تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۵:۲۹  ، 
کد خبر : ۲۷۹۰۳۹

یادداشت روزنامه‌ها 22 شهریور


روزنامه کیهان **

توطئه غرب علیه بسیج مردمی عراق/ جعفر بلوری

«داعش» چند سالی است که اهداف مورد نظر غرب در منطقه را کم و بیش پیش برده است. این گروه بدنام اما، با تمام زشتی‌ها و جنایت‌هایش، گاهی خروجی‌هایی هم داشته که قطعا، سازمان‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و غرب، آن را در محاسبات خود لحاظ نکرده بودند. بحران «مهاجرت» از دل همین داعش زائیده شد، بحرانی که غربی‌ها را حقیقتا غافلگیر کرده است. کمتر کسی تصور می‌کرد غرب اینگونه از توطئه کثیفی که در منطقه به راه انداخته ضربه بخورد؛ جالب اینکه این بحران را، «جسد» کوچک یک کودک سه ساله و مظلوم سوری، به اوج رسانده است. گفته می‌شود پس از انتشار تصاویر جسم بی‌جان این کودک در سواحل ترکیه، حمایت‌ها از پذیرش مهاجرین و جنگ زدگان در اروپا تحت فشار افکار عمومی، تا 10 برابر افزایش یافته است؛ بالطبع این مسئله باعث افزایش تمایلات آن دسته از جنگ زدگانی خواهد شد که تا کنون برای مهاجرت، تردید داشته یا حتی تصمیمی برای مهاجرت نداشته‌اند. این بحران‌های «تو در تو» چه بسا حتی، غربی‌ها را نسبت به مقابله با ماری که خود در آستین پرورانده‌اند، به فکر اندازد و نسبت به نابودی آن پیش از پایان تاریخ مصرفشان، ترغیب نماید.

یکی دیگر از خروجی‌های ناخواسته اما مبارک، پدیده منحوس داعش، روی کار آمدن «حشد الشعبی» یا همان «بسیج مردمی» در کشورهای منطقه است که محور یادداشت ما را تشکیل می‌دهد. بسیج مردمی در عراق و سوریه-دو کشوری که غربی‌ها حساب ویژه‌ای برای آن باز کرده‌اند- بسیار کارآمد و موثر عمل کرده است. عملیات‌های بزرگ و تاریخی مثل عملیات آزاد‌سازی آمرلی و جرف الصخر در عراق و القصیر در سوریه، از افتخارات همین حشد الشعبی است. می‌توان به جرات گفت، در برخی موارد و مناطق حتی، بسیج مردمی توانسته در قلع و قمع تکفیری‌ها، موثر‌تر از ارتش کشورهایشان عمل کند. بسیج مردمی که، تشکیل شده از شیعه، سنی، مسیحی و سایر ادیان و قومیت ها. راز موفقیت بسیج مردمی عراق، همین هنر جمع کردن ادیان و قومیت‌ها ذیل یک هدف واحد یعنی جنگ با تکفیری هاست.ایجاد وحدت، فقط یکی از ویژگی‌های مهم بسیج مردمی در عراق بوده است. ویژگی مهمی که پروژه داعش را از بدو تشکیل بسیج مردمی، با وقفه‌ها و تحمل ضربات سنگین مواجه کرده است.

اما فوریه گذشته بود که خبر رسید، شورای وزیران عراق-خواسته یا ناخواسته-لایحه‌ای را به تایید رسانده که ایده اصلی آن گویا، از سوی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی ارائه شده است. نام این لایحه که عملا باعث تضعیف یا حتی حذف حشد الشعبی و ارتش عراق می‌شود، « گارد ملی» است.

لایحه «گارد ملی»، فوریه گذشته و در بحبوحه حملات وحشیانه تکفیری‌ها از سوی برخی جریان‌های سیاسی به نخست وزیر عراق تحمیل شد. به نظر می‌رسد، اوضاع حساس حاکم بر عراق و ترس از تسلط تکفیری‌ها به مناطق دیگر، در عجله کردن دولتمردان عراق و در نتیجه به اشتباه انداختن آنها در تصویب این لایحه، بی‌تاثیر نبوده  است. این لایحه قرار بود روز سه‌شنبه 17 شهریور ماه در پارلمان عراق به رای گذاشته شود. اما به دلیل حساسیت این لایحه و مخالفت‌های گسترده‌ای که با آن شد، جلسه مجلس به هم ریخت و بررسی آن به تعویق افتاد. طبق بررسی‌ها و گفت و گوهایی که با برخی شخصیت‌های سیاسی عراق  انجام شده، به این نتیجه رسیدیم که، این لایحه قرار است:

 1- 18 استان عراق- به غیر از کردستان- را به‌طور مستقل دارای ارتش محلی و بومی کند! وظیفه این ارتش‌های محلی نیز مقابله با داعش هنگام حمله به استان مربوطه عنوان شده است.

2- اولویت استانها، عضو گیری از میان اعضای ارتش سابق عراق-بخوانید بعثی‌ها- است و فقط اعضای شاخص بعث اجازه ورود به این ارتش‌های محلی را ندارند!

3- «گارد ملی» قرار است در کنار ارتش مرکزی با داعش بجنگد. به عبارت بهتر، تاسیس ارتش‌های کوچک محلی، قرار نیست به عملکرد ارتش اصلی عراق خدشه وارد کند!

4- با وجود گارد ملی، دیگر نیازی به بسیج مردمی نیست!

هدف از ارائه این لایحه نیز «ایجاد اتحاد بین اقوام، مذاهب و اقلیت‌ها برای مقابله با داعش» عنوان شده است.

به نظر می‌رسد، این لایحه بنا به دلایلی که عنوان خواهد شد، نباید تصویب و اجرا شود چرا که با نگاهی ساده و اجمالی می‌توان فهمید، آنچه طراحان این نقشه(که جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا یکی از مهمترین آنهاست) به دنبال آن هستند، نه ایجاد اتحاد بلکه بر عکس، ایجاد اختلاف و در نهایت تجزیه عراق است. هدفی که چندی پیش مقام بلند پایه آمریکایی صراحتا بر زبان راند. ژنرال «ریموند اودیرنو»، اواخر مرداد ماه سال جاری و در آخرین نشست خود تحت عنوان رئیس ستاد ارتش آمریکا، به صراحت گفت که« چه بسا تجزیه عراق تنها راه‌حل بحران عراق باشد.» هدفی که داعش نیز به دنبال همان است! اما دلایل:

الف- در این لایحه، قرار گرفتن این سه مولفه در کنار هم، یعنی «انگلیس-آمریکا»، «اتحاد» و «کشور مسلمان عراق» اصولا هیچ همخوانی با هم ندارد. به قول حضرت آقا، انگلیس متخصص اختلاف افکنی و آمریکا نیز شاگرد انگلیس است. دولت روی کار آمده در عراق نیز دولت مطلوب این دو کشور نیست. بنابراین، اینکه بپذیریم، انگلیس و آمریکا بخواهند بین ملت عراق و ارتش این کشور اتحاد و همدلی ایجاد کنند تا آنها بتوانند با داعشی که ساخته و پرداخته همین کشورهاست بجنگند، اصلا باور کردنی نیست.هست؟ این کشورها متهمین ردیف اول بحران عراق، منطقه و جهان هستند. ادوارد اسنودن همین دو روز پیش بود که در جریان دریافت جایزه «آزادی بیان» خود گفت: «آمریکا عامل اصلی تمام جنگ‌ها و مصیبت‌های جهان است.»

ب-این لایحه در عمل، ارتش عراق را تکه‌تکه می‌کند. تکه تکه شدن ارتش عراق همان و تضعیف و نابودی آن همان. عقل و منطق ایجاب می‌کند، در مواجهه با دشمن مشترک، نیروهای نظامی متحدتر شوند نه اینکه به 18 قسمت تقسیم شوند. ضمن اینکه، ارتش فعلی عراق که از برخی کاستی‌ها رنج می‌برد، نیاز به تقویت دارد، نه تضعیف.

ج-  فرماندهی تکفیری‌های داعش، غالبا بر عهده بعثی‌ها گذاشته شده است. اخبار و گزارش‌های مستند زیادی راجع به سپرده شدن فرماندهی و هدایت عملیات‌های گروه‌های تکفیری به بعثی‌ها منتشر شده است. ژنرال عزت الدوری، معاون اول صدام حسین، در جریان عملیات ارتش عراق علیه تکفیری‌های داعش بود که کشته شد. جذب بازمانده‌های ارتش بعثی عراق به بدنه ارتش‌های محلی، یعنی خود کشی. کدام عقل سلیمی می‌پذیرد، تکه تکه کردن ارتش و نفوذ دادن بعثی‌ها به داخل ارتش‌های کوچک شده، باعث تقویت توان نظامی کشوری  بشود!؟ این بند از لایحه که پذیرش اعضای سرشناس بعث را ممنوع می‌کند نیز، صرفا یک مسئله انحرافی است که بسیار ناشیانه در لایحه گنجانده شده است.

د- تشکیل ارتش شیعه، ارتش سنی، ارتش مسیحی، ارتش ترکمن، ارتش ایزدی و ... یعنی دامن زدن به جنگ‌های داخلی و اختلافات قومی و مذهبی. معمولا کشورهای با قومیت‌ها و ادیان متنوع، هنگام مواجهه با دشمن مشترک و تشکیل یک ارتش و گروه مسلح، روی اشتراکاتی مثل ملیت و برادری تاکید می‌کنند نه روی افتراقات. گارد ملی اختلافات مذهبی و قبیله‌ای را به بدنه ارتش و نظامیان هم می‌کشاند.

ه- همان‌طور که در ابتدای این وجیزه اشاره شد، یکی نتایج تشکیل بسیج مردمی در عراق، ایجاد اتحاد و برادری بین اعضای تشکیل‌دهنده آن از یک طرف، و بین مردم از طرف دیگر بود. بسیج مردمی عراق که دقیقا به خاطر همین دستاوردش یعنی اتحاد و برادری توانسته پوزه داعش را بارها به خاک بمالد، از همه ادیان و اقوام عراقی تشکیل شده است. به نظر می‌رسد، یکی از خطرناک‌ترین نتایج تشکیل گارد ملی- و چه بسا حتی هدف اصلی طراحان پشت پرده این لایحه تحمیلی- نابودی بسیج مردمی عراق است. این طرح به رغم اهداف به ظاهر زیبای اعلام شده برای آن، می‌تواند به مثابه یک کودتای خاموش علیه حشد الشعبی، آن هم به دست خود باشد. هدفی که مخالفان دولت و ملت عراق از گفتن آن هیچ ابایی ندارند و داخل بند‌ها و جمله‌های فریبنده این لایحه نیز عینا گنجانده شده است.

*************************************

روزنامه قدس ***

پشت پرده خودزنی آمریکایی‌ها در یازدهم سپتامبر/ محمدحسین جعفریان

پروفسور «لستر سارو»، استاد برجسته اقتصاد در دانشگاه فناوری ماساچوست، مشهور به «ام.آی.تی»، ...

  پانزده سال پیش از حملات یازدهم سپتامبر در یکی از کتابهای معروف خود که به فارسی نیز ترجمه شده است، می‌نویسد: «نظام سرمایه‌داری برای بقا نیاز به دشمن قوی خارجی دارد، چون بشدت فرد گراست و نمی‌تواند ملت را متحد کند. پیشتر شبه کمونیسم و شوروی، آمریکایی‌ها را متحد نگهداشته بود، اما پس از کمونیسم و فروپاشی شوروی، آمریکا نیاز به یک دشمن خارجی هیولاوار دارد تا مردم بشدت از آن بترسند و کار کنند و به خوبی مالیات بدهند... بدون خطر بزرگ خارجی، نظام کاپیتالیسم آمریکا فرو می‌پاشد.»

حدود یک و نیم دهه از واقعه 11 سپتامبر می‌گذرد و در این مدت تحلیلهای بسیاری درباره چرایی وقوع این ماجرا ارایه شده است. گروهی بر آن هستند که وقوع این رخداد به فاصله کمی از زمزمه‌های به رسمیت شناختن یک کشور مستقل فلسطینی توسط دولت وقت آمریکا، به واقع واکنش پیچیده لابی قدرتمند صهیونیستی در آمریکا با همکاری و نظارت مستقیم موساد بود تا به واشنگتن بفهماند که تا چه اندازه از درون ضربه پذیر است. شاهد آنها بر این مدعا، حضور نداشتن صدها یهودی و صهیونیست و اتباع رژیم صهیونیستی در آن روز در محل کارشان در برجهای دوقلوست. عده‌ای دیگر آن را به راستی کار القاعده می‌دانند و اما بن لادن و القاعده را ساخته و پرداخته خود آمریکا و سازمان سیا دانسته و این فاجعه را صحنه سازی جریان جنگ طلبان آمریکایی برای رونق گرفتن فعالیت کارخانه‌های عظیم اسلحه سازی این کشور و سودهای سرشار کارتلهای آن می‌دانند.

شماری هم آن را نقشه‌ای برای آغاز دیپلماسی نوین آمریکا و نفوذ و خیمه زدن در منطقه و راهی برای شناسایی واشنگتن به عنوان تنها قدرت برتر جهان در غیاب شوروی، پس از فروپاشی آن تلقی می‌کنند و ترور حساب شده «احمد شاه مسعود» را در نهم سپتامبر همان سال، یعنی دو روز قبل از این اتفاق، بخشی از همین سناریو می‌دانند که به فتح بی‌چون و چرای افغانستان نیز منتهی شد.

هر چه هست تقریباً تمام کارشناسان با وجود تحلیلهای متفاوت، بر این مهم اما اتفاق نظر دارند که یازدهم سپتامبر توسط آمریکا یا جریانی در آمریکا و یا دست کم با اطلاع دولت و دوایر امنیتی این کشور بوده است.

اسنادی که بعدها در این باره افشا شد نیز بخوبی این نکته را تأیید می‌کند و مستند مشهور «مایکل مور» مستندساز سرشناس آمریکایی، بهترین گواه این حقیقت است. اما چنانچه ریشه‌ای تر به این ماجرا بنگریم و از معلولها درگذریم، اظهارات پروفسور «لستر سارو» با آنکه 15 سال پیش از یازدهم سپتامبر ثبت شده، اما دقیق از تمام تحلیلهای ما بعد آن، دلیل این خودزنی آمریکایی‌ها را روشن می‌کند و اینکه آنها برای رسیدن به مطامع خویش از قتل عام مردم و شهروندان خود هم ابایی ندارند.

************************************

روزنامه جمهوری اسلامی ****

برگی دیگر از پرونده سیاه آل سعود

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سیاست شوم تجاری‌سازی حریم حرم امن الهی و تخریب میراث اسلامی شهرهای مقدس مکه و مدینه توسط آل سعود، بار دیگر فاجعه‌آفرین شد و 110 کشته و بیش از 250 زخمی برجا گذاشت.

شامگاه جمعه مسجدالحرام در پی وقوع گرد و غبار همراه با وزش باد، شاهد سقوط یکی از ده‌ها جرثقیل غول پیکری بود که ماههاست خانه خدا را به محاصره خود در آورده‌اند. در این حادثه تاکنون 110 تن از زائران کشته و 250 نفر دیگر زخمی شده‌اند که در میان آنها یک زائر ایرانی جان خود را از دست داد و 25 تن دیگر نیز جرو مجروحین هستند. شاهدان عینی تعداد کشته شدگان این حادثه از ملیت‌های مختلف هستند و برای انجام مناسک حج تمتع به مکه مشرف شده بودند، بیش از آمار رسمی عربستان می‌دانند و سکوت خبری رسانه‌های سعودی را سئوال‌برانگیز توصیف می‌کنند.

تاکنون هیچ یک از مقامات سعودی واکنشی در این خصوص از خود نشان نداده و فقط امیر مکه زائران را به آرامش دعوت کرده است، درحالی که فیلم‌ها و تصاویر این فاجعه در سطح گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و بازتاب وسیعی داشته است؛ تصاویری که بدن‌های غرق به خون حجاج بیت‌الله الحرام و میهمانان خانه خدا را نشان می‌دهد که خون‌هایشان به همراه باران سیل آسائی که در مکه همزمان می‌بارید، جوی خون به راه انداخته بود.

برخی رسانه‌های دولتی در عربستان هر چند سعی کرده‌اند دستور تحقیق امیر مکه درباره دلایل اصلی بروز فاجعه را برجسته کنند، اما این امر چیزی از مسئولیت آنان در برابر جان باختگان کم نخواهد کرد و اذهان مسلمانان جهان را بیش از پیش متوجه ساخت و سازهای شیطانی آل سعود در اطراف اماکن مقدسه شهرهای مکه و مدینه و تخریب بناهای اسلامی خواهد کرد.

سالهاست افرادی که به خانه خدا مشرف می‌شوند در نگاه اول متوجه توهین بزرگ سعودی‌ها به مقدس‌ترین مکان مسلمانان یعنی خانه خدا و حرم امن الهی می‌شوند که به نحو غیرقابل تصوری ابهت مسجدالحرام را با ساخت برج‌های مسکونی، دفاتر تجاری و نمایندگی‌های شرکت‌های چند ملیتی همراه با نمادهای شیطانی تحت تاثیر قرار داده‌اند.

کعبه به عنوان قلبه‌گاه مسلمانان جهان از جایگاه و تقدس ویژه‌ای برخوردار است و روح همه مسلمانان به سوی این مکان، به عنوان محور وحدت مکانی مسلمین جهان پرواز می‌کند و با دیدنش اشک شوق بی‌اختیار از چشمانشان سرازیر می‌شود ولی چند سالی است که رژیم آل سعود با بی‌احترامی تمام به حرمت آثار و اماکن مقدس، اجازه داده تا جلوه‌های مادی و شیطانی بر سر کعبه سایه بیندازند و خانه خدا در میان برج‌های سر به فلک کشیده، محصور شود.

چند سالی است که وقتی مسلمانان که با هزار امید و آرزو و پشت سر گذاشتن هزاران کیلومتر راه خود را به مسجدالحرام می‌رسانند، در مقابل افق دیدگانشان برج‌های بی‌قواره و مرتفعی را می‌بینند که به همراه جرثقیل‌های بی‌شمار، خانه خدا را به محاصره در آورده و عرصه را بر قبله گاه مسلمین جهان تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌کنند.

قبل از این نیز سعودی‌ها علیرغم بداهت ضرورت حفظ حرمت کعبه و اینکه نباید ساختمانی بلندتر از آن در جوار بیت‌الله و مشرف به آن ساخته شود، قصر پادشاهی خود در مکه را بر روی کوه کنار کعبه ساختند و سال‌ها از آن برای خوشگذرانی و تفاخر استفاده کردند و پس از آن، اهانت خود را در سال 91 با ساخت برج‌های متعدد در اطراف کعبه گسترش دادند و دفاتر و مراکزی را در برج‌های مرتفع مشرف به کعبه ایجاد کردند که محلی برای تجلی نهایت تجمل واشرافی‌گری هستند و سرمایه‌داران و ثروتمندان سعودی و چند ملیتی را در خود جای داده‌اند.

این طرح، بخش اول توطئه بود و سعودی‌ها سالهاست توطئه خود را در قالب توسعه مسجدالحرام به مورد اجرا گذاشته‌اند، توطئه‌ای که توسط شرکت انگلیسی معماری «اتکینتر» تهیه شده و ظاهراً برج سازی در اطراف کعبه به منظور اسکان زائران در هتل‌های مجلل را در دستور کار دارد ولی در نهایت تغییر بنای کعبه را دنبال می‌کند.

از این جهت بخش اول این طرح با سرعت تمام در بخش شمال و شمالغربی مسجدالحرام از ابتدای محل سعی صفا و مروه تا انتهای باب الفتح غ

آغاز و بناها و اماکن مهم اسلامی که نشان دهنده تاریخ اسلام بودند تخریب شدند و ظرفیت طواف کنندگان به حداقل کاهش یافت. بناست در قسمت‌های بعدی این طرح، هتل‌های مجللی تحت عنوان «ابراج البیت» به ارتفاع 595 متر با بیش از 3 میلیارد دلار هزینه درست و مجاور مسجدالحرام ساخته شوند که ظرفیت اسکان بیش از 100 هزار مسافر را خواهند داشت.

اینکه این طرح‌های تجاری و سرمایه‌گذاری‌های کلان اقتصادی با چه هدف و انگیزه‌ای درحال انجام است، با توجه به ماهیت آل سعود و عقاید انحرافی آنها کاملاً پیداست و مهم اینست که این طرح را کسانی در داخل عربستان مدیریت می‌کنند که نکات قابل تاملی درباره آنان وجود دارد.

اجرای این طرح توسط ملک عبدالله پادشاه قبلی عربستان به مجموعه شرکت‌های متعلق به خا نواده بن لادن واگذار شده بود که بخش قابل توجهی از منافع آن مستقیماً به دربار سعودی اختصاص داشت ولی با روی کار آمدن سلمان عبدالعزیز، وی پنج ماه پس از قبضه کردن قدرت در عربستان دستور اجرای دورباره این طرح به ظاهر توسعه حرم، ولی در حقیقت برج سازی‌ها و تخریب هیبت و شکوه قبله‌گاه مسلمانان جهان را صادر کرده و مدیریت جدید آن را به شرکت «نسما» متعلق به محمد بن سلمان ولیعهد و وزیر دفاع این کشور منتقل کرد و به این ترتیب این شرکت همه طرح‌های توسعه را دردست گرفت.

به عبارت دیگر، این فاجعه را باید به حساب ولیعهد عربستان گذاشت که مدیریت تجاوز به یمن را نیز برعهده دارد و به عنوان خادم حرمین شریفین مردم بی‌دفاع یمن را قتل عام کرده و به ماه‌های حرام و فریاد استغاثه زنان و کودکان بی‌دفاع یمنی نیز توجه نکرده و تعطیلات تابستانی خود را در سواحل فرانسه و اسپانیا می‌گذراند.

گرچه مقامات سعودی فاجعه کشته شدن زائران خانه خدا را یک حادثه طبیعی و نتیجه بلایایی طبیعی دانسته‌اند، ولی قطعاً نمی‌توانند خود را از جنایاتی که نزدیک 6 ماه است علیه مردم یمن مرتکب می‌شوند تبرئه کنند و قهر الهی را که در پشت این صحنه قرار دارد نادیده بگیرند.

براستی استفاده از جرثقیل‌های چند ده تنی بر فراز مسجدالحرام و روی سر هزاران هزار زائری که در پرازدحام‌ترین ایام تشرف برای انجام اعمال حج تمتع به حرم امن الهی مشرف شده‌اند و درحال طواف هستند، چیزی جز بی‌تدبیری و بی‌کفایتی است؟ این حادثه دردناک بار دیگر ثابت کرد که آل سعود توانایی مدیریت حرمین شریفین را ندارند و با سیاست‌های خود، به جایگاه والای این مقدس‌ترین اماکن اسلامی لطمه می‌زنند.

*************************************

روزنامه خراسان ***

روس ها سر ميز شام/دکترعليرضا رضاخواه

روس ها اين روزها تعارف را کنار گذاشته اند و بر سر ميز شام آمده اند. اگر تا ديروز حمايت روسيه از سوريه به وتو قطعنامه هاي آمريکا و همپيمانانش در سازمان ملل محدود مي شد و شک و شبهه اي در ادامه حمايت مسکو از دمشق وجود داشت اما حالا همه کارشناسان سياسي در خاورميانه بر اين اعتقادند که مسکو هرگز دمشق و نظام سوريه به رهبري بشار اسد را رها نخواهد کرد و در برابر خواسته هاي غرب و برخي کشورهاي عربي که خواستار سقوط نظام سوريه هستند، مقاومت و ايستادگي خواهد کرد. از روزهاي نخست ماه سپتامبر تا کنون خبرها درباره افزايش فعاليت نظامي روسيه در سوريه افزايش يافته است. خبرهايي درباره ارسال تجهيزات جنگي تازه روسي به سوريه مانند تحويل جنگنده‌هاي مدرن ميگ ۳۱ به ارتش سوريه، انتقال يک پايگاه سيار کنترل پروازهاي هوايي به فرودگاهي در جنوب لاذقيه، انتقال صدها نظامي روس و ايجاد اقامت‌گاه‌هاي پيش‌ساخته براي آنها در لاذقيه و طرطوس. برخي منابع عربي حتي خبر داده‌اند که کارشناسان روسيه کنترل فرودگاهي در جنوب لاذقيه در غرب سوريه را به دست گرفته‌اند. روزنامه «الحيات» چاپ بيروت روز چهارشنبه (۹ سپتامبر) نوشت روسيه علاوه بر اعزام افسران عالي‌رتبه،‌ به زودي تعدادي خلبان نيز به سوريه اعزام خواهد کرد تا هدايت جنگنده‌هاي پيشرفته ميگ ۳۱ و هواپيماهاي جاسوسي را بر عهده بگيرند. به نوشته اين روزنامه لبناني واحدهايي از سربازان روس نيز به زودي وارد سوريه مي‌شوند تا مسئوليت فرماندهي جنگ در برابر تروريست هاي داعش و القاعده به ويژه در مناطق پيرامون لاذقيه را بر عهده بگيرند.

منابع آمريکا حتي پا را فراتر گذاشته و مي‌گويند نيروهاي نظامي روسيه با هواپيما و کشتي‌هاي جنگي به‌طور مستقيم در جنگ داخلي سوريه درگير شده‌اند. اسپوتنيک، خبرگزاري چند زبانه روسيه در تحليلي مي نويسد"با کنارهم چيدن شتاب اتفاقات مختلف طي يکي دو ماه اخير در منطقه خاورميانه مي توان پيش بيني کرد که همه در حال آماده شدن براي يک جنگ استخوان شکن که سرنوشت آينده خاورميانه را تعيين خواهد کرد هستند."اما واقعيت چيست؟ افزايش تحرکات نظامي روس ها در سوريه به چه معني است؟ آيا استراتژي مسکو در قبال خاورميانه تغيير کرده است؟ چه ارتباطي ميان طرح جديد پوتين براي خاتمه دادن به بحران سوريه و اقدامات اخير مسکو وجود دارد؟ براي پاسخ به اين سوالات مي توان گمانه هاي زير را مطرح کرد:

آماده سازي مقدمات براي طرح مسکو

مسکو مدتي است که تلاش دارد، ائتلافي منطقه اي را براي مقابله با داعش ايجاد کند. ائتلافي که در آن هم سعودي ها حضور داشته باشند و هم ايراني ها، هم مخالفان مسلح اسد و هم ارتش سوريه، هم مسکو و هم واشنگتن. ولاديمير پوتين، رئيس جمهور روسيه، مي‌گويد که بشار اسد آماده است که انتخابات پارلماني برگزار کند و قدرت را با بخش‌هاي سالم اپوزيسيون تقسيم کند. وي هفته پيش گفت: "ما در واقع مي‌خواهيم ائتلافي بين‌المللي براي مبارزه با تروريسم و افراط‌گرايي شکل بدهيم." پوتين، گفته است: "اگر نمي‌شود ميان کشورهايي که مي‌خواهند با تروريسم مبارزه کنند مستقيما و در ميدان جنگ همکاري به وجود آورد، دست کم مي‌توان شکلي از هماهنگي را بين آنها پديد آورد." يکي از گزينه هاي احتمالي که مي توان در رابطه با تحرکات نظامي روسيه در سوريه مطرح کرد، ايجاد آمادگي و مقدمه چيني براي اجراي چنين طرح فراگيري است.

روسيه قصد دارد به‌صورت موازي فرآيند سياسي را همراه با عمليات نظامي عليه گروه‌هاي تروريستي در سوريه پيش ببرد. کارشناسان مي گويند فعاليت جديد نظامي در سوريه به سخنراني رئيس جمهوري روسيه در مجمع عمومي سازمان ملل ارتباط دارد؛ جايي که وي قرار است درباره پيشنهاد خود براي تشکيل ائتلاف بزرگ ضد تروريستي که روسيه بخش مهمي از آن خواهد بود صحبت کند. بنابراين آن ها تلاش مي‌کنند تا فعاليت بيشتري داشته باشند و نشان دهند که جديت دارند.

محدود سازي اقدامات آمريکا

گمانه ديگري که مي تواند در اين رابطه مطرح شود، تلاش مسکو براي ايجاد توازن قوا در سوريه و محدود سازي اقدامات واشنگتن در اين کشور است. آمريکايي ها اخيرا با افزايش تعداد مشاوران نظامي خود در اردن و قطر سرعت آموزش نيروهاي مسلح مخالف دمشق و همچنين سرعت تجهيز آنان به سلاح هاي مدرن را افزايش داده اند، اقدامي که توازن قوا در نبردهاي ميداني را به نفع تروريست هاي مسلح از بين برده است. علاوه بر اين حضور نظامي روس ها در سوريه مي تواند تلاشي براي محدود کردن گزينه‌هاي نظامي آمريکا در اين کشور باشد.

در همين راستا به تازگي مسکو با هدف برگزاري رزمايش دريايي در پيامي به مسئولان قبرس خواهان تغيير مسير پروازهاي عادي اين کشور شده است. تجربه ليبي به مسکو ثابت کرده که بي تحرکي در ميدان نبرد فاجعه بار خواهد بود. شايد از همين رو است که ايالات متحده از کشورهايي که در مسير پرواز ميان روسيه و سوريه قرار دارند خواسته است تا حريم‌ هوايي خود را به روي پروازهاي روسي ببندند، مگر اينکه روسيه بتواند ثابت کند که آن هواپيما حامل تسليحات براي رژيم اسد نيست. بلغارستان به اين خواسته تن داده است، اما يونان که از متحدان ناتو است و عراق که در برابر داعش به کمک هاي آمريکا وابسته است، تاکنون از اجراي اين درخواست سر باززده‌اند.

قدرت نمايي ارتش روس

گمانه ديگر قدرت نمايي ارتش روسيه است. يک سال پيش ائتلاف بين المللي به رهبري ايالات متحده به کارزار نظامي عليه داعش پرداخت. از آن زمان تا کنون داعش اراضي بيشتري را تصرف کرده است. در آن زمان باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا اعلام کرد: "ائتلاف ما در حال هجوم است. داعش به دفاع پرداخته ولي آنها خواهند باخت". به گفته مقامات رسمي آمريکا تعداد نيروهاي سازمان تروريستي داعش از زمان حمله ائتلاف تاکنون ثابت مانده است زيرا داعش تروريست هاي کشته شده را به سرعت با تازه وارد هاي احضار شده در سراسر جهان جايگزين کرده است . روس ها مي خواهند در يک مانور نظامي نه تنها ضرب شستي جدي به داعش و جبهه النصره نشان دهند ،بلکه سرشکستگي بزرگي را هم براي آمريکايي ها که بيش از همه به توانايي نظامي شان مي نازند رقم بزنند.

حضور براي روزهاي سخت

گمانه بعدي که مطرح مي شود برنامه ريزي روس‌ها براي شرايط بعد از تقسيم قدرت و حتي کنار گذاشته شدن اسد از قدرت است. بر اساس اين گمانه روس‌ها مي‌خواهند دست بالاتر را براي شکل‌دهي نتيجه تغيير چينش قدرت در سوريه داشته باشند. شاهد مثال اين گمانه تلاش مسکو براي ايجاد يک پايگاه جديد در شهر ساحلي لاذقيه در غرب سوريه است.

در جنوب لاذقيه فرودگاهي است که هم کاربري نظامي و هم غيرنظامي دارد. ظاهرا روسيه درصدد است به دولت سوريه کمک کند تا لاذقيه را در کنترل خود نگاه دارد. از هفته‌هاي اخير ائتلافي از شورشيان مخالف اسد پيشروي به سوي لاذقيه را شروع کرده‌اند. رهبري اين ائتلاف را گروه "جبهه نصرت" شاخه القاعده در سوريه بر عهده دارد. بر اساس اين گمانه افزايش حضور نظامي روسيه در سوريه، به آينده‌ تحولات اين کشور نظر دارد؛ آينده‌اي که گويا ديگر در آن از سوريه يکپارچه خبري نخواهد بود. بنابر گزارش‌ها در آنچه براي آينده سوريه طراحي شده است، منطقه ساحلي ميان لاذقيه و طرطوس نقش کليدي بازي مي‌کند. روسيه مي‌خواهد اين منطقه را به عنوان پلي براي ارتباط با جهان خارج در کنترل نگاه دارد. بخش بزرگي از بيابان‌هاي مرکزي سوريه نيز سهم مخالفان اسد خواهد بود. شمال سوريه به استثناي حلب، مي‌تواند در کنترلِ هنوز تعريف‌نشده بين‌المللي قرار گيرد.

آمادگي براي نظم جديد

گمانه آخر را مي توان در چارچوب آمادگي روسيه براي نظم جديد جهاني عنوان کرد. نظمي که در آن مسکو به دنبال احياء نفوذ و قدرت شوروي سابق است. دفتر نمايندگي روسيه در پيمان آتلانتيک شمالي به تازگي گزارشي با عنوان «روسيه، ناتو، واقعيت‌ها و افسانه‌ها» منتشر کرد که در بخشي از آن ناتو را متهم مي‌کند که در پوشش مقابله با تهديد موشکي ايران در پي ايجاد سيستمي است که امنيت روسيه را به چالش مي‌کشد. طرح پدافند هوايي ناتو در اروپا همواره باعث اختلاف‌هاي شديد ميان روسيه و آمريکا بوده و در پي توافق هسته‌اي شش قدرت جهاني با ايران ، مسکو اعلام کرد که توجيه واشنگتن براي لزوم پيشبرد اين طرح بيش از پيش باورنکردني است. اما واشنگتن بر آن است که حتي اگر توافق هسته‌اي با ايران اجرايي شود تکميل طرح پدافند هوايي ناتو ضروري است.

از همين رو است که روس ها تمرکز نيروهاي راهبردي خود را همچنان بر روي زير دريايي هاي هسته اي حفظ کرده اند. سوريه و به صورت خاص بندر طرطوس در راهبرد دفاعي و امنيتي مسکو نقشي جدي دارد. سوريه در حال حاضر يکي از آخرين اهرم هاي فشار روسيه در خاورميانه است. روسيه در حال حاضر از بندر طرطوس در درياي مديترانه استفاده مي‌کند و اصرار دارد تا آن را حفظ کند. وزارت خارجه روسيه نيز اخيرا در بيانيه اي تصريح کرده است که"حضور روسيه در تمامي مناطق جهان از جمله خاورميانه و بندر طرطوس سوريه واقعا ضروري است تا به اين ترتيب نوعي توازن که از بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي تا کنون جهان نبود آن را احساس مي کند، به وجود آيد."

************************************

روزنامه ایران******

پشت پرده واردات گسترده در آستانه مهرماه/  مرجان اسلامی‌فر

بازار لوازم‌التحریر در قبضه چینی‌ها

رئیس اتحادیه سراجان: اکثر کیف‌های چینی (وارداتی) که در سطح بازار برای مدارس توزیع شده از مواد دست دوم و بازیافتی است

رئیس انجمن تولیدکنندگان لوازم التحریر و نوشت افزار: از بین لوازم التحریر ترکیه،اندونزی و چین محصولات ایرانی کیفیت بالاتری دارد و حتی تنوع محصول آن قابل رقابت با برندهای معتبر است

به هیچ عنوان لوازم التحریر از کشورهای اروپایی مانند آلمان و انگلیس وارد ایران نمی‌شود، بنابراین مردم نباید تحت تأثیر تبلیغات قرار گیرند.75 درصد لوازم التحریر از چین،10 درصد ترکیه و 15 درصد از اندونزی وارد می‌شود

رئیس اتحادیه سراجان: اکثر کیف‌های چینی (وارداتی) که در سطح بازار برای مدارس توزیع شده از مواد دست دوم و بازیافتی است. لذا این گونه کیف‌ها عارضه‌های متعددی را برای دانش آموزان به‌وجود می‌آورد

به فصل مهرماه که نزدیک می‌شویم، جنب و جوش برای خرید لوازم التحریر وکیف و کفش آغاز می‌شود.برخی از فروشگاه‌های محله خود خریدهای لازم را انجام می‌دهند، برخی دیگر به بازاربزرگ شهرشان می‌روند و گروهی دیگر به نمایشگاه هایی می‌روند که به این منظور برپا شده است. در این میان بازار دستفروش‌ها هم از رونق خوبی برخوردار است. به عنوان مثال دفترهای صد برگ که جلد جذابی دارند هر چهار عدد 10 هزار تومان،مداد رنگی 6تایی حدود 6هزار تومان و مداد مشکی و خودکار هم با قیمت‌های پایین تری نسبت به مغازه‌ها و نمایشگاه‌ها به فروش می‌رسد.اما این اقلام عمر کوتاهی دارند چرا که کیفیت آنها بسیار پایین است.در فروشگاه‌ها نیز لوازم التحریر، کیف و کفش محصول چینی به وفور یافت می‌شود و شاید در لابه‌لای آن  بتوان کالای ایرانی یافت.فروشندگان همواره پیشنهاد کالای چینی را می‌دهند و تنها قیاس آنها قیمت است.از آنجا که توان خرید مردم کاهش یافته فروشندگان برای آنکه بتوانند از این کسادی چند هفته‌ای رها شوند مبلغ کالاهای چینی می‌شوند.هر چند که در گفت‌و‌گوهایشان از کیفیت کالاهای ایرانی صحبت زیادی برای گفتن دارند. اما این افراد می‌گویند معیار مردم در خرید فقط در دو بخش قیمت و نمای ظاهری آن خلاصه می‌شود لذا محصولات چشم بادامی‌ها همیشه در بورس است.همین نوع نگاه باعث شده است که صنعت داخلی با چالش‌های مختلفی روبه‌رو شود.طبق آمار آموزش و پرورش تا مقطع دبیرستان 12 میلیون دانش آموز وجود دارد و نیاز سالانه کشور به کیف و کفش 20 میلیون است اما تولیدکنندگان داخلی کمترین سهم را از این بازار دارند. با تغییر رویکرد ایرانیان به سمت کالاهای چینی خیلی از کارخانجات طعم تلخ ورشکستگی را تحمل کردند بدین جهت خیلی از تولید کنندگان برای آنکه بتوانند ادامه حیات دهند بر کیفیت محصولات خود افزودند و با وجود افزایش قیمت مواد اولیه بر ثبات قیمت‌ها تأکید کردند.حال در مقطع فعلی بهترین حمایت از تولید داخلی که اکثر آنها قابل رقابت با برندهای بین‌المللی است خرید کالای ایرانی  است.

تولیدکنندگان داخلی با 30 درصد ظرفیت خود کارمی کنند

جهانبخش بهدادی رئیس انجمن تولیدکنندگان لوازم التحریر و نوشت افزار که دل پری از واردات لوازم التحریر داشت این‌گونه گفت‌و‌گوی خود را با روزنامه ایران آغاز کرد: تولیدات داخلی می‌تواند نیاز کشور را پاسخ دهد و حتی می‌توان مازاد تولید را به کشورهای مختلف صادر کرد. ظرفیت تولید ما 4 برابر نیاز بازار است. اما باوجود تمام اینها می‌بینیم واردات لوازم التحریر ادامه دارد و این باعث شده  تولیدکنندگان هر ساله با ضررهای هنگفتی روبه‌رو شوند. وی افزود: در حال حاضر و بدون اغراق تولیدکنندگان با 25 تا 30 درصد ظرفیت خود کار می‌کنند و این درحالی است که بیش از 65 درصد ظرفیت کارخانجات خالی است. قطعاً اگر تحریم‌ها نبود و امکان جابه‌جایی پول فراهم بود تولیدکنندگان صادرات را پیگیری می‌کردند.

بهدادی از واردکنندگانی گلایه کرد که با ترفندهایی چون کم اظهاری و دور زدن قانون وارد بازار می‌شوند و جایی برای حضور تولیدکنندگان داخلی نمی‌گذارند. وی توضیح داد: وارد کنندگان قیمت واقعی لوازم التحریر را به گمرک اعلام نمی‌کنند(یک چهارم قیمت کالا به گمرک اظهار می‌شود) و به همین جهت ما نمی‌توانیم با تولیدات چینی رقابت کنیم و در نهایت کالاهای این کشور بازار را اشباع می‌کند. وی با بیان اینکه بارها از دولت خواسته شده است که جلوی واردات لوازم التحریر چینی گرفته شود، افزود: از بین لوازم التحریر ترکیه،اندونزی و چین محصولات ایرانی کیفیت بالاتری دارد و حتی تنوع محصول آن قابل رقابت با برندهای معتبر است. اگر تولیدکنندگان کم فروشی کرده بودند یا گرانفروشی و یا محصول بی‌کیفیت در بازار ارائه کرده بودند قطعاً ما هم با واردات هیچ مشکلی نداشتیم اما تاکنون یک شکایت هم در این بخش ثبت نشده این در حالی است که در مورد لوازم التحریر وارداتی شکایت‌های متعددی داشته ایم.

4 کارخانه مدادسازی تعطیل شد

رئیس انجمن تولیدکنندگان لوازم التحریر و نوشت افزار اذعان داشت:4 سال پیش وزارت صنعت به دلایل مختلف جلوی واردات مداد را گرفت. این امر باعث ایجاد 4کارخانه مدادسازی و اشتغال هزاران نفر شد.اما این ممنوعیت عمر طولانی نداشت چرا که با آزادسازی لوازم التحریر از سه سال پیش دردولت دهم چراغ 4 کارخانه خاموش شد.این کارخانه‌ها 500 هزار قراصه در سال تولید می‌کردند و ظرفیت اسمی آنها 5 میلیون قراصه در سال بود. این در حالی است که نیازمداد کشور بیش از 5/1 میلیون قراصه در سال نیست. طبق آخرین آمارها با توجه به حجم تولید داخلی سال گذشته یک میلیون و 700 هزار قراصه وارد کشور شد که هم اکنون 200 هزارقراصه آن در انبار است.با این اتفاق‌ها تولیدکنندگان داخلی چطور باید ادامه حیات دهند.

لوازم التحریر اروپایی وارد ایران نمی‌شود

رئیس انجمن تولیدکنندگان لوازم التحریر و نوشت افزار گفت: به هیچ عنوان لوازم التحریر از کشورهای اروپایی مانند آلمان و انگلیس وارد ایران نمی‌شود، بنابراین مردم نباید تحت تأثیر تبلیغات قرار گیرند.75 درصد لوازم التحریر از چین،10 درصد ترکیه و 15 درصد از اندونزی وارد می‌شود.

وی درباره اینکه چرا مداد چینی از مداد ایرانی ارزان تر است گفت: هر فردی که بخواهد از کشور چین مداد خریداری کند باید 5/3 دلار بابت چوب و 5/1 دلار برای مغز آن پول پرداخت کند و با در نظر گرفتن سایرهزینه‌ها حتی گمرک این رقم به 6 دلار می‌رسد.(قیمت هر قراصه مداد 6دلار برای واردکنندگان تمام می‌شود.) زمانی که این افراد بخواهند در گمرک کالای خود را اظهار کنند قیمت آن را 2 دلار اعلام می‌کنند لذا تعرفه‌ای که برای آنها تعیین می‌شود خیلی کم است.هر قراصه از 12 جعبه 12 تایی تشکیل شده که قیمت آن 60هزار تومان است. در حقیقت هر جعبه با 12 مداد رنگی یا مداد مشکی 5هزار تومان می‌شود.(قیمت هر عدد مداد حدود 2هزار و 400 تومان می‌شود.)البته این رقم‌ها به شرطی است که مداد حداقل کیفیت‌ها را داشته باشد که بعضاً ندارد.

بهدادی خاطرنشان کرد: هر قراصه برای تولیدکنندگان داخلی 45 هزار تومان و در زمان عرضه بین 55 تا 65 هزار تومان است. حال اگر واردکنندگان به درستی کالاها را به گمرک اظهار کنند و حق گمرکی واقعی را پرداخت کنند قیمت لوازم التحریر ایرانی خیلی ارزان تر خواهد بود. وی درباره وضعیت دفتر مدارس نیز گفت: تنها 10 درصد بازار دفتر در دست چینی هاست و آن هم بیشتر مربوط به جلد آن است. کاغذ دفتر در  خودکشور تولید می‌شود و در این خصوص واردات صرفه اقتصادی ندارد. برای تولید دفتر تکنولوژی خاصی نیاز نیست وتنها داشتن یک کارگاه کوچک مجهز به گیوتین و منگنه زن کافی است، اما برای تولید یک مداد باید 14 دستگاه صنعتی کار کند. لذا این صنعت نیازمند حمایت جدی دولت است. وی با بیان اینکه آمار درستی از کارگاه‌های تولید دفتر در کشور وجود ندارد تصریح کرد: در حال حاضر 3کارخانه مداد چوبی و 3کارخانه مداد روزنامه‌ای در کشور فعال است.

اکثر کیف‌های چینی از مواد بازیافتی است

همچنین محسن خردمند رئیس اتحادیه سراجان (کیف و کفش و...) درباره وضعیت بازار کیف و کفش و حضور قدرتمند کالاهای چینی در گفت‌و‌گو با «ایران» به مواد مصرفی کیف‌های مدرسه اشاره کرد و گفت: اکثر کیف‌های چینی (وارداتی) که در سطح بازار برای مدارس توزیع شده از مواد دست دوم و بازیافتی است. لذا این گونه کیف‌ها عارضه‌های متعددی را برای دانش آموزان به‌وجود می‌آورد. برای آنکه بوی این کیف‌ها از بین برود آنها از اسانس استفاده می‌کنند لذا از مردم می‌خواهیم در زمان خرید سراغ کیف‌های بی‌کیفیت چینی نروند. متأسفانه این کیف‌ها که فقط ظاهر جذابی دارند با قیمت‌های بالا و هم قیمت با کیف‌های مرغوب ایرانی به فروش می‌رسد.

وی توضیح داد: تولیدکنندگان داخلی رویه کیف‌های مدارس را حدود 10 هزار تومان خریداری می‌کنند اما در رویه تولیدی چین به علت مواد بازیافت قیمت آن کمتر از 5 هزار تومان است لذا کیف‌های چینی که مردم خریداری می‌کنند با قیمت واقعی آن عرضه نمی‌شود.

خردمند در ادامه به بازار کفش اشاره کرد و گفت:یک جفت کفش چینی(با کیفیت متوسط) اگر از مبادی قانونی وارد کشور شود حدود 90 هزار تومان قیمت می‌خورد.  اما اکثر آنها از طریق قاچاق وارد کشورمان می‌شود لذا این قیمت به یک سوم می‌رسد.حال در شرایطی که تولید کنندگان داخلی با هزینه‌های سنگینی چون  بهره‌های بانکی،مالیات،دستمزد و... روبه‌رو می‌شوند چگونه می‌توانند در بازار رقابت کنند.لذا ضروری است که دولت در جهت حمایت از تولیدداخل گام‌های محکمی بردارد. رئیس اتحادیه سراجان با بیان اینکه میزان مصرف سالانه کیف و کفش با حدود 16 الی

17 میلیون دانش آموز، دانشجو،شاغلین و... هر کدام 20 میلیون است تصریح کرد:حداقل 50 درصد نیاز کشور از طریق واردات تأمین می‌شود این در حالی است که تولیدکنندگان داخلی می‌توانند نیاز کشور را پاسخ دهند.

وی با بیان اینکه با واردات هر نوع کیفی مخالف نیستم گفت: تنوع جنس خوب است اما در صورتی که کالا، کالای بی‌کیفیتی نباشد اما متأسفانه برخی از جنس‌های وارداتی که به صورت قانونی یا قاچاق وارد کشور می‌شوند، از کیفیت بسیار پایینی برخوردار هستند، به طوری که این کیف‌ها موجب حساسیت‌های پوستی و تنفسی هم خواهند شد.خردمند با بیان اینکه تولید در بازار به صرفه نیست، گفت: ما نسبت به سال گذشته هیچ گونه افزایش قیمتی نداشته‌ایم و این در حالی است که تمامی هزینه‌های ما افزایش یافته است. اما از آن جهت که بازار در رکود کامل به سر می‌برد بازار کشش هیچ گونه افزایش قیمتی را ندارد. لذا تولیدکننده مجبور است تا حدی از سود خود بگذرد تا چراغ مغازه‌اش خاموش نشود.

************************************

روزنامه جام جم**

تله بلاتکلیفی پیش‌روی اجرای برجام / دکتر جهانبخش ایزدی

فرجام برجام در نظام قانونگذاری ایالات متحده در حالی روشن شده که از ابتدا، سه سناریو در قبال بررسی سند وین در کنگره آمریکا برای ما متصور بود.

یکی این که کنگره در قبال برجام سکوت اختیار کرده یا آن را تصویب کند که این، بهترین حالت برای ایران بود و می‌توانستیم مطمئن به لغو تحریم‌ها باشیم. سناریوی دوم این بود که سنا با حداقل 60 رأی سناتورها و 290 رای مجلس نمایندگان، با برجام مخالفت جدی کند که در این صورت اوباما حتی امکان وتوی مصوبه کنگره را هم نداشت که این هم اتفاق نیفتاد. سناریوی سوم از این قرار بود که کنگره با رأی نصف به‌علاوه یک سنا و رأی 218 نفر از نمایندگان مجلس نمایندگان، با توافق هسته‌ای مخالفت کند که همین سناریوی سوم با اندک تغییرات شکلی که مربوط به ضوابط تصمیم‌گیری در کنگره آمریکا بود، به ثمر رسید.

تغییر شکلی که اشاره شد، از این قرار است که در مجلس نمایندگان، به جای این که بگویند چه کسانی با برجام مخالف هستند، گفتند چه کسانی با برجام موافق هستند؟ مخالفان توافق در واقع صورت مساله را عوض کردند و چون از نظر نمایندگان کنگره این توافق تامین کننده منافع صددرصدی آمریکا نیست، عملا مجلس نمایندگان به برجام رأی نداد. این واکنشی به تصمیم سناتورهای دموکرات بود که در سنا، به کفایت مذاکرات درباره برجام رأی نداده بودند. واقعیت این است وقتی امکان رد برجام در سنا منتفی شد، رأی نماینده‌ها در مجلس نمایندگان آمریکا فرمالیته شد و در حال حاضر عملا رأی‌ مخالفت مجلس نمایندگان نمادین تلقی می‌شود چراکه در ساختار سیاسی آمریکا هر دو مجلس باید رای دهند تا یک موضوع جنبه قانونی پیدا کند که این اتفاق درباره برجام نیفتاد.

اما حالا سوال این است که تاثیر اجرایی شدن این سناریو بر آینده برجام چیست که در پاسخ باید گفت، این، بدترین سناریوی ممکن در بین سناریوهای عنوان شده در رابطه با آینده برجام است.

با رأیی که مجلسین سنا و نمایندگان دادند، عملا تحریم‌ها لغو نمی‌شود، بلکه تعلیق می‌شود و فقط دولتمردان آمریکایی یعنی اوباما و تیمش می‌توانند هر سه یا شش ماه یک‌بار، این تحریم‌ها را تعلیق کنند چراکه مرجع صادرکننده تحریم یعنی کنگره، مخالف لغو تحریم‌ها بوده و این روند ادامه می‌یابد تا زمانی که این مرجع صادرکننده رأی تحریم، آن را لغو کند.

در این صورت اگر یک‌سال و اندی دیگر، رئیس‌جمهور همراه با اکثریت امروز کنگره در آمریکا روی کار بیاید، می‌تواند توافق را نادیده بگیرد و آن گاه تحریم‌ها به‌طور اتوماتیک احیا خواهد شد.

در واکنش به این وضعیت بلاتکلیفی، باید دید ایران چه واکنشی در قبال برجام می‌تواند داشته باشد. واقعیت این است که از یک طرف اگر ایران برجام را تائید کند، معنایش این است که در شرایطی توافق را تائید کرده که هنوز تحریم‌ها لغو نشده‌اند و این، عدم توازن در اجرای معاهده را نشان می‌دهد. اما در طرف دیگر اگر ایران برجام را تصویب نکند، چون برجام در آمریکا ـ هرچند دست‌کم به مدت یک‌سال ـ اجرایی می‌شود، آن گاه معنای رد برجام این است که ایران با توافق مخالفت کرده و فشارهای سیاسی بر ایران تحمیل شده و کشورمان متهم می‌شود برجام را رد کرده است. بنابراین با توجه به وضعیت رقم خورده برای برجام در آمریکا، ایران شرایط سختی پیش‌رو دارد، چون در یک بلاتکلیفی خاصی هستیم و نمی‌دانیم سال دیگر چه می‌شود و آیا تحریم‌ها لغو می‌شود یا نه. در حال حاضر همه‌چیز به اراده رئیس‌جمهور آمریکا ـ چه اوباما و چه رئیس‌جمهور پس از او ـ بستگی دارد. روشن است که در چنین شرایطی سرمایه‌گذاران براحتی سرمایه خود را به دلیل بیم از آینده به ایران نمی‌آورند و حتی کشورهای متحد آمریکا در ارتقای سطح رابطه با کشورمان چندان آسایش خیال ندارند.

در ایران، با توجه به این که مجلس یا شورای عالی امنیت ملی نمی‌توانند برجام را مشروط کرده و تنها بخشی از آن را اجرا کنند، بهترین کار این است که مجلس شورای اسلامی، الزاماتی را برای اجرای برجام بگذارد. این الزامات هم دست دولتمردان را تا حدی باز می‌گذارد و هم به عنوان سند سازمان‌ملل ثبت می‌شود تا به مخاطبان غربی پیام دهد اگر شرایط ‌غیر از شرایطی که مطلوب ماست پیش رود، ممکن است الزاماتمان جدی شود و بنابراین دولتمردان با احتیاط این سند را اجرایی می‌کنند.

***********************************

روزنامه وطن امروز**

کارت زرد به داور!/ایمان امینی

مراسم جشن روز ملی سینما پنجشنبه شب گذشته در کاخ موزه سعدآباد برگزار شد. میهمان ویژه این مراسم مطابق هر سال وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. طبق تمام برنامه‌های فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و حتی بهداشتی و درمانی این روزهای کشور، این برنامه هم با مسائل هسته‌ای و فتح‌الفتوحی به نام برجام شروع شد البته از آنجا که نماز بی‌وضو اعتباری ندارد، تعریف از این دولت بدون تخریب آن دولت هم جایگاهی ندارد که البته به علت ازدیاد تذکار از آن صرف‌نظر می‌کنیم.

حضور عوامل و متولیان بخش به اصطلاح فرهنگی فتنه و خوش و بش وزیر فرهنگ با آنان نیز از حاشیه‌های پررنگ‌تر از متن این مراسم بود اما نکته جالب در میان این همه حواشی گوشه‌ای از سخنان وزیر ارشاد است که بیش از من و شما باید نمایندگان مجلس را به تامل وادارد. جنتی که ظاهرا با دیدن چند عنصر فتنه‌گر، حواسش پرت شده بود و دل به دریای هر حرفی زده بود، در حالی که گویی دیگر هیچ مانعی در سر راه خود نمی‌بیند، با اعتماد به نفسی مثال‌زدنی، پیشاپیش اعطای سومین کارت زرد مجلس را به خود تبریک و تهنیت گفت!

جنتی ابراز داشت: «شما اطلاع دارید که من تا به حال 2 کارت زرد گرفته‌ام و سومین کارت زرد هم در راه است. اینها هم فقط به خاطر فیلم «قصه‌ها» است. فیلم «قصه‌ها» را به علت اینکه خیلی روی آن جنجال شد خودم شخصا دیدم و متوجه شدم هیچ مشکلی ندارد. وقتی هم مشکل ندارد اجازه اکران به آن داده شد و پای این تصمیم هم ایستاده‌ایم. توجهی نمی‌کنیم که کسی انتقاد کند یا در مجلس باعث سوال یا استیضاح می‌شود».

پارلمان یا مجلس نماد قانونگذاری و البته مردمسالاری است و آنگونه که رئیس‌جمهور در جلسات مختلف به کرات فرموده‌اند، حتی ایشان هم سوال یا استیضاح را از حقوق مجلس می‌دانند. حال اینکه یک وزیر جایگاه نظارتی مجلس را زیر سوال برده و خط و نشان بکشد بیش از آنکه به حیای گربه مربوط باشد به اهالی دیزی مربوط است. نه آنکه جنتی یا هرکس دیگری که در کابینه کارت زردی‌ها ادامه حیات دارند خیلی شجاعت دارند برای اصرار بر فلان عملکرد لکن عده‌ای هستند که اصرار دارند بر مماشاتبه نحوی که سوال و کارت زرد به جای آنکه نهیبی باشد بر پیکره قانون‌گریزان، به فرصتی برای دید و بازدید در مجلس تبدیل شده است و دیگر کار به جایی رسیده است که خود وزیر، دریافت کارت زردش را اعلام می‌کند و قاه‌قاه هم می‌خندد.

همین آقای جنتی، 17 دی 1392 یعنی کمتر از 5 ماه از شروع به کارش به علت تساهل و تسامح در برابر توهین به مقدسات و از سوی دیگر ترویج اباحی‌گری با پرداختن به موضوعات محل اختلاف و غیرضروری کارت زرد گرفت.  در جلسه دیگری در تاریخ 19 خرداد 1394 به علت محدود کردن مطبوعات در رسیدگی به پرونده کرسنت دوباره کارت زرد گرفت. این مساله می‌توانست تا حدودی اوقات وزیر را تلخ کند اما ظاهراً خیال وزیر، تخت تخت شده که دیگر از این کنده دودی بلند نمی‌شود و حنای استیضاح و سوال دیگر رنگی ندارد. این می‌شود که وزیر در جمعی نشسته و با خنده و تمسخر امیدوار به کسب افتخار دریافت سومین کارت زرد از مجلس است!

*************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات