اصلاحات بهویژه حزب کارگزاران اعتقاد دارند که نمیتوان کماکان بر روی محمدرضا عارف بهعنوان رئیس مجلس آینده حساب باز کرد و در این میان یا ناطق نوری و یا علی لاریجانی گزینه مطرح در زمینهٔ ریاست مجلس آینده هستند.
پایگاه بصیرت: استفاده از نیروهای خارج از جناح اصلاحات ازجمله تاکتیکهای امروز این جریان سیاسی است که حائز دو نکته مهم است. اول اینکه اصلاحطلبان برای حضور درصحنه سیاسی کشور از هر تلاشی حتی چنگ زدن به دامان نیروهای حریف فروگذاری نمیکنند و از سوی دیگر نیروهای اصلاحطلب با توجه به تندرویهایی که از زمان مجلس ششم تا فتنه 88 و امروز انجام دادند، به مهرههای سوختهای تبدیلشدهاند که کارآمدی چندانی برای این جریان سیاسی ندارند و نظام نیز هیچ اعتمادی به آنها نخواهد داشت؛ بنابراین اصلاحات مجبور است برای حضور درصحنه سیاسی پوستاندازی کند و در این دوره باید دستبهعصا و با استفاده از نامزدهای اجارهای به اهداف سیاسی خود نائل شود.
به هر جهت جریان اصلاحات خود را بهواسطه نزدیکی با دولت در جریان قدرت حفظ کرده است و بدین سبب سعی ندارد در کوتاهمدت این ائتلاف را برهم بزند و حتی در آینده نیز بر روی گزینههای راست سنتی ازجمله هاشمی و ناطق نوری سرمایهگذاری کرده است. اصلاحطلبان فکر میکنند حسنی که حضور نیابتی در دولت و مجموعههای اجرایی دارد برای آنها هزینهای ایجاد نمیکند و در کارنامه سیاسی آنها نکته منفی از این باب درج نمیشود. از این روست که حجاریان بیان میدارد که «شکست دولت شکست ما نیست» این درحالی است که روزنامههای زنجیرهای اصلاحطلب همه توان خود را برای حمایت دولت به کار بستهاند و این موضوع چیزی نیست که بتوان آنرا کتمان کرد.[1]
اما سومین گزینه مطرحی که به جرگه اصولگرایی وصل است و اصلاحطلبان در روند پوستاندازی و استفاده از کاندیدای اجارهای به آن میاندیشند علی اردشیر لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی است. البته این برنامهریزی برای وی به چند روز اخیر و وقایعی که درزمینهٔ تسریع در روند تصویب برجام در مجلس رخ داد بازنمیگردد اما میتوان تصویب برجام را نقطه پرشی برای اجرای همهجانبه این رویکرد در قبال لاریجانی از سوی اصلاحطلبان دانست.
مضاف بر اینکه اصلاحات بهویژه حزب کارگزاران اعتقاد دارند که نمیتوان کماکان بر روی محمدرضا عارف بهعنوان رئیس مجلس آینده حساب باز کرد و در این میان یا ناطق نوری و یا علی لاریجانی گزینه مطرح درزمینهٔ ریاست مجلس آینده هستند.
ازاینرو است که کسانی چون الهه کولایی فعال سیاسی اصلاحطلب بیان میدارد که اصلاحطلبان باید وزن سیاسی افراد را موردسنجش قرار دهند و بر اساس آن میتوان به گزینه علی لاریجانی نیز فکر کرد و لاریجانی میتواند محل اجماع اصلاحطلبان باشد.[2]
اما با همه این خوشخیالیها، اصلاحطلبان به خوبی میدانند که لاریجانی افتراق و تفاوتهای فکری و اندیشهای زیادی با این جریان دارد و متصل کردن وی به این جریان نه تنها دشوار بلکه محال است مگر اینکه لاریجانی اعلام کند من دیگر اینکه لاریجانی بگوید من دیگر لاریجانی صدا و سیما را قبول ندارم.
عباس عبدی یکی از اصلاحطلبانی است که این موضوع را مطرح میکند و میگوید، نمیتوان از لاریجانی هاشمی دیگری ساخت.
این تئوریسین جریان اصلاحات با نفی ائتلاف میان اصلاحطلبان و لاریجانی میگوید: «فکر نمیکنم آنها (لاریجانی و اصلاحطلبان) حاضر باشند زیر یک سقف مشترک باهم لیست ارائه کنند. شاید با گروه کوچکی چنین کنند ولی در حال حاضر با مجموعه اصلاحطلبان هرگز. هرکدام از دو گروه اصلاحطلبان و اصولگرایان بنا به دلایل خاص و شرایطی که در آن قرار دارند هنوز در شرایط لازم برای تشکیل ائتلاف قرار نگرفتهاند.»[3]
نزدیکان لاریجانی ازجمله محمدرضا باهنر دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین نیز به همین مسئله اشاره میکنند. لاریجانی خط و ماهیتی بهدوراز اصلاحطلبان دارد و این در کارنامه کاری وی مشهود است.
وی در مورد بحثهای مطرح پیرامون حضور لاریجانی در لیست اصلاحطلبان خاطرنشان میکند: «اصلاحات اگر بتواند لیستی ارائه دهد حتماً تخممرغهای خود را در سبد لاریجانی نمیگذارد و داستان صداوسیما و دوران اصلاحات یادشان نرفته است؛ لاریجانی اصولگراست هرچند اصولگرایی طیف وسیعی است و ممکن است اختلافاتی در آن وجود داشته باشد.»[4]
لاریجانی خود نیز در برابر چنین طرز تلقیهایی که بوی سوءاستفاده سیاسی را میدهد پیشتر از اینها ایستاده است.
موسویخوئینیها مرد در سایه اصلاحات یکی از کسانی است که از سالها قبل تئوری جذب لاریجانی را مطرح کرده است و در زمانهای مختلف بر روی موضع خود پافشاری کرده است که این موضوع خود بیشتر از هر مسئلهای به برنامه اصلاحات برای لاریجانی اشاره دارد. موسویخوئینیها در همین زمینه در جلسهای گفته است: «آقای علی لاریجانی سقفش همین ریاست مجلس است و در ریاست جمهوری رأی ندارد و ما هم نمیتوانیم مجلس را بگیریم و به او نیاز داریم، باید به او اطمینان بدهیم که اگر با ما همراهی کند، او رئیس مجلس ما هم هست.»[5]
خوئینیها در جای دیگر مطرح کرده است که « ما به لاریجانی نزدیک هستیم و باید این جریان را علیه مصباح و جریان پایداری فعال کنیم.»[6]؛ سخنانی که باعث واکنش جدی علی لاریجانی شد و وی با قاطعیت به این ادعاها پاسخ منفی داد و تأکید کرد که من « همان لاریجانی دوم خرداد در صداوسیما هستم.»
لاریجانی درست بعد از شنیدن سخنان خوئینیها در دیدار با برخی نمایندگان اصلاحطلب به آنها میگوید: « اگر بخواهید بین من و اصولگرایان اختلاف بیندازید، بدانید که من همان لاریجانی دوم خرداد هستم که در صداوسیما بودم، اگر با من درگیر شوید ضرر خواهید کرد و من کوتاه نخواهم آمد.» [7]
این در حالی است که لاریجانیها از تجربه تلخ همکاری هاشمی رفسنجانی با حزب کارگزاران و اصلاحطلبان یاد میکنند و در همین زمینه محمدجواد لاریجانی تأکید میکند که « انتخابات پیش آمد و کارگزاران و اصلاحطلبان زیر کت آقای رفسنجانی رفتند که باید خودت بیایی به میدان، تمام ارکانهای سیاسی گفتند که شما خودت باید بیایی و این شخصیت را به فلاکت کشاندند.»[8]
به هر جهت اصلاحات با توجه به امکانات و مهرههایی که در دست دارد به این نتیجه رسیده که بایستی نگاهی به اتفاقات و تحولات بیرونی نیز بیندازد. احمد شیرزاد یکی از فعالین سیاسی اصلاحطلب که به هم جناحیهای خود توصیه میکنند که برای تصاحب صندلیهای سبز خانه ملت از نیروهای شناختهنشده استفاده کنند و نام و نشاندارها برای اجتناب از شکست در انتخابات به صحنه نیایند.
از سوی دیگر، وی در مورد اقبال اصلاحات بر لاریجانی میگوید: « آقای لاریجانی جزو اصولگرایان هستند و معمولاً با اصلاحطلبان رقابت داشتند و اگر وی موضعگیری مناسبی داشتند اصلاحطلبان آن موضعگیری را تأیید کردند. در بحث برجام مواضع آقای لاریجانی مناسب بود اما با یک موضعگیری جایگاه سیاسی یک شخص تغییر نمیکند. حالتی وجود دارد در یک مجلسی اصلاحطلبان در اقلیت قرار گیرند که نمیتوانند رئیس مجلس را تعیین کنند ولی در میان رقابت چهرههای اصولگرا میتوانند نقش تعیینکننده داشته باشند. در اینجا ممکن است تصمیم دیگری بگیرند. در حال حاضر اگر بخواهیم مجلس آینده را اصلاحطلب بدانیم و آقای لاریجانی را رئیس آن، بحثی حاشیهای است.» حاشیهای که بیهوده اصلاحات خود را درگیر آن کرده است و ثمرهای که این جریان بدان فکر میکند نمیتوان از آن حاصل کرد.
منبع: مشرق