محمد اسماعیلی
بدون تردید در هنگامه وقایع و حوادث تاریخی نباید انتظار داشت همه نخبگان و عامه مردم به ابعاد مختلف آن اشراف داشته و از میزان تقصیر افراد یا گروههای مختلف انسانی برآورد دقیقی داشته باشند و بعد از سپری شدن یک دوره زمانی مشخص است که افکار عمومی میتوانند به دور از بازیهای گروههای ذینفع در آن حوادث و فضاسازیهای مرسوم، قضاوت منطقی و روشن و منطبق با واقعیت از اتفاقات شکل گرفته داشته باشند.
چنین قاعدهای در مورد اکثر غائلهها و فتنهها که جزئی از وقایع تاریخی بوده هم قابل تعمیم است و به دلیل پیچیدگی اوضاع قدرت تشخیص و تمییز برای جامعه درگیر به مراتب دشوارتر از مهلکههای دیگر است. کما اینکه در غائله سال 88 هم در روزهای نخست برخی از رأی دهندگان نامزدهای شکست خورده انتخابات ابتدا به تصور «تقلب در انتخابات» و مهندسی شدن آرای خود به کف خیابانها ریخته و خواستار ابطال انتخابات شدند و در ادامه هر چه از روز برگزاری انتخابات میگذشت، جمعیت معترض به نتایج انتخابات کم شد و گروه قلیلی که عمدتاً ارتباطهای خاص با برخی مراکز نشانه دار داشتند به فعالیت و رفتارهای رادیکالی علیه حکومت دست زده و همچنان بر بطلان انتخابات - و در اصل براندازی نظام - تمرکز داشتند.
اساساً زمانی که برای عموم مردم مبرهن شد که یک دسته سیاسی با شبکه گسترده از منابع مالی، امنیتی و بینالمللی در تلاش هستند نتایج انتخابات آن سال را دستاویزی برای تحقق اهداف نهایی حزبی - که غایت آن استحاله حاکمیت بود- قرار داده، صف خود را از چنین طیفی جدا کرده و هشت ماه پس از روز برگزاری انتخابات علیه آن جریان دست به راهپیمایی زده و حماسه 9 دی را ساختند.
حال امروز پس از گذشت بیش از 60 ماه از فتنه 88، با وجود برخی از اسناد نو و متقن بهتر میتوان درباره اتفاقات آن سال قضاوت صحیحی ارائه کرد و ارزیابی دقیقی از خسارتهای طیف مدعی تقلب به کشور و جامعه داشت؛ طیفی که نزدیک به چهار سال است خود را مخالف وضع تحریمهای بینالملل علیه کشور نشان میدهد و یکی از شعارهای حزبی خود را برداشته شدن تحریمها عنوان کرده - حتی به قیمت تعطیلی صنعت هستهای کشور- و مدعی است باید افرادی که در داخل با رفتار و مواضع خود مقدمات وضع تحریمها هستند را به مجازات رساند.
نامهنگاری سران فتنه با آمریکا در سال ۸۸ برای اعمال فشار علیه ایران !
شاید قبل از غائله سال 88 چنانچه کسی مدعی میشد جریان تجدیدنظرطلب طیفی همراه و همگام با نظام سلطه است به تندروی و صدور حکم غیر واقع متهم میکردند اما آنچه امروز به نقل از مشاور سابق امنیت امریکا در رسانههای داخلی و بینالمللی منتشر شد بخش اندکی از ادله است که مجرمیت مجمع غائلهسازان را نزد افکار عمومی به خوبی میتواند اثبات کند. مایکل لدین مشاور سابق شورای امنیت ملی امریکا در یادداشتی که در نشریه فوربس به چاپ رسیده در خلال بحث مخالفت چاک شامر سناتور دموکرات امریکا با توافق هستهای کشورمان به درخواستهای تجدیدنظرطلبان در سال 88 برای اعمال تحریمها علیه ایران اشاره میکند و با اشاره به متن نامهای که از سوی سران فتنه خطاب به مقامات امریکایی ارسال شده علت مخالفت شامر با توافق هستهای را وساطت در انتقال این پیام محرمانه عنوان میکند. بهگفته مایکل لدین سناتور شامر نقش مستقیمی در نامه نگاری محرمانه بین دولت اوباما و سران آشوب علیه دولت ایران در سال 1388 و در پی انتخابات ریاست جمهوری داشته است.
این سیاستمدار امریکایی ادامه میدهد: در این زمان حساس دولت امریکا تصمیم گرفت پیامی برای گروه موسوی، (جنبش سبز)، بفرستد و سناتور شامر دوستی در وال استریت داشت که با سبزها در ارتباط بود و همان فرد بهعنوان رابط انتخاب شد.
از شامر خواسته شده بود از رهبران سبزها از طرف دولت امریکا پرسیده شود: «سبزها بدانند که این سؤالات از سوی وزیر خارجه امریکا مطرح میشود: چهکاری باید انجام دهیم؟ چهکاری نباید انجام دهیم؟» وی تشریح میکند: پاسخ این پیام در یک یادداشت 8 صفحهای در تاریخ 30 نوامبر 2009 (9 آذر 88) دریافت شد. بهنوشته لدین: «نویسندگان محتاط بودهاند و متن امضا نشده و من دلایل روشنی دارم که چند نفر در تهران روی آن کار کردهاند.»
در این نامه تصویری از ایران با عبارتهای بسیار خشنی آمده است که این کشور تحت «حکومت استبدادی»، «رژیمی خشن» و «دیکتاتوری» است که با سرکوب مردم و چپاول منابع عمومی ادامه حیات میدهد. همچنین در این نامه تأکید شده است: «حکومت قابل اصلاح نیست اما نیروهای حامی تغییر در داخل قوی هستند و بهخوبی هدایت میشوند.» لدین میافزاید: بهگفته دوست شامر در وال استریت ژورنال که من با وی صحبت کردم، یادداشت به شامر تحویل داده شد. وزارت خارجه (امریکا) میگوید هیچ اطلاعی در این زمینه ندارد و دفتر شامر هم از اظهار نظر در این باره امتناع کرد، اما نمیتوانم تصور کنم که نامه را به هیلاری کلینتون دوست و همکار سابقش نداده باشد. سبزها به دولت اوباما دقیقاً گزینههای واقعی را گفتند: یا از رژیم حمایت کنید یا از آزادی حمایت کنید و تغییر دموکراتیک در ایران را تشویق و حمایت کنید.
حمایت از تروریسم و تلاش برای ساختن بمب اتمی اتهام تجدیدنظرطلبان به ایران در نامه
این نامه دارای بخش مهم دیگری نیز است، از جمله اینکه در قسمتی از این نامه به طرف امریکایی اطلاع داده میشود که تظاهرات بزرگ بعدی برای 16 آذر روز دانشجو برنامهریزی شده است. نویسندگان نامه همچنین ایران را به حمایت از تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتمی و استیلا بر خاورمیانه متهم میکنند.
اما بازخوانی برخی دیگر از نوشتههای مایکل لدین به خوبی نشان میدهد که غرب همچنان به جماعت تجدیدنظرطلب برای ایجاد ناآرامی و فتنهای جدید امید داشته و هیچ گاه از حمایت آنها در آینده دست بر نخواهد داشت و در آوردگاههای پیش رو باید احتمال «ارتباطگیری برخی از عناصر این طیف با مقامات غربی را با اهدافی از پیش تعیین شده» داد.
شاهد مثال چنین فرضیهای را میتوان اظهارات همین مایکل لدین در تیر ماه امسال دانست. وی با انتشار یادداشتی در نشریه «ویکلی استاندارد» مینویسد: واشنگتن باید به دنبال ایجاد ناآرامی در ایران باشد.
لدین در این مقاله میگوید: «اگر میخواهید رژیم ایران کمتر به دنبال جنگ باشد، اسلحه را به سمت شقیقهاش هدف بگیرید. بهتر است که بقای رژیم را در معرض تهدید قرار دهید. نیازی به ناو هواپیمابر، هواپیما یا حتی نیروی ویژه وجود ندارد، تنها چیزی که لازم دارید اراده حمایت از ایران آزاد است.»
وی که ادعا میکند ایران اکنون در مرحلهای است که به آن «وضعیت پیش از انقلاب» گفته میشود، ادامه میدهد: «به هر حال، حمایت غرب از تغییر رژیم که از مدتها قبل معقولترین و ستودهترین سیاست در قبال ایران به شمار میرود، بار دیگر به هرکس که میخواهد گامی بلند در مسیر یک سیاست معقول بردارد، چشمک میزند.»
لدین در پایان مدعی شده است که «میلیونها ایرانی»، اکنون «در انتظار اندکی حمایت از جانب ما و بقیه جهان آزاد هستند. مایه خرسندی خواهد بود که برخی از نامزدهای ریاستجمهوری در این مورد حرف بزنند.»
مدعیان برداشتن تحریمها خود خالق تحریمها بودند!
هر چند که قبل از اعترافات اخیر مایکل لدین بارها بیان شده بود که غائله سال 88 از ماهها قبل از روز برگزاری انتخابات به واسطه ارتباطگیری با برخی از عناصر خارجی طراحی و برنامهریزی شده بود و در تمام فرایند اجرای فتنه دست سرویس جاسوسی و امنیتی غربی را میتوان به وضوح دید، آنگونه که مقامات غربی در همان اثنا از غائله آفرینان و ساختارشکنان حمایت و اصلاحطلبان را سرمایه اصلی خود در داخل ایران نامگذاری کردند اما پرسش اصلی اینجاست که چگونه جریان مدعی اصلاحطلبی تا دیروز متقاضی داخلی تحریمهای بینالمللی علیه جامعه ایرانی بوده و امروز سخن از لزوم برداشته شدن تحریمها به میان میآورد و از ضرورت مجازات کسانی میگوید که مقصر ایجاد تحریمها علیه ایران هستند؟ به راستی چگونه میتوان پذیرفت که از یک سو فریاد مردم سالاری و احقاق حقوق مردم به میان میآورد و از سوی دیگر مقدمات ظالمانهترین محدودیتهای بینالمللی علیه کشور را فراهم میکند و به صورت مکتوب از امریکاییها میخواهد حلقه فشار علیه مردم کشورش را تنگتر کند.
به هر روی تجمیع اعترافات مایکل لدین در کنار دهها سند و مدرک دیگر به خوبی نشان میدهد که جماعت تجدیدنظرطلب که از ماهها قبل در تدارک تسخیر مجلس دهم و خبرگان پنجم با تاکتیکهایی نظیر «مظلوم نمایی»، «همسویی با گفتمان انقلاب و رهبری»، «حمایت از مردم و تأکید بر برداشته شدن تحریمها»، «تهطیر پدرخواندهها» و «ائتلاف و همگرایی با دولت یازدهم» است صلاحیت حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی و احراز پستهای مدیریتی در نظام جمهوری اسلامی را نداشته بلکه باید به صورت شفاف در مقام پاسخگوی هزینهها و خسارتها برآید که طی چند سال اخیر به کشور و مردم وارد کرده است.