تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۸  ، 
کد خبر : ۲۷۸۹۶۴
گفتگوی تفصیلی آفتاب یزد با ابراهیم اصغرزاده:

دولت نباید در انتخابات به سمت راست غش کند

سیدعلیرضا کریمی ـ امید کاجیان ـ مقدمه: دکتر ابراهیم اصغرزاده به همان اندازه که خوش‌زبان است خوشفکر نیز می‌باشد. وقتی در مقابل او برای گفتگو می‌نشینی بیش از هر چیز کلام نافذ او تحت تاثیرات قرار می‌دهد. بی‌شک بسیاری از مردم مناظره او با حسین شریعتمداری را که پیش از برگزاری انتخابات 92 برگزار شد فراموش نمی‌کنند؛ مناظره‌ای که دو طرف پیش‌بینی‌هایی را در مورد انتخابات مطرح کردند و گذشت زمان نشان داد کدامیک درست می‌گویند و مهمتر اینکه کدامیک نزدیکتر به مردم حرف می‌زنند. به هر حال اگرچه دکتر اصغرزاده می‌گوید اهل پیش‌بینی نیست اما او در مقابل حسین شریعتمداری در آن مناظره معروف حضوری برجسته و چشم‌نواز داشت. او در گفتگوی خود با آفتاب یزد به این مناظره اشاره می‌‌کند و با توجه به درخواست خبرنگار ما خطاب به شریعتمداری جمله‌ای را مطرح می‌کند. دکتر اصغرزاده همچنین در این مصاحبه تفصیلی به شرایط ایران پس از تحریم می‌پردازد و توصیه‌هایی را به دولت ابراز می‌نماید. او گریزی هم به انتخابات مجلس و نحوه ظهور و بروز دولت در این انتخابات می‌زند. گفتگوی آفتاب یزد با دکتر ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاح‌طلب، از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، از بنیانگذاران دفتر تحکیم وحدت، نماینده دوره سوم مجلس شورای اسلامی (1366 تا 1370)، عضو شورای اول شهر تهران (1377 تا 1381) را که هفته پیش در دفتر روزنامه انجام شد پیش روی شماست:

* آقای دکتر! آنچه به عنوان توافق هسته‌ای رخ داد را تا چه اندازه در موفقیت سیاست خارجه کشور مهم ارزیابی می‌کنید؟

** ارزش این توافق را باید با آنچه در شرایط "عدم توافق" بر سر کشور می‌آمد، سنجید. یعنی اگر توافق به سرانجام نمی‌رسید باید ببینیم چه می‌شد؟ در صورت نرسیدن به توافق، غرب که چیزی را از دست نمی‌داد حداکثر پیچ تحریم‌ها را سفت تر می‌کرد و خودش را از بازار دویست، سیصد دلاری ایران محروم می‌کرد. با کنار گذاشتن سهم ایران در اقتصاد بین الملل مطمئن باشید آن‌چنان آب از آب تکان نمی‌خورد. اما در عوض هزینه آن برای ایران سهمگین بود. راهبردی‌ترین پیامد توافق را باید پیروزی عقلانیت دانست که دستاورد کمی نیست. رهبری سیاسی ایران توانست با تشخیص به موقع تهدیدها و ارزیابی واقعی از خطراتی که ادامه تحریم‌ها متوجه موجودیت کشور می‌کرد، کم‌هزینه‌ترین و منطقی‌ترین راه را برای حل و فصل موضوع هسته‌ای پیدا کند. فرآیندی که علاوه بر حل این بحران می‌تواند تاثیرات راهبردی مهم در حوزه‌های دیگر نیز با خود به همراه داشته باشد. پروژه توافق دیپلماتیک ایران و شش قدرت جهانی در تاریخ معاصر ایران بی نظیر و در تاریخ جمهوری اسلامی موفق‌ترین در نوع خود بوده است. همین حالا هم اگر توافق در ادامه دچار شکست شود یا به مرحله اجرا درنیاید موج رقابت تسلیحاتی و بی‌ثباتی سیاسی منطقه و یاس و ناامیدی در داخل دامن کشور را خواهد گرفت.

* چرا از آن به عنوان موفق ترین تلاش دیپلماتیک ایران یاد می‌کنید آن را با چه توافقات دیگری مقایسه می‌کنید؟

** جمهوری اسلامی در حیات سیاسی خود دو تجربه دیگر در نبرد دیپلماتیک با دنیا داشته است. تجربه نخست پایان تراژدی گروگانگیری بود که بی دلیل به طول انجامیده بود و مجلس شورای اسلامی دوره اول ابتکار حل آن را به دست گرفته بود. مجلس کمیته ویژه‌ای تعیین کرد تا چارچوب توافق دولت برای آزادی گروگان‌ها را وضع کند، متاسفانه به دلایل فنی و سیاسی اجرای مصوبات کمیته به تاخیر افتاد. دولت شهید رجایی که مامور حل وفصل ماجرا شد به خاطر بی ثباتی ناشی در داخل و فقدان آگاهی به دانش روز حقوق بین الملل و نداشتن دیپلمات‌های مجرب تن به توافقی در الجزایر داد که دارای نقاط ضعفی بود.

دومین تجربه هم مربوط به توافق پایان جنگ تحمیلی عراق است. من فکر می‌کنم ما می‌توانستیم کم هزینه تر جنگ را به پایان برسانیم.حال توافق وین که خود بخشی از ضمیمه قطعنامه معتبر ٢٢٣١ شورای امنیت شده برگ زرینی در کارنامه دستگاه دیپلماسی کشور است. نه تنها مسیر سیاست خارجی ایران را اصلاح و ترمیم کرد که مکانیزم حل دعوا را در چالش‌های جهانی دگرگون ساخت. چنین اقدامی در تاریخ شورای امنیت سازمان ملل بی سابقه است. اینکه با یک قطعنامه ضمن تایید یک توافق خارج از جلسات شورای امنیت، شش مصوبه قبلی خود را نیز تعلیق سازد کاری است بی نظیر. یادمان نرود تا قبل از ٢٣ تیرماه امسال تمام کشورهای عضو جامعه جهانی یکپارچه برای محروم کردن و ممنوعیت ایران از دسترسی به هرگونه توانایی هسته‌ای به اجماع رسیده بود و این اجماع بلاشک به تحریم کمرشکن و انزوای نگران کننده ایران انجامیده بود. پس از توافق اما ورق برگشت و در قطعنامه 2231 همان اجماع جهانی در حمایت از اجرای توافق ایران و شش قدرت جهانی قرار گرفت.

حالا دیگر اجماع مرکب نزدیک به دویست کشور جهان به طور کامل پشت سر این توافق دیپلماتیک قرار گرفته و با قاطعیت ایران را از ذیل فصل هفت منشور مبنی بر تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی خارج کرده است. تصویری که امروز از ایران در افکار عمومی جهان ساخته می‌شود به طور شگفت‌انگیزی متفاوت از گذشته و قبل از ٢٣ تیرماه است. این فضای جدید فرصت طلایی را برای ایران ایجاد کرده تا بتواند موقعیت خودش را در منطقه ارتقا بخشد و به بسیاری از حقوق از دست رفته اش از جمله تعدی و تجاوزی که به حقوق و مالکیت سرزمینی‌اش در دریای خزر شده رهایی یابد. در بیشتر تحلیل‌هایی که این روزها منتشر می‌شوند عمده توجهات به جزئیات و محتوای توافق وین و چرتکه انداختن سود یا زیان آن برای طرفین است. آنچه کمتر بدان توجه می‌شود پیامدهای راهبردی و تاثیرات تعیین‌کننده توافق بر شکل‌گیری رویکرد‌های نوین در عرصه سیاست داخلی و در روابط با جامعه جهانی است.

در ضمن خوب است توجه کنیم که چارچوب لازم برای موفقیت حاصل نمی‌شد مگر با تغییر رفتار دو رویکرد در دو سوی ماجرا. در ایالات متحده با آمدن اوباما و تغییر ادبیات سیاسی مبنی بر کنار گذاشتن راهبرد تغییر نظام ایران از یک سو و در سوی دیگر ایران تغییر سیاست خارجی و رسیدن به رویکرد نرمش قهرمانانه. اگر مردم ایران در انتخابات 92 فرد دیگری غیر از روحانی را عهده‌دار ریاست جمهوری کرده بودند توافق حاصل نمی‌گردید یا در صورت توافق، نتیجه با موفقیت همراه نمی‌شد. خوشبختانه هشت ماه قبل از انتخابات رئیس جمهوری ایران خود من در مناظره‌ای با حسین شریعتمداری این رویکرد را پیش بینی کرده بودم.

موتور پیشبرنده مذاکرات در پرونده هسته‌ای نه تنها بخش‌های فنی و دیپلماتیک که پدیده شگفت‌انگیز اتفاق نظر همگانی و اجماع ملی بود که حول لزوم مذاکره و گفتگو با غرب در داخل کشور شکل گرفت. و این به دست نمی‌آمد جز به همت و تلاش اصلاح‌طلبان و بسط اندیشه‌های اصلاح‌طلبانه در میان مردم. آنها که بر طبل تداوم سیاست قبلی می‌کوبیدند تنها توانستند 4 میلیون رای را به سوی خود جلب کنند. اساسا همین اجماع ملی مبنی بر تعامل با دنیا بود که مجال انتخاب به آقای روحانی داد. وقتی آقای روحانی هم رئیس جمهور شد با انتخاب آقای ظریف گام بزرگی برداشت و کشور ما به این سمت حرکت کرد تا از دیپلمات‌های کار کشته استفاده کند، تصمیم مهم دیگر آقای روحانی در زمینه هسته‌ای این بود که پرونده را از شورای عالی امنیت ملی گرفت و آن را به وزارت خارجه داد تا بار نظامی- امنیتی قصه را کاهش دهد. متاسفانه دولت احمدی‌نژاد رابطه ما را با دنیا به نقطه برگشت‌ناپذیر کشاند. در آن‌ زمان وقتی زمزمه ارجاع پرونده هسته‌ای ایران از آژانس به شورای امنیت بلند شد همه جز احمدی نژاد می‌دانستند که این ارجاع، ایران را ذیل فصل هفت منشور قرار می‌دهد و می‌تواند به سرانجام ویرانی کامل زیرساخت‌های کشور بینجامد.

ارجاع پرونده ایران ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل بزرگترین فاجعه دیپلماتیک برای ما بود حتی بدتر از قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای. منتها دولت احمدی نژاد متوجه عمق فاجعه نبود، به نظرم کشورهایی مثل روسیه سرش را کلاه گذاشته بودند و به او اطمینان داده بودند که جلو ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت را با وتو خواهند گرفت. او هم به این خیال در هر تریبونی داد می‌زد قطعنامه‌ها ورق پاره است و اثری ندارد. وقتی که آثار تحریم‌ها جدی شد تازه دولت به صرافت گفتگو افتاد ولی دیگر خیلی دیر شده بود، چرا که با این قطعنامه‌ها بزرگترین اجماع علیه یک کشور به وقوع پیوسته بود.

* قبل از برگزاری انتخابات سال 93 جنابعالی در مناظره معروف در تلویزیون مقابل حسین شریعتمداری نشستید. در این مناظره هر دو پیش بینی‌هایی داشتید که به نظر می‌رسد پیش بینی جنابعالی محقق شد و شریعتمداری خیر. اگر بخواهید اکنون به ایشان یک جمله بگویید آن جمله چیست؟

** معمولا از پیش بینی گریزانم ولی به سفارش شما به ایشان خواهم گفت توافق وین برای ایران قطعا یک پیروزی دیپلماتیک و مهم بوده است که کشور را از خطر جنگ در این مقطع نجات داده و اثراتش نیز از مرزهای یک تفاهم صرفا امنیتی و نظامی فراتر خواهد رفت.

* این اظهاراتی که در مورد روس‌ها فرمودید تا چه اندازه موثق است؟

** من به عنوان تحلیلگر مسائل سیاست خارجی از اعتماد به نفس کودکانه و غیرواقعی احمدی نژاد می‌توانستم بفهمم که روی وتو روس‌ها حساب باز کرده است. خرازی سفیر اسبق ایران در سازمان ملل، در اردیبهشت امسال روایت کرد که وزارت امور خارجه احمدی نژاد قبل از ارسال پرونده هسته‌ای به شورای امنیت، به شورای عالی امنیت ملی اطمینان داده بود که چنین اتفاقی نخواهد افتاد. یکی از اعضای وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام هم گفته بود که قبل از ارجاع پرونده هسته‌ای به شورای امنیت دولتمردان معتقد بودند که پرونده به شورای امنیت نمی‌رود و هنگامی که این اتفاق افتاد، باز گفتند که قطعنامه‌ای علیه ایران صادر نخواهد شد. یکی دیگر از دیپلمات‌های با سابقه نیز گفته است پس از پیروزی آقای احمدی نژاد عموم دولتمردان با قاطعیت اظهار می‌داشتند که پرونده ایران به شورای امنیت نمی‌رود. بعدها که پرونده به شورای امنیت برده شد، باز هم اظهار داشتند که قطعنامه صادر نخواهد شد. پیش نویس قطعنامه که آماده شد، باز هم مدعی شدند که روس‌ها آن را وتو خواهند کرد. اما باز هم وتویی در کار نبود که نبود!

در مجموع من تصور می‌کنم نمی‌تواند موضوع وتوی روسیه در شورای امنیت برای جلوگیری از تحریم‌ها صرفا یک گمانه زنی باشد بلکه ارسال سیگنالی ناخوانا از جانب مسکو برای تهران بوده که در آن‌ زمان روی داده است. در واقع ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل بزرگترین خطای محاسبه دیپلماسی مبتنی بر سیاست "نگاه به شرق" دولت او و دوستان اصولگرایش بود. بدترین نماد چنین توهمی وقتی بود که احمدی نژاد جلو چشمان بهت‌زده جهانیان استوارنامه سفیر ونزوئلا را مانند متنی مقدس بوسید و بر چشمان خود مالید و اصولگرایان حامی اش نیز با لبخندی ملیح آب باقیمانده لیوان او را سرکشیدند. یادمان نرفته که همین روسیه بر سر تکمیل نیروگاه بوشهر چندبار با کارت ایران بازی کرد و از غرب امتیاز گرفت. هربار که قطعنامه‌ای علیه ما در شورای امنیت مطرح می‌شد روسیه ابتدا در برابر غربی‌ها تهدید به مقاومت و رای وتو می‌کرد، غربی‌ها به روسیه امتیاز می‌دادند. حتی یکبار دومیلیارد دلار از بدهی روسیه توسط آمریکا بخشیده شد آنگاه روس‌ها بعد از تعدیل یکی، دو کلمه به قطعنامه علیه ایران رای مثبت می‌دادند. و حتی همین تغییر کلمات را به ما می‌فروختند و نشان می‌دادند که آنها با ایستادگی خود، شورای امنیت را مجبور به تعدیل قطعنامه کرده اند و از ایران هم امتیاز می‌گرفتند. بالاخره در چهارم فوریه ۲۰۰۶، روسیه همراه با سایر اعضای شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت که منجر به وقوع بزرگترین تراژدی دیپلماسی ایران شد رای داد. با این‌ حال من بارها گفته ام که خصومت بی دلیل با روسیه همچون دشمنی احساسی و بی نتیجه با غرب به ضرر و زیان منافع کشور است. منافع ملی و منطق کشورداری حکم می‌کند روابط خوب و تعامل سازنده‌ با تمامی کشورها داشته باشیم.

* شما گفته بودید که روس‌ها در بحث مذاکرات هسته ای از ایران به عنوان کارت‌بازی برای امتیازگیری از غرب استفاده کرده‌اند. آیا حالا نوبت ایران است تا پس از توافق از روس‌ها به عنوان کشوری برای امتیازگیری استفاده کند؟

** روسیه رسما و بدون پرده پوشی به دنبال احیای امپراطوری تزاری و عظمت از دست رفته گذشته خود است همانگونه که روسیه از وجود یک ایران قدرتمند در همسایگی جنوبی خود ناراضی است و آن‌ را با منافع ملی اش ناسازگار می‌داند متقابلاً ایران نیز منافعش در آن است که روسیه در مرزهای شمالی نتواند به جایگاه ابرقدرتی دست پیدا کند. همین هدف باید هسته مرکزی دیپلماسی ما در برابر آن کشور را تشکیل دهد. تجربه تاریخی ملت ایران نشان می‌دهد که روسیه رقیب مهمی است ولی شریک خوبی نیست. در یک کلام روحانی با پشتوانه غرب بهتر می‌تواند با روس‌ها مذاکره کند تا با شراکت روسیه بخواهد از غربی‌ها حق ما را بستاند. آنچه من در بحث کارت بازی با روس‌ها بیان کردم در موضوع سهم ایران در دریای خزر است. احمدی نژاد برای پیشبرد سیاست خود در ماجرای اتمی، نسبت به تحرکات روس‌ها در دریای خزر سکوت پیشه می‌کرد. روس‌ها با آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان توافقات دو جانبه و چند جانبه امضا کردند و هیچ وقعی به مالکیت و حقوق ایران در دریای خزر ننهادند.

بستر و زیر بستر آن‌ را بر خلاف اصل انصاف و برخلاف مذاکرات قبلی بین خودشان تقسیم کردند و مدعی شدند اگر دو سر مرزهای زمینی ایران در کناره دریای خزر به هم وصل گردد، خط فرضی آستارا - حسینقلی پدید خواهد آمد که سهم ایران از هوا، آب، بستر و زیر بستر زیر این خط یعنی چیزی حدود ده، یازده درصد است. در حالی‌که این خط هیچ‌ گاه در زمان اتحاد شوروی برای فعالیت‌های ایران در خزر مطرح نبوده است، بلکه در فعالیت‌های مربوط به پرواز هواپیماها بر فراز خزر، مرز انتقال و نگهداری هواپیما از فرودگاه‌های ایران به شوروی روی این مرز فرضی قرار داشت ولی رئیس کمیته بین المللی شورای فدراسیون روسیه، ضمن تشریح مواضع کشورش در قبال تجزیه ناپذیر بودن دریای خزر، ادّعا کرده است که تنها مرز موجود در خزر، مرز دریایی ایران و شوروی سابق همین خط فرضی است. نباید از نظر دور داشت که براساس پیمان 1921 و قرارداد 1940، این دریا، دریای مشترک ایران و شوروی ذکر گردیده است، بنابراین فعالیت‌های اقتصادی در دریای خزر از جمله اکتشاف و حمل ونقل نفت و گاز و استفاده از دیگر منابع مشترک دریا هیچ ربطی به این مرز فرضی ندارد.

بازی روس‌ها محدود به رژیم دریا نیست بلکه در بحث سامانه موشکی اس -300 بود که ابتدا گفتند ما این سامانه را به ایران می‌دهیم ولی بعد اعلام کردند که به خاطر تحریم‌ها، اس -300 را فعلا به ایران نخواهیم داد آنها از این طریق از آمریکا امتیاز گرفتند. در رابطه با راه‌اندازی نیروگاه بوشهر هم همینطور؛ روس‌ها با کارت ایران بازی کردند تا دائما از غرب امتیاز بگیرند، بنابراین برخلاف آنکه در تهران برخی فکر می‌کنند روس‌ها می‌توانند شریک ما باشند باید بگویم که آنها رقیب ما هستند.

حالا که با غرب بر سر مسائل انرژی هسته‌ای به توافق رسیدیم، می‌توانیم در مسائل فیمابین دست بالا را داشته باشیم. حالا ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای می‌تواند مدعی منافع و سهم خودش در دریای خزر باشد.

* دکتر اصغر زاده! به هر حال توافق صورت گرفت و حالا فرض را بر این می‌گیریم که این توافق اجرایی هم می‌شود، به هر حال خیلی‌ها می‌گویند که آقای روحانی تمام تخم مرغ‌های خود را در سبد مذاکرات هسته ای گذاشته است و این خیلی خطرناک خواهد بود، چون آقای روحانی تمرکز خاصی روی مذاکرات داشت سطح توقعات مردم بعد از این توافق هم بالا رفته است؟حال سوال این است که ایران پس از توافق چگونه خواهد بود؟ آیا اینگونه که برخی معتقدند ما صرفا بازگشتی به گذشته یعنی ده سال پیش خواهیم داشت،؟یا با توجه به سطح بالاتر توقعات، دولت با چالش‌های بیشتری هم مواجه شده است؟

** نباید از توافق انتظار شق القمر داشت. موانع ساختاری زیادی بر سر راه توسعه و پیشرفت کشور موجود است که تحلیل و نقد آن از حوصله این مصاحبه خارج است. ولی توافق هسته‌ای با جامعه جهانی به قدری حائز اهمیت است که می‌تواند نقشه راه آینده جریان‌های سیاسی را در ایران دچار تحول کند. طبعا دولت روحانی می‌تواند نقطه ثقل تحولات جامعه مدنی باشد. همین که روحانی کشور را از معرض اتهام و اجماع جهانی خارج کرد از نظر من به وظیفه تاریخی اش عمل کرده است ولو اینکه نتواند در پیشبرد اهداف اصلاح‌طلبانه گام‌های بلند دیگری بردارد. تردید ندارم شکست روحانی در مذاکرات هسته‌ای چرخه ای از "انزوا - محرومیت" را بر کشور تحمیل می‌کرد درعوض حالا با توافق وین موقعیت جهانی و منطقه‌ای ما ارتقا یافته و موقعیت ایران در منطقه به عنوان بازیگر شماره یک تثبیت شده است. مهم انجام این ماموریت تاریخی و ملی است چه به دست اصلاح‌طلبان، چه عملگرایان و چه مصلحی برخاسته از میان محافظه کاران میانه رو. تردید ندارم پس از توافق، برخی اصولگرایان سعی خواهند کرد نتایج این توافق را مال خود سازی کنند.

واقعیت آن است که آقای روحانی رفرمیست یا اصلاح‌طلب فعال و کسی که برای پیشبرد امر دموکراسی مبارزه کند، نیست خودش هم نمی‌گوید من اصلاح‌طلب هستم او بیشتر مایل است خود را یک حقوقدان معرفی کند. ولی چون حقوقدانی است که عقلانی و بر اساس خردجمعی عمل می‌کند حامل دموکراسی است. در منظر تاریخی او یک "مصلح" است یعنی کسی که در پی اصلاح رفتار نظام در حوزه‌های اداری، اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی با حفظ همین ساختار سیاسی موجود است. این مصلحین اگرچه خاستگاه محافظه کارانه دارند اما نقش موثری در دموکراتیک کردن جامعه ایفا می‌کنند. او فقط باید مواظب باشد در دوران پساتوافق به باندهای ضداصلاحات باج ندهد. اجازه بدهید شما را با مثالی بازگردانم به دوران ماقبل توافق، همان دورانی که شورای امنیت از بس قطعنامه داد قرار بود قطعنامه‌دان‌اش پاره شود. ناچار می‌شدیم برای دور‌ زدن تحریم‌ها و فروش کالا به صورت قاچاقی عمل کنیم. از این رو طبقات نوکیسه و مافیایی پدید آمد که به صنعت دلالی تحریم تکیه داشت. اینها دلالان تحریم‌ها را دور می‌زدند و سالی بالغ بر 20 تا 30 میلیارد دلار درآمد داشتند. اینک با برملا شدن فساد سیستماتیک، طشت رسوایی کاسبان تحریم از بام بر زمین افتاده است. زنجیره‌ای از اختلاس‌های گسترده و پولشویی باز شدن پای تخلف برخی افراد به دستگاه قضا نیز گواهی است بر بحرانی که درآمد هنگفت دولت از یک سو به همراه بهانه دور زدن تحریم‌ها از سوی دیگر ایجاد کرد.

شوق غارت، مال خود سازی، خویشاوند سالاری و انحصارطلبی اواخر دوران دولت احمدی نژاد به رغم درآمدهای کلان نفتی، کشور را به این روز انداخت. آقای روحانی اگر می‌خواهد دستاوردهای توافق را تثبیت و پایدار نماید ناچار است بر حوزه‌های اقتصادی و مالی پنهان و زیرزمینی نورافکن بتاباند و آن‌را شفاف کند، او بهتر می‌داند که عدم شفافیت موجب قاچاق، فرار مالیاتی و فساد می‌گردد که نهایتا به کاهش درآمد دولت می‌انجامد و ضمنا منابع مالی یغما شده را در اختیار گروه‌های ضد توسعه قرار می‌دهد تا صرف کارشکنی و تخریب دولت نمایند. روحانی برای شفاف سازی نیازمند تقویت جامعه مدنی به عنوان ناظر و دیده بان است. دفاع از حقوق شهروندی، آزادی بیان، حق نقد و حق دسترسی به اطلاعات دقیقا از همین زاویه است که اهمیت می‌یابد. اقتصاد شفاف محتاج آزادی سیاسی، احزاب فعال، مطبوعات مستقل و نهادهای کنشگر مدنی است.

ریشه بی انضباطی مالی وتخلف‌های حیرت انگیز دوران دولت احمدی نژاد را باید در همین راهبرد حذف و تسطیح جامعه مدنی دانست. دولت اگر از سر ندانم کاری برای دوران پساتوافق برنامه نداشته باشد و دست از اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در داخل بشوید نباید تصور کند افراطیون دست از زمین زدن او خواهند برداشت.

* به غیر از بحث اقتصادی چه طور؟ چه اتفاقاتی پس از توافق مهم است که روی دهد؟

** چند ماه دیگر فصل انتخابات است! دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری پیش روی ماست. نگاه دنیا به انتخابات ایران دوخته شده است. دولت نمی‌تواند و نباید به عنوان مجری انحصاری انتخابات دست روی دست بگذارد تا نیروهای خودسر و غیر مسئول در آن مداخله کنند. دولت برای اینکه قادر باشد یک انتخابات عادلانه و قابل تحسین برگزار کند باید تمهیدات لازم بیندیشد. عادلانه یعنی اینکه همه گروه‌ها و جناح‌های قانونی کشور بتوانند از امکانات مساوی برای تبلیغ و انتقال دیدگاه هایشان به مردم برخوردار باشند. می‌بینید درحال حاضر همه تریبون‌ها در اختیار یک جناح هست، اگر دولت در این زمینه منفعل و فاقد برنامه باشد رودست خواهد خورد. به نظر من نیازی نیست دولت آقای روحانی به نفع یک جریان مداخله نماید. کافی است او به عنوان مجری قانون اساسی و دومین مقام عالی کشور نهادهای نظارتی و اجرایی را به بیطرفی و دیگران را به رعایت مر قانون ملزم کند. سیاست اعتدال یعنی همین. یعنی اینکه دولت از حقوق برابر تک تک شهروندان و عدالت سیاسی قاطع و انعطاف ناپذیر دفاع بنماید. روحانی در مرحله اول باید زمینه حضور همه جریان‌های سیاسی در دو انتخابات آینده را فراهم کند. اعتدال یعنی تکیه بر قانون مداری برای همه و ممانعت از گریز فراقانونی توسط هرکس. پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 خود نتیجه شکست استراتژی افراطیون در اعمال تبعیض و سلسه مراتبی‌کردن حقوق شهروندی و غیر خودی کردن رقبای سیاسی بود.

دولت نیک می‌داند اگر مجلس آینده در اختیار تندروها قرار بگیرد برنامه‌های اصلاحی دولت و سیاست‌های وعده داده شده شکننده می‌شود.

* آقای دکتر! آیا به نظر شما دولت آقای روحانی و به صورت مشخص وزارت کشور، این ظرفیت را دارد که نکاتی که شما گفتید را برقرار کند؟

** دولت چون خودش فاقد راهبرد پایه است به نظر می‌رسد تا حدودی وزارت کشور در سردرگمی است.ببینید با چه تمهیدی خودش را برای انتخابات رقابتی و دموکراتیک آماده می‌کند کدام لایحه را برای اصلاح قانون انتخابات به مجلس برده است؟ کدام بخشنامه و دستورالعمل را به تصویب دولت رسانده تا از ورود پول‌های آلوده و منابع سرگردان به عرصه انتخابات جلوگیری کند؟ یا چه رژیم تبلیغی منصفانه برای رقابت بازیگران عرصه سیاست فراهم کرده است؟ هنوز دیر نیست، دولت می‌تواند نسبت به جریانات یا اشخاصی که سخنرانی برهم می‌زنند، به کنسرت موسیقی حمله می‌کنند، جلو اکران فیلم‌های سینمایی را می‌گیرند،مراتب اعتراض خود را اعلان رسمی کند. بهترین دستاورد برای تندروها این است که به دنیا بگویند در ایران چیزی تغییر نکرده است.اصلاح‌طلبان به خاطر ابتکار عمل و تمرکز دولت در مذاکرات هسته‌ای تا به حال سکوت کرده اند و سعی نکرده اند سطح مطالبات مردم را بالا ببرند.

* آیا این سکوت اصلاح‌طلبان بعد از توافق هم ادامه خواهد یافت؟

** البته سکوت و همراهی اصلاح‌طلبان با دولت را نمی‌توان دائمی گرفت. گاهی سکوت و انفعال حامیان لزوما به نفع دولت تمام نمی‌شود. تا جایی که امید به بهبود وضع موجود در میان مردم به خطر نیفتد می‌توان گفتگوی انتقادی با دولت را شروع کرد. اگراز سکوت اصلاح‌طلبان معانی وارونه برداشت شود نوعی آگاهی کاذب در سطح افکار عمومی ایجاد می‌شود مثلا این تصور به وجود می‌آید که عملکرد دولت ایده آل است و دولت توانسته ماموریت خود را در همه عرصه‌ها با موفقیت به سرانجام برساند، خب در این حالت خطای محاسبه صورت می‌گیرد هم مردم هم دولت و هم اصلاح‌طلبان متضرر شده سرمایه اجتماعی را از کف خواهند داد. فعلا اصلاح‌طلبان و دولتمردان در این مسیر سرنوشت مشترکی دارند، پیروزی دولت، پیروزی اصلاح‌طلبان و شکست اصلاح‌طلبان، شکست دولت هم هست از حالا به بعد باید مراقبت کرد تا سکوت به معنای انفعال و رضایت از وضع موجود تلقی نشود و جا برای نقد سازنده و پیشبرنده باقی بماند.

* اگر بخواهیم نسبت اصلاح‌طلبان با دولت را بررسی کنیم این شرایط و ارتباط درحال حاضر چگونه است؟

** برادری و رفاقت آری، مرید و مرادی هرگز. رابطه را باید در یک فرامتن سیاسی یا کانتکست توسعه‌ای دید. اصلاح‌طلبان با اینکه خود نیروی اجتماعی پیشبرنده توسعه در کشورند با هر نوع نگرش نوسازانه که معطوف به زور باشد مخالف‌ اند. نسبت اصلاح‌طلبان با دولت پس از توافق بر مبنای منطقی کردن مطالبات اجتماعی است، بنابراین درحال حاضر فصل جدیدی از شیوه ارتباط اصلاح‌طلبان با دولت در حال رقم خوردن است. دولت وظیفه دارد با قدرت شرایط رقابت سیاسی را برای تمام جریانات قانونی کشور فراهم نماید. رقابت دارای پروتکل و قواعدی است. اصل بر رقابت آزاد و رعایت قواعد اخلاقی است نه کشمکش. منظورم از قواعد اخلاقی در یک رقابت ‌دموکراتیک، این است که ‌اجازه داده نشود اشخاص حقیقی با انگیزه‌های درونی و نیت شان کدگذاری و برچسب زنی شوند. متر و معیار باید رفتار و عملکرد هر کس باشد. هرنوع استفاده ابزاری از دین و ارزش‌های اعتقادی به نفع یک جناح و به ضرر دیگری، چه در انتخابات و چه در دیگر عرصه ها، مشارکت اجتماعی را پایین می‌آورد. اصلاح‌طلبان همواره گفته اند در هر رقابت منصفانه که داور بی‌طرف باشد و آنها بازنده شوند بازی را به راحتی واگذار می‌کنند و دست برنده را می‌فشارند. در انتخابات پیش رو اصلاح‌طلبان بی صبرانه منتظرند ببینند تکلیف آن 170 نماینده فعلی بنابر ادعاها که از یک دلال کارچاق کن پول گرفته اند توسط دستگاه‌های مسئول مشخص شود. قواعد دموکراتیک، وجود گروه‌های فشار را برنمی تابد.

* چقدر به این مطلب امیدوارید که از این به بعد، دولت در سیاست داخلی قوی تر عمل کند؟ با توجه به اینکه زمان اندکی هم تا انتخابات باقی مانده است؟

** حقیقت این است که با روی کار آمدن روحانی شکاف دولت و ملت کاهش پیدا کرد. دولت قبلی رسما آمار را دستکاری می‌کرد،اما حالا امید به آینده و خوشبینی به موفقیت دولت آن‌هم در جامعه که فرصت ارزشمندی در اختیار دولت قرار داده تا شکاف اطلاعاتی ایجاد شده را پر کند و اعتماد مردم را مجددا به گزارشات و اطلاعات رسمی جلب نماید. دولت می‌بایست از مخفی کاری و تصمیم گیری پشت درهای بسته بپرهیزد و با انتشار اطلاعات و تسهیل دسترسی شهروندان به آن، فرصت برابر و عادلانه را برای همگان ایجاد نماید. تردیدی نیست نابرابری و تبعیض در اطلاع‌رسانی موجب گسترش شکاف طبقاتی و افزایش فقر عمومی می‌گردد. درجوامع مردمسالار و دموکراتیک که مردم، مسئولان را انتخاب و اختیار و مسئولیت اداره‌‌ جامعه را به آنها تفویض می‌نمایند، انتظار پاسخگویی دارند و مسئولان نیز برای جلب و حفظ اعتماد عمومی، در قبال تصمیمات مسئولیت سیاسی و مدنی می‌پذیرند. یادمان نرود کشور در طول این سالها از سیاست حذف و جراحی سیاسی آسیب زیادی دیده است.

* یکی از صحبت‌هایی که این روزها مطرح می‌شود این است که دولت بعد از توافق به سمت اصولگرایان میانه حرکت می‌کند؟

** دولت نمی‌تواند به سمت راست غش کند یا با نیروهای ضد اصلاحات هم پیمان شود یا خودش را به ندیدن و نشنیدن بزند و بدون داشتن استراتژی و برنامه روشن در دو انتخابات مهم پیش رو اجازه دهد نیروهای دلسوز اصلاح‌طلب قلع و قمع شوند. دولت ناچار است زمینه ساز بازگشت اصلاح‌طلبان به عرصه قدرت باشد. امیدواری من به تلاش دولت جهت برگزاری انتخابات خوب و سالم زیاد است. باید این بحث را به طور جدی مطرح کنیم و سیاستمداران و نخبگان باید روی نحوه کار دولت در انتخابات تاثیر بگذارند. به همان میزان که در دو سال گذشته همه تلاش کردند همبستگی و اجماع ملی نسبت به مذاکرات دولت با شش قدرت جهانی شکل بگیرد حالا هم باید به دولت در امور سیاست داخلی رهنمود بدهند. من معتقد به آغاز طرح گفتگوی انتقادی و البته سازنده با دولت روحانی هستم. بر این باورم که دولت روحانی در عین پاسخگویی به اصلاح‌طلبان و افکار عمومی موجب اعتماد به نفس طبقه متوسط می‌گردد و نه تنها پایگاه اجتماعی خود را تقویت می‌کند که با پذیرش مسئولیت به بسط و ترویج گفتمان اصلاحات در میان مردم یاری می‌رساند.

* اینکه می‌گویید سرمایه گذاری روی طبقه متوسط به نظرتان موضوع خوبی است؟ چون احمدی نژاد خودش را حامی مستضعفین می‌دانست و از همین طریق رای جمع کرد. اصلاح‌طلبان هیچ وقت نتوانستند طبقه زیر متوسط را به خودشان جذب کنند؟چرا؟

** همیشه یک پارادوکس وجود خواهد داشت. مثلا امروزه در دنیا هیچ کشوری فقط با اتکای محض به منابع داخلی خود به عنوان عوامل تولید تکیه نمی‌کند بلکه حساب ویژه‌ای روی منابع بین‌المللی به منظور افزایش قدرت تولید باز کرده و سعی می‌کند تا چند برابر منابع داخلی خود از منابع خارجی استفاده کند. یک اقتصاد سالم و مولد بدون حضور در بازارهای بین‌المللی و افزایش قدرت رقابت‌پذیری معنا ندارد و اگر اقتصاد یک کشور سهمی از بازارهای جهانی نداشته باشد یا به بیماری شعارزدگی و پوپولیسم مبتلا گردد به تدریج دچار رکود و سقوط می‌شود و با فاصله گرفتن از فضای رقابتی و توزیع بی‌هدف منابع، کارآیی خود را نیز از دست خواهد داد خب نقش و سهم لایه‌های پایین دستی جامعه در این فرآیند کجاست؟ زیست و اقتصاد کوچک تهیدستان چرا باید در این فراگرد له شوند؟ ضمن اینکه گرفتن سهم از بازارهای بین‌المللی نیازمند وجود ثبات سیاسی، قدرت گرفتن طبقات میانی و متوسط و شرایط عادی در فضای سیاسی کشور است در حالیکه اعمال سیاست‌های اقتصاد بازار منجر به برآمدن و رونق جریانات عوام فریب و پوپولیست می‌شود. معمولا توده‌های نگران آینده خود به جنبش‌های پوپولیستی پناه می‌برند. همچنان که احمدی نژاد توانست سوار بر موج نگرانی توده‌ها از وضعیت معیشتی خود آنها را فریب و تحت تاثیر قرار دهد.

خاستگاه اندیشه‌های اصلاح‌طلبانه عمدتا طبقه متوسط است و چنین واقعیتی منافات با این ندارد که برای طبقه تهیدست هم باید برنامه داشت مطمئن باشید با رونق اقتصادی و رشد شاخص‌های یک اقتصاد مولد، مطالبات دموکراتیک نیز افزایش می‌یابد، وقتی وضعیت اقتصادی خانوارهای فقیرتر بهبود یابد، سراغ روزنامه و تحلیل سیاسی هم خواهند رفت اما اگر در معیشت و قدرت خرید او سختی ایجاد شود فرصت و فراغت برای شرکت در ساده‌ترین کنش اجتماعی را هم پیدا نکرده و روح پرسشگری در او خواهد مرد. یادمان نرفته وقتی احمدی نژاد جلو چشمان متعجب میلیون‌ها نفر مردم بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و ادعا کرد این 45 هزار تومان پولی را که دولت می‌خواهد به مردم بدهد پول امام زمان(عج) است. او با اعتقادات مذهبی مردم بازی کرد ولی هیچ کس در مقام اعتراض به استفاده ابزاری او از دین مردم درنیامد. چون توده مردم به این توزیع مستقیم منابع رضایت داشت و سوال نمی‌کرد که منبع این پول‌ها کجاست و چگونه تزریق این حجم از نقدینگی می‌تواند به سونامی تورم و رکود تورمی منجر شود.

* در آن بخش از صحبت هایتان که گفتید اصلاح‌طلبان باید انتقاداتشان را از پشت پرده بیرون بیاورند و مطالباتشان را مطرح کنند ذکر یک نکته قابل توجه است. به هر حال دولت، در حال حاضر مخالف یا دشمن کم ندارد، این دشمنان آرزویشان این است که روزی اصلاح‌طلبان پشت دولت را خالی بکنند تا اینها دولت روحانی را گوشه رینگ قرار بدهند تا علیه دولت هر چه می‌خواهند انجام دهند. حال اگر اصلاح‌طلبان تغییر رویه بدهند و سکوتشان را بشکنند بیان این مطالبات چگونه باید باشد که از یک‌سو دولت، احساس تنهایی نکند و از سویی دیگر مخالفان دولت و دشمنان سوءاستفاده نکنند؟

** من نگفتم اصلاح‌طلبان پشت دولت را خالی کنند. بارها گفته ام سرنوشت اصلاح‌طلبان با سرنوشت دولت گره خورده است؛ موفقیت دولت، موفقیت اصلاح‌طلبان و شکست دولت، شکست اصلاح‌طلبان است. اما این منافاتی ندارد که دولت با داشتن حامیان منتقد دستش برای توازن و تعادل اجتماعی میان نیروها باز باشد. سیستم سیاسی ایران چون سیستمی نیمه مدرن و نیمه‌سنتی است که برای ثبات و پایداری نیازمند سطح بالایی از مشارکت و تجدید مشروعیت در هر انتخابات است. در کشورهای دموکراتیک مدرن اگر سطح مشارکت در انتخابات پایین هم بیاید مشکلی پیش نمی‌آید ولی در کشورهای در حال گذار کاهش سطح مشارکت به بحران مشروعیت و بحران کارآمدی منجر می‌گردد، بنابراین باید تلاش کرد در هر انتخاباتی سطح مشارکت مناسب را فراهم کرد. همین نیاز فرصت‌ خوبی در اختیار دولت قرار می‌دهد تا توجه جدی تری به صندوق رای داشته باشد.

تا پیش از انتخابات سال 92، بسیاری از اصلاح‌طلبان به سیاست نگاه صفر و صدی داشتند و معتقد بودند که یا ما برنده میدان هستیم یا اصولگراها! و چیزی این وسط وجود ندارد. مردم اما در آن انتخابات نشان دادند که می‌شود به راه حل‌های میانه و مرضی الطرفین رسید. یعنی به نتیجه‌ای دل بست که هم جناح مقابل بپذیرد و هم توسط ما به رسمیت شناخته شود. پذیرش نتیجه مذاکرات و توافق وین نیز محصول این نگرش نسبی و همگرایی متعاقب آن بود. آموزه مهم اصلاح‌طلبان در انتخابات 92 عبور از وضعیت شکننده دوران مابعد انتخابات 88 بود و ایجاد این اطمینان خاطر در طرف مقابل که ما به دنبال براندازی نظام و به راه انداختن انقلاب مخملی نیستیم. فشار جهت انصراف عارف به نفع روحانی، علاوه بر اهمیت خردجمعی نزد اصلاح‌طلبان و حفظ سازمان رای‌شان، بازی انتخابات را کلا به نفع ایشان رقم زد. عارف هم انصافا با جوانمردی و کنار کشیدن به موقع خود جبهه رقیب را غافلگیر کرد. من همانطور که قبول ندارم به قدرت رساندن روحانی، بازی زیرکانه حکومت بوده همانقدر اصرار دارم که طرح پروژه گفتگوی انتقادی با دولت منجر به تضعیف دولت نخواهد شد. سکوت و انفعال اصلاح‌طلبان اگر تداوم داشته باشد دولت مجبور خواهد شد مرتب به جریان ضداصلاحات امتیاز و باج بیشتری بدهد که به ضرر دولت خواهد بود.

* چقدر در زمینه تایید صلاحیت‌های اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده امیدوارید؟

** نباید ناامید شد باید تلاش کرد. مگر دولت اصلاحات و دولت تدبیر از درون همین رد و تایید صلاحیت‌ها بیرون نیامدند. چهره‌های زیادی از اصولگراها نیز رد صلاحیت شده اند. اگر مشایی در انتخابات 92 تاییدصلاحیت می‌شد احتمالا نتیجه بازی به صورت دیگری رقم می‌خورد.

* آقای دکتر! عملکرد رسانه ملی را در زمینه توافق چگونه می‌بینید؟

** بسیار ضعیف. کانال اطلاع رسانی مذاکرات هسته‌ای و سه توافق مهم ژنو، لوزان و وین، شده بود شبکه‌های ماهواره‌ای و فضای اینترنتی. در حالیکه دنیا با دقت تمام روند مذاکرات را لحظه به لحظه دنبال می‌کرد و همه از اثرات فلج کننده تحریم‌ها و حتی جزئیات ذخایر ارزی و طلای ایران خبر داشتند، صدا و سیمای ما خودش را به بی خیالی و کی بود کی بود من نبودم، زده بود. گزارش‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از مردم، دارند ماهواره می‌بینند خب همین یک اعتراف کفایت می‌کند که نشان دهد صدا و سیما در جذب مخاطب به چه میزان موفقیت داشته است. انقلاب ارتباطی در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی داخلی را ببینید که به مراتب از معدل جهانی بالاتر است یک دلیل آن، همین ناتوانی و نارسایی صدا و سیما در ماموریت محوله و برقراری رابطه دوجانبه با جامعه است. میلیاردها تومان سرمایه کشور و مالیات شهروندان هزینه دهها شبکه‌ رادیو تلویزیونی کشور می‌شود اما خروجی آن واقعا چیست؟ مردم حتی به اخباری که تولید آن دستگاه نیست اعتماد ندارند چه رسد به برنامه‌های آموزشی. کدام کارخانه دار را می‌شناسید که اگر محصولاتش فروش نکند باز به تولید همان محصول ادامه دهد و از همان خط تولید استفاده کند؟

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات