* آيا جريانهاي سياسي در كشور با بحران استراتژي مواجه هستند؟
** بدون ترديد ما دچار يك نقص اساسي در ساختارسازي و نهادسازي فعاليتهاي سياسي هستيم. به هر حال نظام ما جمهوري اسلامي است و ظرف جمهوريت را پذيرفته است. ما پذيرفتهايم كه براساس جمهوريت و راي مردم نهادهاي حكومت را شكل دهيم. در نظامهاي سياسي دنيا اين موضوع تعريف شده است كه نظامي كه بر اساس قواعد جمهوريت شكل ميگيرد داراي لوازمي است و اگر آن لوازم وجود نداشته باشد يقينا دچار سردرگمي خواهيم بود. هرچقدر هم نهادهاي غيرمرتبط قوي و تاثيرگذار باشند، نميتوانند روند حوزه فعاليتهاي سياسي را ساماندهي كنند. نهادهاي مدني از لوازم مهم جمهوريت است كه در راس آنها احزاب قرار دارند.
مشكل اساسي ما اين است كه حزب به معناي حقيقي كلمه در كشور ما جا نيفتاده است. البته ممكن است ما ليستهاي فراواني به نام احزاب و نهادهاي سياسي داشته باشيم اما اينها عمدتا شكلي و نمايشي است و هيچكدام تبعيت شده از مختصات احزاب تعريف شده در دنيا نيستند. وقتي نظامي براساس راي مردم داريم و فعاليتهاي سياسي پررنگ است بدون چنين نهادسازيهايي، جامعه به سمت گرايشها و جناحهاي سياسي ميرود و بهطور طبيعي جريانهاي سياسي و جناحي جايگزين نهادهاي قانونمند و تعريفشده حزبي ميشود. در نتيجه ما ديگر روال ��ناسبي براي توليد استراتژي و حركت بر مدار استراتژي نخواهيم داشت.
* چرا اين اتفاق رخ ميدهد؟
** به اين دليل كه در طيفها و جريانهاي سياسي قواعد حزبي حاكم نيست و بهطورسيال عمل ميكنند. گاهي اوقات تندترين مواضع در درون همان جناح سياسي از بين اعضايي كه منتسب به همان جناح سياسي هستند، گرفته ميشود. درحالي كه حزب اينگونه نيست. در حزب دبيركل حزب تا سادهترين فرد عضو حزب در دورترين نقطه از مركز كشور، يك حرف را ميزنند و وقتي به جمعبندي رسيدند حرفشان يكي خواهد بود. سازماندهي احزاب بسيار متفاوت با يك وضعيت بيهدف و سيال در حوزه فعاليتهاي سياسي است.
وقتي حزب تشكيل ميشود حتي در زماني كه قدرت در دست نباشد در فعالترين حالت خود قرار دارد. وقتي يك حزب مجلس يا قوه مجريه را در اختيار ندارد براي بقاي گفتمان خود در جامعه تلاش ميكند و بيش از زماني كه قدرت را به دست دارد فعاليت و رفتار و دايما مسائل جامعه را رصد ميكند و فعاليتهاي رقيب را ميبيند و در درون خود به ارزيابي شرايط سياسي جامعه ميپردازد. در شاخههاي گوناگون حزبي و گروههاي مرتبط با آن مسائل مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد تا در انتخابات بعد بتواند با دست پرحضور پيدا كند. در نظامي كه حزب در آن قوي رفتار ميكند، مردم به سمت برنامههاي احزاب توجه ميكنند و راي آنها معطوف به برنامههاست اما در كشور ما توجه مردم بيشتر معطوف به چهرههاي سياسي است نه برنامههايي كه يك جناح ارايه ميكند.
* توجه و تمركز روي جناحهاي سياسي كشور و حزبي نبودن چه تاثيري بر شكل و شمايل انتخابات خواهد داشت؟
** وقتي همهچيز به دست جناح سياسي باشد بهطور طبيعي انتخابات هم نميتواند انتخابات باثباتي باشد. فكر ميكنم امروز بايد بيش از هر زمان ديگري براي تبيين برنامه درست و استراتژي منظم و مرتب براي فعاليتهاي سياسي تلاش كنيم و بايد امكان تشكيل احزاب فراگير در سراسر كشور فراهم شود. بايد اين باور ايجاد شود كه نظام ما نيازمند فعاليت حزبي است. با زياد كردن تعداد احزاب نميتوانيم مشكلي از جامعه حل كنيم.
* ايجاد ساختار حزبي در كشور چه ملزوماتي دارد؟
** از همه نحلهها و جريانهاي سياسي موجود در كشور بايد دو يا سه حزب فراگير و قدرتمند در كشور تشكيل دهيم كه بتوانند بخش اعظمي از افكار و تفكرات سياسي مردم را نمايندگي كنند و آنها بتوانند بر پايه قواعد منظم و رقابت درست حزبي مسائل كشور را رصد كنند و نهايتا در انتخابات شاهد رقابت سالم و قوي احزاب باشيم.
* آيا جريانهاي سياسي استراتژيستهايي را دارند كه مشموليت و گستردگي مطلوب را دارا باشند؟
** وقتي رفتارهاي سياسي در كشور بر مبناي جناح شكل ميگيرد، بزرگترين تهديد نفوذ رقيب است. در اين صورت رقيب ميتواند از درون يك جريان سياسي را دچار چالش كند. در طول اين سي و چند سال گذشته كه از تولد انقلاب ميگذرد، ديديم كه جريانهاي سياسي توانستهاند بحرانهايي در فعاليتهاي سياسي رقيب خود ايجاد كنند. اگر قاعدهمندي فعاليتهاي حزبي وجود داشته باشد مجال براي اينگونه نفوذها فراهم نميشود. جريانهاي اصلاحطلب نيز همين مشكل را دارند. در جريان اصلاحطلب بر پايه يك برنامه مدون و استراتژي كه از صدر تا ذيل آن افراد معتقد به مباني اصلاحطلبي باشند و آن را قبول داشته باشند، وجود ندارد و به همين دليل مشكل جدي داريم.
البته در زمانهايي كه دولت به دست جريان اصلاحطلب بوده است، متمركزتر و منسجمتر فعاليتهاي سياسي خود را دنبال ميكرد اما در زماني كه هيچ يك از قوا را در دست نداشت، تشتت بيشتر شد و شاهد نوعي دلمردگي و سكون در جريان اصلاحات بوديم. به خصوص وقتي رقيب، ميدان فعاليت سياسي را تنگ ميكند و از اهرمهاي خاص براي جلوگيري از فعاليتهاي سياسي اصلاحطلبان استفاده ميكند. طبيعي است كه اين مساله هم مزيد بر علت خواهد شد و براي ايجاد انسجام تشكيلاتي مشكل ايجاد خواهد كرد.
* تاكتيكهاي مورد نياز براي فعاليت سياسي در جريان اصلاحات چگونه انتخاب ميشوند؟
** اكنون كه دولت تدبير و اميد به نوعي بخش اعظم يا همه اصلاحطلبان را نمايندگي ميكند، آنها بايد همه تلاش خود را انجام دهند تا قواعد فعاليتهاي سياسي تثبيت شود. براي قاعدهمند كردن فعاليتهاي سياسي، اصلاحطلبان بايد كارهاي گستردهاي را آغاز كنند. اصلاحطلبان بايد به سمت تشكيل يك حزب فراگير و قوي بروند. حزبي كه قانون اساسي را تمكين كند اما در عين حال بر اصول و مباني اصلاحطلبي تكيه كند.
متاسفانه در زمان دولت اصلاحات اين اتفاق نيفتاد و اين بزرگترين خسران و ضرري بود كه متوجه اين جريان فكري شد. اگر در اين دوره بتوانند در اين جهت حركت كنند، حتي اگر در انتخابات آينده نيز نتوانند اكثريت مجلس را در اختيار بگيرند، كار مفيدي انجام شده است. از اين فرصتي كه ايجاد شده است بايد استفاده كنند و اصلاحات را به سمت يك حركت با دوام و قاعدهمند در آينده ببرند. اگر بر اساس انسجام و وحدت حركت كنند ، هيچ ترديدي نيست كه ميتوانند در انتخاباتهاي آينده موفقيتهاي جدي كسب كنند.