تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۱  ، 
کد خبر : ۲۷۷۰۴۶
ارزیابی معاون وزیر نفت دولت‌های سازندگی و اصلاحات از عملکرد دولت‌های نهم و دهم در صنعت نفت

بابک زنجانی‌ها نتیجه شعـارهای بی‌محـتوا

سهــــیلا زمانی / S.Zamani@fdn.ir- اشاره: اردشیر فتحی‌نژاد سال‌ها در دولت های سازندگی و اصلاحات معاون وزیرنفت بوده و دربخش های مختلف این وزارتخانه و شرکت های تابع آن سابقه و تجربه دارد. فتحی‌نژاد درگفت‌وگو با فرهیختگان به بیان نکات تکان‌دهنده‌ای از شرایط فروش نفت در دوران تحریم‌ها می‌پردازد. او که سال‌ها معاون بین‌الملل وزارت نفت بوده در این گفت و گو به ریشه‌یابی ظهور اشخاصی مانند بابک زنجانی پرداخته و معتقد است در قضیه بابک زنجانی ساده‌لوحی انجام گرفته است.

*‌ در مورد فروش نفت در دولت‌های نهم و دهم و اتفاقات پشت پرده و درآمد حاصل از فروش این بزرگ‌ترین سرمایه ملی، صحبت‌های زیادی شده است. شما به‌عنوان فردی که سال‌ها در این سیستم مشغول به کار بودید، چه تحلیلی دارید؟

**‌ ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که در بحث عملکردی، باید به دو شاخص توجه داشت: 1- عاملین که به بافت مدیریتی و کارشناسی وزارت نفت برمی‌گردد و 2- نتیجه کار آنها.

سال 57 ما وارث صنعت نفتی شدیم که توان تولیدش در آن زمان، شش میلیون بشکه در روز بود. از این میزان، به جز پالایشگاه‌های بندرعباس و اراک، بقیه پالایشگاه‌های کشور، خوراک خود را دریافت می‌کردند تا فرآورده‌های مورد نیاز کشور را تولید و عرضه کنند و مازاد بر خوراک پالایشگاه‌ها را نیز صادر می‌کردند. (اراک و بندر عباس پس از انقلاب اسلامی ساخته شده‌اند.)

قیمت نفت در دوره انقلاب با بستن شیرهای نفت و محدود شدن عرضه نفت خام به بازارهای بین‌المللی، تا 48 دلار در هر بشکه رسید که البته آن زمان به دلیل اعتصاب کارکنان صنعت نفت، ما فروش یا صادراتی نداشتیم. نفتی را که در دوران قبل از انقلاب می‌فروختند، از دو الی سه دلار تا 11 دلار در هر بشکه بود. وضعیت فشار در چاه‌ها و مخازن نفتی به‌گونه‌ای بود که بدون هزینه‌های اضافی، این ظرفیت تولید را داشتیم.

اما در بخش گاز، بیشتر گازهای همراه را استحصال می‌کردند، به همین دلیل تعداد شهرهای تحت پوشش گاز طبیعی شاید از تعداد انگشتان یک دست هم تجاوز نمی‌کرد. چنانچه دوره پس از انقلاب را به دو مقطع تقسیم کنیم؛ مقطع نخست به زمان پیش از جنگ ایران و عراق برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که اعتصابات تمام شد و کارکنان صنعت نفت به سر کار خود بازگشتند، تنش‌های سیاسی جامعه کمی افت و تولید، استمرار پیدا کرد. ولی با فاصله کمی جنگ شروع و مقطع دوم آغاز شد.

در زمان جنگ، صنعت نفت دچار مشکلات فراوانی شد؛ نیروهای کارشناسی در بخش‌های مختلف که عمدتا نیروهای خارجی بودند با شروع انقلاب از ایران خارج شدند.

در دریا شرکت‌های چندملیتی کار می‌کردند. بعدها با انحلال آنان، شرکت نفت فلات قاره تاسیس شد. سرمایه‌گذاران خارجی، آن موقع به صورت مشارکت در تولید (Production Sharing) با ما کار می‌کردند. بعدها، قانون اساسی جمهوری اسلامی امکان ادامه این روش را ممنوع کرد.

*‌ یعنی هیچ‌گاه صفر تا صد مخزن یا چاه نفتی به خارجی‌ها واگذار نشد؟

**‌ بعد از انقلاب خیر، به هیچ وجه. قبلا آنها از مرحله اکتشاف تا تولید را سرمایه‌گذاری می‌کردند، سپس تولید را در دست می‌گرفتند و طبق قرارداد، در مخزن شریک بودند. کارشناسان خارجی اعم از فنی و مالی در حوزه‌های نفتی حضور داشتند و اعمال مدیریت می‌کردند.

پس از پایان جنگ، بیشتر توان مدیریتی صنعت نفت صرف بازسازی واحدهایی شد که مورد هجوم قرار گرفته بودند، چون اصل بر تامین نیازهای داخلی بود. هدف اصلی عراق هم، زدن تلمبه‌خانه‌ها و تاسیسات تولیدی و پالایشگاه‌ها و پایانه‌های صادراتی مثل جزیره خارک بود. بیشتر اوقات مدیریت عالی و میانی صنعت نفت در آن زمان، مصروف سرپا نگه داشتن تاسیسات صنعت نفت برای امور جاری کشور بود و توسعه و سرمایه‌گذاری، موضوع اصلی آن سال‌ها نبود.

این مسائل مربوط به دوران جنگ و زمانی است که کابینه جنگ، دولت را هدایت می‌کرد. ما شاهد تلاش مدیران جوانی بودیم که با آزمون و خطا و جان بر کف، سکان این کشتی توفان‌زده را به دست گرفته و با آرامش، آن را به ساحل رساندند.

پس از جنگ، دوره بازسازی آغاز شد. آغاز ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، دوره بازسازی صنایع نفت بود. در آن زمان، پالایشگاه آبادان تولید نداشت و دو پالایشگاه جدید اراک و بندرعباس نیز به خط تولید نرسیده بودند، توزیع فرآورده‌های نفتی کماکان با کوپن انجام می‌شد، تلاش شبانه‌روزی کارکنان صنعت نفت برای افزایش تولید و توسعه میادین به‌رغم محدودیت در خرید کالا و خدمات مورد نیاز، موجب شد زودتر از آنچه تصور می‌شد، واحدهای از مدار خارج شده صنعت نفت به مدار تولید بازگردند. پالایشگاه‌های اراک و بندرعباس نیز در زمان ایشان به بهره‌برداری رسیدند. در دریا سکوهای نفتی آسیب دیده بودند. پالایشگاه‌ها و ایستگاه‌های تقویت فشار، تلمبه‌خانه‌ها و چاه‌های نفت خسارات بسیاری را تحمل کرده بودند اما به لطف تلاش و همت دست‌اندرکاران صنعت نفت، بیشتر آنها به مدار تولید بازگشتند.

قیمت نفت خام متاثر از الزامات بازار و عرضه و تقاضا در آن زمان، نوسانات زیادی داشت. مثلا در ایامی که خلیج فارس ناامن شد، بهای نفت تا بشکه‌ای 6 دلار هم کاهش پیدا کرد و در مقاطعی نیز تا بشکه‌ای 28 تا 30 دلار به فروش می‌رفت. در این اواخر، درآمدهای کشور و تولید تثبیت شده بود و بخش مدیریتی و کارشناسی صنعت نفت از افراد باتجربه و دانش فنی، تشکیل شده بود که توانایی داشتند بار سنگین صنعت نفت را به دوش بکشند.

در دوره ریاست‌جمهوری خاتمی، که مهندس زنگنه سکان وزارت نفت را برعهده گرفت، وزیر از پشتیبانی نیروهای باتجربه سود می‌برد و خود نیز کوله باری از تجربه در زمینه‌های مختلف داشت. در آن مقطع، منطقه پارس جنوبی به‌عنوان یک تمدن جدید، پایه‌گذاری شد؛ هم اشتغالزایی شد و هم سرمایه‌گذاری در حوزه مشترک گازی با کشور همسایه، قطر. حدود 60 هزار نفر مشغول به کار شدند. کشور به کارگاه بزرگ پشتیبانی عسلویه تبدیل شده بود.

حاصل آن دوره، «عصر طلایی صنعت نفت پس از انقلاب» نامیده شد. کشور به لحاظ توان سیاسی و اقتصادی در شرایطی قرار داشت که شرکت‌های بزرگ و First Class اروپایی وارد میدان رقابت شده و برای گرفتن پروژه‌ها و مشارکت با ایران، اظهار تمایل و رقابت می‌کردند و ما قادر بودیم از بین رقبا، بهترین‌ها را با بهترین قیمت، انتخاب کنیم. خروجی این ایام را می‌توان چنین بیان کرد که ما به ظرفیت چهار میلیون و 180 هزار بشکه نفت خام در روز رسیدیم و در امر صادرات هم مشکلی نداشتیم. بازار خود را داشتیم و در عرصه بین‌الملل، رقبای ما نسبت به توانایی‌های ایران، منفعل بودند. رقابت سالمی بود و مشکلی برای صادرات و فروش نفت خام و در مواردی، فرآورده‌های نفتی نداشتیم.

سال 84، که دوره دولت اصلاحات تمام شد، در صنایع نفت اتفاق قابل توجهی رخ داد، که با انگیزه‌ای که من هنوز هم علتش را نمی‌دانم، تمامی مدیرانی که در گذشته تجربه‌ای گرانبها داشتند، به عمد منفعل شدند و با تشکیل تیم‌هایی، حتی در رده‌های میانی هم آنها را شناسایی کرده و از خدمت، معاف‌شان می‌کردند. افرادی را در سطوح میانی و عالی مدیریتی نفت به کار می‌گرفتند که سابقه‌ای نداشته و با الفبای صنعت نفت آشنا نبودند. هر دو سال یک‌بار، یک وزیر نفت عوض شد که خودش پدیده‌ای نوظهور در صنعت نفت بود؛ کسی که تجربه فروش ماکارونی، قماش، رب گوجه‌فرنگی و نخود و لوبیا را داشت، عنان وزارت نفت را برعهده گرفت که نه تخصص فنی و نه توانایی انجام کار را داشت.

این همان دوره‌ای است که کارشناسان از آن به‌عنوان «دوره سیاه صنعت نفت» نام می‌برند، چون این انتخاب را نوعی اهانت به خود تلقی می‌کردند و در نتیجه، منفعل شدند. صنعت نفت جایی نیست که بتوان آن را منفک از دنیا با تکنولوژی یک کشور و به تنهایی به پیش برد. ما نمی‌توانیم خود را از دنیا جدا کرده و به تنهایی این صنعت را توسعه دهیم. هیچ وقت هم این ارتباط را قطع نکرده‌ایم فقط در مقاطعی از این ارتباط، نیازمان را ارزان‌تر به دست آوردیم و در مقاطعی گران‌تر. نتیجه شعارهای بی‌ربط و بی‌محتوا آن بود که در دنیا روی ما بسته شد اما نگفتند خدمات را با قیمت بسیار گران‌تر گرفتیم و بابک زنجانی‌ها درست کردیم، چون این ارتباط را که نمی‌توانستیم قطع کنیم. کاش می‌شد اینها را به عدد و رقم بیاوریم تا بگوییم زیان ما به علت این سوءتدبیر و عدم مدیریت صحیح چقدر بوده است؟ من سود به دست نیامده را نمی‌گویم، بلکه زیان ملی را عرض می‌کنم.

*‌ در این زمینه می‌توانید چند مثال بیاورید.

**‌ بله کشور ما در دولت‌های نهم و دهم در حوزه‌های مشترک سرمایه‌گذاری قابل توجهی نکرده است. صنعت نفت هم، همان‌طور که می‌دانید، جایی نیست که امروز در یک پروژه سرمایه‌گذاری کنید و از فردای آن روز، برای محاسبات سود خود، کنتور بیندازید؛ بازگشت سود سرمایه، طولانی‌مدت است.

اکتشافات ما در این مدت منفعل بود، تولیدمان هم همین‌طور. به علت افت فشار، مخازن ما تنبل و امکانات تولید ما محدود شد، صنعت نفت باید در این زمینه مرتب سرمایه‌گذاری می‌کرد که بتواند تولیدش را حفظ کند. ما نه‌تنها افزایش تولید ندادیم بلکه کاهش تولید هم پیدا کردیم. متقابلا در آن هشت سال کشورهایی که با ما مخزن مشترک داشتند بیکار ننشسته و کار کرده و برداشت کرده‌اند، این یعنی زیان ملی.

وزیر نفت قول داده که ظرفیت تولید را به پنج میلیون بشکه در روز برساند و رسیدن به سال 84، یکی از اهداف ایشان است. یعنی می‌خواهد خود را به همان چهار میلیون بشکه‌ای برساند که تحویل دولت نهم داده بود. یک میلیون بشکه هم که از میعانات گازی دارند که جمعا می‌شود پنج میلیون. من به توانایی‌های ایشان اعتماد دارم و مطمئنم که این اتفاق می‌افتد البته اگر شرایط عمومی کشور هم همراه باشد و مشروط بر اینکه تامین مالی اجرای پروژه‌های صنعت نفت از کمند پرداخت یارانه‌ها رهایی یابد.

هشت پالایشگاه را در عسلویه به‌عنوان پالایشگاه‌های سیراف پیش‌بینی کرده‌اند، پالایشگاه‌هایی که هرکدام ظرفیت پالایش 60 هزار بشکه را دارند که از محل همین افزایش تولید، خوراک آن را پیش‌بینی کرده‌اند. انتظار می‌رود که محدودیت‌های ایجادشده بین‌المللی برای صادرات به‌زودی برداشته شود. متاسفانه یکی از مشکلات ایجاد شده از دست دادن بازار فروش است. الان اگر حتی به توان تولید سابق هم برسیم، دیگر آن بازار سابق را نداریم و آن را از دست داده‌ایم و مسلما رقبای ما به این سادگی، میدان را خالی نمی‌کنند.

*‌ پس با توجه به سمت و سوی مذاکرات هسته‌ای، پیش‌بینی شما از تداوم سیاست‌های نفتی ایران چیست؟

**‌ من امیدوارم مسائل ما در عرصه جهانی به سمت و سویی پیش رود که بتوانیم مجددا بازار خود را به دست آورده و توان تولیدمان را افزایش دهیم و با امکان صادرات خود، هماهنگ شویم، در غیر این صورت، ما باید دوباره استمرار ضرر و زیان خود را شاهد باشیم.

*‌ واقعا هیچ عدد و رقمی را نمی‌توانید بیان کنید، چون همه اینها، از دست دادن بازار، مشتریان سنتی و... روی زیان ملی می‌رود و محاسبه می‌شود. بازپس‌گیری آنها کار سختی است.

**‌ قابل محاسبه است. این یک حرف سیاسی نیست. خساراتی را که در هشت سال دوره جنگ دیدیم، قابل قیاس با دوره هشت ساله دولت نهم و دهم نیست. یعنی تصورم این است که اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.

*‌ چطور؟

**‌ ما در حوزه‌های مشترک به صورت مناسبی سرمایه‌گذاری نکردیم. در یک مورد، تنها، دو فاز را افتتاح کردند که هر دو آماده افتتاح نبودند. سه فاز دیگری که در گذشته کارهایش انجام شده بود، یعنی فازهای 6 و 7 و 8 و باید گاز استحصالی آن برای تزریق به جنوب منتقل می‌شد، با By pass به پالایشگاه خشکی وصل کردند و مشعل خشکی آن را روشن کردند و گفتند این دو فاز دیگر در مرحله بهره‌برداری است، در صورتی که حداقل کسانی که آنجا کار می‌کردند، می‌دانستند که این دو فاز نه چاه دارد، نه خطوط ارتباطی‌اش وصل است و نه... فقط تاسیسات خشکی آن به مرحله‌ای رسیده بود که می‌شد فلرهای آن را روشن کنند. این را به منزله افتتاح دو فاز معرفی کردند. سابق بر این، مدیران صنعت نفت، مصرف گاز تزریقی به مخازن را در شبکه مصارف خانگی خیانت تلقی می‌کردند. اما کاری که خیانت تلقی می‌شد، در به اصطلاح «پاک‌ترین دولت تاریخ» انجام دادند، فقط برای اینکه بگویند فازی را افتتاح کرده‌اند.

*‌ تصورم این است که چون آدم‌های فنی و کارشناسی نبودند، اطلاع چندانی هم از عمق ماجرا و چگونگی روشن کردن فلرها یا تزریق گاز و... نداشتند؟

**‌ نه، اصلا. به نظر من کاملا واقف بودند که چه می‌کنند. ببینید بعضی اوقات حرف‌هایی زده‌اند که هیچ منفعت ملی به دنبال نداشته اما دنیا را علیه ما شورانیده‌اند. چگونه فرض کنیم که نمی‌دانسته‌اند. در حوزه‌های مشترک، تولید ما حداقل بود و رقبا درنهایت تلاش بودند و برداشت کردند. چه کسی جوابگوی این ضرر و زیان است. ما در حوزه‌های مشترک، تولیدمان متوقف شد، اما حریف بدون توقف ادامه داد.

*‌ بله، خب مسلما صبر نکرده و نباید هم بکند.

**‌ دقیقا نباید صبر کند. برده و استفاده کرده است. ما در این فاصله بازارمان را از دست دادیم و دیگران برده و استفاده کرده‌اند. الان همه متخصصان ذی‌ربط صنعت نفت کشور بسیج شده‌اند که این بازار را برگردانند. دقیقا مثل بقیه مسائل کشور که همه بسیج شده‌اند که کشور را چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین‌المللی، به دوره قبل از دولت آقای احمدی‌نژاد برگردانند. در وزارت نفت هم دقیقا همین است. همه یکجوری تلاش می‌کنند تا به آن سال‌ها برگردند. حالا شما خسارات این بازگشت‌ها را محاسبه کنید.

در بخش‌های دیگر نیز، وضعیت به همین گونه بوده است. مثلا در قراردادهای بین‌الملل، قراردادی را معوق کردند. حال خسارات این تعویق‌ها به لحاظ سرمایه‌گذاری‌هایی که ما کردیم و مستهلک شده و از بین رفته است تا گرفتاری‌های بین‌المللی که برای ما درست شده و عدم‌النفعی که داشتیم... همه اینها قابل محاسبه است. 10 سال ما گاز تولید شده را سوزاندیم و هدر دادیم. تاسیسات ایجاد شده و از بین رفته، حالا باید به صد جا جواب پس بدهند که چرا این‌طور شد؟

برای گرفتن نفت خام کشور آذربایجان، ما در دو پالایشگاه تهران و تبریز سرمایه‌گذاری کردیم. خط لوله را از نکا Reverse کردیم به این طرف که نفت خام را از آن طرف بیاوریم. اینها همه محاسبات دقیق شده بود یعنی به جای اینکه نفت خام را از جنوب به تهران و تبریز منتقل کنیم، هزینه انتقالش، نیروی انسانی و خطوط لوله را درگیر کنیم، بعد نفت را بیاوریم تهران و بعد تبریز، گفتیم از کشور آذربایجان بیاوریم و به تبریز و تهران بدهیم و بعد نفت جنوب را صادر کنیم. پشت این محاسبات، عقل و منطق بود. کشور روی این کار سرمایه‌گذاری کرد. بعد یک‌شبه آمدند گفتند این کار عبثی بوده، عملیات اتفاق افتاده و برنامه‌ریزی شده را هوا کردند و گفتند در این قرارداد حرف و حدیث زیاد است.

در این مملکت که یک نفر کار می‌کرد، صدتا چشم او را می‌پایید، چه جای حرف و حدیث می‌توانست باشد. کار را به همین راحتی تعطیل کردند. یعنی جایی که یک منفعتی براساس برنامه و مطالعه پیش‌بینی شده بود، تعطیل کردند. اینها را می‌شود به عدد و رقم درآورد. این که من عرض می‌کنم خسارت این دوره بیشتر از دوره جنگ اگر نباشد، کمتر هم نیست، براساس این اطلاعات است. بخشی از اینها را شاید بتوان گفت که دوباره تلاش می‌کنیم و برمی‌گردانیم، جلوی ضرر را از هر کجا بگیری، منفعت است. اما نیروی انسانی‌تان را چه می‌کنید؟ آدم‌هایی از این سیستم خارج شدند که حاضر نیستند دوباره بازگردند چون با آنها بدرفتاری شده است.

به تعبیری از این دوره آقای زنگنه، به زنگنه 3 یاد می‌شود، یعنی سومین دوره بازگشت زنگنه به وزارت نفت. در این دوره، یکی از مشکلات وزیر، خلأ نیروی انسانی در همه سطوح است. قدر آن مدیران را بخش خصوصی می‌دانست که بسیاری از آنها را جذب کرد. ظرف آن هشت سال هم متاسفانه، افرادی را تربیت نکردند که بعدا بتوانند جایگزین کنند.

*‌ صنعت نفت همیشه زاینده بود. همیشه افراد مجرب خود را تربیت می‌کرد که در موقع لزوم، جایگزین داشته باشد. متاسفانه افرادی که اداره امور را در دست داشتند، ‌انگیزه ثانویه‌شان، انجام امور شرکت نفت بوده است. خب، این اتفاقات که به منابع انسانی بازمی‌گردد، چگونه باید خساراتش را محاسبه کرد؟

**‌ در دومین دوره وزارت آقای زنگنه، با بررسی‌های انجام شده به این نتیجه رسیدند که به لحاظ تخصصی، در آینده در بخش صنایع بالادستی بیشتر متخصصان مجرب، در شرف بازنشستگی هستند. از این رو، تعدادی نخبه را انتخاب کردند و برای آموزش به کشورهای اروپایی و کانادا به‌عنوان بورسیه فرستادند که تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی‌ارشد و دکتری در این بخش تکمیل کنند و به کشور بازگردند.

البته انتخاب آنان هیچ شباهتی با نحوه انتخاب بورسیه‌های دولت بعدی نداشت و صرفا براساس صلاحیت علمی آنان صورت گرفته بود. برگشت این افراد مصادف شد با پایان دولت آقای خاتمی و شروع دولت نهم. الان بررسی کنید، ببینید این افراد کجا هستند؟ عمده سرمایه‌گذاری انجام شده در این زمینه از دست رفت. این افراد برای این زمان، مفید بودند. بالغ بر 300 نفر را فرستادند که بعید می‌دانم تعداد قابل توجهی مانده باشند، تعداد کم باقیمانده هم در جای مناسب خود قرار ندارند. این هم که در واقع، یک خوراک طبخ شده سر سفره بود، درست استفاده نکردند. این خسارت‌ها چگونه قابل محاسبه است!؟

باید اکنون به دنبال چاره‌اندیشی باشیم. باید این را بدانیم و تجربه هم کرده‌ایم که عدم حضور فعال در صحنه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... زیان ملی گسترده‌ای را به دنبال خواهد داشت.

امسال انتخابات داریم. ما همه در یکجا منافع مشترک داریم آن هم اداره صحیح امور مملکت است. حضور فعال و متمدنانه ما می‌تواند این نوید را بدهد که قطار روی ریل خود به آرامی حرکتش را ادامه دهد. خوشبختانه این دو سال شاهد اتفاقات خوب در مملکت بودیم. کشور با مدیریتی صحیح، هرچند با مشکل، اداره می‌شود.

*‌ کمی از بحث دور شدیم. در مورد مساله بابک زنجانی و محموله‌های نفتی به فروش رفته توسط او توضیح دهید. وزیر نفت در نشستی با خبرنگاران عنوان کرد که اگر همه اموال بابک زنجانی را هم بفروشند، به اندازه یک پنجم بدهی‌های او به نفت نیست. این اموال چرا و چگونه به دست بابک زنجانی رسید؟ چه چیزی باعث شده که الان زنگنه به بخش خصوصی بی‌اعتماد شده و مخالف سپردن کارها به این بخش است؟

**‌ آقای زنگنه به بخش خصوصی بی‌اعتماد نشده است، قواعد بازی را رعایت می‌کند تا ماجرایی شبیه زنجانی پیش ‌نیاید. به اعتبار و اعتماد بخش خصوصی  در دولت قبل لطمه جدی وارد شده است. آقای زنگنه همیشه بخش خصوصی را حمایت می‌کرده اما با رانت‌خواری مخالفت بنیادی دارد و رانت‌خواران را مانع توسعه و ضد عدالت اجتماعی می‌شناسد. راجع به بحث بابک زنجانی، خیلی گفته و شنیده شده است، وقتی قطار را از ریلش خارج می‌کنید، هر اتفاقی ممکن است بیفتد.

از نظر من بیش از بابک زنجانی، مقصر کسانی هستند که وضعیت کشور را به جایی رساندند که برای فروش نفت خام ناگزیر سراغ امثال بابک زنجانی بروند. انتظار داریم دستگاه قضایی پشت صحنه آقای زنجانی را کشف کند. می‌گویند در دو دوره دولت آقای احمدی‌نژاد، درآمد نفت معادل همه عمر صنعت نفت ایران از زمان دارسی تا شروع دوره دولت ایشان بوده است، باید دید این درآمد هنگفت در زندگی مردم چه اثری داشته است.

حال یک مورد آن شده بابک زنجانی. من اطلاعی از پرونده ایشان ندارم ولی می‌توانم به سخنان یکی از نمایندگان مجلس که در روزنامه «شرق» اخیرا به چاپ رسیده است، اشاره کنم. یکی از اعضای کمیسیون انرژی می‌گوید بابک زنجانی را قبل از دستگیری به کمیسیون انرژی آوردیم و با او در این‌ زمینه صحبت شد و صدایش را ضبط کردیم. آقای زنجانی در اظهارات خود، ارتباطش با چند نهاد و وزارتخانه را اعتراف کرده است. این نماینده در ادامه سخنانش می‌گوید: «از دستگاه قضایی می‌خواهم به این فایل‌های صوتی مراجعه و به بسیاری از حقایق دست پیدا کند.» من هم به‌عنوان یک شهروند، انتظارم همین است. بسیار ساده‌اندیشی است که تصور کنیم جوان ناشناخته‌ای وارد سیستمی شده و امین شناخته شود، تا آن حد که منابع ملی و بیت‌المال را در اختیارش بگذارند و بگویند، محموله‌ها را ببر و بفروش. این خیلی ساده‌لوحانه است.

ما که به پرونده او دسترسی نداریم ولی عقل که داریم. این آدم نمی‌تواند به خودی خود، این کارها را انجام داده باشد. نماینده مجلس هم که اینچنین می‌گوید. ممکن است در حوزه‌های دیگر هم چنین اتفاقی افتاده باشد که نفت خام را گرفتند، بردند، فروختند و پولش را برنگرداندند.

امیدوارم این مسائل هرچه زودتر روشن شود و این پول‌ها به مملکت بازگردد.

*‌ با این تفاسیر، نظر شما در مورد ورود نفت ایران به بازار و افت قیمت پس از آن، چیست؟ به‌رغم آنکه آقای زنگنه در پاسخ به خبرنگاران گفته بود حداکثر یک ماه پس از برداشتن تحریم‌ها، به مسیر قبلی خود بازمی‌گردیم، به نظر نمی‌آید که با توجه به شرایط موجود، بتوان خیلی سریع، این قطار را دوباره به ریل خود بازگرداند.

**‌ من از توانایی‌های آقای زنگنه با خبرم و می‌دانم مدیر توانایی است، در عرصه بین‌المللی هم تاثیر‌گذار است. این بحثی است که حرفی در آن نیست. به هرحال، قیمت نفت را عرضه و تقاضا و بازار نفت معلوم می‌کند. اگر عربستان سعودی با همین وضعیت به کار خود در بازار ادامه دهد و عراق هم همین‌طور و ایران هم به سقف تولید خود برسد و این میزان را وارد بازار کند، منطق دو دوتا، چهارتای اقتصاد می‌گوید عرضه و تقاضا به هم می‌خورد و برای قیمت‌ها، افتی شدید دور از انتظار نیست. اما باید منتظر بود و دید. البته به هر نحو شده ما باید بازار از دست داده دولت قبل را دوباره به دست بیاوریم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات