در بین گروههای تروریستی که در چند سال اخیر، در منطقه شکل گرفتهاند، حجم پیشرفتها و گسترش گروهک تروریستی "داعش" بیش از همه چشمگیر بوده است. به طوری که بسیاری از تحلیلگران این حجم از پیشرفتها را بدون کمک و مساعدت کشورهای خارجی غیر ممکن میدانند. در این میان انگشت اتهام بیش از همه متوجه آمریکا و اسرائیل بوده است. البته نقش اسرائیل در شکلگیری داعش ابتدا در اسناد ادوارد اسنودن افشا شد. وی در مدارکی از نقش اسرائیل در تاسیس داعش پرده برداشته، فاش کرد که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل در عملیاتی با نام "لانه زنبور" در شکل گیری گروه موسوم به دولت اسلامی نقش داشتهاند.
در این خصوص این سوال مطرح است که؛ حمایت اسرائیل از گروهک تروریستی "داعش" چه منفعتی را برای این رژیم در بر داشته است که رایان کراکر (سفیر سابق امریکا در عراق) را به تمجید از داعش وادشته، گفته است که؛ داعش با برداشتن مرزهای عراق و سوریه خدمت بزرگی به واشنگتن کرده است! دههها پیش از آن که "مکیندر" ژئوپلیتیسین معروف بریتانیایی بر روی "هارتلند"- به عنوان سرزمینی که تسلط بر آن حکمرانی جهانی را برای حاکم آن در بر خواهد داشت- دست بگذارد و از این طریق اهمیت برخی سرزمینها (مناطق) را در بازی رقابت قدرتها خاطر نشان سازد، روسیه و بریتانیا دو قدرت مطرح قرن نوزدهم تلاشی را در آسیای مرکزی پیش گرفته بودند که بعدها "بازی بزرگ" نام گرفت.
مطابق این بازی انگلیسیها با آگاهی از انگیزهی روسها برای گسترش به سوی جنوب و نزدیکی به هندوستان درصدد بودند که پیش از آنکه نیروهای روسی به این سرزمین نزدیک شوند، به رویارویی با آنها بپردازند. از این رو بود که به فکر مناطق حائل میان خود و روسیه افتادند. در این راستا بریتانیا با در نظر گرفتن آسیای مرکزی- بویژه محدوده افغانستان کنونی- به عنوان یک حائل ژئواستراتژیک (منطقهای که تسلط بر آن دامنه نفوذ رقیب را محدود خواهد کرد) میان هند و روسیه تلاش مینمود تا مانع پیشروی این کشور به سوی جنوب گردد. فهمی هویدی در مطلبی تحت عنوان "هلال شیعی و ستاره داوود"، مدعی است که دو بلوک شیعی و یهودی در منطقه در برابر یکدیگر قرار گرفتهاند. حال باید دید که داعش بر اساس کدام نقشه راه عمل کرده است، که خیلیها از همخوانی و همسویی عملکرد داعش با اسرائیل و بلوک یهودی و یا حتی شکل گیری این گروهک توسط اسرائیلیها در برابر بلوک شیعی سخن به میان آوردهاند.
مطابق آنچه گفته شد اسرائیل نیز به عنوان موجودیتی جعلی در کرانه شرقی مدیترانه با وسعت اندک و موقعیت محصور در بین ملتهای متخاصم عرب، دولتی اشغالگر است که انزوای جغرافیاییاش از سوی شهروندان عرب مقیم در اراضی اشغالی تشدید گردیده است. بدین ترتیب از یک سو تلاش برای حفظ موجودیت جعلی و از سوی دیگر آموزههای دین یهود در قالب "اسرائیل بزرگ" به ژئوپلیتیک این دولت ماهیتی برونگرا و توسعه طلب بخشیده است. در این رابطه ایران به عنوان قطب قدرت مقابل اسرائیل در منطقه و محور مقاومت عملا به مانعی در برابر این توسعه طلبی مبدل شده است. از طرفی تجربه دو جنگ 22 و 51 روزه علیه غزه و جنگ 33 روزه علیه مقاومت در لبنان آسیب پذیری این کشور را در برابر محور مقاومت و ایران آشکار ساخته است. لذا این باور قوی از ناامنی در ذهن نخبگان سیاسی- نظامی اسرائیل شکل گرفته است که باید سدی قوی در برابر ایران و محور مقاومت ایجاد نمایند.
نقشه پیشرویهای زمینی داعش نیز از پیگیری این هدف حکایت دارد؛ استانهایی که در اولویت تسخیر داعش قرارگرفتهاند جملگی در همسایگی مرز سوریه و عراق قرار دارند که بدین ترتیب یکی از بهترین و مهمترین محورهای تجهیز محور مقاومت دچار انسداد میشود. داعش اکنون با در اختیارگیری استان الانبار و استحکام مرز خود با اردن و همچنین از شمال با در اختیار گیری موصل و تصمیم برای نزدیک شدن به کرکوک و نیز نفوذ گسترده در شمال و شمال غرب سوریه و تصرف و تحکیم مواضع در استان رقه، عملا در حال ایجاد یک "حائل سرزمینی" برای شکاف میان محور مقاومت و قطع ارتباط میان سوریه، فلسطین و لبنان با عراق و ایران است. لذا مطابق آنچه گفته شد داعش به عنوان ابزاری ژئوپلیتیک برای اسرائیل در پی دستیابی به آن است که حائلی ژئواستراتژیک بین ایران و اسرائیل ایجاد نماید، که در صورت تحقق آن، موجبات گسست در محور مقاومت را فراهم خواهد آورد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=12740
ش.د9402519