و آگاه، ناچارا در عملکرد آنها بي تاثير نيست. بايد فرهنگ استفاده از شنيدن و ديدن ديگران در عرصه سياست داخلي و خارجي شکل بگيرد که به صلاح کشور و تضمين کننده آن است.
چند سالي است که در ايران تاسيس اتاق هاي فکر در نهادهاي دولتي رواج يافته است اما به نظر مي رسد باز هم گره اي از مشکلات روزمره باز نشده و آثار و نتايج آن در جامعه و به ويژه در اجراي محکم و با صلابت سياست ها مشهود و ملموس نيست. گذشته از اتاق هاي فکرتخصصي، هنوز مراکز نظر سنجي افکار عمومي مستقل و فعالي نيز نداريم. البته برخي نهادهاي دولتي به اقتضاي کار خود چنين فعاليت هايي دارند. شايد براي آگاهي از بازخورد افکار عمومي نسبت به عملکرد نهاد خود موثر باشد اما نمي توان آن را به عنوان نظر سنجي بي طرفانه قبول کرد، براي همين وابستگي سازماني، انتشار اين گزارش ها را بعضا غير واقعي کرده است و همچنين تاثيري هم در تقويت آن نهاد در افکار عمومي ندارد. اگر دانشگاهها هم به اين مهم توجه داشته اند، در نوع روش هاي نظر سنجي نتوانسته اند جايگاهي براي خود بيابند چون در صورتي که نتايج خلاف سياست کلي کشور باشد قادر به اعلام علني آن نيستند.
آخر سخن آنکه بايد فرهنگ مدارا، سعه صدر و استفاده از توانايي هاي نهفته و گسترده سازمان هاي غير دولتي و علمي- تخصصي به منظور واکاوي عرصه گسترده و پيچيده روابط بين الملل ايران تقويت شود. زيرا آنها مي توانند انتخاب هاي بيشتر و باصرفه تري براي کمک به گشايش روابط خارجي کشورمان ارائه دهند.
حوزه سنگين مذاکرات هسته اي با شش کشور ابرقدرت جهان که هزاران ساعت بيشتر تجربه مذاکره، چانه زني و استفاده از تکنيک هاي پيچيده آن هم در عرصه هاي پرچالش و راهبردي منطقه اي و بين المللي در کارنامه خود دارند، ضرورت توجه به نهادهاي تخصصي غير دولتي را بيش از پيش از سوي دولت تدبير و اميد آشکار مي سازد.
***************************************
روزنامه ایران**
راز و رمز رفتار مخالفان مذاکره/ سیدعلی میرباقری
از شگفتیهای دوران مذاکره هستهای این است که دیپلماتهای ایرانی در این کارزار حساس میبایست برابر وقتی که برای متقاعد کردن حریفان بدبین ایران در آن سوی میز مذاکره صرف میکنند وقت و انرژی بسیار صرف توجیه ذهنهای بدبین داخل کنند. ظریف و دستیارانش در این دو سال بیش از آنکه خوف تهدید و فشار جبهه مقابل را بر دل داشته باشند دغدغه شلیکهای اشتباه و هدف گیریهای نادرست نیروهای خودی را داشته اند.
در پایان 20 ماه مذاکره، تیم دیپلماسی ایران میتواند مدعی شود که توانسته بسیاری از ذهنیتهای منفی و تصویرهای سیاه جهان خارج از امور هستهای ایران را بزداید اما هیچ یک از این تغییرات بازتابی در نگاه و رفتار اردوی مخالفان داخلی نداشته است. مذاکره کنندگان ایرانی میتوانند اسناد مربوط به دستورات تهدیدآمیز و تحقیرآمیز دو سال پیش سران امریکا و اروپا علیه ایران را پیش روی ما نهند و اثبات کنند که چگونه دیپلماسی اعتدال خط خطرناک تهدید و تقابل نظامی با ایران را به خط همکاری و تعامل تبدیل کرد.
بنابراین تغییر ناپذیری و تصلب در مواضع اقلیت مخالفان داخلی از معماهای عجیب پرونده هستهای ایران است، به ادبیات و واژگان آنها در ماجرای هستهای نگاه کنید؛ هیچ تفاوتی با دو سال پیش نکرده است. اکنون که پرونده مناقشه هستهای در ایستگاه پایانی قرار گرفته آنها با همان تعابیری درباره آینده مذاکرات سخن میگویند که دو سال ورد زبانشان بود. افرادی که گروه مخالفان با عنوان تحلیلگر یا خبرنگار جلوی دوربین مینشانند فقط آنچه میل گروهی و خواست تشکیلاتی است را راجع به مذاکرات هستهای میگویند. ترجیع بند همه کلیشههای تحلیلی آنها این است که حاصلی از مذاکره طولانی با حریف بهدست نیامده و اروپا و امریکا حاضر به پذیرش هیچ یک از حقوق هستهای ایران(تحقیق و توسعه یا غنی سازی) نیستند.
چشم و گوش بستن بر اتفاقات میدان مذاکره یک جنبه از رفتار مخالفان داخلی است، جنبه مهم تر پشت کردن به همه آن چیزی است که به صورت اصول منافع ملی از سوی مراجع عالی نظام اعلام میشود. درجه بیاعتنایی این جریان به توصیههای رهبری و مراجع تصمیمگیر نظام تا آنجا است که آنها سه روز بعد از آنکه رهبر معظم انقلاب از تیم هستهای با والاترین تعابیر یاد میکنند در سرمقاله خویش مینویسند که داشتن صفاتی مثل شجاعت و امین بودن مذاکره کننده برای مطمئن شدن مردم از توافق هستهای کافی نیست.
واقعیتهای پشت صحنه این خط کارشکنی خود روحانی عیان کرده است. رئیس جمهوری تأکید میکند که پشت تبلیغات ضد مذاکره افراد و سازمان هایی قرار دارند که منافع اقتصادی شان به تحریم و تقابل میان ایران و غرب گره خورده است. یعنی همان طیفی که روحانی از آنها به عنوان کاسبان تحریم تعبیر میکند. همین طیف شبکه بهره مندان از خوان تحریم است که براحتی در برابر دیدگان افکار عمومی پدیده سیاه ظالمانه تحریم را یک موهبت و فرصت معرفی می کند. این جریان در فضای خبری امروز ایران از این ابزار برخوردار است که از یک سو با پمپاژ شایعه و اطلاعات غلط فضای ذهنی لایههای احساسی جامعه را علیه مذاکره کنندگان تحریک کند و آنها را به تجمعات و تظاهرات غیر قانونی بکشاند از سوی دیگر کارکنان شبکه تبلیغاتی خود را با عنوان متخصص هستهای مقابل دوربین بنشاند و از این جایگاه به تخریب چهره دیپلماسی نظام مبادرت کند.
بنابراین تشخیص و تمییز چهره کسانی که برای آگاهی مردم از واقعیتهای پرونده هستهای ایران بویژه در روزهای اخیر تقلا میکنند از کسانی که مأموریت شان اغتشاش در اطلاعرسانی و کارشکنی در مسیر مذاکرات است چندان دشوار نیست. متأسفانه اولین اصولی که در عملکرد رسانهای ذبح میشود منافع ملی و تعهد به واقعیت است. اگر با منطق منافع ملی نگاه شود کارنامه اقلیت مخالف و ضدمذاکره بسیار روشن و گویا است. آنها بالاترین کتمانها و پرده پوشیها را در انعکاس مسائل هستهای داشتهاند. اهل رسانه فراموش نکردهاند دورهای را که آنها چشم بر تحریمهای بین المللی علیه ایران فروبستند یا دورانی که تیم هستهای سابق متحمل ناکامی میشد و این شبکه خبری در داخل با عنوان پیروزی از آن یاد میکرد و این فتوحات خیالی را حتی جشن میگرفت.
***************************************
روزنامه جام جم **
زیادهخواهی غرب ادامه یابد دستشان خالی خواهد ماند / اسماعیل کوثری
مذاکرات هستهای به مراحل حساسی رسیده است و اخبار و گزارشهایی که از محل مذاکرات منتشر میشود ، حاکی از پافشاری غرب بر بعضی مواضع زیادهخواهانه است.
ما در این گفتوگوها خواستههای خودمان را که خواستههایی حقیقی و منصفانه است مطرح کردهایم و تیم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی ایران هم دقیقا نسبت به این مسائل توجیه شده و وظیفهشان این است که اصول کلی مذاکرات را عینا دنبال کنند. طرف مقابل هم خواستههای بیش از اندازهای را درخواست دارد و دنبال این است که به این خواستههای ناحق، جامه عمل بپوشاند.
لذا کار بسیار پیچیده و مشکل است و اگر طرف مقابل بخواهد بر خواستههای ناحق خود پافشاری کند نه تنها هشت روز بلکه اگر 80 یا 800 روز هم این مذاکرات تمدید شود، به هیچ نتیجهای نخواهد رسید.
ولی اگر غربیها از مواضع زیادهخواهانهشان کوتاه بیایند و کمی جانب انصاف را بگیرند آنوقت احتمال به نتیجه رسیدن وجود دارد و میتوان انتظار داشت که مذاکرات تا چند روز دیگر به نتیجه مطلوب برسد.
آمریکاییها و کشورهای غربی در روزهای گذشته رسانهها را به کار گرفتهاند تا در یک جنگ روانی، اینطور وانمود کنند که آنها بر حق هستند و در صورت شکست مذاکرات، ایران را مقصر جلوه دهند. آنها این خط را دنبال میکنند اما مسالهای که وجود دارد این است که تیم مذاکرهکننده کشورمان به لطف خدا نسبت به گذشته پختهتر شده و هوشیارتر عمل میکند و در نهایت باید با یک صبر آگاهانه توطئههای دشمن و 1+5، خصوصا آمریکا را خنثی کند و اینجاست که باید منتظر باشیم و ببینیم نتیجه این مذاکرات به کجا خواهد رسید.
البته آمریکاییها مخصوصا دموکراتها که در راس کار هستند واقعا به موفقیت در این مذاکرات نیازمندند زیرا میخواهند این موفقیت را به عنوان برگ برنده در مقابل رقیبانشان از حزب جمهوریخواه رو کنند و بگویند که توانستهاند موضوع هستهای را به جایی برسانند.
اما باید بدانند که اگر نخواهند در مذاکرات از خواستههای ناحقشان کوتاه بیایند قطعا و یقینا به نتیجهای نخواهند رسید.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
سراب هجوم سرمایه!/مجتبی اصغری
در فضایی که برخی رسانههای بزککننده چهره آمریکا میکوشیدند اوباما و تیم وی را متفاوت از سایر رؤسا و هیأت حاکمه سیاسی- اقتصادی پشتپرده دولت این کشور نمایش دهند، کوشیدیم با ارائه تحلیلهای مستدل و منطقی علل بیاعتمادی به «دیپلماسی نمایشی» آمریکاییها را بهعنوان «آخرین ترفند» در مسیر تقابل با ایران پیش از پذیرفته شدن رسمی در باشگاه قدرتهای جهانی، آشکار کنیم.
برای یک گفتوگوی دیپلماتیک منجر به «توافق خوب» 2 سال که هیچ، 2 ماه نیز کفایت میکرد. خدا میداند تا به حال محمدجواد ظریف چند بار این جمله مهم را تکرار کرده است: «اراده سیاسی طرف ایرانی کامل است، اگر در طرف مقابل نیز چنین ارادهای وجود داشته باشد، توافق امکانپذیر است.» واضح است که هدف آمریکا از «دیپلماسی به شرط اسلحه»، رفع تحریمهای ظالمانه علیه ایران و تلاش برای حل مشکلات سیاسی میان 2 کشور نبوده، چرا که اگر چنین بود پس از ذوق و شعف نمایشی- رسانهای ناشی از امضای توافق «ژنو» یا «لوزان» مجددا طرف غربی با بر هم زدن چارچوب همان توافقات یکطرفه و مورد انتقاد منعقدشده، بهاصطلاح مشهور «دبه» نمیکرد!
گذشته از اهداف بلند آمریکا در مسیر تخریب وجهه رسانهای ایران در جهان بهعنوان تنها سنگر آیندهدار فتح نشده، هدفگذاریهای اقتصادی پیرامون فضاسازیهای ضدامنیتی 2سال اخیر در دامنه مذاکراتی نیز قابل تامل است.
«برداشته شدن تحریمها» از این جهت هدف اصلی از ادامه مذاکرات با آمریکا و متحدانش اعلام شد که «اقتصاد ایرانی» به واسطه تعلل دولتهای دهم و یازدهم هنوز با آنچه قرار بود بشود، فاصله بسیار زیادی دارد. در حقیقت کدگذاری نهایی آمریکاییها در نقشه راه تحریمها، بهرغم اینکه در نقطه «رفع تحریم» با اهداف ایران تلاقی دارد اما در باطن آن هیچ حسن ظنی به نفع ایران قابل مشاهده نیست! آنها بارها اعلام کردند هدفشان از وضع تحریمهای فلجکننده، سقوط نظام جمهوری اسلامی و ایجاد شکاف میان دولت و مردم است. پس اصولا نباید تصور کرد اکنون «متنبه» شدهاند، بلکه به واسطه شکست طرح اولیه، تغییراتی در حواشی ایجاد کردهاند. بیایید اندکی در پشت پرده پروسه «رفع تحریمها» دقیق شویم!
1- دولت ما بارها اعلام کرده میکوشد با رفع تحریمها، درهای اقتصاد کشور را به روی «سرمایهگذاران خارجی» باز کرده و بهاصطلاح معروف در پی آن است تا با «سرمایه» دیگران، خود را تبدیل به قدرتی اقتصادی کند اما نکته اینجاست که در دنیای امروز، هر سرمایهگذار خرد یا کلانی پیش از ورود به حوزهای جدید ابتدا به تحلیل استراتژیک بازار و محاسبه ریسک سرمایهگذاری میپردازد. یعنی اگر یک بازار نوپدید یا پساتحریمی مثل ایران، از قدرت تامین ریسک سرمایهگذاری دستکم به مدت 5 سال بهعنوان کمترین طول زمانی یک سرمایهگذاری جدید، برخوردار نباشد، از لیست خط خواهد خورد!
اکنون بندهای مختلف توافق ژنو یا لوزان را بهعنوان چارچوب و نمونهای از بهاصطلاح توافق نهایی مرور کنیم. تقریبا همه قیود زمانی رفع تحریمها وابسته به علت و عوامل مفهومی و سازمانی قابل تفسیر و بشدت مرتبط با سلایق سیاسی سایرین است. از جلب نظر آژانس دمدمیمزاج انرژی اتمی گرفته تا پروسه «راستیآزمایی» و مسیر نامتعین اقداماتی که ایران باید در مسیر رفع تحریمها انجام دهد. قصه «تعلیق تحریمها» به جای «لغو کامل» آنها و قیود متنوع گنجاندهشده در چارچوب لوزان بهعنوان آنچه آمریکاییها «تضمین برگشتپذیری تحریمها» میدانند نیز از دیگر موانع جلب سرمایهگذاران خارجی است.
کدام سرمایهگذار بزرگی حاضر میشود در بازار کشوری که بخش اعظم اقتصاد آن دولتی است و بهتازگی وارد یک برنامه راستیآزمایی 10 الی 25 ساله شده که به یک بهانه سیاسیون غربی مجددا براساس چارچوب توافق نهایی، «تحریمهای اقتصادیاش» از سر گرفته خواهد شد، با برنامهریزی 10 یا حتی 5 ساله حضور پیدا کند؟
البته این موضوعی است که پیش از این در لشکرکشی پرحجم اما شکستخورده دولت یازدهم به داووس با ارائه پیشنهادات متنوع و سخاوتمندانه رئیسجمهور به سرمایهگذاران خارجی در دیدارهای خصوصی نیز آزموده شد. هر چند بزککنندگان و بوقچیهای آمریکا در ایران پس از توافق لوزان نیز کوشیدند با بزرگنمایی حضور هیأتهای تجاری اروپایی و آمریکایی در تهران، خبر آماده شدن پیشنویس معاهدهها و قراردادهای تجاری در بخش خصوصی را با هدف هیجانی کردن جامعه برای «توافق نهایی» مخابره کنند اما ارسال تکذیبیههای مختلف از سوی غربیهای مسافر ایران، آبی بر آتش سادهانگاری مضاعف آنها شد. تیمهایی که اصرار داشتند خود را «توریستهای ساده» آمریکایی و اروپایی بنامند و با این وجود در بهترین هتلهای ایرانی بعضا حتی معاونان وزرا به استقبال آنها شتافتند اما هیچیک حاضر نشدند ریسک «تجارت به شرطها و شروطها» را به زیرمجموعه اقتصادی خود تحمیل کنند.
2- شرایط اقتصادی اروپا از دوره کشف و جذب سرمایه بازارهای نوظهور بسیار دور افتاده است و از توان «ریسکپذیری» بیش از وضعیت فعلی برخوردار نیست. حتی صنعتیترین کشورهای اتحادیه اروپا همچون آلمان نیز تاکنون بهرغم برگزاری شوهای اقتصادی متنوع در سفارت ایران، حاضر به پذیرش ریسک و غوطهور شدن در «دام اقتصاد سیاسی» ساخته و پرداخته آمریکا برای ایران نشدهاند.
حقیقت این است که آمریکا به بهترین شکل ممکن در حال کنترل عوامل مختلف بازی در حوزه اقتصاد است چرا که مهمترین برتری وی در جهان کماکان در فضای «اقتصاد جهانی» است و هیچ تمایلی ندارد آخرین حربه کنترل ایران را به این سادگی از دست بدهد. آمریکاییها بهتر از هر ایرانی از شرایط رو به رشد و قدرت فزاینده ما در منطقه و حتی فرامنطقه اطلاع دارند. آیا این سادهانگاری نیست گمان کنیم در شرایطی که فرزندخواندگان آمریکا در منطقه در حال جنگ رسمی با جبهه متحدان ایران هستند، حلقه قدرت ایستاده پشت پرده، به اوباما مجوز دهد تا وی یک «دوپینگ اقتصادی ویژه» تقدیم ما کند؟!
3- برخلاف آنچه در ایران نمایش داده میشود حتی اگر تحریمها لغو شود و هیچ سرمایهگذار خارجی نیز حاضر به تجارت با ایران یا سرمایهگذاری در بازار نشود باز هم «لغو تحریمها» منافع بسیاری در حوزه تجارت جهانی برای ما خواهد داشت. به طور مثال با لغو تحریمها قطعا ذخایر استراتژیک ایران در حوزههای مختلف صنایع نظامی و غیره با سرعت بازسازی خواهد شد که همین موضوع میتواند در موازنه قدرت میان ایران و عربستان بهعنوان ژاندارم منطقهای آمریکا و اسرائیل بسیار موثر باشد.
همه این موارد نشان از آن دارد که هدف آمریکا از ادامه مذاکرات و «دیپلماسی نمایشی» ستاندن امتیازات بیشتر از ایران در حوزه PMD و نفوذ در شاهراههای اطلاعات نظامی و اقتصادی ایران از طریق مفاد گنجانده شده در توافق نهایی احتمالی است و آمریکا هیچ قصدی برای «رفع تحریمها» در بلندمدت ندارد. آنچه در بحبوحه یک جنگ جهانی با حضور عوامل قدرتهای جهانی همچون آمریکا و ایران تعیینکننده است کسب «اطلاعات ویژه» از جزئیترین توانمندیهای نظامی حریف است که تغییر جهت مذاکرات از تنها موضوع رسمی یعنی «هستهای» به سمت «برنامه فضایی و موشکی ایران» توام با بازرسیهای بینظیر از «پایگاههای نظامی» حکایت از صحت تحلیل مطرحشده دارد.
اینها اطلاعاتی است که مرور آنها میتواند در تصمیمسازی نهایی دولت و تیم مذاکرهکننده کشورمان موثر واقع شود. بپذیریم که «دیپلماسی نمایشی» فعلی اوباما، با هدف امتیازگیری حداکثری از ایران با تحریک تقاضای دولت در فضای تخیلی سراب رشد و شکوفایی اقتصاد ایرانی، با کار و سرمایه آمریکا و متحدانش پیش میرود. غلبه بر این توهم بزرگ و فرود آمدن در دنیای حقایق سیاسی- اقتصادی تنها با کشیدن دندان لق آرزومندی با تصور موفقیت به قیمت تن دادن به شرط و شروط دشمن امکانپذیر است. لطفا طراحی دشمن را جدی بگیرید!
***************************************