* به عنوان سؤال اول بفرمایید سازمانملل تلاش زیادی کرد عربستان را به ایجاد آتش بس در یمن متقاعد کند اما سعودیها در مقابل این خواستهها مقاومت کرده و به درخواست سازمان ملل پاسخ مثبتی ندادند. باتوجه به بینتیجه بودن دور اول مذاکرات گروههای یمنی در کنفرانس ژنو در سوییس که با کارشکنی سعودیها پایان یافت، به نظرتان آیا عربستان در نهایت با آتشبس در یمن موافقت خواهد کرد یا نه؟
** الان عوامل متعددی در جنگ یمن وجود دارد که به نظر میرسد در مجموع عربستان را ناگزیر میکند تا جنگ را متوقف کند. یکی از این عوامل به صحنههای نظامی و سیاسی بر میگردد و بخشی نیز به داخل یمن و عربستان مربوط میشود. از نظر نظامی عربستان فکر نمیکرد که یمنیها از موشکهای اسکاد استفاده کنند تا مراکز حساس از جمله ریاض، پایتخت عربستان را مورد هدف قرار دهند. فاصله مرزها تا ریاض 350 کیلومتر است و برد موشکهای اسکاد 400 کیلومتر است و این موضوع برای سعودیها مهم است. زیرا این مسئله میتواند نظامیان عربستان را متوحش کرده و التهاباتی را در بین آنها و همچنین در بین مردم ایجاد کند. تاکنون اخباری مبنی بر ترس مردم عربستان و اینکه موشکهای یمن به مناطق مختلف اصابت کرده وجود ندارد و عربستان این اخبار را منتشر نمیکند.
غیر از موشکهای یمن، در کنار مرزها نیز نیروی زمینی عربستان در جنگ با نیروهای یمنی نه تنها موفقیتهایی نداشته بلکه تلفات سنگینی را نیز متحمل شده است. گفته میشود که 2 هزار و 300 تن از نیروهای نظامی عربستان در طول جنگ یمن کشته شدهاند و با توجه به جمعیت کم عربستان این مسئله سبب نگرانی در جامعه عربستان شده است. نیروی زمینی نمیتواند مثل سابق بجنگد و در برخی مواقع حتی عقبنشینی نیز کرده است. علاوه بر این، یمنیها در استانهای نجران و جیزان پیشروی کرده و همچنین حرکتهای تجزیهطلبانه در این مناطق انجام شده که کار را برای مقامات آل سعود دشوار کرده است.
موضوعات دیگری نیز اتفاق افتاد که متقن بودند. یکی تمرد خلبانان سعودی به ادامه جنگ و همچنین کشته شدن محمد الشعلان، فرمانده نیروی هوایی بود. وقتی این فرمانده کشته شد دو فرضیه مطرح بود. یکی اینکه وی بر اثر سکته مرده است و دیگری اینکه بر اثر اصابت موشکهای اسکاد یمن به مقر فرماندهی کشته شده است. اما فرضیه سوم که حدس زده بودند این بود که سعودیها خودشان او را با قهوه مسموم کردهاند، به خاطر اینکه وی از دستور ادامه جنگ با یمن تمرد میکرد. حتی یک خلبان سعودی هم پس از دیدن تصاویر کشتار مردم یمن خودکشی کرد. نیروهای هوایی در همه کشورها پیشرفته هستند و اینطور نیست که با پادشاهان بیسواد همسو باشند و طرز فکرشان با آنها متفاوت است و میتوانند بر کل نیروهای ارتش تاثیر بگذارند.
بحث دیگر به داخل یمن مربوط میشود. در داخل یمن عربستانیها هیچ موفقیتی نداشتند. از آغاز جنگ یمن عربستانیها سعی میکردند تا شهر عدن، در جنوب یمن را آزاد کنند تا عبدربه منصور هادی، رئیسجمهور فراری یمن را به قدرت بازگردانند که تاکنون نتوانستند به این امر دست پیدا کنند و حتی اخیراً بزرگترین پایگاه خود در عدن را نیز از دست دادند به همین خاطر انبار مواد غذایی در عدن را بمباران کردند تا دست نیروهای انصارالله نیفتد.
از سوی دیگر، هشدارهای سازمان ملل و سازمان خواروبار جهانی و بهداشت جهانی درباره وضعیت فاجعه انسانی و غذایی در یمن فشارهای بینالمللی است که به عربستان وارد میشود. وضعیت تاحدی اسفناک است که حتی اتحادیه اروپا نیز خواستار آتش بس شده است. از لحاظ سیاسی هم یمنیها تاکنون امتیازی به عربستان ندادهاند و گفتوگوهای یمنی – یمنی ادامه دارد و حتی برخلاف تصور سعودیها موقعیت انصارالله در بین یمنیها مستحکمتر شده است و آنها در عمان به مذاکرات برای پایان دادن به بحران ادامه میدهند.
* سازمانهای اطلاعاتی امریکا اخیراً گزارشی منتشر کردهاند که در جنگ یمن بیش از 2 هزار و 300 سعودی کشته شدهاند ولی عربستان تاکنون از اعلام این آمارها خودداری کرده است و از آنجا که اعضای خاندان آل سعود در شروع جنگ یمن و ادامه آن با یکدیگر اختلافاتی داشتند، به نظرتان اگر دامنه جنگ به خاک عربستان کشیده شود و هزینههای زیادی برای رژیم آل سعود تحمیل شود، احتمال دارد که اختلافات تشدید شده و خاندان آل سعود از درون متزلزل شود؟
** صددرصد ممکن است. شاهزادههای سعودی که با محمد بن سلمان، وزیردفاع عربستان و ملک سلمان، پادشاه این کشور مشکل دارند مترصد فرصتی برای ضربه زدن به آنها هستند و به دنبال نقاط ضعفی هستند که پادشاه و فرزندش در یمن دارند. شکست نظامی در یمن، عقبنشینی در خاک خود، اصابت موشکهای اسکاد یمن به خاک عربستان، عواملی هستند که میتوان از آنها برای ضربه زدن به پادشاه استفاده کرد. اینها مجموعه عواملی است که رقبای پادشاه از آنها علیه او استفاده میکنند. از نظر سیاسی هم دستاوردی نداشتند که این نیز فرصت را برای رقبای پادشاهی فراهم میکند.
در سیاست میگویند که جنگ مامای انقلاب است و زمانی که دیکتاتوریها مورد حمله قرار میگیرند نقاط ضعف آشکار و زمینه برای انقلاب فراهم میشود. عربستان مدتهاست که آبستن انقلاب است ولی ماما یا قابله در اینجا وجود نداشته که این انقلاب را رقم بزند. جامعه شیعیان و سنیهای عربستان هر دو از آل سعود ناراضیاند و سیستم بستهای در این کشور وجود دارد و سیستم موروثی باطلی است که دست به دست هم دادهاند تا زمینه تضعیف این خاندان از درون فراهم شود.
* همانطور که میدانید انتشار اسناد «ویکی لیکس» در بحبوحه جنگ یمن نه تنها زلزله سیاسی برای رژیم آلسعود بود، بلکه نقاب از چهره این قدرت مخرب منطقهای برداشت و نقش تخریبی این کشور در خاورمیانه و همدستی با جریانهای سلفی و رژیم صهیونیستی، آخرین وجاهت باقیمانده خاندان سعود را برباد داد. به نظر شما انتشار این اسناد چه تأثیری بر موقعیت منطقهای عربستان خواهد گذاشت؟
** اگر ملک عبدالله، پادشاه سابق عربستان بر سر کار بود و جنگ یمن نیز وجود نداشت این اسناد به تنهایی کافی بود تا عربستان را در مسیر افول قرار دهد. الان با تحول پادشاهی، ملک سلمان هنوز در ساختار قدرت جانیفتاده و مقاماتی که منصوب کرده است هنوز بر قدرت سوار نیستند. جنگ یمن نیز در ضرورت قرار گرفته است و در واقع انتشار اسناد ویکی لیکس طبیعتاً یعنی بحران سوم برای این کشور به شمار میرود و باتوجه به اینکه عربستان بخشی از مشروعیتش را از منطقه و جهان عرب دارد و رهبری آن را بر عهده دارد تمام اینها زیر سؤال میرود.
سعودیها با امریکا و اسرائیل همسو هستند و این برای آنها گران تمام میشود. شاهزادههای سعودی و مردم میتوانند از این فرصت استفاده کنند تا آن را علیه حکومت به کار گیرند. مردم عربستان، نیروی هوایی و دانشگاهها وقتی میبینند که رژیم غرق در فساد است مطمئناً دست به کار میشوند. برخی این اقدام را نوعی بیمهری از سوی غرب میدانند و معتقدند که غربیها این اسناد را عمداً منتشر کردهاند تا به ریاض ضربه بزنند. عربستان الان پایگاه داخلی ندارد و اگر حمایت غرب را نیز نداشته باشد نمیتواند دوام داشته باشد.
* پس از سفر محمد بن سلمان به روسیه و دیدار با مقامات روس و همچنین بستن قراردادهای مختلف نظامی و اقتصادی بین دو کشور، از آنجا که مسکو و ریاض اختلافات زیادی بر سر تحولات منطقه دارند، برخی معتقدند که دو طرف بر سر تحولات منطقه نیز به توافقاتی دست پیدا کردهاند، به نظرتان هدف از این دیدارها چه بوده است؟
** چندین فرصیه در مورد رابطه عربستان با روسیه وجود دارد. عربستان و مصریها در برخورد با روسیه یک راه خاصی را میپیمایند. از آنجا که اهداف این سفر سری بود، جزئیات آن از سوی مقامات روسی و عربستانی اعلام نشد. یک مسئله این است که عربستانیها با این سفرها میخواهند نشان دهند که نوکر امریکا و انگلیس نیستند و با همه قدرتها رابطه دارند.
دومین فرضیه که روزنامهها روی آن بیشتر مانور میدهند، این است که ریاض میخواهد به امریکاییها بگوید که اگر از ما حمایت نکنید به سمت روسیه میرویم که این درست نیست. سومین مسئله این است که این کار خطمشی انگلیسیهاست که به عربستان میدهند. زیرا عربستان بیشتر تحت تأثیر سیاستهای انگلیس است. انگلیسیها به دنبال این هستند تا هم رقیب روسی و امریکایی را در مقابل هم نگه دارند و هم اینکه موجب تثبیت رژیم عربستان شوند تا زمام امور تنها در دست امریکا نباشد.
از طرف دیگر، سعودیها میخواهند با دادن رشوه به مقامات روسی موضع مسکو در یمن و سوریه را تغییر دهند حتی در اوایل شروع بحران سوریه قطریها پیشنهاد خرید 10 میلیارد دلار سلاح از روسیه را دادند تا موضع روسیه را تغییر دهند که روسها مخالفت کردند. اما الان روسیه از سوی غرب تحریم شده و نیاز به پول دارد و عربستان سعی میکند از این فرصت استفاده کند تا بار دیگر شانس خود را برای تغییر موضع روسیه در برابر سوریه امتحان کند. خرید تسلیحات از روسیه و توافقات اقتصادی در این راستا انجام میشود.
* کمی هم به تحولات سوریه بپردازیم. در هفتههای اخیر ارتش سوریه و نیروهای مقاومت توانستند در برخی مناطق ضربات سختی به تروریستها وارد کنند و حتی برخی معتقدند که در هفتههای آینده در تحولات میدانی سوریه ورق به نفع محور مقاومت برمیگردد، نظر شما در این باره چیست؟
** البته هفتههای اخیر دو بار اخباری مبنی بر اقدامات شگفتانگیز نیروهای مقاومت در سوریه منتشر شد و از آن طرف هم خبرهایی اعلام شد که چندین هزار نفر از تروریستها از اردن به سوریه وارد و در جنوب سوریه مستقر شدند و اینکه در روزهای آینده نظام سوریه سقوط خواهد کرد را نیز شنیدیم. چیزی که مهم است کار در سوریه سخت شده است. گرمای تابستان بر تحولات میدانی تأثیر میگذارد و مشکلات انسانی و اجتماعی وجود دارند و نمیتوان به سادگی نتیجه جنگ را پیشبینی کرد.
همچنین نیرویی که میجنگد باید از نظر غذایی و تسلیحاتی پشتیبانی شود و اینکه منطقهای که در آن میجنگند اطمینان بخش باشد، وجود ندارد. مرکز فرماندهی حزبالله از سوریه فاصله دارد و کار را برای نیروهای مقاومت دشوار میکند. اما اگر بتوانند نیروی هوایی قوی را به کار گیرند یا اینکه از نیروهای ویژهای به غیر از نیروهای متعارف استفاده کنند میتوانند تاحدی موفقیتهایی به دست آورند. نیروهای متعارف سوریه را اسرائیلیها زیر نظر دارند و اطلاعات لازم را به تروریستها میدهند و آنها برای ضربه زدن بر نیروهای مقاومت از این اطلاعات استفاده میکنند.
از نظر سیاسی، نشانههایی وجود دارد که موضع غرب به سمت سوریه تمایل پیدا کرده است. از طرفی باتوجه به اینکه الان داعش تا مرزهای کویت رسیده احتمال دارد که عربستان و قطر نیز از حمایتهای خود از داعش دست بکشند و چراغ سبزهایی به دمشق بدهند. حتی نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب گفته است که باید با بشار اسد، رئیسجمهور همکاری کنیم، هرچند که اینها میتواند فریب باشد. روسیه و ایران موضعشان درباره سوریه ثابت است ولی اسرائیلیها تمام توانشان را به کار گرفتهاند تا با تقویت تروریستها بتوانند تحولات را به نفع خود پایان دهند.
* پس از عملیاتهای تروریستی داعش در کشورهای کویت، فرانسه، عربستان، تونس، مصر و همچنین نفوذ در افغانستان، برخی منابع غربی میگویند که داعش الان در موضع برتری قرار گرفته و در مناطق مختلفی از جهان نفوذ کرده است و این به معنای افزایش قدرت این گروه است، شما تا چه حد این تحلیل را قبول دارید؟
** درست نیست. اقدام تروریستی در تونس اصلا کار ارزشمندی نبود، یعنی فردی که ساکن منطقه قیروان بود به شهر سوسه میرود و اقدام تروریستی انجام میدهد. اینکه عملیاتی ارزشمند و آن هم با حمایت ریاض صورت گرفته باشد نیست. حاکمان سکولار تونس مورد حمایت عربستان هستند و هیچ مخالفتی با عربستان ندارند. اما در مورد کویت وضعیت فرق میکند. اقدام تروریستی داعش در کویت به تسویه حساب با موضع این کشور در یمن مربوط میشود یعنی داعش میخواهد به کویتیها بگوید که باید در یمن با آنها بیشتر همکاری کند. در فرانسه نیز نیروهای الجزایری و مغرب تبار هستند که میتوانند در هر لحظه باتوجه به نارضایتیهایی که در شمال آفریقا وجود دارد مبادرت به این کار کنند.
عربستان پیشتر این افراد را آموزش داده و این تروریستها الان به طور اتوماتیکوار اقدامات تروریستی انجام میدهند و تحت حمایت مستقیم ریاض نیستند و از آنها دستور نمیگیرند. حتی علیه خود عربستان نیز اقداماتی انجام میدهند و الان عربستان پشت این اقدامات قرار ندارد. چون فرانسه و تونس میتوانند فشارها را علیه ریاض تشدید کنند و این اقدامات تروریستی برای عربستان فایدهای ندارد. اگر در سوریه یا علیه حماس این اقدامات را انجام میدادند به نفع عربستان بود اما در مناطق دیگر فایدهای برای ریاض ندارد.
حتی اقدامات داعش در استان سیناء که علیه دولت عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر انجام میشود باز عربستان پشت این اقدامات نیست زیرا السیسی مورد حمایت ریاض است و نمیتوان گفت که اقدامات پراکنده در کشورهای مختلف کار عربستان است و این اقدامات تروریستی الان به طور خودکار توسط تروریستها انجام میشود. بله زمانی که بندر بن سلطان در راس دستگاه اطلاعاتی عربستان قرار داشت فرماندهی تروریستها را در دست داشت ولی الان این موضع در دستور کار نیست.
* همانطور که میدانید نیروهای عراقی در اردیبهشت ماه عملیات آزادسازی استان الانبار را شروع کردند و در روزهای اول نیز توانستند برخی روستاها را از دست داعش آزاد کنند اما با ورود نیروهای امریکایی به این استان و ایجاد پایگاه نظامی در این منطقه عملیات عراقیها متوقف شد، به نظرتان دلیل توقف عملیات چه بود؟
** ورود نیروهای امریکایی به عراق احتمالاً میتواند روحیه عراقیها را سست کند. برخی معتقدند که عراقیها زمانی میتوانند این کشور را از دست داعش آزاد کنند که هیچ کمک خارجی وجود نداشته باشد. اما در عراق موانع دیگری نیز وجود دارند که قابل توجه است. یکی نبود انسجام بین نیروهای مردمی و ارتش عراق است. الان یک ترکیب پویایی از نیروهای عراقی که بتوانند عملیات گستردهای صورت دهند شکل نگرفته است. تاکنون نیروهای مردمی نتوانستهاند ترکیب متناسب با جنگ ایجاد کنند تا به صورت مکمل با ارتش عمل کنند. در تکریت مکمل هم کار کردند و توانستند به موفقیتهایی دست پیدا کنند. تقسیم وظایف کردند و موفق شدند اما در الانبار این کار انجام نشد.
اگر در جنگ دو نوع عقیده و ترکیب وجود داشته باشد کار را سخت میکند. دو نوع جنگیدن هوشمندی میخواهد که در بین عراقیها نیست. نیروهای مردمی یک نوع روش و سلاح جنگی دارند و ارتش با روش دیگر و سلاح دیگری میجنگد که کار را مشکل میکند. مسئله دوم، خود مردم هستند. جنگ در بیابان بسیار آسان است، زیرا در بیابان ساختمانها تخریب نمیشوند، لولههای آب از بین نمیروند و جاسوسها نمیتوانند نفوذ کنند و مردمی وجود ندارند که کشته شوند و به همین خاطر جنگیدن آسان است. ولی جنگ در درون شهر دشوار است و مردم مانع اصلی هستند. به همین خاطر توقف جنگ در الانبار به این دلیل است که مردم آسیب نبینند و زیرساختها از بین نرود.
البته کمبود مواد غذایی و آوارگانی که میخواهند به سایر مناطق بروند و ممکن است در بین این مردم اعضای داعش باشند که بخواهند در سایر شهرها عملیات تروریستی انجام دهند و باید کنترل بیشتری بر آنها وجود داشته باشد مزید بر علت است که به راحتی اجازه خروج از شهر را نمیدهند.
* اخیراً اخباری منتشر شده است که اسرائیل و حماس توافق کردهاند تا پنج سال آتشبس کنند، هرچند این مذاکرات از سوی مقامات حماس تأیید نشده است اما احتمالاً گفتوگوهایی بین دو طرف وجود داشته است، به نظرتان چرا حماس در این برهه زمانی به سمت سازش با اسرائیل میرود؟
** سناریویی که در مورد فتح اجرا شد این است که اسرائیلیها مقامات فتح را متقاعد کردند که دست از اقدام مسلحانه بردارند و کمکم آنها را وارد بازیهای سیاسی کردند تا کنترل بیشتری بر آنها داشته باشند. الان همین سناریو در برابر حماس نیز انجام میشود. حماس یا باید بجنگد یا باید کار سیاسی انجام دهد. حماس قبل از اینکه با فتح توافق کند از سوی تشکیلات خودگردان به عنوان گروه تروریستی شناخته میشد و هنوز هم برخی جاها حماس را تروریست میدانند. چون حماس کار مسلحانه انجام میدهد آن را به عنوان تروریست میشناسند.
حماس برای جنگیدن نیاز به سلاح دارد که باید از بازارهای خارجی بخرد و چون به عنوان گروه تروریستی شناخته میشود نمیتواند سلاح بخرد، پس مجبور میشود که وارد سیاست شود. باتوجه به اینکه الان محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان علیه حماس اقداماتی انجام میدهد و برخی از اعضای آن را دستگیر میکند و حتی اطلاعاتی از حماس را به اسرائیلیها میدهد، به همین خاطر حماس میگوید چرا با تشکیلات خودگردان که خادم اسرائیل است مذاکره کنیم میرویم با خود اسرائیل مذاکره میکنیم و ممکن است این اتفاق رخ دهد ولی این مسئله بسیار خطرناک است. در چنین شرایطی با توجه به مشکلاتی که حماس دارد و همچنین بیتجربگی حماس در عرصه سیاسی ممکن است اسرائیل در مذاکرات پیروز شود.
همان کاری که اسرائیل با یاسرعرفات انجام داد و پس از مذاکرات در کشورهای مختلف همه چیز را از اختیار وی خارج کرد و زمانی که عرفات متوجه شد و با اسرائیلیها مخالفت کرد او را به قتل رساندند.