سردار حسین همدانی در شرایطی مدیریت
مستشاری ایران در سوریه را بهعهده گرفت که همه شواهد و قرائن از سقوط قطعی
نزدیک دولت سوریه خبر میداد. بسیاری از بخشهای سوریه از سوی گروههای
مسلح معارض به تصرف درآمده بود و پایتخت نیز در محاصره این نیروها قرار
داشت. در داخل ایران، سوریه و در سطح منطقه کمتر کسی تردید داشت که کمتر از
یکماه دولت سوریه ساقط میشود. در آن اوضاع سردار همدانی مسئولیت اداره
این پرونده را بهعهده گرفت.
درست است که همدانی «تکلیفگرا» بود، اما پذیرش پرونده سوریه را از موضع
بالاتری انجام داد و آن «اعتماد به نصرت خدا» بود. همدانی را من در آن
روزها در دفتر کارش دیدم. او تردیدی نداشت که خداوند متعال به او برای
برگرداندن صحنه کمک خواهد کرد و از این رو با همین اعتماد، در دل خطر فرو
رفت و حدود یکسالونیم بعد توانست صحنه را به نفع جبهه مقاومت برگرداند.
حضور «حاج حسین» در سوریه یک حضور حسینی بود؛ یعنی از یک سو میدانست که
فرماندهی یک نبرد نابرابر را به عهده گرفته است و از سوی دیگر باید
بهگونهای حضور مییافت که اطمینان به پیروزی را در دیگران ایجاد میکرد.
او این همه را در همراه کردن همسر و فرزندان دیده بود و از این رو مقامات
سوریه که بهشدت نگران اوضاع شده بودند وقتی دیدند همدانی با زن و بچه در
صحنه حضور یافته است، مطمئن میشدند که از یک طرف همدانی تا آخر با آنهاست و
ثانیاً او برای غلبه بر دشمن آمده، نه برای شکست خوردن، اما سردار همدانی
این همه را از همان «اعتماد به نصرت خدا» داشت. شهید حسین همدانی حدود
یکسالونیم پس از آنکه پرونده مستشاری سوریه را بهدست گرفت، توانست
فرماندهان سوریه را با خود هماهنگ کند. بالاخره ارتش سوریه برتری همدانی را
در طراحی عملیات پذیرفت و با او هماهنگ شد. همدانی در این فاصله تجربه
بسیج را در سوریه پیاده کرد. ظرف شش تا ۹ ماه موفق شد «دفاع وطنی» که همان
بسیج ملی است را با ترکیب نیروهای جوان شیعه و سنی بهوجود آورد و از اینها
بهمثابه نیروهای خطشکن استفاده کند. این نیروهای جدید که قالب آموزشی
جدیدی داشتند، توانستند عملیاتهای مهمی انجام دهند و امروزه نیروهای دفاع
وطنی خود یک ارتش کارآمد غیرکلاسیک هستند و به سرمایهای برای مردم سوریه
تبدیل شدهاند.
یکی دیگر از نکاتی که باید درباره سردار همدانی گفته شود، ولایتمداری او در
عرصه بینالملل بود. ولایتمداری یک شاخص مهم در صداقت فرد است و زمانی
اندازه آن مشخص میشود که «ابتلای بزرگی» پیش آید. این ابتلا در سال ۸۸ پیش
آمد و معلوم شد که خیلی از مدعیان، ولایتمدار نیستند و ولایتمداریشان
تنها به درد دوران عادی میخورد که «یدخلون فی دینالله افواجا». اما
ولایتمداری در عرصه بینالمللی از ولایتمداری در عرصه داخلی مهمتر است؛
چرا که در عرصه بینالمللی ما با انواعی از مشکلات و محدودیتها روبهرو
هستیم. در اینجا حفظ باور نسبت به «حقانیت» و «کارآمدی» و «بایستگی» رأی و
نظر ولایت خیلی دشوار است ضمن آنکه در این حوزه به دلیل خارج از دسترس بودن
خیلی از شرایط، نظر رهبری از توسعه میدانی برخوردار است؛ یعنی فرد
ولایتمدار به اقتضای صحنه میتواند بعضی از تصمیمات را شخصاً بگیرد. در
اینجا توجه فرد به نظر رهبری و تلاش وسیع او برای تحقق آنچه «ولایتامر»
فرمودهاند از اهمیت مضاعفی برخوردار است. شهید حسین همدانی از این زمره
افراد و ولایتمدار بود که وقتی نظر ولایت امر را بر لزوم حفظ سوریه از نفوذ
جبهه استکبار دریافت کرد برای تحقق آن بهطور جدی وارد میدان شد و یقین
داشت که نظر ولایت حتماً محقق میشود. او این صحنه دشوار را با تبسمی
رضایتمندانه مدیریت کرد، نه با تسلیمی ناباورانه و همین عامل شهید همدانی
را «دُرّی ثمین» در عرصه «ولایتمداری بینالملل» قرار داده است.
سعدالله زارعی
سعدالله زارعی