روزنامه کیهان **
کاسبان تحریم چگونه معامله میکنند؟/ محمد ایمانی
حسن ظن و اعتماد به دشمن، نوعی «معامله» است. در این حالت، چیزی میدهید و چیزی میگیرید. امیر مؤمنان(ع) در اولین خطبه نهجالبلاغه و درباره اقامت حضرت آدم در جنتالاعلی میفرماید «خداوند سبحان آدم ابولبشر را در جایگاهی که زندگی در آن بدون رنج بود ساکن کرد و به او ایمنی بخشید و از شیطان و دشمنی او برحذر داشت. اما شیطان به واسطه حسادت و عداوت او را فریب داد؛ فباع الیقین بِشَکّه و العَزیمَهًَْ بِوَهنِه... به اعتبار این فریب، آدم یقین را به شک، و عزم و اراده را به سستی فروخت. شادمانی و خرسندی او به ترس تبدیل شد و فریب خوردگی وی، به ندامت و پشیمانی انجامید.» امیرمؤمنان علیهالسلام همچنین به جناب مالک فرمود دشمن اگر تو را به صلح فراخواند بپذیر «ولکن الحذر کلّ الحذر من عدوّک بعد صلحه... اما به طور کامل از دشمن پس از صلح بر حذر باش. چرا که بسا دشمن اظهار نزدیکی میکند تا غافلگیر کند».
متن فراهم شده در مذاکرات 2 سال اخیر میان ما و آمریکا، از جنس صلح نیست چه اینکه صراحتاً از حمله نظامی سخن میگویند اما حتی اگر توافق برای صلح هم بود، جایی برای اعتماد به شیطان بزرگ وجود نداشت. به همین اعتبار عجیب است که مقامات آمریکایی به عنوان یک اصل استراتژیک و به شکل ترجیعبند میگویند این توافق براساس اعتماد نیست بلکه براساس سختگیری علیه ایران و راستی آزمایی است -کری در داووس گفت حتی در دوره روحانی به ایران اعتماد نداریم- اما آقای رئیس جمهور در گفتوگوی تلفنی میگوید براساس روند 2 سال اخیر و توافق ژنو «معلوم است که میشود اعتماد کرد»! و آقای هاشمی در اجلاس مدیران آموزش و پرورش با هیجان میگوید «یکی از تابوهایی که شکست و هنوز هم برای انجام نشدن آن دست و پا میزنند، مذاکره با آمریکا بود... البته پیش از انتخابات یک تیم سطح پایین در عمان با آمریکاییها مذاکره کردند اما چون قوی نبود و حمایت مردمی نیز پشتوانه آن قرار نداشت]![ بیثمر بود». آیا با این اظهار هیجان چندباره، آقای هاشمی میخواهد ضمانت شیطان بزرگ را بکند که برخلاف چندین قول و قرار قبلی (نظیر قرارداد الجزایر و...) خدعه و بدعهدی نمیکند؟! آیا این افتخار است که آمریکاییها فرستاده ویژه رئیس جمهور (معاون دفتر وی) برای نمایندگی ایران در سازمان ملل را رسماً «تروریست» بخوانند و راه ندهند، و ما با این وجود از اعتماد به آمریکا یا شکستن تابوی مذاکره حرف بزنیم؟! ما به ازا و نتیجه این ذوقزدگی چه خواهد بود؟!
همانگونه که اغتشاشگران در میانه فتنه سال 1388 لو دادند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»، امروز هم به نظر میرسد برای بعضیها حل چالش هستهای و «برجام» بهانه است و جمال خود آمریکاییها را عشق است! امروز اهل خبر و رسانه نیک میدانند که پس از افتادن فتنه 88 در سراشیبی زوال، چه کسانی به اسم نمایندگان سران جنبش سبز به آمریکاییها پیغام دادند تحریمهای فلج کننده - و نه تدریجی - را اعمال کنید و به ریشه معیشت مردم ایران بزنید تا میوه آن را کف خیابان یا پای صندوق بچینید. اگر قرار باشد دنبال کاسبان واقعی تحریم در سیاست و انتخابات باشیم، کدام طیف کاسبتر از آنها که یا گرای تحریم را دادند و یا میوهاش را چیدند؟! این عار است نه افتخار که آقای جان کری در شورای روابط خارجی آمریکا با دلواپسی تمام بگوید «اگر به این توافق پشت کنیم ]...[ و ]...[ که خود را برای مذاکرات با غرب به خطر انداختند، در انتخابات به دردسر جدی میافتند». آیا این عبارت شبیه همان دغدغهای نیست که یک دیپلمات ارشد ایرانی اواخر شهریور پارسال- و اتفاقاً او هم در شورای روابط خارجی آمریکا و در پاسخ هاله اسفندیاری- مطرح کرد مبنی بر اینکه اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، مردم ایران فرصت خواهند داشت تا 16 ماه دیگر در انتخابات پارلمانی، به این عملکرد ما پاسخ دهند؟!
بگذارید خوشبین باشیم و بگوییم سخن این دیپلمات ما، سهولسان بود و او قصد ارسال پیام کذایی به آمریکاییها نداشت. یا اصلاً بگوییم به یک دیپلمات متدین نمیخورد در بحبوحه مذاکرات، فکر برد و باخت انتخاباتی و جناحی باشد و چنین اظهارنظری از دست وی در رفته است. اما آیا نمیتوان پرسید که چرا دولت محترم و وزارت خارجه به دهان وزیر خارجه بیسر و پای آمریکا نمیزند و نمیگوید تو بیجا کردهای که برای ناکامی ما در انتخابات آینده اظهار نگرانی میکنی؟! آیا میشود گفت این سخن کری هم مصرف داخلی دارد یا باید احتمال داد که ماورای برجام هستهای و مصلحت دید نظام برای رفع شر و بهانهتراشی دشمن، کسانی آرزوهای دیگری دارند؟ میشود سؤال دیگری هم پرسید که اگر شرارت دشمن در حوزه تحریمها نبود، برخی طیفهای سیاسی به حرف افتاده در چند سال اخیر، حرفی هم برای گفتن و بهانهای برای طعنه زدن داشتند و آیا تحریم دشمن و گشودن زبان تخطئه و طعنه برای این گروه به مثابه چادر اکسیژن و شوک تجدید حیات عمل نکرده است؟! میپرسید به چه قیمتی؟ برای بخشی از این گروه، قیمت مهم نیست. وقتی میشود در برابر جمهوریت ایستاد و آلت دست دشمنان اسلامیت نظام شد، حالا اندکی فشار بر معیشت مردم از طرف دشمن که طوری نیست؛ لااقل دستشان میآید- به قول آن دیپلمات انگلیسی- که ماشه اقتصادی غرب آماده چکاندن است و باید در انتخابات مطابق میل غرب انتخاب کنند!
همین جا و در نقطه حساس بحث باید درنگ کرد و به تصریح نوشت که باید تفاوت قائل شد میان آن که خوب میفهمد و به خیانت عمل میکند و دومی که قصد خدمت دارد اما بد میفهمد و بدون قصد، و در زمین و نقشه اولی ایفای نقش میکند. مرز دوم و مهم را همان گونه که گفته شد باید میان «خط سازش با شیطان و بزک کنندگان او» و مسیر منطقی و حکیمانه کلیت نظام در زمینه ستاندن بهانه از دست دشمن و رفع موانع پیشرفت فنی و اقتصادی ترسیم کرد. همانگونه که حضرت امام(ره) مجوز مذاکرات الجزایر را صادر کردند، جانشین صالح ایشان برای مذاکرات موردی درباره چالش هستهای اجازه دادند. در عین حال هم امام خمینی و هم امام خامنهای تأکید کردند که آمریکا به اعتبار هویت خود، شیطان بزرگ و مجسمه استکبار است. حال اینکه متولیان این مأموریت چه قدر در عمل درست پیش رفتند یا نه، و راه نقض عهد طرف غدار را بستند یا خیر، موضوع دیگری است. این منطق راهبردی که حتی پس از مذاکرات «برای ادامه مبارزه با استکبار آماده باشید» ذاتاً در تعارض با اعتماد و حسن ظن به دشمن و توهم گسترش مذاکرات به حوزههای دیگر است که از حقوق بشر و تروریسم شروع میشود و تا به رسمیت شناختن رژیم غاصب صهیونیستی و ابراز ندامت از استقلال و عزت و آزادی ملت ایران توسعه پیدا میکند.
استفاده از ظرفیتهای سیاست خارجی یک بحث است و چوب حراج زدن به منافع ملی بحث دیگری است. رهبر معظم انقلاب اول فروردین 92، دشمنیهای دولت فرانسه با ملت ایران را ناهوشمندی توصیف کرده و این کار را موجب ایجاد دشمنی در میان ملت ایران دانستند که در تاریخ دور خود نگاه بدی به فرانسه نداشتهاند. ایشان در عین حال 29 آبان 92 فرمودند؛ «بعضی سردمداران اروپایی میروند تملق صهیونیستهای وحشی را میگویند و خودشان را تحقیر میکنند. ملت فرانسه در اروپا اعتبار سیاسی به دست آورد به دلیل اینکه در مقابل آمریکا در ماجرای بازار مشترک اروپا ایستاد... حالا دولتمردان همان کشور نه فقط مقابل آمریکا بلکه بروند در مقابل صهیونیستهای نحس نجس اظهار کوچکی و تواضع بکنند، مایه سرشکستگی ملت فرانسه است». حالا تصور کنید طی دو سال مذاکرات، مکرراً از سوی برخی مسئولان دولت و حامیان سیاسی و رسانهای آنها گفته میشود که فرانسه نقش پلیس بد را بازی کرده و سخنگوی اسرائیل شده و... اما سربزنگاه و در اولین فرصت، وزیر خارجه بدنام همان کشور به تهران دعوت میشود، حال آن که همنام خونهای آلوده را به یدک میکشد، هم پیشنهاد دهنده برگشتپذیری سریع تحریمهاست و هم علناً از اهانت نشریه فرانسوی به پیامبر اعظم(ص) حمایت کرده است. در این سفر چه کلماتی رد و بدل شده است؟ رئیسجمهور میگوید «آقای فابیوس گفت در پاریس به شرکتها گفتم دورهای که قبلا نسبت به ایران داشتید تمام شده و اگر میخواهید کالا به ایران ببرید، دولت ایران زیر بار نخواهد رفت، شما باید سرمایه و تکنولوژی ببرید» اما میدانید همین فابیوس به هنگام حضور در تهران و در گفتوگو با رسانههای فرانسوی چه گفت؟ به گزارش رادیو فرانسه «فابیوس گفت ایران نیازهای عظیم دارد و حالا خودشان میگویند نیازهای زیادی دارند، مثلا به قطار، مواد غذایی] !![ و همه نوع تجهیزات احتیاج دارند»! چه کسی به این دلال جنایت گفته که ما محتاج مواد غذایی فرانسه هستیم؟! و به راستی ما محتاجیم یا فرانسویها که طی چند سال اخیر با آشوبهای اقتصادی زنجیرهای و به آتش کشیدن هزاران خودرو و اتوبوس در شبهای سیاه پاریس و برخی شهرهای دیگر روبهرو بودهاند؟
برخی تحلیلگران خوشگمان- حتی در سطوح مدیریتی- چنان درباره برجام و قطعنامه 2231 سخن میگویند که انگار پرونده هستهای مختومه و تحریمها لغو شده و آمریکا و برخی دولتهای غربی، دشمنی و بدعهدی را کنار گذاشته و تغییر مسیر دادهاند. در این میان برخی هم نه به این شدت اما تصور میکنند اگر توافق به سرانجام برسد، یک دوره آرامش و تنفس و تجدید قوا برای کشور است. گروهی نیز برآنند که چون اذن این مذاکرات را رهبرمعظم انقلاب - با تعبیر نرمش قهرمانانه- صادر کردهاند، بنابراین نتایج خروجی آن هم هر چه باشد، مورد تأیید معظمله است. مشخصا در این زمینه میتوان دو تلقی را رصد کرد. یکی از این دو تلقی میگوید چون مذاکرات تحت نظر رهبری انجام گرفته و تیم، مورد تایید ایشان است پس باید دربست محتوای توافق را پذیرفت. برخی از قائلان به این تصور در جریان بیانیه لوزان تا مرز تبریک هم پیش رفتند اما رهبری فرمودند چه تبریکی؟! تلقی دوم معتقد است که به تصریح رهبر معظم انقلاب اولا ایشان در جزئیات مذاکرات دخالت نمیکنند. ثانیا سخنان عمومی و خصوصی ایشان در این زمینه و عرصههای دیگر یکی است. ثالثا معظمله خط قرمزهای روشنی، هم درباره شیطان بزرگ و هم چارچوب مذاکرات (نظیر لغو همزمان تحریمها در روز اجرای تعهدات، موکول نکردن اجرای تعهدات غرب به گزارش آژانس، حفظ حریمهای امنیتی و نظامی و فنی و...) ترسیم کردهاند. رابعا به صراحت فرمودهاند متن فراهم آمده با دقت در مسیر قانونی ملاحظه و بررسی شود و در صورت تصویب، راه نقض عهدهای طرف مقابل که به هیچ وجه قابل اعتماد نیست بسته شود.بنابراین آیا بدون بررسی و بستن راههای نقض عهددشمن در همین متن برجام میتوان گفت به خواست رهبری عمل شده است؟ و اگر بنا بود رهبری این متن را تأیید کنند چرا به بررسی و ملاحظه دقیق در مسیر قانونی و بستن راههای نقض عهد اصرار دارند؟!
اما فراتر از این دو تلقی درون نظام، جریان قائل به بستن به هر قیمت با غرب درصدد است ضمن ایجاد هاله تقدس برای برجام و مزاحمت برای منتقدان، نظام را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد. تعبیه قطعنامه شورای امنیت در برجام و تصویب آن در شورای امنیت سازمان ملل پیش از بررسی و تصویب برجام در ایران، نشانه این طراحی است در حالی که قطعنامه، به یک میدان مین و ماشه کشیده شده آماده شلیک، بیشتر میماند تا مکانیسم حل بحران و رفع اختلاف. با این اوصاف بررسی دقیق برجام و رفع پاشنه آشیلها و نقاط آسیبخیز آن، اهمیت مضاعف پیدا میکند، ضمن اینکه حساسیت و خالی نگذاشتن میدان مبارزه با استکبار اولویت مهمتر و همیشگی ماست.
******************************************************
روزنامه قدس ***
بازی خطرناک در منطقه/ همایون موحدیان
به نظر می رسدترتیبات سیاسی و امنیتی جدیدی در منطقه پس از توافق هستهای با ایران در حال شکلگیری است...
بی شک توافق هستهای میان 6 قدرت جهانی با ایران به تقویت جایگاه و هژمونی آن در منطقه منجر خواهد شد و طبیعی است که رقبای بینالمللی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با این جابهجایی توازن منطقهای و بینالمللی، دست به کار خواهند شد.
شاید محوریترین نقطهای که این ترتیبات سیاسی و امنیتی و البته میدانی میتواند رقم بخورد، میدان سوریه است و تحولات جدیدی در این میدان در آستانه شکل گیری است.
از یک سو ایالات متحده آمریکا نیروی جدیدی را از میان معارضان سوری برای آنچه مقابله با داعش خوانده، در ترکیه و اردن آموزش داده و در روزهای اخیر در شمال سوریه مستقر کرده است و رئیس جمهور آمریکا هم اعلام کرده، برای دفاع از نیروهای آموزش دیده خود در سوریه، به هر مهاجمی که به این نیروها، حمله کند، حتی اگر این مهاجم از نیروهای حامی بشار اسد رئیسجمهوری سوریه باشد، پاسخ میدهد.
از سوی دیگر نمایندگان این کشور با دولت روسیه، عربستان و قطر در حال رایزنی در مورد طرحی هستند که گفته میشود، محور آن تشکیل یک نیروی ویژه و بینالمللی برای مقابله با داعش است که دولت سوریه نیز بخشی از این ائتلاف خواهد بود.
بنابراین به نظر میرسد که توافقات جدیدی با حضور آمریکا و روسیه درباره آینده سوریه و حکومت این کشور در حال شکلگیری است تا بازی خطرناک دیگری را در منطقه بر مبنای فریب حکومت سوریه و دور زدن ایران در این معادله آغاز کنند.
قراین دیگری نیز برای این مسأله وجود دارد، از جمله اینکه در هفتههای اخیر نمایندگانی از تشکیلات امنیتی و اطلاعاتی سوریه با مجوز بشار اسد و به دعوت مقامهای سعودی در ریاض با مقامهای سیاسی و امنیتی این کشور دیدار و رایزنیهایی را انجام دادهاند.
علاوه بر این رایزنیها، توافقاتی میان عربستان سعودی و حماس هم در ریاض انجام گرفته که مفاد آن مخفی نگه داشته شده که در کنار هماهنگی ها بین جبهه ضد سوریه متشکل از ترکیه، عربستان و قطر، نشان از برنامهریزیهایی دارد که پشت پرده آن متفاوت از ظاهری است که اعلام میشود.
اکنون سخن از طرحی است که روسیه آن را ارایه داده تا با ایجاد یک نیروی مشترک که دولت سوریه نیز عضو آن خواهد بود، به مسأله داعش خاتمه داده شود و اینگونه وانمود میشود که آمریکا و روسیه به این تفاهم رسیدهاند که دولت سوریه و بشار اسد باید باقی بمانند، اما قطعاً این یک توافق کوتاه مدت و موقتی خواهد بود و با حل برخی مشکلات منطقهای از جمله بحران داعش و پیاده شدن ترتیبات امنیتی و سیاسی جدید با اعمال ملاحظات روسیه، یک بار دیگر حذف اسد در دستور کار آمریکا ومتحدان منطقهای آنها قرار خواهد گرفت.
نشانه دیگری که سر نخهایی از این معامله و طراحی به دست میدهد، اخباری است که از ارسال پیغام سعودیها به تهران برای معامله بر سر سوریه و یمن حکایت دارد، با این مضمون که اگر ایران در یمن کوتاه بیاید، عربستان در سوریه کوتاه خواهد آمد؛ هرچند این پیشنهاد به طور جدی از سوی تهران رد شده است، اما اینگونه استنباط میشود که قرار است ایران و سوریه به سوی یک بازی خطرناک سوق داده شوند، بدین معنا که از یک سو بشار اسد به امید یک آینده روشن و ماندن در قدرت در مقابل برخی اقدامها از جمله عملیاتهای نظامی در داخل خاک سوریه منفعل نگه داشته شود و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران را در مقابل تهدیدهایی که متوجه یمن است، به انفعال بکشانند و برنامه محوری خود را که با حمایت مالی و تسلیحاتی سعودیها، قطریها و ترکیه تدارک دیده شده، پیاده کنند.
به نظر میرسد نقطه اتکای این طرح بر تمرکز توجه دولت جمهوری اسلامی ایران بر بحث توافق هستهای و اقناع کردن همسایگان و کشورهای منطقه در خصوص این توافق است که این امر فرصت مناسبی را در اختیار آمریکا و متحدان او در منطقه قرار میدهد.
سفرهای دورهای جان کری به منطقه با محوریت این برنامهریزی و توافقی که میان آمریکا و روسیه انجام شده، صورت میگیرد و تحولات و رخدادهایی که در حال شکلگیری است، حکم هشداری جدی برای مسؤولان کشور و رهبران جبهه مقاومت دارد که وارد بازی که برای تضعیف محور مقاومت طراحی شده نشوند.
سوریه، ایران، یمن و حزبا... لبنان چهار ضلع درگیر در برنامه جامع و خطرناک طراحی شده اند که با بهره برداری از توجه ایران به موضوع توافق هستهای، تمامی بازوهای نفوذ و اقتدار ایران در منطقه قطع شود.
اگر سوریه سقوط کند، با ترتیباتی که گروههای مورد حمایت غرب در لبنان تدارک دیدهاند، حزبا... نیز بیش از پیش زیر فشار قرار گرفته و تضعیف خواهد شد و این به معنای تضعیف ایران در منطقه هم خواهد بود، زیرا در آن صورت هم توافق هستهای با غرب را پذیرفته، توافقی که به احتمال زیاد نقض خواهد شد و هم متحدان و بازوهای خود را در منطقه از دست خواهد داد و فشارهای بیشتر سیاسی وامنیتی در منطقه، عرصه را بیش از پیش بر ایران تنگ خواهد کرد.
******************************************************
روزنامه جمهوری اسلامی ****
صدای پای تروریسم
در کاخهای شیوخ امارات
بسمالله الرحمن الرحیم
پیروی کورکورانه حکام امارات از سیاستهای جنگافروزانه و غیرانسانی مقامات جاهل و تازه به دوران رسیده رژیم سعودی به مرحلهای رسیده که ادامه چنین وضعیتی در آینده میتواند همه آنچه مقامات اماراتی در سالهای اخیر برای این شیخ نشین دست و پا کردهاند را بر باد بدهد.
مقامات اماراتی در سالهای اخیر سعی بسیار داشتند به دور از هیاهوهای سیاسی، فقط به اقتصاد، جذب سرمایه و رفاه و آسایش فکر کنند و در کاخهای مجلل، نظارهگر تحولات باشند ولی چند ماهی است که با پیوستن به سیاستهای تجاوزگرانه آل سعود و مشارکت در قتل عام مردم یمن، عملاً خود را وارد ماجراجویی بیسابقهای کردهاند که تبعات آن اکنون دامنگیر این شیخنشین آرام شده است.
دادستانی کل امارات اعلام کرد 41 نفر از جمله چند تن از اتباع خارجی را که قصد انجام عملیات براندازی و ایجاد خلافت اسلامی از نوع داعش را در این شیخنشین داشتهاند، دستگیر کرده است. به گزارش خبرگزاری فرانسه از ابوظبی خبر دستگیری این افراد با اتهامات تروریستی در جزیره کوچکی که تاکنون از خشونت به دور بوده، کاملاً بیسابقه و حکم یک انفجار بزرگ اجتماعی و سیاسی را داشته و بازتاب گستردهای در سطح منطقه ایجاد کرده است.
به گزارش مقامات قضایی و امنیتی اماراتی این گروه در قالب شبه نظامیان افراطگرا با شبکههای تندرو و تروریستی در خارج از امارات مرتبط بوده و درصدد براندازی حکومت این کشور و تشکیل یک حکومت از نوع خلافت اسلامی را داشتهاند. این گروه که تعدادی از اتباع کشورهای عرب نیز عضو آن بودهاند، با گروههای تروریستی که هم اکنون در منطقه فعّال هستند در ارتباط بوده و پول و کمک تسلیحاتی از آنها دریافت میکرد.
در ریشه یابی این واقعه، خبرگزاریها، مشارکت امارات در حمایت از تروریستهای سوریه و قرار گرفتن در کنار عربستان و قطر به عنوان حامیان اصلی تروریسم را علت رسوخ گروههای تروریستی و افراطی به داخل مرزهای امارات برشمردهاند. خبر دستگیری 41 نفر از جمله اتباع افراطی کشورهای خارجی که به طور مسلحانه به دنبال براندازی شیوخ امارات و ایجاد خلافت اسلامی به سبک داعش بودند، موید این واقعیت است که مقامات اماراتی داخل بازی شومی شدهاند که از عواقب آن، لانه کردن تروریسم در کاخهای شیشهای آنهاست.
فهمیدن پاسخ این سئوال که چرا شیوخ عافیت طلب امارات وارد چنین بازی خطرناکی شده و دست خود را به خون مردم بیگناه سوریه و یمن آلوده کردهاند، کار چندان دشواری نیست زیرا کشورهای کوچک شیخ نشین حاشیه خلیج فارس از ابتدا و با تشکیل شورای همکاری، قیادت و سلطه عربستان را بر خود پذیرفته و زیر چتر رهبری ریاض قرار گرفتهاند. در ماجراجویی اخیر حکام تازه کار سعودی در حمله به یمن نیز گرچه همراهی شیوخ محافظه کار و عافیت اندیش امارات، اقدامی اشتباه و تامل برانگیز بود ولی مقامات اماراتی براساس وعده حکام سعودی تصور میکردند ظرف 10 روز کار یمن را ساخته و میتوانند جشن پیروزی را در صنعا برگزار کرده و سهم قابل توجهی از کیک بزرگ جشن این پیروزی را نصیب خود سازند ولی مقاومت مثال زدنی و شجاعانه مردم یمن همه معادلات و پیش بینیهای آنها را نقش بر آب کرد.
هر چند ذوق زدگی و بیتجربگی مقامات اماراتی را از مشارکت در این تجاوز میشد در بیانیهها و موضعگیریهای روزهای اول حمله ائتلاف سعودی به یمن مشاهده کرد ولی طولانی شدن جنگ و عدم توفیق در دستیابی به اهداف این تجاوز باعث شد این شوق و ذوق کودکانه، جای خود را به یاس و ناامیدی بدهد و از همین رو بود که مجلس امارات که مشارکت نیروهای نظامی این کشور را در تجاوز به یمن تایید کرده بود با مشاهده بازگشت جنازههای نظامیان اماراتی، مهر سکوت بر لب نهاد و عملاً بر این واقعیت صحه گذاشت که مردم این کشور حاضر به تحمل هزینههای مالی و جانی برای تحقق آرزوهای خام و آمال دست نیافتنی حکام تازه به دوران رسیده سعودی نیستند و تمایلی به لکهدار شدن حیثیت خود و پرداخت تاوان سنگین برای جاه طلبیهای ریاض ندارند.
گرچه شیوخ اماراتی درباره اهداف اولیهشان از مشارکت در تجاوز نظامی به یمن، باز گرداندن ثبات و امنیت به یمن و سایر کشورهای منطقه را مدعی بودند، ولی عملاً نه تنها به این هدف دست نیافتند بلکه ناامنی را نیز به کشورشان منتقل کردند بگونهای که اکنون تروریسم در پشت کاخهای شیشهای آنها لانه کرده است.
شاید اکنون مقامات اماراتی هم درک کرده باشند که آنها نیز نمیتوانند مثل قطر، شریکی برای جنگ افروزی و سیاستهای حمایت ریاض از تروریسم بوده باشند ولی تنها برخی پیوندهای خانوادگی مقامات اماراتی با سعودیها دلیلی بر ادامه این مشارکت ناخواسته است.
طبیعی است که آل سعود در چارچوب پنهان سازی شکست خود و جلوگیری از تنها ماندن در ادامه تجاوز به یمن، به هر قیمتی که شده حاضر نباشند اجازه دهند اماراتیها پای خود را از این جنایت بیرون کشیده و خرج خودشان را از خرج حکام جاهل سعودی جدا کنند ولی مردم امارات و بسیاری از شیوخ آن که فاقد پیوند خانوادگی با سعودیها هستند، هرگز طاقت انتقال آتش تروریسم به کشورشان را ندارند و مایل به خاتمه این بازی جنایتکارانه و حمایت کورکورانه از سیاستهای ریاض هستند.
از این جهت، در شرایط کنونی بهترین راهکار و عاقلانهترین تصمیم برای حکام کشورهای کوچک تحت نفوذ ریاض آنست که به توصیههای مشفقانه دولتمردان عمان گوش فرا داده و سیاست خردمندانه مسقط را در پیش گرفته و حاضر نشوند بیش از این، اعتبار و حیثیت خود را خرج توجیه کردن جنایات آل سعود کنند.
شاید اکنون که تروریسم تا کاخهای امارات نفوذ کرده، بهترین و مناسبترین زمان برای کشورهای منطقه باشد که با اتخاذ سیاستهای مستقل، اجازه سوءاستفاده و بهرهبرداری از موقعیتهای ویژه خودشان را به دیگران نداده و با سیاستهای شومی که در پی فروپاشی سیاسی و اقتصادی این شیخ نشینها به نفع پدرخواندههای دروغین است، مقابله کنند. قطعاً اکنون کشورهای کوچک منطقه میتوانند با تحولات ایجاد شده پس از توافق وین و ایدههای فراگیر جمهوری اسلامی ایران، در پی کسب هویت مستقل برآمده و با مقابله اساسی با ریشههای تروریسم، منافع و اعتبار ملتها را فدای جاهطلبی متجاوزان و پدر خواندههای دروغین نکنند.
******************************************************
روزنامه خراسان*****
تاوان اعترافات در سنا /اميرحسين يزدان پناه
نظرسنجي هاي يک هفته اخير در آمريکا نشان مي دهد که کفه مخالفان توافق هسته اي در اين کشور کمي سنگين تر شده است. يک هفته پيش سي.ان.ان نظرسنجي را منتشر کرد که براساس آن «52 درصد پاسخ دهندگان گفته بودند توافق بايد رد شود». باراک اوباما پس از انتشار اين نظرسنجي با طرفداران خود به صورت تلفني گفت و گو کرد و از آن ها خواست که او را «تنها» نگذارند. اين حرکت کم سابقه اوباما ناشي از نگراني او درباره سرنوشت توافق در کنگره است و حالا که مخالفت ها دارد خودش را در نظرسنجي هاي مردمي نشان مي دهد او ديپلماسي خود را بيشتر کرده است. روز گذشته نيز نظر سنجي ديگري را شبکه بلومبرگ منتشر کرد که براساس آن 57 درصد مردم آمريکا خواهان رد توافق هسته اي با ايران شده اند. هرچند پولتيکو در گزارشي به نوعي نسبت به نتايج نظرسنجي هاي جديد در آمريکا درباره مخالفت با برجام تشکيک کرده است اما حداقل واقعيت هايي وجود دارد که نمي توان به سادگي از کنار آن عبور کرد.
به جز هيلاري کلينتون و نانسي پلوسي(که البته نفوذ کمتري نسبت به کلينتون دارد) که نامدارترين دموکرات هايي هستند که از توافق هسته اي دفاع کرده اند ساير دموکرات هاي مطرح و بنام، ازجمله آن هايي که در سنا تاثيرگذار هستند هنوز يا اظهارنظر نکرده اند يا اظهارات مبهمي داشته اند که نمي توان اين طور برداشت کرد که آيا واقعا همه دموکرات ها پشت اوباما ايستاده اند يا نه. چه اين که در نظر سنجي يک هفته پيش «ORC» حدود 40 درصد مردم طرفدار دموکرات ها نيز مخالف توافق بوده اند. اما اين شرايط نتيجه چيست؟ آيا نظام آمريکا که يک دهه پيش 2 جنگ بزرگ را در منطقه راه انداخت، واقعا از به کرسي نشاندن يک توافق که موافقت 4 کشور ديگر دارنده حق وتو و اتحاديه اروپا و قطعنامه شوراي امنيت را باخود همراه دارد، عاجز است؟ در اين باره دو نکته قابل تامل است: نخست دليل اين مخالفت ها و دوم ملاحظاتي که اين مخالفت ها گوشزد مي کند.
1- به نظر مي رسد سنگين شدن کفه مخالفان 2 دليل بيشتر ندارد: نخست: لابي گسترده عليه توافق و دوم: اعترافات صريح وزراي آمريکايي در کنگره.
الف- بلافاصله پس از آن که توافق هسته اي نهايي شد، نتانياهو مصاحبه کرد و گفت که از همه توان خود براي باطل کردن توافق استفاده خواهد کرد. 2-3 روز بعد آيپک ( American Israel Public Affairs Committee) که بزرگترين لابي اسرائيل در آمريکاست و 60 هزار عضو با نفوذ دارد و سالانه ميليون ها دلار براي پيشبرد اهداف اسرائيل در نظام حاکم آمريکا هزينه مي کند، يک سازمان جديد تشکيل داد و 20 ميليون دلار پول در اختيارش گذاشت تا عليه توافق هسته اي، برنامه بسازد، کليپ توليد کند، سخنران اعزام کند و در شبکه هاي ديجيتال عليه آن جو سازي کند تا کنگره قبل از 17 سپتامبر(اواخر شهريور) اين توافق را رد کند. البته اين همه ماجرا نيست. «الي کليفتون» پژوهشگر آمريکايي که سابقه اي طولاني مدت در افشاي ابعاد پشت پرده لابي هاي اسرائيلي و نئومحافظه کار دارد اخيرا نوشته که قرار است مخالفان توافق به نمايندگان کنگره که صندلي هاي خود را به لابي هاي فعال در آمريکا بدهکارند فشار بياورند تا به رد توافق راي بدهند. آيپک سفره لوکسي براي نمايندگان کنگره در سرزمين هاي اشغالي پهن کرده و 700 سخنران را به ايالت هاي مختلف فرستاده تا عليه آن تبليغ کنند. به جز آيپک، 7 لابي ديگر نيز فعالانه عليه توافق تبليغ مي کنند. اين فعاليت ها کم کم اثرش را در مردم آمريکا گذاشته و نظرسنجي هاي اخير بخشي از تاثير همين دلارها را نشان مي دهد.
ب- اعترافات صريح دولتمردان آمريکا در جلسات سنا و مجلس نمايندگان به شکست ناپذير بودن ايران که معناي ديگر آن کوتاه آمدن آمريکا مقابل قدرت ايران است. جايي که وزراي خارجه، دفاع، خزانه داري و انرژي آمريکا و نيز رئيس ستاد مشترک ارتش اين کشور، بارها و بارها در مقابل اين سوال سناتورها و نمايندگان آمريکا که «مگر ايران چه تغييري کرده که اين توافق را با آن بسته ايد؟» جز اين پاسخ که «دانش ايران قابل بمباران نيست» و «فشارها و تحريم بيشتر مردم اين کشور را تسليم نمي کند» چيز ديگري نداشتند که بگويند. آن ها حتي در مقابل اين سوال که آيا اين توافق قدرت موشکي ايران را که تهديدي عليه اسرائيل است، کاهش مي دهد يا نه، بارها طفره رفتند و در نهايت گفتند که توافق بر موشک هاي ايران تاثيري نخواهد داشت. اين گفت و شنودهاي صريح را مردم آمريکا ديده اند. ديدندکه مهم ترين وزراي دولت اوباما حرف هايشان فقط يک معني دارد: زورمان نمي رسد و مجبور شديم توافق کنيم. در چنين شرايطي بايد هم افکار عمومي دست به مخالفت بزند. ما هم اگر جاي آن ها بوديم همين کار را مي کرديم. اين موضوع، يعني شکست زياده خواهي هاي آمريکا مقابل مردم مقاوم ايران و اين که آن ها بعد از 12 سال تهديد و تحريم و تهمت و ... همه توانمندي هاي ايران را پذيرفته اند و مقابل اقتدار ملت ايران دست تسليم بالابرده اند، بايد يکي از مهم ترين دستاوردهاي اين مذاکرات دانست. دستاوردي که بايد با گُم نکردن مسير اصلي انقلاب اسلامي در «مقاومت» و «استکبار ستيزي» از آن محافظت کرد.
2- اما نکته دومي که همين مخالفت ها به خصوص مخالفت هاي شديد جمهوري خواهان با توافق انجام شده و وعده سناتورهاي جمهوري خواه براي رد آن در کنگره نشان مي دهد اين است که قانون گذاران آمريکايي براي پيمان هاي بين المللي ارزشي قائل نيستند و اين قوانين داخلي آن هاست که براي شان تعيين تکليف مي کند. برهمين اساس، اين که کنگره توافق را رد کند يا حتي دولت بعدي آمريکا که 16 ماه ديگر انتخاب مي شود بهانه پيدا کرده و عليه توافق اقدام کند، موضوعي کاملا قابل انتظار است و حتي برخي آن را قطعي مي دانند. به همين دليل، مسئولان کشور، به خصوص در حوزه اقتصادي (و البته ساير حوزه ها) بايد سازوکار مديريت عرصه اقتصادي کشور را بدون خوشبيني به اجراي توافق در سال هاي بعد پايه گذاري کنند تا بتوانند کشور را مقابل فشارهاي اقتصادي مقاوم تر کنند.
******************************************************
روزنامه ایران******
هجوم «باز»ها به «اوباما»/ سعید علیخانی
دانشگاه امریکایی «واشنگتن دیسی» مکانی است که برای سخنرانی امروز اوباما انتخاب شد تا وی با دفاع از توافق هستهای با ایران ضمن تقابل با جمهوریخواهان به شکل تلویحی خاطره سخنرانی «جان اف کندی» را در همین دانشگاه (در سال ١٩٦٣، پس از چالش موشکی کوبا و عبور از بحران هستهای) زنده کند. اگرچه ایران امروز شباهتی با شوروی آن روز ندارد اما چالش پرونده هستهای ایران که غرب آن را موضوعی بر آستانه دوراهی «جنگ یا توافق» تعریف میکرد، از منظر اهمیت و وسعت و تأثیر آن بر روندهای بینالمللی- دستکم در نگاه غرب- واجد وجوه اشتراک متعددی با بحران موشکی کوبا است و اتمسفر چند ماه اخیر حاکم بر حوزه سیاست در امریکا، شباهتهای فراوانی با آن روزها دارد. در آن روزها واشنگتن عرصه رقابت و تنازع میان جمهوریخواهان (بازها) و دموکراتها (کبوترها) بود. جمهوریخواهان معتقد بودند که حیثیت و غرور امریکایی نیازمند واکنش نظامی قاطع و برقآساست. مفروض این ایده آن بود که غیرممکن است شوروی با وجود توان نظامی هستهای دست به واکنشی غیرعقلانی بزند، ضمن آنکه از نظر تندروها، منطق حکم میکرد که با ممانعت از استقرار موشکهای این کشور در کوبا، امریکا باید مانع به هم خوردن توازن نظامی میان دو بلوک قدرتمند آن دوران میشد. تندروها هشدارهای «کندی» به شوروی و اقدام دولت امریکا در جستوجوی کشتیهایی که عازم کوبا بودند را ناکافی و مضحک میدانستند و اصرار آنان به شدت عمل و گزینه نظامی، امید هر برون رفتی را تباه میکرد. رئیس جمهوری «جان اف کندی» و حلقه نزدیک به وی (رابرت کندی، دین راسک، مک نامارا و استیونسون) اما معتقد بودند که زرادخانه شوروی حتی با احتساب موشکهایی که در کوبا مستقر کرده است، 17 به یک از امریکا عقبتر است و مسأله کوبا بیشتر یک مشکل سیاسی است تا یک تهدید نظامی، ضمن آنکه برخلاف نگاه خوشبینانه جمهوریخواهان به قطعی بودن مرتکب نشدن اقدامی غیرمنطقی از سوی شوروی، دموکراتهای نزدیک به رئیس جمهوری به این حقیقت اذعان داشتند که در گرماگرم بحران، امکان بروز یک خطای انسانی منتهی به جنگ، امری بدیهی است. «دین راسک» وزیر وقت خارجه بعدها در خاطراتش نوشت: «روش کندی این بود که به دور از هیاهوی مخالفان تندروی خود، هر مرحله از واکنش به اقدام شوروی را با هشدار و اقدامهای تنبیهی پیش ببرد تا حریف خود را ناگزیر در انتخاب پاسخی تند و لجوجانه نبیند. او بخوبی میدانست که در کتاب رزم «سون تسو» تأکید شده است که اگر دشمن راه فرار نیابد، سرسختانهتر میجنگد.» این نگاه رئیس جمهوری وقت امریکا نقطه مقابل دیدگاه حاکم بر کنگره بود. یکی از سناتورهای کارولینای جنوبی در انتقاد از رئیس جمهوری گفته بود: «حل بحران مثل آب خوردن ساده است به ارتش دستور حمله بدهید. میتوانیم کوبا را کاملاً محاصره کنیم. میگویید که ممکن است بارانی از موشک بر سر ما ببارد اگر اکنون از مردن میترسید، دو سال دیگر هم از مردن میترسید پس بگذارید فرزندانمان با غرور و افتخار برای امریکا کشته شوند.» غرور و افتخار، این دو واژه کلیدی همان کلمات سحرانگیزی است که پیش از جنگهای ویرانگری چون جنگ اول و دوم جهانی بر سر زبان سیاستمداران میافتاد و راه را بر روشهای جایگزین حل اختلاف میبست. امریکای امروز که علاوه برتجارب تلخ گذشته دستکم در جنگهای خانمانسوز معاصر درعراق و افغانستان نتیجه آن را به قیمت خون هزاران سرباز امریکایی و مشتعل کردن جنگهای فرقهای بعد از آن دیده و چشیده البته با این واژهها بیگانه نیست. «کندی» در آستانه بحرانی که میتوانست به یک جنگ ویرانگر دیگر ختم شود، درک نسبتاً دقیقی از این کلمات داشت. بعدها نزدیکان وی اذعان کردند که آن روزها مصادف با انتشار کتاب «توپهای ماه اوت» بود. (باربارا تاکمن. 1962 م. برنده جایزه پولیتزر برای بهترین کتاب غیرداستانی عام). «کندی» این کتاب را خوانده بود و به صراحت به اعضای کابینه خود توصیه کرده بود که آن را بخوانند. «توپهای ماه اوت» درباره نخستین ماه جنگ جهانی اول است که در آگوست 1914 آغاز شد و چهار سال ادامه یافت.
«تاکمن» در این کتاب جزئیات دقیق رویدادها و تصمیمهایی را شرح داده است که به جنگ انجامیدند. این کتاب نشان میداد سادهاندیشانه است که ریشه بروز جنگ اول جهانی را در ترور ولیعهد اتریش در «سارایوو» بدانیم بلکه ریشه جنگ به همان نگاه مغرورانهای گره میخورد که در مواجهه اروپاییان با آلمان، نگاهی تحقیرآمیز و معاهدات غیرمنصفانه توأم با محدودیتی را اعمال میکرد، معاهداتی که باعث میشد طرف مقابل عملاً راهی جز توسل به جنگ برای دفاع از حیثیت خود نداشته باشد.
از سوی دیگر، چاشنی آن جنگ ویرانگر هم چیزی جز اصرار لجوجانه قدرتها بر ارزشهای پوچ و توخالی توأم با غرور نبود. «تاکمن» در مقام تبیین گوشهای از این ارزشهای پوچ، تأکید فرانسه بر استفاده از شلوار قرمز سنتی نظامیان فرانسوی در جنگ را مثال میزند که در تعارض با جنگهای مدرن و اصول استتار بود و به قتل عام گسترده نظامیان فرانسوی منجر میشد، تأکید رهبران وقت فرانسه اما یک چیز بود «حذف شلوار قرمز؟ هرگز! شلوار قرمز یعنى فرانسه!» «کندی» با وجود مخالفت تندروها، بحران موشکی پیش آمده با شوروی را در قالب یک توافق دوطرفه برطرف کرد و مانع بروز جنگ شد. شروط دو طرف این بار برخلاف دو جنگ پیشین، حاصل جمع صفر نبود، تحقیرآمیز یا غرورآفرین هم نبود بلکه هر کدام از طرفین پذیرفت که سرسختی بر مواضعی را که در نهایت به فاجعه منجر میشد، به نفع راه حلی حداقلی کنار بگذارد. خروشچف بعدها گفت: «در این توافق این مهم نیست که بازنده یا برنده کیست؛ مهم جلوگیری از فاجعه به نفع انسانیت بود» و خطاب به «کندی» نوشت: «ما هر دو پذیرفتیم که برای ممانعت از یک فاجعه از غرور خود بگذریم.»
امروز جمهوریخواهان تندرو در کنگره امریکا همچون اسلاف جنگطلب خود مخدوش شدن غرور ایالات متحده در مواجهه با ایران را مبنای حملات خود علیه رئیس جمهوری امریکا کردهاند. آنچه در زبان جمهوریخواهان به عنوان خدشه به غرور امریکایی روایت می شود، البته بیشتر نگرانی از منافع رژیم صهیونیستی است و از این منظر بیشتر از جمهوریخواهان زمان «کندی» مورد قضاوت اخلاقی بدبینانه جامعه جهانی قرار دارند. اوباما نیز نشان داده است که تحت تأثیر ایستادگی و منطق کشورمان در دفاع از پرونده سیاسی شده هستهای و البته در مقایسه با دولت پیشین خود، درک نسبتاً واقعیتری از فرجام نظامیگری پرهزینه ایالات متحده در خاورمیانه پیدا کرده است و از این نظر منطق سخنرانی وی در همان جایی که «کندی» موضع جنگطلبانه جمهوریخواهان زمان خویش را به قضاوت افکار عمومی جهان وا گذاشت، قابل فهم است.
******************************************************
روزنامه وطن امروز**
هرگز یک انقلابی را تهدید نکنید!/حسین قدیانی
هر چند مخاطب، خانم موگرینی بود لیکن «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» محکمترین جمله وزیر امور خارجه تلقی شد ظرف این 2سال آخر!
فیالحال بر جناب ظریف و سایر مردمان دستگاه دیپلماسی فرض است حرمت این جمله را نگه دارند و الا «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید»، با همه زیبایی، حکایت باد هوا میشود! «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» اگر متجلی در رفتار و گفتار وزارت خارجه شود، حکما بیشتر به دل مینشیند. اینک باید پرسید: «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» چقدر در سکنات تیم دیپلماسی مشاهده میشود؟ هیچ آیا مشاهده میشود؟ آمدیم و دشمن قدارهبند، نه یک ایرانی، بلکه کل ملت ایران را علیالدوام تهدید کرد و حتی پس از توافق خسته هستهای هم باز گزینه نظامی روی میز را به رخ همگان کشید! در آن صورت، تکلیف چیست؟ تکلیف «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» چیست؟ آمدیم و مثل همین روزها آقای اوباما مدعی شد «بعد از توافق هستهای، گزینههای فشار علیه ملت ایران را به صورت مضاعف برای جانشین خودم تضمین میکنم!» ناظر بر «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» چه باید باشد واکنش دکتر ظریف و الباقی همکاران؟ این جمله «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» را همینطور گفتهایم که گفته باشیم یا نه، تعهدی هم در مقام عمل بدان داریم؟ بگذار کتمان نکنم! بعضی بر این باورند «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» بیشتر یک «شوی تبلیغاتی» بود تا معیار و و ملاکی برای حرکت عزتمندانه وزارت امور خارجه! من اما بنای داوری ندارم که این قضاوت، تا چه حد منطبق بر واقعیت است! فقط یک چیز میدانم! اخیرا «وزیر خارجه شیطان بزرگ» در جلسه شورای روابط خارجی، سخنان بسیار قابل تاملی بیان داشت: «چند ماه پیش یک محموله حاوی کمکهای انساندوستانه از سوی ایران رهسپار یمن شد. خیلی زود با ظریف تماس گرفتم و هشدار دادم این کار میتواند برهم زننده خیلی چیزها و باعث یک نبرد جدی شود و ما هرگز آن را تحمل نمیکنیم. وزیر خارجه ایران، اندکی بعد خودش با من تماس گرفت و گفت قرار نیست این محموله به ساحل یمن برسد یا حتی از آبهای بینالمللی خارج شود! چند روز بعد هم این کشتی تغییر مسیر داد و راهی کشور خودشان یعنی ایران شد»! نگارنده بعد از بستن گیومه، تنها و تنها اکتفا به یک «علامت تعجب» کردم ولی ایکاش میشد جلوی این اظهارنظر «جان کری»، هزاران علامت تعجب گذاشت! «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» خطاب به خانم موگرینی بیان شد که برسیم به این سخنان آقای کری؟ حقا که خسته نباشید! از قرار تهدید یک ایرانی که جای خودش را دارد، حتی میتوان محموله حاوی کمکهای بشردوستانه ملت و دولت ایران را هم با یک تماس تلفنی، کأن لمیکن تلقی کرد!
بهراستی این بود آخر و عاقبت «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید»؟! گیرم جمهوری اسلامی عزم کرده به ملتی از ملل دنیا که تحت ستم و ظلم، روزگار را آزگار سپری میکنند، کمکی خیرخواهانه کند شامل مقادیری لباس، دارو، غذا و چند بطری آب معدنی! یعنی برای این بدویترین و بدیهیترین عمل ممکن هم، اذن باید از آمریکا بگیریم؟ چه میکنند آقایان با آبرو و حیثیت نظام مقدس جمهوری اسلامی؟ چه میکنند؟ «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» که درجه آخر، خودش را در این ۲ تماس تلفنی نشان داد لیکن عالیجنابان! با این دست فرمانتان اگر «هرگز یک انقلاب را تهدید نکنید» لطف کردهاید به برند خمینی و خامنهای و شهدایشان. در ضمن یک انقلابی را هم هرگز تهدید نکنید! سخن به زبان تکریم باید گفت با بچههای انقلاب! بچههای انقلاب، زبان انگلیسی را خوب میفهمند اما خوابش را ببینید که زبان زور را تحمل کنند! این را، هم به دشمن گفتم، هم به بعضی از این داخلیها که سال ۸۸ نه «حقالناس» را رعایت کردند، نه امروزهروز «حق سخن» را! آری! آدابی دارد بیان برای خود. مبادی این آداب نباشیم به سرنوشت جمله «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» مبتلا خواهیم شد!
****************************************************
روزنامه جام جم *******
رویکرد سهگانه رسانههای نوین پس از مذاکرات / سیدمهرداد سیدمهدی
رئیس سازمان صداوسیما در سخنان دیروز خود در جمع مدیران رسانه ملی، از نبرد نوین رسانهای در شرایط جدید سخن گفت، اما ماهیت و نتایج این نبرد رسانهای در شرایط جدید یعنی شرایط بعد از برجام چیست و چه الزاماتی دارد؟ آنچه مسلم است امپراتوری رسانهای غرب در تلاش خواهد بود، این گونه القا کند که با توجه به جمعبندی مذاکرات، میان ایران و شش کشور، رفتار منطقهای ایران نیز به سمت تغییر خواهد رفت.
مقامات 1+5 از همان ساعات اولیه جمعبندی وین در یک خط تبلیغاتی واحد اظهار امیدواری کردند که جمع بندی وین منجر به نقش مثبت ایران در منطقه خواهد شد. منظور این کشورها از نقش مثبت، تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران به سمت رفتار منطقهای غرب و توقف حمایت از خط مقاومت در منطقه است. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان نظام در عید فطر با هوشیاری کامل پرده از این خط تبلیغاتی خطرناک برداشتند و تاکید کردند که این جمع بندی بر رفتار منطقهای جمهوری اسلامی ایران هیچ تغییری بوجود نخواهد آورد و حمایت از خط مقاومت و مقابله با توطئههای رژیم صهیونیستی با قوت و قدرت بیشتر در دستور کار ایران خواهد بود.
محور دیگری که جریان رسانهای غرب در دستور کار خود دارد، القای تغییر رفتار آمریکا و نیز تلقین این مطلب است که آمریکا دیگر آن آمریکای شیطان بزرگ نیست و باید نوع رفتار ایران و آمریکا تغییر کند. رهبرمعظم انقلاب اسلامی بار دیگر،با هوشیاری کامل این نیرنگ رسانهای را گوشزد کردند و از آن با تعبیر «بعضی میخواهند چهره آمریکا را بزک کنند» یاد کردند.
محور سومی که در دستور کار رسانههای غربی قراردارد، القای تغییر رویکرد استکبارستیزی نظام اسلامی و تغییر تدریجی دراصول آن است. رهبر معظم انقلاب اسلامی این خط بسیار خطرناک را با سخنان روشنگرانه خود در مراسم سالگرد ارتحال امام راحل برملا کردند و با بازخوانی اصول بنیادین، حرکت امام و نظام اسلامی را استکبارستیزی خواندند و این امر را از اصول تغییر ناپذیر انقلاب اسلامی برشمردند. شرایط امروز، دوران پرچالش نبرد نوین رسانهای است؛ نبردی که هوشیاری دوچندان و گرفتار نشدن در فضاسازی رسانهای غرب را طلب میکند.
******************************************************