محمد عبداللهی: از نگاه دولت روحانی، مجلس نهم طی 2 سال گذشته در موضوعات مختلفی از قبیل: رأیاعتماد به اعضای کابینه، مذاکرات هستهای و ارزیابی عملکرد وزارتخانههایی چون علوم، ارشاد و... در برابر دولت قرار داشته و کنشهای حامیان اندک دولت در مجلس، با شکست همراه بوده است. بنابر این پیشفرض، دولت- همچون همه دولتها- به دنبال ترکیبی در مجلس است که بتواند با سیاستهای کابینه هماهنگی بیشتری داشته باشد و در دوره دوم ریاستجمهوری، شاهد مجلسی یکدستتر باشد و بدین منظور، بهرغم محدودیتها و ممنوعیتهای قانونی، به شکلی پرحجم و سازمانیافته، به دنبال تصاحب اکثریت مجلس آتی است. برنامهها و چالشهای دولت برای این انتخابات، موضوع یادداشت حاضر را تشکیل میدهد.
1- راهبردها و برنامههای دولت برای انتخابات مجلس دهم
در 2 سال اول دولت یازدهم، بیشتر فعالیتها و اقدامات دولت روی مذاکرات هستهای با قدرتهای جهانی متمرکز بود تا با به نتیجه رساندن آن، میوه درخت توافق را در فصل انتخابات بچیند. حال با پشتوانهای که دولتیها از توافق هستهای بهدست آوردهاند، تلاش میکنند نسخهای جدید برای ترکیب مجلس دهم بنویسند.
1-1- برساختن و ترویج گفتمان اعتدالگرایی بهعنوان گفتمان متمایزکننده دولت از بدو پیروزی روحانی در خرداد 92 تاکنون:
اعتدالگرایی بهعنوان گفتمانی نو در سطح قوهمجریه و مدیران دولتی، مطرح شده است.
صاحبنظران بسیاری معتقدند روحانی در دوران انتخابات، واجد گفتمانی منسجم و دارای مولفههای متمایزی از دیگر جریانهای سیاسی فعال کشور بویژه در نسبت با اصلاحطلبان نبود. اعتدال، تنها یک ایده بود، نه یک گفتمان و نه شاید حتی استراتژی و راهبرد و این بعد از خرداد 92 بود که رسانههای دولتی سعی کردند اعتدال را به یک گفتمان برخاسته اجتماعی تبدیل کنند. برداشت عمومی مردم از «ایده اعتدالی» نیز متأثر از فضای محسوسی بود که به دلایل مختلف شکل گرفته بود. و لذا با توجه به اینکه ترکیب آرای انتخابات در چند روز آخر با یک کنش عاطفی و ترفند سیاسی، به صورت ناگهانی به نفع آقای روحانی تغییر کرد، نمیتوان به صراحت، میزان معتنابهی از انگیزه و اقبال مردم نسبت به ایشان را به مفهوم اعتدال نسبت داد. در حقیقت، میتوان گفت رأی به ایده اعتدال جنبه سلبی داشت و «نه» گفتن به سایر ایدهها و گفتمانها و استراتژیها بود. او تنها با نفی مدیریت 8 ساله، به تمجید از مدیریت 16 ساله (دوران سازندگی و اصلاحات) پرداخت و در واقع محصول برگشت به گذشته بود. درست همچون پیروزی خاتمی در خرداد 76. خاتمی نه با یک گفتمان منسجم و مشخص که به شکل سلبی و با «نه» به دولت موجود پیروز شد، و سپس تیم وی، شروع به گفتمانسازی از پیروزی او تحت عنوان گفتمان اصلاحات کرد تا اینکه در عرض چند سال توانست پایگاه اجتماعی ویژهای را از آن خود کند.
درصد بالایی از تبیینهای فشرده درباره اعتدال در ماههای بعد از انتخابات هم مؤید وجود همان ابهامات در فهم کلی این واژه بود که احساس نیاز به بحث درباره اعتدالگرایی را ایجاد میکرد. با این حال، اعتدال هنوز به گفتمانی مشخص تبدیل نشده است. گفتمان، مجموعهای از معانی و مفاهیم در مواجهه با محیط اجتماعی است که با نشانههایی ظاهر میشود و روحانی هنوز هیچ نشانه متمایزکنندهای به مثابه گفتمان اعتدال به جامعه ارائه نداده است. اما اکنون، با پایان مذاکرات، اعتماد به نفس دولت بنفش بالا رفته و به نظر میرسد آنها به عنوان اولین گام برای چیدن میوه درخت توافق، علاوه بر اینکه مسیر سومی را برای فتح بهارستان در نظر گرفتهاند هر چه بیشتر و ملموستر به تبیین تمایزات گفتمانی خود با دیگر جریانهای سیاسی کشور مشغولند؛ گفتمانی با برند اعتدالگرایی، که روزبهروز در حال پررنگ شدن است و نه از اصلاحطلبی میگذرد و نه از اصولگرایی.
دولت اعتدال، در وهله اول، مایل است دال مرکزی گفتمان اعتدال را «مقابله با افراط» ترسیم کند و خود را نتیجه گریز جامعه از قطبیگرایی افراطی چه در اصولگرایی و چه در اصلاحطلبی بنمایاند (نک: دلایل پیروزی جریان اعتدال به روایت ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور در خبرگزاری ایلنا)
اعتدالگرایان دال گفتمانی خود را «اعتدال» و «عقلانیت» میدانند و تلاش میکنند آن را به عنوان وجه تمایز خود از اصلاحطلبی و اصولگرایی- هر دو- ترسیم کنند. به زعم آنها، هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان، دارای وجوهی از افراط (در مقابل اعتدال) هستند که وجه ایجابی آن در گفتمان اعتدال، همان عقلانیت خوانده میشود. دولت اعتدال مایل است با ترویج دوقطبی «اعتدال- افراط» خود را در میانه افراطگرایی (افراط اصلاحاتی و اصولگرایی) ترسیم کند. توازن میان آرمان و واقعیت، تعریفی است که اعتدالگرایان از میانهروی ارائه میکنند و میانه ایستادن بین 2 سویه افراط، اولین شاخصه گفتمانی اعتدال است که توسط چهرههای مختلف آن، ترویج میشود. اگرچه از لحاظ تئوریک، اعتدال بیش از آنکه به منزله «دگر افراط» به چشم بیاید، عدالت فردی و مفهوم راولزی عدالت (یعنی انصاف در گفتمان آزادی) را به ذهن متبادر میکند. چنانکه برخی معتقدند بنمایه اعتدالگرایی را باید «عدالت فردی» دانست که عدالت (عدل اجتماعی/ قسط) مهمترین «دگر» آن محسوب میشود (گفتمانی که احمدینژاد در دوره اول، پرچمدار آن بود). و لذا عقلانیت حاکم بر اعتدالگرایی، عقلانیت لیبرالی اعتدالی و اعتدال مدنظر آن اعتدال فردی و عدالت راولزی (انصاف) است و نه اعتدال اسلامی که هم عدالت فردی (تقوا) و هم عدالت اجتماعی (قسط) را مدنظر دارد. (نک: دیدگاههای ابراهیم فیاض)
بر همین اساس، مبنای پیدایش و پیروزی جریان اعتدال، اولین نقطه افتراق گفتمانی اعتدالگرایی و اصلاحطلبی است؛ چرا که اصلاحطلبان معتقدند پیروزی روحانی، نتیجه و همچنین تداوم اصلاحات است و اعتدالگرایان- برعکس- معتقدند ظهور اعتدال و پیروزی روحانی، به دلیل رویگردانی مردم از اصلاحطلبان به عنوان یک ضلع افراط (و البته اصولگرایان) بوده است. آنها پیروزی روحانی را به مثابه گریز ملی از افراطهای 2 جناح و نیاز مردم به میانهروی تلقی میکنند. از همین رو، اقدام به این گفتمانسازی با سردی و دهنکجی اصلاحطلبان مواجه شده است. آنها تاکنون به انحای مختلف به نقد و نفی گفتمانسازی دولت دست زدهاند. جریان اصلاحات با توجه به تلاش دولت برای تعریف خود به عنوان جریان سوم در کشور، تاکید دارد اعتدال نهتنها یک گفتمان نیست بلکه یک روش و مرام است آن هم برای پیگیری سیاستهای اصلاحطلبانه. همچنین این جریان به صراحت به بدنه سیاسی خود اعلام کرده است نباید اعتدال را یک جریان سوم در کشور قلمداد کرد چرا که همه جریانهای دیگر تابعی از تنها 2 جریان اصیل یعنی راست و چپ یا همان اصولگرا و اصلاحطلب هستند. حال آنکه، منسوبان دولت تاکنون تلاش کردهاند به ایجاد و ترویج گفتمان و هویتی مجزا برای خود بپردازند. یا اینکه مدعی شدهاند اگر گفتمان اعتدال بخواهد رهبری داشته باشد، رهبر آن، هاشمی خواهد بود و نه روحانی. (مصاحبه علی شکوریراد با روزنامه آرمان امروز، با عنوان «برخی وزرا باری بر روی دوش دولت شدهاند»/ 14 مرداد 1394)
2-1- برنامه اصلی دولت برای انتخابات مجلس: راهبرد مسیر سوم؛ ائتلاف با اصولگرایان و اصلاحطلبان میانهرو
بر مبنای همین تعریف گفتمانی، چهرههای تئوریپرداز بنفش تلاش میکنند راه خود را در انتخابات آتی از اصلاحطلبان و اصولگرایان جدا کنند. راهحل دولت در عرصه عملیاتی برای نهادینه کردن گفتمان اعتدال، راهکار «ائتلاف با میانهروها»ی (میانهرو با تعریف خودشان) 2 جریان اصلی سیاسی کشور است؛ ائتلاف با اصولگرایان بینابینی (از جمله طرفداران لاریجانی یا ناطق نوری) و اصلاحطلبان «در نظام» (از جمله تشکیلات ندا). از نگاه دولت، اصولگرایان میانهرو کسانی هستند که مایل به ائتلاف با دولت هستند و سایر اصولگرایان اعم از حامیان جبهه پایداری، جبهه تازهتاسیس یکتا، حامیان احمدینژاد، ایثارگران و... همگی ذیل عنوان اصولگرایان افراطی و تندرو قرار میگیرند. در این میان اعتقاد دیگر اصلاحطلبان آن است که «قالیباف» به دلیل به یدک کشیدن کارنامه اجرایی مثبت در نقش «دگر دولت» جایگاهی برجسته را داراست و حساب او تا حدی از دیگر اصولگرایان جدا تفسیر میشود.
براساس چنین تحلیلی دولت تصور میکند در صورت ائتلاف با نزدیکان فکری خود در 2 جناح اصلی، خواهد توانست رقیب پرقدرتی برای سایر اصولگرایان باشد. حزب اعتدال و توسعه به دبیرکلی «محمدباقر نوبخت» سخنگوی دولت و معاون رئیسجمهور، در رقابتی زیر پوستی با حزب کارگزاران سازندگی تلاش میکند نقش محوری را در این بازی برعهده بگیرد. اگرچه در این میان یکی از اهداف دولت، مدیریت «اصولگرایان تضعیفشده» است اما هدف بزرگتر اعتدالیون تلاش برای شکلدهی آرایش سیاسی جدید در کشور است. براساس این آرایش سیاسی جدید، اعتدال در میانه ایستاده و راست و چپ آن را نیز اصولگرایان و اصلاحطلبان شکل خواهند داد تا به تعبیر اعتدالیون، آنان موفق به جذب رأی از طرفین شوند. تلاشها برای تحقق این الگوی انتخاباتی، البته باز هم با دلخوری اصلاحطلبان مواجه شده است. هدف اصلی دولت، تصاحب «اکثریت مجلس» به هر نحوی است و هدف اصلاحطلبان، بقا و عرض اندام سیاسی حتی با چسبیدن به دولت. از این رو آنها دلواپس الگوی ائتلاف دولت با اصولگرایان معتدل (بینابینی) هستند و آن را الگویی موفق نمیدانند و همچنان بر الگوی همراهی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان پافشاری میورزند. (نک: سرمقاله روزنامه ابتکار: با عنوان «عاقبت یک جدایی»/ 14 مرداد 1394)
حال آنکه مغزهای متفکر دولت بنفش اصرار دارند هویت، مسیر و آرایشی مجزا و متمایز برای خود تعریف کنند، راه بیندازند و جا بیندازند. اصلاحطلبان به دلیل موضع ضعف خود راهکار برونرفت از معضل فعلی را همچنان استمرار الگوی انتخابات 92 میدانند، حال آنکه دولت درصدد است میوه دستاوردهای خویش را خود بچیند. به همین خاطر در هفتههای اخیر نگرانی اصلاحطلبان برای عدم همراهی طیف حامی دولت در انتخابات مجلس با آنان افزایش یافته است. اگرچه برخی چهرههای واقعگراتر اصلاحات، به صورت تلویحی اذعان کردهاند دولت با اصلاحطلبان متحد نخواهد شد و در نهایت، آرایش سیاسی انتخابات را به شکل 3 ضلعی تغییر خواهد داد (موسویلاری میگوید: «فکرمیکنم [انتخابات مجلس] سهقطبی شود. یک جریان تندروی اصولگرا، قطب بعدی اصلاحطلبها و قطب سوم جریان اصولگرایی معتدل»). با این حال، روشن است مقصد اعتدال و اصلاحات یکی است و دولت در موضع ضعف، قطعا ائتلاف با میانهروهای هر دو جناح را گستردهتر خواهد کرد و با طیفهای بیشتری از اصلاحطلبان متحد و همراه خواهد شد. سران اصلاحطلب با درک خطرات تمایز، همه تلاش خود را برای اتحاد دولت با همه اصلاحطلبان و ارائه لیستی واحد از اعتدالگرایان و اصلاحطلبان در انتخابات آتی، به کار بسته و خواهند بست.
3-1- برنامه دولت برای تعامل با اصلاحطلبان
پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات دوره یازدهم ریاستجمهوری، اصلاحطلبان کوشیدند وی را پیروز سیاستها یا رفتار انتخاباتی خود تعریف و تفسیر کرده و به صراحت اعلام کنند وی مستاجر اصلاحطلبان است. به این ترتیب جریان اصلاحات تصور میکند علتهای کافی برای باجخواهی از روحانی در اختیار دارد. متقابلا روحانی عقیده دارد اصلاحطلبان وامدار او هستند نه برعکس. وزارت کشور مهمترین نقطه افتراق جریان «فتنه – اصلاحات» با دولت یازدهم است. اصلاحطلبان در تلاش برای نفوذ به بدنه فرمانداریها، احیای احزاب منحله و اخذ مجوزهای ویژه سیاسی هستند. در هفتههای اخیر، تغییر برخی استانداران و فرمانداران تا حدودی اصلاحطلبان را خرسند کرده است. این تنازع البته - چنانکه گفته شد- در حیطه تئوریک و گفتمانی نیز ساری و جاری است. بیتردید در صورت عملی شدن برنامههای دولت برای مجلس آینده، توان اصلی اعتدال با تسخیر 2 قوه مضاعف شده و اصلاحطلبان یا به عنوان تابع عمل خواهند کرد یا زاویهای از سر استیصال از دولت پیدا خواهند نمود. از جانب دیگر عدم توفیق دولت در انتخابات مجلس فضا را برای پررنگتر شدن نقش سلطهگرانه اصلاحطلبان نسبت به اعتدال فراهمتر خواهد کرد.
4-1- برنامه دولت برای تعامل با اصولگرایان
جریانهای اعتدال و اصلاحات هر یک به فراخور دیدگاه خود به دنبال تضعیف و مدیریت جریان اصولگرایی هستند. جریان اصلاحات به دلیل اینکه گفتمان اصولگرایی در تضاد با ماهیت استحالهشده، سازشکارانه و براندازانه بخش مهمی از اصلاحطلبان است سعی در مقابله با این گفتمان با حذف آن از عرصه سیاسی- اجرایی کشور آن هم از طریق دولت اعتدال دارد. اعتدالیون نیز برای شکستن یکپارچگی در درون اصولگرایان دوگانهسازیهایی همچون راست سنتی- راست افراطی را کلید زده و در تلاش برای حذف مخالفان خود با برچسب افراطگرایان توسط بخش راست سنتی هستند. همچنین دوقطبیسازی با احمدینژاد و احیای نسبی او به این فضا کمک میکند که اصولگرایان غایب صحنه باشند. احمدینژاد هم تودهگراست و هم مدعی عدالتخواهی و این 2 موضوع در نگرش و رفتار روحانی که مخرج مشترک سازندگی و اصلاحات بوده و نخبهگراست، ضعیف است و لذا با اراده و تمایل اصلاحطلبان و با سازماندهی رسانهای آنها احمدینژاد به عنوان «دگر» این وضعیت برجسته میشود. این موضوع فضای سیاسی را برای اصولگرایان پیچیدهتر و دشوارتر میکند و سبب میشود جریان اصولگرا با دوپینگ سیاسی و ائتلاف و... راه به جایی نبرد.
2- مهمترین چالشهای پیش روی دولت برای تسخیر مجلس دهم
1-2- محقق نشدن وعدههای اصلی دولت بویژه در حوزه اقتصادی
توافق هستهای و لغو تحریمها مهمترین برگ برندهای است که دولت روحانی برای تسخیر مجلس دهم روی آن حساب کرده است. هر چند پایان مذاکرات هستهای و تاکید و پررنگ کردن دستاوردهای آن از سوی جریان حامی دولت و اصلاحطلبان، به عنوان برگ برنده در انتخابات مجلس دهم ارزیابی میشود اما همین موضوع میتواند به عنوان جریان برهمزننده معادلات نیز اثر کند. تا انتخابات مجلس دهم، 7 ماه باقی مانده است و با توجه به شانتاژ خبری رسانههای دولتی و اصلاحطلب برای آماده کردن افکار عمومی برای توافق هستهای، بالطبع، افزایش مطالبات عمومی برای گشایش در معیشت و اقتصاد شکل گرفته است. با این حال، رسانههای دولتی با پایان مذاکرات، در جهت معکوس سعی کردهاند از حجم مطالبات اقتصادی کاسته و تاثیر رفع تحریمها را بر معیشت مردم کم جلوه دهند. همچنین پس از توافق به جای مطالبه دغدغههای واقعی مردم یعنی بهبود واقعی وضع معیشت (رونق تولید، کاهش تورم، رفع بیکاری و...) به ذائقهسازی برای مطالبات حاشیهای همچون رفع حصر سران فتنه و آزادی زندانیان سیاسی، و مطالبات ساختارشکنانه سیاسی و فرهنگی دست زدهاند. در واقع، ترس از برآورده نشدن وعدههای دولت در اقتصاد، باعث این رویکرد جدید رسانهای شده که همین نقطه ائتلافهای مدنظر آنان در انتخابات را آسیبپذیر خواهد کرد و شکاف بین دولت و تودههای مردم را هر چه گستردهتر و عمیقتر میکند.
2-2- فقدان پایگاه اجتماعی مشخص و ثابت برای دولت: دستوپا کردن پایگاه اجتماعی خاص گفتمان اعتدالگرا با تحرکات رسانهای
پایگاه اجتماعی گفتمان اعتدال، نامعلوم است. درست برخلاف گفتمان عدالت یا اصلاحات که پایگاههای رأی نسبتا ثابت و مشخصی دارند، چرا که گفتمان اعتدال، حاصل ذهنیت غلبهیافته مردم نیست و تاکنون نتوانسته است این گفتمان را عمومی کند. دولت بنفش، فاقد عقبه سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک و نیز عاطفی مختص به خود است و همین موضوع، کار آن را در هماوردیهای سیاسی سختتر میکند. طبقه متوسط شهری تعلق خاطری به روحانی ندارد و به سمت هر کس که منافع آنها را تامین کند میچرخد. بخش سیاسی و ایدئولوژیک این طبقه نیز متعلق به گفتمان اصلاحات است. بخش روستایی نیز در خلأ حامی جدی (مثلا نماینده گفتمان احمدینژادی) و براساس موج سیاسی روحانی در روزهای آخر به سمت او چرخیده و ثبات ندارد. از این رو میتوان این نظر را پذیرفت که دولت یازدهم ضعیفترین دولت پس از انقلاب به لحاظ اجتماعی است (اگرچه به لحاظ کارایی نیز در طول 2 سال اخیر، امتیاز ضعیفی را داراست). برخی صاحبنظران معتقدند نمونه بارز ضعف اجتماعی دولت در موضوع انصراف از یارانهها نمایان شد که با وجود حمایت رسانه ملی و تبلیغات شدید دولت، مردم با «نه» 97 درصدی خود واکنش سردی به درخواستهای دولت نشان دادند.
علاوه بر اینها چسبندگی آرای دولت نیز زیاد نیست، به این دلیل که این آرا گفتمانی نیست و از مسیر سیاستورزی پدید آمده است؛ به نحوی که از بدو پیروزی روحانی تاکنون، اصلاحطلبان همواره مدعی بودهاند دولت تدبیر و امید و بویژه شخص آقای روحانی را فاقد رأی و پایگاه اجتماعی میدانند و آرای دولت را ماحصل پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان و به طور خاص، انصراف کاندیدای اصلاحطلب معرفی میکنند. بنابر موارد پیشگفته، روحانی برای تثبیت آرای شکننده خود نیاز دارد:
اولا، موانع را برجسته نشان دهد. ثانیا، وضع خرابیهای گذشته را برجستهتر نشان دهد به گونهای که در ذهنیت اجتماعی نسبت به وضعیت قبل، ارجح باشد و ثالثا توقعات مردم را نسبت به خود تعدیل کند. بر این اساس، دولت برای تامین شارژ اجتماعی خود نیاز به محرکها و شوکهای بیرونی دارد و از این رو، یک استراتژی تبلیغی چندوجهی تدارک دیده است تا عملکردش برای افکار عمومی با آیتمهایی تحمیلی و غیراختیاری نسبت به دولت مورد قضاوت قرار گیرد. ضلع اول این استراتژی رسانهای، ایجاد دوقطبیهای کاذب است. دولت تلاش میکند ضعف اجتماعی و کارکردی خود را پشت دوقطبیسازیها پنهان کند و به جای اقدام برای تحقق وعدهها و مطالبات، اینگونه بر ضعفهای خود فائق آید. ضلع دوم تحرکات رسانهای دولت، معطوف به گذشته است و اساس آن بر این ایده است که عملکرد گذشته، آنقدر ناکارآمد بوده که امکان پیشرفت را کاهش داده است. نقدهای بیپروا و سیاهنماییهای شدید علیه اقدامات دولت احمدینژاد، براساس همین استراتژی صورت میپذیرد. دولت از سوی دیگر تلاش میکند با سرمایهگذاری بر مطالبات اقشار مختلف از جمله طبقه اشراف و نیز متوسط شهری، آنها را با خود همراه کند. پایگاه رأیی که البته بخشی از آن متعلق به ایدههای اصلاحطلبانه است ولی با این حال، دولت بنفش همچون انتخابات، خود را پرچمدار تحقق علایق آنها معرفی میکند؛ موضوعاتی همچون برچیدن گشت ارشاد، ورود زنان به ورزشگاه و... .
3-2- تناقض حرف و عمل در بین دولتیها: قانونگرایی یا گروهگرایی؟
حضور چهرههای شاخص دولتی در احزاب گوناگون از جمله تناقضهای رفتاری دولت در عمل به شعارها و وعدههای زیبای انتخاباتی است.
حضور اعضای کابینه یازدهم در برخی احزاب از جهانگیری گرفته تا نوبخت باعث شده است مردم، دولت را به دنبال بازیهای سیاسی و حزبی و نه تحقق آمال و علایق اجتماعی ببینند.
علاوه بر آن، شتابزدگی انتخاباتی مقامات دولتی نیز واکنشهای سرد افکار عمومی را به دنبال دارد. در حالی که چندین ماه تا انتخابات زمان مانده است، برخی شخصیتها و چهرههای دولتی برای ورود زودهنگام در انتخابات از ماهها پیش خود را آماده کردهاند که حتی علاوه بر اعضای دولت، به پیام رئیس دولت به مناسبت آغاز سال نو نیز کشیده شد.
نتیجهگیری
چهرههای تئوریپرداز بنفش تلاش میکنند با تغییر آرایش سیاسی کشور، راه سومی جدای از 2 جریان اصلی کشور یعنی اصلاحطلبان و اصولگرایان در صحنه سیاسی کشور بهوجود آورند. گفتمانسازی به مثابه راهکار تئوریک و «ائتلاف با میانهروها»ی 2 جریان اصلی سیاسی کشور، راهحل دولت در عرصه عملیاتی برای هر چه خالصتر کردن فضای کشور برای پیشبرد اهداف سیاسی آن است. دولت تصور میکند در صورت ائتلاف با نزدیکان فکری خود در 2 جناح اصلی، خواهد توانست رقیب پرقدرتی برای سایر اصولگرایان باشد و در صورت لزوم، اصلاحطلبان را نیز با خود همراه کند. اصلاحطلبان اما به دلیل موضع ضعف خود، همچنان راهکار برونرفت از معضل فعلی را استمرار الگوی انتخابات 92 یعنی همراهی روحانی با خودشان میدانند. سران اصلاحطلب با درک خطرات تمایز، همه تلاش خود را برای اتحاد دولت با همه اصلاحطلبان و ارائه لیستی واحد از اعتدالگرایان و اصلاحطلبان در انتخابات آتی، به کار بسته و خواهند بست. در این میان هردو جریان اصلاحطلب – اعتدالگرا به فراخور دیدگاه خود به دنبال تضعیف و مدیریت جریان اصولگرایی است. با این حال، روشن است مقصد اعتدال و اصلاحات یکی است و دولت در موضع ضعف، قطعا ائتلاف با میانهروهای هر دو جناح را گستردهتر خواهد کرد و با طیفهای بیشتری از اصلاحطلبان متحد و همراه خواهد شد.