صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۸۵۲۹۰

مرگ بر ضد ولایت فقیه یعنی چه؟

پایگاه بصیرت / محمد سروش محلاتی
پایگاه بصیرت: اشاره: روز چهارشنبه هفته گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار بسیجیان تاکید کردند : «مراقب باشید، مواظب باشید، نمی شود هر کسى را بمجرد یک خطائى یا اشتباهى گفت منافق؛ نمی شود هر کسى را به مجرد اینکه یک کلمه حرفى برخلاف آنچه که من و شما فکر می کنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلى باید مراقبت کنید.» . ایشان این نکته را درست در زمانی گفتند که حاضران در دیدار در حمایت از بیانات رهبر انقلاب و علیه معترضان انتخابات شعارهای « مرگ بر منافق » و « مرگ بر ضد ولایت فقیه » سر داده بودند. این واقعه می تواند زمینه ای برای بحث درباره کاربرد صحیح این قبیل شعارها باشد.

1. شعارهای هر ملت، نمادهایی هستند که آرمانها و جهت گیری های اعتقادی و اجتماعی آنان را نشان می دهد، بخصوص وقتی شعاری فراگیر می شود و به شکل طبیعی، از عمق جان مردم برمی خیزد، بهترین دلیل بر خواسته مردم است.

مثلا در اوج انقلاب اسلامی، شعار "مرگ بر شاه" دارای این ویژگی بود و لذا حضرت امام، از آن به عنوان "شعار ملی" یاد می کردند. البته در تحولات اجتماعی و فرهنگی، شعارها هم دچار تحول و دگرگونی می شود. گاه محتوای شعار تغییر می کند و در حالی که قالب آن تکرار می شود،ولی معنا و محتوای آن تحریف می گردد و گاه شعاری از جایگاه مناسب خود می لغزد و در نتیجه کارکردی کاملا واژگونه و پیام کاملاً متفاوتی پیدا می کند و گاه نسل جدید در فهم درست یک شعار تاریخی، با ابهام مواجه می شود و گاه شعاردهندگان جدید، شعارهای اصیل گذشته را با اغراض و اهداف دیگری، واگو می کنند.

از این رو در شرایطی که "قالب لفظی" یک شعار در جامعه حفظ شده و یا از سوی برخی گروه ها تکرار می شود، الزاماً نباید گمان برد که "معنای حقیقی" آن هم باقی مانده است، در چنین وضعی نمی توان به سرعت نتیجه گرفت که شعارها اثبات می کند که جهت گیری ها در راستای اهداف پیشین، استمرار دارد و هیچ گونه انحرافی اتفاق نیفتاده است.

مثلا نباید فراموش کنیم که در روز عاشورا، یزیدیان با شعاری که عمر بن سعد اعلام کرد، حمله را آغاز کردند، او گفت: یا خیل الله ارکبی و بالجنة بشری، یعنی ای لشگر خدا بپاخیزید که درهای بهشت به سوی شما گشوده شده است! در حالی که این شعار ابن سعد در برابر حسین بن علی، همان شعاری بود که رسول خدا در برابر مشرکان اعلام می کرد! ولی آیا یزیدیان با واگو کردن "شعار پیامبر" می توانستند "حقانیت خود" را اثبات کنند؟ اینگونه نمونه ها که در تاریخ فراوان اتفاق افتاده، هشداری است که در تحلیل مسائل و شناخت جریانات ، به جنبه های ظاهری شعارها نباید اکتفا کرد. چرا که شعارها همیشه بازگوکننده نیت ها و عقیده ها نیست.

2. شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه، هرچند از شعارهای دوره مبارزه با رژیم طاغوت، و یا تاسیس نظام اسلامی نبود، ولی از زمانی که جریانات برانداز مانند منافقین سر به شورش برآورند و در برابر حاکمیت اسلامی خروج کرده و کمر به نابودی نظام بستند، مردم با این شعار در برابرشان موضع گیری کردند. البته در همان زمان هم برخی از بزرگان با چنین شعاری موافق نبودند و معتقد بودند که "ضدیت با ولایت فقیه " ممکن است به "مخالفت" با مبنای ولایت فقیه، و یا برخی از نظرات ولی فقیه، تفسیر شود و با رواج این شعار، وسیله ای برای تصفیه حساب های جناحی و یا بهانه ای برای برخورد ناروا با برخی از روحانیون و یا عده ای از مردم ، فراهم شود.

آیت الله العظمی گلپایگانی در اسفند ماه 1360 در مسجد اعظم قم، در این باره سخنرانی کرد و از اینکه این شعار بر افراد معتقد به نظام انطباق یابد، اظهار نگرانی کرد. آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات آن روزها می نویسد: "عصر احمد آقا آمد و نوار سخنان آقای گلپایگانی را آورد و گوش دادیم. به شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه اعتراض کردند."

البته آیت الله گلپایگانی از طرفداران جدی مبنای ولایت فقیه بود، وی علاوه بر اینکه در حوزه این بحث را مطرح کرده و مبنای آن را تبیین و تثبیت می کند، در هنگام تدوین قانون اساسی نیز پافشاری زیادی برای قرار گرفتن این اصل در قانون اساسی جمهوری اسلامی، داشت. ولی ایشان با طرح چنین شعاری، به دلیل عواقب آن، مخالفت علنی و آشکار می کرد.

بررسی سخنرانی های حضرت امام نیز در آن ایام نشان می دهد که تاییدی برای این شعار در کلمات ایشان دیده نمی شود، درحالی که امام نسبت به شعارهای دیگر، تایید و تصدیق خود را آشکار کرده اند، مثلاً از شعار "نه شرقی، نه غربی" به عنوان "شعار ابدی" نام برده اند.

3. در کشوری که اقلیت های دینی مانند زردشتیان و مسیحیان، با امنیت کامل زندگی می کنند، و در میان شهروندان آن عده زیادی از مسلمانان غیر شیعی، حضور دارند، چگونه شعاری که متکی به فتوای فقهی- و نه ضرورت فقه شیعی، و یا ضرورت مذهب، و یا ضرورت اسلام- است می تواند "شعار ملی" تلقی شود و عموم مردم کشور را در بر گیرد؟ این سوال در زمان حضرت امام، مطرح گردید و مسئولان عالی رتبه نظام در پاسخهای خود توضیح می دادند که این شعار، به معنی موضع گیری در برابر مخالفان ولایت فقیه، و به منظور محدود کردن آنان نیست، همه مردم می دیدند که حضرت آیت الله سید احمد خوانساری که ولایت فقیه را در کشورداری قبول ندارد، چگونه مورد تکریم حضرت امام قرار می گیرد، و یا حضرت امام چگونه از حضرت آیت الله حائری یزدی تجلیل می کند، در حالی که در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، "نفی ولایت مطلقه" را "ضروری" اعلام می کند.

در آن دوره یاران حضرت امام، توضیح دادند که این شعار در برابر کسانی است که می خواهند "نظام جمهوری اسلامی" را که مبتنی بر ولایت فقیه است "ساقط" کنند. در دهه فجر سال 1363 که کنفرانس اندیشه اسلامی تشکیل گردید و میهمانانی از کشورهای مختلف در ایران حضور یافتند، آقای هاشمی رفسنجانی در گفتگو با آنان، با این سوال مواجه شد: "شما از وحدت سخن می گویید، و البته وحدت امر مقدسی است، ولی شما می دانید برخی از فرق اسلامی، عقیده به ولایت فقیه ندارند، پس چرا در شعارهایتان مرگ بر ضد ولایت فقیه می دهید؟"

ایشان در پاسخ گفتند:"ما خیلی کوتاه نظر نیستیم که فکر کنیم که هر کس مثلاً شیعه نیست و ولایت فقیه را به این معنایی که قبول داریم او قبول ندارد، ما بخواهیم با او مخالفت کنیم. نه این جور نیست ، مسلمانها ممکن است خیلی هایشان به این اصل معتقد نباشند، اما آن شعار، شعار علیه دشمنان نظام موجود است. اینجا یک نظامی، به نام نظام ولایت فقیه حاکم است. اصل قانون اساسی، این را پذیرفته است. 99 درصد مردم ما به این رای داده اند، حتی برادران اهل سنت ما که در این کشور هستند به این قانون اساسی رای داده اند و وفادار هستند، وقتی که ما می گوییم ضد ولایت فقیه، یعنی ضد نظام، و این معنایش این نیست که کسی که از لحاظ عقیدتی، ولایت فقیه را قبول ندارد، ما بخواهیم به او چیزی بگوییم. نه، اینطور نیست. کسانی هم هستند که بعضی از اصول قانون اساسی را قبول ندارند، اینها از نظر ما کافر که نمی شوند، ما هم با آنها دعوی نمی کنیم، ولی با نظام نباید بجنگند. خلاصه معنی این شعار این است. این یک شعار عقیدتی نیست. این یک شعار سیاسی علیه مخالفان سیاسی نظام است. "

این توضیحات که در زمان حضور حضرت امام، و توسط نزدیک ترین یاران، ارائه می گردید، نشان می دهد که در آن دوره، تبیین این گونه مطالب، کاملاً عادی و طبیعی بود و حساسیت طرفداران ولایت فقیه را برنمی انگیخت و گوینده را به انزوا و اتهام نمی کشاند! همین توضیحات نشان می دهد که "ضد ولایت فقیه" تفسیر صحیحی غیر از "ضد نظام" نداشته اشت، در غیر این صورت این شعار، مورد تایید آنان قرار نمی گرفت.

4. با تامل در مضمون و محتوای این شعار که "ضدیت و معارضه با نظام مبتنی بر ولایت فقیه" را محکوم می کند، و با توجه به فضای سیاسی حاکم بر این شعار در گذشته، می توان تشخیص داد که در فضای کنونی، بسیاری از کسانی که از این شعار علیه رقیبان خود استفاده می کنند، دچار چند خطا شده اند:

الف) خطای تفسیر کردن"ضدیت"، به قبول نداشتن ولایت فقیه

ب) خطای تفسیر کردن ضدیت با "نظام ولایت فقیه" به ضدیت با "شخص ولی فقیه"

ج) خطای تطبیق "ضدیت" بر تردید یا انکار "یک نظر" ولی فقیه

بر اساس یکی از این خطاهای سه گانه، عده ای از شهروندان جمهوری اسلامی و وفاداران به نظام اسلامی، با یک "اتهام بزرگ" مواجه شده اند، و چگونه ممکن است کسی که به تدین و تقوی شناخته می شود، برای حذف رقبای سیاسی خود، از شیوه های غیر شرعی و خلاف اخلاق، مانند "تهمت" استفاده کند؟
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات