روزنامه کیهان **
جمع میان 2 مسئولیت دشوار/ محمد ایمانی
وحدت به مفهوم همفکری و همافزایی نیروهاست، در خدمت حق باشد یا باطل، برای مصلحت عامه باشد یا در خدمت منافع خواص. وحدت و الفتی که امیر مؤمنان(ع) مفهوم آن را از پیامبر اعظم(ص) میگیرد و به آن پایبند میماند - ولو با خون دل خوردن- غیر از وحدت و ائتلافی است که امویان با اصحاب سقیفه، و طلحه و زبیر با ولید و مروان و یا معاویه با عمرو عاص تدارک کردند. جبهه مؤمن و انقلابی حتی اگر خصم و معارض نداشت، باز هم برای ادای تکلیفهای سنگین نیازمند همدلی و الفت بود چه رسد به اینکه در مقابل خود معارضه جبهه استکبار را شاهد است و با نقشآفرینی و تفرقهافکنی جریانهای آلوده دست و پنجه نرم میکند. دیدبانی صحنه پیشرو در این میان از فرصتهای بزرگ و چالشها و تهدیدهای جدی حکایت میکند که موضوعاتی نظیر برجام یا انتخابات با همه اهمیت در قیاس با آن فرصتها و چالشها در اهمیت ثانوی قرار میگیرد. در چنین شرایطی تدارک وحدت و همدلی با منطق جذب حداکثری و دفع حداقلی، اولویت امروز ماست.
واقعیت این است که نیروهای مؤمن و تکلیفگرا همواره با دشواری در جمع میان 2 مسئولیت روبرو بودهاند؛ 1- حفظ و تقویت و ترویج معروفها و نهی از منکر در مقام مطالبهگری 2- تکلیف الفت و همدلی و وحدت. برای اغلب انسانها سخت است که میان این دو مسئولیت را جمع کنند؛ یا به نام همدلی و رفاقت، از مبانی و اصول کوتاه میآیند و مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر را تعطیل میکنند؛ و یا به نام امر به معروف و مطالبهگری، قید مصلحت بزرگی به نام «وحدت» و «همدلی» را میزنند. کاری که امیر مؤمنان(ع) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) کرد، جمع میان این دو رسالت الهی است. پس از رحلت پیامبر(ص)، هم عزیزترین حامی علی(ع) حضرت فاطمه زهرا(س) را به شهادت رساندند و هم ایشان را از حق ولایت و زعامت باز داشتند. هر کدام از این 2 جفای بزرگ که خون به دل مولای متقیان کرد، برای اعلام جدایی مطلق کفایت میکرد. اما آن حضرت ضمن اینکه مظلومیت و اعتراض خود را به اندازه مقدور بازگو میکرد و صراحت داشت، هرگز جانب وحدت را فرو نگذاشت. به بدعتها و انحرافها اعتراض کرد و در عین حال برای حفظ وحدت، بارها تنازلهایی کرد که مطابق طبع و همت بلند او نبود (و البته که اگر غیرت و همراهی خواص بود، آن تنازلها کمترین ضرورتی پیدا نمیکرد).
امام در روزگار خلیفه سوم تنها کسی بود که جرأت کرد حد الهی درباره شرابخواری یکی از نزدیکان حکومت (ولید، متحد بعدی طلحه و زبیر) را جاری سازد یا به هنگام تبعید جناب ابوذر غفاری صحابی بیهمتای پیامبر(ص) به بیابان ربذه، وی را به رغم مخالفت دستگاه خلافت بدرقه کند. هنگامی که مردم، معترض ریخت و پاش بیتالمال شده بودند، عبداله بن عباس نامهای را از سوی خلیفه آورد با این خواسته که علی(ع) از مدینه به ینبع برود تا صدای شورشیان بخوابد. اولین بار نبود که چنین درخواستی از حضرت میشد. امام در پاسخ این خواسته جملاتی را به ابن عباس فرمودند که به عنوان خطبه 240 نهجالبلاغه - 235 در برخی نسخهها- قید شده است. «او میخواهد مرا مانند شتر آبکش قرار دهد؛ میگوید بیا و برگرد! پیام داده بود که از مدینه خارج شوم، سپس پیغام داد که برگرد و به مدینه بیا،حالا پیام دیگری فرستاده که از مدینه بیرون بروم». آخرین جمله این خطبه بسیار تأملبرانگیز است. «والله لقد دَفَعتُ عنه حتّی خَشیتُ اَن اَکونَ آثما. به خدا سوگند آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم». امام برای مصلحت امت و دین تا این حد از خود هزینه کرد و حتی حسنین علیهماالسلام را برای دفاع از خلیفه در قبال هجوم معترضان فرستاد تا بیپروایی و خودرأیی طرفین ماجرا به فتنه منجر نشود اما شد. «استأثر فأساء الأثرهًْ و جزعتم فأسأتم الجزع» (خطبه 30 نهجالبلاغه). و شگفتا که بخشی از شورشیان و معترضان (با فرماندهی زبیر و طلحه) - پس از بیعت مردم با امیرمؤمنان- با طیفی از عاملان ایجاد اعتراض عمومی (ولید و مروان و...) ائتلاف کردند و نخستین جنگ را به حکومت علوی تحمیل کردند!
21 دی ماه 1388 هنگامی که فراکسیون انقلاب اسلامی (مجلس هشتم) با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند، معظمله اولاً از مسئولیتشناسی و انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مسئولان توسط این نمایندگان قدردانی کردند و فرمودند «این پایداری و ایستادگی و پافشاری بر مبانی خیلی چیز خوبی است. اینها به عنوان یک سنتهایی در مجلس ما میماند. بنابراین از اصرار بر امر صحیح و حق، ولو با هزینههایی همراه باشد، شما هرگز نبایستی پشیمان باشید.» ایشان سپس موضوع مهمی را مورد توجه و تأکید قرار دادند که باید برای همیشه به عنوان یک الگو و نقشه راه مد نظر باشد. «یک مطلب کلی را باید همیشه در نظر داشته باشیم و آن این است که توقع کم گذاشتن در کفه حق را از همه کس باید داشت؛ یعنی انسان نباید بیتوقعیاش بشود. انسان کامل و بیعیب و نقصی که آدم هیچ راهی برای اشکال بر او نداشته باشد، پیدا نمیکنیم به جز معصومین. باید یک مقداری آماده بود برای آنچه که انسان آن را کوتاهی و جفا و بیوفایی بنامد. بالاخره واقعیت عالم این است. حتی در میان نزدیکان به امیرالمؤمنین(ع) هم چنین کسانی بودند... بالاخره این جور اشکالات را باید انتظار و توقع داشت. یک مقداری باید تحمل کرد و الّا انسان اگر چنان چه با دیدن یک ناهنجاری در یک عملکردی در یک شخصی آن چنان به هم بریزد که دچار یأس و آشفتگی و افسردگی بشود، در این صورت کار نمیگذرد. بنابراین انسان بایستی تحمل بکند. بله این اشکال وجود دارد، اگر وجود نداشت بهتر بود. حالا که اشکال وجود دارد، ما چه کار باید بکنیم؟ مبنای عملکرد باید این باشد. آرمانگرایی باید ما را به سمت بالا بکشاند. جوری نباشد که به خاطر دیدن برخی ناهنجاریها که با آرمانگرایی مخالف است، حرکت ما دچار وقفه یا اشتباه و انحراف شود یا از آن مسیری که دارد، به جای دیگری سرش گرم و مشغول بشود».
مقتدای انقلاب در ادامه میفرمایند؛ «اگر منکری میبینید نهی از منکر کنید، اگر چنانچه معروفی هست که بر زمین مانده امر به معروف کنید اما این موجب نشود که آدم این منکر یا این نقطه منفی را بهانه قرار بدهد و راهش را جدا کند یا فرض کنید که فاصله ایجاد شود یا تعارض کند یا تخریب کند؛ کما این که بعضیها همین جورند... بله این اشکالات، برخی هست. برخی کوچک هم نیست ممکن است بزرگ هم باشد. منتها باید در جمعبندی ملاحظه کرد، دید این جمعبندی نتیجهاش چه میشود... اشکالات را تذکر بدهید مانعی ندارد؛ منتها سعی کنید بیش از آن مقداری که حد و حق این اشکالات است، برایش حساب باز نکنید. اولاً راه حمل بر صحت رابه کلی و در مواردی نبندید... ثانیاً این مجموعه اصولگرا و انقلابی که امروز در مجلس هستند و بحمدالله در کشور هم اکثریت قاطعی دارند- این نشانه این است که مردم این جهتگیری و این راه را دوست میدارند- حتیالمقدور نگذارید متشتت شود. این وحدت مهم است. البته ما در سطح کشور هم معتقد به وحدتیم. این را باید حفظ کرد ولو با اغماضهایی. بعضی از اغماضها ممکن است اعتراض برخی دیگر را متوجه انسان بکند، خوب بکند، ولی آدم باید ببیند حق چیست. یک جاهایی باید برخی اغماضها را برای یک مصلحت بزرگتری انجام داد که حالا در این مورد بحث ما، مصلحت، اتحاد و اتفاق و با هم بودن و یک حرف زدن و یک صدا داشتن و اینهاست».
همین جا باید مشفقانه درباره تحرکات طیفهای آلوده به فتنه و نفاق و نفوذ هشدار داد که در عملیاتی نیابتی، اقدام به تلهگذاری و تور پهن کردن برای برخی همراهان نظام و انقلاب کردهاند و متأسفانه با سکوت مواجه شدهاند. رفتار تحقیرآمیز و درندهخویانهای که این طیف اجارهای با وجود ژست حمایت نسبت به امثال خاتمی و هاشمی کردند و القابی نظیر اردک لنگ، سلطان حسین بیعرضه، تدارکاتچی، عالیجناب سرخپوش قتلهای زنجیرهای و... را متوجه آنان نمودند به غایت عبرتآموز است. آیا عجیب نیست جماعت بخت برگشتهای که زمانی شعار میدادند «سیمای لاریجانی تعطیل باید گردد» و «مجلس زوری نمیخوایم- ناطق نوری نمیخوایم»، حالا از لاریجانی و ناطق به عنوان اصولگرای معتدل یاد میکنند و اندکی که کار پیش میرود دبیر کل بدسابقه کارگزاران آفتابی میشود و با گستاخی میگوید؛ «باید از اصولگرایان یارگیری و سربازگیری کنیم»؟! این جماعت در چه چیزی طمع کردهاند؟ یعنی قرار است بازی شرمآوری را که با حیثیت و آبروی مهدی کروبی در سال 88 انجام دادند، با دیگران تکرار کنند؟ آیا این ادامه همان خطی نیست که گستاخانه، دولت یازدهم را رحم اجارهای اصلاحطلبان و شخص روحانی را کاتالیزور خود توصیف میکند و با صراحت و گستاخی میگوید روحانی از خود رأیی نداشت و چون ما حمایت کردیم او رأی آورد!؟ یکی نیست از این جماعت بیکفایت اما به غایت پر رو بپرسد آیا دو روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری 92 طبق نظرسنجیهای خودتان، بیش از 8 درصد رأی داشتید که نامزد اصلاحطلب خود را مجبور به انصراف کردید؟!
در برابر جماعت آلوده و نفوذ زدهای که دست کم 2 بار نشان دادهاند آمادهاند به نیابت از دشمن، کشور را به کام بیثباتی و نا امنی و خودمشغولی و فرصتسوزی پیش ببرند، نمیتوان بیتفاوت و آتش به اختیار بود. ایران قدرت اول و بینظیر منطقه است چنان که در تحولات حساس عراق و سوریه نشان داد. چنین کشور قدرتمندی، معارضان فراوانی در جبهه استکبار دارد که هزینه میکنند تا جریان طفیلی و آلوده بتواند در مراکز تصمیمساز و تصمیم گیر رخنه کند و آلودگی را سرایت دهد. در مقابل چنین دوگانه مهمی از «فرصت- تهدید» نمیتوان نسبت به راهبرد وحدت و همدلی بیتفاوت بود. طبعاً مراد از وحدت و همدلی، تعطیلی گفتوگو و نقد و اعتراض و اشکال نیست. در عین حال رویکرد جبههای و دوراندیشانه به عرصه، ما را به مأموریت همگرایی و همافزایی نیروها در خدمت آرمانهای اصلی انقلاب و کاستن از فرسایش یکدیگر و هدر رفت توانمندیها رهنمون میکند. در این میان مرزبندی صریح و بیمجامله با خط فتنه و نفوذ، شرط حفظ سلامت و صلابت جبهه مؤمن و انقلابی است.
***************************************
روزنامه قدس **
آنکارا نگران خشم کرملین/ محمدحسین جعفریان
از ابتدای ورود روسها به سوریه بیم برخورد میان آنها با ارتش ترکیه میرفت و عاقبت این برخورد رخ داد و ترکها به نوعی با ساقط کردن یک فروند جنگنده سوخوی ۲۴ روسی، پیشدستی کردند.
روسها میگویند جت سرنگون شده، چهار کیلومتر با مرز ترکیه فاصله داشته و لذا پس از سرنگونی هم در خاک سوریه ساقط شده و خلبانها نیز با چتر در خاک سوریه فرود آمده و به دست تروریستها اسیر شدهاند و اینها همه حکایت از آن دارد که جنگنده مذکور هرگز وارد خاک ترکیه نشده است.
روسها از ابتدای ورود به سوریه دانستند که مسیر اصلی تدارکات تروریستها از طریق مرزهای ترکیه است و لذا پایگاههای داعش را در این مناطق بشدت بمباران میکردند.
اردوغان که شاهد بود تمام سرمایهگذاریاش در سوریه مقابل چشمش و بر اثر بمبارانهای پیاپی و سنگین روسها به باد میرود در پی چارهای بود تا این حملات را متوقف کرده و یا حداقل از شدت آن بکاهد.
آنها بارها تذکرات و هشدارهایی به روسها دادند و پیش از آن سعی کردند طرح پرواز ممنوع را در آن منطقه به کرسی بنشانند و اما هیچ کدام از این موارد ثمری نداشت. اکنون به نظر میرسد ترکیه دست به یک ماجراجویی تمام عیار زده است و باید دید آیا ناتو از این حرکت آنها حمایت میکند یا خیر؟
پوتین تهدید کرده است که این اقدام عواقب سنگینی برای آنکارا خواهد داشت. همزمان آنها اتباع خود را از سفر به ترکیه منع کرده و برخی روابطشان را به حالت تعلیق درآوردند. در ترکیه این اقدام اثر مستقیم روی شاخص بورس و افزایش قیمت ارزهای خارجی گذاشت.
ترکیه بلافاصله نامه نگاریهایی با سازمان ملل و ناتو کرد و خواهان تشکیل جلسات فوری شد. اندکی بعد نیز آنها مدعی شدند از روسی بودن جنگنده سرنگون شده اطلاعی نداشتهاند! بان کی مون و مقامات ناتو و بسیاری از مقامات سیاسی جهان خواستار خویشتنداری طرفین شدهاند.
اما آیا روسها از کنار این واقعه میگذرند، خاصه آنکه در همان روز یک بالگرد آنها نیز ساقط شده است که باز هم ترکها در این خصوص متهم هستند.
در صورت سکوت روسها این اتفاقات باز هم تکرار خواهد شد و اما اگر ناتو در این قصه حامی ترکیه باشد کار مسکو سخت خواهد بود. باید منتظر ماند و دید.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تیر خلاص به ارتجاع عرب
بسمالله الرحمن الرحیم
رژیم صهیونیستی برای نخستین بار بطور رسمی یک دفتر ماموریت دیپلماتیک در شیخ نشین امارات دایر میکند. «دورگلد» مدیر کل وزارت خارجه رژیم صهیونیستی با سفر به امارات و حضور در ابوظبی، تامین مقدمات گشایش این دفتر را برعهده گرفته است. مطابق توافقات فیمابین قرار است این دفتر تحت پوشش آژانس بینالمللی انرژیهای تجدیدشونده (IRENA) طی هفتههای آتی گشایش یابد.
اگرچه ارتباطات اسرائیل و رژیمهای ارتجاعی عرب تازگی ندارد ولی گشایش دفاتر سیاسی اسرائیل نزد رژیمهای عربی بمنزله شروع فصل جدیدی از مناسبات فیمابین است که اسرائیل اصرار دارد با افشای آن، قبح ارتباط با رژیم اشغالگر صهیونیستی را از میان ببرد. فراموش نکنیم که رژیم ستم شاهی ارتباطات بسیار وسیعی با اسرائیل داشت و اسرائیل حتی در ایران، سفارتخانه برپا کرده بود لکن در این زمینه هیچگاه مطلبی رسانهای نمیشد. یکبار مطبوعات صهیونیستی از برخی ارتباطات ایران و اسرائیل پرده برداشتند که با اعتراض و مخالفت رژیم شاه مواجه گردید و صهیونیستها پاسخ دادند که از افشای ارتباطاتی که به سود طرفین است، ابائی ندارند. با وجود این به نظر میرسد که افشای ارتباطات کنونی میان اسرائیل و رژیمهای عربی، نه تنها موجبات نگرانی و اعتراض ارتجاع عرب را فراهم نمیکند، بلکه آنها به درجهای از فلاکت و وقاحت افتادهاند که آنرا یک افتخار و «تابوشکنی» هم ارزیابی میکنند ولی روشن است در پوشش همین دفاتر دیپلماتیک، آنها نزدیکترین روابط همه جانبه را با اشغالگران صهیونیست برقرار ساختهاند.
امروزه شاهد نوعی مسابقه میان رژیمهای ارتجاعی در جهت ارتقاء سطح مناسبات با رژیم صهیونیستی هستیم و عربستان، امارات و قطر در این زمینه اصرار دارند زمینههای بیشتری برای همکاری با رژیم صهیونیستی را مدنظر قرار دهند و مرتباً بردامنه حضور و همکاری صهیونیستها در قلمرو نظامی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی بیفزایند.
براین مجموعه باید طیف وسیعی از دیدارهای محرمانه و توافقات منجر به همکاریهای نزدیکتر میان رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب را نیز اضافه کرد که طی آن، اعراب از صهیونیستها اسلحه، وسایل شکنجه، مهمات، خدمات امنیتی و مشاوره نظامی دریافت میکنند و عموماً از طریق شرکتهای باصطلاح تجاری – خدماتی، مراودات آنها شکل رسمی و تعریف شدهای به خود گرفته است. اگرچه در ابتدا، این رژیم منفور شاه حسین اردنی بود که بیشترین ارتباطات و همکاریها را با اسرائیل داشت و عملاً از مشاوره و همدستی صهیونیستها برای مهار فلسطینیها بهره میبرد ولی پس از قرارداد ننگین کمپ دیوید، رژیم قاهره گوی سبقت را از اردن ربودو یک فرصت طلائی برای نفوذ صهیونیستها در تاروپود حاکمیت مصر به وجود آمد.
امروزه بیشترین و نزدیکترین مناسبات با اسرائیل از طریق رژیم پادشاهی عربستان سازماندهی شده و ریاض آنچنان پرشتاب در این مقوله عمل میکند که صهیونیستها برای دریافت امتیازات بیشتر وسوسه شدهاند. شدت و دامنه همکاریها به حدی است که دیگر تخاصمی در این میان از جانب اعراب وجود ندارد و بلکه این صهیونیستها هستند که از همین فرصتها برای نفوذ یکطرفه در ساختار قدرت رژیمهای ارتجاعی عرب و «لانه گزینی» در تاروپود حاکمیت اعراب را مدنظر قرار دادهاند.
تصادفی نیست که اصرارهای یکجانبه اعراب برای امضای قرارداد صلح اعراب و اسرائیل از جانب رژیم تل آویو نادیده گرفته میشود و با هیچگونه پاسخ روشنی مواجه نشده است. مقامات ریاض مرتباً از این رفتاراسرائیل گلایه کردهاند و صهیونیستها را متهم ساختهاند که فرصتهای طلائی برای آشتی و برقراری صلح را به هدر دادهاند درحالی که در مقطع کنونی اساساً دشمن و کدورتی از سوی ارتجاع عرب وجود ندارد که صهیونیستها برای مهار و توقف آن احتیاج به آشتی و صلح داشته باشند و در عین حال مرتباً ارتجاع عرب نسبت به توانمندیهای اسرائیل اعلام نیاز میکند و صهیونیستها با زیرکی خاصی درصدد پر کردن خلاء سیاسی – نظامی – امنیتی در ساختار رژیمهای عربی برآمدهاند و شرایطی را فراهم ساختهاند که ارتجاع عرب احساس میکند که باید به صهیونیستها متکی شود!
در چنین شرایطی آنچه تعمداً به فراموشی سپرده شده، «آرمان فلسطین» و حتی حق حیات ملت مظلوم فلسطین است که صهیونیستها از همین فرصت ارتباط حقیرانه ارتجاع عرب با آنها برای به حاشیه راندن ملت فلسطین سوءاستفاده میکنند و شرایطی را به وجود آوردهاند که از درون دنیای غرب فریاد اعتراض و سرزنش علیه اشغالگران بر میخیزد ولی از دنیای عرب، هرگز! اتحادیه اروپا خواهان مرزبندی میان رژیم صهیونیستی و فلسطین است و تصریح بر تمایز میان محصولات و تولیدات اسرائیل و فلسطین دارد ولی ارتجاع عرب نه تنها در همین حد و اندازه هم از فلسطینیها حمایتی نمیکند که حتی به صهیونیستها تعهد میدهد که برای مهار انتفاضه و کنترل اوضاع نابسامان اسرائیل در پرتو قیام خودجوش فلسطینیها حاضر است فلسطینیها را تحت فشار قرار دهد که دست از اعتراض خود بردارند!
البته ذلتپذیری و حقارت ارتجاع عرب حتی به همین اندازه هم محدود نمیشود. «ترکی الفیصل» و «بندر بن سلطان» شاهزادگان سعودی بارها از رژیم صهیونیستی خواستهاند که با هزینه عربستان علیه نیروهای مقاومت در فلسطین و لبنان وارد جنگ شود و پرونده مقاومت را به هر قیمت ممکن مختومه سازد. اما این صهیونیستها هستند که جرات تکرار تجربه جنگ 33 روزه علیه حزبالله و 22 روزه علیه غزه و حماس را به خود راه نمیدهند. فراموش نکنیم که در همین 2 جنگ نیز که به شکست و ناکامی ارتش صهیونیستی منجر شد، «ایهود اولمرت» نخستوزیر وقت اسرائیل مرتباً تصریح مینمود که اصرار بر شروع و استمرار جنگ و عدم قبول آتش بس از جانب دربارهای عربی و مشخصاً از سوی آل سعود بوده است. ارتجاع عرب لازم است بداند، این همدستیها و همکاریها با اسرائیل، اگرچه سرنوشت صهیونیستها را تغییر نخواهد داد ولی همین شرارتها و هم پیمانی با اشغالگران است که سرانجام گریبان دربارهای بیافتخار عرب را میگیرد و آنها را در زبالهدان تاریخ، بایگانی میکند. این، در واقع به منزله خودکشی دربارهای عرب است که «تیر خلاص» را خودشان به موجودیتشان شلیک نمودهاند!
***************************************
روزنامه خراسان**
بسته دست و پا شکسته/مهدی حسن زاده
چند روز پیش در جلسه ای فردی می گفت از این دولت توقع نداشتیم که کارهای خود را با شتاب و غیرکارشناسی انجام دهد، اما نمی دانم چرا در موضوع بسته اقتصادی اخیر چنین عمل کرد. این موضع گیری پس از حرف و حدیث های پیرامون بسته اقتصادی دولت صورت گرفت. سرخوشی دولت درباره خروج مقطعی اقتصاد از رکود در سال 93 که به گواه تحلیل جزئیات آمار بانک مرکزی از رشد اقتصادی 93، متکی بر رشد بودجه عمرانی و افزایش نسبی صادرات نفت پس از توافق اولیه ژنو بود، با سقوط قیمت نفت در اواخر سال 93 و تداوم آن در سال 94، جای خود را به نگرانی داد. پیش از این اتفاقات بسیاری از کارشناسان، دل نگران از رویکرد و ادبیات برخی دولتمردان که مدینه فاضله اقتصادی خود را در پساتحریم تصویر می کنند، منتظر این بودند که دولت تحرک جدی اقتصادی خود را به پساتحریم موکول نکند، چرا که تصور رسیدن به توافقی سریع دور از انتظار بود و مشخص بود که رسیدن به توافق هسته ای پروژه ای زمانبر است و پس از رسیدن به توافق تا زمان اجرایی شدن آن و سپس تا زمان اثرگذاری اجرای توافق بر اقتصاد ایران و کمک به رونق اقتصادی ایران، فرصتی است که در مجموع بخش عمده ای از عمر دولت یازدهم را می گیرد. چنان که با نگاه خوش بینانه اجرایی شدن توافق هسته ای و رفع تحریم ها یک ماه دیگر زمان می برد و اثرات آن از جمله افزایش صادرات نفت به تدریج تا اواسط بهار سال آینده به طول خواهد انجامید و سایر اثرات نیز به تدریج در سال آینده محقق خواهد شد.
همه آن چه گفته شد مربوط به بخشی از اقتصاد ایران است که متاثر از تحریم ها رونق نسبی خواهد یافت، اما نگاهی به عمق معضلات اقتصاد ایران از یک سو، تجربه ضعف عملکرد دولت از سوی دیگر و در کنار این دو مورد، موج وسیع انتظارات مثبت اقتصادی از توافق هسته ای (که نگرانی مشاور اقتصادی رئیس جمهور را نیز برانگیخته است) نشان می دهد که معضلات اقتصادی همچنان دغدغه جدی دولت در دوران پساتحریم است، چرا که اثرات مثبت رفع تحریم ها بر اقتصاد ایران زودگذر خواهد بود و پس از آن باز هم چالش های ریشه ای اقتصاد ایران بر سر راه دولت یازدهم خواهد بود.به این ترتیب، رشد کم عمق سال 93 و ریزش قیمت نفت، در کنار سایه سنگین معطل ماندن انتظارات فعالان اقتصادی برای رفع تحریم ها، موجب شد تا دولت خطر را حس کند، تا جایی که رئیس جمهور در اواسط تابستان از احتمال منفی شدن نرخ رشد اقتصادی کشور در سال جاری خبر داد و پس از آن 4 وزیر در نامه ای به رئیس جمهور ضمن برشمردن چالش های بازار بورس، نسبت به تبدیل رکود فراگیر به بحران هشدار دادند. به این ترتیب دولت تصمیم گرفت برای فرصت 6 ماهه دوم سال که آثار اجرای توافق در اقتصاد ایران ملموس نخواهد بود، طرحی نو در اندازد، روزهای ابتدای پاییز خبر تدوین بسته ای جدید برای رونق اقتصادی منتشر شد و رئیس جمهور در گفت و گوی زنده تلویزیونی برخی محورهای کلی این بسته را عنوان کرد. چند روز بعد 3 مقام ارشد اقتصادی دولت جزئیات این بسته را تشریح کردند که براساس آن مشخص شد که محورهای اصلی این بسته 3 مورد هستند: نخست، تحریک تقاضا با پرداخت تسهیلات خرید خودرو و اعطای کارت اعتباری برای خرید اقساطی کالاهای ایرانی، دوم، افزایش منابع بانکی با کاهش نرخ ذخیره قانونی برای بانک های قانونمدار و سوم، اعطای تسهیلات جدید به بخش تولید از طریق خرید دین و پرداخت بخشی از مطالبات دولت به پیمانکاران از طریق انتشار اوراق خزانه. واقعیت این است که با گذشت بیش از یک ماه و نیم از اعلام بسته جدید، صرفا بخشی از محور نخست بسته محقق شده است و سایر بخش های این بسته همچنان بسته باقی مانده است! اگر خوش بین باشیم باید منتظر بود تا با این سرعت پایین، بخش های دیگر بسته نیز به تدریج اجرایی شود، اما واقعیت معمولا چنین خوش بینانه نیست، چرا که تجربه وام خودرو نشان داد که برآوردها چه مقدار غیر واقعی بود و ظرفیت 6 ماهه مدنظر مسئولان چگونه 6 روزه تکمیل شد.
مسئله به همین جا منتهی نمی شود چرا که مشکل فقط برآورد غیرواقعی مسئولان نبود، چرا که اختلاف بانک مرکزی و خودروسازان درباره تعهد چک ها، نشان داد که جزئیات بسته طراحی شده، دقیق و مورد اجماع همه مجریان نبوده است. مسئله جدی تر در طرح کارت اعتباری خرید خود را نشان داد. خبرهای غیررسمی فراوانی درباره اختلاف نظر در اجرای این طرح مطرح شده است و سکوت مقامات مسئول از جمله بانک مرکزی نشان می دهد که درباره اصل اجرای این بخش از بسته اقتصادی تردیدهایی رخ داده است که موجب تاخیر در اجرای این بخش از بسته شده است. تاخیرها و تردیدهایی که اصل اجرای طرح را با تردید مواجه کرده است.اگر به ابتدای این نوشته بازگردیم و انتظار محقق نشده دوستمان را که انتظار محقق نشده بسیاری دیگر نیز هست را مرور کنیم با این سوال مواجه میشویم که چرا بسته اقتصادی دولت با اجرای ناهماهنگ آغازشده و با مختومه شدن بخشی از آن، به نظر می رسد در حال اتمام است. به خاطر داشته باشیم که یکی ازمهمترین انتقادها به دولت قبل عجله در تصمیم گیری و اقدامات غیرکارشناسی و مخرب برای اقتصاد بود، با این حال تجربه و توان کارشناسی دولت فعلی، این امید را ایجاد کرده بود که تجربه ناگوار اقدامات غیر کارشناسی دولت قبل تکرار نشود، اما شواهد نشان می دهد که دولت فعلی نیز گرفتار همان معضل دولت قبلی شده است. شاید اگر شاخک های دولت حساستر بود و با شروع کاهش قیمت نفت، 6 ماه نخست سال را معطل نمی کرد و برای خروج از این رکود فراگیر زودتر اقدام می کرد، فرصت بیشتری برای طراحی بسته خروج از رکود داشت و در دام عجله گرفتار نمی شد تا نتیجه آن اجرای چنین طرحی باشد که از نظر محتوای طرح قابل انتقاد و از نظر ناهماهنگی در نحوه اجرا یک شکست سنگین به شمار آید!
***************************************
روزنامه ایران**
برجام در انتظار رأی آژانس/محمد سعیدی
گزارش جدید «آژانس بینالمللی انرژی اتمی» درباره برنامه هستهای ایران در حالی منتشر شده که مقامات این سازمان برای اعلام نظر درباره اجرای برنامه هستهای کشورمان، روند بررسی را به دو بخش تقسیم کردهاند.
بخش اول، ویژه بررسی برنامه غنیسازی و فرآیند تولید مواد اولیه است که آژانس بر مبنای آن در گزارش اخیر اعلام کرده که این برنامه با همکاری ایران تحت «راستی آزمایی» و موافقتنامه« پادمان» قرار گرفته است و هیچ ابهامی ندارد. در همین بخش آژانس درخواست دارد که علاوه بر اجرای موافقتنامه پادمان هسته ای، نظارت خود را بر اساس پروتکل الحاقی نسبت به برنامه هستهای ایران برقرار کند؛ درخواستی که در جریان مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت و توافق شد که همزمان با اجرای برجام، نظارت آژانس بر اساس پروتکل الحاقی نیز اجرایی شود. بنابراین تا روز اجرایی شدن برجام، یک بخش موضوع نخست همچنان مفتوح است که ایران از نظر آژانس باید پروتکل الحاقی را بپذیرد و بر اساس آن نظارتها را تقویت کند تا مقامات آژانس هم صلحآمیز بودن برنامههای هستهای ایران را اعلام کنند. همان طور که مدت زمان 10 سال طول کشید تا آژانس، روند صلحآمیز بودن برنامههای هستهای کشور ژاپن را بر مبنای اجرای پروتکل الحاقی تأیید کند.
بخش دوم مسأله ایران و آژانس، برنامههای گذشته هستهای ایران است. پیش از این مقامات آژانس اعلام کردند که شش موضوع ابهام برانگیز علیه روند صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران از طریق یک مدالیته حل و فصل شده است و تنها یک بخش موسوم به مطالعات ادعایی (پی ام دی) باقی مانده که این موضوع طی سالهای گذشته و بخصوص در دو سال گذشته تحت یک برنامه جامع بین آژانس و سازمان انرژی اتمی ایران مورد بررسی قرار گرفت و به صورت پله پله و مرحله به مرحله ابهامات آژانس را رفع کرد. طی 9ماه گذشته اقدامات خوبی برای حل این موضوع مبتنی بر تفاهم دوجانبه صورت گرفت. همکاری ایران برای حل این موضوع در قالب مذاکرات کتبی، شفاهی، بازدید و نمونهبرداری انجام شده است. به همین دلیل آژانس باید اعلام کند که این مسأله از نظر این سازمان خاتمه یافته تلقی میشود. بنابراین از منظر تعهدات، ایران همه نیازهای لازم آژانس برای حل موضوع «پیامدی» را برآورده کرده است و آژانس اکنون در مرحلهای است که میتواند درباره این موضوع ارزیابی و داوری دقیقی داشته باشد. گزارشی که بناست طی روزهای آینده منتشر شود، ناظر به همین مسأله و ارائه یک ارزیابی دقیق به شورای حکام برای خاتمه دادن به آن میباشد. یعنی آژانس رسماً اعلام کند که موضوع «پی ام دی» حل و فصل شده و دیگر مورد ابهام و سؤال نیست. البته ابهامات احتمالی آژانس درباره برنامه هستهای ایران هم پس از رأی به بسته شدن پرونده مطالبات ادعایی قابل رفع است و پذیرش و اجرای «پروتکل الحاقی» میتواند به تقویت اعتماد اندک منتقدان هستهای ایران یاری رساند و تبلیغات ناروای ضد ایران را خنثی کند. هر چند، برای آگاهی از نظر رسمی شورای حکام باید چند روز منتظر ماند تا جلسه برگزار و نتیجه رأیگیری مشخص شود اما در شرایط کنونی، جمع بندی کارشناسان و ناظران این است که با تأیید آژانس، راه اجرای «برجام» هم هموار خواهد شد.
***************************************
روزنامه جام جم **
ترکیه چرا؟ چرا روسیه؟ / دکتر حاکم قاسمی
روابط مسکو و آنکارا پس از آنکه سوم آذر ماه 94 جنگندههای ترکیه یک جنگنده روسیه را هدف گرفتند و ساقط کردند، متشنج و مختل شد. ترکیه ابتدا در موضعی حق به جانب علت حمله به هواپیمای روسی را نقض حریم هوایی ترکیه و بعد از ارسال اخطارهای لازم، معرفی میکرد. اما با فاصله گرفتن از زمان حمله میکوشد این اقدام را ناشی از اشتباه در شناسایی هواپیمای روسی جا بزند.
اما روسیه اقدام ترکیه را اقدامی آگاهانه و خنجر از پشت دانسته و اعلام کرده این اقدام عواقب وخیمی برای ترکیه در پی خواهد داشت. مسکو در حالی که مقابله به مثل را حق خود دانسته، اقدام برای اعمال فشار بر مقامات آنکارا را آغاز کرده است. وضعیتی که به نظر میرسد موجب نگرانی دولت ترکیه شده است. چنانکه اردوغان با آنکه تاکید داشت از روسیه عذرخواهی نمیکند، آلمان را واسطه قرار داده تا زمینه دیدارش با پوتین را فراهم سازد. با گذشت چند روز از حمله ترکیه به هواپیمای روسی هنوز آنکارا نتوانسته فرضیه ارادی و آگاهانه بودن حمله به سوخوی روسی را رد کند. بنابراین همچنان گمانهزنیها درباره اهداف و انگیزههای ترکیه ادامه دارد. با توجه به وضعیت سیاسی و امنیتی منطقه میتوان گفت ترکیه در این اقدام اهداف زیر را مدنظر داشته است:
1ـ وارد کردن ناتو به میدان رویارویی با روسیه با هدف تغییر موازنه در این بحران. بعد از آغاز عملیات نظامی روسیه در نهم مهرماه در حمایت از دولت بشار اسد و برای سرکوب تروریستهای مستقر در سوریه، موازنه قدرت در بحران سوریه به نفع دولت سوریه و حامیان آن و به زیان مخالفان دولت سوریه مانند ترکیه، عربستان و قطر تغییر کرد. این تغییر چندان به مذاق ترکیه خوش نیامد.
لذا از همان ابتدا تلاش کرد بر آن تاثیر بگذارد. راهی که ترکیه در این جهت مدنظر قرار داد باز کردن پای ناتو در بحران است. از اینرو یک هفته پس از آغاز حملات روسیه در سوریه با ادعای نقض حریم هواییاش تقاضای برگزاری نشست اضطراری ناتو را کرد. و اینک بعد از گذشت کمتر از دو ماه از این رویداد با حمله به هواپیمای روسی و سپس درخواست برگزاری نشست اضطراری ناتو در این مسیر گام برداشت.
2ـ تلاش برای بر هم زدن بازی و تغییر مسیر روندها و جریانهای مربوط به بحران سوریه. ورود نظامی روسیه به بحران سوریه تاثیرات خود را بر جای گذاشت و طرفهای بینالمللی و منطقهای آن را به سمت آزمودن راهحلهای سیاسی سوق داد. نتیجه آن برگزاری دو نشست وین با شرکت همه طرفهای بینالمللی و منطقهای بحران و توافق بر سر چارچوبی سیاسی برای حل این بحران بود. حملات تروریستی فرانسه نیز مزید بر علت شد و برخی از بازیگران غربی را که در ابتدای حملات روسیه بر ضدداعش به مخالفت با آن برخاستند، با روسیه همراه و هم صدا کرد.
موضوعی که تقویت موضع روسیه و طرفدارانش و به تبع آن تضعیف موضع مخالفان بشار اسد را به همراه داشت. ترکیه احساس میکند تداوم این روند موجب بینتیجه ماندن تلاشهای پنجسالهاش خواهد شد. از اینرو میکوشد با بر هم زدن بازی و تغییر روندها و جهتها، مانع از دست رفتن همه چیز به زیان خود شود.
با تمام تلاشهای ترکیه، نه ناتو به رویارویی با روسیه رغبت نشان داده است و نه روندهای ایجاد شده به سمت حل بحران سوریه از راه سیاسی، تغییر جهت دادهاند.
اعضای ناتو اگرچه به حمایت از عضو خود (ترکیه) متعهد هستند، اما چندان به رویارویی حاد با روسیه تمایل ندارند. بهویژه اعضای اروپایی ناتو با توجه به ملاحظات ژئوپلیتیک که آنها را در تیررس روسیه قرار داده و آسیبپذیر ساخته است، براساس یک سنت دیرینه از رویارویی با روسیه پرهیز میکنند. در بحران ایجاد شده در روابط ترکیه و روسیه نیز از این مشی خود عدول نکردند و بیشتر کوشیدند تا طرفین را آرام کنند. از سوی دیگر بعد از حملات تروریستی داعش در فرانسه مبارزه با داعش در اروپا به یک ارزش تبدیل شد. بنابراین رهبران اروپایی نمیتوانند افکار عمومی و فضای داخلی خود را نادیده بگیرند و روسیه را که رسما و عملا داعش را مورد حمله قرار داده است تحتفشار قرار دهند. این وضعیت باعث شده بهتدریج اولویت مبارزه با دولت بشار اسد برای قدرتهای اروپایی جای خود را به اولویت مبارزه با داعش بسپارد و حتی برخی حفظ دولت بشار اسد را برای مبارزه با داعش ضروری اعلام کنند. از اینرو ترکیه نتوانسته و نمیتواند فرآیندها و جریانهایی را که به حمایت از عملیات روسیه منتهی شده و به صورت غیرمستقیم دولت بشار اسد را تقویت میکنند، تغییر دهد. از اینرو تلاشهای ترکیه نتایج موردنظرش را به بار نیاورده است. ترکیه تحتفشار روسیه مجبور به توقف پروازهای خود در فضای سوریه شده است. پیام این تصمیم این است: خالی کردن میدان به نفع رقیب. از سوی دیگر با بحران در روابط مسکو و آنکارا، موضوع حمایت و پشتیبانی ترکیه از تروریستها بهویژه واسطه قرار گرفتن ترکیه در فروش نفت برای داعش به شکل برجستهای مطرح شده است. تا جایی که دولت اردوغان در موضع متهمی قرار گرفته که باید پاسخگو باشد. فشار در حدی است که اردوغان اعلام کرد اگر این موضوع اثبات شود از مقام خود کنارهگیری خواهد کرد. با توجه به این شرایط است که به نظر میرسد حمله به هواپیمای روسی، نهتنها نتوانسته شرایط را به نفع ترکیه تغییر دهد بلکه بازخوردی منفی برای آنکارا داشته و فضای فرصت را به زیان آنکارا شکل داده است.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
مختصات دیپلماسی ایران در این ۲ سال
لبخند و مماشات/مهدی مهدویگرگانی
یک- از بحثهایی که همواره درباره استراتژی کلان و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از زمان وقوع انقلاب اسلامی مطرح بوده بحث استقلال، عدم وابستگی، تکیه بر ابزارها و توانایی داخلی و مهمتر از همه مقابله با قدرتهای استکباری در جهان و منطقه و ستمناپذیری بوده است. در طول حدود 40 سال از عمر انقلاب نیز بسیاری از این مولفهها به لطف ساختار تصمیمگیری و سیاستگذاری در جمهوری اسلامی ایران حفظ شده است با این تفاوت که در برخی دولتها بعضی از این مولفهها و عناصر سیاست خارجی کمرنگ و برخی دیگر پررنگ بوده است.
همانطور که حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی اخیرا در برخی سخنرانیهایشان مطرح کردند سیاست کلان خارجی ایران همواره ثابت است و این تاکتیکها هستند که با توجه به شرایط و مقتضیات بینالمللی و احتمالا داخلی تفاوت پیدا میکنند.
دو- اگر به موارد و مسائلی که طی 2 سال گذشته سیاست خارجی کشورمان را درگیر کرده یا با آن درگیر بودیم نگاهی بیندازیم، شاهد یک دیپلماسی خطی با ویژگیها و مختصات خاصی بودهایم که شاید تاکنون با این شدت با آن در تاریخ جمهوری اسلامی مواجه نشدهایم. اگر بخواهیم رک و راست صحبت کنیم، مختصات دیپلماسی ما در خلال این دو سال، «لبخند»، «مماشات»، «سازش» و بعضا «کوتاهی» بوده است.
دستگاه سیاست خارجی ایران بلافاصله پس از در اختیار گرفتن سکان، مذاکرات هستهای را کلید زد و به مدت 2 سال تمام هم و غم دیپلماتهای کشورمان را به خود اختصاص داد اما طی همین مدت مسائل دیگری نیز پیش آمد که وزارت امور خارجه باید آنها را مدیریت و حل و فصل میکرد.
سه- انفجارهای تروریستی ۲۸ آبان ۹۲ مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت یکی از همین مسائل بود. انفجارهایی که به شهادت ۲۵ تن از جمله شهادت حجتالاسلام و المسلمین دکتر ابراهیم انصاری، رایزن فرهنگی ایران در لبنان، همسر یکی از دیپلماتهای ایرانی و 4 تن از محافظان سفارت و همچنین زخمی شدن بیش از ۱۵۰نفر منجر شد.
ارسال کمکهای بشردوستانه ایران به مردم مظلوم یمن توسط کشتی نیروی دریایی و عدم اجازه به این کشتی برای پهلوگیری در سواحل یمن و اعزام آن به کشور جیبوتی با کارشکنی سعودیها، مشکلات مرزی با پاکستان و وقوع ناامنیها و ترورهای پی در پی و متعدد در مرزهای شرقی کشور، فاجعه بیسابقه منا، موضوع دانشجویان ایرانی محصل در اروپا که به بهانه تحریم از تحصیل منع شدند، ندادن ویزا به سفیر و نماینده معرفی شده ایران به سازمان ملل از سوی دولت آمریکا، اعدام شهروندان ایرانی در کشورهایی مثل عربستان و مالزی و... از جمله مسائل مهمی بودند که غیر از مساله هستهای باید از سوی وزارت امور خارجه پیگیری و رفع و رجوع میشد.
چهار- اگر نگاهی دقیقتر به مسائل و بحرانهای پیشآمده مذکور بیندازیم، متوجه میشویم دستگاه دیپلماسی دولت حجتالاسلام والمسلمین آقای دکتر روحانی به هیچ یک از آنها نگاه جدی نداشته و در مواجهه با آنها یا به صدور یک بیانیه بسنده کرده یا کلا آنها را در حاشیه نگه داشته و به آنها نپرداخته است. مثلا در قضیه اعزام کشتیهای کمکرسان ایران به یمن، برخلاف برنامه اولیه، این کشتی با فشار و کارشکنی سعودی به جای یمن به جیبوتی رفت و بهرغم اینکه قرار بود پس از بازرسی برای تخلیه بار به یمن برود اما مجبور شد همانجا بار خود را تخلیه کند. در این مدت دستگاه دیپلماسی و نماینده ایران در سازمان ملل فقط نظارهگر این روند بودند.
البته چندان هم نباید از این موضوع تعجب کرد چرا که دولت و دستگاه دیپلماسی آن طی این مدت همه فکر و ذکر خود را معطوف مذاکرات هستهای، توافق ژنو، توافق لوزان و در نهایت توافق جامع هستهای در وین کرده است و وقت چندانی برای پرداختن به مسائل دیگر نداشته است(!)
به جرأت میتوان گفت دولت در مساله جیبوتی، فشار به پاکستان برای جلوگیری از بیثباتسازی مرزهای سیستان و بلوچستان و فاجعه منا هیچ کار مشخص و قابل ذکری انجام نداده است و در برابر بیشتر آنها سکوت اختیار کرده یا کوتاه آمده تا بتواند با فراغ بال موضوع هستهای را به سرانجام برساند. با این وجود هرچند موضوع هستهای به نظر میرسد به سر آمده است اما از نظر عامه مردم و کارشناسان هنوز چیز خاصی اتفاق نیفتاده و مردم تاکنون هیچ اثری از آن را در زندگی و جیب خود احساس نکردهاند.
پنج- مشابه چنین رویکرد و خط دیپلماسی را در سالهای دولت موسوم به اصلاحات نیز شاهد بودیم؛ جایی که شخص رئیس دولت– که فردی «تماماً غربزده و غربیشده» بود- سیاست مدارا، نزدیک شدن به غرب و سازش را در پیش گرفت تا به اصطلاح دیپلماسی گفتوگوی تمدنها را پیش ببرد اما پاسخی که از طرف غرب دریافت شد نهتنها خوشایند نبود بلکه تناسب هم نداشت. نتیجه دیپلماسی سازشکارانه رئیس دولت اصلاحات قرار گرفتن ایران در محور شرارت، مخالفت با برنامه هستهای ایران به بهانه تکثیر سلاحهای هستهای و حمایت از جریانات مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران به بهانه گسترش دموکراسی بود. اتهامات آمریکاییها به ایران و قرار گرفتن نام ایران در محور شرارت در حالی مطرح شد که علاوه بر رویکرد مهربانانه دولت در قبال غرب، واشنگتن از کمکهای ایران در مساله افغانستان چه در جنگ علیه طالبان و چه در شکلگیری دولت پس از طالبان بسیار بهره برد.
***
تجربه تاریخی دهههای اخیر نشان داده است بهترین مسیر برای سیاست خارجی ایران که تضمینکننده عزت و استقلال جمهوری اسلامی ایران است، ادامه سیاست مقاومت تا زمانی که آمریکا آدم شود و حاضر به روابط برابر و نه از موضع بالا باشد، اتکا به تواناییها و پتانسیل داخلی و مقابله با زیادهخواهیهاست.
***************************************