تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۷  ، 
کد خبر : ۲۷۷۸۵۳
پروژه حجاب‌زدایی چگونه در ایران عملیاتی شد؟

غربزدگی ریشه کشف حجاب


نخستین برخورد نوگرایان ایرانی با آداب و رسوم غربی در کنار استفاده از صنعت و تکنولوژی پیشرفته غرب در ایران معاصر از دوران فتحعلی‌شاه قاجار آغاز شد. شکست‌های نظامی ایران از روسیه و انعقاد قراردادهای گلستان (1228 ق) و ترکمانچای (1244 ق) دربار ایران را متوجه عقب‌ماندگی کشور کرد و درصدد برآمد برخی شیوه‎های غربی را در امور نظامی و آنگاه سیستم اداری و آموزشی وارد کند. آمد و رفت‌های هیأت‌های غربی بویژه فرانسویان به دربار ایران راه این نفوذ را گشود و به دنبال آن 2 محصل و بعد از آن یک هیأت 5 نفره از جوانان ایرانی برای تحصیلات عالیه عازم دیار فرنگ شدند.

اینان ضمن فراگرفتن علوم و تکنولوژی، تحت تأثیر آداب و رسوم غربی قرار گرفته و پس از بازگشت، مروج آن شدند. به دنبال تأسیس اولین سیستم آموزشی به سبک غربی در کشور یعنی دارالفنون، راه این نفوذ و تأثیرگذاری بیشتر فراهم شد. هدف اولیه دارالفنون تربیت کادر متخصص بویژه در بخش نظامی به شیوه و سبک آموزشی غرب بود. معلمان دارالفنون نیز غالباً غربی بودند و برنامه آموزشی آن نیز به سبک و سیاق غرب بود. امیرکبیر در زمان حیات سیاسی خود شخصاً بر این مدرسه نظارت داشت اما بعد از وی این نظارت کمرنگ‎ شد به طوری که دارالفنون به اولین مرجع رسمی جهت ورود سیستم آموزشی غرب که فرهنگ خاص خود را به دنبال دارد مبدل شد.

در کنار ورود الگوهای نظام آموزشی غرب، جهت‎گیری سیستم اداری و سیاسی کشور به این سمت با تلاش میرزاحسین‎خان سپهسالار شتاب بیشتری یافت و وزارتخانه‎های متعددی تشکیل شد. روح و فلسفه دولت سپهسالار به قول «آدمیت»، تغییر بود در جهت ترقی. جوهر نقشه ترقی او شامل وضع قوانین عرفی و ایجاد مدارس جدید به سبک اروپا و بالا بردن سطح افکار عمومی از طریق نشر روزنامه‎ها و مجلات و... بود. میرزاحسین‎خان معتقد بود در ادامه اجرای سیاست تجددطلبی باید روحانیت را از صحنه سیاسی کشور کنار گذارد. اقدامات میرزاحسین‎خان، منجر به ایجاد اولین هسته بروکراسی در ایران شد.

بیان این نکته لازم است که انگیزه رویکرد ایران به غرب ناشی از عقب‎ماندگی‌های نظامی، صنعتی و اقتصادی، به منظور تقویت این زمینه‎ها بود اما محصول آن، تجددطلبانی بودند که غربگرایی را مبدل به غربزدگی کردند.

با آغاز نهضت مشروطیت، از آنجا که اکثر نظریه‎پردازان آن عمدتاً غربزده و غربگرا بودند، در پیشبرد این جریان تلاش بیشتری صورت پذیرفت. یکی از این نظریه‎پردازان مؤثر، میرزاملکم‎خان است که به فراست دریافت در بادی امر تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بی‎فایده‎ای است. از این رو فکر تجددطلبی را در «لفافه دین» عرضه داشت تا هموطنانش آن را دریافته و نیک بپذیرند. ملکم‌خان نه تنها به تقلید از علم و صنعت غرب یعنی همان رویه کارشناسی و تخصصی آن تأکید داشت بلکه تقلید و تبعیت از فرهنگ و آداب و رسوم غربی را که از دید او «کارخانجات انسانی» بود، لازم و واجب می‎شمرد.

به جز ملکم‎خان، تجددطلبانی چون آخوندزاده و میرزاآقاخان کرمانی به این روند دامن زدند. آخوندزاده یکی از منادیان و مروجان تفکر و آداب و رسوم غرب است. وی در عین حال که خود را ملی‎گرا قلمداد می‎کرد از طرفداران تغییر خط پارسی به لاتین نیز بوده است.  یکی از شاخص‌های اعتقادی و سنتی جامعه ایرانی که در تفکر آخوندزاده مورد هجوم قرار می‎گیرد حجاب زنان است که از آن به‌عنوان پروتستانتیزم در مذهب یاد می‎کند و الگوی قابل پذیرش برای زن ایرانی را زن غربی می‎داند.  میرزا آقاخان کرمانی نیز همچون سلف خود، راه رهایی زن ایرانی را کنار گذاشتن حجاب می‎داند.

با این تفاوت که الگوی قابل پذیرش برای زن ایرانی همان زنان دوران هخامنشی و ساسانی‎اند که «در ایران باستان زنان با مردان شریک زندگانی بودند و با هم مراوده داشتند». درج افکار این نوگرایان در جریان مشروطیت راه را برای ابراز وجود زنان باز کرد به طوری که زمینه را برای اقدامات عملی در این راستا و در دوره بعد فراهم آورد. با روی کار آمدن سردار سپه و بویژه بعد از تغییر سلطنت از خاندان قاجاریه به پهلوی، روند غربگرایی و غربزدگی و پذیرش الگوهای غربی علاوه بر عرصه صنعت، در رفتارها و ارزش‌های اجتماعی نیز دگرگونی عمیقی به وجود آورد. در این دوره، حوزه ترسیمی فعالیت زنان در اذهان عمومی از محدوده خانواده فراتر رفت و شکلی اجتماعی و عمومی به خود گرفت.

اجرای برنامه‎های تجددطلبانه رضاشاه هر یک به میزان قابل توجهی در پیشبرد کشف حجاب تأثیر گذارد. رضاشاه در ادامه طرح مدرنیزه کردن ایران، شیوه زندگی ایرانیان را به سمت اروپایی شدن تسریع کرد. با اعمال قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه، نخست ظاهر مردان را به اروپاییان نزدیک کرد و آنگاه با طرح کشف حجاب، زنان را بدین سوی فراخواند. قانون اتحاد شکل البسه که در راستای وضع قوانین عرفی (غیرشرقی) و تجدد سازمان دستگاه قضا و به دنبال آن کنار زدن روحانیون از صحنه‎های حقوقی و سیاسی تدوین یافت، نه تنها مردان را به‌عنوان مانع اصلی بر سر راه کشف حجاب زنان برداشت، بلکه آنان را نیز تشویق کرد مروج حضور زنان در اجتماع باشند.

نگاهی به مقالات و نوشته‎های آن زمان در مجلات و روزنامه‎ها نشان می‎دهد مشوق اصلی زنان در پذیرش طرح کشف حجاب، مردان تجددگرا بودند. آنان با طرح مباحثاتی پیرامون بدبختی زنان و عوامل عقب‎ماندگی آنان، غالباً حجاب را به‌عنوان عامل اصلی عقب‎ماندگی معرفی می‎کردند. اگر چه، در این باره نمی‎توان پایین بودن میزان سواد زنان را به نسبت مردان در آن زمان نادیده انگاشت اما به هر حال مردان تجددطلب و قشر روشنفکر جدید، حتی بیش از زنان باسواد و روشنفکر آن زمان داعیه رفع حجاب داشتند. رضاشاه برای آنکه بتواند طرح اروپایی خود را به منصه ظهور برساند، پس از آنکه نسبت به حذف تدریجی روحانیت از صحنه‎های حقوقی و سیاسی ـ اجتماعی اقدام کرد، درصدد ایجاد و گسترش مدارس آموزشی بویژه مدارس آموزشی دختران به سبک و سیاق غربی برآمد تا از طریق این مراکز بتواند در پیشبرد طرح حجاب‎زدایی اقدام کند.

به دنبال این اقدامات، تقویت و گسترش کانون‌ها و انجمن‌های زنان که بر فعالیت‌های مدارس نظارت می‎کردند در سرلوحه برنامه‎های تجددگرایانه وی قرار گرفت تا زمینه لازم را برای اعلام رسمی طرح خود فراهم کند. برای پیشبرد منظور، این کانون‌ها در شهرهای مهم کشور از جمله اصفهان دارای شعبه شد تا در جهت پیشبرد فرمان رضاشاه تلاش سازمان‌یافته و هماهنگ خود را آغاز کنند. اقداماتی که برشمردیم، از یک طرف، راه را برای پذیرش کشف حجاب در جامعه ایرانی بویژه در میان اقشار متوسط به بالا فراهم ساخت و از طرف دیگر، زمینه اعلام رسمی کشف حجاب در 17 دی‌ماه سال 1314 توسط رضاشاه و خانواده‎اش را بیش از پیش مهیا کرد.  «حکمت» از طریق حوزه مأموریت خود، وزارت معارف، نسبت به فراهم کردن مقدمات چنین روزی اقدام کرد و «جم» از طریق نیروهای تحت امر خود جلوی هرگونه خطر احتمالی را سد کرد و امنیت این روز حساس را فراهم آورد.

اعلام رسمی کشف حجاب با تمهیدات همه دستگاه‌ها و سازمان‌های تحت امر این دو، روز 17 دی‌ماه 1314 و با اقدام عملی و رسمی رضاشاه به همراه خانواده‎اش، نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی ـ سیاسی معاصر ایران است به طوری که با اعلام رسمی رفع حجاب عملاً منع حجاب نیز رسمیت قانونی یافت و متخلفان، تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. خبر رفع حجاب اگرچه غیرمنتظره نبود اما خبر منع حجاب کاملاً غیرمترقبه بود. بدین سبب واکنش‌های متفاوتی را در بین اقشار مختلف اجتماع به وجود آورد. عده‎ای از این روز به‌عنوان روز آزادی زن یاد کرده‎اند؛ روزی که زن ایرانی تولدی دوباره یافت و قدم به عرصه حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گذارد. روزی که نصف جمعیت کشور که تا آن روز به حساب نمی‎آمدند، دوشادوش مردان وارد صحنه تولید شدند و تعبیراتی از این قبیل.

اما این عده در اقلیت بودند و گروه دیگری که اکثریت قاطع جامعه ایرانی را تشکیل می‎دادند و فریادشان در آن جو خفقان علیه این طرح اجباری رضاخان به جایی نرسید یا نگذاشتند به جایی برسد از این روز به‌عنوان روز انحراف زن و شکسته شدن حریم خانواده و طغیان علیه قوانین دینی و سنت‌های اجتماعی یاد کردند به طوری که اجازه ندادند همسرانشان از خانه بیرون آمده، مجلس‌آرای محافل و جشن‌ها شوند. حتی زنان این طبقات مخالف برای مدتی خود را در خانه محبوس کردند اما این حبس نمی‎توانست دائمی باشد و چاره‎ساز مشکل، چرا که قشر جوان زن ایرانی بعضاً به صف زنانی که رفع حجاب کرده و مبلّغ آن بودند، متمایل می‎شد.

دولت برای پیشبرد این برنامه از دو طریق وارد عمل شد؛ یکی از طریق سیاست تشویق و دیگری تنبیه. اتخاذ این دو روش در ابتدا به موازات هم نبود بلکه اولی بر دومی پیشی می‎جست اما بعد از مدتی دومی بر اولی غلبه یافت. در راستای اجرای روش اول، ابتدا برگزاری مجالس جشن و سرور بین کارمندان دولت که قابل کنترل بودند و نیز با برنامه تجددطلبانه رضاشاه موافقت بیشتری داشتند، صورت پذیرفت و آنگاه به دیگر اقشار سرایت کرد. حکام بعضی از شهرها به بهانه‎های مختلف از قبیل افتتاح مدارس و مراکز تفریحی و ورزشی مردم را دعوت می‎کردند که الفبای کشف حجاب را از کارکنان دولت و خانم‌های‎شان بیاموزند.

جز شرکت دادن مردم در جشن‌ها و محافل، اقدام دیگری هم در نظر گرفته شده بود. کارکنان دولت دستور یافته بودند به اتفاق خانم‌های‎شان در مواقع غیراداری ـ عصرها ـ در خیابان‌ها گردش و عبور و مرور کرده، سرمشق اهالی باشند. همچنین بنا به نقل مجله زن روز در شماره سال 45 خود «سیاست دولت در شهرها اقتضا می‎کرد که خانم‌ها از معروف‎ترین و محترم‎ترین خانواده‎ها بدون چادر به کوچه و بازار بیایند تا سایرین هم از آنها تبعیت کنند». در مناطقی که به واسطه استیصال مردم، مشکل تهیه البسه جدید برای زنان وجود داشت مجریان طرح به جمع‎آوری اعانه از خانواده‎های متمول شهری روی آوردند تا مبالغ گردآوری شده را صرف خرید لباس اقشار کم‎درآمد کنند. 

مهم‎ترین نکته‎ای که طی سخنرانی مسؤولان، در این جشن‌ها به چشم می‎خورد، حملات شدید و بی‎رحمانه علیه حجاب و ترسیمی زشت و منفور از چهره‌ حجاب بود به طوری که سعی مداحان طرح این بود تا انواع فسق و فجور زنان را به حجاب و چادر مربوط سازند و در مقابل آن رفع حجاب را مترادف تقوا و پاکی! زنان و هماهنگی آنها با ترقی و تمدن جامعه بشری محسوب کنند؛ با تأکید بر اینکه ترقی و تمدن همانا رعایت فرهنگ و آداب غربی است. شایان توجه است برای حمله به حجاب گاهی از توجیهات مذهبی نیز استفاده می‎شد. چنین استناد می‎کردند مساله حجاب در قرآن به همان صراحتی که مساله قصاص بیان شده، مطرح نیست و سپس اضافه می‎کردند: «در مملکت ما چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام حجاب وجود نداشته است».

عده‎ای دیگر حجاب و چادر را تحفه قوم وحشی و بربر عرب و تحمیل آن بر جامعه ایرانی می‎دانستند. حال آنکه به قول «مخبرالسلطنه» چادر رسم ایرانیان بوده و از قدیم‎الایام خود را به رعایت آن ملزم می‎دانسته‎اند. به گفته «نهرو» حجاب از ایران و روم، 2 دنیای متمدن آن زمان، به هند وارد شده است و تاریخچه آن بسیار قدیمی است و اصلی است که به قول «مونتسکیو» ریشه در طبیعت و فطرت زن دارد.  پس از آنکه مدتی از اعلام رسمی کشف حجاب و منع حجاب گذشت و در شهرهای مذهبی و سنتی تمایلی جهت اجرای طرح از سوی خانواده‎ها صورت نگرفت، چهره دوم این سیاست یعنی اقدامات انتظامی و تنبیهی، خود را نمایاند.

در این راستا آن به مأموران دستور داده شد «با کمال جدیت و متانت نسبت به اجرای مقصود با تشویق و وسایل دیگر به طور دائم مراقبت کنند». منظور از وسایل دیگر همان به کارگیری زور و خشونت برای اجرای مقصود بود. با استقرار پاسبان‌ها در معابر عمومی، آمد و رفت زنان چادری کنترل می‎شد و برای برداشتن چادر نخست به آنها اخطار می‎شد و در صورت عدم توجه چادر را از سر آنها کشیده و اگر ارزش می‎داشت ضبط و در غیر این صورت پاره‌پاره می‎کردند.

به همین سبب، بانوانی که ناگزیر بودند برای رفع حوائج ضروری از منزل خارج شوند با پوشیدن پالتوهای یقه‎دار و بلند و به سر گذاردن کلاه‌های گشاد که همه موی سر را در بر می‎گرفت و نیز بعضاً با استفاده از عینک‌های دودی بزرگ که قسمت اعظم صورت را می‎پوشاند در خیابان‌ها و معابر عمومی ظاهر می‎شدند. این عکس‎العمل زنان موجب شد از سوی رئیس دولت بخشنامه‎ای به ولایات صادر و استفاده از این رویه ممنوع شود.

با التزام گرفتن از گاراژدارها که زنان چادری را سوار نکرده و با گماردن مأموران انتظامی در زیارتگاه‌ها که زنان چادری را راه ندهند و نیز ممانعت از رفتن زنان چادری به حمام از یک طرف و نظارت بر کار حمامی‌ها از طرف دیگر که مبادا زن باحجابـی را به حـمام راه دهند، روز به روز دایره فعالیت و حضور مأموران دولتی علیه زنان محجبه گسترده‎تر شد. قدم دیگر دولت در برخورد با مخالفان طرح، برخورد با روحانیونی بود که مردم ولایات را علیه کشف حجاب برمی‎انگیختند. بنابراین تقلیل هر چه بیشتر «ارباب عمائم» و «جلوگیری از روضه‎خوانی» و به زندان انداختن و تبعید آنها طی بخشنامه‎ای دولتی سرلوحه عمل استانداران، فرمانداران و بخشداران شد.

این برخوردها تنها اختصاص به زنان محجبه و مدافعان حریم مکتب نداشت، بلکه شامل کارمندان دولتی متخلف نیز می‎شد. انفصال از خدمات دولتی، قطع حقوق ماهانه و منتظر به خدمت کردن، گوشه‎ای از این برخوردها با کارکنان متخلف! بود اما بعد از شهریور 20 و دگرگونی اوضاع، در دستورالعمل‌های صادره سیاست تشویق بر سیاست تنبیه ترجیح یافت. برخورد غیرمستقیم و توجه به امر تبلیغات برای پیشبرد طرح حجاب‎زدایی که سیاست شاه جدید و دولت‌های او بود، اثرات منفی دیرپایی برجای گذارد و فرهنگ کشف حجاب که از ابتدا با برداشتن روبنده و نقاب شروع شده بود، تبدیل به فرهنگ برهنگی و متعاقب آن برهنگی فرهنگی شد. 

تأسیس سازمان زنان ایران به ریاست اشرف پهلوی، همراه با سازماندهی برنامه‎های تبلیغاتی رسانه‎های جمعی بویژه رادیو، تلویزیون و سینما، برنامه‎هایی بود که می‌خواست نه تنها حجاب و پوشش را از زن ایرانی برگیرد، بلکه حجب و حیا را نیز از وی بستاند و بی‎بند و باری اخلاقی را برای وی به ارمغان آورد. در نتیجه پیامدهای سوء اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، گریبان جامعه از حجاب برون‌آمده را گرفت.

اگر انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری آن پیر فرزانه اتفاق نمی‎افتاد معلوم نبود در آتیه نزدیک جامعه ایرانی در منظر جهانیان چگونه شناخته می‎شد. البته این بدان معنا نیست که چشم بر فناشدگان فرهنگی که در پی شبیخون فرهنگی دشمن و با بی‌‎برنامگی‌های داخلی برخی مسؤولان به آن دامن زده شده، بربندیم و جنایات این مکافات را نادیده انگاریم که حفظ حریم نوامیس اجتماع بویژه نسل جوان، وظیفه بس سترگی بر دوش مسؤولان بویژه مسؤولان فرهنگی کشور قرار داده است و هرگونه تعلل، یعنی مشارکت در جنایت علیه انسانیت و اسلامیت و خیانت نسبت به آرمان شهیدان انقلاب اسلامی که با خون خود حرمت نوامیس اجتماع را پاس داشتند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات