(روزنامه رسالت - 1394/04/03 - شماره 8413 - صفحه 1)
دولت روحاني در شرايطي به قدرت رسيد كه اصولگرايان به دليل پارهاي از رفتارهاي دولت احمدينژاد از قبيل خانهنشيني و امثالهم از او نااميد شده بودند و اصلاحطلبان هم گرفتار ياس انتخاباتي بعد از سال 88 بودند. تودههاي مردم هم فرجي در زندگي روزمره ميجستند. روحاني به دليل پشتوانههاي تشكيلاتي چون حزب اعتدال و توسعه و يا برنامههاي شفاف يا به خاطر پشتوانههاي اجتماعي به قدرت دست نيافت.
عامل اصلي پيروزي وي، "اميد نسبي" يا به واقع "نااميدي" از برنامهها يا افراد و چهرههاي موجود بود.
اين اميد كه روحاني البته درست آن را شناخت و به عنوان بخشي از عنوان دولت خويش "تدبير و اميد" به كار برد، هم نقطه قوت دولت او و هم نقطه ضعف آنست.
اميد انگيزه حركت است ليكن چون يك حالت رواني و تابع عوامل بسيار شناخته و ناشناخته است؛ از ثبات لازم براي برنامهريزي درازمدت برخوردار نيست.
اميد به عنوان يك حالت رواني داراي چند خصلت است:
1. نخست آنكه حركتزاست. هر حركتي بدون اميد چندان نخواهد پاييد.
2. عوامل محيطي بر پايايي اميد تأثير بسيار دارد.
3. تجربيات پيشين بر ميزان اميد تأثير دارد.
4. اميد دائماً نياز به پايش داشته و بايد توقعات و برداشت فرد اميدوار مديريت گردد.
5. اميد در صورت عدم مديريت، سريعا به ضد خود يعني نااميدي مبدل ميگردد.
رقباي يك جريان سياسي كه اميد را محور حركت قرار داده است؛ در استراتژي خود، نااميدسازي را محور كار قرار ميدهند. روش كار همچنين است:
- استفاده از روش "پنجره شكسته": تئوري پنجره شكسته محصول فكري دو جرمشناس به نامهاي جيمز ويلسون (James Wilson) و جورج كلينگ (George Kelling) بود.
اين دو كارشناس استدلال كردند كه جرم نتيجه يك نابساماني است. به عنوان مثال؛ اگر پنجرهاي شكسته باشد و مرمت نشود آن كس كه تمايل به شكستن قانون و هنجارهاي اجتماعي را دارد با مشاهده بيتفاوتي جامعه به اين امر دست به شكستن شيشه ديگري خواهد زند. ديري نميپايد كه شيشههاي بيشتري شكسته ميشود و اين احساس آنارشستي، بيقانوني و هرج و مرج از خيابان به خيابان و از محلهاي به محله ديگر گسترش يافته و با خود اعلائم و پيامهايي را به همراه خواهد داشت.
به عبارتي اين پيام را ميدهند از اين قرار؛ هر كاري را كه بخواهيد مجازيد انجام دهيد بدون آنكه كسي مزاحم شما شود. براساس اين روش به حريم دولت تجاوز شده و سنگي بر پيكره آن پرتاب ميشود؛ در صورت سكوت يا انفعال دولت عملا در بار ديگر شكستن حريم سادهتر صورت ميگيرند تا بدانجا كه شكستن حريم نه تنها به كاري آسان بلكه امري مطلوب تبديل ميشود. واقعيت آنست كه در حال حاضر اكثر پنجرههاي اين دولت يا شكسته است يا سنگي به آن اصابت كرده و دولت نيز هيچگونه راهبرد روشني در قبال آن ندارد.
- ايجاد حس محروميت نسبي:
تدرابرتگر، در نظريه محروميتنسبي خود بر اين باور است كه چنانچه در راه دستيابي افراد به اهداف و خواستههايشان مانعي ايجاد شود؛ آنان دچار محروميت نسبي شده و نتيجه طبيعي و زيستي اين وضع، آسيب رساندن به منبع محروميت است. بدين ترتيب، محروميت نسبي نتيجه تفاوت درك شده ميان انتظارات ارزشي (خواستهها) و تواناييهاي ارزشي (داشتههاي) افراد است. به عبارت روشنتر، شكاف ميان خواسته و داشته با ايجاد احساس محروميت، بر نااميد و بلكه طغيان دامن ميزند. مهمترين روش ايجاد محروميت نسبي افزودن بر سطح توقعات است. معمولا دولتها پس از عبور از مرحله انتخابات و شعارهاي جذاب و داغ در هنگام اداره دولت با استفاده از روش مديريت توقعات به عقلانيسازي يا واقعيسازي توقعات و انتظارات ميپردازند؛ تا فشارها را بر خود كاهش دهند.
واقعيت آنست كه دولت روحاني در اين بخش به عنوان بازيگر فعال تيم رقيب عمل كرده و روز به روز سطح توقعات از دولت خويش را بالا ميبرد. اين عمل يعني بطور روشن تمامي خواست مردم را با مذاكرات هستهاي گره زدن عملا فشار بيحدي را بر مذاكرهكنندگان ايراني وارد ميسازد و شرايطي را ايجاد ميكند كه عدم توافق معادل شكست كامل دولت گردد. اين امر علاوه بر دادن علايم نادرست به طرفهاي غربي، به رقباي داخلي هم اين علامت را ميدهد كه با نااميدسازي مردم نسبت به عملكرد دولت در توافق هستهاي، با يك تير چند نشان زده و اين دولت را نخستين دولتي سازند كه تنها يك دوره بر سرير قدرت بوده است.
ش.د9402355