* اگر موافق باشید از اینجا شروع کنیم که امروزه شبههای که به نسبت در میان عموم و به نسبتی در فضاهای دانشجویی و دانشگاهی مطرح میشود، این است که اصولاً ضرورت توجه به موضوع قدس چیست و چرا باید به مسئله فلسطین و خطر صهیونیسم پرداخته شود؟
** این ضرورتی را که شما میفرمایید، من میخواهم از جهات گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار دهم. اینکه اصلاً ضرورت برقراری روابط بینالملل در چیست و چه فایدهای در پس آن نهفته است؟ خب ممکن است ملتها براساس اصل نوعدوستی با یکدیگر رابطه داشته باشند یا حتی دو یا چند کشور از لحاظ مسائل اقتصادی یا امنیتی روابط دوجانبهای را برقرار کنند. اما اگر بخواهیم به سؤال شما برگردیم. بنده باید بگویم که فضای طرح این پرسش را نمیپسندم.
شما عجالتاً منطقه غرب آسیا - یا همان خاورمیانه که غربیها بر سر زبان انداختهاند - را در نظر بگیرید. خب این منطقه شامل کشورهایی مثل ایران، عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، فلسطین و...، است که دارای حکومتها، قوانین و سوابقی مستقل هستند.
اما شما اگر تاریخچه سده اخیر بسیاری از این کشورها را مطالعه کنید درخواهید یافت که این مرزبندیهای میان کشورهای غرب آسیا درگذشتهای نه چندان دور به گونهای دیگر بوده است.
مثلاً همین افغانستان تا همین چند دهه گذشته جزئی از خاک ایران بوده و یا کشورهایی همچون هند، پاکستان و بنگلادش تا نیم قرن پیش در قالب کشوری به نام هندوستان بزرگ شناخته میشدند.
متاسفانه بسیاری از جوانان و دانشجویان ما هنگامی که نام ایران را میشنوند به یاد همین نقشه گربهسانی میافتند که از طرف جامعه بینالمللی به نام سرحدات ایران شناخته میشود.
سؤال اینجاست که آیا به واقع، ایران حقیقی همین گربه به ظاهر نشستهای است که در کره جغرافیا خودنمایی میکند یا ایران آن کشوری بود که از هند تا مدیترانه و از خلیجفارس تا ماوراءالنهر و قفقاز را در سیطره خود داشت؟! به راستی ما از کدام ایران صحبت میکنیم؟!
شما باید بدانید که تمامی مرزهای میان کشورهای فعلی خاورمیانه، پس از جنگ جهانی اول و توسط انگلیسیها طراحی و اجرا شد بدین ترتیب که پس از تجزیه امپراتوری عثمانی، بسیاری از این کشورهای ریز و درشت عربی پدیدار شدند.
خب اگرچه این کشورها به ظاهر مستقل و خودمختارند اما در عمل میبینیم که همگی آنها از اربابان و مؤسسان انگلیسی خود پیروی میکنند.
در چنین شرایطی آیا میتوان از منافع ملی «ما» و منافع ملی «غیر» و ضرورت حمایت از فلان یا بهمان کشور و...، سخن به میان آورد؟!
در دنیای امروزی در عین ملحوظ داشتن مرزبندیهای جهانی، فقط چند کشور به عنوان قدرتهای مادی جهان یا به معنای سیاسی تعریف شده، مستقل هستند؛ ولی به واقع «استقلال واقعی» وجود ندارد و همه کشورها به یکدیگر مرتبطند.
این دنیای ما اکنون به دو بخش تقسیم شده است. یکی «دنیای سرمایهداری» به سرکردگی آمریکا و تابعینی چون انگلستان، آلمان، فرانسه، استرالیا، کانادا و در طرف مقابل «دنیای اسلام ناب» به رهبری انقلاب اسلامی ایران. خب شما در مناطقی همچون سوریه، عراق، یمن و لبنان تقابل و رویارویی مستقیم این دو جبهه را به وضوح میبینید. با این تفسیر آیا میتوان در شرایط فعلی جهان و با تعریفی که در دنیا رایج است، سخن از ضرورت و منفعت ملی نمود؟!
در قضیه هستهای نگاه کنید. نه تنها آمریکا نتوانسته غلطی بکند که هیچ، پنج قدرت دیگر دنیا را هم به میدان آورده تا بلکه بتواند پیشرفتهای روزافزون جمهوری اسلامی را متوقف کند اما باز هم میبینیم که هیچ غلطی نمیتواند بکند. این موضوع نشان میدهد که صحنه کنونی اداره دنیا در حال تعویض و دگرگونی است و کارگردانان جدیدی در حال ظهور و بروز هستند. اما در پس تمامی این قضایا و حوادث جهانی، یک صحنهگردان اصلی و کلیدی ایفای نقش میکند و آن کسی نیست به جز رژیم غاصب اسرائیل.
در همین قضیه مذاکرات هستهای به روشنی میبینید که سران غربی کشورهای عضو 1+5، پیش از عزیمت به کشورهایشان، اول به اسرائیل میروند تا صهیونیستها را از جزئیات مذاکرات باخبر کنند. چرا؟! چون این مطلب نشانگر آن است که اگرچه آمریکاییها در راس جهان سرمایه داری و لیبرالیسم ایستادهاند اما آنها هم عروسک خیمهشب بازی سرمایه داران صهیونیست محسوب میشوند.
خب در این شرایط اگر بگوییم چرا قدس؟! فلسطین به ما چه مربوط است؟! چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است! ... آیا اینها سخنان درستی است؟! اتفاقاً فلسطین هم خانه ماست چون در برابر دشمن مشترک اسرائیل صفآرایی کرده است.
ناگفته پیداست که هدف آمریکا و در راس آن اسرائیل از حمله به عراق و افغانستان و حتی مناطق غربی و شمالی پاکستان، محاصره جمهوری اسلامی بوده است. آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا سازمان ملل و حتی همین کشورهای به اصطلاح 1+5 در برابر بمب اتمی پاکستان هیچ موضع تقابلی اتخاذ نمیکنند؟! خب مشخص است در کشوری که توسط آمریکاییها اشغال است و برنامه اتمی آن تحت نظر اسرائیلیها اداره میشود، بمب اتم آن هم نه بر علیه اسرائیل و دشمنان اسلام، که برای توازن قوا در منطقه و ضد منافع جمهوری اسلامی ایران در روز مبادا بکار گرفته خواهد شد!
نتیجه آنکه سیاست اسرائیلیها در طی دو دهه اخیر محاصره ایران بوده است. بحمدالله امروز میبینیم که نه تنها ایران در عراق و افغانستان و سایر کشورهای همسایه حضور فعال دارد، بلکه این جمهوری اسلامی است که با سیاستهای داهیانه و دقیق خود از سه جبهه سوریه، حزبالله لبنان و حماس در باریکه غزه، رژیم صهیونیستی را محاصره کرده است.
ما باید آنقدر درک استراتژیک داشته باشیم که بدانیم در صورت پیروزی جبهه غرب در خط مقدم سوریه و عراق، آنگاه نوبت به ایران خواهد رسید.
وقتی ما میگوییم اسرائیل باید از بین برود، بدین معنی نیست که پس از نابودی اسرائیل، ایران میخواهد در فلسطین و دیگر سرزمینهای اشغالی حکمرانی کند. جمهوری اسلامی و در راس آن حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری، برای دفاع از بشریت، خواهان محو اسرائیل هستند چراکه لکه ننگ این غده سرطانی در صورت فارغ شدن از موضوع فلسطین، دامان تمام جهانیان را خواهد آلود. پس میباید قبل از درمان به پیشگیری از تکثیر و شیوع بیماری صهیونیستی پرداخت.
این رژیم منحوس هیچگاه به کم قانع نبوده و همواره جهانخواری را در دستور کار خود قرار داده است. بنده صراحتاً عرض میکنم، اسرائیل اگر در هر کجای جهان توفیقی بدست بیاورد، همان کاری را در آن منطقه خواهد کرد که با زنان و کودکان مظلوم غزه انجام داد.
شما جنایتهای اسرائیل در قانای لبنان را ببینید؛ فجایع انسانی رخ داده پس از تقسیم سودان به دو کشور جنوبی و شمالی را ملاحظه کنید؛ دست قصابان اسرائیلی در قاچاق اعضای بدن کودکان افغانی را بنگرید.
نتیجه آنکه حق و باطل، اسلام و کفر و در زمانه حاضر، ایران و اسرائیل در مقابل یکدیگرند. همانطور که اسرائیل و آمریکا و فرانسه و انگلیس به عنوان یک جبهه واحد عمل میکنند، ایران و سوریه و حزبالله و یمن و عراق و فلسطین نیز یک جبهه واحد و متحدند و باید باشند. روز قدس و مراسم آن بیانی صریح و همگانی در این دسته بندی و تقابل است.
* سوالی که در این میان خودنمایی میکند آن است که چگونه اسرائیل به عنوان سردمدار و پیشقراول جبهه سرمایهداری شناخته میشود و الباقی کشورهای بلوک غرب، مقلد سیاستهای ضدبشری صهیونیستها هستند؟
** داستان از این قرار است که سرمایهداری غرب تحت کنترل یهودیان صهیونیست است. در کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» به قلم «ورنر سومبارت» که در سال 1911 یعنی پیش از جنگ جهانی اول به چاپ رسیده، در جواب «ماکس وبر» که سرمایهداری را به پروتستانها نسبت میدهد، مینویسد: مناسبتهای سرمایهداری برای پروتستانتیسم نیست بلکه متعلق به یهودیان است.
جالب اینجاست که نویسنده این کتاب به لحاظ علمی و فلسفی، چند سر و گردن از «وبر» بالاتر است اما متاسفانه کمتر شناخته شده است. توصیه بنده به این به اصطلاح روشنفکران کشورمان این است که مطالب این کتاب را بخوانند و در آن تأمل کنند.
افزون بر این، «هنری فورد» موسس و مالک کارخانجات ماشینسازی «فورد(Ford)» در آمریکا، در سال 1921 کتابی را به رشته تحریر درآورد به نام «یهود بینالملل» و در آن شیوه سرمایهداری یهودیان را به شکلی مبسوط توضیح داد. پس از انتشار این کتاب، یهودیان صهیونیست چنان بلایی بر سر فورد آوردند که وی مجبور به عذرخواهی شد! ببینید قدرت سرمایه داری یهود را در صد سال پیش در مقابله با آدمی مثل فورد!
در ایتالیا خاندان معروف آنیلی را ببینید. این خانواده مالک چندین شرکت و برند معروف جهانی همچون باشگاه فوتبال «یوونتوس(Juventus)» و ایضاً شرکتهای خودروسازی «فیات(Fiat)»، «فراری(Ferrari)» و «مازراتی(Maserati)» بود و کماکان نیز هست. نکته مهم اینجا بود که این خانواده صاحب یک دختر و یک پسر بنام «ادواردو آنیلی» بود. یهودیان با توجه به ثروت گزاف و افسانهای این خاندان، یکی از وابستگان خود را به دامادی دختر آنیلی درآوردند اما در این میان ادواردو گویی ناخلف به نظر میآمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی راهی ایران شد و به مذهب تشیع گروید. از آنجا که پس از مرگ بزرگ خاندان آنیلی، تمام ثروت این خانواده به تنها فرزند ذکور خانواده یعنی ادواردوی شیعه میرسید، صهیونیستها طی برنامهای از پیش طراحی شده، نامبرده را به شهادت رساندند تا تمامی ثروت آنیلیها یکراست به جیب داماد صهیونیست خانواده سرازیر شود.
به علاوه همین چندی پیش بود که مجله آمریکایی «فوربس(Forbes)» در گزارشی مفصل، به معرفی بیش از 400 غول سرمایهداری جهان پرداخته بود. در همین گزارش صراحتاً عنوان شده بود که از این تعداد، 127 نفر یهودی هستند.
این نکته هم مغفول نماند که حمایت از صهیونیستها تنها به بلوک غرب محدود نمیشود و بلوک شرق را هم دربر میگیرد.
شما بهتر میدانید که از مهمترین محرکهای انقلاب بلشویکی در روسیه و کنار زدن تزارها، یهودیان بودند. یعنی کمونیستها به نوعی خود را مدیون صهیونیستها میدانند.
در برهه جنگ جهانی دوم، غرب و شرق بر سر نابودی نازیسم ضدیهود متحد شدند. جالب آنکه پس از جنگ دوم جهانی و در اوج جنگ زرگری که میان امپریالیسم آمریکایی و کمونیسم شوروی برقرار بود، این دو ابرقدرت بر روی دو موضوع همرأی و همنظر بودند.
اول؛ مخالفت صریح با اسلام که کمونیسم میگفت: «دین افیون تودههاست» و لیبرالیسم هم میگفت: «دین از سیاست جداست».
دوم؛ حمایت و همراهی بیشائبه از اسرائیل و یهودیان صهیونیست که در رایگیری تشکیل کشور یهودی در سازمان ملل به وضوح قابل ملاحظه بود.
آمریکا درست 3 ساعت پس از بیانیه بنگوریون (اولین نخست وزیر رژیم غاصب)، اسرائیل را به رسمیت شناخت و فردای آن روز نیز شوروی کشور یهودی را شناسایی نمود.
به علاوه، لازم است بدانیم صهیونیستها از جمله نژادپرستترین انسانهای تاریخ بشریت هستند. اسناد زیادی نیز در همین رابطه منتشر شده است. کتابی هست با عنوان «تروریست صهیونیستی؛ ماهیت، تاریخ و واقعیتها» که «احسان ادیب مرتضی» آن را نوشته است. در این کتاب فصلی وجود دارد به نام «نژادپرستی» که در آن توضیح میدهد ریشههای نژادپرستی و خودبرتربینی در میان یهودیان صهیونیست تا چه حد عمیق و شدید است.
کتاب دیگری هست به نام «دولت نژادپرست اسرائیل» که یک استاد شیمی در دانشگاه اورشلیم به اسم دکتر «اسرائیل شاهاک» مولف آن بوده است. در این کتاب میگوید در اسرائیل محصولات کشاورزی و دامی همچون گاو و گوجهفرنگی، محصولاتی نژادی هستند. یعنی گوشت و سبزیجاتی که یهودیان صهیونیست از آن استفاده میکنند با گوشت و سبزیجاتی که فلسطینیها تولید میکنند، فرق دارد. ببینید این صهیونیستها عجب انسانهای رذلی هستند.
یک ماجرای دیگر را بگویم که شاید برای خوانندگان صفحه شما که عمدتاً از دانشجویان هم هستند، جالب باشد. چند سال قبل، دکتر «گلدن اشتاین» که یک آمریکایی صهیونیست بود به حرم ابراهیمی در الخلیل میرود و با یک مسلسل خودکار 30 نمازگزار فلسطینی را در حال نماز به شهادت رساند. بعد از این جریان مسلمانان به وی حملهور شده و او را میکشند. خندهدار آنکه مدفن این جنایتکار اکنون در اسرائیل، به یک زیارتگاه تبدیل شده و از قدیسان صهیونیست محسوب میشود!
خوب است بدانید یهودیان از بزرگترین صاحبان کارتلهای خرید و فروش مواد مخدر به شمار میآیند. «آلدوس هاکسلی» صهیونیست در کتاب «کمیته 300» به صراحت میگوید که چرا کشورها مانع خرید و فروش مواد مخدر در میان جوانان و دانشجویان میشوند و بگذارند مصرفکنندگان لذت ببرند؛ چراکه افراد معتاد دیگر خطری ندارند!
افزون بر این، بسیاری از مراکز فساد و فحشا و حتی مدیریت تعداد کثیری از سایتهای مستهجن و غیراخلاقی در فضای مجازی، تحت نظر مستقیم یهودیان صهیونیست اداره میشوند!
* شاید بسیاری از جوانان و دانشجویان ما با سخنان صریح و موضعگیریهای قاطع حضرت امام(ره) و پس از ایشان، مقام معظم رهبری پیرامون خطر غده سرطانی اسرائیل و یهودیان صهیونیست، آشنایی چندانی نداشته باشند. از همین روی به بیان مصادیقی در این خصوص بپردازید.
** سخنان این دو بزرگوار درخصوص اهمیت موضوع قدس و مقابله با صهیونیسم در نوع خود نمونهای بیبدیل است. اما من میخواهم سخنان این بزرگان را در حد درک خودم و شما بررسی کنم چراکه به عقیده بسیاری، ریشه این سخنان نه زمینی، بلکه آسمانی است و تجزیه و تحلیل آنها از عهده امثال بنده خارج است.
شما ببینید که تمام رهبران انقلابهای جهان پس از مدتی، ایدهها و سخنان خود را تلطیف و حتی در مواقعی تغییر دادهاند. اما شما امام(ره) را ببینید که از روز اول نهضت میگوید: «اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود» و تا آخر عمر هم بر همین حرف خود ایستاد. مقام معظم رهبری هم به همین صورت بر سخنان و ایدههای خود پافشاری و پایداری نمودهاند.
حالا میخواهم به بازخوانی برخی از سخنرانیهای رهبری انقلاب بپردازم که مرور آن برای همگان مفید و راهگشا خواهد بود.
ایشان در آذر 81 میفرمایند: «امروز دشمن دنیای اسلام صهیونیستها و سرمایهدارانی هستند که نظام آمریکا در مشت آنها است و با اراده آنها حرکت میکند و میچرخد». ایشان در مرداد ماه 86 مجدداً میگویند: «دشمن اصلی ملت ایران، شبکه صهیونیستی و رژیم صهیونیستی و رژیم آمریکاست».
دقت کنید که معظم له، بین شبکه صهیونیستی و رژیم صهیونیستی تفاوت و تمایز قائل میشوند. زیاد شنیدهاید که میگویند صهیونیستها فقط همین عدهای هستند که در سرزمینهای اشغالی ساکنند. خب سوال اینجاست که چرا این عده خوشخیال توضیح نمیدهند که در این میان «هنری کسینجر» چه کاره است؟! «روپرت مرداک» کیست؟! «جرج سوروس» از کجا آمده است؟! خب اینها که در اسرائیل حاضر نیستند. مشخص میشود که اینها همان شبکه صهیونیستی مدنظر مقام معظم رهبری هستند.
رهبری انقلاب در جای دیگر و در اردیبهشت 88 اظهار میدارند: «دشمن ما دستگاه عظیم استکبار است که مهمترین تصمیمگیرهایش سرمایهداران صهیونیست و کمپانیداران و تراستدارها و کارتلهای گردن کلفت دنیا هستند».
بنده عرض میکنم تا دیگران آگاه باشند که نخستین بار ابداع و استعمال عبارات «کارتل» و «تراست» از سوی «جاندیویس راکفلر» بکار رفته که اصالتاً صهیونیست است.
ایشان همچنین در بهمن 88 نیز میفرمایند: «از روز اول دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی و صهیونیستهای دنیا در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایستادند؛ و امروز هم حقاً و انصافاً دشمنترین دشمنان ملت ایران هستند».
بنده هر وقت عبارت اخیر را میشنوم، بیاختیار یاد آیه 82 از سوره مائده میافتم بدین مضمون که: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا...». ببینید اینها را بنده نمیگویم که بگویند فلانی ضدیهود است. اینها برگرفته از کتاب آسمانی ماست. چراکه همانگونه که امروزه یهودیان صهیونیست پستترین و رذلترین انسانهای روی کره خاکی هستند، 1400 سال پیش هم یهودیان بنی قریظه همینگونه بودند.
اتفاقا امام راحل(ره) در صفحه 268 الی 282 از جلد نهم صحیفهشان میفرمایند: «روز قدس یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است. روزی است که باید مستضعفین مجهز شوند در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند. آنهایی که با ابرقدرتها در زیر پرده آشنایی دارند و با اسرائیل دوستی. روز قدس روزی است که باید به این روشنفکرانی که در زیر پرده با آمریکا و عمال آمریکا روابط دارند هشدار داد. [...] مولای ما امیرالمومنین(ع) که در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آنطور، و در رحم و مروت آنطور و با مستضعفین آنطور بود؛ با مستکبرین و با کسانی که توطئه میکنند شمشیر میکشید و آنها را میکشت چنانچه نقل میکنند 700 نفر را در یک روز میکشت از یهودیان بنیقریظه که نظیر اسرائیل بود. و اینها از نسل آنها شاید باشند».
بنده از مخاطبین و دانشجویان و حتی آن به اصطلاح روشنفکران تقاضا میکنم که بروند و این سخنان و صحبتها را بخوانند و درباره آنها مطالعه و دقت کنند.
این روشنفکران ما که در کنفرانس برلین و شورای روابط خارجی آمریکا حاضر میشوند و ایرانی جماعت را تحقیر میکنند چرا به این مسائل توجه نمیکنند؟! چرا کتابهای خود یهودیان صهیونیست را مطالعه نمیکنند؟!
شما رباخواری را میبینید که امروزه در بانکها بیداد میکند؟ این نظام بانکی را برای نخستین بار در اروپا «خاندان روچیلد» که یک خانواده یهودیالاصل بودند و پدرخوانده اسرائیل محسوب میشوند، درست کردند. شما میدانید که در آیین تحریف شده یهود و بالاخص صهیونیستها، هر یهودی از ربا دادن به یهود منع شده اما یهودیان به ربا دادن به غیریهود سفارش شدهاند!!!
«حسین فردوست» در خاطراتش میگوید که «6 M.I.(سرویس جاسوسی خارجی بریتانیا)» از سوی خانواده روچیلد مدیریت میشود.
«اسدالله علم» که سالها بساط فساد و فحشای محمدرضا پهلوی را فراهم میکرد و حتی مدتی نخستوزیر او هم بود به همراه «شاپور ریپورتر»، دوست و رفیق صمیمیاش، از گماشتگان روچیلد در ایران بودند.
جدای از این شما اگر شرح حال «آلفرد نوبل»، که بنیاد نوبل و جوایز آن را پایه گذاشت، مطالعه کنید در آن صراحتاً اذعان داشته میشود که نوبل از کارگزاران روچیلد است.
شما «سسیل رودس» را ببینید کسی که کشور «رودزیا» را در قاره آفریقا تاسیس نمود؛ این شخص از آدمهای روچیلد است.
خب اینها همه مستندات تاریخی است که متاسفانه خیلی از روشنفکران کشور ما یا از آن بیخبرند یا خود را به بیخبری میزنند!
این یهودیان بنی قریظه دیروز و صهیونیستهای امروز، از صدر اسلام نسبت به پیامبر و اهل بیتش(ع) کینه و عداوت در دل داشتهاند و حتی در اسناد تاریخی معتبر آمده است که این یهودیان کوفه بودند که بسیاری از جنایتهای عاشورا را مرتکب شدهاند.
آقای سیدهاشم رسولی محلاتی در صفحه 318 از کتاب «زندگانی امام حسین(ع)» مینویسد: «چنانچه در تاریخ آمده گروه زیادی از یهودیان در سال 20 هجری پس از آنکه به دستور عمربن خطاب از حجاز بیرون رانده شدند در کوفه سکونت کردند. به گفته یکی از نویسندگان یهودی در سفرنامه خود، هفتهزار یهودی در کوفه سکونت داشتند. از آنجا که کینه رسول خدا(ص) و خاندانش را بر دل داشتند، در واقعه عاشورا و به شهادت رساندن امام حسین(ع) و یارانش نقش ایفا کرده و موثر بودند».
خب ما چرا این واقعیات را به گوش نسل جوان نمیرسانیم؟! میترسیم به فاشیست بودن متهم شویم؟!
این یهودیان صهیونیست یک چنین موجوداتی هستند. شما در «تورات اشعیا» میبینید که در توصیف وقایع مربوط به آخرالزمان مینویسد که پس از درگیری جنگ آخرالزمان، یهودیان پیروز شده و شریعت موسی عالمگیر میشود. جالب آنکه در تلمود و در توضیح وقایع آخرالزمان میگوید که پس از این پیروزی نهایی به هر یهودی 1800 برده از اقوام گوناگون تعلق میگیرد!
* اخیراً تحلیلهایی صورت میگیرد از این جنس که ایران از باب خودخواهی به حمایت از فلسطینیان میپردازد و فلسطین را به مثابه نوعی سنگر در برابر خطر اسرائیل میپندارد. آیا واقعاً این مسائل حقیقت دارند؟! شاهد مثال هم آنکه اخیراً یکی از مشاوران رئیس دولت یازدهم در تحلیلی مشابه درباره برپایی امپراطوری ایران به پایتختی بغداد سخن رانده بود.
** ما نخست باید ببینیم که این تحلیلها از زبان چه کسی گفته میشود. آیا تصمیمگیران اصلی نظام و در راس آنها رهبری چنین رویکردی را در پیش دارند؟ مشخصاً پاسخ ما به این سوال منفی است. به نظر من منشأ بسیاری از این سخنان در داخل، دو علت است. یکی بلاهت و سادگی است که بیشتر شامل حال بیسوادان و مستضعفین فکری میباشد و وظیفه همگان این میتواند باشد که این عده را روشن کنند.
اما گروهی دیگر هستند که کاملاً آگاهانه و با قصد و غرض به این مسائل تفرقهبرانگیز دامن میزنند. ما هنوز در این کشور سلطنتطلب و فراماسون و لیبرال و انجمن حجتیهای داریم که عامدانه در جهت تضعیف نظام اسلامی گام برمیدارند. اینها اصلاً فلسطین و عراق و سوریه و لبنان و... برایشان مهم نیست و فقط میخواهند که به هر نحو ممکن و با هر مستمسکی علیه جمهوری اسلامی اقدام کنند. کما اینکه همین عده در برهه فتنه 88 شعار «نه غزه؛ نه لبنان؛ جانم فدای ایران» سردادند.
* بسیار میشنویم که گفته میشود فلسطینیان پیشتر زمینهای خود را به یهودیان فروختهاند یا اینکه اهالی فلسطین ضدشیعه و ناصبیاند که عموماً افسانههایی در این خصوص نیز ساخته میشود. پاسخ ما به این شبهات ساختگی چه باید باشد؟
** لازم است بدانید این شبهه را اولینبار رادیو اسرائیل منتشر و شایع نمود. واقع قضیه این است که در اثنای جنگ جهانی اول چیزی در حدود کمتر از 2 درصد از زمینهای فلسطینیان به فروش رفت و اتفاقاً اولین کسی که این زمینها را خرید، شخص «روچیلد» بود. حتی از ایران نیز افرادی همچون «سید ضیاء طباطبایی» را به عنوان واسطه به فلسطین گسیل میدادند تا امر خرید و فروش زمینها را تسهیل کنند. بنابراین تنها 2 درصد از زمینهای فلسطینیان است که با سندسازی به یهودیان فروخته شده است. 5 درصد دیگر از زمینها هم پس از شکست عثمانی و تجزیه آن در جنگ نخست جهانی از سوی دولت انگلستان تملیک گردید که عمدتاً شامل زمینهای دولتی مثل پارکها، ادارات، مراکز مشاع و عامالمنفعه یا مساجد بودند. بعدها انگلستان این 5 درصد را نیز به اسرائیلیان تحویل داد و خود ظاهراً خاک فلسطین را برای همیشه ترک کرد.
نتیجه آنکه جمعاً حدود 7 درصد خاک فلسطین، بدان شکل که گفته شد توسط اسرائیلیها تصاحب گردید و بقیه 93 درصد از سرزمین فلسطین که مالکش ساکنین بومی و مسلمانان بودند، با ضرب و شتم و شکنجه و کشتار و اخراج فلسطینیان غصب گردید؛ فاجعهای که هنوز هم ادامه دارد.
درباره این مباحثی هم که اخیراً مطرح میشود درباره وهابی و ناصبی بودن فلسطینیان، باید گفت که چهل سال پیش شهید مطهری به همین ایراد جواب داده و به کلی این حرف را رد کرده اند.
*در اکثر مواقع شاهد هستیم که عدهای در داخل کشور برخلاف فرمودههای امام خمینی(ره) مبنی بر تفاوت میان یهود و صهیونیسم، قائل به تمایز میان این دو نیستند. سوالی که اینجا مطرح میشود این است که مصادیق این تفاوت و تمایز در چیست؟
** ببینید نمیتوان بطور کامل و قطعی درباره هر انسانی با هر مکتب و آیین و عقیدهای، رای صادر نمود. حتی نمیتوان گفت که همه یهودیان خوب هستند یا همهشان بد هستند. همانگونه که درباره تمامی مسلمین جهان نمیتوان چنین قضاوتی داشت. از منظر شرع اسلام به مفهوم اعم و نظام جمهوری اسلامی به معنای اخص، افرادی که به خدای واحد اعتقاد داشته، از شریعت موسی(ع) و تورات اصیل پیروی کرده و انبیای بنی اسرائیل را قبول دارند، مشمول اهل کتاب دانسته شده و دارای حقوق هستند که در قانون اساسی بدان اشاره شده است. خب یهودیان به عنوان یک اقلیت در ایران شناخته میشوند و از این منظر محترماند. اما مکرراً اتفاق افتاده که از میان همین افراد، از خاخام کنیسه گرفته تا حتی وکیل مجلس، جاسوس و خبرچین اسرائیل بیرون آمده است و فرار کردهاند و امروز در اسرائیل یا لسآنجلس دارند زندگی میکنند!
بسیار میشنویم که تبلیغ میشود، فلانی را که «یهودی» است دستگیر کردهاند. یعنی بر روی مذهب متهم تاکید میکنند نه جرم ارتکابی. غافل از اینکه در جمهوری اسلامی هیچکس را به خاطر مذهب و دین تحت تعقیب قرار نمیدهند!
نکته دیگر اینکه در این قضیه نباید افراط نمود که اگر از حدود اعتدال خارج شویم، نتیجهاش میشود آنکه در دولت قبل شخصی میگوید: «ایران امروز با مردم اسرائیل دوست است.»!
به علاوه، حتماً نام «یهودیان ناتوریکارتا» را شنیدهاید که اصطلاحاً به «یهودیان ضدصهیونیسم» مشهور هستند. جالب آنکه بدانید بسیاری از اینها علیرغم مخالفت با رژیم صهیونیستی، در اسرائیل خانه دارند و در سرزمینهای اشغالی ساکنند. خب آیا اینها به راستی در ضدصهیونیسم بودنشان صادق هستند که در خانههای غصب شده فلسطینیان زندگی میکنند؟!
* تصوری غلط وجود دارد که علیالدوام نیز توسط رسانههای اپوزیسیون بدان دامن زده میشود و آن اینکه روابط ایران و اسرائیل در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، مناسباتی حسنه، دو سر برد و به نفع طرفین بوده است. این درحالیست که حضرت امام(ره) در آبان 43 صراحتاً فرمودند: «تمام گرفتاری ما از اسرائیل است». با این وجود آیا روابط رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی، منفعتی را عاید ایرانیان کرده بود؟
** ما باید ابتدا مقصود از عبارت «منفعت ایران» در روابط با اسرائیل را مشخص کنیم. آیا منظور از «ایران» ملت و مردم هستند یا مقصود، محمدرضا پهلوی و همسر و خواهر و مادر و درباریان شاه است؟!
خب اگر منظور آل و تبار پهلویها باشد، روابط با اسرائیل برای این عده بسیار سودمند بوده است. اما اگر منظور ملت ایران باشد، پاسخ منفی است.
کتابی منتشر شده است به نام «سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران» و براساس اسناد ساواک که در آن به معرفی صدها شرکت ریز و درشت اسرائیلی در ایران میپردازد. خب، آیا عقل سلیم میپذیرد که سودهای کلان حاصله از فروش اجناس اسرائیلی به ایرانیان، برای ملت ایران نافع باشد؟!
شما کتاب «خاطرات مئیر عزری» را که به عنوان سفیر و نماینده سیاسی اسرائیل در ایران فعالیت داشته، ببینید. در آن نوشته که «حبیب القانیان» که یک یهودی ایرانی و مالک برجهای «پلاسکو» در چهارراه استانبول و «آلومینیوم» در خیابان جمهوری بود؛ جنسهای پلاستیکی را میفروخت و با پول آنها در اسرائیل زمین میخرید. این عمل آنقدر تکرار شد که حتی صدای ساواک را هم درآورد.
مکانی در ایران هست به اسم «دشت قزوین» که حدفاصل شهرهای کرج و قزوین واقع است و از جمله حاصلخیزترین زمینهای منطقه محسوب میشود. جالب است بدانید که اسرائیلیها میخواستند در این منطقه یک «فلسطین کوچک» تشکیل دهند؛ بدین نحو که با تهدید و تطمیع کشاورزان منطقه، آنها را از زمینهایشان بیرون رانده و خود در آن منطقه خوش آب و هوا ساکن شوند. اسرائیلیها حتی برای «دشت مغان» هم میخواستند چنین برنامه مشابهی را پیادهسازی کنند.
شما حتماً میدانید که در زمان پهلوی دوم، «حسن طوفانیان» چه قراردادهای نظامی هنگفتی را با شرکتهای اسلحهسازی اسرائیلی منعقد نمود. بدتر از آن، ساواک از جمله دستپروردههای «موساد(سرویس جاسوسی اسرائیل)» است که بهترین جوانان این مرز و بوم را پَرپَر کرد. خب سوال اینجاست که آیا این روابط واقعاً به نفع ملت ایران بوده است؟!
بنده باز هم از جوانان و دانشجویان استدعا دارم که مطالعات خود را در این زمینه، بیشتر کنند.
* عدهای بر این باورند که طرح افسانه هولوکاست در دولت گذشته، فرصتی بینظیر بود که از آن به نحو احسن و شایستهای بهرهبرداری نشد. نظر حضرتعالی در این باره چیست؟
** بنده با توجه به مطالعات مختصری که در این حوزه دارم صراحتاً و بطور قطع و یقین تاکید میکنم که هیچ یهودی در جنگ جهانی دوم از سوی هیچ یک از طرفین درگیر، به صورت عامدانه کشته نشده است.
بنده از افرادی که میگویند افسانه هولوکاست واقعیت دارد و یهودیان در جنگ جهانی دوم قتلعام شدهاند، استدعا دارم که براهین و اسنادشان را ارائه دهند. جالب است بدانید که هرچه سند از این واقعه نقل شده، تماماً یا دروغ است یا ساختگی است یا مخدوش است و هیچکدام واقعیت ندارند.
اما هدف از ساختن این افسانه آن بود که با مظلومنمایی اغراقآمیز یهودیان، بر جنایات ایشان در فلسطین سرپوش گذاشته شود.
شما کتاب «فاتحین جهانی؛ جنایتکاران واقعی جنگ» نوشته «لوئیس مارشالکو» را نگاه کنید. در این کتاب سرفصلی است با عنوان «بر سر 6 میلیون یهودی چه آمده است؟» و در آنجا توضیح میدهد که تمام این ماجراهای خودساخته از هولوکاست، مزخرفات و خزعبلاتی بیش نیست و همه دروغ است. این کتاب در سال 1956 تألیف شده و اخیراً به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
جالب است بدانید نویسنده در خاطرهای از این کتاب روایت میکند که پس از پایان جنگ دوم جهانی، یک زن یهودی، افرادی را که احتمال میداده ضدیهود و نازی بودند، شکنجه میکرد. یکی از کارهای این زن آن بوده که اسیران خود را به صورت کاملاً عریان در برف نگه میداشت تا به نوبت دوش گرفته و دوباره به محیط سرد و برفی بازگردند!
این درحالیست که همانند این ماجرا را «استیون اسپیلبرگ» صهیونیست در فیلم «فهرست شیندلر»، برعکس جلوه داده و میگوید که نازیها این عمل و شکنجه را در حق یهودیان انجام میدادند!
اینجاست که به قول شهید مطهری باید گفت که الحق یهودیان قهرمانان تحریف در طول تاریخاند!
* میدانیم که بیت العدل مرکزی یا قبله گروندگان به فرقه ضاله بهائیت در حیفای اسرائیل واقع است. چه عاملی سبب ایجاد پیوندی ناگسستنی میان بهائیت و صهیونیسم شده است؟
** بهائیت کاملاً و بیتردید، دست ساخته یهودیان صهیونیست است. عیناً مانند وهابیت در میان اهل تسنن.
خب نقشه و طرح ریزی صهیونیستها به منظور انحراف جهانیان، دارای سطوحی متفاوت است. یک سطح، طبقه عوام است که با دیدن چند تصویر و فیلم مستهجن یا حتی مصرف مواد مخدر و افیونی عنان از کف داده و دین و ایمان خود را میفروشند.
اگرچه بسیاری در همین سطح به دام میافتند اما عدهای هم هستند که به همین سادگی دُم به تله انحرافات نمیدهند. از اینجاست که برای این طبقه خواص نیز برنامههای بخصوصی از سوی صهیونیسم بینالملل پیاده میشود و آن ترویج فرقههای گوناگون درویشی و ادیان و مذاهب ساختگی است که تشکیل فرقههای ضالهای چون بابیت، بهائیت و وهابیت را میتوان در این زمره گنجانید.
شما به شباهتهای پرشمار میان بهائیان و وهابیان توجه کنید.
«علی محمد شیرازی» که به عنوان کارگر در کمپانی هندشرقی که متعلق به یهودیان بریتانیایی بود، کار میکرد، ابتدا دعوی امام زمانی نمود، سپس مدعی پیامبری شد و بعدها ادعای الوهیت کرد.
«محمد بن عبدالوهاب» نیز دقیقاً همین گونه بود و تنها خود را حق مطلق میپنداشت و همه را جز خود و پیروانش تکفیر مینمود.
بهائیان موجوداتی جانی هستند دقیقاً مانند جنایاتی که وهابیان، تکفیریها و داعشیها مرتکب میشوند.
بنده به یاد دارم که پس از پیروزی انقلاب و درپی واکاویهایی که در «حظیره القدس بهائیان» در تهران - که اکنون در تقاطع خیابان حافظ و سمیه به عنوان حوزه هنری شناخته میشود - انجام گرفت، استخوانهای افراد بسیاری از آنجا کشف گردید که توسط بهائیان به قتل رسیده و در همان مکان دفن شده بودند!
*بسیار در مطبوعات زنجیرهای میبینیم و میشنویم که بزرگنمایی صهیونیستها و ذینفوذ نشان دادن ایشان در مناسبات بینالملل را نوعی «توهم توطئه» میپندارند. از طرف دیگر نیز عدهای معتقدند که بزرگ جلوه دادن خطر اسرائیل، موجب از بین رفتن انگیزههای مبارزاتی میشود. اگرچه با توجه به صحبتهای حضرتعالی، میتوان فهمید که توهم توطئهای در کار نیست و تمام سنگاندازیها و بحرانآفرینیهای صهیونیستها واقعیت دارند؛ اما بطور کلی پاسخ ما در مواجهه با این قبیل شبهات خودساخته چه میتواند باشد؟
** بنده یادآوری کنم که اولین بار، این «کارل پوپر» یهودیالاصل، فراماسونر و استاد آقای «عبدالکریم سروش» بود که این عبارت «توهم توطئه» را مطرح کرد و سپس شایع نمود.
بنده همانطور که فرمودید برای تمام گفتههایم سند و مدرک ارائه دادم و این موید آن است که هیچ توهم توطئهای در کار نیست.
اما درباره اینکه بزرگ دیدن دشمن، انگیزههای مبارزه را از بین میبرد باید گفت که ابداً اینطور نیست.
هنگامی که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام(ره)، لانه جاسوسی آمریکا را فتح کردند، درحالیکه تنها چند ماه از پیروزی انقلاب نوپای ملت ایران نگذشته بود، حضرت امام(ره) فرمودند: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». شما ببینید که این جمله در کدام برهه تاریخی گفته شده است؟ در زمانی که آمریکا همزمان با افول روزافزون بلوک شرق که نهایتاً منجر به فروپاشی شوروی گردید، خود را قادر بلامنازع عالم میپنداشت و در جهان یکهتازی میکرد و امروز میبینیم که با گذشت بیش از سه دهه از عمر انقلاب اسلامی ایران، نه تنها پیشبینی حضرت امام(ره) محقق شده و آمریکا هنوز هیچ غلطی نتوانسته است بکند، بلکه جمهوری اسلامی به بزرگترین چالش سیاست خارجی ایالات متحده در جهان تبدیل شده است.
روزی که امام(ره) در اوایل انقلاب فرمود: «آمریکا هیچ غلطی نمیتوانند بکند» و یا حتی گفت «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود» عدهای من الجمله خود بنده میترسیدیم که مبادا اینها بخواهند غلطی بکنند!
جبهه کفر به سرگردکی اسرائیل و آمریکا، هم قدرت دارد هم ثروت دارد و هم عِده و عُده فراوان از ایشان پشتیبانی میکردند و کماکان نیز میکنند. با وجود تمام این تفاسیر، 37 سال از انقلاب گذشته و اسرائیل و آمریکا و تمام ایادیشان نتوانستهاند هیچ غلطی بکنند.
شاید سیستم، امکانات و سازماندهی آنها منحصر به فرد و قدرتمند باشد اما قادر مطلق کس دیگری است که تمام توکل و اتکال امام(ره) نیز به او بود.
برای صهیونیستهای دنیاپرست و جاندوست بیمعنی است که یک نوجوان 13 ساله، نارنجک به کمر ببندد و زیر تانک برود تا دشمن را از خاک خود بیرون براند. این یعنی قدرت خدا و این است که دنیا را متحیر قدرت جمهوری اسلامی کرده است. اصلاً در قرآن آمده است: «کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ...». این بدین معنی است که نباید بزرگی ظاهری و هیمنه پوشالی دشمن ما را بترساند و انگیزههای ما را از بین ببرد، کما اینکه تاکنون نیز اینگونه بوده است. ببینید حزب الله لبنان با آن همه محدودیتها، چه بلایی سر اسرائیل درآورده است. حقیقتاً قد و اندازه و قدرت دشمن را باید شناخت، اما از آن نباید ترسید؛ درسی که رزمندگان ما در جنگ هشت ساله به ما دادند.
* از اینکه پاسخگوی سوالات صفحه دانشگاه کیهان بودید، بینهایت متشکریم.
** بنده هم از زحمات شما و سایر همکارانتان در روزنامه کیهان تشکر میکنم و برای مخاطبان دانشگاهی نیز آرزوی موفقیت دارم.