افتضاح اخیر دانشگاه آزاد یاسوج، نمودار روشنی از حال و روز دانشگاههای کشور است، نموداری که با شیب تندی به قهقرا میل میکند. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری که قرار بود موتور پیشرانه پیشرفت علمی کشور باشد، به باشگاه احزاب تبدیل شده است.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، قلع و قمع صنعت هستهای، بیکار کردن دانشمندان جوان، جرح و تعطیلی صنعت هوافضای کشور، بیاعتنایی به تولید داخل و تکیهی روزافزون بر واردات، حاشیهسازی و سیاسیکاری در وزارت علوم، تبدیل دانشگاه به جولانگاه مجرمین سابقهدار و چاقوکشها و ...؛ این همه تنها گوشهای از اقدامات دولتی است که به علمگریزی مشهور است. بررسی عملکرد بیشتر از دو سال گذشته نشان میدهد دولت یازدهم در خوشبینانهترین حالت دغدغهای برای رشد و اعتلای علم و فناوری در کشور ندارد. وقایع اخیر دانشگاه آزاد یاسوج تازهترین پردهی این سناریو بود.
حتی ناصر خسرو قبادیانی که در تمام زندگی از خوف شرطهها و در تعقیب و گریز با عوامل دیکتاتورهای معاصرش میزیست، اهمیت علم و دانش در ساخت درونی قدرت را به خوبی میدانست، آنقدر که از تنگنای نمور مخفیگاهش در ارتفاعات خراسان بزرگ، سران توتالیتر حکومت را چنین پند میگفت: «درخت تو گر بار دانش بگیرد؛ به زیرآوری چرخ نیلوفری را!» هزار سال از علمستیزی قرون وسطی گذشت، همچنان اما برخی سرِ ناسازگاری با پیشرفت و فناوری دارند.
مقامات دولت تدبیر و امید در حالی در تمام بیشتر از دوسال گذشته کمترین اعتنایی به اعتلای علم و فناوری در کشور نداشتند، که با چیدن تمام تخم مرغها در سبد وزارت خارجه عملاً قَدر و قوت مملکت را در لوزان و ژنو جستجو میکردند؛ محاسبهی غلطی که تاکنون نتیجهای جز سقوط آزاد جایگاه علمی و تضعیف توان دانشمندان و پژوهشگران جوان کشور در پی نداشته است. به این ترتیب دولت فخیمه در حالی از پیگیری اعتلای علمی کشور غفلت کرد، که در حوزهی دیپلماسی و بیرون از مرزهای کشور نیز نتوانست موفقیت دندانگیری دشت کند. این آش آنقدر شور شده که واکنش متعدد دانشمندان و مقامات عالیهی نظام را در پی داشته است.
در یکی از آخرین واکنشها بیشتر از 4000 نفر از اعضای هیأت علمی و اساتید دانشگاههای کشور با انتشار نامهای سرگشاده نسبت به افت علمی کشور به رئیسجمهور هشدار دادند. در این نامه با استناد به مفاد اسناد بالادستی و قوانین جاریهی مملکتی از در اولویت نبودن مسألهی تولید علم در کشور به شدت انتقاد شده بود. این اساتید با برشمردن برخی مسایل و مشکلات جامعه علمی کشور در دولت یازدهم، بروز و استمرار آسیبهایی از قبیل تداوم وابستگی به خارج، بیکاری حجم زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاهی، لطمه به باور و اعتماد ملی، افت رتبه علمی در جهان، عدم تحقق اهداف و چشمانداز و جلب توجهات جامعه علمی به مسائل غیرواقعی و حاشیهای را از نتایج آن دانستند. این نامه غیر از اینکه نارضایتی بخش عمدهی جامعه علمی کشور از تدابیر دولت را نشان میدهد، حکایت از عمق فاجعهای دارد که بر سر نظام آموزش عالی و دانشمندان کشور در دو سال گذشته هوار شده است.
مسایل و مشکلاتی که اعضای جامعهی علمی کشور در نامه سرگشاده خطاب به روحانی ذکر کردهاند، عبارتاند از:
نقص در سیاستگذاری و هدایت فعالیتهای پژوهشی بهسمت نیازهای واقعی کشور
کاربردی نبودن مقالات و پایاننامهها
نبود مشوقها و سازوکارهای اثربخش در ارتباط دانشگاه و صنعت
درگیر نشدن اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در طرح و پروژههای کاربردی
عدم تصویب و تخصیص اعتبارات مالی برای طرحها و پروژههای اساسی و سایر فعالیتهای پژوهشی
فقر میزان تولیدات علمی
عدم اختصاص منابع موجود به زیرساختها و فعالیتهایی با اولویت دستاوردهای عملی
بی توجهی به توسعه و گسترش پارکهای علم و فناوری و شرکتهای دانشبنیان مستقر در آنها
بی اعتنایی به تحریک و تشویق بازار داخلی و خارجی برای دستاوردهای دانشی و فناورانه داخلی
عدم تناسب محتوا و شیوههای آموزشی با الزامات کاربردی و پژوهشهای اصیل
تضعیف دورههای تحصیلات تکمیلی پژوهشمحور
رکود یا حذف طرحهای کلان ملی که از نیازها و ضروریات جدی کشور است
نبود شایستهسالاری و مدیریت حرفهای
افتضاح اخیر دانشگاه آزاد یاسوج، نمودار روشنی از حال و روز این روزهای دانشگاههای کشور است، نموداری که معالاسف با شیب تندی به قهقرا میل میکند. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری که قرار بود موتور پیشرانهی پیشرفت علمی کشور باشد، به باشگاه احزاب تبدیل شده است. حجم آنارشی و هرج و مرجی که سکانداران این وزارتخانه در دو سال گذشته به سیستم آموزشی و سپهر سیاسی کشور تزریق کرده اند، بهراستی حیرتانگیز است! مروری بر عملکرد این وزارت خانه در دولت یازدهم به خوبی نشان میدهد تمرکز مقامات و مسؤلین آن مسایل علمی و پیشبرد اوضاع پژوهشی دانشگاههای کشور نیست؛ مطلبی که احتمالاً متأثر از «نفوذ» عناصر تندرو در بدنهی تصمیمگیری آن است. از ماجرای بورسیهها گرفته تا در افتادن با شورای عالی انقلاب فرهنگی در موضوع انتخاب عناصر رادیکال به عنوان رؤسای دانشگاههای کشور؛ تا سکوت معنادار در برابر ترویج کنسرت و رقص و اختلاط در محیطهای آموزشی؛ و تا حمایت تمامقد از حضور تبهکاران سابقهدار و چاقوکِشها در دانشگاه؛ همه و همه آنقدر اوقات مدیران عالیهی این وزارتخانه را درگیر کرده که عملاً فرصت چندانی برای چارهجویی و پیگیری مشکلات علمی-پژوهشی کشور ندارند!
حاشیهسازیهایی از این دست، اگرچه آبی به آسیاب مردم و انقلابشان نمیریزد، اما نان و خوراک فراوانی را برای رسانههای معاند فراهم آورده است. نه تنها یاسوج، آسمان دیگر دانشگاههای کشور نیز همین رنگ است! دانشگاهی که قرار بود مأمنی برای تحصیل و پژوهش دانشجویان جوان باشد، به اتوبانی برای ویراژ مجرمین سابقهدار و خانهی امن برگزاری میتینگهای زودهنگام انتخاباتی تبدیل شده است. تا در روی همین پاشنه میچرخد، نباید از جولان چاقوکشها در دانشگاه تعجب کرد!
منبع: ایسنا