روزنامه کیهان **
دولت ترکیه بر لبه پرتگاه/ سعدالله زارعی
تحولات هفته گذشته در مناطقجنوبی ترکیه و مناطق شمالی سوریه از یک تغییر عمده در جنگ سوریه خبر میدهند. یک ماه پس از آنکه شایعات روی پایان حکومت بشار اسد تا آخرماه مبارک رمضان تمرکز داشت، هماینک طرفهایی که منبع اصلی چنین شایعاتی بودند- ترکیه و داعش- با یکدیگر درگیر شدهاند! حمله تروریستی انتحاری شش روز پیش داعش در شهر کوچک مرزی «سوروچ»- متعلق به ترکیه- که به شهر کردی کوبانی- متعلق به سوریه- نزدیک است، به محل تجمع جمعی از اعضای گروههای چپگرا و عمدتا کرد ترکیه حمله کرد و در پی آن نزدیک به چهل نفر کشته شدند، زنگ خطر را برای ترکیه به صدا درآورد چرا که از یک سو این اتفاق در داخل خاک ترکیه صورت گرفته و ناقض توافق محرمانه اردوغان و داعش به حساب میآمد و از سوی دیگر کشته شدن کردهای ترکیه سوءظن احزاب کردی علیه دولت ترکیه را سبب میشد کما اینکه دو روز پس از آن، P.K.K -حزب کارگران کرد- بطور رسمی اعلام کرد که دو نظامی ارتش ترکیه را به تلافی واقعه سوروچ کشته است.
پس از آن ترکیه از یک طرف مرزهای خود که تاکنون مهمترین مجرای ورود و خروج داعش سوریه و عراق بود، بست و اعلام کرد 500 نفر از اعضای داعش را در استانهای جنوبی خود بازداشت کرده و دفاتر و سایتهای این گروه را در سراسر ترکیه بسته است و از طرف دیگر به تلافی کشته و زخمی شدن دو نفر از نیروهای ارتش این کشور در مرز سوریه حملات گستردهای را متوجه مواضع داعش در استان حلب نمود. در این رابطه گفتنیهایی وجود دارد:
1- واقعه شهرمرزی سوروچ (Suruc) ترکیه- تابع استان شانلی اورفه و در 15 کیلومتری کوبانی- دامنه اعتراض کردهای ترکیه علیه دولت اردوغان را گسترش داد و بیم آن میرفت که منطقه کردنشین ترکیه که 21 استان شرق و جنوب شرق این کشور دربرگرفته و حدود 19 میلیون نفر را شامل میشود را دستخوش ناآرامی شدید کند کما اینکه نشانههای آن حتی در استانهای غیرکردی نظیر استانبول هم مشاهده شد. به همین جهت دولت اردوغان در هفته گذشته برای اولینبار پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002، کابینه امنیتی تشکیل داد و اقدامات وسیعی را به اجرا درآورد. این اقدامات شامل ممانعت پلیس ترکیه از شکلگیری اعتراضات خیابانی بود که در چندین مورد به درگیری شدید پلیس با معترضان منجر شد. اقدام دیگر اردوغان حمله به مناطقی در منطقه کوبانی سوریه بود. او مدعی شد که دهها نفر از اعضای این گروه را کشته است. همزمان با آن، دستگاه امنیت ملی ترکیه- mit - اعلام کرد که 500 عضو داعش را در مناطق جنوبی ترکیه بازداشت کرده و به فعالیتها و اجتماعات داعش در این کشور خاتمه داده است. با این وصف میتوان گفت اردوغان حدود چهار سال پس از همکاری با داعش اینک از بیم بروز بحران در مناطق کردی و علوینشین ترکیه، ظاهرا به تغییر رویه روی آورده است!
2- حدود یک سال پیش که داعش منطقه کوبانی در شمال غرب استان حلب را تصرف کرد و با کردهای سوریه (Pyd) و کردهای ترکیه (PKK) درگیر بود، دولت اردوغان با حمله به داعش در کوبانی مخالف بود و حتی با حمله به کردهای در حال اعزام ترکیه و کشتن تعدادی از آنان، مانع کمک کردهای ترکیه به همکیشان سوری خود شد و به بهانه اینکه باید در مناطق مرکزی سوریه توامان با داعش و ارتش مقابله کرد، مانع عملیات علیه داعش میشد. البته در آن مقطع، در نهایت، کردهای سوریه توانستند کوبانی را بازپس بگیرند. داعش طی یک ماه اخیر بار دیگر به مناطقی از کوبانی دست پیدا کرد ولی بار دیگر کردها توانستند بر داعش غلبه کرده و بخشهای عمده این منطقه را از حضور آنان پاک نمایند بنابراین میتوان گفت حمله دیروز نیروی هوایی ارتش ترکیه به داعش در کوبانی در حالی صورت گرفته که این گروه در کوبانی صاحب قدرتی نبوده است و باز این در حالی است که داعش در شمال استان حلب در دو سوی اتوبانی که ترکیه را به مرکز حلب وصل میکند، حضور دارد و از طریق همین اتوبان- حتی همین امروز هم- پشتیبانی میشود که اگر این پشتیبانی یک هفته قطع شود، قطعا داعش ناگزیر به فرار یا پذیرش مرگ در استانهای حلب، رقه و دیرالزور خواهد بود. پس اگر اردوغان در پی زدن ضربه واقعی به داعش بود، این کار را در حلب انجام میداد نه در کوبانی یا قامشلی! اینکه منابع اطلاعاتی ترکیه بطور غیررسمی اعلام کردهاند که دفاتر و سایتهای داعش در ترکیه را مسدود کردهاند، هم اگر واقعیت داشته باشد که امکانی برای تایید و تکذیب آن وجود ندارد، خود اعتراف به همپیمانی اردوغان و داعش است. اگرچه بدون این اعلام هم دلایل و اسناد روشنی از آن حکایت میکردند.
3- حمله داعش به تجمعی در شهر سوروچ (با 735 کیلومتر مساحت و حدود 60 هزار نفر جمعیت) و کشتن نزدیک به چهل عنصر عمدتا کرد، یک اقدام انتحاری حساب شده بود. طی دو هفته گذشته، داعش تغییر در سیاست ترکیه درباره سوریه را درک کرده بود و میدانست که شرایط به ضرر داعش و به نفع اسد جریان پیدا کرده است، حمله داعش به یک تجمع کردی میتوانست خطر فوقالعاده و غیرقابل تحملی را به اردوغان وارد نماید. چرا که حزب عدالت و توسعه پس از شکست نسبی در انتخابات اخیر و نیازی که به توافق داخلی برای ادامه حکومت دارد، به اندازه کافی دچار مخمصه شده است. درگیری اردوغان با کردهای ترکیه و بهم ریختن وضع امنیتی سیاسی در استانهای شرقی و جنوبی سبب فروپاشی دولت کنونی میشود و داعش از این موضوع به خوبی آگاه است. داعش میتوانست اقدام علیه اردوغان در آنکارا و بطور کلی در یک شهر دیگر که اکثریت جمعیت آن را «ترکهای سنی» تشکیل میدهند، انجام دهد، اما آن را در یک شهرکردی و علیه کردها انجام داد تا به اردوغان بگوید میتوانم دستکم 20 استان را بهم بریزم.
4- «ترکیه اردوغان» به نقطهای رسیده که ناگزیر به انتخاب است و در عین حال در معرض یک خطای تاریخی هم قرار دارد. دولت اردوغان و سیستم امنیتی آن نمیتواند وضع فعلی که بر مبنای ایجاد یک اتحاد تروریستی علیه دولتهای سوریه و عراق است را ادامه دهد چرا که از یک سو بر خلاف سالهای گذشته، هم اینک متحدان عرب اردوغان علیه بشار و مالکی، در حال ترک میدان هستند و ترکیه اگر میخواهد رویه گذشته را ادامه دهد باید این راه را به تنهایی برود و این در حالی است که وضع داخلی حزب عدالت و توسعه مانند گذشته نیست از سوی دیگر عبور نظام سوریه از ضربالاجل رمضان که اردوغان، زیادی روی آن حساب کرده بود و عملیات همزمان و موفق ارتش سوریه در منطقه زبدانی، منطقه درعا و منطقه بادیهًْالشام - تدمر- نشان داد که دولت سوریه، پس از 4 سال که در محاصره و مضیقه بوده است، هنوز بر ائتلاف تروریسم برتری دارد. بنابراین ادامه خصومت با اسد به جایی نمیرسد. این در حالی است که بازگشت از مسیر پر خطای گذشته، برای اردوغان بدون هزینه نیست، داعش که به هر حال بین 10 تا 30 هزار نیروی نظامی دارد اگر با شکست در سوریه و عراق به سمت ترکیه برود که با توجه به مجاورت مرزی آنان در استانهای نینوای عراق، رقه و حلب سوریه و منحصر بودن اتصال مرزی داعش به مرزهای ترکیه، این احتمال بسیار زیاد است، دولت اردوغان و ارتش آن نمیتوانند در برابر داعش بایستند و این خواه ناخواه ترکیه را برای سالها درگیر بحران امنیتی میکند و لذا امروز انتخاب ادامه همپیمانی یا قطع همپیمانی با داعش برای دولت ترکیه هزینه سنگین دارد و صد البته و علیرغم هزینه سنگین، ترکیه نمیتواند همپیمانی با داعش را ادامه دهد چرا که با ادامه همپیمانی ترکیه- داعش و نیز بدون آن، شکست داعش و سرازیر شدن آن به ترکیه حتمی است.
اما دولت اردوغان و ترکیه در معرض یک خطای فاحش تاریخی قرار دارند و نشانههای آن هم مشاهده میشود. در یک خبر غیررسمی که «اسکاینیوز عربی» - وابسته به امارات- منتشر کرد، حمله هواپیماهای جنگی ترکیه شامل جنگندههای پیشرفته F16 به منطقه کوبانی در قالب «ائتلاف ضد داعش» و با هماهنگی فرماندهی ناتو مستقر در پایگاه اینجرلیک - واقع در جنوب ترکیه- صورت گرفته است. اگر این واقعیت داشته باشد، اردوغان، ترکیه را به سمت یک پرتگاه هولناک سوق داده است و باید شرایط امروز لیبی را پیش چشم خود مجسم نماید. در جریان حمله ناتو به لیبی که در پوشش کمک به مردم لیبی و با مشارکت حداقل 17 هواپیمای جنگی ترکیه صورت گرفت، جمع زیادی از اتباع ترکیه در این کشور قربانی این همپیمانی شدند. همپیمانی ترکیه و آمریکا و ناتو در حمله به سوریه هم میتواند این خطرات را با ضریب بیشتر متوجه ترکیه کند چرا که حمله به سوریه، حمله علیه هر دو طرف جبهه یعنی جبهه مقاومت و جبهه تروریسم (با محوریت داعش) میشود و از این رو ترکیه پس از این حمله باید نگران دو واکنش سنگین باشد. اگر ترکیه اردوغان در اصلاح راه به آمریکا و ناتو تکیه کند، قطعا - براساس آنچه گفته شد- دچار بحران شدید امنیتی میشود و نمیتواند از آن خارج شود. ترکیه برای اصلاح رویه غلط قبل فقط یک راه دارد و آن هم حل و فصل موضوع از طریق مراجعه به جبهه مقاومت و مذاکره مستقیم و علنی با دولت سوریه است. اگر ترکیه این راه را برگزیند میتواند از حمایت جدی ایران برخوردار باشد. اردوغان باید بداند که آمریکا و ناتو قادر به مهار اعتراضات کردها و علویها در ترکیه نیستند ولی ارتباط برادرانه ایران با دولت اردوغان و با کردها و علویهای ترکیه میتواند این امکان را برای حل مشکل امنیتی ترکیه فراهم آورد.
******************************************************
روزنامه قدس ***
عامل «ایدز» وارد ایران می شود/ محمدحسین جعفریان
تصور کنید شما بیمارید و برای درمان نیازمند یک فرآورده خونی هستید، به بیمارستانی مراجعه و آن را دریافت میکنید. ...
اما ماهها و سالها بعد در اوج اندوه و بدبختی درمییابید فرآورده خونی که کلی پول داده و برای درمان آن را خریده بودید، آلوده بوده و نه تنها به درمان بیماری شما کمکی نکرده، بلکه یک بیماری جدید که تقریباً معادل مرگ و درمان ناپذیر است را به شما هدیه کرده! در این زمان چه حالی به شما دست میدهد و آیا با عامل چنین جنایتی، وقتی قربانیان صدها و هزاران نفر باشند، چه باید کرد؟!
با کمال تأسف چند دهه پیش یک شرکت فرانسوی به نام «مریو» فرآوردههای خونی آلوده به بیماری ایدز و هپاتیت را به عنوان محصول پاک و سالم به برخی کشورهای جهان از جمله کشور ما صادر کرد. نتیجه این جنایت در ایران، ابتلای انبوهی از بیماران هموفیلی بود که از این فرآوردهها استفاده کرده بودند. پرونده قضایی خونهای آلوده از زمان به جریان افتادن، فراز و فرود بسیاری را گذراند و سرانجام با نگارش رنجنامه پدر دو بیمار هموفیلی که فرزندانش به خاطر مصرف این خونها به ایدز آلوده شده بودند، خطاب به رهبر معظم انقلاب، از سال 1376، به صورت جدی مطرح و در قالب کیفری در قوه قضاییه پیگیری شد.
این جنایت بشری در سالهای زمامداری «لوران فابیوس» در فرانسه رخ داد. او نخست وزیر بود که خونهای آلوده به ویروسهای خطرناک در فرانسه تولید و توزیع شد و انستیتو «مریو» فرانسه این محصولات بشدت آلوده را صادر کرد. گفته میشود این خونهای آلوده بیآنکه مراحل آزمایش را طی کنند، به دستور نخست وزیر وقت، یعنی همین جناب فابیوس وارد بازار شدند. این خونهای آلوده بسیاری از بیماران معصوم و بویژه جمعی از کودکان را در کشورهای آلمان، ایتالیا، آرژانتین، عربستان، عراق و ایران به هپاتیت و ایدز مبتلا کردند. از آن سالهای دور تا امروز بسیاری از این بیماران بیآنکه شاهد مجازات عامل بدبختی خود باشند، فوت کردهاند. با کمال تأسف هر چند سایر کشورها دستکم توانستهاند نسبت به دریافت غرامت از فرانسه و شرکت «مریو» موفق شوند، اما تا هنوز قربانیان ایرانی این پرونده با وجود رنجهای بسیاری که متحمل شدهاند، موفق به دریافت هیچ غرامتی از فرانسویها نشدهاند.
قربانیانی که بسیاری از آنها هنوز زندهاند و آثار این جنایت روزگارشان را تباه کرده است. حالا عامل اصلی این پرونده شرمآور که در گفت و گوهای هستهای کشورمان نیز یکی از عوامل اصلی سنگاندازیها و ایجاد موانع بود، روانه تهران است.
مجرم با پای خویش به محل جنایتش برمیگردد. من نسبت به توافقات نظر خاصی ندارم و از شادی مردم شادم و زحمات فرزندان این سرزمین را در این راه میستایم. اما به نظرم زمان خوبی است تا قوه قضاییه کشورمان این جانی را به سزای عملش رسانده و یا دستکم مردم ایران و خانواده قربانیان در این سفر، کثافتکاری وی را به یادش بیاورند که چگونه برای کسب سود بیشتر، صدها تن از فرزندان این دیار را به خاک سیاه نشاند!
******************************************************
روزنامه جمهوری اسلامی ****
اعترافات تاریخی
بسمالله الرحمن الرحیم
جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا روز پنجشنبه در جلسه کمیته روابط خارجی سنای آمریکا درباره توافق هستهای با ایران گفت: «دولت آمریکا به دنبال تعطیلی کامل برنامه هستهای ایران نبوده و فقط میخواست مانع از رسیدن ایران به سلاح اتمی شود.» نکته مهمتری که او در این جلسه گفت این بود که: «اینکه بخواهیم ایران تسلیم شود، یک خیال خام است.»
اینکه آیا واقعاً دولت آمریکا به دنبال تعطیلی کامل برنامه هستهای ایران نبوده، یک دروغ آشکار است که وزیر خارجه این کشور با هدف مصرف داخلی به آن متوسل شده است. مدتی قبل، اوباما، رئیسجمهور آمریکا با صراحت اعلام کرده بود: «اگر من میتوانستم حتماً پیچ و مهرههای تاسیسات هستهای ایران را باز و از ایران خارج میکردم.» این سخن رئیسجمهور آمریکا نشان میدهد خواست مسئولان این کشور این بود که جمهوری اسلامی ایران فاقد هرگونه امکانات و علم و اطلاع در زمینه انرِژی هستهای باشد. اوباما، در ادامه آرزوهای خود درباره فعالیتهای هستهای ایران در همان زمان گفته بود برای رسیدن به این خواسته یعنی محروم ساختن کامل ایران از انرژی هستهای یک راه، توسل به تحریم بود که آن را طی کردیم ولی به نتیجه نرسیدیم. راه دیگر جنگ و تهاجم نظامی است که آنهم نمیتواند ایران را از انرژی هستهای محروم کند زیرا این کشور دانش هستهای را دارد و حتی اگر تمام تاسیسات هستهای آن را نابود کنیم باز هم میتواند به سرعت به آن دست یابد. اوباما سپس نتیجه گرفته بود که آمریکا راهی غیر از مذاکره و اطمینان حاصل کردن از اینکه ایران به سلاح هستهای نرسد، ندارد.
از دروغ مصلحت آمیز وزیر امور خارجه آمریکا که بگذریم، جمله دیگری که او در جلسه روابط خارجی سنای آمریکا گفت اعتراف تاریخی جالبی است. جان کری در این جلسه گفت: «اینکه بخواهیم ایران تسلیم شود، یک خیال خام است.»
این اعتراف وزیر خارجه آمریکا، مقدمهای دارد که آنهم به همین اندازه تاریخی و جالب است. او در پاسخ به یکی از سناتورهای جمهوریخواه که گفته بود توافق هستهای کشورهای 1+5، سلاح تحریمها را از دست آمریکا میگیرد و این به نفع ایران است گفت: ایران ثابت کرده که تحریمها نمیتوانند مانع توسعه هستهای این کشور شوند و ما به این نتیجه رسیدهایم که سلاح تحریم علیه ایران کارائی ندارد.
نکته جالب اینست که در طول 22 ماه گذشته که مذاکرات هستهای میان ایران و 1+5 درحال انجام بود، آمریکائیها و همین آقای جان کری همواره میگفتند تحریمها ایران را وادار به آمدن به پای میز مذاکره کرده و حتی گاهی تهدید به ادامه یا تشدید تحریمها میکردند. خوشبختانه گروه مذاکره کننده ایرانی که با اراده و منطقی قوی کار خود را پی میگرفتند، این حربه زنگ زده و سایر حربههای طرف مقابل را به درستی شناخته بودند و پاسخهای قوی و روشنی به مدعیان میدادند و تهدیدهای آنها را به هیچ میگرفتند: رمز موفقیت مردان مذاکره کننده ما نیز همین واقعنگری و شناخت دقیق ترفندهای طرف مقابل بود، واقعیتی که سرانجام مسئولان ارشد آمریکائی را وادار به اعتراف کرد و آنها امروز به تسلیمناپذیر بودن ایران در برابر تهدیدها، جنگ و تحریمها اعتراف میکنند.
علاوه بر اینها، وزیر خارجه آمریکا در جلسه کمیته خارجی سنای این کشور نکته دیگری گفت که از اهمیت ویژهای برخوردار است و اعترافات تاریخی مسئولان آمریکائی درباره قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران را تکمیل میکند. جان کری در پاسخ به یکی از سناتورهای جمهوریخواه که توافق هستهای با ایران را بشدت به زیان آمریکا میدانست و گفته بود کنگره باید آن را رد کند،گفت: «در صورتی که توافق 1+5 در کنگره رد شود، آمریکا در عرصه بینالمللی منزوی خواهد شد».
اهمیت این سخن در اینست که دولتمردان آمریکائی همواره میگفتند ایران منزوی است و یا تهدید میکردند که ایران را منزوی میکنیم و تلاش دائمی آنها این بود که فضای روانی خاصی ایجاد کنند که احساس شود جمهوری اسلامی ایران در انزوا قرار دارد یا اگر به خواستههای آنها تن ندهد منزوی خواهد شد. آنها خود را «جامعه جهانی» معرفی میکردند و به افکار عمومی این مطلب خلاف را تزریق مینمودند که ایران چون حاضر نمیشود زیر بارشان برود، خارج از جامعه جهانی است. اکنون با اعتراف صریح وزیر امور خارجه آمریکا که گفته است: «درصورتی که توافق 1+5 در کنگره رد شود، آمریکا در عرصه بینالمللی منزوی خواهد شد» پوچ بودن این تبلیغات کاملاً مشخص شده و همگان دریافتهاند که نه تنها جمهوری اسلامی ایران دچار انزوا نیست بلکه این آمریکاست که اگر به کینهتوزی خود علیه ایران ادامه دهد دچار انزوا خواهد شد.
اینها اعترافات تاریخی مهمی هستند که در اثر پایداری ملت ایران، آینده نگری رهبری انقلاب اسلامی، تدبیر دولتمردان و تعهد مردان مذاکرات ما به دست آمدهاند و همه باید قدر این نعمت را بدانند. دولت و شخص رئیسجمهور روحانی نشان داده است که با توسل به روش اعتدال و پرهیز از جاروجنجال میتوان با تکیه بر منطق، خواستههای منطقی ملت را محقق کرد و دشمن را وادار به تسلیم شدن نمود.
در مورد این بخش از اظهارات وزیر امور خارجه آمریکا که در جلسه کمیته روابط خارجی سنا گفته است: «آمریکا فقط میخواست، مانع رسیدن ایران به سلاح اتمی شود» نیز این نکته را نباید از نظر دور داشت که چون طبق فتوای رهبر انقلاب، جمهوری اسلامی ایران رسیدن به سلاح اتمی را در دستور کار خود نداشت، آمریکا و گروه 1+5 اگر دنبال چنین خواستهای بودند، اصولاً چیزی نصیب خود نکردهاند و در این مذاکرات طولانی فقط وقت خود تلف میکردند و زحمت ما میداشتند. البته این زحمت، برای ما فوایدی نیز داشت که یکی از آنها به رسمیت شناخته شدن فعالیتهای هستهای ایران به صورت مکتوب و در قالب یک قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل بود که این نیز یکی از اعترافات تاریخی به نفع ملت ایران است.
******************************************************
روزنامه خراسان*****
«آب»ها و «سراب»هاي توافق هسته اي/کورش شجاعي
بي گمان به سرانجام رسيدن مذاکرات هسته اي ايران و 1+5 نه تنها يکي از فصل هاي مهم تاريخ کشورمان بلکه رويدادي شايد منحصر به فرد در تاريخ تعاملات ديپلماتيک جهان از ابتداي تاسيس سازمان ملل متحد محسوب مي شود به اين دليل درباره اين رويداد مهم جهاني نه تنها تا ماه ها مي توان و بايد ده ها و صدها مقاله تحليلي توسط صاحب نظران و کارشناسان نوشته شود بلکه به نظر مي رسد بايد در اين زمينه براي ثبت تاريخي و در معرض قضاوت آيندگان قرار دادن آن، چندين کتاب به رشته تحرير درآيد.
بر اين اساس به نظر مي رسد براي تبيين زواياي مختلف اين رويداد بزرگ تاريخي و نقد منصفانه و برشمردن نکات مثبت و منفي آن صاحب نظران و کارشناسان بايد به وظيفه خود عمل کنند. اين نوشته حاصل بضاعت مزجات و قلم الکن کسي است که ادعاي کارشناسي در اين زمينه ندارد اما براساس داده ها و اطلاعات ارائه شده توسط مسئولان تنها مي خواهد گامي کوچک در جهت اداي دين و عمل به وظيفه ديني، ملي، تاريخي و سياسي خود برداشته باشد. بر اين باورم که کوچک شمردن مذاکرات و توافق هسته اي ايران با 6 قدرت مطرح اقتصادي سياسي و نظامي که پنج کشور آن از حق غيرقانوني «وتو» برخوردارند کاري خلاف انصاف است چرا که اين توافق علي رغم اين که يک توافق عالي و ايده آل و تضمين کننده آرمان هاي بزرگ مردم ايران نيست اما به هر صورت توافق از جهاتي خوب است که حتي اگر به مراحل بعدي يعني «امضا» و «اجرا» نرسد به دلايل عديده اي برنده اصلي مذاکرات ملت بزرگ و مقاوم ايران است به همين دليل شايد مروري هرچند اجمالي به دستاوردهاي اين مذاکرات اين ادعاي نگارنده را به مقبوليت نزديک کند.
«آب هاي» توافق هسته اي
1 – قدر مسلم به کرسي نشاندن خواست و اراده ملت ايران حداقل در مقابل اراده 6 کشور قدرتمند، ثروتمند و موثر جهان و تحميل اين خواست و اراده بر شوراي امنيت سازمان ملل متحد پس از 12 سال مقاومت و مذاکره و خصوصا مذاکرات حدود 23 ماهه دولت يازدهم و تيم مومن، انقلابي، غيور و پرطاقت مذاکره کننده هسته اي کشورمان دستاورد بسيار بزرگي براي ما محسوب مي شود به خاطر داشته باشيم که شوراي امنيت و همين کشورهاي 1+5 پيش از توافق هفته گذشته و صدور قطع نامه شماره 2231 و حتي همين چين و روسيه همان هايي هستند که در 6 قطع نامه قبل از قطع نامه اخير عليه کشورمان راي دادند بدون آن که احدي از آنان از حق وتوي خود به نفع ايران استفاده کنند آن هم درباره قطع نامه هايي که ذيل فصل هفتم عليه ايران صادر شد.
به راستي اگر پايمردي مردم ايران و مقاومت جانانه آنان، تلاش دانشمندان هسته اي، راه اندازي 20هزار سانتريفيوژ در آن شرايط حساس و ريخته شدن خون 4 شهيد هسته اي به پاي خواست بر حق ملت ايران نبود و اگر قدرت نفوذ ايران در منطقه و توان دفاعي و موشکي کشورمان در اين حد از بازدارندگي نبود و اگر اين همه صبر و تحمل و مقاومت مردم در مقابل فشارهاي سياسي و اقتصادي وجود نداشت و اگر هدايت ها و رهبري هاي رهبر دورانديش، مقاوم، انقلابي و اين مرد مومن خلف صالح خميني عزيز نبود اين دستاورد بزرگ و پيروزي در جنگ اراده ها نصيب ايران عزيز مي شد؟
2 – گرچه اين توافق حتما بايد توسط کارشناسان حقوقي خصوصا کارشناسان حقوق بين الملل به طور دقيق و از زواياي مختلف مورد نقد و بررسي قرار گيرد تا بتوان نظرهايي دقيق و کارشناسي ابراز کرد اما آنچه تاکنون توسط دکتر ظريف و دکتر عراقچي و ديگر اعضاي تيم مذاکره کننده هسته اي که به تعبير رهبري فرزندان انقلابي اين کشورند اعلام شده اين است که براساس توافق انجام شده و قطع نامه اخير شوراي امنيت، موضوع هسته اي ايران از ذيل فصل هفتم خارج شده که اين نيز دستاوردي بس بزرگ است چرا که از قرار معلوم و براساس گفته هاي تيم مذاکره کننده با اذعان و امضاي شوراي امنيت سازمان ملل برنامه هسته اي ايران تهديد کننده صلح نيست (گرچه از ابتدا اتهام تهديدکنندگي برنامه هسته اي ايران کذب محض و اتهامي بس ناروا بوده است) و بر اين اساس هيچ کشوري مجوز دخالت نظامي براي جلوگيري از فعاليت هاي هسته اي ايران را ندارد البته همه مي دانيم که ملت ايران ملتي ترسو و بزدل نيست که از تهديد حتي بزرگ ترين کشورهاي دنيا بهراسد چرا که اين ملت بارها و بارها و خصوصا در جنگ تحميلي 8 ساله به روشني هرچه تمام تر نشان داده است که در دفاع از حريم دين، ناموس و وطن خود غيورترين و دلاورترين مردم دنيا است و در عين حالي که اين ملت نه دوستدار بهانه دادن به دست تجاوزکاران و طالبان جنگ است و نه براساس آموزه هاي ديني خود هيچ گاه آغاز کننده جنگي خواهد بود اما اين ملت در جهت تقويت قدرت دفاعي و بازدارندگي و تامين منافع و امنيت ملي خود هيچ گاه از هيچ اقدام مشروعي فروگذار نخواهد کرد.
3 – امروز درحالي به لطف خداوند و به يمن مقاومت مردم، هدايت هاي رهبري، همبستگي ملي و تلاش مجاهدانه و عالمانه تيم مذاکره کننده، حق برخورداري واستفاده از فناوري صلح آميز هسته اي؛ تحقيق و توسعه و غني سازي محدود اورانيوم براي کشورمان حفظ شده و امضاي 15 عضو (تمامي اعضاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد) بر اين حق مسلم ملت ايران آمده است که قطع نامه هاي قبلي شوراي امنيت کوچکترين حقي براي غني سازي ما قائل نبود و اساسا اکثر کشورهاي 1+5 با همه توان خود به دنبال برچيدن تمامي تاسيسات هسته اي صلح آميز کشورمان بودند.
4 – گرچه بازگرداندن چند ده ميليارد دلار از اموال بلوکه شده اين مردم و «لغو» يا «توقف» برخي تحريم ها در ابتداي اجرايي شدن توافق و توقف و لغو تمام تحريم هاي مرتبط با فعاليت هسته اي ايران تا پايان دوره هاي خاص تعيين شده و همچنين ايجاد فضا براي صادرات و فروش نفت، برداشته شدن تحريم هاي پولي و بانکي و کشتيراني و ... همه و همه پس از تحقق و اجرايي شدن اين مسائل دستاورد بسيار بزرگي محسوب مي شود اما به نظر نگارنده بزرگترين دستاورد اين توافق با وجود همه امتيازاتي که داده ايم و محدوديت هايي که پذيرفته ايم که شايد در پاي ميز مذاکره راه گريز چنداني هم نبوده اين است که ايران توانست به دنيا اثبات کند که به دنبال جنگ و نزاع نيست بلکه ملتي صلح طلب و اهل منطق و گفتگو و مذاکره است. اما مذاکره در چارچوب حفظ منافع کلي مردم، مذاکره در چارچوب رعايت عزت ملت و استقلال کشور و تامين آينده روشن براي ايران، در اين توافق ايران اثبات کرد که از اول اهل مذاکره بوده و حتي در سخت ترين و پيچيده ترين شرايط، تيم مذاکره کننده مقاوم و پرطاقت کشورمان با توکل بر خدا و به پشتوانه ملت، ميز مذاکره را ترک نکرد و اين ميدان نبرد بسيار سهمگين ديپلماسي را به طرف مقابل واگذار نکرد و محکم و استوار تا آن جا که توانست برخواست هاي به حق اين مردم پافشاري کرد تا اين که در جنگ اراده ها به پيروزي رسيد اما تصور کنيد اگر درايت و دورانديشي و مقاومت ايران و تيم مذاکره کننده نبود و جريانات به سمتي پيش مي رفت که ايران ميز مذاکره را ترک مي کرد آن گاه کار هجمه هاي رسانه اي و تبليغاتي براي مقصر جلوه دادن کشورمان به کجا مي انجاميد؟ و معلوم نيست که با توجه به استيلاي رسا نه اي طرف مقابل افکار عمومي جهان امروز و آينده چه قضاوتي در مورد مذاکرات مي کرد اما اکنون با به سرانجام رسيدن مذاکرات، برنده اصلي اين مذاکره طولاني و نفس گير، ايران است حتي اگر پس از اين توافق طرف هاي مقابل از اجراي آن طفره بروند، بدعهدي کنند و به تعهدات امضا شده خود عمل نکنند و از آنجا که ايران پيمان شکن و دروغگو نيست و تا طرف مقابل عهدشکني و پيمان شکني نکند به تعهدات خود پايبند مي ماند قدر مسلم در صورت پيمان شکني 1+5 در هر مرحله اي ، خود آنان نزد افکار عمومي مقصر و برهم زننده شناخته مي شوند.
پس بيراه نيست اگر ادعا کنيم که شايد بزرگ ترين دستاورد اين توافق اين است که مردم جهان و حتي مردم کشورهاي 1+5 به اهل مذاکره و تعامل بودن ايران و به مواضع اصولي و منطقي کشورمان باور بياورند و در آن شرايط اصلا بعيد نيست که در صورت بدعهدي و يا پيمان شکني 1+5 حداقل برخي از افکار عمومي اين کشورها، دولتمردانشان را به چالش بکشند و اين نيز خود يک پيروزي بزرگ براي ملت ايران است.
5 – برداشته شدن حجم سنگين بار «رواني» اين مذاکرات طولاني و نفس گير 12ساله و خصوصا اين 23 ماه اخير و به ويژه 18 روز پاياني مذاکرات از افکار عمومي جهان و خصوصا افکار عمومي کشورمان آن هم با به سرانجام رسيدن مذاکرات، مسئله قابل توجه و مهم ديگري است که نمي توان به سادگي از کنار آن گذشت و ناديده گرفت.
6 – در نظر گرفتن شرايط منطقه و قبول اين واقعيت که از يک سو «محور مقاومت» و پيشاني آن لبنان و تا حدودي سوريه به شکل بسيار زياد بر اثر توطئه و حمايت آمريکا، اسرائيل و برخي کشورهاي عرب منطقه و در راس آن عربستان سعودي به خاطر نفوذ گسترده گروه هاي تروريستي و اضافه شدن تکفيري هاي القاعده و داعش به آنها و تحميل حدود 5 سال جنگ نيابتي بر سوريه بسيار تحت فشار قرار دارد و از سوي ديگر عراق نيز حدود 2سال است که با حملات و تجاوزات داعش مواجه است همچنين بمباران 3 ماهه يمن توسط جنگنده هاي سعودي با چراغ سبز آمريکا برخي کشورهاي غربي و عربي از جمله نکاتي است که مي تواند ما را متوجه اين امر کند که به هر صورت بيرون آمدن کشورمان از زير بار سنگين مذاکرات هسته اي و تا حدودي فيصله پيدا کردن اين موضوع امکان هرچه بيشتر نشان دادن دست برتر ايران در معادلات منطقه و حمايت از مظلومان را فراهم مي کند.
7 – توافق هسته اي چه به مرحله اجرا برسد يا نرسد به هر صورت تکليف ها روشن تر مي شود هم براي مردم و هم براي برخي مسئولان و طبيعتا برنامه ريزي ها و تصميم گيري ها با اما و اگرهاي بسيار کمتري انجام خواهد شد اين نيز نکته اي است که نمي توان آن را ناديده گرفت.
«سراب هاي» توافق هسته اي
قدر مسلم اين توافق، «برجام» و قطعنامه 2231 قطعا هم از طرف تيم مذاکره کننده هم از طرف 1+5 زواياي آشکار و پنهان متعددي و همچنين پشت پرده هايي دارد که شايد تا سالها آن گونه که بايد روشن نشود بر اين اساس دولت محترم و تيم مذاکره کننده بايد از هر گونه نقد دلسوزانه و منصفانه استقبال کنند، مجلس و شوراي عالي امنيت ملي نيز بايد درباره تصويب يا عدم تصويب «برجام» به بهترين شکل و آن گونه که در محضر خداوند، تاريخ، مردم و آيندگان پاسخ قابل دفاع داشته باشند به وظيفه خود عمل کنند. اما از نکات مثبت و «آب»هاي واقعي تراوش شده از مذاکرات و «برجام»که بگذريم لازم است نگاهي بسيار کوتاه به «سراب» هاي تصوير شده توسط برخي ها قبل و بعد از توافق اشاره اي اجمالي داشته باشيم.
1 – گرچه بايد از نظر اقتصادي کارشناسان نظر دهند اما اين انتظار که حتي بعد از اجراشدن احتمالي همه بندهاي توافق، قيمت ارز و دلار دچار افت شديد شود و به مرز هزار تومان نزديک شود انتظاري اساسا غيرمنطقي و غيرقابل قبول است.
2 – بازگشت دلارهاي بلوکه شده چه 150ميليارد دلاري که اوباما گفته چه 100ميليارد دلاري که برخي مسئولان ما گفته اند و تا اين روزها اين عدد به 39 حتي 29 ميليارد کاهش يافته تنها در صورت مديريت درست و منطقي فقط مي تواند برخي از مشکلات را حل کند وگرنه همين دلارها مي تواند همچون «بلايي ديگر» به جان اقتصاد بيمار ما بيفتد.
3 – بايد باور کنيم که معضل جدي بيکاري و اشتغال جوانان تنها با تکيه بر تقويت زيرساخت ها، راه افتادن و جان گرفتن توليد داخلي قابل رقابت و اتکا به اقتصاد مقاومتي قابل حل است و اين مشکل عمده را بازگشت همه دلارهاي بلوکه شده و حتي لغو تمامي تحريم ها نمي تواند حل کند.
4 – شکستن شاخ غول تورم و بيرون آمدن از اين رکود سنگين نيز با برداشته شدن تحريم ها و بازگشت دلارهاي بلوکه شده ميسر نمي شود اين معضلات با اتکاء جدي به رونق توليد، تاکيد بر صادرات داراي ارزش افزوده، به حداقل رساندن خام فروشي ، استفاده از سرمايه هاي خرد و کلان مردم براي تقويت زيرساخت ها و همچنين کارگاه هاي کوچک و بزرگ و اجرايي شدن اقتصاد مقاومتي قابل حل است. هرچند در باب مسائل اقتصادي حرف هاي فراواني وجود دارد که بايد بدان ها پرداخت اما بد نيست به برخي سراب هاي سياسي توافق هسته اي نيز اشاره اي کنيم.
وقتي آمريکا با توجه به اين که پيشرفته ترين تجهيزات نظامي و حتي داشتن چند هزار کلاهک هسته اي، بزرگترين و قوي ترين تجهيزات و نيروي نظامي جهان را در اختيار دارد و در ضمن ثروتمندترين کشور جهان محسوب مي شود و در سازمان ملل متحد، شوراي امنيت و در بسياري از سازمان هاي جهاني از نفوذ بسيار فراواني برخوردار است و باز هم هميشه براي خود دشمن فرضي مي سازد و به بهانه حفاظت از منافع ملي خود زرادخانه هاي سلاح هاي هسته اي خود را به روز مي کند و به هر کجاي جهان که مي خواهد تجاوز مي کند، اين بسيار ساده انگارانه است که ما به عنوان يک کشور مستقل، دشمنان واقعي و موجود خود را نبينيم و توافق را پايان دشمني دشمنان با ملت ايران فرض کنيم اين ملت هيچ گاه فراموش نمي کند حمايت هاي بي شائبه و همه جانبه آمريکا و ديگران را از صدام در جريان 8سال جنگ تحميلي حمايت هايي که همين چند روز پيش شخص اوباما به آن اعتراف کرد، اين ملت هيچ گاه تکه تکه شدن 290 مسافر ايرباس ايراني را بر فراز خليج فارس توسط ناو وينسنز آمريکا فراموش نمي کند آن هم در حالي که آمريکا نه تنها بابت اين جنايت بزرگ بشري از ايران عذرخواهي نکرد بلکه به فرمانده جاني اين ناو مدال شجاعت و افتخار داد. اين ملت هيچ گاه فراموش نمي کند که اوباما قبل از توافق گفته بود اگر مي توانستيم حتي پيچ و مهره هاي تاسيسات هسته اي ايران را باز مي کرديم ، ملت ايران و مردم آزاده جهان هيچگاه فراموش نمي کنند که داعشيان تروريست خونخوار و آدمکش ثمره تلخ نگاه دوگانه آمريکا و حمايت او از گسترش وهابيت تکفيري پرور آل سعود است، مردم هيچ گاه حرف هاي همين چند روز پيش اوباما را فراموش نمي کنند که گفته بود اگر بخواهيم مي توانيم ارتش ايران را از بين ببريم مردم عبارت تکراري «همه گزينه ها روي ميز است» اوباما را فراموش نمي کنند. مردم حمايت آمريکا و برخي کشورهاي غربي از رژيم جلاد و کودک کش صهيونيستي را نمي توانند فراموش کنند مردم آزاده ايران به خاک و خون کشيده شدن زن و مرد و کودک بي گناه افغانستان و عراق را توسط آمريکا و حمايت او از کشتار مردم بي گناه يمن و کودک کشي سعودي ها در اين کشور مظلوم و حمايت هاي آمريکا و برخي کشورهاي غربي و عربي را از اين جنايت ها فراموش نمي کنند.
مردم به خوبي مي دانند و تجربه کرده اند که رژيم صهيونيستي اولين و بزرگ ترين دشمن بشريت و مسلمانان است و مي دانند اين رژيم و برخي دولتمردان آمريکا و برخي مرتجعين منطقه هرگاه بتوانند به هر شکل ممکن با ملت ايران دشمني مي کنند بر اين اساس، تصور اين که مردم حتي پس از اجرايي شدن تمامي بندهاي توافق نامه درباره دشمنان عزت و استقلال خود ساده انگارانه قضاوت کنند تصوري باطل است و اين تصور، سرابي بيش نيست اين مردم هوشيار با توکل به خداوند و هدايت هاي رهبر دورانديش و عزيزشان و مسئولان متعهد و انقلابي خود در هر شرايطي «سره» را از «ناسره» و «آب» را از «سراب» به خوبي تشخيص مي دهند، مردمي که به خوبي بارها و بارها به دنيا و خصوصا قلدران و زورگويان ثابت کرده اند که هيچ وقت نبايد و نمي توانند يک ايراني را تحقير يا تهديد کنند و يا به جاي آب، سراب نشانشان دهند.
******************************************************
روزنامه ایران******
توسعه به مثابه خیر جمعی/ علی ربیعی
در هزاره سوم، درجامعه ایران الزامات و نیازمندیهای زیادی وجود دارد که بیتوجهی به آنها، بیراهه رفتن الزامات را در پی خواهد داشت. واقعیت این است که هیچ جامعهای با ثروت به خوشبختی نرسیده است و توسعه به مثابه توزیع عادلانه ثروت هم نمیتواند معنای زندگی بهتر را داشته باشد. لذا برای رسیدن به مفهوم ایران خوشبخت و امیدوار، باید لایههای مختلف اجتماعی را با تقویت سرمایههای اجتماعی به عنوان سرمایهای بیبدیل و بینظیرکه نفت و یا هزاران ثروت دیگر هم نمیتواند جایگزین آن شود پرکرد. در این میان دولت یازدهم در کنار همه برنامههای اقتصادی و سیاسی، به مقوله رفاه به عنوان یک استراتژی و تدبیر برای جامعه نگاه میکند و سیاست رفاهی نه به عنوان یک سیاست صدقهای بلکه به عنوان حق مردم و یک ارزش اخلاقی از سوی رئیس جمهوری و دولت تدبیر مورد تأکید است. ابعاد سیاست رفاهی منسجم که در وزارت رفاه پیگیری میشود شامل سلامت جسم، روان، سلامت خانواده، ایمن شدن از خوف و تهدیدهای انسانی، افزایش امید و نشاط اجتماعی و توانمندسازی در سطوح فردی و اجتماعی است. نکته مهم در پیشبرد این سیاستهای رفاهی این است که تحقق کامل این سیاستها فقط با مشارکت مردم و همراهی آنها امکان پذیر است. بر این اساس دولت یازدهم به نقش مؤثرحضور فعال نهادهای مدنی و مؤسسات خیریه در ارائه خدمات منتهی به خیرجمعی و تحقق سیاستهای رفاهی کاملاً واقف است، بنابراین به عنوان دولتی تسهیل گر و حمایت گر توسعه خیر جمعی در حوزههای اجتماعی کشور را یک راهبرد کلیدی میداند. جامعه امروز ما دچار مشکلات متعددی در حوزههای مختلف است؛ فائق آمدن بر این مشکلات یک جنبش بزرگ برای دنبال کردن خیر جمعی توسط همگان نیاز دارد. جامعهای متشکل از انسانهای خیرخواه که زمینه نهادی و سازمانی خیرخواهی نیز از طریق تشکلهای منسجم در آن ایجاد شده است، میتواند تضمین کننده حرکت به سمت توسعه و ساخت زندگی بهتر باشد.
استراتژی خیر جمعی داروی بیبدیل ایران امروز است. مساعدتهای اجتماعی باید در قالب خیر جمعی به جامعه بازگردد. باید نهادهای مفهومی، مدنی و بویژه خیرجمعی که درسنتهای دینی ما نیز وجود دارد و در آن عمل صالح نیز فراوان دیده میشود تقویت شوند. اگر تمام مردم جامعه به خیر جمعی روی بیاورند سود اصلی آن به نسل هایی میرسد که آینده جامعه ما را میسازند و با نشاط،پرتحرک، با امید به آینده افرادی را در خود میپروراند که فردا را بهتر از امروز میبینند.باید جامعه ما با تأکید بر مفهوم خیرجمعی به سمتی پیش برود که حس کنیم فرزندان ما بهتر از ما زندگی میکنند وتحرک اجتماعی دارند.دراین میان و برای گسترش این مفهوم دولت نیز نقش تسهیل گر و حمایت گر را ایفا میکند. برخی عقیده دارند ساختن کارخانه و واحدهای بزرگ تولیدی با دودکشهای بلند برای کشور توسعه همه جانبه را به ارمغان میآورد ولی توسعه واقعی درگرو «همه با هم بودن» و «همدلی و همزبانی مردم و مسئولان» است. رویکرد سیاستهای رفاهی منسجم دولت نیز تحقق توسعه به مثابه جامعهای با نشاط و همدل است که در آن مردم آسوده، ایمن از خوف و تهدید و غمخوار هم باشند؛ در این جامعه همدلی، همزبانی و خیر جمعی موج خواهد زد. جامعهای مهربان و نوعدوست که خیر جمعی در آن موج زند میتواند مصداق ایران پیشرفته، توسعه یافته و خوشبخت باشد. باید هر ایرانی به مثابه یک خیر باشد و همه ما با هم جامعهای بنا سازیم که عرصه رقابت بر سر خیرخواهی، پایبندی به اخلاق و اولویت دادن به ارزشها و انساندوستی باشد. ما نیازمند مفهوم توسعه به مثابه خیر جمعی هستیم، ما نیازمند شهروندانی هستیم که در آنها «غمخواری اجتماعی» و «مسئولیت اجتماعی» موج بزند، ما نیازمند «امید اجتماعی» هستیم. فراموش نکنیم موفقیت بزرگ دولت تدبیر در حصول توافق هستهای نیز حاصل این بود که همه ما امیدوار و خیرخواه برای تحقق بهترین وضعیت برای کشور، متحد شدیم. حساس شدیم، وقت صرف کردیم و برای رسیدن به هدفمان مدبرانه، هوشمندانه، شجاعانه و البته خیرخواهانه اصرار ورزیدیم.
این وضعیت میتواند در هر مسأله دیگری هم تکرار شود. هر یک از ما باید به عنوان یک خیر، به سهم خودش برای بهبود وضعیت در عرصههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تلاش کند تا بتوانیم در دوران پساتوافق جامعهای بر مبنای تلاش برای مشارکت داوطلبانه برای تحقق خیر جمعی داشته باشیم.
******************************************************
روزنامه وطن امروز**
وحدت مخالفان و موافقان «توافق» در نفرت از وزیر خارجه فرانسه
بوی خون میدهی موسیو فابیوس!/شروین طاهری
رئیسجمهور حسن روحانی هفته پیش در جلسه هیات دولت مذاکرات هستهای را با مسابقه فوتبال مقایسه کرد و گفت: «در یک مسابقه و بازی فوتبال وقتی میگوییم برنده یا موفق شدیم، معنایش این است که 3 گل زده و 2 گل خوردهایم.» سپس خطاب به منتقدان گفت: «حالا عدهای بگویند که میشد از فلان فرصت هم استفاده کرد و گلهای بیشتری زد. باید دید که در مقابل چه تیمی بازی کردهایم و الا اگر در کنار گود نشسته و تماشاچی باشیم، میتوانیم درخواستهای بیشتری هم مطرح کنیم».
اگر به فرض این را از ایشان بپذیریم که بهواسطه «متن وین» ما در مذاکرات 2-3 از رقیب پیش هستیم اما از آنجا که هنوز هیچکس در سوت پایان این بازی ندمیده، در بردن مسابقه تردیدهای جدی وجود دارد بویژه وقتی که همین حالا «بهترین مدافع» دولت آقای روحانی دارد جلوی چشم همان تماشاگرهای کنار گود مورد وصف ایشان، به یک مهاجم خطرناک دشمن تعارف میزند و هر لحظه امکان دارد این مهاجم سابقهدار اسرائیلی- فرانسوی - آمریکایی که بارها دشمنیاش با ملت ایران را ثابت کرده، گل سوم را وارد دروازه دیپلماسی ایرانی کند.
البته جناب آقای رئیسجمهور! باید یادآوری کنیم در این مورد خاص غیر از 80 میلیون ایرانی که روی سکوهای کنار گود، تماشاگر باز شدن دروازه کشورشان خواهند بود، در جایگاه ویژه، قلب 1800 عزیز و خانوادههایشان به شکلی مضاعف از شل گرفتن ظریف جلوی حریف خواهد شکست. همان 1800 هموطن مظلومی که قربانی خونهای آلوده ایدزی و هپاتیتی صادرشده به ایران در فاصله سالهای 1361تا 1363 توسط شرکت فرانسوی «مریو» بودهاند که در آن زمان متعلق به «موسیو ایدز» بود. این لقبی است که مطبوعات فرانسوی در کنار لقبهای دیگری مثل دراکولا یا خونآشام به «لوران فابیوس» دادهاند. قطعا نفرت از وزیر خارجه فرانسه که بیشتر نقش وزیر خارجه اسرائیل را با کارشکنی چندین باره در مذاکرات و لودگی برای نتانیاهو بازی میکرد، یکی از نقاط وحدت تمام موافقان و مخالفان توافق بر سر «متن وین» در کشورمان است.
بنیامین نتانیاهو سال گذشته گفته بود «لوران فابیوس نماینده تلآویو در مذاکرات هستهای ایران و 1+5 است و ما از طریق لوران مسائل مربوط به مذاکرات هستهای را پیگیری میکنیم».
حتی اگر این مساله را نادیده بگیریم که افکار عمومی جهان سفر فابیوس به تهران را بازدید سفیر نیمه رسمی رژیم صهیونیستی از جمهوری اسلامی ایران قلمداد خواهند کرد، این پرسش پیش میآید که چرا ما برای مجرم (یا دستکم متهم) پرونده خونهایآلوده صادراتی انستیتو مریو فرش قرمز پهن کردهایم؟ فراموش نکنیم دادگاه این پرونده اگرچه درباره شکایت قربانیان فابیوس از کشورهای فرانسه، آلمان غربی، ایتالیا، آرژانتین، عربستان و عراق حکم صادر کرده است اما درباره قربانیان ایرانی هنوز به نتیجه نرسیده و مفتوح است. در دولت گذشته سازمان انتقال خون ایران سال 1387 با تشکیل پروندهای نسبت به اعلام شکایت از شرکت فرانسوی مریو اقدام کرد و در ادامه وزارت بهداشت و دفتر حقوقی ریاستجمهوری وارد مسیر پرونده شدند.
فابیوس چه بهعنوان نخستوزیر وقت فرانسه و چه سهامدار مریو، پیشتر در دادگاه صادرات خونهای آلوده در فرانسه اعتراف کرد سهلانگاری کرده است هرچند عملا بهخاطر مصونیت سیاسی و اتصال به محافل صهیونیستی گرداننده فرانسه هیچگونه مجازاتی متوجه او نشد.
مطمئن باشید اگر تمام رسانههای فرانسه تحت تسلط پسرعموهای اشکنازی فابیوس یعنی خاندان صهیونیست روتشیلد نبودند، افکار عمومی این کشور هم نفرتشان را از او ابراز میکردند، چون نه تنها در آنجا هم چند صد بیمار هموفیلی را آلوده به ایدز و هپاتیت کرده ودستور انفجارکشتی صلحبانان معترض به تسلیحات هستهای دولت را داده که از همه بدتر در نظر فرانسویان مغرور، طی 2 سال مذاکرات هستهای بینالمللی غرب و شرق با ایران، موقعیت جمهوری فرانسه را در حد نوکر اسرائیلیها تنزل داده است. حالا «موسیو ایدز» در راه تهران است و پرونده او مفتوح! دستکم در خاک جمهوری اسلامی هم مصونیت سیاسی ندارد. با وجود دستور رسیدگی رهبری به این پرونده، ایران کماکان تنها کشوری است که هنوز موفق به دریافت خسارت خود از شرکت مریو نشده است و به نظر نمیرسد در وزارت امور خارجه نیز اراده خاصی برای پیگیری این موضوع وجود داشته باشد. امید قربانیان خونهای آلوده به دستگاه قضاست تا متهم را توقیف کند. برخی هم به کنایه گفتهاند پس لابد دارد میآید تا خودش را معرفی کند و غرامت پرونده خونهای آلوده را بپردازد اما بر عکس؛ اطلاعاتی موثق وجود دارد که فابیوس به دعوت ظریف میآید تا پاداش بگیرد. مجموعهای از پاداشهای سیاسی و اقتصادی همراه با تحفههای پارسی از فرش و پسته، در انتظار او است. سیاهه پاداشهای احتمالی به مجرم فرانسوی مفصل است اما میتوان به این چند مورد اشاره کرد: پذیرش درخواست فابیوس از ایران برای میانجیگری میان پاریس و دمشق تا فرانسه بتواند از منافع مشارکت در بازسازی سوریه بهرهمند شود، همین طور درخواست از ایران برای میانجیگری میان احزاب لبنانی تا بالاخره تکلیف رئیسجمهور این کشور مشخص شود، احیای رابطه اقتصادی سابقا گسترده با ایران از ادامه تولید پژو و رنو گرفته تا افزایش مشارکت توتال در پروژههای نفتی و گازی و همین طور فروش ماشینهای زراعی، گوشت، تجهیزات مخابراتی و فناوری به ایران و... . شاید باورش کمی سخت باشد بویژه برای آن 1800 قربانی مظلوم خونهای آلوده که دستشان از مجازات مجرمی که در خانهشان را میزند کوتاه است. چه مصداقی برای «آه» مظلوم روشنتر از این که شاهد باشی وزیر امور خارجه کشورت با سلام و صلوات به استقبال متهمی برود که خون تو را به ناپاکی آلوده است؟ آنوقت از نظر تو سفر فابیوس به تهران بودار نخواهد بود؟ به قول فرانسویها «خون پاک همیشه خودش را نشان میدهد.» ( Bon sang ne saurait mentir) و تو ثابت کردهای که خونت پاک نیست. موسیو فابیوس! نیا که بوی خون میدهی.
****************************************************
روزنامه جام جم *******
بحران در مدیریت بحران / اکبر نصراللهی
باوجود تعدد دستگاههای متولی مدیریت بحران و مشخص بودن تعطیلات حداقل چهار روزه عید فطر و افزایش میزان سفرها و همچنین مشخص بودن مقصد و تمرکز سفرهای مردم و قابل پیشبینی بودن بارندگی و سیل و آبگرفتگی و ترافیک در جادهها، باز هم مردم و مسئولان اوایل هفته گذشته غافلگیر شدند؛ دقیقا مثل قبل هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی نهتنها مسئولیت این غفلت آشکار در مرگ حدود 20 نفر و ناپدید شدن تعداد دیگر و خسارتهای بسیار زیاد بر اموال مردم را به عهده نمیگیرد بلکه مدعی هستند کارشان را خوب انجام دادهاند. حتی رئیس ستاد مدیریت بحران گفت: «حادثه بزرگنمایی شده است». با توجه به سابقه پژوهشی و اجرایی در حوزه مدیریت بحران توجه به چند نکته در این خصوص قابل تامل است.
1- بحرانها به لحاظ مراحل، موضوع، سطوح، جغرافیا و مکان، دخالت عامل انسانی، پیشبینی، عامل، درجه اهمیت و... انواع مختلفی دارد. برخی وقایع مثل زلزله قابل پیشبینی نیست یعنی گر چه مشخص است شهری مثل تهران روی گسل زلزله قرار دارد و در این شهر زلزله میآید، اما مشخص نیست کی این اتفاق میافتد و شدت آن دقیقا چه میزان است. برعکس تعداد دیگری از وقایع مثل سیل و توفان کاملا قابل پیشبینی است و میتوان از پیش محل بحران و اندازه آن را تشخیص داد و با اطلاعرسانی و آموزش و اتخاذ تدابیر و اقدامات لازم یا جلوی بحران را گرفت یا میزان تلفات و خسارتها را به حداقل کاهش داد .
برخی دیگر از بحرانها از نوع تلفیقی هستند یعنی قسمتهایی از آن قابل پیشبینی است و بخشهای دیگر را نمیتوان از قبل تشخیص داد. سیل و توفان و آبگرفتگی عصر شنبه و یکشنبه گذشته کاملا قابل پیشبینی و ردپای آن از قبل مشخص بود. بنابراین اظهارات کارمندان سازمان هواشناسی در برنامههای تلویزیونی با عنوان کارشناس و «ابراز خوشحالی آنان از بارندگی در سه روز آینده» و «شکرگزاری از خداوند» و استفاده از«واژههای کلی و ادبیات غیر خبری و آرامش بخش و بدون طعم و رنگ بحران» (گزارشهای هواشناسی ساعتهای 10، 13 و 15 جمعه و شنبه و یکشنبه 26، 27 و 28 تیر شبکه خبر)، قابل پیگیری، غیرقابل توجیه و فراموش نشدنی است.
2- در مدیریت بحران به اقتضای نوع و اندازه و زمان، سابقه، مالکیت رسانه مورد استفاده، میزان استقلال، نوع رویکرد، منافع سیاسی، اقتصادی، سازمانهای رقیب، سواد رسانهای مردم، میزان قانونگرایی و نظارت، میزان حرفهای گرایی و تعصبات ملی و دینی و انسانی و بسیاری از عوامل دیگر ممکن است شخصیتهای حقیقی و حقوقی ازجمله هواشناسی، ستاد مدیریت بحران و رسانهها یکی از راهبردهای «انکار، سکوت، کوچکنمایی، واقعنمایی یا بزرگنمایی» را انتخاب کنند. برخلاف اظهارات رئیس محترم ستاد مدیریت بحران، به نظر میرسد در جریان سیل و توفان اخیر و همچنین توفان سال قبل و برف گیلان و مازندران نه تنها «بزرگنمایی» نشده است بلکه در حد آنچه اتفاق افتاد «واقعنمایی» هم نشده است؛ و دقیقا به همین دلیل است که اشتباهات مسئولان و دستگاههای زیر مجموعه آنان هر سال شبیه بحرانهای قبلی است. جناب اسماعیل نجار در برنامه «تیتر امشب» شبکه خبر گفتند «نباید حادثهای که ابعاد کوچکی دارد، اینقدر بزرگنمایی شود». ماجرا این است که 49 میلیون تردد تا یکشنبه آمار داده شد، تغییرات جوی حدود 10 استان پرتردد را تحتتاثیر قرار داده است و مردم بعد از یک ماه روزه داری با جملات و پیشبینیهای آرامش بخش از زبان کارشناسان هواشناسی و غفلت و احتمالا مسافرت برخی کارگزاران و عوامل بحران به سفر رفتند و بر اساس آمار ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت 19 نفر قربانی و حدود همین تعداد مفقود و خسارتهای زیادی را متحمل شدهاند. آیا پرداختن در این حد به حادثهای با این ابعاد و برخوردار از همه ارزشهای خبری (فراگیری، تازگی، برخورد، مجاورت، بزرگی و با توجه به اقدام مدیران بحران «عجیب و استثنا)، بزرگنمایی است؟ با بررسی دقیق اقدامات و اظهارات و اطلاعیههای مسئولان و رسانهها از 25 تیر بصراحت میتوان گفت در حوادث اخیر و در مقطع قبل از بحران، «انکار، سکوت و کوچک نمایی» شده است و دستگاههای مسئول نتوانستهاند به مسئولیت اداری، ملی، حرفهای و شرعی خود در این زمینه عمل کنند.
3- رویکرد رسانهها هم در این خصوص سنتی و راهبردشان واکنشی بوده است. باید با شهامت و صادقانه پذیرفت که اگرچه در مقطع قبل از بحران، اشکال سازمان هواشناسی و ستاد مدیریت بحران و پلیس و شهرداری کاملا محرز است اما در اخطار و اطلاعیههای مختلف سازمان هواشناسی کلماتی همچون «سیل، وزش باد، آبگرفتگی، ترافیک و ضرورت تمهیدات لازم» تصریح شده بود. بنابراین رسانهها میتوانستند همانند محدود بخشهای خبری (بخشهای خبری 00/8 رادیو ایران و مرکز مازندران (26 تیر)) به مردم در این مورد هشدار دهند ؛ اگرچه در این اطلاعیهها شدت دقیق وزش باد و میزان بحران پیشبینی نشده بود اما با توجه به حجم و گستردگی سفرها و ترافیک به دلیل حداقل 4 روز تعطیلی (با احتساب پنجشنبه و جمعه) و نیز تمرکز مسافرتها به شمال، بدیهی و ضروری بود که از ظرفیتهای متنوع برای برجستهسازی این موضوع و هشدار و آموزش استفاده میشد، اما چنین نشد؛ و با پذیرفتن غفلت سازمان هواشناسی و ستاد بحران، پیوند زدن جان و مال مردم و اعتبار رسانه به خطا و غفلت این سازمان و ستاد بحران هم توجیهکننده کار رسانهها نیست؛ زیرا با توجه به اینکه مهمترین وظیفه رسانه، کسب و تولید اخبار از منابع مختلف و نظارت است، نمیتوان قصور اخیر را صرفاً متوجه سازمان هواشناسی دانست. با توجه به موارد مذکور، پیشنهاد میشود:
ـ کمیته ویژهای از کارشناسان رسانهها و هواشناسی و مدیریت بحران، عملکرد رسانهها در این خصوص و بحرانهای قبلی مشابه را بررسی و آسیبشناسی و راهکار ارائه کند.
ـ تعامل و هماهنگی کارشناسان سازمان هواشناسی کشور و رسانهها بیشتر و مؤثرتر شود و دورههای آموزشی برای عوامل رسانه برای آشنایی و تسلط بر ادبیات و اصلاحات و منابع اخبار هواشناسی و چگونگی پوشش این اخبار در رسانههای حرفهای کشورهای دیگر و همچنین کارشناسان و مجریان هواشناسی با هدف آشنایی با پوشش مناسب اخبار هواشناسی و مدیریت بحران برگزار شود.
ـ حوادث اخیر (سیل و توفان) و همچنین بحرانهای سالهای قبل در قوه قضاییه، مجلس و رسانهها پیگیری و مقصران معرفی شوند. برخی از مدیران این سازمانها به لحاظ ظاهری و تخصصی صلاحیت لازم را در بحرانها ندارند.
- دقیقا مشخص شود هواشناسی و رسانهها قبل و بعد از بحران چه گفتند و چه کردند و بعد از آن چه باید بکنند. این میزان تلفات و خسارات در مورد حوادث قابل پیشبینی خود «بحران» است.
******************************************************