شوق دیدار خدا، داشت نمر
فکرتی ناب و جدا داشت نمر
در نظر داشت، خداوندی هست
از خداوند، حیا داشت نمر
پادشاهان و سلاطین، همه مست
فکر بیدار و رها داشت نمر
باک از کشته شدن، لا والله
درس از کرب و بلا داشت نمر
شیعه، دلبسته و پابند علی است
به علی عشق و وفا داشت نمر
با طواغیت زمان، ناهمگون
سر تسلیم، کجا داشت نمر
مکتب اش مکتب عاشورا بود
در دلش، شور به پا داشت نمر
با ضعیفان، فقرا، همسفره
در درون، شوق ولا داشت نمر
جان خود، بر سر این ایده گذاشت
با ستم، چون چرا داشت نمر
عبدالمجید فرایی ری شهری