بين مسائل و دغدغههاي نخبگان و روشنفكران ما همسويي وجود ندارد
مجتبي اميري، عضو هيات علمي دانشگاه تهران كه رياست اين نشست را بر عهده داشت در توضيح دلايل برگزاري اين جلسه گفت شهيد بهشتي به عنوان آغازگر اين سلسله نشستها در نظر گرفته شده با هدف اينكه بتوانيم نسبت خود را به عنوان عناصر نخبه دانشگاهي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي يا اجرايي با روزگار خود و شخصيتهاي تاريخ معاصرمان مشخص كرده و ويژگيهاي مختلف ساير شخصيتهاي برجسته تاريخ معاصر را به بحث و بررسي گذاشته و در عمل نيز آنها را به كارگيريم.
وي افزود: گرچه در عنوان نشست تنها واژه مديريت ذكر شده اما ما اينجا مديريت را صرفا در پديده سازمان تعريف نكردهايم گرچه اگر با رويكردي سازماني هم به بحث بنگريم ميتوانيم بگوييم شهيد بهشتي ٣٢سازمان، نهاد و تشكل را ايجاد كرده و نهادسازي نيز در دنياي امروز موتور توسعه است. از اين جهت ما اين بحث را عام ميگيريم و انتظار داريم در نشستهاي بعدي اهالي اقتصاد آراي اقتصادي شهيد بهشتي و اگر معتقد هستيم پس از انقلاب ايشان نظام قضايي نوين ما را پايهريزي كرده اهالي حقوق، انديشههاي حقوقيشان را بررسي كنند. صرفا نيز نبايد به تقديس اين انديشهها پرداخت بلكه بايد مورد بررسي، نقد و واكاوي قرار گيرند تا مولفههاي انديشهاي كه ميتواند در دنياي امروز به كار ما بيايد شناسايي شوند.
واقعيت اين است كه جامعه نخبگي و روشنفكران امروز ما خواه در كسوت دينداري يا به تعبيري حوزويان خواه دانشگاهيان و اجراييان، چه كساني كه سياست ورزي كردهاند و چه آنها كه از سياست كناره گرفتهاند و فارغ از آن امور اجرايي خود را پيش ميبردند، در ٧٠ سال اخير تعبير برخي از آنها مثل مرحوم فرديت كه آشكارا بحث هويت را مطرح كرده است- اين است كه مساله اصلي تاريخ ما پس از مشروطه، پيدا كردن هويتمان در كشاكش فرهنگ ايراني، اسلامي وجهاني است.
اميري ادامه داد: به نظر ميآيد مساله عمومي تاريخ ما برخاسته از چند موضوع باشد كه تمام جريانهاي اجتماعي بعد از مشروطه نيز از آنها منبعث ميشوند؛ يكي استبدادگرايي جامعه است، ديگري وابستگي و تلاش براي نفي آن، سومين عامل عدالتخواهي است كه جنبشهاي چپ بيشتر در اين عرصه فعاليت كردهاند و امروز به تعبير برخي اگر ما مساله عدالت را حل نكنيم آزادي و استقلال نيز خيلي معنا و مفهوم نخواهند داشت، چهارم دينداري و مقابله با الحاد است كه جنبشهاي مذهبي را به دنبال داشته و نهايتا ترقي خواهي و پيشرفت طلبي است.
به گمان من امام خميني (ره) از شخصيتهاي تاريخ معاصري بود كه مساله را با اين محورها به خوبي تشخيص داده و توانست بين آنها همگرايي ايجاد كند و اين همافزايي منجر به انقلاب اسلامي شد. وي تاكيد كرد: امروزه نخبگان ما هر يك به فراخور عقل، فن و فرهنگ خويش براي خود مسالهاي ساخته و در راستاي آن دغدغه عمل ميكنند اما بايد ديد كساني كه در تاريخ ما منشأ اثر بودهاند چگونه توانستهاند اين حركتها را با يكديگر همسو كنند تا اتفاقي رخ دهد.
متاسفانه نخبگان ما در همسو كردن اين حركتها تا حدي موفق عمل نكردهاند. سوال اين است كه نسبت نخبههاي ما با مسائل امروز جامعه چيست؟ آيا توانستهاند در جهت اجتماعي كردن چشماندازهاي خود و سهيم كردن جامعه در آنها موفق عمل كنند؟ بايد مسائل را تشخيص داد تا بتوان براي آنها راهكار انديشيد. اميري به نقد سوسن شريعتي به تعدد موسسات آسيبشناسي و غيره پرداخت و گفت: ايشان معتقد است حركت موسسات در سطح خرد است در حالي كه در جامعهاي كه ساختارها مشكل دارند ابتدا بايد براي رفع مشكلات ساختاري كوشيد نه اينكه به اجزا پرداخت. وي سپس ادامه داد هدف از پازلي پيش رفتن اين است كه در نقطهاي اجزاي پازل به هم وصل شوند تا بتوانند حركتي ايجاد كنند.
اگر چشمانداز و دورنماي نسبت به آينده وجود نداشته باشد حركتهاي ما ميتواند حتي گاه مانع حركت اصلي يا اتفاقي كه بايد رخ دهد شود. بايد ديد مساله ما قبل از انقلاب چه بوده، پس از آن مسالهمان چيست، مساله دولتهاي مختلف چيست و بين مسائل دولتها با دغدغههاي نخبگان و روشنفكران چقدر فاصله است و راهكار آن چيست. در اين جلسات بايد در باب اين پرسشها بحث و بررسي صورت گيرد تا روشن شود مساله و چشمانداز افرادي كه آنها را تكريم ميكنيم چه بوده و ما تا چه حد وجوه شخصيتي آنها و جريانهايي را كه ايجاد كردهاند ميشناسيم.
شهيد بهشتي واقعنگر است اما واقعگرا نيست
پس از ذكر مقدمات، اول سخن به بهشتيها سپرده شد. محمدرضا بهشتي استاد دانشگاه تهران، با تاكيد بر اينكه بايد ويژگيهاي عرصه مديريتي خود و پايههايي كه اين ويژگيها بر آن استوار است را بشناسيم، گفت: اين مباحث نياز به بررسي و كار زيادي دارد كه در قالب برگزاري يك يا دو نشست نميگنجد. وي با بهرهگيري از مصداقهايي عيني و انضمامي از زندگي شهيد بهشتي به بررسي گزيدهاي از تجربيات مديريتي ايشان پرداخته و عنوان كرد: از ويژگيهاي شهيد بهشتي كه خود را در عرصه نوع مناسبات و همكاريهاي جمعي كه در حال حاضر تعبير به مديريت ميشود نشان ميدهد اهل فكر، اهل نظر، اهل ژرف نگري در فكر، اهل همه سو نگري يا همهجانبه نگري و آيندهنگري در فكر و اهل واقعنگري بودن ايشان است.
در توضيح ژرفنگري شهيد بهشتي ميتوان گفت كه ايشان به هيچ مساله يا موضوعي سطحي نگاه نميكرد. يكي از كساني كه در حال حاضر در سطح مسووليت كلان كشور حضور دارند و زماني با مرحوم بهشتي جلسات طولاني داشتند بيان ميكند كه هرگاه با شهيد بهشتي در جلسات گفتوگويي راجع به موضوعات مختلف حضور داشتيم وقتي نوبت به اظهارنظر ايشان ميرسيد -كه معمولا به عنوان آخرين نفر صحبت ميكرد- هميشه منتظر يك نظر غيرمنتظره بوديم، از اين جهت كه ذهن ايشان در اين مدت زواياي پنهان مسائل را كاوش كرده و به علتها يا بنيانهاي موضوع ميرسيد و معمولا نظر ايشان با نظر كساني كه لايه اول و پديداري قضيه را ميديدند متفاوت بود.
بهشتي با اشاره به اينكه يكي از مشكلاتي كه ما در حال حاضر و در سطح كلان به آن دچار شدهايم تكساحتي بودن است، گفت: ما معمولا از منظر ديد، تجربه و دريافت خود به موضوعات نگريسته و افق را نيز براي ظهور زواياي ديگر مساله يا موضوع بازنميگذاريم. مرحوم آيـتالله بهـشـتي بـر اساس آنـچه در زمان حيات ايشان رخ داده و آنچه در گفتهها و نوشتههايشان آمده جــزو كساني است كه ذهن همهسونـگر داشتـه و در بررسي موضوعات همه جـوانــب آن را در نظر ميگيرد. يعني اگر نكتهاي را در عـــرصـه اقتـصـادي مطرح ميكند به اخلاق، حقوق و ساحتهاي فرا اقتصادي و فرامادي انسان نيز توجه دارد و همه اين مولفهها را باهم ميبيند. اين يك نگاه كلان نگر است كه جاي آن در عرصه سياست، اقتصاد، قضا و حقوق، هنر و ساير عرصهها خالي است و يكي از مشكلات جدي ما نيز عدم حضور افرادي همهسونگر در عرصههاي مختلف است.
شهيد بهشتي هيچگاه موضوعي را در سطح كنوني آن نگاه نميكرد، پيوسته به آينده نظر داشت و اين تاثير خود را كاملا بر طرز نگاه و نحوه اجرا و مديريت ايشان ميگذاشت. ممكن است مديران پر تلاشي وجود داشته باشند اما از آنجا كه در افق نگاه آنان آينده پيدا نيست به نتيجه نميرسند. مرحوم بهشتي ميگفت همه حركتها و كوششها تلاش به معناي هدفدار آن نيست گاهي تقلا است، اما اين تقلا با حركت هدفداري كه جهت دارد و ميداند به كدام سو قرار است حركت كند تفاوت دارد. بايد اهداف را در دراز مدت در نظر گرفت چرا كه گاه حل و فصلهاي كنوني نه تنها مشكلي را حل نميكند بلكه سدي در مقابل حركتهاي جدي آينده ايجاد ميكند و اين خطرساز است.
وي با بيان تفاوت بين واقعنگري و واقعگرايي افزود: شهيد بهشتي واقعنگر است و ميكوشد تا جايي كه امكان دارد عرصه را فارغ از حب و بغضها و اشتياقها نگه دارد اما واقعگرا نيست زيرا واقعگرايي رضايت دادن به وضع موجود است و كساني كه هيچ آرماني به هيچ سمتي ندارند در نهايت رضايت به واقع ميدهند. شهيد بهشتي با رد واقعگرايي بر واقع نگري تاكيد دارد چرا كه زندگي فردي و اجتماعي هر دو نيازمند آرمان و جهت بوده و افرادي كه فارغ از آن هستند حتي در مديريت وضع موجود جامعه نيز موفق نخواهند بود. واقعگرايي شهيد بهشتي دقت در برآوردها را نيز به همراه داشت، ايشان معتقد بود از كساني كه در عرصه مديريتي جامعه فعاليت دارند انتظار ميرود دقيق بوده و كاري را بر اساس حدس و گمان پيش نبرند.
بهشتي سپس به تشريح ساير ويژگيهاي شخصيتي آيتالله بهشتي از جمله ايمان به كار خود داشتن پرداخت و افزود: ايشان در جمعبندي كتاب «محيط پيدايش اسلام» عوامل موفقيت اسلام را ذكر ميكند كه يكي از جالبترين آنها ايمان داشتن پيغمبر نسبت به كار خود است. همچنين نكاتي را راجع به خود اسلام دارد كه ميگويد وقتي اسلام در حال وارد شدن به جامعهاي است مردم احساس ميكنند گرهگشاي زندگي آنها خواهد بود و اين باعث جذب آنها به اسلام ميشود. وي افزود: اگر گرهگشايي يك نهضت نباشد به هيچ عنوان مقبوليت عام را به دست نخواهد آورد يا در حفظ آن ناتوان خواهد بود. اما ايمان مدير و راهبر اين حركت به كار خود بسيار تعيينكننده است، آن هم ايماني كه مبناي روشني داشته باشد و گرنه اگر مدير بر كار خود متصلب باشد افراد در ابتدا جذب خواهند شد اما پس از گذشت مدتي با ديدن انعطاف ناپذيري او از ايشان فاصله خواهند گرفت.
بهشتي تاكيد كرد: نظم و انضباط از ديگر ويژگيهاي مديريتي شهيد بهشتي است و يكي از دلايل فساد گسترده مالي موجود در جامعه را بيانضباطي در سطوح مختلف دانست كه مانع از به موفقيت رسيدن هر حركتي شده است و با اشاره به اينكه ما معمولا اهل تك تازي هستيم به ويژگي التزام به كار جمعي شهيد بهشتي اشاره كرد و افزود: نگرشي بايد در جامعه وجود داشته باشد كه كار جمعي در آن جاي گيرد. بايد لوازم كار جمعي را در خود ايجاد كرد وگرنه با هيچ كتاب خواندني و گوشه هيچ كتابخانه، دير يا حجرهاي نميتوان به آن دست يافت و به واقع در ميدان عمل است كه بايد فرا گرفته شود. شهيد بهشتي در طول عمر ٥٣ ساله خود ٣٢ جمع را تاسيس يا حمايت كرده يا در آن عضويت داشته است و اين براي كارنامه ٥٣ ساله بسيار درخشان است.
به خاطر دارم در اتاقهاي اين خانه جمعهاي زيادي تشكيل ميشد و بهانهاي بود براي اينكه افراد انجام كار دست جمعي را ياد بگيرند. فرزند شهيد بهشتي، اعتماد گرفتن و اعتماد دادن را به عنوان يكي ديگر از شاخصههاي مديريتي شهيد بهشتي برشمرد كه ايشان را در ايجاد فضاي اعتماد بسيار توانمند ساخته و سبب ميشد افراد در همكاري و همراهي با ايشان دغدغهاي نداشته باشند. وي ادامه داد: مرحوم ميرمصطفي عالي نسب –پدر صنعت ملي ايران- تعريف ميكرد به همراه بهزاد نبوي براي برگزاري مساله بزرگي مثل برقراري كوپن در كشور نزد آيتالله بهشتي رفته و توضيح داديم كه مجموع شرايط كشور نشان ميدهد در وضعيت جنگي حتما با مشكل مواجه خواهيم شد. پس از چهار ساعت گفتوگو و پاسخگويي به سوالات دقيق ايشان، متقاعد شده و گفتند برويد انجام دهيد.
اين به آن معنا بود كه شهيد بهشتي پاسخ ساير بخشها را خواهد داد و خيال ما نيز آسوده بود كه ايشان اين مساله را دنبال خواهد كرد و اين اعتماد را در ما به وجود ميآورد كه ميتوانيم به دنبال كار اجرايي آن برويم. بهشتي در پايان عدم مداخله پس از واگذاري مسووليت را از ديگر نكات برجسته مديريتي آيتالله بهشتي دانست و گفت: نميتوان هم به مسائل كلي پرداخت و هم در ساير جزييات نيز حضور داشت، در واقع امكان نداشت بتوان به اين شكل مديريت كرد. وي نقدپذيري را نيز به عنوان يكي از ضروريات مديريتي مطرح كرد و افزود: اين ويژگي بهطور بارزي در شهيد بهشتي وجود داشت، همچنين قدرت كشف نيروهاي همراه و مستعد و شناسايي نقاط مثبت افراد و پروراندن آنها كه انصافا ايشان در اين زمينهها هنرمند بود.
شهيد بهشتي به رابطه متقابل نظر و عمل توجه دارد
عليرضا بهشتي، عضو هيات علمي دانشكده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس، فرزند ديگر شهيد بهشتي او را بيش از هر چيز مثل بسياري ديگر از سلسله مصلحان يك اصلاحگر برميشمارد كه از دوران نوجواني دغدغه اصلاحگري داشته و از آنجا كه وضعيت موجود را مناسب نميديده به دنبال تبيين وضعيت مطلوب بوده است و مهمتر از آن راههايي كه بتوان از وضعيت موجود به وضعيت مطلوب رسيد. وي گفت: براي يافتن اين راهها كه به موضوع بحث ما نزديكتر است شهيد بهشتي در كنار حركتهاي اجتماعي خرد و كلان درمييابد كه نقطه ضعف مهم ما اين است كه كار جمعي در جامعه شكل نميگيرد و در نتيجه بسياري از حركتهاي اجتماعي با شكست رو به رو ميشود.
توجه ايشان به مساله تشكيلات، تشكل و سازماندهي نيز از همين جهت است و در اين راه از آنجا كه رابطه متقابل بين ميدان عمل و ميدان نظر را همواره مد نظر دارد طبيعي است كه علاوه بر تبيين مباني انسان شناختي آن، خود در شكل دادن تشكلها و حركتهاي جمعي سهيم بوده و ديگران را نيز به آن تشويق ميكند. بهشتي ادامه داد: اين نقطه ضعفي است كه پيش از شهيد بهشتي بوده، در زمان ايشان نيز وجود داشته و هنوز هم شاهد آن هستيم.
اما مهم اين است كه شهيد بهشتي در انجام كارهاي جمعي از آن مباني انسان شناختي غافل نميشود؛ اينكه هر كاري در عالم و حتي آفرينش هستي با رويكرد انسانمدارانه صورت گرفته و اين انسان و فرد است كه اهميت دارد و خلاقيتها،آفرينشها،آفرينشگريها و تلاشها همه در جهت تعالي انسان است. به همين دليل است كه در كار جمعي ايشان به نظم اعتقاد دارد اما نه به نظم آهنين، در مديريتها به تشكيلات اعتقاد دارد اما نه تشكيلاتي كه خردكننده افراد و اجزا باشد. به همين منظور شهيد بهشتي در مساله حزب تاكيد ميكند كه مهمترين عنصر حزب عضو ساده آن است و همهچيز بايد در خدمت او قرار بگيرد.
در واقع تشكيلات، سلسله مراتب، قوانين، مقررات و بازخواستها وجود دارد اما همه آنها براي تعالي فرد است چرا كه هدف كار جمعي براي شهيد بهشتي اين است كه بستر مناسبي براي كشف، جذب و پرورش استعدادها فراهم شود تا پس از آن آماده ايفاي نقش اجتماعي شوند. به همين دليل است كه ايشان ميگويد «حزب معبد است» و نه معبود، چرا كه اگر حزب معبود باشد بايد براي به قدرت رسيدن، همهچيز حتي اعضاي ساده حزب را قرباني كرد اما شهيد بهشتي نه در عمل و نه در نظر چنين چيزي را دنبال نميكند.
بهشتي با تاكيد بر اينكه همه تلاشها به اين منظور است كه انسان جايي براي رشد داشته باشد و بتواند ظرفيتهاي نهفته درون خود را شكوفا كند، افزود: خودشكوفايي انسان، هدف اصلي خلقت و همه كارهاي جمعي است بنابراين سازمان بايد باشد اما سازماني كه حريت، آزادگي و فرديت فرد را از بين نبرد. حزب معبد است، جايي است كه انسانها بايد بتوانند در آن رشد كنند، به همين دليل شهيد بهشتي معروف است به جذب استعدادهاي جوان و كسي كه حاضر است براي شكوفا شدن استعدادهاي جوان هزينه دهد. در حزب، جهاد سازندگي، دبيرخانه مجلس خبرگان، دبيرخانه شوراي انقلاب و حتي در جبهه و جنگ هم ميبينيم كه همين رويكرد را دارند ضمن اينكه ايشان ميدانند صرف وقوع يك حادثه بدون چارهانديشي براي تداوم و استمرار آن ارزشمند نيست بنابراين ايجاد تشكيلات به همين منظور است.
وي ادامه داد اين يك اصل در مديريت شهيد بهشتي است كه ما نه به اصالت فرد و نه به اصالت جمع بلكه به اصالت آميخته فرد و جمع اعتقاد داريم. براي اينكه هر فرد و به تعبير شهيد بهشتي هر كودك كتابي خاص خود است، قرار نيست همه افراد حتي در يك تشكل شبيه به هم بوده و مانند هم فكر كنند بلكه هر فرد بايد طبق استعدادهاي خود رشد كند و اين البته كار دشواري است. به همين دليل در كشور ما كارهاي جمعي يا به سمت نوعي خودكامگي و ديكتاتوري پيش رفته كه در تاريخ احزاب و سازمانها بهطور مكرر نمونههاي آن را ميبينيم يا اينكه باعث انشعاب و از هم پاشيدن شركتها، احزاب، سازمانها و گروههاي مختلف شده كه نتايج آن را در وضعيت كنوني نيز شاهد هستيم.
بهشتي در پايان اظهار اميدواري كرد كه اگر اين جمع بتواند مباني مديريتي شهيد بهشتي را تبيين كند ميتواند خدمتي به جامعه كرده باشد وگرنه صرف برگزاري مراسم يادبود در هر سال، خيلي براي نسل جوان مفيد نيست. بايد دستاوردهاي شهيد بهشتي ارايه شود و اگر آن مباني قابل دفاع است بر اساس همانها و با استفاده از مباحث جديدي كه در حوزههاي اجتماعي و مديريتي مطرح ميشود گامهاي بعدي برداشته شده و كارهاي جمعي تا حد امكان اشاعه داده شود.
شهيد بهشتي، ميزان و معيار دينداري را عمل ميداند
سيـد مــحمود حسيني، استاد دانشگاه شهيد بهشتي، با تاكيد بر اينكه بايد كوشيــد اين نشست و ساير جلسات به برنامههاي تشريفاتي بدل نشده و در آن بحثهاي علمي و اصولي صورت گيرد، گفت: ما يك سطح تحليل نظري و يك سطح تحليل عمل داريم.
شخصيتهايي مانند شهيد بهشتي در عمل به موفقيتهاي بسيار بالايي دست يافتند كه به صفات و سبك مديريتي آنها بازميگردد اما نكات مهمي كه از عمل اين افراد ميتوان فراگرفت اين است كه در فرهنگ و جامعه ايران موفق بودهاند اما اين طور نيست كه استثناهاي خاصي در حوزه خود بوده باشند و در سازمان و مديريت آنان دستاوردهايي خيلي خاص وجود داشته باشد اما به هر حال اين دستاوردها براي جامعه ايران ميتواند خيلي خاص و برجسته باشد.
اما اگر بخواهيم نگاه انتقادي به برخي شيوههاي مديريتي ايشان داشته باشيم اين احتمال وجود دارد كه برخي اين شيوهها را تا حدي محل سوال بدانيم. بنابراين در سطح عمل ميتوانيم از اين بزرگان نكاتي را بياموزيم اما من اين را اغراق ميدانم در مورد شخصيتهايي نظير شهيد بهشتي كه گفته شود نكات خيلي برجسته و خاصي داشتند كه در دنياي علم مديريت وجود نداشته يا ندارد؛ اول اينكه امروزه در دنياي مديريت نظريه صفات و ويژگيها خيلي مورد تاييد نيست، يعني نظريه صفات مديريت امروزه نه تاييد شده و نه خيلي مورد استقبال است.
سبك مديريت نيز امروز خيلي جايگاه برجستهاي ندارد و بيشتر درباره نظريه موقعيتي و امثال آن بحث ميشود. بنابراين از بعد دانش علمي مديريت نيز نكات برجستهاي در اين شخصيتها ديده نميشود و عمده برجستگي آنها به اين دليل است كه در بين سايرين برنامه داشتهاند و اين عامل سبب برجسته شدن آنها شده است و گرنه در صنعت، كشاورزي و عرصههاي ديگر شخصيتهايي هستند كه اين ويژگيها را با استانداردهاي بالاتري دارند.
حسيني ادامه داد : آنچه به نظر من مهم است و درباره شخصيت شهيد بهشتي ميتوان آن را مطرح كرد بعد نظري است كه ميتوان راجع به چيستي مبناي اسلامي و ايدئولوژيك بحثها و رفتارهاي آنها بحث كرد. بهطور مثال آيا اينكه شهيد بهشتي در حزب جمهوري اصالت جمع را بر اصالت فرد ترجيح ميدهد يك اصل اسلامي است يا خير، بسيار مهم است. شهيد بهشتي يك رئاليست است و اين در كتاب «شناخت» ايشان مشهود است، حال اينكه ايشان رئاليست انتقادي است يا خير بسيار مهم است كه بعد در دانش مديريت براي ما معنيدار ميشود.
شهيد بهشتي ميزان و معيار دينداري را عمل ميداند و حتي ميگويد كساني كه نماز ميخوانند و روزه ميگيرند اگر به فكر ديگران نباشند و تنها به خود بينديشند كافر هستند و درجه آنان از كفاري كه به فكر مردم هستند پايينتر است. اينكه ميزان اعتقادات نيست بلكه عمل است در مديريت بسيار مهم بوده كه شهيد بهشتي نيز به آن تكيه ميكند. شهيد بهشتي به كار كارشناسي الزام دارد، آيا اين الزام، الزام شرعي است يا مديريتي يا بهطور مثال شهيد بهشتي اعتقاد دارد كه انسان يك فطرت ثابت داشته و قوانين ثابتي بر روح او حاكم است. اين در مديريت بسيار مهم است كه آيا قوانين ثابتي بر روح انسان حاكم است يا خير.
بنابراين به نظر من ما نبايد بزرگنمايي كنيم، بعضي از علما و روحانيون هستند كه در يك فضايي عمل كردهاند و تجربه آنها نيز تجربه بسيار خوبي است اما بالاتر از تجربه آنها اين است كه آيا رفتار و گفتار شهيد بهشتي مبناي اسلامي دارد و آيا ميتوان استناد شرعي كرد كه بهطور مثال كارشناسي اصالت دارد يا اينكه اصلا نميتوان چنين بحثي را مطرح كرد. به اعتقاد من در بحثهاي مختلف مديريتي ميتوان از انديشههاي اسلامي شهيد بهشتي و امام (ره) كمك بسياري گرفت اما بر صفات و شخصيت افراد اگر چه آنها نيز مهم است نبايد خيلي تاكيد كرد. به اعتقاد من اينكه كه از بعد اسلامي و بر اساس پايههاي ديني چه مواردي را ميتوان از آنها استخراج كرد ميتواند بسيار مهم باشد.
بهشتي عملگرا و پايبند به اخلاق گفتوگويي بود
احـمد مـسجـد جامعي، عضو شوراي اسلامي شهر تهران معتقد است مهمترين ويژگي شهيد بهشتي اين است كه گفتوگويي را بين دو عالم برگزار كرد. وي ميگويد: شهيد بهشتي طلبهاي است كه در حوزه علمي شيعي باليده و از سوي ديگر دانشآموخته دانشگاه و نظام جديد دانشي در غرب است و نكته مهمي كه در انديشههاي ايشان قابل بررسي و تعقيب است اين است كه ابتدا در ذهن خود گفتوگويي را بين اين دو عالم برقرار كرده و از مجموع آنها توانسته به نظرياتي برسد و از تجربيات جديد و سنت قديم بهره بگيرد.
اتفاقا ديگراني نيز كه با اين رويكرد نگاه به گذشته داشته و وارد عالم جديد شدهاند منشا آثار و عرضهكننده اخبار و ديدگاههايي بودهاند و ويژگي آنهـاست كه توانستهاند از اين دو آبشخور استفاده كرده و در عين تعلق به حوزه سنتي ديني خود، بيان و كلامشان روزآمد بوده و در جامعه منشا آثار شدهاند. اين درمورد شهيد بهشتي نيز صدق ميكند و شايد زندگي در هامبورگ و مجالست نزديك ايشان با كساني كه حرف يا نظريهاي داشتهاند و همچنين مجموعه زندگي در فضاي ديگر برايشان مهم بوده است.
وي به يكي از دست نوشتههاي شهيد بهشتي اشاره كرده و افزود: ايشان به فرزندان و خانواده توصيه ميكند كه اگر چيزي در ايران ديديد كه آن نظم و انضباطي را كه در اينجا با آن آميخته بوديد نداشت، خيلي به فضا بدبين نشويد. اين ويژگي شهيد بهشتي تبار عميقي دارد و اينگونه نيست كه در سابقه نظام فكري ما چنين چيزي وجود نداشته باشد. جنبه عقلانيت نكته بسيار مهمي است كه در فرهنگ ما به لحاظ فرهنگ ايراني و شيعي تبلور دارد. اگر در همه آثار فقها و در آثار كلاسيك و كتب اربعه و ساير آثاري كه به عنوان منبع و مرجع مورد توجه قرار ميگيرند، دقت كنيد ميبينيد كه هرگز با اصول دين آغاز نميشوند بلكه با كتاب عهد و كتاب علم آغاز شده و به كتاب الحجه وصل ميشود و زمان مطرح كردن كتاب الحجه، عقل را به عنوان يكي از حجتها معرفي ميكنند.
اين توجه به عقلانيت همان وجه تمايز ما است، ما برخي بزرگان را داريم كه نميدانستيم به لحاظ مبناي عمل در چه حوزهاي ميگنجيدهاند و طبق رويكرد آنان نسبت به عقل، آنها را در ساحت تفكر شيعي قرار دادهايم. اگر بخواهيم به عصر شهيد بهشتي مراجعه كنيم، ميبينيم كه آيتالله بهشتي نماينده مسلمانان در هامبورگ بوده و همزمان با ايشان آيتالله بروجردي را داريم كه مرجعيت عام داشته و موسسه اسلامي هامبورگ را نيز به هدف گفتوگوي بين مذاهب بنيان گذاشته است. فهم گفتوگو در عالم مساله بسيار مهمي است و آيتالله بهشتي در حوزهاي رشد ميكند كه چنين فضاي گفتوگويي در آن وجود داشته و اين فضاي فرهنگي را به عالم جديد عرضه ميكند.
اگر قانون اساسي را يكي از دستاوردهاي شهيد بهشتي بدانيم -كه من ميدانم- تسلط ايشان به اين دو حوزه در آنجا نيز مشهود است چرا كه نميتوان قوانيني را در دنياي امروز وضع كرد اما از مباني و تجربيات جديد بيبهره بود. به ويژه درباره قانون اساسي كه در سالهايي نوشته شده كه نحلهها و گروههاي گوناگون در مجلس حضور داشته و نظرات خود را به صراحت اعلام كرده يا در رسانهها بهطور شفاف صحبت ميكردند.
شهيد بهشتي توان شراكت بخشي قواي مختلف در اين بحث و به اجماع رساندن ديدگاههاي مختلف را داشت و اين ناشي از تجربه گفتوگويي بود كه در ذهن خود پرورانده بود و بر زبان ايشان جاري ميشد. در واقع بدون يك ذهن پرورش يافته نميتوان به راهكارهاي بيروني دست يافت، كساني نيز كه منتظر هستند تا با يك حركت وسيع نرم افزاري مواجه شوند بيآنكه در درون اين اتفاق افتاده باشد بهطور قطع نميتوانند منشا آثار چنداني باشند.
مسجد جامعي، يكي ديگر از دستاوردهاي خاص شهيد بهشتي را كه كمتر به آن توجه شده مساله شورا دانست و گفت : شهيد بهشتي در كنار نگرش و مديريت ملي به نگرش و مديريت محلي نيز توجه دارد، به نحوي كه اين دو از يكديگر پشتيباني كنند و ظرفيتهاي مركزي مانع رشد خلاقيتها و ظرفيتهاي محلي نباشند. ميتوان گفت در جريان شوراهاي محلي جنبه ترويجي آيتالله طالقاني بسيار بيشتر بوده و اساس چنين بحثهايي را ايشان بنيان گذاشت اما آنچه هست و شهيد بهشتي نيز بهجد از آن حمايت ميكند اين است كه ما چگونه از ظرفيتهاي محلي و از مقتضيات زمان و مكان ميتوانيم استفاده كنيم. اين بحث مهمي در مديريت است كه آيتالله بهشتي به ظرفيت ملي توجه ميكند و آن را برآيند ظرفيتهاي محلي ميداند.
گرچه در پرسش و پاسخي كه درباره قانون اساسي ميشود ايشان ميفرمايند اين اجزايي است كه قوانين بعدي بايد به آن توجه كنند كه البته قوانين بعدي درمورد شوراها از زماني كه به مجلس وارد شده پيوسته از حوزه قدرت آنها كاسته است. به اعتقاد من بسياري از بحرانهاي جمعيتي كه امروز با آن مواجه هستيم و راهحلهاي صوري و شتابزده براي آن ارايه ميكنيم مثل مساله تغيير پايتخت، ناشي از ضعف نگرش مديريتي بين ساحت ملي و محلي است. اگر شهيد بهشتي اين روزها به عنوان كسي كه تشكل و تحزب را مطرح كرده شناخته ميشود بايد از او به عنوان كسي كه نظام فكري شورايي را ساختارمند كرده نيز ياد كرد.
وي ادامه داد : فارغ از اين مباحث نظري، جنبه ديگري نيز وجود دارد؛ زماني كه ما به تحصيل و فعاليت اشتغال داشتيم شرايط متفاوت بود و حرفها و بحثها جذابيت بيشتري داشت و ما همواره به دنبال بحثهاي جديدتر بوديم ولي گوش نسل امروز از حرف پر است و افراد زيادي را ديده كه در سخنراني حكيم هستند اما در عمل رفتاري غيرحكيمانه دارند. بنابراين يكي از جذابيتهاي دكتر بهشتي عملگرا بودن ايشان است وگرنه سخناني را كه ايشان گفتهاند شايد ديگراني نيز گفته باشند، مهم رفتار ايشان است كه انعكاسدهنده اعتقادات ايشان بود. شهيد بهشتي معتقد بود از هر راهي نميتوان به حقيقت رسيد و صرف داشتن هدفي مقدس مجاز به استفاده از هر لفظ و عملي براي رسيدن به آن نيستيد بلكه هر هدف مسير و راهي دارد.
از اين رو وقتي كسي كه بيشترين مخالفت روشي را با آيتالله بهشتي دارد از كشور فرار ميكند و همسر او را دستگير ميكنند بلافاصله دستور آزادي او را ميدهد و مسووليت هر لحظه نگهداري از يك فرد بيگناه را به اطرافيان گوشزد ميكند. به همين دليل حتي همان كسي كه تا اين حد با شهيد بهشتي مخالفت بوده بعدها در كتاب خاطرات خود وضع ايشان را متفاوت ميكند و با ويژگيهاي مثبتي از او ياد ميكند. بنابراين لازم است به شهيد بهشتي به عنوان شخصيتي عملگرا كه پايبند به اخلاق، گفتوگو، كرامت انساني و شراكت دادن افراد در تصميمگيريهاي مشترك بود توجه شود.
بايد از بعد انتقادي نيز به عملكرد شهيد بهشتي پرداخت
رحمتالله قليپور، عضو هيات علمي دانشگاه تهران، جوانترين سخنران اين نشست به مسالهاي كه ذهن او را به عنوان نسل دوم انقلاب درگير كرده اشاره كرد و گفت ما نسل دوميها به يك تناقض دچار شده ايم؛ در واقع زمان انقلاب ما بسيار كم سن و سال بوديم اما با جستوجو در تاريخ انقلاب و در آثار و سخنرانيهاي افراد متوجه ميشويم كه شهيد بهشتي و شهيد مطهري در جريان انقلاب افراد شاخصي بودهاند. يكي داراي ايدئولوژي و فكر (شهيد مطهري) و ديگري داراي قابليت اجرا (شهيد بهشتي) بوده و همين شاخص بودن است كه آنها را شهيد و سپس در طول تاريخ دوباره زنده ميكند.
با همه اين ويژگيها ميبينيم كه در سه،چهار سال اول انقلاب، اشتباهات ساختاري شكل ميگيرد و نقصهاي بسيار جدي وجود دارد كه منجر به هزينههاي سنگيني براي كشور ميشود تا جايي كه امروز نيز پس از سالها هنوز آثار آن وجود دارد. در سه، چهار سال اول انقلاب اين دو بزرگوار افراد شاخصي بوده و بسياري از ساختارها نيز در همان ايام شكل گرفته و نهادينه شده اما نواقص بسياري را در ساختارها ميبينيم كه اكنون نيز از آن دوران به ما به ارث رسيده است.
من در فصل چهارم كتاب «حكمراني خوب و الگوي مناسب دولت» به اشكالاتي كه در ساختارها و بهطور نمونه در ساختار قانون اساسي وجود دارد، اشاره كردهام و به اينكه اين نواقص چگونه هزينههايي را به كشور تحميل كردهاند. بهتر است در برگزاري چنين نشستهايي از اين دريچه نيز به موضوعات بنگريم و با نگاهي انتقادي به عملكرد اين بزرگواران كه در نوع خود بسيار ارزشمند و كم نظير بودهاند بپردازيم شايد تجربهاي براي آيندگان باشد.
تببين ابعاد مثبت مديريت شهيد بهشتي براي نسل آينده يك ضرورت است
محمـدحسين شريف زادگان، عـضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي با تاكيد بر كم نظير بودن شهيد بهشتي گفت: البته اين به اين معنا نيست كه در زمان مرحوم بهشتي در ميان روحانيون يا غير روحانيون افراد ديگري با سبقه سياسي و انقلابي وجود نداشتهاند بلكه آيتالله بهشتي در نقشي كه بر عهده داشتند فوقالعاده و بينظير بودند. مثال ديگر مرحوم دكتر شريعتي است كه اصلا جامعهشناس نبوده و رشته تخصصيشان تاريخ ادبيات است اما در برههاي كه همه بر مبارزات مسلحانه تاكيد داشتند ايشان بحث بيداري مردم را مطرح كرده و موفق شد تا جايي كه ميتوان گفت موفقترين روشنفكر زمان خود بوده است.
حال نميتوان ادعا كرد كه دكتر شريعتي جامعهشناسي نخوانده، ايشان به شكل آماتور و غير حرفهاي جامعهشناسي را مطالعه كرده و در اين زمينه به موفقيت رسيده است. شهيد بهشتي نيز در نقشي كه داشته بينظير بوده چرا كه در جريان انقلاب شخصيتهاي بسيار محترم مذهبي را داشتهايم كه اصلا به امر برنامهريزي قايل نبوده و معتقد بودند برنامهريزي خلاف مشيت الهي است. تصور من اين است كه اگر بخواهيم به شهيد بهشتي از بعد انقلابي نگاه كنيم و براي انقلاب نيز سه مرحله زمينهسازي، وقوع و پيروزي قايل شويم، ميبينيم كه ايشان در هر سه مرحله تعاملاتي داشته است.
يك نمونه از آنها كه امروز نيز به كار ما ميآيد تعاملات ايشان با مخالفان خود و مخالفان فكري انقلاب است. مهم اين است كه ما به عنوان كساني كه به گذشته نظر داريم بتوانيم از شخصيتهاي ملي خود استفاده كنيم. وي افزود ما به عنوان كساني كه نسبت به اين شخصيتها عاطفه داريم از تعريف و تمجيد نسبت به آنها خوشحال ميشويم اما اين رضايت براي نسل ما است و نه براي نسل آينده، بايد بتوانيم پيام زندگي شخصيتهاي ملي و مذهبي را در شرايط امروز توسعه دهيم.
شريف زادگان ادامه داد به اعتقاد من مشكل امروز ما تا حدي توسعه آرمانگراي ايراني ما است كه ماهيت آن را نميدانيم. از بعد فلسفي توسعه، توسعه فرهنگي كه تحليل ادراكات است، تغييرات توسعه اجتماعي كه تغيير در مناسبات اجتماعي است و توسعه سياسي كه تغيير در مناسبات قدرت است تمام اينها پيشنياز توسعه سياسي- اجتماعي مد نظر ما هستند. مساله دوم توسعه ملي ما ايرانيها است كه با خلأ زيادي مواجه شده و يكي از مهمترين آنها فساد گسترده و نهادينهاي است كه وجود دارد و در گروي نهادسازي ساختاري جامعه ايراني است. در واقع هم در عمل و هم در نظر با مشكل مواجه هستيم، بايد از شخصيتهاي بزرگ خود استفاده كرده و براي آينده فرصت يابي كنيم تا نسل آينده با مراجعه به چنين مكانها و جلساتي رسم توسعه آرمانگرايانه كشور را فرابگيرد.
آينده ما در گرو فهم معناي توسعه به معناي گسترده آن است و چنين فرصتهايي براي اين منظور بسيار مغتنم است. قرار نيست تمام مسائل كشور در اين جلسات حل شود بلكه اين بعدي از يك حركت فرهنگي- اجتماعي است كه انجام گرفته و بسيار مثبت است. اينكه از اين بزرگواران انتقاد شود نكته مثبتي است اما به اعتقاد من بهتر است بيشتر ويژگيهاي مثبت را ببينيم تا بتوانيم آنها را توسعه داده و به كار بگيريم. وي سپس به ذكر خاطرهاي از شهيد بهشتي پرداخته و گفت به خاطر دارم كه آيتالله بهشتي دو، سه ماه پيش از شهادت، چند نفر از ما را به دفتر خود در دستگاه قضايي دعوت كرده بود.
در آنجا خطاب به ما گفت ميدانم كه شما به حزب جمهوري نرفتهايد اما ارتباط ما كه نبايد قطع شود بايد بنشينيم و راجع به آينده فكر كنيم. و جالب اين است كه ايشان هميشه به آينده نظر داشتند و به ما تاكيد ميكردند كه مبادا به خاطر انقلاب و اين مباحث درس خود را رها كنيد. در مجموع برخورد ايشان در جلسات متعدد، در دستگاه قضايي و شوراي انقلاب بسيار قوي و انساني بود و از آنجا كه من با بسياري از بزرگان انقلاب سروكار داشتهام به جرات ميتوانم بگويم شهيد بهشتي در مقايسه با ديگران بينظير بود.
توجه شهيد بهشتي به ظرفيتهاي سازماني در زمان خود بينظير بوده است
فرشاد مومني، عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي در ابتدا بــه سـخـنـان سيد محمود حسيني اشاره كرد و گفت: اگر تمام مشكلات مديريتي ما در اين سطح باشد خيلي راحت و سريع قابلحل است، يعني با يك بار رجوع به آثار شهيد بهشتي ميتوان به پاسخ تمام سوالاتي كه ايشان مطرح كردند رسيد. وي افزود:كساني كه در حوزه بنيانهاي روش شناختي انديشه شهيد بهشتي كار كردهاند، ميدانند كه يكي از اركان آن مباني روششناختي، قرآن محوري است و شهيد بهشتي هميشه اين قيد را داشتهاند كه در هر بحث ابتدا پايههاي قرآني رويكردشان را مطرح كنند.
بنابراين با مرور آثار ايشان به سوالات بسيار جديتري در عرصههاي مختلف حيات جمعي ميتوان پاسخ داد. حتي وقتي از ايشان درباره حق رياستجمهوري زنان سوال ميشود با يك مبناي استدلالي قرآني پاسخ ميدهد كه چرا قايل به اين است كه اين حق قطعا به زنان تعلق ميگيرد اما چيزي كه بهتر بود توسط دوستان مديريتي مطرح شود و اميد ميرود در جلسات بعدي تاكيد بيشتري بر آن انجام گيرد بحث مديريت توسعه است.
در بحثهايي كه در مديريت توسعه صورت ميگيرد گاه در سطح خرد و درباره ويژگيهاي مديران صحبت ميشود كه البته اينكه نظريهاي به ويژگيهاي شخصي و اكتسابي به صورت مطلقانگارانه نگاه نميكند با اينكه ويژگيهاي شخصي و شخصيتي بر رفتار، توانمنديها و عملكرد افراد جايگاه و نقش دارد يا خير متفاوت است بنابراين ما بايد در سطح خرد قطعا از اين زاويه به مساله نگاه كنيم. وقتي ميگوييم نظريههايي هستند كه اصلا به اين حوزه كاري ندارند بايد توجه داشته باشيم كه بسياري از خردورزانهترين و بديهيترين دستاوردهاي تمدن بشري با آن آميخته شده و اين غيرقابل انكار است بنابراين اين حوزه بحث بسيار مهمي است.
مومني ادامه داد: اما موضوعي كه از وجه خرد مساله در عرصه مديريت مهمتر است و در ادبيات جديد توسعه محل بحث و كارهاي تجربي بسيار خارقالعادهاي شده اين است كه وجه جمعي مساله مديريت و كل بحثها معطوف ميشود به اينكه چگونه يك نظام حيات جمعي برپا كنيم كه غير قايل به شخص باشد و مناسباتي را تعريف كنيم كه در آن ضابطه حكمفرما باشد. بهطور مثال در بحثهايي كه راجع به دو انقلاب علمي و شكلگيري دانش مديريت ميشود، بيشترين نكتهاي كه مورد توجه قرار ميگيرد اين است كه ميگويند انقلاب بهره وري دقيقا زماني اتفاق افتاد كه مناسبات بشري از مناسبات معطوف به شخص محوري به مناسبات مكتوب غيرشخصي تغيير يافت.
اين مساله در تمام عرصههاي تمدن بشري موضوعيت دارد، اگر ميگوييم قانون راگرامي بداريم به اين دليل است كه مهمترين كاركرد قانون اين است كه چون از وجه شخص محوري جدا ميشود امور را پيشبينيپذير ميكند. اينكه گفته ميشود علم و برنامه راگرامي بداريم نيز به همين مساله برميگردد و مساله بنيادي تاريخي ايران نيز در مساله مديريت توسعه اين است كه ما تاكنون هرگز نتوانستهايم يك مناسبات غير قايل به شخص را به صورت نظامدار تدارك ببينيم.
وي سپس به آثار شهيد بهشتي اشاره كرد و گفت كه ايشان در آثار خود توجه بسيار حيرتانگيزي به اين مساله داشته است و آنچه اين مساله را جالبتر ميكند اين است كه عمر يك صورتبندي نظري جامع در زمينه ادبيات توسعه در اين حوزه بهطور مثال حداكثر ١٠ سال است اما شهيد بهشتي با آن اصول روش شناختي و مباني قرآن محوري اينها را به شكل خارقالعادهاي هم در وجه شخصي و هم در وجه جمعي مسلمانان مورد توجه قرار داده است.
بهطور مثال در چند اثر خود به اين سوال پاسخ ميدهند كه چرا اراده پيامبر اسلام بر اين بود كه دين او مانند بسياري از اديان ديگر به اسم پيامبر خود مطرح نشود و گروندگان به آن مانند ساير اديان بهطور مثال محمدي خطاب قرار نگيرند؟ شهيد بهشتي از اين زاويه و در وجه شخصي توضيحات بسيار قابل اعتنايي را ارايه كردهاند و در وجهي كه هويت جمعي پيدا ميكند مولفههاي بسيار زيادي مطرح ميشود.
بهطور مثال در سطح نظري ميگوييم نميتوان روند توسعه را مديريت كرد مگر اينكه يك صورتبندي مشخص از چگونگي حل معضل تعاون وجود داشته باشد. در اين زمينه يك سري دستاوردهاي نظري وجود دارد و يك سري بحثهاي بسيار قابل اعتنا از موضع اسلامي توسط شهيد بهشتي مطرح شده است. بحثهاي ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد، بهطور مثال همين كه ايشان چه در نظر و چه در عمل به بحث سازمانيابي مسلمانان تاكيد ميكند. اينجا بحث بر اين است كه در سطح فردي ماجرا روي دانش ضمني متمركز ميشود و اين به شرطي ميتواند منشا تقليد اجتماعي شود كه هويت جمعي پيدا كند و اين امر نيز تنها از طريق سازمانيابي امكانپذير است.
شما ميبينيد كه در بحثهاي جديد اين بحث كه ظرفيتهاي سازماني مهمترين مولفههاي توسعه محسوب ميشوند چقدر طرفدار دارد و جالب اين است كه شهيد بهشتي معتقد است كه اين ظرفيتهاي سازماني هم ميتوانند در ساحت اقتصاد شكل بگيرند كه اسم آن را بنگاههاي توليدي ميگذاريم و هم در ساحت سياست ميتوانند مطرح شوند كه به آن احزاب سياسي ميگوييم، در ساحت فرهنگي، اجتماعي و غيره نيز به همين شكل است و ايشان هم در بحثهاي نظري و هم در اقدامات عملي به همه اين وجوه توجه داشتند. نكته قابل توجه اين است كه چگونه در زماني كه ادبيات چنين موضوعي وجود نداشته شهيد بهشتي متوجه آن شده كه به اعتقاد من اين از بركت قرآن محوري و اصول روش شناختي ايشان بوده است.
جهان از الگوي مديريتي شهيد بهشتي استقبال خواهد كرد
حسين عــابد جـعـــــــفري، پژوهشگر حوزه جامعهشناسي، بحث خود را با توضيحي راجع به سيــر تئــوري مديريت آغاز كرد و گفت: قالب كلي تئوري مديريت از مفاهيم كاربردي درباره سازمان آغاز شده و به تدريج به سمت مباحث انساني پيش ميرود، از ثبات و جهانشمولي شروع كرده و در حال حاضر به اقتضا و شاخصهاي گوناگوني كه تئوري مديريت در پيش گرفتهگرايش پيدا كرده است. روزي تئوري علم مديريت به اخلاق توجهي نداشت اما امروز نميتوان كتابي را در عرصه مديريت باز كرد كه درباره اخلاق بحث نكرده باشد. سير تحول تئوريهاي مديريت به جايي رسيده كه امروز شما با مقالاتي مواجه ميشويد تحت عنوان «تاثير دين در تئوريهاي مديريت» يعني دين و معنويت بحثهاي روز مديريت است.
امروزه دانشمندان علوم ديگر، پس از طي كردن اين مسيرها به مطالبي رسيدهاند كه بسيار نرم است، يعني از رويكرد سخت افزاري شروع كرده و در حال رسيدن به رويكرد نرم و فوقالعاده نرم هستند. وي با بيان اينكه تحول تئوريهاي مديريت به ما اجازه ميدهد كه ما نيز در زمينه مديريت تئوري خود را ارايه كنيم، افزود: من با گفته آقاي حسيني موافق نيستم كه همهچيز در تئوريهاي مديريت گفته شده است. ما هم ميتوانيم در راستاي اين تئوريها حرف خود را به عنوان تئوري بزنيم كه اين نيز طبيعتا برخاسته از مباني نظري ما است. نكته ديگر اين است كه پرسشهايي در تئوريهاي مديريت مطرح است كه شايد ما كمتر با آنها برخورد كردهايم. در حال حاضر در تئوري مديريت اين محل بحث نيست كه آيا دين بر تحقيقات و تئوريهاي مديريت تاثير دارد يا خير، مساله اين است كه چگونه تاثير دارد.
بنابراين فضاي اينكه ما نيز در پردازش مدلهاي مديريتي از بزرگان و مباني ديني و فرهنگي خود بهره بگيريم امري كاملا بديهي و خواسته دنيا است و ربطي هم به شيعي و غير شيعي ندارد زيرا در عرصه جهاني هر كسي چنين تئوري از ديدگاه ديني خود عرضه ميكند مانند ورق زر از آن استقبال ميشود. اين محدوديتي است كه ما براي خود ايجاد كردهايم وگرنه اغلب اديان درباره مباني مديريت از ديدگاه دين خود بحث ميكنند و مقالات آنها نيز در بهترين مجلات دنيا به چاپ ميرسد، بنابراين رويكرد ديني يك رويكرد قطعي علمي است كه امروز دنيا طالب آن است. عابد جعفري ادامه داد: نكته ديگر در بحث تئوريها اين است كه امروزه تئوريهاي مديريت از يك محدوديت و تنگنا برخوردار هستند كه كساني بايد بتوانند آن را بشكنند و حرف تازهاي عرضه كنند.
شهيد بهشتي جزو كساني است كه در زمان خود در عرصه مديريت حرف تازهاي ميزند. ايشان هم در حوزه نظر و هم در حوزه عمل حرفهاي جدي دارد و اين اشكال كار ما است كه قدرت پردازش مدل از انديشه و سيره اين بزرگواران را نداريم. وي افزود بنا بر گفته جامعهشناسان ما پنج ساحت نهادي در جامعه داريم كه سازمانها ذيل آنها شكل گرفته اند؛ مثل ساحت خانواده، تعليم و تربيت، سياست، اقتصاد و دين. در تمام اين حوزهها شكل بعد از انقلاب صنعتي آنها سازمان يافته شده كه اين شكل سازمان يافته موضوع علم مديريت است.
اگر ما چنين چارچوب مدلواري را در نظر بگيريم اين سوال مطرح ميشود كه شهيد بهشتي در حوزه نهاد خانواده چه نوع مديريتي داشته است؟ قطعا نوع مديريت ايشان در حوزه نهاد سياست، تعليم و تربيت و اقتصاد به شكل ديگري بوده چرا كه هر حوزه اقتضائات خاص خود را دارد و البته كانون همه آنها نهاد دين بوده است زيرا كار نهاد دين ارزش آفريني براي ساير نهادها است و اين در همه دنيا نيز به همين صورت است. كاپيتاليسم و كمونيسم هم همين گونه ميانديشند يعني مبناي ايدئولوژيكشان به آنها ميگويد كه چگونه سياست ورزي كنند.
در واقع تمام ساحتهايي كه در اطراف دين قرار گرفتهاند براي تامين نيازهاي اساسي انسان، در دنياي امروز و پس از انقلاب صنعتي به سازمان نيازمند هستند. شكل فردي ديگر پاسخگو نيست، شكل فردي به سازماني بدل شده اما بايد توجه داشت كه اينجا تنوع مديريتها را داريم و اين محدوديت مديريت است در حالي كه افرادي مثل شهيد بهشتي با يك مبناي واحد تنوع مديريت داشتهاند و اين ميتواند به عنوان يك مدل و الگو در نظر گرفته و عرضه شود و من يقين دارم كه نشريات مديريتي برتر جهان تشنه اين نوع مطالعات و مـقـالات هستنـد.