* مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 1+5 بالاخره به نتیجه رسید. دولتمردان همواره وعده دادهاند که حصول مذاکرات هستهای به معنای رونق اقتصادی و همچنین تنش زدایی بینالمللی است. با وجود این، این توافق میتواند روی ابعاد دیگر مانند ابعاد اجتماعی، فرهنگی و... نیز تاثیر داشته باشد. در حوزه اجتماعی تاثیر توافق ایران و کشورهای 1+5 چیست؟
** توافق هستهای ابعاد مختلفی دارد که چندان قابل تفکیک نیست. شاید در ظاهر بعد اقتصادی این تعامل با لغو تحریمها مهمتر به نظر برسد در حالی که بعد سیاسی توافق هستهای باعث میشود نوعی تنش زدایی سیاسی در کشور صورت بگیرد. زین پس میتوانیم تا حدودی شاهد کاهش و حل تعارضات با جامعه بینالمللی باشیم و از این حیث وضعیت تثبیت شدهتر و مناسبتری خواهیم داشت. البته این روایت سادهترین روایت از اتفاقات بعد از توافقات است زیرا بعد از توافقات هستهای میتوان احتمال داد تنشهای جدیدی برای کشور ایجاد شود. از همین الان هم که هنوز مدت زیادی از اعلام رسمی توافق هستهای نگذشته است، کشورهای زیادی مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس و رژیم صهیونیستی از این اتفاق چندان خرسند نیستند و میتوانند از این حیث چالش آفرین باشند. هنوز هم در ایالات متحده یکی از قطبها و قدرتهای اصلی لابیها، رژیم اسراییل و صیهونیسم است که در بسیاری امور تعیینکننده نهایی به شمار میرود.
اسراییل در کنگره آمریکا قدرت دارد و شاید در آینده در انتخابات آتی ایالات متحده هم بتواند با کسب رای برای خود قدرتی بیشتر کسب کند. بنابراین باید گفت تنشهای سیاسی در سطح بینالمللی به شکلی دیگر باقی خواهد ماند و حتی ممکن است باب درگیریها و مناقشات جدیدی باشند. این توافقات و مناقشات بعد از آن ممکن است به مبارزات وسیعتر با داعش و تروریستها منجر شود و فضای تنشزایی که در روابط ایران و غرب وجود داشت به تنشهای جدید در سطح منطقه و خاورمیانه کشیده شود. در حال حاضررقابتهای زیادی بین کشورهای مختلف منطقه خاورمیانه برای بالا بردن بار سیاسی و قدرتشان در مقایسه با سایر کشورها وجود دارد که این توافقات میتواند این رقابتها را تشدید کرده و حتی به خط کشی و مرزبندی کشورهای مسلمان در سطح منطقه بینجامد.
* برای جلوگیری از این تنشها چه باید کرد؟
** دولتمردان و مسئولان به این نکته توجه داشته باشند که به موازات بهبود روابط با غرب و کشورهای اروپایی به روابط و تعاملات با کشورهای منطقه هم توجه کنند. در حالی که در جبهه غرب ممکن است روابط سیاسی بهبود بیابد در سطح منطقه میتواند سوءتفاهمها و حساسیتهای جدیدی ایجاد شود که برای همه مشکل آفرین باشد. در کنار همه اینها باید گفت امکان تشدید مناقشات در سطح داخلی هم به موازات سطح منطقهای وجود دارد. گروهی از افراد که خود را دلواپسان نامیده، ممکن است این شرایط چندان به کامشان نباشد. این تندروها مدل تفکر خود را در بسیاری از موارد به جامعه تحمیل کرده بودند و ممکن است این وضعیت جدید پساتحریمی این افراد را درباره نقشی که در جامعه دارند نگران کرده و عکسالعملهای مختلفی از آنها سر بزند.
برخی از این افراد ممکن است سعی کنند محدودیتهایی ایجاد کرده و اجازه ندهند گشایش در عرصه خارجی به گشایش در عرصه داخلی ختم شود. گشایش و رفع محدودیت در عرصه داخلی و خارجی منوط به یکدیگر است و به نظر میرسد ما به موازات آشتی در سطح بینالمللی به آشتی در سطح ملی هم نیازمندیم. لازم است فعالیت احزاب و تشکلهای مختلف در کشور تقویت و محدودیتهای موجود برطرف شود. باید جامعه مدنی تقویت شده و گفتوگوهای سیاسی در جامعه باب شود تا عرصه عمومی شاداب و فعال شود و دستاورد توافق هستهای به عنوان دستاورد ملی در جامعه جا افتاده و برای همگان نفع داشته باشد. به هر حال این نگرانی وجود دارد که برخی کشورها ممکن است محدودیتهای جدید را ایجاد کنند و اجازه ندهند گشایش بینالمللی با گشایش ملی همراه شود. حتی ممکن است وقتی در سطح بینالمللی فشارها کمتر شده است در سطح داخلی این فشارها تشدید شود.
* قبل از توافق هستهای یکی از مسائلی که با آن دست به گریبان بودیم، ایران هراسی نزد افکار عمومی دنیا بود. آیا این تصویرنادرست بعد از توافقات تغییر میکند؟
** مردم در همه کشورهای دنیا تحت تاثیر تبلیغات دولتهای خود هستند و بلاواسطه با واقعیتهای پیرامون خود ارتباط برقرار نمیکنند. مردم در اکثر کشورها از زاویه لنزهای دیدگاهی که دولتها برایشان فراهم میکنند واقعیتهای دنیای پیرامونشان را میبینند. مردم کشورهای غربی هیچوقت با تصویر واقعی مردم ایران روبه رو نبودهاند و همواره تصویری را دیدهاند که دولتهایشان مایل بودهاند آن را آن طور ببینند. باید جهتگیریهای رسانهای و نوع اخباری که دولتها منتشر میکنند تا حد زیادی تلطیف شود و تغییر و اصلاح این تصویر نیازمند همکاری دولتها و تبلیغات بدون سوءگیری است. تصوری هم که ما مردم ایران از خودمان داریم، صرف نظر از تصور دیگران از ماست.
نمیتوان نسبت به این مساله بیاعتنا بود زیرا شناخت از خود تا حد زیادی در آینده دیگران صورت میگیرد. اگر تصوراتی که دیگران از ما دارند کاملا منفی باشد نمیتوانیم باز هم تصور مثبتی از خودمان داشته باشیم. بنابراین به نظر میرسد این نگاه میتواند باعث بهبود این تصویر و روابط بین مردم ما با این کشورها شود. این توافق میتواند تاثیر زیادی بر ذهنیت و برداشت ما از خودمان هم داشته باشد.
* دولتمردان تاکید میکنند نباید بعد از توافقات هستهای سطح توقع مردم را بالا برد که تصور کنند همه مشکلات حل میشود. آیا این ارزیابی درست است یا توافق نخستین گام یک تحول ارزشمند است که باید برای آن برنامهریزی شود؟
** برخلاف دریافتی که خیلی ها از توافقات دارند و به آن بسیار خوشبینند باید این هشدار را به مردم و مسئولان بدهیم که ممکن است بعد از توافقات مشکلات جدید سر برآورد که قبلا نبوده است. در زمینه اقتصادی ممکن است شکاف منافع جدید بین گروههای مختلف ایجاد شود و افزایش حجم پولی در کشور که ناشی از برگشت برخی سرمایههاست ممکن است تورم زا باشد و در توزیع این منابع مالی ممکن است حساب شده عمل نشده و شکافهای اقتصادی جدید ایجاد شود. در کنار همه اینها باید گفت نوعی افزایش انتظار یا انفجار انتظارات و توقعات در مردم ایجاد شده که مسئولان هم در این افزایش انتظارات نقش داشتهاند. خیلی از مسئولان در زمان گذشته در بحرانهایی که برای کشور ایجاد میشد یا پاسخ درستی نمیدادند یا همهچیز را منوط به رفع تحریمها میکردند و این انتظارات جدید ایجاد میکرد. برای این انتظارات جدید باید پاسخهای جدید ایجاد شود. مردم در حال حاضردنبال بالا رفتن سطح رفاه و قدرت خرید خودشان هستند و کنترل این قضیه تا حدی مشکل است. اکنون باید همهچیز بهتر شود.
بنابراین این شرایط توهم زاست و در برخی زمینهها ناکامیهایی را به همراه میآورد. برخی جوانان زین پس انتظار دارند با رفع تحریمها مسکن و شغلی برای خودشان داشته باشند که اگر این اتفاق نیفتد ناکام میشوند. ناکامیهای جدید آسیب زاست و باعث افزایش افسردگی اجتماعی میشود. برای پاسخ دادن به این انتظارات به یک موتور قدرتمند اقتصادی نیازداریم که رشد اقتصادی بالا ایجاد کند. همچنین زیر ساختها و منابع این کار تامین نیست و رشد اقتصادی فقط وابسته به پول نیست. تجهیزات صنعتی ما نیازمند بازسازی است و صنعت بهتر به برق بیشتر وابسته است و از سویی منابع تولید برق بیشتر در کشور محدود است. شبکه برق کشور نمیتواند نیاز بخش صنعت را پاسخگو باشد و بنابراین میتوان گفت چه بسا تولید و رشد اقتصادی باعث بحران زیست محیطی بیشتر و مشکلات اجتماعی در آینده کشور شود. جلوگیری از این بحرانها نیازمند همفکری و اجماع ملی است.
مردم و دولت باید از این مسائل آگاه باشند و همچنین نمیتوان به مردم گفت انتظاری نداشه باشید. بنابراین به نظر میرسد زمان واقعی اجرای توافق شش ماه آینده بوده و امروز نیست. در این شش ماه مسئولان باید به مسائل فکر کنند و ببینند از چه راهی میتوان مشکلات را حل کرد. تغییر نگرش در این زمینه لازم است و مسئولان باید شرایطی ایجاد کنند که ثمرات رفع تحریمها به صورت عادلانه در کشور توزیع شود و گروهی بیش از دیگران منتفع نشوند و به عبارت دیگر، این شرایط باعث توزیع محرومیت نشود. سرمایهگذاری در زمینه بهداشت و آموزش بسیار به جاست و سرمایهگذاری در این حوزهها تورم ایجاد نکرده و بحران زیست محیطی به همراه ندارد. به تازگی وزیر صنایع بخشنامهای صادر کرده است که بر اساس آن برای اجرای پروژههای صنعتی نیاز به تایید محیط زیست نیست. در حال حاضر باید دولت تقویت شود تا بتواند از پس مسائل بعد از تحریم برآید. دولت هم متقابلا تشویق میشود تا برای این امور برنامهریزی کرده و همچنین از افراد هدفمند و با برنامه استفاده کند.
تعداد زیادی از افرادی که در حال حاضر به عنوان وزیر و مسئول سر کارهستند افراد خوب و شایستهای هستند اما برنامهای ندارند. ممکن است این افراد گاهی برنامههایی از فعالیتهای خود به مجلس ارائه داده باشند اما، اینکه برای آینده شان بهطور کلی چه راهی را در پیش گرفته و خطی را ترسیم کردهاند به برنامهریزی بلندمدت ختم میشود و برای رشد و پیشرفت ضروری است. من قبل از اینکه توافقات حاصل شود دائما بر این نکته تاکید داشتم که من نگران شرایط بعد از توافق هستم و نه خود توافق زیرا به هرحال توافق باید در کشور اتفاق میافتاد و تا همین جا هم تا حد زیادی دیر شده و خسارتهایی را متحمل شدهایم که باید هرچه زودتر جلوی خسارت را بگیریم. باید نگران شرایطی بود که بعد از رفع تحریم ایجاد میشو د. از سویی افزایش بیرویه انتظارات و از سوی دیگر کلاف سردرگم متغیرهای مختلف که کنترل آنها راحت نیست مشکلات بعد از تحریمها را دامن میزند. اگر دولت بخواهد از پس چالش پیش روی خود برآید چه بسا لازم باشد نوعی بازبینی در ترکیب خود انجام دهد.
* در جریان مذاکرات هستهای شیوه نویی از ارتباط مسئولان و مردم دیده شد. اینکه وزیر امور خارجه، محمد جواد ظریف با شبکههای مجازی با مردم ارتباط برقرار میکرد و در اطلاعرسانی سعی میشد نوعی شفافسازی صورت بگیرد. در این زمینه چه دستاوردی حاصل شده است؟
** این اتفاقی است که در 10 سال اخیر محقق شده است. در 10 سال اخیر در کشور ما با گسترش شبکههای مجازی و افزایش ارتباطات انتظارات مردم برای شفافسازی سیاسی بیشتر شده است و مسئولان هم باید به این تن دهند. دولت قبل و وزرای آن رابطه خوبی کاری با مردم داشتند که در آن اطلاعات از مردم پنهان بود و مسئولان هم هیچ تمایلی نداشتند که با مردم صحبت کنند و آنها را در جریان امور قرار دهند. رئیس و سخنگوی دولت قبل همیشه به جای اینکه اطلاعات خود را در اختیار مردم قرار داده و با آنها شفاف وارد عمل شود حتی بعضا عنوان میکرد من یک سری اطلاعاتی دارم که نمیتوانم به شما بگویم و این خودش روش خوبی نبود. دولت قبل با ابزارهای جدید رسانه هیچ ارتباطی نداشت. از زمانی که تلگراف اختراع شد روابط دولتها و ملتها متحول شد. حتی در کشور ما بعد از آمدن تلگراف انقلاب مشروطه رخ داد. جریان دوم خرداد هم در کشور به دنبال تغییر و تثبیت وسایل ارتباط جمعی جدید شکل گرفت و به همین منوال همین طور که پیش میرویم هم مسئولان و هم مردم باید روش خود را تغییر دهند.
مسئولان باید راههای ارتباطی میان خود و مردم را گسترش دهند. خود بنده برای مثال در فیس بوک و برخی شبکههای اجتماعی دیگر عضو هستم و بسیاری از اخبار ظریف و دولتمردان دیگر را در این شبکهها دنبال میکنم. همه این موارد نشاندهنده این است که روابط میان مردم و مسئولان در حال بهتر شدن است و از حالت عمودی و از بالا به پایین به حالت افقی و موازی تبدیل شده است. البته تا حدودی این مساله به شخصیت مسئولان هم بستگی دارد. ظریف در این ماجرا تا حدی غیر متعارف وارد عمل شد. وقتی بعد از این مذاکرات و به محض اینکه کمترین اتفاق و خبری رخ میداد وزیر امور خارجه کشورمان روی صفحه فیس بوک یا توئیتر خود آخرین اخبار این حوزه را درج کرده و برای مردم امکانی ایجاد میشد تا این اخبار را رصد کنند. این تحول انتظارات را در پی دارد و بسیار موثر است.