تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۴  ، 
کد خبر : ۲۷۸۶۱۰

دشمني استکبار پايان نيافته! شيوه‌ها تغيير کرده است

آرامش نسبي و ثبات نسبي در مسئله‌ اقتصاد محسوس است؛ اين را همه گزارش مي کنند، به ما هم که از جاهاي مختلف گزارش ميرسد، مي گويند که اين وجود دارد. اين يکي از امتيازات است که نوسانات تند مهار شده و وجود ندارد در عرصه‌ اقتصاد.

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح روز چهارشنبه (5/6/94) در ديدار رئيس‌جمهور و هيأت وزيران، فلسفه‌ي نام‌گذاري ايام شهادت شهيدان رجايي و باهنر را به‌عنوان هفته‌ي دولت، زنده ماندن شاخص‌هاي فکري، رفتاري و شخصيتي آن دو شهيد عزيز خواندند و با تقدير از تلاش‌هاي دولت، از جمله در زمينه‌ي کاهش تورم، آرامش و ثبات اقتصادي، سلامت و بهداشت و پايان مذاکرات هسته‌اي، تأکيد کردند: در روند حرکت عمومي کشور، «توجه کامل به تداوم دشمني دشمنان، هوشياري در مقابل رخنه و نفوذ بيگانگان، پرهيز از حاشيه‌سازي، حفظ شتاب علمي، مديريت عرصه‌ي فرهنگ بر مبناي اصول و شعارهاي امام و انقلاب، توجه به عدالت در مسير پيشرفت، مديريت جدي بازرگاني خارجي، تدوين برنامه‌اي منسجم و زمان‌بندي شده براي تحقق اقتصاد مقاومتي» بايد مورد توجه کامل مسئولان قرار داشته باشد.

متن محوربندي شده اين بيانات بدين شرح است:

***

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌(۱)

 

تلاش براي بزرگداشت جايگاه رفيع حضرت رضا(ع)

از اتّفاقات خوب و ان‌شاءالله مبارک، تقارن اين ديدار با سالگرد ميلاد حضرت ثامن‌الائمّه (عليهم‌السّلام) است. اميدواريم ان‌شاءالله از برکات آن روح مطهّر و متعالي همه‌ي ما برخوردار بشويم. يکي از بزرگ‌ترين افتخارات کشور ما و برخورداري‌هاي کشور ما وجود آن مرقد مطهّر است. هرچه بتوانيم در بزرگداشت آن جايگاه رفيع تلاش کنيم و دلها را متوجّه به آنجا بکنيم، يقيناً به سود معنويت ما و به سود کشور ما است. حالا فرض بفرماييد که آقاي آخوندي(۲) مثلاً روي مسئله‌ي راه آنجا و قطار سريع و مانند اينها بتوانند فکر کنند، [تا] کار کنند، مردم بتوانند با فاصله‌ي کمتري بروند بيايند، اينها جزو چيزهايي است که ان‌شاءالله ميتواند مايه‌ي برکت باشد براي دولت.

 

هفته‌ي دولت به‌منزله‌ي يک عيد براي دولت

  ياد شهيدان عزيز، شهيد رجائي و شهيد باهنر را گرامي ميداريم. خب، هفته‌ي دولت از سالها پيش برگزار ميشود؛ سنّت همين است که فرصتي باشد براي مسئولين زحمت‌کش دولتها که گزارش کنند تلاشهاي خودشان را، موفّقيتهاي خودشان را، عزم خودشان را براي يک سال آينده يا چند سال آينده؛ و از آنها تقدير بشود و از کارهايي که انجام گرفته، از طرف مسئولين، از طرف مردم تشکّر بشود، تقدير بشود و احياناً تذکّري داده بشود يا مثلاً تأمين کاستي‌اي مورد مطالبه قرار بگيرد؛ هفته‌ي دولت براي اين است؛ منتها نکته‌ي قابل توجّه اين است که هفته‌ي دولت به‌منزله‌ي يک عيد است براي دولت؛ يعني بازگشت ساليانه‌ي يک مناسبت معين است -که عيد به همين معنا است- و وقتِ بيان کردن و گفتن و اين قبيل کارها است.

 

علل الگو بودن شهيدان رجايي و باهنر:

1- خصوصيات رفتاري و شخصيتي و اخلاقي آنها

  مناسبتي که براي اين هفته قرار داده شده، يکي از تلخ‌ترين يادبودهاي کشور است؛ يعني شهادت دو عزيزِ برجسته مثل شهيد باهنر و شهيد رجائي. حالا امسال تصادفاً با هفته‌ي کرامت همراه شد لکن به‌طور معمول، اين هفته يادآور مصيبت درگذشت اين دو بزرگ است. تصوّر من اين است که حکمت الهي که بر دل و زبان مسئولين جاري شد و اين اتّفاق افتاد و اين مناسبت در اين زمان قرار گرفت، براي اين است که شهيد رجائي و شهيد باهنر از ياد نروند و به‌عنوان دو شاخص، به‌عنوان دو سنجه در مقابل چشم ما باشند. خب، شاخص بودن اين دو نفر، نميتوان گفت به‌خاطر قوّت مديريت آنها يا مثلاً فرض کنيد که توانايي‌ها و ابتکارات آنها است؛ چون مسئوليت اين دو عزيز زمان زيادي طول نکشيد؛ [زمان] مرحوم باهنر که خيلي کوتاه بود، مرحوم رجائي هم چند ماهي - حدود يک سالي مثلاً فرض کنيد- [بود]. سنجه بودن آنها به‌خاطر خصوصيات رفتاري آنها و شخصيتي آنها و اخلاقي آنها است؛ اين را بايد ما همواره در ذهن داشته باشيم.

 

2- ايمان و باور قدرتمند به آرمانهاي انقلاب و امام

  خب، زمان تغيير پيدا مي‌کند؛ جريان گوناگون فرهنگها و ارزشها و مانند اينها هم مي‌آيد [و] ميرود - طبيعت زمانه اين است- تحوّلاتي در ذهنها، در فکرها به‌وجود مي‌آيد لکن يک اصول ثابتي وجود دارد که اين اصول را بايستي همواره در نظر داشت. براي ما مسئولين در نظام مقدّس جمهوري اسلامي، اين اصول ثابت را ميتوان در شخصيت اين دو مرد عزيز و بزرگوار جستجو کرد و يافت. خب، ما با اينها بخصوص با مرحوم باهنر، سالهاي متمادي مأنوس بوديم، با مرحوم رجائي هم همين‌جور؛ از قبل از انقلاب تا دوران مسئوليتها و در مجلس و بيرون مجلس؛ واقعاً خصوصياتي داشتند که ما اينها را بايستي از ياد نبريم. به نظر من ايمانشان به اين راه، به اين اهداف، اهدافي که امام ترسيم کرده و جمهوري اسلامي مظهر آن اهداف است، شاخص خيلي مهمّي است؛ اخلاصشان؛ روحيه‌ي خدمتگزاري‌اي که در اينها وجود داشت که واقعاً شب و روز نمي‌شناختند و براي خدمتگزاري کار ميکردند.

 

3-   روحيه‌ي مردمي بودن و انس با مردم

  روحيه‌ي مردمي بودن و انس با مردم، تماس با مردم، از نزديک پاي صحبت مردم نشستن؛ راه‌هايي باز کردن -خب ماها به حکم مسئوليت يک محصوربودن‌هايي داريم، يک محدوديتهايي داريم- که گذرگاهي باشد براي تماس با متن زندگي مردم. من به آقاي رئيس‌جمهور هم چندبار تا حالا گفته‌ام که اين سفرهاي استاني خيلي چيز خوبي است، اين يکي از آن کارهاي بسيار مثبت است، به دولتهاي قبل هم همين سفارش را من هميشه ميکردم؛ يکي از راه‌ها اين است؛ رفتن به خانه‌ي مردم، رفتن منزل شهدا -که حالا الحمدلله اين کار تا حدودي باب شده و کار خوبي است- راهي براي تماسهاي گوناگون مردم؛ اينها خيلي مهم است. اين کارها روحيه‌ي مردمي بودن و شناخت مردم را در انسان حفظ ميکند و نگه ميدارد. وقتي اين نباشد، انسان از حال جامعه غافل ميشود و هميشه نگاهش به کلّيات [است‌]؛ مثل کسي که با هواپيما دارد از روي يک شهري عبور ميکند؛ بله، کلّيت شهر را انسان بهتر از کسي که پايين است ميبيند، امّا [اينکه‌] داخل اين کوچه‌ها، داخل اين خيابانها چه خبر است، داخل خانه‌ها چه خبر است، در مغازه‌ها چه [خبر] است، مراجعه‌کنندگان چه کساني هستند، اينها را آن کسي ميفهمد که برود در اين کوچه‌ها راه برود؛ حالا همان مقدار محدودي که ممکن هست؛ مردمي بودن خيلي مهم است.

 

4-  براي خودشان از مقامي که داشتند، کيسه ندوخته بودند

  براي خودشان از مقامي که داشتند، کيسه ندوخته بودند؛ اين يکي از چيزهاي مهم است. اين‌جور نباشد که ما فکر کنيم حالا که يک مسئوليتي داريم، اين را وسيله‌اي قرار بدهيم براي تأمين آينده؛ همچنان‌که در مسئولان بسياري از کشورهاي دنيا اين هست و اين را وسيله‌اي قرار ميدهند براي اينکه در آينده در هيئت‌مديره‌ي فلان شرکت عضو باشند، در فلان مرکز مالي حسّاس سهم داشته باشند. پايبندي به مباني انقلاب و امثال اينها؛ اينها خصوصيت اين دو شخصيت بود؛ اينها را بايد در نظر داشته باشيم و خودمان را با اينها تطبيق بکنيم.

 

فرهنگ‌ساز بودن رفتار مسئولين در جامعه

  يکي از خصوصيات رفتار مسئولان اين است که در جامعه فرهنگ‌سازي ميکند؛ يعني ما چه‌جوري مشي کنيم، چه‌جوري حرف بزنيم، چه‌جوري زندگي کنيم، با چه کسي معاشرت کنيم، با چه کسي قطع [رابطه‌] کنيم. اين در جامعه فرهنگ‌سازي ميکند. بنابراين شما کاري که داريد انجام ميدهيد، خدمتي که داريد ميکنيد -در هر بخشي که هست- اگر همچنان‌که مورد انتظار است و بحمدالله تا حدود زيادي هم در بسياري از بخشها بحمدالله تأمين‌شده است، وقتي با اخلاص همراه باشد، با کار فراوان همراه باشد، با دلسوزي همراه باشد، علاوه بر اثري که خود اين کار در واقعيت بيروني ميگذارد، يک اثر بلندمدّت هم ميگذارد و آن عبارت است از همين فرهنگ‌سازي. مردم به ما نگاه ميکنند، به شما نگاه ميکنند؛ رفتارهاي ما، مَنِشهاي ما سازنده‌ي فرهنگ عمومي مردم است. بنابراين ياد اين دو برادر خوب و عزيز و سعادتمند را گرامي ميداريم و اميدواريم ان‌شاءالله که بتوانيم همه‌ي ما هم در همين صراط حرکت کنيم.

 

ضرورت اطلاع رساني خدمات دولت به مردم

  لازم ميدانم از اعضاي محترم دولت، بخصوص از رئيس‌جمهور محترم تشکّر کنم و تقدير کنم به‌خاطر زحماتي که ميکشيد. گزارشهاي امروز گزارشهاي خوبي بود، و خيلي مناسب است که اين گزارشها منعکس بشود، مردم بشنوند از شما. از جناب آقاي سرافراز(۳) درخواست ميکنيم که با صداي خود آقايان اين گزارشها را پخش کنيد، يعني مردم از آقاي نعمت‌زاده، از آقاي زنگنه، از آقاي چيت‌چيان، از بقيه‌ي برادرها، آن کارهايي را که انجام گرفته بشنوند. اين خيلي خوب است؛ يعني مردم خاطرجمع بشوند که برادرها دارند کار ميکنند، دارند زحمت ميکشند، همه سرگرمند.

 

ضرورت محسوس بودن ��دمات دولت براي مردم

  خب، کارهاي مثبتي هم شده، منتها همواره در ذهن همه‌ي ماها بايد باشد که آن چيزي را بيان بکنيم که وقتي مردم به واقعيت زندگي خودشان نگاه ميکنند، تصديق کنند آن را، يعني ببينند که واقعاً همين‌جور است. من آن وقتي‌که آقاي دکتر هاشمي اين طرح سلامت را مدّتي بود شروع کرده بودند، عمداً از بعضي‌ها سؤال کردم؛ از مراودين و کساني که از آحاد مردم - خويشاوند، دوست، گاهي در سفر مشهد، در جايي ديگر- ديدم مردم احساس کردند اين را، يعني ميگفتند بله، ما مثلاً بيمارستان رفتيم اين‌جوري بود؛ خب، اين خيلي خوب است. بعضي از کارها از دسترس مردم دور است و اينها را مردم نمي‌بينند، آثار ثانويه‌ي آن به آنها خواهد رسيد لکن بعضي از کارها هست که در اختيار مردم است؛ يک [چنين] چيزهايي را بايستي مطرح کرد.

 

برخي از اقدامات مثبت دولت

1- آرامش و ثبات نسبي در اقتصاد محسوس است

آنچه حالا من عرض ميکنم، آرامش نسبي و ثبات نسبي در مسئله‌ي اقتصاد محسوس است؛ اين را همه گزارش ميکنند، به ما هم که از جاهاي مختلف گزارش ميرسد، ميگويند که اين وجود دارد. اين يکي از امتيازات است که نوسانات تند مهار شده و وجود ندارد در عرصه‌ي اقتصاد، که خب، بايد اين را مراقبت کرد که محفوظ بماند.

 

2- مسئله‌ي کاهش تورّم خيلي خوب است

  مسئله‌ي کاهش تورّم خيلي خوب است. البتّه به اين مقدار تورّمي که الان هست ما راضي نيستيم، يعني تورّم دو رقمي. حالا اشاره کردند آقاي رئيس‌جمهور که تورّم به سيزده و خرده‌اي مثلاً رسيده -که همان تورّم ساليانه البتّه ملاک است؛ تورّم نقطه به نقطه چيز مورد اعتنائي نيست، چيز مهمّي نيست؛ عمده همين تورّم ساليانه است- خب کشورهايي در دنيا که تورّم دو رقمي دارند معدودند، خيلي کمند و ما جزو کشورهايي هستيم که تورّم دو رقمي داريم. ما بايستي برسيم به تورّم زير ده، يعني همّت بايد اين باشد؛ بايد تلاش کنيم که به اين برسيم. حالا گاهي اوقات به‌خاطر عوارضي - عوارض بيرون از اختيار و گاهي عوارض داخل اختيار- تورّم رشد ميکند، خب اين پيدا است که ماندني نيست و آن تورّمهاي سطح بالا هيچ‌وقت استمرار پيدا نکرده؛ اينها را بالاخره به يک شکلي به سِير نزولي ميکشانند و کشانده‌ايد الحمدلله؛ توانسته‌ايد؛ منتها به اين اندازه اکتفا نکنيد؛ تورّم را [پايين‌تر بياوريد]. ولي خب خوب است. خود اينکه حالا فعلاً به سيزده چهارده رسيده، يک قدم بزرگي است.

 

3- تلاش براي خروج از رکود

  تلاشي که براي خروج از رکود ميشود - من البتّه در مورد رکود حالا عرضي خواهم کرد، در صحبتهاي دو نفره بعضي از مطالب را به آقاي رئيس‌جمهور هم هم عرض کرده‌ام- که بالاخره داريد تلاش ميکنيد براي خروج از رکود، اين خيلي مهم است، چون مسئله‌ي رکود، مسئله‌اي است که هم روي تورّم ميتواند اثر بگذارد، هم روي اشتغال ميتواند اثر بگذارد؛ امر مهمّي است مسئله‌ي رکود در کشور. تلاش خوبي دارد انجام ميشود.

 

4- مسئله‌ي سلامت

  مسئله‌ي سلامت يکي از نقاط خوب است.

 

5- کارهاي علمي

کارهاي علمي که در معاونت علمي دارد انجام ميگيرد، کارهاي باارزشي است.

 

6- آبياري زمينها

 مسئله‌ي آبياري زمينها که معاون اوّل محترم هم در اين قضيه فعّال شدند و خوزستان و ايلام و زابل و جاهاي ديگر را مثل اينکه خود شما [رفتيد]. (زابل را نرفتيد؟ بله، پس زابل را هم حتماً برويد؛ خوب شد که گفتيم.) اينها حتماً کارهاي خوبي است که انجام گرفته.

 

7- پايان دادن به مساله هسته اي

  مسئله‌ي هسته‌اي هم همين‌جور. حالا ما درباره‌ي مسئله‌ي هسته‌اي تا حالا خيلي حرف زديم، مطالب زيادي گفته‌ايم و شنيده‌ايم و آنچه مهم است اين است که اين مذاکرات را آقايان توانستند ختم کنند، چون بالاخره خود کِش دادنِ مذاکرات يک مسئله‌اي بود و توانستند سر اين مسئله را ببندند؛ خود اين خيلي کار مهمّي است. حالا ان‌شاءالله که اگر گوشه‌کنارش مشکلي هم وجود داشته باشد، با تدبير شماها و ديگراني که مسئولند، برطرف خواهد شد.

به‌هرحال از همه‌ي برادران و خواهران که مشغول کار هستند، ما تشکّر مي‌کنيم.

 

دشمني استکبار پايان نيافته! شيوه‌ها تغيير کرده است

  يک نکته‌اي را من در اين مسئله‌ي هسته‌اي و تمام شدن مسئله‌ي هسته‌اي در ذهنم هست که جزو نگراني‌هاي من است، جزو دغدغه‌هاي بنده است و آن اين است که ما توجّه کنيم به هدفهايي که دشمنان صريح جمهوري اسلامي در ذهن خودشان دارند ميپرورانند و کارهايي که ميخواهند انجام بدهند. مسلّم است که دشمني‌هاي دشمنان جمهوري اسلامي از اوّل انقلاب تا حالا کاسته نشده؛ بله، يک جاهايي دشمني‌ها و اِعمال دشمني مهار ميشود - در اين شکّي نيست- لکن اين به‌معناي اين نيست که دشمني‌ها کم شده. اعتقاد ما اين است که دشمني رژيم جعلي و غاصب صهيونيستي يا دولت ايالات متّحده‌ي آمريکا با ما از اوّل تا حالا هيچ کم نشده؛ البتّه هر کدام به يک دليل؛ رژيم صهيونيستي به يک دليل با ما دشمني دارد، آمريکايي‌ها به يک دليل ديگري است، منتها همان اندازه آنها هم با ما بدند، آنها هم با ما دشمنند، و اين دشمني کاسته نشده؛ همان کارهايي که از روز اوّل انقلاب ميکردند، امروز هم ميکنند؛ منتها خب کارها تطوّر پيدا کرده، شيوه‌هاي کاري آنها تحوّل پيدا کرده؛ پيشرفت پيدا کرده؛ يک‌وقت يک‌جور دشمني مي‌کردند، ضربه مي‌زدند، حالا با ابزار ديگري، با وسيله‌ي ديگري؛ اين را نبايد از نظر دور داشت. اين را مطلقاً همه‌ي مسئولين مختلف - فقط مخصوص وزارت خارجه و آقاي دکتر ظريف نيست؛ دستگاه‌هاي مختلف، دستگاه‌هاي اقتصادي، دستگاه‌هاي فرهنگي- توجّه داشته باشند که ما در داخلِ نقشه‌ي طرّاحي شده‌ي دشمن قرار نگيريم و بازي نکنيم؛ که فلان تصميمي که ما ميگيريم، چه در زمينه‌ي سياست، چه در زمينه‌ي اقتصاد، چه در زمينه‌ي تجارت، چه در زمينه‌ي فرهنگ، کمک بکند به آن بسته‌ي تعيين‌شده‌ي دشمن که براي خودشان هست. ما از حرفهاي اينها و از نوشته‌جات اينها و از اظهارات گوناگونشان ميتوانيم مقاصدشان را بفهميم؛ يعني اينکه بنده دارم ميگويم دشمني، نه اِخبار از غيب و نه خواب ديدن و نه تخيلات و توهّمات است؛ نه، واقعيتهايي است که جلوي چشم ما است. ممکن است اظهارات آنها جور ديگري باشد امّا واقعيتهاي خارجي -آنچه محسوس و ملموس ما است- همان دشمني را نشان ميدهد و شاخصهاي دشمني است؛ منتها با شيوه‌هاي خاصّ خودش. حالا ما در مقابل اين دشمني بايد چه کار بکنيم، آن بحث ديگري است [امّا] دشمني را فراموش نکنيم؛ حرف من اين است. وقتي‌که شما از ياد نبرديد که يک جبهه‌اي روبه‌روي شما است، پشت سنگر نشسته‌اند، سلاحهايشان را آماده کرده‌اند، آن‌وقت به اقتضا [عمل ميکنيد]؛ يک وقت نگاه ميکنيد، [مي‌بينيد] لازم است تيراندازي کنيد [يا] لازم است ساکت بشويد [يا] لازم است داخل سنگر برويد [يا] لازم است از سنگر بيرون بياييد؛ آنها بحثهاي بعدي است؛ عمده اين است که فراموش نکنيم که در مقابل ما يک جبهه‌اي وجود دارد -جبهه‌ي دشمن- که بناي بر دشمني [دارد]. البتّه اين خطاب فقط به مسئولان دولتي نيست؛ همه‌ي آحاد مردم، بخصوص عناصر دلسوز انقلاب و کساني که آماده‌ي خدمت به انقلاب هستند، بايستي مورد توجّه‌شان باشد؛ منتها مسئوليت دولتمردان در اين زمينه طبعاً بيشتر است و بيش از ديگرِ وفاداران به انقلاب است.

 

در اتّخاذ مواضع انقلابي، بايد صراحت داشت

  به نظر من کاري که علي‌العجاله بايد کرد اين است که در اتّخاذ مواضع انقلابي، بايد صراحت داشت؛ يعني رودربايستي نکنيم. مواضع انقلابي را، مباني امام بزرگوار را صريح بيان کنيم، خجالت نکشيم، رودربايستي نکنيم، ترس نداشته باشيم و بدانيم که «وَ للهِ‌ جُنودُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزيزًا حَکيمًا».(۴) همه‌ي امکانات عالم و سنن عالم، جنود الهي هستند، ميتوان آن جنود الهي را پشت سرِ خود قرار داد و به کمک خود کشاند با توکّل به خدا، با پيمودن راه خدا.

 

دشمن در صدد نفوذ و رخنه در کشور

  و هوشيار باشيم؛ من چند روز قبل از اين، در صحبت گفتم که اينها در صدد نفوذند، در صدد رخنه کردنند؛ اين رخنه از جاهاي مختلفي ممکن است باشد؛ مواظب باشيد. يک وقت آدم خبر ميشود که فرض بفرماييد فلان سازمان آمده يک بخشي از مجموعه‌ي فرهنگي ما را - مثلاً فرض کنيد مهدکودک‌ها را- به يک شکل خاصّي دارد هدايت ميکند؛ اين را آدم ميفهمد، بعد که نزديک ميشود ميبيند کار خطرناکي و کار بزرگي است [امّا] آدم توجّه نداشته؛ اينها رخنه است؛ در زمينه‌هاي گوناگون؛ در زمينه‌هاي اقتصادي، در رفت‌وآمدها، در همه‌ي دستگاه‌ها؛ يکي اين مسئله‌ي صراحت است.

 

تلاش براي حفظ يکپارچگي ملت و کشور

  يکي هم حفظ اين يکپارچگي‌اي که خوشبختانه در مردم وجود دارد. وقتي ميگوييم يکپارچگي، فوراً نبايد به ذهن بيايد که حالا همه‌ي افراد جامعه مثلاً مثل برادر با هم صميمي‌اند؛ نه، حرکت حرکت عمومي است. فرض کنيد در راه‌پيمايي بيست‌ودوّم بهمن، وقتي شما نگاه ميکنيد، همه دارند به يک طرف حرکت ميکنند؛ آيا اينها همه مثل هم هستند؟ همه از يک جناحند؟ همه از يک گروهند؟ نه، ولي جهت يکي است؛ اين جهت‌گيري واحد را بايستي ما قدر بدانيم و پاس بداريم و به آن بايستي اهمّيت بدهيم. حاشيه‌سازي نبايد بشود؛ بعضي از حاشيه‌سازي‌ها تشتّت‌آور است؛ يعني همين وحدت جهت‌گيري را به هم ميزند؛ مراقب اين معنا باشيم.

 

اولويت‌اي مورد تاکيد رهبري در حوزه وظايف دولت

  من چند نکته را به‌عنوان اولويتهاي اين برهه يادداشت کردم که عرض ميکنم؛ البتّه خوشبختانه در گزارش امروز آقايان، نکاتي بود که ناظر به همين جهاتي است که بنده اينجا يادداشت کردم لکن تأکيداً عرض ميکنم؛ بعضي از اين حرفها تکراري است لکن تکرار عيبي ندارد؛ در يک مواردي انسان هرچه تکرار بکند اشکال ندارد. شما در قرآن ملاحظه بفرماييد داستان موسي‌ چند جا تکرار شده. اين تکرار هيچ اشکالي ندارد؛ تذکّري است که مسئوليتهايمان را به ياد ما مي‌آورد و انگيزه‌هاي ما را تقويت ميکند.

 

1- حفظ شتاب علمي

  يکي مسئله‌ي حفظ شتاب علمي است. خب، رتبه‌ي علمي محفوظ مانده؛ يعني تنزّل نکرده. ما همان رتبه‌ي پانزدهم و شانزدهمي که بوديم -که رتبه‌ي خيلي بالا و خوبي است- [هستيم‌]؛ لکن شتاب تنزّل کرده. اين را من به دوستان دانشگاهي هم گفتم و عرض ميکنم که نگذاريد شتاب علمي در دهه‌ي دوّم چشم‌انداز - الان وارد دهه‌ي دوّم چشم‌انداز شده‌ايم- کم بشود. ما اگرچنانچه با همين شتاب پيش برويم، حتماً رتبه‌ي علمي ما باز هم ارزش و اهمّيت بيشتري پيدا خواهد کرد؛ يعني شايد در رتبه‌هاي زير دهم قرار بگيريم؛ اين به نظر من خيلي مسئله‌ي مهمّي است. خب، علم زيرساخت اصلي کشور است. در همه‌ي اين مطالبي که آقايان بيان کرديد، اگر ما ��ر صنعت، در کشاورزي، در نفت، در نيرو، در بهداشت و درمان و در بخشهاي ديگر، عنصر علم را داخل کنيم و عنصر علم و ابتکار علمي و پيشرفت علمي و حضور دانشمند، وارد معادلات شد، بکلّي اوضاع فرق ميکند؛ جهش به‌وجود مي‌آيد؛ ما نبايد اين را دست‌کم بگيريم؛ من اعتقادم اين است. من معتقدم در زمينه‌ي علم و کار تحقيقي، هرچه هزينه کنيم، سرمايه‌گذاري است؛ يعني اصلاً نترسيم از هزينه کردن. يک جاهايي هست که هزينه‌ها واقعاً هدر نميرود؛ يکي‌اش همين‌جا است. هرچه هزينه کنيم، سرمايه‌گ��اري کرده‌ايم براي آينده و اين بهترين کاري است که با موجودي‌مان، با پولمان، با منابعمان ميتوانيم انجام بدهيم.

1-1- تبديل حرکت علمي به گفتماني فراگير

  آن‌وقت يک نکته‌ي اساسي که وجود داشت در اين دهه‌ي اوّل -که خوشبختانه طبق آمارهاي جهاني، ما شروع کرديم به پيشرفت علمي و به اينجا رسيديم- اين است که حرکت علمي تبديل شد به يک گفتمان؛ يعني کار، منحصر نماند در چند دستگاه دولتي؛ يعني بين دانشگاه‌ها و دانشجوها؛ شد يک گفتمان عمومي. بنده در ملاقاتهايي که با مجموعه‌هاي دانشگاهي در اين چند سال اخير بخصوص، داشتم ملاحظه ميکردم که مي‌آيند صحبت ميکنند - يا استاد است يا دانشجو است- و به‌عنوان مطالبه‌ي از حقير، همان حرفهايي را ميزنند که ما اينها را مثلاً چند سال قبل در مجامع دانشگاهي مطرح کرديم؛ من خيلي خوشحال ميشوم. معلوم ميشود که اين حرفها تبديل شده به گفتمان، تبديل شده به يک فضاي عمومي و خواست عمومي؛ اين خيلي باارزش است. اين گفتمان را حفظ کنيم؛ يعني من اصرار دارم مجموعه‌هاي مرتبط -مجموعه‌هاي دانشگاهي، آموزش و پرورش و بخصوص همين دستگاه معاونت علمي، که ظاهراً امروز هم اينجا نيستند- حتماً در اين زمينه، يعني حفظ اين گفتمان پيشرفت علمي، بايستي پافشاري کنند.

 

1-2- تکيه ويژه بر شرکتهاي دانش‌بنيان

  روي شرکتهاي دانش‌بنيان -که حالا گزارش داده شد و خوب بود- حتماً بايد تکيه بشود؛ تجاري‌سازي علوم و فنّاوري‌ها، پارک‌هاي علم و فنّاوري و مانند اينها کارهاي بسيار لازم و خوبي است. ببينيد ما يکي از مشکلات اقتصادي‌مان مسئله‌ي اشتغال است؛ يکي از بهترين راه‌هاي اشتغال، همين پارک‌هاي علم و فنّاوري و همين وارد کردن دانشجويان به فنّاوري‌هاي قابل تبديل به ثروت است. يک مقداري به اينها کمک بشود، يک راهنمايي بشوند، يک کار عملي و عملياتي -واقعي- جلوي پاي اينها گذاشته بشود، اينها مشغول ميشوند. اين تصوّر که هرکسي فارغ‌التّحصيل شد، بايد بيايد در يک مجموعه‌ي دولتي کارمند بشود و مانند اينها، و ما عزا بگيريم که فارغ‌التّحصيل‌ها زياد شدند، جا نداريم، امکان نداريم، اين به نظر من نگاه غلطي است. نگاه درست اين است که ما راه را باز کنيم؛ براي اين بايد فکر بشود؛ يعني بايد برنامه‌ريزي بشود که دانشجوي ما از دوران تحصيل -از مثلاً فرض کنيد دوران دانشگاه يا مثلاً فرض کنيد تحصيلات تکميلي؛ وقتي‌که وارد آگاهي‌هاي علمي سطح بالا شد- راه براي او باز بشود تا بتواند بيايد در يک‌جايي کار علمي بکند؛ و واقعاً شغلهاي بي‌پايان [وجود دارد]. به نظر من مشاغلي که ناشي از علم هست، انتها ندارد. هرچه ما آدم داشته باشيم، ميتوانيم شغل علمي در اختيار اينها بگذاريم، مشروط بر اينکه بنشينيم کار کنيم. يک مسئله مسئله‌ي علم است.

 

2- ملاحظات حوزه فرهنگ

  مسئله‌ي ديگر مسئله‌ي فرهنگ است. خب دوستاني که اينجا تشريف داريد و بخصوص مسئولين فرهنگي کشور و خود آقاي رئيس‌جمهور محترم، حساسيت اين حقير را نسبت به مسئله‌ي فرهنگ ميدانند. گاهي اوقات مشکلات فرهنگي موجب شده که من شب خوابم نبرده؛ به‌خاطر مسائل فرهنگي؛ يعني اهمّيت مسائل فرهنگي اين‌جور است.

 

2-1- ضرورت افزايش توليدات فرهنگي سالم و جلوگيري از توليدات مضر فرهنگي

  دو کار اساسي و اصلي است که بايد انجام بگيرد؛ يکي توليدات فرهنگي سالم در زمينه‌هاي مختلف، و يکي جلوگيري از توليدهاي مضر و به‌اصطلاح متاع و کالاي مضرّ فرهنگي؛ به نظر من اين جزو کارهاي اساسي است. در همه‌ي دنيا مراقبت از محصولات فرهنگي و کتاب و مانند اينها وجود دارد؛ کجاي دنيا است که وجود نداشته باشد؟ يک‌جا را به من نشان بدهيد. اين خانم ابتکار اينجا حاضر است؛ خود ايشان به من گفت کتابي که ايشان نوشته بود، در آمريکا امکان چاپ پيدا نکرد؛ هيچ ناشري حاضر نشد - نه اينکه آن ناشر آن‌قدر تعصّب داشته باشد؛ نه، اگر کتاب پرفروشي باشد، هر ناشري مي‌آيد اين کار را انجام بدهد؛ [بلکه‌] از ترس و از مراقبت- تا بالاخره در کانادا مثلاً فرض کنيد يک ناشري را پيدا ميکند و آن ناشر، آن هم به نظرم با ترس‌ولرز [چاپ کرد يا نکرد]؛ چون تفاصيلش را چند سال پيش ايشان ميگفت، شايد جزئياتش يادم نمانده. اينها را بگوييد تا اين آقايان بدانند و بفهمند که اين‌جور نيست که اگر ما جلوي کتاب را گرفتيم، فقط آقاي جنّتي(۵) است که اين کار را ميکند؛ نخير، در آمريکا هم همين کار ميشود، در اروپا هم همين کار ميشود.

راجع به هولوکاست کسي جرأت ندارد حرف بزند؛ خب هولوکاست که يک مسئله‌ي اعتقادي نيست. بله، وقتي نوبت به کاريکاتورهاي اهانت‌آميز به مقدّسات ديني اسلام ميرسد، آنجا آقايان ميشوند آزادي‌خواه و طرف‌دار آزادي بيان! امّا راجع به هولوکاست که پيش مي‌آيد، نه؛ آزادي بيان وجود ندارد.

مسئله‌ي حجاب همين‌جور است، مسائل ديگر همين‌جور است؛ بله، هر کشوري يک اصولي دارد که اين اصول بايد مراقبت بشود و دستگاه‌هاي حاکميتي بايد اين اصول را رعايت کنند؛ رودربايستي ندارد. اگرچنانچه مي‌بينيد فلان تئاتر، فلان فيلم، فلان کتاب، فلان نشريه با مباني انقلاب و مباني اسلام مخالف است، جلويش را بگيريد و با آن برخورد بکنيد. حالا چگونه برخورد بکنيد، آن يک بحث ديگر است، آن مربوط به دستگاه‌ها است و نگاه کنيد ببينيد مقرّراتتان چه ميگويد؛ لکن رودربايستي نکنيد و اين را صريح بگوييد. پس بنابراين خوراک فرهنگي سالم و جلوگيري از خوراک فرهنگي ناسالم و مضر، اساس کار است.

 

2-2- رهاسازي فرهنگ اصلاً جايز نيست!

  رهاسازي فرهنگ اصلاً جايز نيست. مديريت فرهنگ يک کار بسيار لازم است؛ و مديريت هم بايد بر مبناي شعارهاي انقلاب و مباني انقلاب باشد؛ يعني مراقبت بشود آنچه اصل است، اين است که مباني انقلاب و مباني استقلال کشور امام و مانند اينها بايد محفوظ باشد. اين هم مطلب دوّم که جزو اولويتهايي است که به نظر من در اين برهه است.

 

3- مسئله‌ي اقتصاد اولويت اساسي کشور است

  اولويت سوّم که از همه فعلي‌تر و نقدتر است�� مسئله‌ي اقتصاد است؛ که خب، خوشبختانه آقاي جهانگيري ترتيب جلسه‌ي امروز را عمدتاً به شکلي دادند که ناظر به مسائل اقتصاد بود. هم براي کشور از لحاظ سرنوشت کشور و پيشرفت واقعي کشور، امروز اقتصاد مهم است؛ هم از لحاظ نماي بيروني کشور مهم است؛ هم از لحاظ واقعيتهاي زندگي مردم مهم است. بنابراين مسئله‌ي اقتصاد در واقع اولويت اساسي کشور است و هرچه روي اين مسئله فکر بشود، کار بشود، تلاش بشود، تذکّر داده بشود، جا دارد.

 

3-1- پيشرفت اقتصاد کشور، بايد همراه با عدالت باشد

  اوّلاً در مورد اقتصاد، اعتقاد ما اين است که پيشرفت اقتصاد کشور، بايد همراه با عدالت باشد؛ ما اقتصاد منهاي عدالت را قبول نداريم؛ يعني انقلاب قبول ندارد؛ نظام جمهوري اسلامي قبول ندارد. بايد مراقبت بکنيد که فاصله‌ي طبقاتي پيش نيايد؛ فقرا پامال نشوند؛ اينها جزو مسائل اساسي در برنامه‌ريزي‌هاي کلان اقتصادي ما است که بعد به اقتصاد مقاومتي اشاره خواهم کرد؛ همين مسئله‌ي عدالت و تأمين حدّاقل‌ها در سياستهاي اقتصاد مقاومتي ديده شده.

 

3-2- تبديل تلاش و کار به گفتمان در فضاي عمومي، يکي از کارهاي اساسي اقتصاد

تبديل تلاش و کار به گفتمان در فضاي عمومي، به نظر من يکي از کارهاي اساسي در زمينه‌ي اقتصاد است، کار باارزش در مجموعه‌ي کار روزانه که بايد زياد باشد و کاهشش يک عيب بزرگ است؛ سعي کنيم تنبلي را، بيکارگي را، بي‌اعتنائي به کار را در چشم مردم به شکل درستي موهون(۶) کنيم؛ يعني بيکارگي بايد موهون بشود؛ کار بايد ارزش بشود. در روايت داريم که پيغمبر اکرم يک جواني را ديدند، از اين جوان خوششان آمد؛ صدايش کردند، مثلاً اسمش را پرسيدند، بعد گفتند شغلت چيست؟ گفت من بيکارم، من شغل ندارم؛ حضرت فرمودند: سَقَطَ مِن عَيني؛(۷) از چشمم افتاد؛ يعني کار اين‌[طور] است. پيغمبر که با کسي رودربايستي ندارد. بايد اين‌جوري بشود. البتّه دو طرف طلبکاري ميکنند از هم؛ آن‌که بيکار است، طلبکاري ميکند و ميگويد به من کار بدهيد؛ آن‌که مطالبه‌ي کار ميکند، طلبکاري ميکند و ميگويد کار پيدا کن؛ يک راه وسطي وجود دارد که من شايد در خلال صحبتها اشاره بکنم. بايد بالاخره تشويق به کار، تشويق به ارزش‌آفريني و ثروت‌آفريني را در کشور تبليغ بکنيم؛ هم دولتي‌ها بگويند، هم کساني که در مجلّات، در روزنامه‌ها و مانند اينها منبرهاي گفتني و نوشتني دارند، استفاده کنند از اين موقعيت و بيان کنند اين مطالب را. يک نکته در مسئله‌ي کار اين است.

 

3-3- ايجاد مجاري درست کار کردن

  يک مسئله‌ي ديگر، ايجاد مجاري درست کار است؛ که اين يک حرف است، يک کلمه است، منتها کار خيلي بزرگ و مهمّي است؛ مجاري کار را بايستي ما به‌وجود بياوريم. وقتي راجع به کار و اشتغال انسان صحبت ميکند و تشويق ميکند - همين‌طور که عرض کردم- طرف مقابل ميگويد خب، آقا من بيکارم، چه‌کار کنم؟ راه‌هاي جستجوي کار را ما بايستي به مردم نشان بدهيم. در تلويزيون يک برنامه‌اي چند روز قبل من ديدم که برنامه‌ي خوبي بود؛ گزارشي تهيه کردند. يک نفري مي‌آيد آنجا و ميگويد که من با ده ميليون تومان توانسته‌ام اين اشتغال را ايجاد کنم که اين‌قدر درآمد دارد. مربوط به [پرورش‌] گُل است، ميگويد گُل توليد ميکنيم. بعد او اشاره ميکند و ميگويد کساني که مايلند اين کار را انجام بدهند، در فلان‌جا و فلان‌جا زمينهاي دولتي هست و در اختيارشان گذاشته ميشود؛ بروند مثلاً گُل توليد کنند. من يادم هست دوستان اقتصادي در يک برهه‌اي قبل از دولت شما، آمده بودند [بحث ميکردند] راجع به اينکه با چقدر پول ميشود يک شغل ايجاد کرد؛ صحبت صد ميليون و بعضي مشاغل پانصد ميليون و اين چيزها بود! خب با ده ميليون ميشود شغل ايجاد کرد. حالا اين يک نمونه است؛ يک نمونه‌ي ديگر که اتّفاقاً آن هم در همين تلويزيون بود؛ يک برنامه‌ي ديگر بود؛ يک خانمي بود که يک چيزهايي درست ميکرد و ميگفت من اين شغل را با بيست ميليون سرمايه‌گذاري توانستم به دست بياورم. خب، معلوم ميشود ظرفيتها خيلي زياد است. يک جلسه‌ي ديگر همين‌جا با آقايان بوديم، صحبت شد که رشد ما بايد بالا باشد؛ گفتيم رشد بعضي از کشورهاي پيشرفته‌ي اروپايي غالباً دو، يک، يک و نيم [درصد است‌]؛ علّت اين است که ظرفيتها پر شده؛ کما اينکه مثلاً فرض کنيد کشور چين که رشد ده، يازده، دوازده درصدي داشت، حالا الان رشدش پايين افتاده؛ براي خاطر اينکه ظرفيتهايش پر شده؛ ظرفيتهاي زيادي پر شده و کمتر هم خواهد شد؛ ما ظرفيتهايمان هنوز خيلي زياد است. لذا دوستاني که راجع به رشد هشت درصدي در برنامه‌ي ششم، اشکال ميکردند، پاسخي که داده شده به آنها از طرف آدمهاي کارشناس و متخصّص اين بود که ما ميتوانيم و با واقعيتهاي کشور تطبيق ميکند؛ همان‌طور که آقاي رئيس‌جمهور هم امروز اشاره کردند. بنابراين يکي از مسائل، ايجاد مجاري کار است که ما ببينيم چه‌جوري ميشود کار [ايجاد کرد]. حالا اين به عهده‌ي کدام‌يک از بخشهاي دولتي است؟ آقاي ربيعي(۸) که هميشه ميگويد مسئله‌ي اشتغال و مانند اينها به عهده‌ي من اصلاً نيست و خودشان را خلاص ميکنند ولي بالاخره يکي از بخشها، يا شما يا سازمان برنامه [مسئول‌] است؛ البتّه وزارت اقتصاد هم به يک معنا در بعضي از جاها واقعاً مسئول است؛ اينکه ما وزارت اقتصاد را مسئول بدانيم، منافات ندارد که به شماها هم اخلاص داشته باشيم! چيزهايي هم مربوط به وزارت اقتصاد يا بانک است که حالا خدمت آقاي سيف هم ميرسيم.(۹)

 

3-4- مسئله‌ي مديريت جدّي بازرگاني و تجارت خارجي

  يک مسئله در باب اقتصاد که من روي آن تکيه دارم و اصرار دارم، مسئله‌ي مديريت جدّي بازرگاني خارجي است؛ بازرگاني خارجي يک چيز خيلي مهمّي است. خارجي‌ها عادت کرده بودند در طول ساليان دراز، به کشورهايي از جمله کشور ما، نگاهشان در مورد تجارت اين‌جوري باشد که اينجا موادّ خامي دارد، بيايند بردارند موادّ خام را ببرند و ارزش افزوده براي خودشان درست کنند؛ يک بازار و مطالبه‌اي هم دارد که [کالا] بردارند بياورند. در دوران پيش از انقلاب، دستگاه حاکمه‌ي کشور اين را پذيرفته بودند؛ يک‌وقتي تصادفاً يک جايي ما با يک نماينده‌ي مجلسِ آن روز، برخورد کرديم، صريحاً به خود من ميگفت که اين چيز خيلي خوبي است! اصلاً همين خوب است که ما پول ميدهيم و اروپايي‌ها مثل نوکر مي‌آيند براي ما جنس تهيه ميکنند و مي‌آورند. يعني واقعاً منطق داشتند براي اين کار؛ منطق ابلهانه و احمقانه‌اي که کشور را به اين سمت ميبُرد. ما امروز -يعني بعد از انقلاب- نگاهمان نگاه ديگري است؛ ما معتقديم که نه؛ خيلي خب، بخشي از بازارهاي ما متعلّق به توليدکننده‌ي خارجي، امّا بخشي از بازارهاي همان توليدکننده‌ي خارجي هم متعلّق به ما؛ يعني يک تبادل و توارد عادلانه‌اي انجام بگيرد؛ اين خب خيلي چيز مهمّي است.

  بعد هم در مسئله‌ي واردات اشاره کردند آقاي نعمت‌زاده، که البتّه آدم شرمنده ميشود؛ چهار وزارتخانه را دادند دست آقاي نعمت‌زاده! واقعاً چهار وزارتخانه بود اينجا؛ صنايع، صنايع سنگين، معادن، و بازرگاني. يکي از کارهاي عجيب و غريبي که براي بنده هم تا آخر معلوم نشد که چرا اين کار انجام گرفت، همراه کردن وزرات بازرگاني با وزرات صنايع و معادن بود؛ يعني واقعاً هنوز هم براي من حل‌نشده است. آن روز هم که اين کار را انجام ميدادند براي من روشن نبود که چرا دارند انجام ميدهند اين کار را. خب، مسئولين مجلس و دولت تشخيص داده بودند و انجام دادند. واقعاً کار سختي است، ما حق ميدهيم که ايشان سختش باشد لکن بالاخره بايد اين کار را انجام بدهد؛ يعني يکي از کارهاي بسيار مهم، مسئله‌ي مديريت تجارت خارجي است؛ از اين جهت که اينجا صرفاً بازار مصنوعات خارجي نباشد که بازار خودرو، بازار فلان، بازار فلان يکسره داده بشود به آنها. بدتر از اينها مسئله‌ي بانک‌ها است.

 

3-5- ارائه برنامه‌ي اجرائي و عملياتي منسجم براي تحقق اقتصاد مقاومتي

  يکي هم مسئله‌ي اقتصاد مقاومتي است. خب، امسال سال دوّم اقتصاد مقاومتي است؛ يعني پارسال -سال ۹۳- شروع اجراي سياستهاي اقتصاد مقاومتي بود. دوستان دولت هم گزارشهايي به من دادند که من شخصاً و زباناً از آقاي جهانگيري تشکّر کردم آن‌وقتي که ايشان به پانزده دستگاه ابلاغ کردند که اين کارها را، اين وظايف را بايد انجام بدهيد. بعد هم حالا يک گزارش مفصّلي فرستادند که البتّه براي من خلاصه کردند آن گزارش را و تماماً خواندم، نگاه کردم. کارهايي که انجام گرفته در زمينه‌ي اقتصاد مقاومتي، بعضي‌هايش کارهاي مقدّماتي است؛ حالا مثالهايش را بخواهم بزنم، طول ميکشد، وقت ميگذرد؛ بعضي از کارهايي که گزارش شده، مربوط به بندهاي اقتصاد مقاومتي نيست، اگرچه حالا ارتباط داده شده امّا کارهاي جاري دستگاه‌ها است؛ بالاخره دستگاه‌ها يک کارهاي جاري دارند و اينها را به شما گزارش کردند که اين کارها را ما کرديم؛ اينها آمده جزو کارنامه‌ي دستگاه‌ها در زمينه‌ي اقتصاد مقاومتي؛ درحالي‌که اين نيست. بعضي از کارها هم ارتباطي اصلاً به بندهاي اقتصاد مقاومتي ندارد؛ اين مقدار کافي نيست. سياستهاي اقتصاد مقاومتي يک بسته‌ي کامل و منسجم است؛ اين بسته هم تراوش‌شده‌ي فکر شخصي نيست؛ اين عقل جمعي است، يک جماعتي نشسته‌اند؛ دوستان اقتصاددان حاضر در اين مجلس هم بعضي‌هايشان ميدانند و مطّلعند. کار مفصّلي انجام گرفته روي اين، بعد هم آمده اينجا، چکّش‌کاري شده، روي آن بحث شده، فکر شده، مطالعه شده؛ بعد رفته مجمع تشخيص [مصلحت نظام] و روي آن مطالعه شده؛ بالاخره آمده و نتيجه شده اين سياستها. يعني محصول يک فرآيند معقول و مدبّرا��ه‌اي است؛ لذاست که اقتصاد مقاومتي را همه تأييد کردند، يعني من يک مورد سراغ ندارم که از اقتصاددان و از کساني که با ما خوبند، کساني که با ما بد هستند؛ که اين اقتصاد مقاومتي، اين سياستها را تخطئه کرده باشند؛ نه، همه قبول کردند. خب، اين يک بسته‌ي منسجم است، بايد مجموعاً انجام بگيرد؛ چه‌جوري ميشود مجموعاً انجام بگيرد؟ آن‌وقتي‌که يک به اصطلاح برنامه‌ي اجرائي و عملياتي منسجمي براي آن ارائه بشود؛ که اين چيزي بود که من چند وقت پيش به آقاي دکتر روحاني گفتم و بنا شد که ايشان بگويند دوستان تهيه کنند ان‌شاءالله اين را بدهند، اين لازم است؛ يعني ما يک برنامه‌ي عملياتي لازم داريم؛ در اين برنامه مشخّص بشود سهم دستگاه‌ها، فلان دستگاه اين سهم او است از اين بندهاي سياستها، بعد زمان گذاشته بشود؛ زمان خيلي مهم است، زمان‌بندي بشود، معلوم بشود که تا اين زمان بايد انجام بگيرد والّا اگر زمان‌بندي نشود؛ هيچ ضمانتي وجود ندارد که اين در طول دولت شما حتّي انجام بگيرد، شما ميخواهيد اين را عملياتي کنيد، ميخواهيد اجرائي کنيد، ميخواهيد از منافعش مردم استفاده کنند، پس زمان [بگذاريد]. اوّلاً بايستي اقدامات عملي لازم در خصوص هر بند مشخّص بشود، مجري‌هايش دستگاه‌هايي که متصدّيند معلوم بشوند، در هر بخشي زمان‌بندي لازم انجام بگيرد، امکانات لازم و چگونگي تأمين آن امکانات بايستي روشن بشود، بالاخره اين سياستها يک تحرّک عملي است و ميداني است؛ وقتي راهکار فراهم ميکنيد، در واقع يک تحرّک ميداني ميخواهيد به‌وجود بياوريد، اين الزاماتي دارد. الزاماتش چيست؟ چه جوري ميشود تأمين کرد؟ راه تأمين آن الزامات بايد مشخّص بشود. آن‌وقت اگر اين کارها شد، آن‌وقت شما ميتوانيد رصد کنيد، ميتوانيد پيگيري کنيد، ببينيد شد يا نشد، فلان دستگاه کار خودش را انجام داد يا نداد. کار پيش ميرود.

 

3-6- ملاحظات اقتصاد مقاومتي

3-6-1- گنجاندن همه‌ي برنامه‌هاي اقتصادي دولت در مجموعه‌ي اقتصاد مقاومتي

  نکته‌ي دوّم در مورد اقتصاد مقاومتي اين است که همه‌ي برنامه‌هاي اقتصادي دولت بايستي در اين مجموعه‌ي اقتصاد مقاومتي و در اين سياستها بگنجد؛ حتّي برنامه‌ي ششم و برنامه و بودجه‌هاي ساليانه، همه بايد براساس اين اقتصاد مقاومتي شکل بگيرد؛ يعني هيچ‌کدام از اينها در هيچ بخشي، غيرمنطبق با اين سياستها نباشد؛ نه اينکه فقط مخالفت نداشته باشد بلکه کاملاً منطبق با اين سياستها باشد.

 

3-6-2- نقش دستگاه‌هاي بيرون از دولت در اقتصاد مقاومتي

  نکته‌ي ديگر اين است که بخشهاي بيرون از دولت ديده بشوند؛ حالا شما در مورد وزارتها و بخشهاي دولتي ممکن است ابلاغ کنيد؛[امّا] بخشهايي وجود دارند خارج از دولت؛ اينها ميتوانند در اقتصاد مقاومتي نقش ايفا کنند، از جمله بسيج؛

 

3-6-3- نقش بسيج در تحقق اقتصاد مقاومتي

من يک گزارشي [هم‌] ديدم. خيلي لازم است به نظر من - اگر وقت کنند آقاي رئيس‌جمهور يا لااقل آقاي جهانگيري- که بخواهيد و ببينيد مجموعه‌ي بسيج در مورد اقتصاد مقاومتي چه کارهايي ميتوانند انجام بدهند و ظرفيتش را دارند؛ ظرفيت خيلي خوبي است. بسيج چيز کمي نيست، چيز کوچکي نيست؛ بسيج يک مجموعه‌ي عظيم و آماده‌به‌کاري است؛ اينها را بخواهيد، ببينيد چه‌کار ميتوانند بکنند؛ اينها مي‌آيند امکانات خودشان را عرضه ميکنند و ميگويند اين‌کارها را هم کرده‌ايم. به نظر من امکاناتِ [خوبي هست‌]. حالا از جمله من بسيج را مثال زدم؛ بخشهاي گوناگوني هستند، افراد اقتصاددان و به‌اصطلاح اقتصادي‌عمل‌کنِ بيروني؛ بعضي‌ها هستند که شرکتهايي دارند و کارهايي دارند، از ظرفيتهاي اينها ميشود استفاده کرد. و همه‌ي اينها در آن برنامه‌ي کلّي بايد بيايد؛ يعني برنامه‌ي کلّي، فقط ناظر به بخشهاي دولتي نبايد باشد. پس قدم اوّل، ايجاد اين برنامه بود با اين خصوصيات.

 

3-6-4- تشکيل ستاد قوي و هوشمند و نافذالکلمه

  قدم بعدي اين است که يک ستاد قوي و هوشمند و نافذالکلمه تشکيل بشود. من البتّه اطّلاع دارم که آقاي رئيس‌جمهور شورايي را تشکيل داده‌اند، خود ايشان هم شرکت مي‌کنند، بسيار هم کار خوبي است؛ امّا اين آن ستاد فرماندهي نيست. خب آقاي رئيس جمهور کارهاي فراوان ديگري هم دارند که بايد به آنها هم برسند، نميشود که همه‌ي وقت و همه‌ي همّت، صرف اين کار بشود. يک ستادي لازم است - مثل ستادهاي فرماندهي که ما در دوره‌ي جنگ داشتيم و در بعضي از کارهاي ديگر هم يک ستادهاي فرماندهي ايجاد شده که خود شما آقاي دکتر روحاني در اين مسائل تجربه داريد- يک ستاد فرماندهي لازم دارد که به‌طور دائم رصد کند، نگاه کند، ببيند کدام دستگاه توانسته و پيش رفته، کجا مشکل وجود دارد. چون حرف زدن آسان است، برنامه‌ريزي هم خيلي مشکل نيست، [ولي] عمل‌کردن با اينها فرق دارد؛ خب آدم بخواهد در ميدان وارد بشود و پيش برود، گاهي اوقات يک موانعي پيش مي‌آيد که قبلاً پيش‌بيني نشده، بعضي پيش‌بيني هم شده لکن موانعي است که پيش مي‌آيد؛ بايستي آن ستاد بتواند به‌صورت ضربتي آن موانع را برطرف کند، راه را باز کند و پيش برود؛ و نافذالکلمه [باشد]، يعني بايد گوش کنند؛ اين‌جور نباشد که حالا مثل امروز که آقاي جهانگيري مکرّر ميگفتند پنج دقيقه [صحبت کنيد]، آقايان پنج دقيقه را مثلاً به هفت دقيقه و ده دقيقه افزايش [ميدادند]؛ هرچه آن ستاد گفت، واقعاً همه آن حرف را بپذيرند.

 

3- 6- 5- گزارش پيشرفت

  بعد هم پيشرفت کار را به مردم گزارش بدهيد؛ ببينيد واقعاً چه اتّفاقي مي‌افتد! شما شش‌ماه مثلاً فرض کنيد به همين شکلي که ما گفتيم، [يعني‌] اين برنامه وقتي تدوين شد، اين ستاد تشکيل بشود و شش ماه فعّاليت کند؛ کار به‌صورت چشمگيري پيش خواهد رفت؛ بعد بياييد همان را به مردم بگوييد؛ بگوييد اين کارها را کرديم، آن کارها را کرديم؛ مردم در زندگي [خود] احساس ميکنند؛ آن اميد و خوش‌بيني به آينده که شما ميخواهيد در مردم باقي بماند، به‌طور کامل تأمين خواهد شد؛ يعني به مردم گزارش داده بشود. و [البتّه‌] تعيين شاخصهايي هم براي ارزيابي بايد باشد.

 

3- 6- 6- همکاري قوا در تدوين الزامات قانوني و حقوقي و قضائي اقتصاد مقاومتي

  يک الزامات قانوني و حقوقي و قضائي هم در مجموعه‌ي اقتصاد مقاومتي وجود دارد؛ دو قوّه‌ي ديگر حاضرند همکاري کنند، هم قوّه‌ي مقنّنه - مجلس- در اين زمينه آماده است براي همکاري؛ [مثلاً] قانوني هست که شما قانون را بايد عوض کنيد يا اصلاح کنيد يا قانون جديدي را بر اين قوانين اضافه کنيد؛ احتياج به اين چيزها پيدا ميکنيد؛ يا يک جايي يک حرکت قضائي لازم است؛ همه‌ي اينها را دو قوّه حاضرند همکاري کنند براي اينکه اين اقتصاد مقاومتي انجام بگيرد.

 

3-7- ضرورت مهار رکود در اقتصاد

  اشاره شد به مسئله‌ي رکود؛ خب، اين رشد سه درصدي که اتّفاق افتاده، نشان‌دهنده‌ي اين است که رکود تکان خورده؛ يعني يک حرکتي انجام گرفته؛ حالا بايد ديد اين رشد در کدام بخشها هست، در کدام بخشها منفي است؛ مجموع برآيند اين مثبت و منفي‌ها شده سه درصد. اگر چنانچه به‌طور جدّي با رکود مبارزه نشود، همين رشد سه درصد هم به خطر خواهد افتاد، تورّم هم بالا خواهد رفت، مشکل اشتغال هم پيش خواهد آمد. حالا من اينجا بگويم که آقاي نعمت‌زاده اگر ميخواهند دنبال بکنند، تعداد کارخانه‌هايي را که الان کار نميکنند -يعني کارخانه‌اي است که همه چيزش آماده است و الان کار نميکند- براي ما آمدند گزارش دادند؛ عدد و رقمي دقيق را؛ تعداد کارخانه‌هايي را که زير پنجاه درصد دارند کار ميکنند مشخّص کردند؛ تعداد کارخانه‌هايي را که زير هفتاد درصد دارند کار ميکنند مشخّص کردند. خب، حالا هفتاد درصد يک چيزي امّا زير پنجاه درصد! بعضي از اينها مشکل نقدينگي دارند؛ يعني سرمايه‌درگردششان مشکل دارد -که اين کار کار بانک‌ها است، بايست بانک‌ها جواب بدهند در اين زمينه؛ که اگر در اقتصاد مقاومتي، همان کارگاه اساسي و ستاد فرماندهي راه بيفتد، به همه‌ي اينها ميتواند برسد- امّا مسئله‌ي بعضي از اينها مسئله‌ي نبود نقدينگي نيست، تسهيلات را هم طرف گرفته، کارخانه الان حاضر و آماده است، هيچ مشکلي ندارد، ماشينهايش هم آن‌طور که حالا گفته‌اند بعضي از اينها اين‌جوري است که ماشينها هم ماشينهاي نو است، لکن کار نميکند. چرا؟ براي اينکه تسهيلات را رفته جاي ديگري خرج کرده؛ خب اين تعقيب قضائي دارد، اينها را بايد دنبال بکنيد، اينها را بايد بخواهيد. اينکه ميگوييم «ستاد فرماندهي»، براي خاطر اين است. اين‌طور چيزها، اين‌طور نکات دنبال خواهد شد. اگر به مسئله‌ي رکود رسيدگي نشود، روي همه‌ي نشانه‌ها و شاخصهاي اقتصادي اثر خواهد گذاشت. البتّه اين قانون اخير - قانوني که اشاره کردند- قانون خوبي است، منتها قانون کافي نيست. حمايت از بنگاه‌هاي توليدي، تأمين نقدينگي، تأمين سرمايه‌درگردش، برخورد جدّي با کساني که واحدهاي توليدي آماده را راکد گذاشته‌اند، همه‌ي اينها کارهاي لازمي است. و من در جلسه‌ي قبل هم -يک جلسه‌اي که با دوستان داشتيم- گفتم، باز هم تأکيد ميکنم: سيستم بانکي بايد نقش ايفا کند؛ يعني سيستم بانکي بايد به‌طور کا��ل وارد ميدان بشود.

 

3-8- سپردن برخي از طرحها به بخش خصوصي

  يکي از کارهايي که پيشنهاد کرده‌اند، به ما گفته‌اند و ميگويند زمينه آماده است، عبارت است از سپردن برخي از طرحها به بخش خصوصي. البتّه براي بخش خصوصي مشوّق درست [بشود]؛ چون الان پولهاي سرگردان وجود دارد، بلاشک پولهاي سرگردان هست. به من آن‌جور که حالا گزارش دادند، ۴۰۰ هزار ميليارد تومان ما طرحِ روي زمين داريم - همه هم دولتي است- اگر چنانچه ما بتوانيم ده‌درصد اينها را بدهيم به بخش خصوصي، شما ببينيد چه اتّفاقي مي‌افتد؛ ۴۰ هزار ميليارد تومان ناگهان وارد کار ميشود، اين خيلي مهم است. يعني از همين طرحهايي که الان روي زمين هست - يعني از همين ۴۰۰ هزار ميليارد تومان- اگر ده‌درصد داده بشود به بخش خصوصي، يک اتّفاق مهمّي در کشور مي‌افتد. اين يکي از کارها است که بايد واقعاً روي اين برنامه‌ريزي کرد و کار کرد.

 

3-9- اهميت بخش کشاورزي

  بخش کشاورزي هم مهم است.

3-9-1- مساله خودکفايي محصولات حياتي

البتّه اعتقاد من اين است که آقاي حجّتي واقعاً ميتواند کار بکند. ايشان از نظر من جزو وزراي خوش‌سابقه‌اي است در کار و واقعاً ميتوانند اين کار را بکنند؛ منتها آن چيزي که ما از ايشان و از مجموعه توقّع داريم، اين است که در توليد محصولات حياتي بايد خودکفايي به‌وجود بيايد؛ يعني خودکفايي را به حرف و گپ اين و آن نگاه نکنيد که آقا گندم، بيرون ارزان‌تر است، و مانند اينها. ما بايد به خودکفايي برسيم؛ در موادّ حياتي بايد به خودکفايي برسيم.

 

3-9-2- بهره گيري از مهندسان کشاورزي

  از مهندسان کشاورزي بايستي استفاده کنيم. من يک‌وقت به آقاي روحاني گفتم رفته بوديم يکي از استانها -به نظرم سفر همدان [بود]- آنجا دوستان ما که ميرفتند بررسي ميکردند، اطّلاع دادند به ما که کشاورزي‌هاي مناطق گوناگون آن استان رونق خيلي خوبي دارد؛ [وقتي‌] پرسيدند، معلوم شد که جوانهاي مهندس کشاورزي را اينها به‌کار گرفته‌اند و آن استان خوشبختانه زياد هم داشت. رفته‌اند آنجا و به اينها کمک کرده‌اند، حرف اينها را گوش کرده‌اند؛ اين کمک ميکند به اين [کار]. اين يک برنامه‌ريزي ميخواهد�� خيلي کار سختي هم نيست؛ يک فراخوان ميخواهد، يک شناسايي ميخواهد، يک برنامه‌ريزي ميخواهد، يک تقسيم‌بندي ميخواهد و اين کارها را ميتوانيد انجام بدهيد که از اينها استفاده بشود.

 

3-9-3- تقسيم آب و به‌اصطلاح استفاده‌ي بهينه‌ي از آب

  [استفاده از] فنّاوري روز؛ همين مسئله‌ي آب که حالا اشاره کردند -تقسيم آب و به‌اصطلاح استفاده‌ي بهينه‌ي از آب- خيلي مهم است. جلوگيري از واردات؛ ببينيد من باز هم تأکيد ميکنم. حالا شما ميگوييد ما جلوي واردات را گرفتيم امّا ميوه‌هايي در بازار هست که [وارداتي است‌]. آخر ايران برود از کجا ميوه بياورد که بهتر از ميوه‌ي ما باشد؟ يک وقتي زمان رياست جمهوري ما، يک نفري از يک کشور عربي -اسم نمي‌آورم- آمده بود، سوغاتي براي من يک جعبه‌ي خيلي قشنگ، خرما آورده بود. گفتم مصداق واقعي زيره به کرمان بردن اين است. ما اين‌همه خرما داريم -اين خرماي مضافتي، اين خرماهاي گوناگون جنوب کشور؛ چه در استان فارس، چه در خوزستان، چه در بلوچستان- آن‌وقت حالا براي ما خرما آورده‌اند؛ منتها در بسته‌بندي. من آن‌وقت همان هديه را بردم در دولت، گفتم اين خرما را مقايسه کنيد با خرماهاي ما! خرماهاي ما بهتر از اين هستند امّا اين بسته‌بندي چقدر قشنگ است. آن‌وقت‌ها خرماهاي ما در آن کيسه‌هاي فلان‌جور، با لگد توي حصير ميکردند، سرش را مي‌بستند و عرضه ميکردند! حالا البتّه يک خرده بهتر شده. به‌هرحال واردات ميوه، واردات بي‌رويه است.

 

3-9-4- تمرکز بر روستا

  يک مسئله‌ي اساسي‌اي که اين عمدتاً [مربوط به‌] وزارت کشاورزي است - منتها فقط کار وزارت کشاورزي نيست- تمرکز بر روستا است. يعني واقعاً اين را يکي از بخشهاي اساسي برنامه‌ريزي دولت بايد قرار داد: ما متمرکز بشويم روي روستا. حرفش را در سالهاي مختلف خيلي زده‌ايم امّا اين کار عملاً اتّفاق نيفتاده. ما بايستي صنايع تبديلي را به روستاها ببريم، به بعضي از شهرها ببريم. من در اروميه ديدم سيب روي زمين ريخته بود! گفتند اصلاً نمي‌ارزد؛ پول کارگر خيلي بيشتر از آن پولي است که ما از فروش اين سيب به‌دست‌ [مي‌آوريم‌] يا هلو، زردآلو، انگور؛ خب، آنجا صنايع تبديلي ميخواهد. خيلي از جاهاي گوناگون کشور، ما اين ميوه‌ها را داريم که در بعضي از اوقات، صرف نميکند براي صاحب باغ که اين ميوه را جمع بکند. ما اگر صنايع تبديلي داشته باشيم، خشک‌کننده داشته باشيم، بتوانيم آنجا از اينها استفاده بکنيم، اين کار را بايد بکنيم. و ظرفيتها فوق‌العاده است؛ واقعاً فوق‌العاده است. من در ايرانشهر يک گوجه فرنگي ديدم به قدر يک گرمک! يک دانه‌ي اختصاصي نبود؛ اصلاً گوجه فرنگي [همين اندازه بود]. آنجا يک باغي بود بين بمپور و ايرانشهر -وقتي که ما آنجا تبعيد بوديم، دعوت کردند ما را، گوجه فرنگي آوردند به قدر يک گرمک! پياز آوردند به‌قدر همين مشت من! من يادم است، پياز را گرفتم در دستم، گفتم من ميخواهم اين را اندازه بگيرم، بتوانم بگويم؛ به همين اندازه‌ي [مشت من‌] بود؛ انگشتهاي من خم نشد، وقتي اين پياز را در دست گرفتم. يعني به اين بزرگي! خب ما اينها را داريم. خيلي جاها در سرتاسر کشور، اين امکانات وجود دارد. اگر به صنايع روستايي اهمّيت بدهيم، اگر به روستاها اهمّيت بدهيم، اگر به اين باغدارها اهمّيت بدهيم، اينها بهترين خدمت به روستاها و به فقراي ما در روستاها و در جاهاي ديگر است.

 

3-10- اهميت بخش معدن

  بخش معدن را هم بنده اينجا يادداشت کرده‌ام، منتها ديگر وقت گذشته (خيلي هم فشار روي آقاي نعمت‌زاده نياوريم!) آنچه به من گزارش شده [اين است که‌] ما حدّاکثر پانزده درصد از ظرفيت معدني کشور را داريم استحصال ميکنيم؛ پانزده درصد! ما معدن را بايد جايگزين نفت کنيم؛ يعني واقعاً بايستي ما بتوانيم. من سالها پيش -شايد بيست سال پيش- در دولتِ آن‌وقت گفتم. ما بايد کاري بکنيم که هر وقت اراده کرديم، بتوانيم سر چاه‌هاي نفت خودمان را ببنديم؛ نه از کمبود مشتري بترسيم، نه از نداشتن بازار بترسيم، نه از نداشتن پول بهاي نفت بترسيم؛ بايد به اينجا برسيم. خب ما واقعاً بايستي به فکر بيفتيم؛ براي نفت بايد جايگزين‌ [قرار داد]. مي‌بينيد نفت چه وضعي پيدا کرده! يک اشاره‌ي قدرتها و عناصر خبيث منطقه با همديگر، موجب ميشود که نفت ناگهان از صد دلار بيايد به چهل دلار! از وقتي که از صد دلار شروع کرده تنزّل تا حالا، مگر چند ماه طول کشيده؟ خب، اين قابل اطمينان نيست؛ آدم نميتواند اين را جزو سرنوشت اقتصاد کشور و گذران زندگي يک کشور [بداند] و آن را مربوط کند به يک چنين چيزي. نفت مال ما است، [امّا] هم اختيارش دست ديگران است، هم درآمد بيشترش مال ديگران است. بيشتر از آن‌قدري که ما از صادرات نفت استفاده ميکنيم، آن دولتِ واردکننده‌ي نفت در اروپا يا در جاي ديگر دارد استفاده ميکند، که ماليات ميگيرد و فلان ميگيرد. ما نفتمان را داريم ميدهيم، پول ميگيريم؛ او نفت را ميگيرد از ما و از مردم خودش پول ميگيرد. استفاده‌ي آن دولتها بيشتر از دولت ما است از فروش نفت. اين چه معامله‌ي پُرخسراني است. خب يک جاهايي ما مجبوريم البتّه نفت را توليد کنيم، چاره‌اي نداريم امّا من واقعاً از ته دل خوشحال نميشوم آن‌وقتي که ما آمارِ افزايش صادرات و افزايش توليد را [مي‌شنويم‌]؛ هميشه به اين فکر ميکنم که ما بايد جايگزين براي اين پيدا بکنيم. بنابراين اگر بخواهيم جايگزين پيدا کنيم، يکي از بهترين جايگزين‌ها معادن است.

 

  آن‌وقت [در مورد] معادن هم بايستي از خام‌فروشي معادن بشدّت پرهيز کنيم. معادن باارزشي ما داريم. در استان کرمان يا در جنوب خراسان، سنگهاي فوق‌العاده باارزشي وجود دارد. [اينکه‌] ما اين سنگ را همين‌طور يک دفعه‌اي بِکَنيم، بفرستيم ايتاليا که آنها بعد تبديل کنند و ارزش افزوده‌اش را چند ده برابر ببرند، احياناً گاهي براي خود ما هم آنها را بفرستند و صادر کنند داخل کشور ما، آدم خيلي زورش مي‌آيد که يک‌چنين چيزي بشود. بنابراين، اين هم يک مسئله است. و به‌نظر من در قضيه‌ي معدن هم مسئله‌ي بخش خصوصي مهم است. و استانها هم آن‌طور که به من گزارش شد، استاندارها و افرادي از اين قبيل اظهار ميکنند که ميتوانند بخش خصوصي را وارد کنند در قضيه‌ي معدن و در بعضي جاهاي ديگر.

 

3-11- اهميت مساله آب

  مسئله‌ي آب را هم که من يادداشت کردم خيلي مهم است. اشاره‌ي آقاي چيت‌چيان کاملاً درست است. نشست آبهاي زيرزميني واقعاً مهم است. اين برنامه‌ريزي‌اي که حالا ميگوييد کرده‌ايد، کافي نيست -برنامه‌ريزي پنجاه درصد کار است يا کمتر- بايستي دنبال اين برنامه حرکت کنيد، راه بيفتيد. البتّه شما اهل اين کار هم هستيد الحمدلله. [علاوه بر] صرف‌جويي در آب، اصلاح آبياري، الگوي‌کشت در هر منطقه.

 

3-12- تسريع در تدوين برنامه ششم

  آخرين حرف هم راجع به برنامه‌ي ششم(۱۰) است که دارد دير ميشود. برنامه‌ي ششم را هرچه زودتر بايستي ان‌شاءالله فراهم بکنيد و همين‌طور که عرض کرديم، به‌طور کامل منطبق بر اقتصاد مقاومتي، و زودتر به مجلس بدهيد. چون به نظر من امسال بايد تصويب بشود، يعني بايد هرچه زودتر اين کار انجام بگيرد. مجلس را هم بکشيد به کار، وسط ميدان، که بيايند دوستان در مجلس و به‌طور جدّي دنبال بکنند ان‌شاءالله که بتوانيد.

 

نصرت الهي در انجام وظايف

  خدا ان‌شاءالله کمکتان کند. هُوَ الَّذي اَنزَلَ السَّکينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيزدادوا ايمانًا مَعَ ايمانِهِم؛(۱۱) آرامشي خدا به دلهاي همه‌ي شما و ما بدهد که اين آرامش و سکينه، نقطه‌ي مقابلِ به‌اصطلاح اين طوفاني شدن و زير و بالا شدنِ ذهنها و فکرها است، و اين موجب ميشود ايمان انسان هم افزايش پيدا کند: لِيزدادوا ايمانًا مَعَ ايمانِهِم؛ يعني آن آرامش [باعث افزايش ايمان ميشود]. آرامش هم از راه اعتماد به قدرت الهي است، لذا بعد ميفرمايد: وَ للهِ‌ جُنودُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَليمًا حَکيمًا.(۱۲) ان‌شاءالله که خداوند کمکتان کند؛ ما هم که خب هميشه شماها را دعا ميکنيم. و کار براي مردم، کار براي خدا، کار با اخلاص، ان‌شاءالله جزو برنامه‌هاي همه‌ي ما باشد و خداي متعال هم ان‌شاءالله برکت بدهد و قبول کند.

والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته‌

 

****

۱) قبل از شروع بيانات معظّمٌ‌له، حجّت‌الاسلام‌ والمسلمين دکتر حسن روحاني (رئيس‌جمهور) و دکتر اسحاق جهانگيري (معاون اوّل رئيس‌جمهور)، مهندس محمّدرضا نعمت‌زاده (وزير صنعت، معدن و تجارت)، مهندس حميد چيت‌چيان (وزير نيرو)، مهندس بيژن نامدار زنگنه (وزير نفت)، مهندس محمود حجّتي (وزير جهاد کشاورزي)، دکتر سيدحسن قاضي‌زاده هاشمي (وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشکي) گزارشي ارائه کردند.

۲) وزير مسکن و شهرسازي‌

 ۳) رئيس سازمان صداوسيما

 ۴) سوره‌ي فتح، آيه‌ي ۷؛ «و سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ خدا است، و خدا همواره شکست‌ناپذير سنجيده‌کار است.»

۵) وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي‌

 ۶) حقير، پست‌

 ۷) بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۹

 ۸) وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي

 ۹) لبخند معظّم‌له و خنده‌ي حضّار

 ۱۰) برنامه‌ي ششم توسعه‌ي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران‌

 ۱۱) سوره‌ي فتح، بخشي از آيه‌ي ۴؛ «اوست آن کس که در دلهاي مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايماني بر ايمان خود بيفزايند...»

۱۲) همان؛ «... و سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ خدا است و خدا همواره داناي سنجيده‌کار است.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات