پایگاه بصیرت/ سید محمد مشکوه الممالک
جهاد و مقاومت/دوران هشت سال دفاع مقدس ملتی بزرگ از مرزهای شرف و افتخار، که سرتاسر حماسه و عزت است را نمی توان در چند متن و کتاب و... خلاصه کرد و به نسل بعد منتقل نمود. چه بسیار قلمهایی که از نوشتن این همه رشادت و فداکاری عاجز هستند.
از همین رو خبرنگار پایگاه بصیرت گفتوگویی را با حجت الاسلام محمدتقی صباغی از آزادگان و جانبازان سرافراز ایران اسلامی ترتیب داده که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
*علل حمله عراق به ایران در 31شهریور 59 را تشریح بفرمایید؟
تمام آنهایی که دستی در عالم سیاست دارند؛ میدانند استکبار جهانی با تمام قدرت برای مقابله با حرکت عظیم ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) وارد صحنه شد و کلیه نیروها و وابستگان به خود درخاورمیانه و نیروهای خود فروخته داخلی را که شامل گروههای مختلف سیاسی یا بازماندگان رژیم طاغوت بودند را به صحنه آورد و در این راستا اهداف ذیل را دنبال می کرد که برخی از آن اهداف را میتوان اینگونه شمرد:
ا- ناکام گذاشتن انقلاب و شکست آن قبل از پیروزی. 2- در صورت پیروزی نفوذ در صفوف انقلابیون و دولت منتخب امام 3- جلوگیری از نفوذ افکار انقلاب در بین جوانان ایران 4- جلوگیری از صدور افکار انقلابی اصیل شیعی به خارج از مرزهای ایران 5- سرکوب انقلاب اسلامی و محدود کردن انقلاب در داخل مرزها.
دشمنان این اهداف را به طرق مختلفی دنبال کردند که یکی از آن روشها تحمیل یک جنگ سهمگین خانمانبرانداز بود، تقریبا میتوانیم بگوییم این جنگ نیمه جهانی بود. نمیشود بگوییم همه جهان علیه ما بودند اما قسمتی از جهان که استکبار بر آنها تسلط داشت این جنگ را بر ایران تحمیل کردند.
حضرت امام، رهبری انقلاب بزرگی مانند انقلاب اسلامی ایران را به عهده گرفتند که بعد از تشکیل حکومت توسط پیامبر بزرگوار اسلام (ص) تا کنون اینچنین انقلابی سابقه نداشت. حضرت امام (ره) با اتکاء به مردم و توکل به خدا بدون کمترین واهمهای از قدرتهای جهانی، مردم را دعوت به انقلاب کردند.
مردم با لبیک به مرادشان و با اعتقاد کامل به آن بزرگوار با دادن هزاران شهید و مجروح این انقلاب را به پیروزی رساندند و برای اولین بار ابرقدرتهای جهانی را به روز سیاه نشاندند و شاه و دیگر نوکران استکبار را از ایران بیرون کردند.
از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی اتاق فکر استکبار جهانی عملاً با تمام قدرت فکری سیاسی و اقتصادی خود به میدان آمد تا بلکه راه چارهای پیدا کند و جلوی انقلاب را بگیرد. کسانی که مانند بنده بالای 45 سال سن دارند میدانند که چه فشارهایی به جمهوری اسلامی تحمیل شده و چه هزینههای هنگفتی جهت پایدار ماندن انقلاب اسلامی تقدیم شد.
آمریکای جهانخوار ابتدا مانند ابلیس تمام وابستگان به خود را ندا داد و جهت جلوگیری از ندای حق از شیطانکهای داخلی استمداد طلبید و آنهایی را که استکبار جهت ایجاد سد و مانع در مقابل اهداف امام و مرجعیت دینی به میدان آورده بود. درخواستهای آنها هیچگونه همخوانی با خواست اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران را نداشتند، آنها شعارهایی میدادند که اگر امروز آن شعارها مطرح شود حتی بچهها هم میفهمند که این شعارها چه چیزهایی را هدف قرار داده است.
آنها اصل انقلاب اسلامی را هدف قرار داده بودند؛ فدائیان خلق، مجاهدین خلق، حزب دموکرات کردستان که در آن زمان قصد داشت با جدا کردن کردستان و بخشهایی از ایران به انقلاب ضربه بزند و بسیاری از خودفروختگان داخلی هم با آنها همصدا و همگام بودند.
در آذربایجان نیز حزب به اصطلاح خلق مسلمان به رهبری لیبرالهای آذری و با حمایت بعضی از روحانیون ساده لوح و بعضأ مغرض، امنیت بخش بزرگی از ایران عزیز را به خطر انداختند که با درایت و هوشیاری حضرت امام (ره) و بیداری و آگاهی مردم مسلمان وعلمای بزرگ آذربایجان توطئه آنها خنثی شد.
در جنوب کشور حزب خلق عرب فعالیت میکرد. چه جنایاتی که در خوزستان انجام نشد، انفجارات بزرگی در خط لولههای نفت و پالایشگاهها و شهرهای مختلف انجام دادند. در آنجا نیز استکبارمستقیم به میدان نیامده بود؛ بلکه با استفاده از کسانی که به ظاهر در مردم نفوذ داشتند قصد داشت بذر دو دستگی و تفرقه را در میان مردم بکارد و اینجا نیز هوشیاری ملت ایران جلوی توطئه را گرفت.
در شمال کشور جهت تضعیف قدرت ملت ایران گروهکهای مختلف اعم از کمونیستها و لیبرال مسلکها و بعضی از ترکمنها، چه جنایاتی را رقم زدند، جنگ گنبد را به راه انداختند که جنگ بسیار سختی هم بود. در بندر انزلی نیز فرزندان این ملت را به خاک و خون کشیدند.
در جنگل های شمال صدها نفر از کمونیست ها امنیت و آسایش مردم شهید پرور آن مناطق را سلب کردند و در نهایت آمل را به خاک و خون کشیدند و با توهم به اینکه مردم با آنها هستند به آمل حمله کردند و دیدند که مردم کمتر از نیمروزی آنها را تارومار کردند و گرفتار نمودند.
گروههای داخلی در اکثر نقاط ایران به رهبری فکری امپریالیزم جهانی آمریکا درگیریهایی را به وجود میآوردند البته شعارهایی که این گروهها میدادند شعارهای ضد امپریالیستی بود اما رفتارشان دقیقا رفتار امپریالیستی بود.
دشمنان به واسطه این گروهکها امنیت ملی ما را هدف قرار داده بودند و به جهت تضعیف قدرت ملی و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به میدان آمده بودند، صدمات و لطمات بسیار زیادی به ما وارد کردند. اما پیروزی ملت ایران آن هم پیروزی پی در پی بر گروهکهایی که با طرح و نقشه امریکا به میدان آمده بودند؛ فقط و فقط مرحون اطاعت بی بدیل مردم از مرجع تقلیدشان و ولی امرشان حضرت امام بود.
آن مردم با اعتقاد به رهبری پیامبر گونه امام جانشان را فدا کردند. البته جا دارد یادی کنیم از فرزندان این آب و خاک و پیروان ولایت فقیه که در کردستان ایران هزاران نفر فدا شدند.
به نظر من تحلیل استکبار این بود که میگفت با توجه به این درگیریهایی که ما در شهرهای مختلف ایران ایجاد کردیم ایران دیگر توانایی مقابله جدی با استکبار جهانی را ندارد، با توجه به اینکه ارتش، تازه به انقلاب اسلامی پیوسته بود و آن ساماندهی مطلوب را نداشت و اکثر فرماندهان آن که وابستگان رژیم شاه بودند؛ فرار کردند و یا دستگیر شده بودند و به زعم استکبار ارتش ضعیفی بود.
در 31 شهریور سال 59 دشمن مستکبر جمعبندی فعالیت خود را در قالب حمله صدام به ایران عملیاتی کرده و گفتند حالا که قدرت جمهوری اسلامی تضعیف شده و بنا به قول خودشان وحدت ملی از بین رفته دیگر وقت نابودی کامل ایران است.
البته گفتنی است که این تلاشهایی که دشمن مستکبر در جهت از بین بردن وحدت ملی در ایران انجام دادند در هر کشوری که انجام میدادند به همان نتیجه دلخواه خود میرسیدند، اما همان طور که عرض کردیم اعتقاد قلبی مردم ایران به حکومت ولایی و رهبری مرجعیت دینی در آن زمان و اعتقاد به ولایت فقیه باعث شد که نقشههای دشمن نقش بر آب شود، اما آنها به این باور نرسیده بودند که نقشههایشان نقش بر آب است و وحدت ملی ایران از بین نرفته است، لذا تصمیم گرفتند انقلاب اسلامی را مورد تهاجم قرار داده و از بین ببرند، و قرعه بنام صدام زدند.
صدام سابقه مشخصی داشت. چه زمانی که در مصر به زندان افتاد چه در جاهای دیگر سابقه او مشخص است. از حیث خانوادگی یا سیاسی مروجین اصلی بیدینی در خاورمیانه بودند. حزبی که صدام را بر سر کار آورد و شعارهای وحدت، حریت و اشتراکیت را بر در و دیوار عراق نوشته بودند؛ یک حزب ناسیونالیستی عربی بود که هیچ چیز را غیر از قدرت قبول نداشت و برای به دست آوردن همین قدرت نوکر آمریکا شد.
این نوکری آمریکا و جنگ نیابتی از طرف آمریکا که بعدها در مواقعی به جنگ مستقیم هم تبدیل شد را به عهده گرفت. صدام یک جملهای گفته بود که من تا چند روز دیگر تهران را فتح خواهم کرد این حرف یک حرف بیپایه و اساس نبود تحلیلهایی که استراتژیکهای غربی در رابطه با قدرت داخلی ایران به او داده بودند و گفته بودند که مردم ایران ضعیف شدند.
صدام به واسطه این تحلیل گفته بود یک هفته دیگر در تهرانم و اِلا صدام یک نظامی کارکشته بود و میدانست آن مصیبتهایی که استکبار به ایران وارد کرد هر کشور دیگری بود باید هم ظرف یک هفته از هم میپاشید.
روز اولی که به ایران حمله کرد و قرارداد الجزایر را لغو شده اعلام کرد؛ هیچ وقت فکر نمیکرد با این قدرت ظاهری که در ابتدای حمله به ایران برای خودش فراهم کرده و کشورهای عربی که در پشت صحنه و بعضا در صحنه حضور داشتند و برایش دست میزدند یک روز دست بزنند برای این که صدام در درون یک چاه زباله دستگیر شده، عزت و ذلت دست خداوند است و خداوند عزت ظاهری صدام را تبدیل به ذلت کرد.
صدام از تمام مرزها به جمهوری اسلامی ایران حمله کرد ما باید بدانیم که این عملیاتی که صدام علیه ایران انجام داد با تایید اکثر نهادهای قدرت آن زمان و علاوه بر آن تایید کشورهای همسایهمان بود در تحلیل ظاهری ما باید بخشهای زیادی از کشور را از دست میدادیم قسمتهای مختلفی از خاک سرزمین عزیزمان را از دست میدادیم.
در آن زمان بنیصدر رئیس جمهور بود چراغ سبزهایی که از داخل ایران به آنها نشان داده میشد آنها را امیدوارتر میکرد. گروههای سیاسی در ایران فعال بودند، همانهایی که جنگهای داخلی را به راه انداختند در به دست آوردن قدرت امید به کمک دشمن داشتند اما حمله به ایران که شروع شد مردم فداکار و ولایتمدار ایران آنچنان در صحنه آمدند که دشمن حیران ماند در همان ماههای اول جنگ دشمن فهمید که ایران نفوذناپذیر است.
هر انقلابی در جهان صورت میگرفت قدرتهای استکباری جهان با اقدام نظامی یا کودتای داخلی و تقویت نیروهای ستون پنجم آن انقلاب را از بین میبردند اما در مورد انقلاب اسلامی ایران باید حساب دیگری باز میکردند اما دشمن تجربه این کار را نداشت اگر خوب دقت کنید شیعه برای اولین بار پس از امیرالمومنین علیه السلام منسجم شد. نه استانی، منطقهای یا قومی بلکه تمام اقوام ایرانی اعم از شیعه و سنی و دیگر مذاهب تحت حکومت ولایت فقیه قرار گرفتند.
دشمن این تجربه را نداشت با شیعیان بعضی از بلاد درگیر شده بودند مانند رئیسعلی دلواری در جنوب، آنها در جنوب درگیر بودند. اما تهران کاری به آنها نداشت در نتیجه شکست میخوردند. نمونه دیگر این مسئله میرزا کوچک خان در شمال است. جنبش میرزا کوچک خان یک جنبش شیعی بود. درگیر شدند و شکست خوردند. این طور نبود که شیعیان اصفهان یا آذربایجان گروه گروه به آنها بپیوندند.
در تبریز قیام میکردند رهبر قیام آیت الله محمد خیابانی بود که به دار کشیده شد. نمونه دیگر سربداران در خراسان است. دشمن با درگیر شدن با بخشهایی از جوانان شیعی و شکست دادن آنها به این تصور رسیده بودند که این جنگ هم همین طور است. اما روش و منش حضرت امام(ره) این بود که اتحاد و همدلی را در بین اقوام ایرانی برقرار کند. یکی از شعارهای آن زمان این بود که "چه شیعه چه سنی رهبر فقط خمینی" استکبار این امر را ندیده بود.
امام قومیتهای مختلف غیر شیعی را نیز هماهنگ کرده بود به طوری که همه به یک مرکز چشم دوخته بودند همه منتظر بودند ببینند از جماران چه دستوری صادر میشود.
استکبار این تجربه را نداشت با تک تک ما جنگید ما خیلی جاها تلفات دادیم آنها سوء استفاده کردند ایران را اشغال کردند اما استکبار تجربه مقابله با این که همه متفق القول باشند را نداشت. بعد از پیامبر اسلام (ص) این اتحاد اتفاق نیفتاده بود حتی در یک جنگی که بر امیرالمومنین علیه السلام تحمیل کردند بعضی از یاران پیامبر میگفتند ما که نمیتوانیم بر روی مسلمانان شمشیر بکشیم اعتقادشان خیلی ضعیف بود بعضی هم اغراض خاصی داشتند.
امام خمینی (ره) از سال 42 یکرنگی را پرورش داد. مقاومت، ایثار و جهاد را پرورش داد با این پرورش وقتی که صحنه برای نبرد آماده شد دشمن دیگر نمیتوانست کاری از پیش ببرد. دشمن با تحلیل غلط قبلی به ما حمله کرد و با نیروی جدیدی روبهرو شد که حاضر بودند در خرمشهر خطی به نام خط شیر درست کنند و مدتها بجنگند طوری که دو لشکر عراق هم نتوانند نفوذ کنند.
دشمن با مردانی روبهرو شد که خودشان را زیر تانک میانداختند، هجمه دشمن به جهت اشغالگری به تقویت وحدت اقوام ایرانی تحت نظر حکومت شیعی تبدیل شد، در گذشته دشمن هر وقت به ایران حمله میکرد بخشهایی از ایران را میگرفت، مانند زمانی که انگلیس به بوشهر و بندعباس حمله کرد و افغانستان را از ایران جدا کرد، یا این که در شمال کشور بخشهایی جدا شد و حکومتها برای باقی ماندن حکومتشان تصویب میکردند.
تنها حکومتی که تمام اقوام را همدل کرد، منافع تمام اقوام را تامین کرد و همه را زیر پرچم لا اله الا الله گرد آورد، حکومت ولایت فقیه حضرت امام بود. دنیا شاهد بود که در سختترین شرایط جوانها به راحتی جان خود را تسلیم میکردند و خود را فداییان امام میدانستند.
جا دارد یادی کنیم از کسانی که در اوایل جنگ شهامت و شجاعتشان زبانزد بود و به عنوان الگو میجنگیدند شهدای به نامی مانند شهید چمران که در جنگهای نامنظم رشادت و شجاعت بینظیری از خود نشان داد، این سرداران باعث شدند که بذر مقاومت و ایثار بین جوانان کشور پراکنده شود و فرمایشات امام باعث شد دشمن در مقابل هزینهای که کرده بود کمترین توفیقی به دست نیاورد.
به خاطر دارم که در پایان جنگ تحمیلی سال 67، در اسارت از تلویزیون نگاه میکردم گردانهای یمن و سودان در مقابل صدام رژه میرفتند و از عراق خارج میشدند همه کشورها به عراق کمک کرده بودند.
اینها در جنگ تحمیلی به تنها حکومت حق حمله کرده بودند به همین خاطر خداوند منان همه کسانی که به ایران حمله کرده بودند را به بدترین شکل عقاب کرد. امروز میبینید که کشورشان به دست چه کسانی افتاده است، سودانیها از سودان به عراق آمده بودند که ایران را تجزیه کنند، تونس، عربستان صعودی، اردن، کویت، بحرین و اکثر کشورهایی که به عراق کمک کردند امروز دچار مشکل شدهاند هر کشوری که بیشتر کمک کرد زودتر به مجازات الهی دچار شد.
امروز میبینیم که خداوند به وعدهاش عمل کرد از دشمنانی که یک روز میخواستند ما را نابود کنند امروز هیچ خبری نیست هیچ ابهت و قدرتی ندارند، بعضیها هم که مانند صعودیها امروز سر کار هستند در لجن اختلاف، نفاق و خونریزی گرفتار هستند.
*مقاومت مردم ایران چطور در منطقه گسترش پیدا کرده است؟
استراتژی مقاومت در منطقه فصل مفصلی است، امام فرمودند که ما انقلابمان را به جهان صادر خواهیم کرد، صدور انقلاب را به چه معنایی باید بگیریم؟ ما در انقلاب اسلامی اصولی را پذیرفتیم و در صحنه بین المللی بر آن اصول پافشاری کردیم از جمله آن اصول عدم دخالت در امور کشورهای دیگر، عدم سلطهگری و سلطهپذیری، استقلال در سیاست خارجی و سیاست داخلی، جلوگیری از مداخله بیگانگان در امور داخلی کشور و تقویت پایههای اجتماعی، سیاسی و اعتقادی در داخل کشور میباشد.
امام در سال 42 فرمود جناب سرهنگ می خواهم آقا باشی ، اگر ملتها حس کنند این آقایی واقعی است مقاومت ایران الگو خواهد شد، با توجه به فشارهای جهانی که به انقلاب ایران وارد شد دیدیم که انقلاب آنچنان مقاومت کرد که دشمنان مجبور به عقب نشینی شدند ملتها میبینند که چه کسی به آنها آقایی و عزت میدهد میبینند که اگر روش انقلاب ایران را در کشوشان ایجاد کنند به آقایی و عزت میرسند.
جهانیان برای این که به استقلال برسند الگویی نداشتند فکر میکردند که جهت بقا و ادامه حیات یا باید به شوروی آن زمان ملحق شوند دین را کنار بگذارند و کمونیست یا سوسیالیست بشوند یا این که برده غرب شوند حق توحش بدهند تا بتوانند زندگی کنند.
حکومتی بر مبنای احادیث نبوی و علوی بر سر کار آمد گفت قانون، قانون خدا و فرمایشات معصومین علیهم السلام است در طول تاریخ اینچنین اتفاقی نیفتاده بود دنیا و کسانی که خواستار تحول و تغییر بودند مشاهده کردند که این رویه، ملت ایران را آقا کرد. کشورهایی که حتی حاضر نبودند به تلفن ما جواب بدهند امروز ماهها در یک بحث سیاسی با ما جدل میکنند، امروز ما را قدرتی میدانند.
دنیا این را دید، دنیا دید که ما طمعی به آنها نداریم و نیز مشاهده کرد که ما خواستار آقایی آنها هستیم این روش خود به خود الگو میشود، الگو که باشد مردم دنیا میخواهند به الگو دسترسی پیدا کنند، روشی باید باشد که مردم بتوانند به الگو دسترسی پیدا کنند، آن روش مقابله و مقاومت است.
غول تبلیغاتی دنیا هر روز بر سر جوانان تبلیغات فرهنگی فراوانی انجام میدهد، اما جوانان سعادت خود را در پیروی از آن تبلیغات ندیدند، سعادت خود را در عزتی دیدند که نمونهاش در جمهوری اسلامی است. لذا از لبنان گرفته تا پاکستان و نقاط دیگر خط مقاومت جهت دور کردن استکبار جهانی از منطقه غرب آسیا شکل گرفته است. امروز خط مقاومت در تمام کشورهای اسلامی وجود دارد.
این که اسلام بدلی را جلو آوردند به جهت مقابله با خط مقاومت است، مقاومتی که در ایران متولد شد ، از لبنان شروع شده، در سوریه هم پیاده شده، در عراق هم رشد و نمو پیدا کرده ودر مصر و جاهای دیگر هم به وجود آمده است اما متاسفانه اسکتبار جهانی موفق شده است بدل را به جای اصل به میدان بیاورد، اما در کشورهایی که خط فکری شیعی داشتند نتوانستند، لذا تنها قدرت آینده در دنیا قدرت مقاومت خواهد بود.
*نظر شما در رابطه با پایان جنگ ایران و عراق چیست؟ آیا در قطعنامه 598 باعث شد که جنگ به پایان برسد یا مقاومتی که شما فرمودید؟
آن زمان در اردوگاه عراق بودم، یک روز تلویزیون عراق گفت که تا چند لحظه دیگر خبر بسیار مهمی را اعلام میکنیم. بعد از چند دقیقه اعلام کرد که جنگ تمام شد و ایران قطعنامه را پذیرفته، این طور نبود که تصمیم استکبار بر سازش با ایران باشد در واقع مجریان جنگ به بنبست رسیده بودند صدام به بنبست رسیده بود آنها خودشان را در باتلاقی گرفتار دیدند که برون رفت از آن به آسانی میسر نبود دعای مردم ما این بود که:(اللهُمَ اشغِل الظالمین بِالظالِمین) خداوند وقتی ستمهای آنها را بر مسلمانان بیگناه دید خودشان را به جان هم انداخت.
اگر جنگ تحمیلی نبود امروز به هیچ وجه در این منطقه یعنی منطقه غرب آسیا ما خط مقاومتی نداشتیم، همدلی و اطاعت پذیری از ولایت فقیه و این که ایرانیها این جنگ و دفاع را مقدس و کشتههای خود را شهید میدانستند. با چنین ملتی نمیتوانستند بجنگند. مجبور شدند جنگ را تمام کنند جنگ با پیروزی جمهوری اسلامی و پذیرش متجاوز بودن عراق از سوی سازمان ملل به پایان رسید.
همان روزهایی که استکبار جهانی جلسه میگذاشت و صدام را به جنگ با ایران تشویق میکرد نطفه مقاومت بسته شد خط مقاومت ایران را از شر دشمنان شرقی و غربی نجات داد پایههای اسرائیل را سست کرد، امروز اسرئیل از هیچ دولتی نمیترسد، فقط از خط مقاومت میترسد.
در کشور ما هم همین طور است، من فکر نمیکنم که برنامهریزی دولتها موجب عزت ما در منطقه شده باشد. خط مقاومت، ایثار و فداکاری شهدا، سرداران شهید، سرداران زنده ما، تحلیل خوب قدرت در منطقه توسط بازماندگان جنگ تحمیلی، چه ارتشی و چه سپاهی ایران را در منطقه عزتمند و قدرتمند کرده است.
با عزتی که رزمندگان در جنگ برای ایران فراهم کردند، دولتمردان به پای میز مذاکره رفتند به نظر بنده این قدرت مذاکره کردن را دولتها به وجود نیاوردند، این قدرت را خط مقاومت به وجود آورد.
اساس و شالوده خط مقاومت خون شهدای ما است، رنج اسرا و جانبازان مااست، هر کس خود را مدیون خط مقاومت نداند و بگوید من سیاستمدار هستم موفق نخواهد شد.
*از نظر شما دلایل استقبال و افتخار مردم ایران به هشت سال دفاع مقدس چیست؟
حق سنگین است به دست آوردن حق، خون، شهید و اسیر میخواهد از زندگی و جان و مال گذشتنمیخواهد، بمباران شدن میخواهد. مردم اینها را تجربه کردند، خداوند میفرماید: " والعاقبة للمتقین" تمام خوبیها که در عالم اتفاق میافتد، شاید در ابتدا مورد کراهت قرار بگیرد، اما به این دلیل که والعاقبة للمتقین وعده خداوند است مردم چشم به وعده خداوند دوختهاند. جنگ به عنوان یک چیز خوب در مردم جا ندارد، اما مسئله بسیار مقدسی در بین مردم است.
مردم برای شهدا، اسرا، جانبازان و رزمندگان شرافت و عزت خاصی قائل هستند شرافت این افراد به مقاومت گره خورده است. رزمندگان سینه خود را در مقابل تیر سپر کردند تا دین خدا و قوانین خدا در این مملکت پایدار باشد. خداوند هم عاقبت آنها را ختم به خیر و شهادت و سربلندی نصیب آنها نمود.
*دوران امروز ایران را با دوران جنگ تحمیلی چگونه مقایسه میکنید؟
جنگ همچنان پابرجاست، در اصل جنگی به اتمام نرسیده و تنها روش تغییر کرده است. در آن زمان با نیروهای سخت به میدان میآمدند، زرهی میآوردند و کارهای اینگونه انجام میدادند. در آن جنگ سخت شکست خوردند و به نظر من، پیشرفتهایی که غرب در زمینه فضای مجازی کرده، جهت مقابله با افکار انقلابی ایرانیان بوده است. دشمن فهمیده است که جنگ سخت نه تنها تاثیر ندارد بلکه حریف ایران نخواهند شد و به میدان آمدن برایشان سخت است.
امروز روش جنگیدن تغییر کرده است مردم ایران همان طور که در آن سالها مقاومت کردند، امروز هم در حال مقاومت هستند. در بعضی جاها سستیهایی وجود دارد،همانطور که در زمان جنگ هم وجود داشت، اگر حجم تهاجم دشمن در امور فرهنگی را در نظر بگیرید و با میزان مقاومتی که در برابر آن تهاجم صورت گرفته مقایسه کنید، مشاهده میکنیم که مقاومت بالایی صورت گرفته است. تهاجم دشمن سنگین است، دشمن تمام دار و ندارش را به مقابله با انقلاب اسلامی آورده است، ما هم باید تلاش کنیم تمام آنچه که آنها به صحنه آوردهاند، را مورد هدف قرار بدهیم انشاءلله در این زمینه هم موفق بشویم.
*شما در چه سالی به جبهه اعزام شدید؟
من در همان اوایل جنگ به جبهه اعزام شدم تقریبا دو سه ماه بعد از آغاز جنگ به جبهه رفتم آن زمان بنده سال اول یا دوم دبیرستان بودم یادم نیست اولین جبههای که رفتم جنوب بود یا غرب شاید اولین بار به میمک رفتم. سال 64 آخرین بار اعزامم به جبهه بود که در عید سال 65 اسیر شدم و در برج 6 سال 69 به ایران برگشتیم.
*شما از چه ناحیهای مجروح شدید؟
از صورت مجروح شدم و به یکی از پاهایم هم تیر خورد. بعد از مجروح شدنم بنیاد شهید اعلام کرد که من شهید مفقود الجسد هستم، زمانی که اسیر شدم تا چندین ماه خانوادهام خبر نداشتند ودر ایران مجالس ختم زیادی برای من گرفته و اعلامیه هم برایم چاپ کردند که من برای یادگاری نگه داشته ام من را به عنوان شهید معرفی کرده بودند پس از تقریبا 9 ماه که در تدارک سالگرد شهادت من بودند من از طریق صلیب سرخ نامه و امضا فرستادم که متوجه شدند زندهام.
*در چه سالی ازدواج کردید؟
من در سال 64 ازدواج کردم.
*یک خاطره شیرین و یک خاطره تلخ از آن دوران تعریف کنید؟
من دوست دارم از خاطره ولایتمداری اسرا بگویم این خاطره را چندین جا نقل کردم، بعد از سه چهار ماه که از اسارتمان میگذشت یک روز ما را به حیاط اردوگاه بردند و یک تیمسار عراقی آمد که از ما بازدید کند، 70 نفر بودیم ما اسیر بودیم و سرهایمان پایین بود به خط ایستاده بودیم تیمسار جلو آمد و گفت یکی از شما به امام توهین کند بچهها هیچ کدام جلو نرفتند تیمسار هی اصرار کرد اما کسی جلو نرفت تیمسار عراقی تهدید کرد تهدیدش هم کارساز نبود بچهها قبول نکردند که به امام توهین کنند به نیروهای عراقی دستور داد آنها آمدند و بچهها را کتک زدند به بچهها نفری صد ضربه کابل زدند همه بچهها زخمی و خونین شده بودند تا این که گفت بایستید، بچهها با زحمت بلند شدند، گفت به صورت دایره بایستید ما هم دایره شدیم یکی از اسرا را برد وسط دایره گفت دستت رو بذار رو زمین دور خودت بچرخ این بنده خدا دست روی زمین گذاشت و آنقدر دور خودش چرخید تا بیهوش شد، تیمسار گفت آب بیارید آب یخ آوردند ریختند روی این اسیر، این اسیر یک مرتبه بلند شد داد زد درود بر خمینی. تیمسار عصبانی شد دفترچهاش را پرت کرد و گفت ما اگر نعلین امام(البته آن امام نگفت لفظ دیگری به کار برد) را هم بین شما بیندازیم شما بر آن سجده میکنید ما چرا توقع داریم به امام جسارت کنید.
دشمن در اسارت هم به ستوه آمده بود. این خاطره برای من بسیار شیرین است مقاومت دو ساعته بچهها در اسارت و شکست دشمن خاطره بسیار شیرینی از دوران اسارت است، خوب است الان که از اسارت یاد کردم یادی هم از مرحوم حاج آقای ابوترابی (ره) داشته باشم این مرد بزرگ میدانهای نبرد با دشمن، یک روز در اردوگاه 17 تکریت با هم جهت دیدار با اسیرهای قطعه بعدی می رفتیم.اردوگاه 17 دو قطعه بود، 100 متری با هم فاصله داشتند، هر چند ماه یک بار تعدادی از ما را میبردند که یکدیگر را ببینیم، 50 نفر بودیم من کنار آقای ابوترابی در حال رفتن بودیم، به ایشان گفتم که آقای ابوترابی اگر الان به شما بگویند که شما آزادید اسرا را رها کن و به کشورت برگرد شما چه کار میکنید؟ ایشان گفتند: آقای صباغی قسم به حضرت حق و به جان دو پسرم اگر ملک مقرب بیاید و به من بگوید ابوترابی پشت سیم خاردار بهشت است و تو آزادی به بهشت بروی، حور العین هم در بهشت منتظر شماست قسم به حضرت حق من به خاطر بهشت اسرا را رها نمیکنم و نمیروم. انشاءلله خداوند روحش را در این ایام قرین رحمت خود کند.
انتهای پیام/