روزنامه کیهان **
ماجرا فراتر از برجام است/ محمد ایمانی
شاید عجیب به نظر بیاید اما چاره و تدبیر گشایش در امور، همان است که برای بستن راه نفوذ دشمن نیز لازم است. راه نفوذ دشمن با همان فرمولی بسته میشود که بنبستها با آن میشکند و مضیقهها رو به گشایش میگذارد. رهبر معظم انقلاب 26 مرداد امسال در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت فرمودند «نقشه دشمن در منطقه عمدتاً بر دو پایه استوار است، یکی عبارت است از ایجاد اختلاف. دومی عبارت است از نفوذ. این اساس نقشه دشمن است... البته متخصص این کار انگلیسیها بودند؛ آنها در ایجاد اختلاف مذهبی تخصص دارند و آمریکاییها هم از آنها یاد گرفتند و با همه وجود، امروز دارند کار میکنند». در این زمینه تحلیل 8 سال پیش دکتر مایکل برانت (رئیس بخش شیعهشناسی و از معاونان اسبق سیا) قابل تأمل است. وی ضمن انتشار کتابی، از هزینه 900 میلیون دلاری برای شناسایی و مبارزه با شیعه انقلابی خبر داده و تصریح کرد که پس از ضربه بزرگ انقلاب ایران در 1979 به سیاست آمریکا و پس لرزههای آن، نمایندگان سیا و MI6 انگلیس دور هم جمع شدند تا به آسیبشناسی ماجرا بپردازند. «در این گردهماییها نتیجهگیری شد که فراتر از سیاستهای شاه، این رهبری سیاسی (مرجعیت و روحانیت) شیعه و شهادت حسین نوه پیامبر اسلام]ص[ در 1400 سال پیش است که مردم ایران را برای انقلاب به حرکت آورده است... با مشورت MI6 که سابقه و تجربه بیشتری در منطقه خاورمیانه دارد، به جای تفرقه بیانداز و حکومت کن، سیاست تفرقهبینداز و نابودکن را انتخاب کردیم.»
اگر راه نفوذ دشمن در تفرقهافکنی است، بستن راه او و گشودن مسیر رونق و پیشرفت در الفت و همدلی نهفته است. این تعبیر شریف از امیر مؤمنان(ع) در خطبه 120 نهجالبلاغه است که فرمود «کجایند گروهی که به اسلام فرا خوانده شوند پس پذیرفتند... و هیجوا الی الجهاد فَوَلَهوا وَلَهَ اللّقاح الی اولادها... و به جهاد برانگیخته شدند پس همانند اشتیاق ماده شتر به فرزند جدا شدهاش، مشتاقی نشان دادند... آنها برادران من بودند که رفتند و سزاوار است که تشنه دیدارشان باشیم و در فراق آنان انگشت به دندان بگزیم. همانا شیطان راههای خود را برای شما هموار میکند و میخواهد گره به گره، دین شما را از هم بگشاید. و جماعت و اتحاد شما را بگیرد و در ازای آن تفرقه بدهد و با تفرقه، فتنه را ارزانی شما دارد (ویعطیکم بالجماعهًْ الفُرقَهِ، و بالفٌرقَهًِْ الفتنه) بنابراین از وسوسهها و تبهکاریهای او رویگردان شوید و نصیحت را از کسی که به شما هدیه میکند بپذیرید». یعنی دامن زدن یا افتادن در دام تفرقه -به هر بهانه که باشد- یک بده بستان شوم با شیطان است؛ وحدت را میدهید و تفرقه را میگیرید و تفرقه را که گرفتید، شیطان به شکل سنجاق شده و خودکار، فتنه را نیز بر سر شما میریزد. به تعبیر رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران حج «به برکت اتحاد و اتفاق، موفقیتهای بزرگی به دست آوردیم؛ این را بعضی کشورهای دیگر ندانستند و نفهمیدند. براثر یک اختلاف... میافتند به جان هم و همدیگر را مثل دشمن میکوبند... وقتی نعمت خدا را که تفضل کرده نشناختیم، شکرگزاری نکردیم، کفران کردیم، خب خدای متعال هم رفتار خودش را تغییر خواهد داد... تا وقتی من و شما در راه راست حرکت میکنیم خدای متعال نعمتش را بر ما باقی نگه میدارد».
قرآن کریم در سوره محمد(ص) با قاطعیت میفرماید «آنان که کافر شدند، (خداوند) عملشان را نابود میکند. و آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ... خداوند بدیهای آنها را میپوشاند و امورشان را -از نابسامانی- به صلاح و سامان میرساند». الفت و اتفاق و اتحاد در تراز یک ملت بود که نقشه کاملاً حساب شده آمریکا در صحرای طبس را اسباب سرشکستگی همیشگی شیطان بزرگ قرار داد و پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران را تبدیل به تور و تله بزرگ برای گروهک منافقین کرد تا دست به خودکشی جمعی بزنند. و مگر 2 پروژه نیابتی مثلث سیا و ام آی سیکس و موساد در سالهای 1378 و 1388 جز براساس فهم و محاسبه بد از ملت ایران اجرا شد و جز به برداشته شدن نقاب از صورت منافقین انجامید؟ آیا شروع این شبیخونها به اعتبار نفوذ دشمن و تفرقهانگیزی و یارگیری از درون نبود و آیا تبدیل هر دو ماجرا به مرصاد منافقین جدید و نیروهای 20 سال دستچین شده دشمن - با وجود همه ضعفها- جز به برکت ایمان و اتحاد بود؟ آیا حقانیت «کَفَّرَ عنهم سیّئاتهم و اصلح بالهم» را به چشم ندیدیم؟! و آیا برای چندمین بار ایمان نیاوردیم که «ام یریدون کیداً. فالذین کفرو هم المکیدون. آیا میخواهند کید بورزند؟ پس آنان که کافر شدند، خود در دایره مکر الهی قرار دارند» (طور- 42).
واقعیت این است که وضعیت امروز بسیار پیچیدهتر از مثلاً 5 یا 10 سال قبل است. این پیچیدگی البته هم هشدار و هم بشارت است. هشدار است به این معنا که دشمن سوژهها و چهرههای تازهای برای جولان طمع خویش یافته و بر این اساس نقشههای پیچیدهتری چیده است. و بشارت است از منظر دیگر و آن اینکه آزمون سختتر، برای آزمودگانی است که از آزمونهای قبلی با سربلندی بیرون آمدهاند و گرنه، مثلاً معنا ندارد که کسی در کنکور دانشگاه مردود شود و بتواند پای آزمون دکترا بنشیند. البته که آزمون دوره دکترا از آزمون ورود به دانشگاه سختتر است اما آن که به دنبال رشد و مدارج بالاتر است، این سختی و پیچیدگی را با افتخار و آغوش باز به جان میخرد. بنابراین پیچیدگی شرایط و فزونی فشارها و نقشههای دشمن، ضمن آن که چشم و گوش ما را تیز میکند، باید بر امید و اراده و ایمان و حسن ظن ما به وعدههای نصرت و تعلیم و هدایت الهی بیفزاید؛ که فرمود «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». کلیدیترین راهبرد در این مصاف بزرگ و سرنوشتساز، همان الفت و همدلی است.
احتمالاً راهبردیتر از این رهنمود حضرت ولی عصر- ارواحنا لهالفدا- نتوان سراغ گرفت که فرمود «لو اَنَّ اشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی اجتماعٍ من القلوب فیالوفاء بالعهد علیهم لمّا تأخر عنهم الیمن بلقائنا... اگر شیعیان ما- که خداوند آنها را به اطاعت خود موفق بدارد- برای وفای به عهدی که برعهده آنهاست یکدل و همدل بودند، میمنت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد». بهانه اختلاف مهم نیست، مهم این است که هر اختلافی میان دوستداران آن حضرت به ویژه در میان نخبگان و پرچمداران و متولیان امور، امر فرج و روزگار گشایش حقیقی امور را برای دورهای کمابیش دور به تأخیر میاندازد. با چنین نگرشی آیا کوچکترین اختلاف و دودستگی و نقار، با هر بهانهای که باشد، جفا در حق ملت و امت و بشریت نیست؟ ما مأمور به وحدت و الفت هستیم و پرسش اساسی این است که اختلاف مختارها و ابراهیم بن مالکها یا شیخ فضلاللهها و طباطبایی و بهبهانیها، و نظایر این اختلافها - کم یا زیاد- در 37 ساله پس از انقلاب تا کجا قرار است راههای رخنه دشمن را بگشاید یا راههای گشوده موفقیت را ناهموار کند؟ کش و قوس میان مالکها و اشعثهای بدعهد در درون جبهه خودی یک غصه است و غافل شدن خوبان از دشمن و دست به گریبان هم شدن در طول تاریخ، غمی دیگر. چرا راه دور برویم؟ از مجادله بر سر شریعتی تا اختلاف بر سر بنیصدر و سپس برخی دوگانههای قلابی بر سر اشخاص و چهرهها در همین دهه اخیر و این آخری - با تفاوتهایی- مذاکرات هستهای و برجام!
معلوم است که سرنوشت جمعبندی مذاکرات (برجام) و تصویب یا رد آن برای کشور و ملت و نظام ما اهمیت دارد و درست به همین دلیل رهبر حکیم انقلاب ظرف همین یکی دو سال اخیر بارها ضمن حمایت و پشتیبانی از تیم مذاکرهکننده، به دفعات ضمن اشاره به بدعهدی، حیلهگری و فریبکاری دشمن فرمودند «من نگرانم»، «دغدغه جدی دارم» و «آمریکاییها میخواهند از توافقی که هنوز تکلیفش و رد یا قبولشدنش معلوم نیست، وسیلهای برای نفوذ بسازند اما ما این راه را قاطعانه بستهایم». ترسیم مکرر خطوط قرمز، تذکرهای بهنگام درباره نقشه دشمن و به هم زدن بازی او و سرانجام تأکید چندباره بر لزوم ملاحظه و بررسی دقیق و با جزئیات برجام در مجاری قانونی (مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی) درست خلاف مشی کسانی است که بالش زیر سر افکار عمومی میگذارند و دعوت به نیاندیشیدن و ندیده پذیرفتن میکنند. در عین حال و با وجود اهمیت سرانجام توافق، موضوع مهمتری در میان است که فربهشدگی برجام نباید مانع از دیدن آن مسئله مهمتر شود و آن نقشه و تقلای دشمن برای یافتن جای پای نفوذ در منطقه و در داخل کشور- از جمله به بهانه برجام و غیر آن- است. البته تعابیری نظیر پساتوافق یا پساتحریم، یک اشتباه یا مغالطه بزرگ است اما باید متوجه بود که نقشه دشمن فراتر از این توافق است و برجام- تصویب بشود یا نشود- تنها یک ایستگاه از آن نقشه است. بنابراین در مواجهه با نقشه پیچیده دشمن، هم باید این ایستگاه و هم آن مقصد نهایی را ملاحظه کرد.
به این معنا و در مقایسه با ماجرای بزرگتر، قصه برجام برای ما یک آزمایش و رزمایش است. مسئله مستحدثهای پیش آمد که خیلی سابقه نداشت و ما را - که شاید اندکی سنگین شده بودیم- به تکاپوی فکری و تحرک عملی بیشتر واداشت تا گوشی دستمان بیاید که باید چابکتر، منسجمتر، مهیاتر، سازمانیافتهتر، مآلاندیشتر و مجاهدتر، خمیدهتر و پا به رکابتر، فهمیدهتر و با هم مرتبطتر و تقسیم کار شدهتر و همآهنگتر در خط مقدم دفاع و حمله باشیم، نقشه داشته باشیم و نقشه دشمن را بشناسیم؛ که اگر این هوشیاری، پدید آمده و ما را به حرکت آورده باشد، یا ضعفهای سازمانی و ارتباطی را متذکر ما شود به هزینههای پرداخته شده تا اینجا میارزد.
ماجرای اصلی این است؛ انگلیس با 150 سال و آمریکا با 70 سال پیشینه مهرهچینی و شبکهسازی و نفوذطلبی در ایران به انضمام شبکه جهانی صهیونیسم و سرمایهداری، همه بدبختیها و سرشکستگیهای خیرهکننده خود را در 37 سال اخیر در منطقه غرب آسیا (زرادخانه ثروت و قدرت و موقعیت استراتژیک) به درستی از پیدایی و مانایی انقلاب اسلامی میبینند و رمز آن را نیز در اتحاد کلمه و همدلی نظام امت - امامت میدانند. آنها برای شکستن این اتفاق مقتدر، طیفهایی را نشان کردهاند که در ادبیات صریح جانکری در شورای روابط خارجی آمریکا و فیلیپ هاموند در مصاحبه با الشرقالاوسط به دروغ، «اصلاحطلبان» و «میانهروها» معرفی میشوند. کری نگران سرنوشت آنها در انتخابات است و هاموند میگوید امیدواریم بحث به نفع اصلاحطلبان تمام شود. جک استراو وزیر خارجه سابق انگلیس نیز بهمن پارسال در مجلس عوام تصریح کرد امیدواریم نیروهای خیر(!) بتوانند وضعیت را در ایران به کمک ما تغییر دهند اگر رویتر مینویسد «مذاکرات هستهای میتواند تنش سیاسی در ایران را تشدید کند»، ولی رضا نصر مشاور دولت اوباما در نیویورکتایمز خاطر نشان میکند «توافق هستهای باید بتواند بر انتخابات مجلس و خبرگان ایران اثر بگذارد». تکلیف روشن است. باید جای پاهایی را که دشمن به واسطه آنها میخواهد در عمق جبهه ملت ایران شکاف بیاندازد، در میان مطبوعات و احزاب و برخی سیاسیون شناسایی کرد و این پناهگاهها و پوششها را فرو ریخت یا بیاعتبار و انگشتنما کرد.
******************************************************
روزنامه قدس ***
روباه پیر و مکری دوباره؟/ ودود حیدری
بازگشایی سفارتخانه انگلستان در تهران در امتداد نگاههای دولت تدبیر و امید و در زنجیره شعار تعامل با غرب، جهانی شدن، ...
جدی گرفتن و به نتیجه رساندن توافق هسته ای و دنبال نمودن موضوعات پسا برجام قطعه دیگری از حلقههای سیاست خارجی دولت را تکمیل میکند؛ زنجیره ای که هم ناشی از نوع نگاه سیاستگذاران دولت یازدهم و مقوله سیاست خارجه و نوع زیست در دنیای امروز و در گردونه طراحی شده غرب است و هم نوعی ژست روشنفکری برای نشان دادن چراغ سبز به طرفداران نگاه مثبت به غرب در داخل و بالا شهر نشینان مرفه در آستانه انتخابات و برای جمع کردن یکباره آرای این طیف به نظر میرسد. در این منظر بازگشایی سفارتخانه انگلیس در تهران صرفاً باز شدن یک سفارت بسته شده و یا احیای روابط دیپلماتیک تعطیل شده با یک کشور خارجی نیست. آنچه مهم است ورود و حضور مجدد و مکر دوباره دولتهای متخاصم انقلاب اسلامی در موضوعات مختلف داخلی و خارجی و در وضعیت ویژه منطقه است. کیست که نقش ویژه سفارت انگلستان در فتنه براندازانه 88 و فتنه انگیزیهای بیگانگان را به فراموشی سپرده باشد؟ آیا حتی اگر خباثتهای متعدد تاریخی سفارت انگلستان در دخالت در موضوعات داخلی ایران اسلامی مورد فراموشی قرار گیرد – که البته قابل انکار و فراموشی نیست – آیا می توان تلاش ایشان در براندازی نرم 88 را فراموش کرد؟ بجاست که متولیان سیاست خارجه کشور فراموشی تاریخ را به کنار نهاده و راه نفوذ مجدد بیگانگان را مسدود کنند. فارغ از اینکه مصوبه مجلس شورای اسلامی در 2 سال قبل اجازه هرگونه بازگشایی سفارت را بدون اثبات رفع خصومتهای دولت انگلیس ممنوع کرده است و در حال حاضر نیز هیچ نشانه ای از رفع تخاصم انگلیسیها به چشم نمی خورد، حضور مجدد دولتی که سابقه فتنه انگیزی قومی و مذهبی آن زبانزد خاص و عام است، آن هم در اوضاع و احوال فعلی منطقه چه توجیه عقلی و سیاسی به همراه دارد. هنوز چند روزی بیشتر از سخنان صریح رهبر محبوب انقلاب در لزوم جلوگیری از نفوذ بیگانگان به بهانه بهبود روابط در خلال مذاکرات و توافقات احتمالی هسته ای نگذشته است که زمزمه بازگشایی مجدد لانه روباه پیر، بدون اطلاع رسانی شفاف و به شکل آرام و بی سر وصدا به گوش می رسد. براستی اگر مردم نامحرم نیستند، چرا موضوعی با این درجه از اهمیت مخفی نگاه داشته شده و به دور از چشم مردم و رسانه ها در حال رقم خوردن می باشد؟ در چشم مردم ایران میان انگلستان و آمریکا در موضع دشمنی ایشان با ملت ایران تفاوت چندانی وجود ندارد. رسانههای شایعه پراکن و تفرقه انگیز روباه پیر سالها و دهههای متوالی است که هر آنچه از دستشان آمده در خصوص دشمنی با مردم مظلوم ایران انجام داده و حکایت دشمنی هایشان مثنوی هفتاد من کاغذ می باشد. سؤالهایی که متولیان دولت و امرای سیاست خارجی کشور باید به آنها پاسخگو باشند، این است که: آیا مگر قرار نیست راه نفوذ دشمن به بهانه برجام در کشور بسته شود و آیا مگر در دشمنی دولت انگلستان و عدم عذرخواهی ایشان در پی سدههای متمادی دشمنی با ملت ایران تردیدی وجود دارد؟ آیا با توجه به نقش ویژه دولت انگلستان در تفرقه انگیزیهای سطح منطقه از قبیل اختلافات شیعه و سنی و نیز حمایت از داعش و دیگر گروههای افراطی سلفی و تکفیری در سوریه حضور مجدد ایشان در خاک جمهوری اسلامی ایران متضمن توجیهی عقلانی و راهبردی است؟ آیا رفع خصومتها و فتنه انگیزیهای دولت انگلیس در مقطع کنونی به اثبات رسیده است و در نهایت اینکه آیا بازگشایی سفارت روباه پیر و ارسال پالس مثبت به غرب گرایان و تلاش برای یارگیری انتخاباتی از بدنه مدعیان روشنفکری و اصلاح طلبی و جمعیت خاکستری به بهای زیر پا گذاشتن منافع ملی و سرمایههای انقلابی داد و ستدی کم خاصیت و زیانبار نیست؟
این پرسشهای این چنینی سؤالهایی است که باید پاسخ صریح و روشن در قبال آنها از سوی مسؤولان امر برای ارایه به مردم در اختیار رسانه ها و افکار عمومی قرار گیرد . آنچه مهم است بازگشایی سفارت مذکور با مکری دوباره از سوی استعمار پیر همراه خواهد بود و در یک نگاه راهبردی پهن کردن فرش بنفش پیش پای دولتمردان انگلیسی و بازگشایی چنین مجموعهای نبایستی بدون اخذ امتیازات و تضمینهای لازم از سوی سیاست خارجه جمهوری اسلامی همراه باشد.
******************************************************
روزنامه جمهوری اسلامی ****
قانون خوب، ابزار لازم
بسمالله الرحمن الرحیم
ابلاغ اصلاحیه جدید قانون مالیاتهای مستقیم که بخشهای گستردهای از فعالیتهای اقتصادی و شفافیت داراییها را شامل میشود، بازتابهای مختلفی در جامعه داشته است. با وجود این گستردگی، چند بخش از این قانون بیشتر مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته و حساسیتهایی نیز در مورد آنها ایجاد شده است. امکان افشای اطلاعات حسابهای بانکی و دریافت مالیات از خانههای خالی از جمله مهمترین مواردی هستند که افکار عمومی با حساسیت بیشتری بحث دریافت مالیات از آنها را پیگیری میکند. این موضوع از چند زاویه محل تامل است.
الف – اصل شفافیت مالی یکی از اصول پذیرفته شده در اکثر کشورهای جهان است. به عبارت دیگر، تمامی مردم اعم از فعالان اقتصادی، کارمندان و... در بسیاری از نقاط دنیا پذیرفتهاند که برای جلوگیری از تخلفات و ایجاد مفاسد اقتصادی و سیاسی باید به دولت خود اجازه دهند، رفتار مالی آنان را رصد کند. اطلاع از حسابهای بانکی، معاملات، داراییهای منقول و غیرمنقول و بسیاری از موارد دیگر از جمله بدیهیترین مسائلی هستند که اطلاع دولتها از آنها در اکثر کشورها امری مرسوم است. به این ترتیب میتوان زمینه بروز تخلفات بزرگ مالی و سیاسی را تا حدود زیادی کم کرد و با استفاده از اطلاعاتی که دسترسی به این موارد در اختیار دولت قرار میدهد، عدالت در دریافت مالیات و... را تقویت کرد. در کشور ما متاسفانه به علل مختلفی، مقوله شفافیت مالی بسیار مهجور مانده است. بانکهای اطلاعاتی دقیقی از ثبت رفتارهای مالی مردم وجود ندارد و دستگاههای حاکمیتی امکان رصد رفتار اقتصادی و مالی را ندارند. نمونه بارز این ضعف اطلاعات را میتوان در ماجرای هدفمندی یارانهها و عدم دسترسی دولت به اطلاعات لازم برای حذف ثروتمندان از فهرست یارانهبگیران مشاهده کرد.
از این رو باید از هر اقدام سنجیدهای که به شفافیت بیشتر و قابل رصد بودن رفتارهای مالی کمک میکند، استقبال کرد چرا که در نهایت عموم جامعه و اکثریت پاکدست و درستکار مردم از این شفافیت سود میبرند.
ب – اصلاحیه اخیر قانون مالیاتها از جمله گامهایی است که ما را به شفافیت بیشتر نزدیک میکند. اطلاع دولت و سازمان امور مالیاتی از موجودی حسابهای اشخاص حقیقی و حقوقی قطعاً به جلوگیری از فرارهای مالیاتی کمک میکند و باعث میشود مالیات بیشتر از کسانی گرفته شود که درآمد و دارایی بیشتری دارند.
نکته مهم این است که برخلاف برخی تصورات اولیه قرار نیست از سپردههای بانکی مالیات دریافت شود بلکه امکان دسترسی به اطلاعات حسابهای بانکی افراد مختص مودیان مالیاتی و صرفاً برای راستی آزمایی اظهارات درآمدی آنهاست.
ج – بدون تردید، دستیابی به شفافیت مالی و تقویت عدالت اقتصادی و اجتماعی تنها با وضع قانون و ابلاغ دستورالعملهای مختلف انجام و محقق نمیشود. این قوانین به ابزارهای مناسب و دقیق برای اجرا نیز نیاز دارند. به عبارت دیگر در کنار تدوین و ابلاغ قوانین و مقررات باید زمینه لازم برای ایجاد ابزارهای اجرای قوانین نیز فراهم شود در غیر این صورت یا قوانین ملغی خواهند شد و یا متروک واقع میشوند.
نمونه بارز این موضوع را میتوان در قانون دریافت مالیات از خانههای خالی مشاهده کرد. این قانون پیش از این تاکنون دو بار وضع و ابلاغ شده و در هر دو بار یا لغو شد و یا متروک ماند. بار نخست در دولت هشتم ابلاغ شد و نهایتاً با روشن شدن اینکه امکان اجرای آن نیست لغو شد و در نوبت دوم، دولت دهم با اصرار فراوان تصمیم به اجرای آن گرفت ولی این بار هم به همان علت قبلی یعنی فقدان ابزار مناسب و لازم رها شد.
واقعیت این است که دریافت مالیات از خانههای خالی به ایجاد یک بانک اطلاعاتی جامع و دقیق از واحدهای مسکونی، اداری و... در کشور نیاز دارد که بدون آن امکان شناسایی دقیق و صحیح خانههای خالی وجود ندارد. در متن ابلاغی رئیس جمهوری نیز ایجاد چنین بانکی پیش از دریافت مالیات از خانههای خالی تاکید شده است. بنابر این به نظر میرسد نهادها و دستگاههای دولتی و حاکمیتی، هماهنگ و همگام با ابلاغ قوانین را نیز ایجاد کنند چرا که در غیر این صورت حتی درصورت اجرای نصفه و نیمه قانون، نه تنها نتایج مورد نظر حاصل نمیشود بلکه به علت اشتباهات پیش آمده، اعتماد عمومی به اصل قانون و مجریان آن دچار خدشه خواهد شد.
******************************************************
روزنامه خراسان*****
مراقب «جعبه سياه» باشيم/اميرحسين يزدان پناه
ديروز سفارت انگليس پس از 4 سال که مقامات اين کشور آن را تعطيل کرده بودند، درتهران بازگشايي شد.سفارت انگليس سابقه خوبي در اذهان مردم ايران ندارد. حتي اگر از مردمي که بيش از يک قرن پيش در ايران مي زيستند هم درباره اين سفارت سوال کنيم، خواهيم شنيد که آن ها دل خوشي از انگليسي ها ندارند. نه اين که مردم ايران به دنبال دل خوشکنک هاي انگليسي باشند، بلکه رفتار انگليسي ها با مردم ايران در 3-2 قرن گذشته، آن ها را در ذهن مردم ما «سابقه دار» کرده است. «سفارت انگليس» را خيلي ها «جعبه سياه» انحراف مشروطه مردم ايران مي دانند. حتي افرادي مثل «حسين فردوست، اردشير ريپورتر، شاپور ريپورترو ...» در خاطرات خود سفارت انگليس را عامل روي کار آمدن رضاشاه معرفي کرده اند.(1) خيلي ها مي گويند اين راديوي بي بي سي فارسي بود که در بحبوحه مرداد 1332 با پيام رمز به محمدرضا شاه اطمينان داد که لندن براي کودتا عليه دولت قانوني مصدق آماده است. (2) اين انگليس بود که در قرار داد 1919پايه گذار تقسيم ايران ميان قدرت ها شد. اين انگليس بود که به صدام سلاح شيميايي فروخت و از ترس کم شدن سود مالي شرکت هايش جلوي آن ها را نگرفت با وجود اين که مي دانست آن سلاح ها عليه مردم ايران استفاده مي شود.(3) اين انگليس بود که از سلمان رشدي حمايت کرد. اين شبکه بي بي سي انگليس بود که در سال 88 با همه توان پاي ديپلماسي عمومي دولت ملکه اليزابت آمد و حوادث 88 را صحنه آرايي کرد؛ اين انگليس بود که ...
فهرست دخالت هاي انگليس طولاني تر از اين مقال است اما اين فهرست و اين سابقه تنها نشان مي دهد که نبايد بازگشايي سفارت را موضوعي طبيعي تلقي کرد. همان طور که نمي توان و نبايد در کشور را به روي کشورها بست اما اين سوابق انگليس نشان مي دهد که از امروز که نه؛ از همان ديروز؛ بايد انگليسي ها را هوشمندانه رصد کرد تا مبادا اين جعبه سياه دوباره دست به کار شود. ما مي دانيم؛ آن ها هم مي دانند که چرا به ايران باز گشته اند. اين را چندين بار گفته اند و حتي روي کاغذ آوردهاند. سال گذشته چند روز مانده به سالگرد کودتاي 28 مرداد، پارلمان انگليس در گزارشي رسما خواستار عذرخواهي دولت اين کشور از ايران به خاطر نقش اش در کودتاي 28 مرداد شد.اين گزارش البته 2 نکته مهم داشت که نشان مي دهد چرا انگليسي ها قبل از دريافت غرامت ادعايي خود آن گونه که گاردين روز پنج شنبه در يادداشت خود نوشت، براي بازگشايي سفارت خود در تهران عجله داشتند. در آن گزارش پارلمان انگليس ابتدا بر ارتباط داشتن با ايران تاکيد کرده بود: «فقدان روابط ديپلماتيک با ايران به توانايي انگليس در شکل دادن به تحولات، جمع آوري اطلاعات و ايجاد روابط شخصي لطمه زده است...» واقعيت اين است که آن ها فهميده اند نمي توانند ايران را ناديده بگيرند. آن ها 4 سال پيش وقتي تصميم گرفتند سفارت شان را تعطيل کنند؛ تلاش کردند تا برخي کشورها را نيز به دنبال خود براي تعطيلي سفارت هاي شان در تهران ترغيب کنند اما حالا وزير خارجه انگليس در تهران از «ثبات ايران در منطقه اي بي ثبات» حرف مي زند و اين که باوجود اختلاف نظرها نمي توان کشور مهم ايران را ناديده گرفت.
نکته دوم و مهم تر گزارش پارلمان انگليس اين بود که: «... ما متوجه شديم که نبود روابط ديپلماتيک ميان ايران و انگليس براي يک مدت طولاني سبب شده تا اين کشور کمتر از گذشته در ايران مورد توجه قرار گيرد و ديگر کشورها انتخاب هاي بهتري براي شريک شدن با ايران در روابط بين المللي شان باشند...». گاردين همين نکته را 4 روز پيش با ادبياتي ديگر نوشته بود: «پس از ماه ها تاخير، لندن پس از آنکه متوجه شد در حال عقب افتادن از رقباي اروپايي اش براي حضور در بازارهاي ايران است، تصميم به بازگشايي سفارتش در تهران گرفت.» انگليسي ها البته در اين توصيه ها سابقه دارند. آنتوني پارسونز، آخرين سفير انگليس در رژيم پهلوي در کتاب خود با عنوان «غرور و سقوط» به توصيه هايش به بازرگانان و تجار انگليسي در سال 1352 اشاره کرده است: «نخستين کاري که اينجا ميکنيد، اين است که تا ميتوانيد، کالاهاي تان را بفروشيد و فقط در صورتي سرمايهگذاري کنيد که براي فروش کالاي تان چارهاي جز اين کار نداشته باشيد. اما اگر مجبور باشيد در اينجا سرمايهگذاري کنيد، به ميزان حداقل ممکن سرمايهگذاري کنيد و صنايعي را انتخاب کنيد که قطعات و لوازم آن از انگلستان وارد شود؛ مانند صنايع مونتاژ که در واقع سوارکردن قطعات صادراتي انگليسي در ايران است...»(4) انگليسي ها البته حالا باز گشته اند و همان طور که ذکر شد، شرايط مي طلبد تا مراقب آن ها باشيم. شايد حتي بايد بيش از آن ها مراقب خودمان باشيم تا مبادا تحت تاثير انحراف هاي آن ها، مسيرمان عوض شود. به تدريج با پا گرفتن سفارت انگليس آن ها به دنبال اثرگذاري هاي خود در ايران خواهند بود. فيليپ هاموند دو سال قبل از اين که وزير خارجه انگليس شود گفته بود که تحريم ها براي اين عليه ايران اعمال مي شود که «اعتراضات خياباني را در تهران دامن زند.» او قبلا وزير دفاع انگليس بوده و خوب مي داند معناي اين حرف چيست. اين نه يک حرف که بي شک يکي از محورهاي سياست خارجي اين کشور در قبال ايران است و حالا که تحريم ها برداشته شده، هدف آن تحريم ها از مسيرهاي ديگر پيگيري خواهد شد. شايد يک مسيرش همين ديپلماسي عمومي انگليس باشد که بي بي سي آن را اجرا ميکند. بي بي سي؛ مدتي است که با بزرگنمايي اختلافات ميان مسئولان ايران و نيز با وزن دادن به خبرهايي که احتمال بروز اعتراضات خياباني را مطرح مي کند و نيز حس ناامني در ايران را دامن مي زند تلاش مي کند تا چارچوبي امنيتي براي ايران در ميان مخاطبان خود ايجاد کند. اين تلاش ها پس از 24 تير که مذاکرات هسته اي به جمع بندي رسيد، بيشتر شده است و آن ها از همان روز بعد از توافق به سرعت به سراغ مواضع دوگانه برخي مسئولان درباره برجام رفتند. بنابراين بايد در 2 سطح مراقب انگليسي ها بود: نخست اين که در مسير گفتماني که براي ما در منطقه و جهان قدرت ايجاد کرده، انحراف ايجاد نکنند و دوم اين که بايد مراقب اختلاف افکني هاي شان بود. آن ها در اختلاف افکني خيلي جاها از آمريکايي ها جلوترند.
پي نوشت ها:
1- مصاحبه دکتر علي اکبر ولايتي؛ http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=12568
2- «گوينده خبر بي بي سي فارسي با اعلام جمله "اکنون ساعت دقيقا 12 نيمه شب است" به جاي جمله هميشگي "اکنون ساعت 12 نيمه شب است" پيامي رمزي به شاه و همراهانش براي اطمينان بخشيدن به آنان و نشان دادن آمادگي لندن براي عمليات کودتا داد.» مستند داکيومنت؛ شبکه 4 بي بي سي؛ 22 آگوست 2005(روايت از دکتر مجيد تفرشي استاد دانشگاه در لندن)
3- روزنامه گاردين؛ 13 تير 1394
4- آنتوني پارسونز؛ غرور و سقوط؛ انتشارات هفته
******************************************************
روزنامه ایران******
افشاگری ایهود باراک فرصتی برای ایران/ حمید هوشنگی
در تحلیل نظرات امریکاییها باید به چگونگی ساخت افکار عمومی و چند واقعیت آماری توجه جدی داشت. این یک فرضیه اثبات شده است که افکار عمومی امریکا کمترین علاقه و گرایش را به مسائل سیاسی دارند و بر خلاف دستگاه سیاست خارجی این کشور که حضور تمام عیار در عرصه روابط بینالملل دارد افکار عمومی آن در قیاس با اروپاییها اشراف اندکی به مسائل و مناقشات سیاسی جهان دارند.
جالب است اشاره شود که تنها 40 درصد نمایندگان کنگره امریکا دارای پاسپورت هستند و دنیای خارج را دیدهاند! آماری دیگری نیز میگوید تنها کمتر از 10 درصد مردم امریکا، گذرنامه دارند و به خارج از امریکا سفر کردهاند. بنابراین «دنیای خارج» در چشم بخش بزرگی از امریکایی ها، دنیاییاست که رسانههای آن کشور بزرگ، برای مخاطبانشان تصویر میکنند و این امر با توجه به کنترل بخش بزرگی از رسانه ها، فرهنگ، سینما و تبلیغات بازرگانی به وسیله لابی یهودیان امریکا، واقعیتی غیر قابل کتمان است و این نفوذ برنامه ریزی شده، شکل دهنده افکار عمومی است که بازتاب آن در صحنه سیاسی امریکا، و حتی برای مناسبات جهانی و صلح و امنیت بینالمللی می تواند خطرناک باشد. با توجه به همین ساخت افکار عمومی بود که نومحافظه کاران با توجیه نادرست بحث وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق، به آن کشور حمله کردند.
با این اوصاف، لزوم تلاش برای تأثیرگذاری در افکار عمومی امریکا، برای ایران که در صدد تعامل با جهاناست، اهمیتی بیشتر مییابد و نباید اجازه داد لابی تندروهای غرب در ساختن تصویر چهرهای نا مطلوب از ایران، توفیق یابند.
با این مقدمه به سراغ اتفاق جدید عرصه سیاست بینالملل میرویم.
بهگفته ایهود باراک، نخست وزیر سابق رژیم اسرائیل، این رژیم در سالهای 2010، 2011 و 2012 سه بار قصد داشته است به ایران حمله نظامی کند و نتانیاهو نخست وزیر کنونی نیز با این حملات موافق بوده است. اما به دلیل مخالفت رئیس ستاد ارتش اسرائیل که توانایی دولتش برای توفیق در انجام این حمله را زیر سؤال برده بود، تدارک حمله 2010 متوقف شد و در دو مرحله بعدی، مخالفتهای وزیر دفاع وقت رژیم اسرائیل و یک وزیر دیگر و همزمانی این حملات تدارک شده با یک مانور مشترک نظامی اسرائیل با امریکا و سفر وزیر سابق دفاع امریکا به اسرائیل، مانع وقوع این حملات برنامه ریزی شد. ایهود باراک سپس در گفتوگو با تلویزیون 2 اسرائیل صحت این خبر را مورد تأیید قرار داده است.
شکی نیست که این اسرار امنیتی اسرائیل از سر بیمبالاتی خبری فاش نشده و اهداف خاصی را پی میگیرد، اما آنچه باید در ایران مورد توجه جدی قرار گیرد استفاده بهینه از این گفته هاست که اهداف تجاوزگرانه رژیمی را برملا میکند که دائماً در محافل رسانههای غربی خود را دولتی در معرض تهدید و تهاجم از سوی ایران و مسلمانان وانمود میکند. اهمیت استفاده درست از این خبر تأیید شده در این است که سیاست دفاع از اسرائیل در امریکا را با مشکلات جدی روبهرو خواهد کرد و به امثال اوباما این امکان را خواهد داد اگر در برقراری رابطه معقول با ایران حسن نیت دارد، با فراغ بال بیشتری عمل کند و به مخالفان جمهوریخواه و لابی پر نفوذی که ایران را هدف گرفته و تهران را جنگ افروز معرفی میکنند، یادآور شود آنکه در صدد جنگ افروزی در خاورمیانه بوده است، سران رژیم اسرائیل بوده و هستند.
اکنون انتظار میرود 2 حوزه دیپلماسی و رسانهای ایران از این اعتراف که سند تاریخی در تأیید سیاست جنگ طلبانه رژیم اشغالگر قدس است به عنوان یک فرصت استفاده کنند تا جبهه حامیان اسرائیل با واقعیت سیاستهای این رژیم که از زمان ایجادش در سال 1948 برپایه مظلوم نمایی و جلب حمایت افکار عمومی غرب استوار بوده آگاه شوند. بویژه در روزهای پیش رو که تیم دیپلماسی ایران به ریاست شخص روحانی برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل، به عنوان کارزار سیاسی مهم مهیا میشوند حداقل اقدام بایسته این خواهد بود که وزارت خارجه با تسلیم شکوائیه رسمی به سازمان ملل، کارزار جدیدی برای خلع سلاح لابی آیپک و مخالفان توافق هستهای سامان دهد.
******************************************************
روزنامه وطن امروز**
دولت کار ندارد؟!/حسین قدیانی
نخستین روزهای تیر 88 حتی روزنامه جمهوری اسلامی هم در ستون سرمقاله خود فرازی کوتاه را به نصیحت فلانی اختصاص داد: «چرا وقتی قانون اساسی، شورای نگهبان و ساز و کار انتخابات را قبول نداشتید، نامزد شدید؟!» این جمله پرسشی کاملا دقیق، دقیقتر هم میشود اگر اینبار، مخاطب را شخص عالیجناب قرار دهد. معالاسف ایشان هنوز انتخابات برگزار نشده، در رد شورای نگهبان حرفهای ناصحیح میزند. باری! برگزارکنندگان را بیهیچ سندی متهم میکند به تقلب، دگر بار و باز هم بیهیچ سندی متهم میکند به نیت انجام تقلب! اگر ملاک، نه «افراد» بلکه «حق» است، باید از هر آن که شورای نگهبان را متهم به تقلب میکند، پرسید؛ «چرا وقتی قانون اساسی، شورای نگهبان و ساز و کار انتخابات را قبول ندارید، میخواهید کاندیدا شوید؟!» گمانم خمینی بتشکن هم مثل ما، نظام 300 هزار شهید جمهوری اسلامی را مسخره آقایان نمیدانست؛ «هر کس بخواهد فساد کند و به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا و این مجلس کذاست، این فساد است و مفسد است یک همچو آدمی. این مفسد فیالارض تحتتعقیب باید قرار بگیرد». گمانم خامنهای بتشکن هم مثل ما، نظام 300 هزار شهید جمهوری اسلامی را مسخره آقایان نمیداند؛ «نظارت استصوابی شورای نگهبان، پایهها و ریشههایش در قانون اساسی است و در قانون عادی هم همان تایید شده و وجود دارد. این نظارت هم برای شهروندان عادی و معمولی نیست. برای آن است که یک آدم ناباب، یک آدم مضر و یک آدم بد، به این مرکز حساس وارد نشود. این نظارت استصوابی مخصوص مجلس که نیست، درباره ریاستجمهوری هم هست. حالا شما ببینید یک آدم حراف پشتهماندازی که از خارج هم حمایت شود و پول فراوانی هم داشته باشد، خودش را به شکلهای گوناگونی بیاراید و اینجا بیاید و کاندیدا شود و اکثریتی را هم ببرد و رئیسجمهور شود، تکلیف مملکت چه میشود؟! نظارت استصوابی برای همین است که جلوی ورود آدمهای فاقد صلاحیت را چه در مجلس، چه در ریاستجمهوری و چه در بقیه جاها مثل مجلس خبرگان بگیرد و اینها نتوانند وارد این مراکز حساس شوند». متاسفانه بعضیها به جای آنکه مشغول مقوله خدمت باشند، نظارت استصوابی را میزنند یا خواهان برعهده گرفتن بخش مهمی از بدیهیترین تکالیف شورای نگهبان میشوند! ایشان همان به در شب واریز یارانه به حساب ملت، از فرط دلواپسی، «عزا» نگیرند، انجام امور سایر نهادها پیشکش! اگر «شورای نگهبان» نباشد، رئیسجمهور با لباس زنانه از کشور فرار خواهد کرد! اشاره ما به آن روز است که فقدان این نهاد مهم، از جاسوسی در مایههای بنیصدر، رئیسجمهور روی دست جمهور گذاشت! امروز اما نشان به نشان این همه حرف ناصحیح، آنهم نه توسط اپوزیسیون، بل توسط افراد دستاندرکار، فرض است بر شورای نگهبان، عمل به مر قانون نظارت استصوابی کند. نظارت استصوابی وظیفهای خطیر روی دوش شورای نگهبان برای طرد افسادطلبان و اصحاب فتنه است. بعضیها اگر خیلی دوست دارند بدانند «اهرم» چیست و دست کیست، باید مروری دوباره کنند این جمله معاون رئیسجمهور را، آنهم در گوش خبرنگار BBC؛ «توافق هستهای اهرمی در اختیار اصلاحطلبان ایران در مقابل سایر گروههای سیاسی قرار میدهد»! سوای این حرفها، اگر قرار بود تایید صلاحیت نامزدها برعهده قوه مجریه باشد، آیا دولت قبل اصلا صلاحیت رئیس دولت فعلی را تایید میکرد که حالا ایشان بخواهند مواضعی از این قبیل اتخاذ کنند؟! من یک سوال اساسی دارم؛ «واقعا در دستگاه اجرا کار نیست که علیالدوام این همه سخن غیرمرتبط بیان میشود؟!» مگر این مردم، رئیسجمهور معین میکنند که معاون ایشان به جای حل معضلات عدیده زیستمحیطی، خوراک سیاسی دست رسانه روباه پیر بدهد؟! اساسا کار خانم ابتکار چیست؟! اصولا کار وزیر نفت چیست؟! کار وزیر مسکن چیست؟! کار خود رئیس قوه مجریه چیست؟! والله تخریب شورای نگهبان، طبق نص صریح روحالله و خلف حکیم روحالله، وظیفه دشمن است، نه دوست! آنهم دوستی که خود، هزار کار نکرده و هزار بار همچنان روی زمین مانده دارد! جوری حضرات، مقابل شورای نگهبان گارد گرفتهاند کأنه یکی از مفاد توافق هستهای، تخریب این نهاد است! چه خبر است؟ احیانا میخواهم ببینم جز طعنهپرانی علیه شورای نگهبان و منتقد و آحاد ملت و فلان قشر و بهمان صنف و یا جز مودب و باهوش خواندن دشمن، کار دیگری ندارند آقایان؟! ظاهرا ندارند که به جای ایراد سخن در راستای حل مشکلات مردم، مجلس شلوغپلوغ اول را «بهترین مجلس تاریخ جمهوری اسلامی» میخوانند! این فرموده آخری، شگفتا! حتی بنا به خاطرات عالیجناب هم سخنی نادرست است! آقای رفسنجانی در خاطرات خود نوشتهاند: «اگر در مجلس اول، نیروهای حزب جمهوری اسلامی و عناصر دلسوز و متدین نبودند، هیچ معلوم نبود گروههای مخرب چه بلایی میخواستند سر کشور بیاورند؟!» حالا این شد «بهترین مجلس»؟! اصلا فرض را بر این میگیرم که جز حرف سیاسی زدن، کار دیگری ندارند! لااقل درست حرف سیاسی بزنند!
****************************************************
روزنامه جام جم *******
کاهش ارزش لیر، فرصتی برای چانهزنی ایران / دکتر جمشید پژویان
هنگامی که بها یا ارزش پول ملی کشوری کاهش مییابد به این معناست که قدرت صادراتی محصولات آن کشور به دیگر مناطق بیشتر شده است. اما پرسش اصلی این است که آیا واقعا کشور یادشده محصولی برای صادرات داشته که قدرت رقابت آن افزوده شود؟ این پرسش درباره روابط اقتصادی ایران و ترکیه صدق میکند.
چون با توجه به تفاوت قابل توجه کیفیت و قیمت برخی محصولات و تولیدات ترکیه نسبت به ایران، این نگرانی کاملا بجاست که صنایع داخلی نگران افزایش واردات محصولات ترکیهای و تحتتاثیر قرار گرفتن بازارشان باشند.
این در حالی است که اگر به گذشته تجارت میان دو کشور توجه داشته باشیم، درخواهیم یافت نه امروز که کاهش ارزش پول ترکیه را شاهد هستیم، بلکه در اوج قیمت پول این کشور نیز ایران به عنوان یکی از بازارهای قابلاعتماد برای محصولات ترکیه مطرح بوده است. بخصوص در رشته مواد غذایی و پوشاک و مبلمان.
پس امروز نیز اگر ارزش پول ترکیه کاهش یافته، بر قدرت رقابت محصولات این کشور بهطور مضاعف افزوده شده و ممکن است کالاهای بیشتری راهی بازار ایران شود که مسئولان باید برای جلوگیری از بیرویه شدن این واردات برنامهریزی کنند؛ برنامهای که نه با کاهش یا افزایش تعرفه تجاری، بلکه با استفاده از اصول و قواعد مدیریتی میتواند به نتیجه برسد.
البته لازم به یادآوری است در این شرایط معمولا تجار کشوری که ارزش پول آن کاهش یافته با استفاده از راهکارهایی مثل ارائه تخفیفهای زیرفاکتوری، دامپینگ یا حتی حراجهای غیرقابل تصور سعی در تبدیل اجناس موجود انبارهایشان به دلار یا ارزهای معتبر دیگری غیر از واحد پولی خودشان دارند و همین امر میتواند فرصتی طلایی در اختیار متقاضیان و خریداران قرار دهد، اما آنچه مهم است فکر کردن به منافع ملی است.
بنابراین اگر واقعا قصد داریم بدون نگرانی با استفاده از فرصت پیش آمده ترکیه، به نفع اقتصاد کشورمان گام برداریم، باید بدون تصمیمگیریهای عجولانه و با استفاده از نظرات اتاق بازرگانی و کارشناسان اقتصادی نسبت به موقعیتیابی برای واردات محصولات و تجهیزات مورد نیاز صنایع اقدام کنیم.
چون اکنون قدرت چانهزنی تجار ایرانی با تاجران ترک بالا رفته است و میتوانیم از این موضوع به سود منافع ملی کشورمان استفاده کنیم. لذا نیازی به دستکاری تعرفهای نیست چون همواره نتیجه این سیاست افزایش قاچاق بوده است.
******************************************************