(ماهنامه آمريكا از نگاهي ديگر - 1382/06/17 - شماره 116 - صفحه 28)
گرچه روساي جمهور جورج دبليو بوش و ولاديمير پوتين بطور پيوسته تمايل خود را نسبت به همكاري پس از اختلافات شديد در مورد عراق، ابراز داشتهاند اما دولتهاي آنها هنوز نتواستند به روشي مناسب به اين مهم دستيابند. به نظر ميرسد اين دو رهبر براي فائق آمدن بر اختلافتشان در اولين ملاقاتشان از زمان جنگ، در اول ژوئن در شهر سنت پيترزبورگ، تلاش نمايند.
پس از اين ملاقات آينده روابط آمريكا در روسيه تا حدودي مشخص خواهد شد. قبل از شروع اختلافات در مورد عراق سطح روابط آمريكا و روسيه تا حدي بود كه بسياري آن را بهترين روابط دو كشور از زمان استقلال روسيه ميناميدند. عليرغم اختلافات در مورد كنارگيري آمريكا از پيمان منع موشكهاي بالستيك و دومين دور گسترش ناتو، از سطح روابط شخصي قوي ميان اين دو رئيسجمهوري همكاري نوپايشان در مورد جنگ با ترورسيم به سطحي از بهينهسازي رسيده بود كه در نهايت به واقع واشنگتن و مسكو به سوي تبديل شدن به شركاي واقعي قدم بر ميداشتند. در نتيجه زماني كه روسيه به شدت با جنگ آمريكا عليه عراق مخالفت نمود، اين مسئله باعث حيرت بسياري در ايالات متحده شد (و شك كساني را كه حيرت نكردند نيز ثبات كرد) – اين وضعيت با روند كارشكنانهاي كه پس از جنگ، مسكو در پيش گرفته است وخيمتر ميشود.
با اين وجود هنوز هم اين رابطه براي منافع ملي آمريكا داراي اهميت قابل توجهي است. همكاري؟ در مورد جنگ افغانستان – همكاري در مسايل اطلاعاتي، شدت بخشيدن به تلاشهاي خود براي مسلح نمودن اتحاد شمال و كنار گذاشتن مخالفت با حضور نظامي جدي آمريكا در منطقه – كمك مهمي براي نيروي آمريكا در اين جنگ بود.
رابطهاي با ثبات و مقتدر با مسكو ميتواند منافع مهم و بسيار حياتي آمريكا در بسياري از حيطههاي ديگر از جنگ عليه تروريسم گرفته تا منع گسترش سلاحهاي هستهاي و تجارت بينالمللي و سرمايهگذاري جهاني، را كمك نمايد. برعكس، رابطهاي ضعيف با روسيه ميتواند موجب شجاعت پيدا كردن «دولتهاي خودسر» متخاصم با ايالات متحده، بازگشت شوراي امنيت سازمان ملل به موقعيت بيفايده بودنش در جنگ سرد و قرار
گرفتن آمريكا در معرض خطري بزرگتر از جانب تروريسم و سلاحهاي كشتار جمعي شود. در اين شرايط دو سئوال مطرح ميشود براي تقويت روابط آمريكا – روسيه و تثبيت بنيان آن چه ميتوان كرد؟
و با در نظر گرفتن اختلافات حتمي و بعدي با مسكو در مورد مسايل مهم بينالمللي، اين رابطه به واقع تا چه حد ميتواند پيش برود؟
مشكل كجا بود؟
هر گونه بحثي در مورد بهبود روابط آمريكا و روسيه بايد در درك موقعيت امروزي اين رابطه و تحليل اين مساله شروع شود كه در تلاش آمريكا براي جلب حمايت روسيه، يا حداقل تن در دادن اين كشور به جنگ عليه عراق، مشكل در كجا بوده است.
متاسفانه حتي قبل از جنگ عراق نيز، نه واشنگتن و نه مسكو، هيچكدام از روند پيشرفت اين رابطه راضي نبودند. مسئولان آمريكايي گهگاه از اين مساله شكايت دارند. كه بدون نظارت كرملين، سازمانهاي دولتي روسيه گهگاه در روند همكاريهاي مانع تراشي مينمايند. مسئولان روسيه نيز بصورت مشابه شكايت دارند كه تنها كاخ سفيد ميتواند مقامات اداري را كه در پنتاگون و سازمان سيا از زمان جنگ سرد باقي ماندهاند، مجبور به همكاري نمايد. تحليلگران و مفسران دو كشور، اتكاي بيش از حد به روابط شخصي ميان در رئيسجمهور را نادرست ميدانند.
بهر حال مسئولان روسيه و آمريكا پيوسته تعهد خود در قبال ايجاد رابطهاي قوي ميان روسيه و آمريكا از زور و نگرانيها در مورد روبرو شدن روسيه با تروريسم مضاعف پس از هر جنگ باز هم در ابتدا به نظر ميرسيد روسيه قصد دارد آمريكا را در جنگ عليه عراق ياري نمايند كشوري كه منافع اقتصادي ديگر منافع روسيه در آن بسيار با اهميت بودند اما جزو نگرانيهاي تراز اول نبودند. پس از ديدار دو رئيسجمهور، بوش و پوتين در ماه نوامبر و در شهر سنت پيترز بورگ، آنها بيانيهاي مشترك صادر كردند كه به پيام قطعنامه 1441 شوراي امنيت تاكيد مينمود كه از عراق ميخواست تا بطور كامل و به سرعت به تمامي قطعنامههاي شوراي امنيت عمل نمايد. و يا با عواقب جدي آنها روبرو شود. پوتين در مصاحبه با خبرنگان اظهار داشت اطمينان دارد كه تا زماني كه اين روند در چارچوب شوراي امنيت باقي بماند.
روسيه و آمريكا ميتوانند به نتيجهاي مثبت برسند. تا ژانويه سال 2003 مسئولان عالي رتبه روسيه بطور سري پيشنهادي نمودند كه روسيه بايد آمادگي داشته باشد اگر قطعنامهاي به راي گذارده شد كه براي توضيح به مردم روسيه، كه كاملا با استفاده آمريكا از زور مخالف بودند داراي ابهامات مهمي بود، به اين قطعنامه راي ممتنع بدهند. البته به نظر ميرسيد موضعگيري روسيه تا ماه فوريه، به شدت استحكام پيدا كرده باشد. وزير امور خارجه روسيه ايگور ايوانف مرتبا اظهار نمود كه مسكو هرگونه قطعنامهاي را كه به صورت مستقيم يا غير مستقيم راه را براي حل مشكل عراق از طريق استفاده از زور، هموار نمايد، در شوراي امنيت وتو خواهد نمود. البته در نهايت دولت بوش تصميم گرفت ديگر در پي تصويب قطعنامهاي ديگر از سوي شوراي امنيت در مورد عراق نباشد.
هر دوي نيروهاي بينالمللي و داخلي باعث اين تغيير در موضعگيري روسيه شدند از لحاظ بينالمللي، فرانسه (با كمك آلمان) تلاش بسيار جدي را آغاز نمود تا روسيه را به موضع مخالفت با ايالات متحده بكشاند. اين تلاش شامل گفتگوهاي گسترده با روسيه، پيش از مذاكرات كليد شوراي امنيت ميشد. بطور مثال 10 روز قبل از خواندن گزارش رئيس بازرسان تسليحاتي، هانس بليكس، در 14 ژانويه، وزير امور خارجه فرانسه، دومينيك دو ويلپين با همتاي روسي خود، ايگور ايوانف در 15 فوريه ملاقات نمود و رئيسجمهور فرانسه ژاك شيراك نيز از طريق تلفن با رئيسجمهور پوتين در 6 فوريه مذاكره نمود. و پوتن و ايوانف نيز روز يا فوريه براي مذاكره به پاريس سفر نمودند.
بيش از تلاشهاي ديپلماتيك گسترده فرانسه نيز رئيسجمهور بوش روز 4 فوريه از طريق تلفن با پوتين گفتگو نمود و نيز در روز 14 فوريه كه در اين زمان ايوانف براي شركت در جلسه شوراي امنيت در نيويورك به سر ميبرد، باز هم رئيسجمهور همين كار را انجام داد. بطور مشابه در 10 روز حياتي قبل از گزارش بليكس در 2 مارس دو ويلپين و ايوانف تقريبا يك روز در ميان از طريق تلفن با يكديگر گفتگو مينمودند و در روز 5 مارس نيز در پاريس با يكديگر ملاقات نمودند. وزير امور خارجه آلمان، يوشكافيشر نيز دو بار با ايوانف مذاكره نموده و در ملاقات پاريس نيز شركت نمود.
رئيسجمهور بوش نيز روز 27 فوريه و 6 مارس با پويتن گفتگو نمود اما به نظر ميرسيد پيشرفت آن بسيار كم بود. وزير امور خارجه كالين پاول نيز صبح روز 7 مارس با ايوانف ملاقات نمود و پيام شديداللحني را ابلاغ نمود كه به نظر ميرسد به جاي آنكه حمايت روسيه را جلب نمايد بيشتر باعث تنش در بخش روسيها شد. تلاش فرانسه براي جلبنظر مسكو كاملا موفق بود چرا كه پاريس به وضوع نشان داد خواستار در اختيار گرفتن نقش رهبري در مخالفت با ايالات متحده است.
اين مخالفت شديد از سوي يك از متحدان آمريكا در ناتو، بطرز قابل توجهي نگراني روسيه در رابطه، با تنها گذاردن واشنگتن را بر طرف نمود. به واقع آلمان – كه در حال حاضر جز اعضاي موقت شوراي امنيت است و عليرغم تنش با دولت شرودر از نظر تاريخي بيشتر با آمريكا متحد بوده است تا با فرانسه نيز نقش مشابه در پافشاري مسكو بر اين عقيده داشت كه ميتواند بدون اختلال در روابط دوجانبه خود و يا انزوا از طرف غرب، در مقابل آمريكا ايستادگي نمايد. پيشرفت اين روابط زماني بود كه روسيها براي انتخابات مجلس در ماه دسامبر و انتخابت رياست جمهوري در مارس سال 2004 آماده ميشدند.
اگر چه به نظر نميرسد رئيسجمهور پوتين رقيب قابل توجهي در انتخابات دوباره خود داشته باشد اما وجه داخلي وي به شدت بستگي به حفظ كنترل مجلس روسيه، بويژه مجلس عوام آن يعني دوماي ملي، دارد نظرسنجي كه توسط مركز تحقيقات نظرات اجتماعي تمام روسيها (VCIOM) در اواخر فوريه و اوايل مارس انجام شد، 91 درصد روسيها با جنگ مخالفت بودند و بخش قابل توجهي نسبت به اهداف آمريكا مظنون بودند و نخبگان روسي نيز سعي داشتند منافع در روابط نزديكتر با ايالات متحده را رد كنند.
پوتين حتي با حمايت ضمني از موضع آمريكا، بويژه با مخالفت آلمان و فرانسه، نيز ميبايست هزينه سياسي بسيار گزافي را ميپرداخت. شكست بلوك روسيه متحد در حمايت از رياست جمهوري، از طرف حزب كمونيست كه اكثريت مجلس را در دست دارد. تنها سه ماه، قبل از روز انتخابات، ميتوانست به شدت به پوتين ضربه بزند. جالب است كه يكي از مسئولان عاليرتبه كرملين، در ملاقاتي از ايلات متحده در اواخر ماه فوريه در جمع گروهي اندك، كه من نيز جز آن بودم؛ اعلام نمود كه مسكو علاقه داشت و از واشنگتن در جنگ عراق حمايت نمايد اما موقعيت روابط دو جانبه اين كشور نتوانست روسيه را متقاعد سازد كه آمريكا در مبارزه با مشكلات ناشي از جنگ در كنار روسيه باقي ميماند.
بالاخره كرملين نيز همانند بسياري از دولتها و ناظران در سطح جهاني امكان داشت كه محاسبات اشتباه در مورد نتيجه احتمالي جنگ عراق بنمايد. پاول فلگن هاور كه در نشريه، وال استريت ژورنال (شماره 15 آوريل 2004) مطلب مينوشت، و احتمالا معتبرترين تحليلگر دفاعي نشريات اين كشور است، مركز اطلاعات در روسيه، سرويس امنيتي فدرال (FSB) را به عنوان شريك اصلي گروه حامي صدام توصيف نمود و مسئولان ارتش روسيه نيز مرتبا پيشبيني جنگ طولاني، سخت و خونين راي نمودند. با اين شرايط احتمالا مسئولان عالي رتبه به اين نتيجه رسيدهاند كه حتي با شروع جنگ نيز آمريكا ممكن است در مواجهه با خيل عظيم تلفات و افزايش مخالفت داخلي با جنگ، راه حل دپيلماتيك را بپذيرد.
در واقع مفسران مهم سياست خارجي در حال حاضر تاييد مينمانيد كه روسيه انتظارات بسيار متفاوتي از جنگ داشت. بطور مثال سرگئي كاراگونف، يكي از اصليترين تحليلگران روابط خارجي روسيه در شوراي سياست خارجي و دفاعي در نشريه مسكو نيوز (23 تا آوريل 2003) مينويسد سرويس اطلاعاتي، در مورد توانايي عراقيها براي مقاومت در برابر نيروهاي آمريكايي ما را گمراه كرد – يا ما خودمان خودمان را گمراه نموديم. با وجود واقعبيني معروف رئيسجمهور پوتين، باز هم ممكن است را به دليل روابط شخصي با FSB و رابطه نزديك با وزير دفاع سرگئي ايوانف، دچار اين خود فريبي شده باشد.
حال چه ميشود؟
با نزديكتر شدن نيروهاي آمريكايي به بغداد، رئيسجمهور پوتين دو بيانيه صادر نمود كه بسيار تبليغات به راه انداخت و به نظر ميرسد علاقه روسيه براي آغاز بهبود صدمات وارده به روابط آمريكا – روسيه را ثابت مينمايد. پوتين گرچه اعلام كرد موضع ما در قبال عراق تغيير نكرده است اما تاكيد نمود كه شكست آمريكا مورد علاقه ما نميباشد. و قسمتي نيز از دلايل خود ارايه نمود. وي همچنين گفت روسيه و آمريكا بايد به همكاري در رابطه با جنگ عليه تروريسم منع گسترش سلاحهاي هستهاي و ديگر مسايل مهم، ادامه دهند. از نظر داخلي اين بيانيهها نشانگر آن بود كه در عين حال كه رئيسجمهور كساني را كه نميتوانند احساساتشان را كنترل نمايند. درك ميكند اما رسانههاي روسيه بايد در انتقاد هتاكانه خود از آمريكا و جنگ تجديدنظر نمايند (چيزي كه در روسيه به واقع اتفاق افتاد).
بهر حال ميزان آمادگي كرملين براي همكاري با دولت بوش نامشخص است. پس از مخالفت اوليه روسيه با كاهش يا تنظيم دوباره بدهيهاي عراق، معاون نخست وزير و وزير دارايي روسيه، الكسي كوردين اعلام نمود روسيه مايل است در مذاكرات كلوب پاريس در مورد اين مسايل گفتگو نمايد. (الكساندر شوكين كه يكي از مسئولان اقتصادي در زمان بلتيسن و رئيسپيشين كميته اقتصاد و اعتبار در دوماي ملي بوده است، حتي از اين هم فراتر رفته و اعلام ميدارد و بدهي عراق به روسيه بايد تا 80 درصد كاهش يابد.) با اين وجود هنوز هم پوتين از رفع تحريمات سازمان ملل به عراق تا زمان اثبات عدم دسترسي اين كشور به سلاحهاي كشتار جمعي از سوي بازرسان سازمان ملل مخالفت نمود.
وي در مقابل نخست وزير انگلستان تونيبلر، پس از ديداري در مسكو، در جهت بازسازي روابط اين دو كشور، اين سئوال را مطرح نمود كه صدام حسين كجاست؟ آن سلاحهاي كشتار جمعي اگر اصولا وجود داشتهاند، حال كجا هستند؟ آيا صدام حسين در يك پناهگاه زير زميني به همراه آن سلاحهاي كشتار جمعي مخفي شده است و آماده است تا همه ما را به هوا بفرستند؟ گر چه به نظر ميرسد مسئولان روسيه به طور فزاينده به همكاري با واشنگتن براي رفع تحريمات علاقه دارند، اما اين بيانيه كه به عنوان تلاش نابجا براي شرمنده ساختن نزديكترين متحد آمريكا تفسير شد، تضمينكننده اين قضيه نبود.
بيش از اختلافات روسيه و آمريكا در مورد عراق، بسياري در واشنگتن و مسكو به اين اعتقاد رسيده بر اينكه پوتين از نظر استراتژيك ترجيح داده است به دنبال رابطهاي نزديكتر با ايالات متحده باشد. گرچه مسئولان روسي به ابراز تمايل به تقويت روابط با آمريكا تاكيد مينمايند اما نه آمريكاييها و نه حتي روسيها، ديدي واضح از اهداف حاضر دولت روسيه ندارند. بطور مثال سرگئي كاراگانوف در ارزيابي مسئله عراق، شكايت دارد كه كشورش فاقد هدف استراتژيك منسجم در موضعگيري در قبال جنگ بوده است.
«آيا ما به دنبال حفظ مشروعيت بينالمللي، حفظ شوراي امنيت سازمان ملل، دوستي با اروپائيان و همراهي آنها در برابر آمريكا و يا حفظ روابط خوب با آمريكاييها بوديم؟ تمامي اين اهداف اگر مبتني بر روش استراتژيك بنيادي باشند، قبال توجه هستند. اما چنين روش استراتژيكي وجود نداشته. اين مشكل مربوط به يك بحران خاصي نميباشد، بلكه مربوط به كل سياست خارجي ميباشد».
شايد كاراگانوف در معتبر دانستن روابط شخصي ميان دو رئيسجمهور در حفظ روابط در جريان بحران عراق حق داشته باشد – اما هر دو طرف قبل از جريان عراق كاملا به اين نتيجه رسيده بودند كه روابط پوتين – بوش به خودي خود نميتواند بنيادي مناسب براي همكاري نزديك و پايدار باشد. به علاوه نميتوان تصور نمود كه روابط شخصي ميان اين دو رهبر، از جريان عراق صدمه نديده باشد. اين مسئله باعث طرح اين سوال ميشود كه چه حال و چه در آينده چه بنيانهاي ديگري براي روابط آمريكا – روسيه وجود دارد.
هم قبل و هم بعد از حادثه 11 سپتامبر، نخبگان روسي بطور كلي فوايد روابط روسيه – آمريكا براي كشورشان را به ريشخند ميگرفتند. امروزه حتي بعضي از تحليلگراني كه در گذشته بطور كلي نسبت به ايالات متحده خوشبين بودند امروزه تلاش پوتين براي تقويت روابط با آمريكا را بسيار كم ارزش ميدانند. يكي از مفسران مهم تلويزيون روسيه، الكسي پرشكوف كه قبلا از روابط بهتر با آمريكا حمايت مينمود اخيرا در مصاحبهاي گفته است روسيه نبايد در مورد عواقب جنگ در عراق نگران باشد. زيرا روسيه در روابط خود با آمريكا هيچ چيز از دست نميدهد. بعضي از ناظران آمريكايي نيز ابراز داشتهاند كه روسيه هيچ چيزي بدست نياورده است.
گسترش احتمالي افراطگرايي اسلامي افغانستان به جمهوريهاي همسايه در آسياي مركزي – و حمايت مستقيم القاعده از گروههاي شورشي چچن – و عقبنشيني گروه اتحاد شمال در جنگ داخلي افغانستان كه مورد حمايت مسكو بودهاند. همه مشكلاتي بودند كه وجود داشتهاند عمليات نظامي آمريكا در عراق كمك بسيار مهمي به حل اين مشكلات كرد و اين كار را در زماني انجام داد كه به روشي ديگر قابل انجام نبود.
رئيسجمهور پوتين به وضوح به منافع روسيه در جنگ آمريكا عليه افغانستان اشاره نموده است. آمريكا نيز در رابطه با اطلاع از حمايت القاعده از بعضي گروههاي شورشي چچني، اعلام رسمي سه گروه چچني به عنوان سازمانهاي تروريستي و فروكش كردن انتقاد از عملكرد روسيه در اين منطقه، تا حد قابل توجهي به موضع روسيه در جنگ در چچن نزديك شده است.
در مورد آخر، نماينده آمريكا در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل از قطعنامههاي اين كميسيون در مورد چچن، آنگونه كه در قطعنامههاي مشابه در سالهاي پيش حمايت مينمود، در جلسه ماه مارس در شهر ژنو، حمايت ننمود دولت بوش همچنين تلاش بسيار گستردهاي (در همكاري با متحدان آمريكا در خاورميانه) انجام داده است تا جريان مالي تروريستهاي چچني را محدود كند – مسئلهاي كه عليرغم در خواستهاي مكرر روسيه، دولت كلينتون چشم خود را به روي آن بسته بود بايد توجه كرد كه چچن مشكل شماره يك در امنيت روسيه ميباشد ولذا اين اقدام اقدامي جزيي نميباشد آمريكا همچنين به شدت بر گرجستان فشار آورده است كه شورشيان چچن را از مصونيت در خاك خود در منطقه پانگيسي گرجستان محروم سازد و مرز خود را بر روي چچن ببندد. در نهايت آمريكا به طور كلي از رفراندوم روسيه در ماه مارس در مورد تصويب قانوني اساسي جديد براي اين استان شورشي، حمايت نموده است.
سوم اينكه دولت بوش ديدگاه نرمتري در مورد دخالت روسيه در جمهوريهاي شوروي سابق در آسياي مركزي، در مقايسه با دولت كلينتون داراست. اين مسئله شامل توقف تلاشهاي رسمي شديد براي پيدا كردن مسيرهاي صادرات انرژي به منظور كنار گذاشتن روسيه و نيز توقف تلاش براي ترغيب دولتهاي منطقه به عدم قبول پايگاههاي نظامي روسيه ميشود. با هم با توجه به آنكه اين منطقه در اولويتهاي استراتژيك روسيه داراي اهميت بسزايي ميباشد، اين اقدام در مشروعيت بخشيدن به منافع روسيه بسيار مهم ميباشد. ابتدا اين گفتهها به معني آن نيست كه نكات منفي وجود نداشته است. به طور مثال مسئولان روسيه عقيده دارند دولت بوش و كلينتون (بويژه در شرايط پس از 11 سپتامبر) بارها به آنها قول دادهاند كه اصلاحيه جكسون و اينك را كه در شرايط جنگ؟ تصويب شده است، جايگزين نمايند.
به دلايل مختلفي؟ آمريكا هنوز در اين جهت اقدامي انجام نداده است گرچه رئيس كميسيون روابط خارجي سنا. ريچارد لوگار، در ماه مارس لايحهاي به اين منظور ارايه نمود. اين مسئله منبع پايدار تنش ميان دو كشور بوده است گرچه سفير روسيه در آمريكا، بورمي وي يوشاكف، در نشريه واشنگتن پست (3 آوريل 2003) مينويسد كه وي اين مسئله را بيشتر شكل آمريكا ميداند تا مشكل كشور خودش چرا كه اين مشكل به معني تداوم احساسات جنگ سرد در ايالات متحده ميباشد و كمتر به معني مشكلي در قبال تجارت ميباشد.
شايد رهبران روسي از كنارهگيري آمريكا از پيمان منع موشكهاي بالستيك و دومين دور گسترش ناتو كه شامل سه كشور حوزه بالتيك نيز ميشود بصورت جديتر آزرده شده باشند. در شرايطي كه روابط در حال بهبود باشند، هيچكدام از اين مسائل مشكلزا نميباشند، اما در زمان تنش، اين مشكلات به ليست اختلافات اضافه ميشوند. از ديد آمريكاييها پافشاري روسيه بر تكميل بازرسيهاي تسليحات سازمان ملل قبل از رفع تحريمهاي عليه اين كشور به نظر غير منطقي فرصتطلبانه و غيردوستانه ميرسد.
با توجه به تلاشهاي مسكو در گذشته براي تخفيف يا رفع تحريمات عليه عراق - و تاكيد مداوم بر اينكه سلاحهاي كشتار جمعي در عراق اثبات شده نيست. به اين نتيجه ميرسيم كه روسيه اعتقاد ندارد كه بغداد سلاح كشتار جمعي در اختيار داشت. اين مسئله ميبايست باعث موافقت با رفع تحريمات شود، بويژه زماني كه به جاي دهها بارزس، دهها هزار سرباز آمريكايي همه جا را به دنبال سلاحها ميگردند و اكثر مناطق عراق تحت كنترل آمريكاست. تفسيري دوستانه از ديدگاه روسيه اين خواهد بود كه اين موضع مذاكرهاي براي رسيدن به مصالحه بوده است: به تفسيري غير دوستانهتر اين است كه اين تلاش تنها به هدف سرزنش كردن آمريكا بوده است.
در اين صورت شرايط براي روسيه خطرناك ميشود چرا كه دلايل سرزنش آنها بيشتر است از چچن گرفته تا انتخابات، رسانهها و جرگهسالاري (جرگهسالاري نفتي) در اين كشور همه وجود دارند. نشست سنت پيترزبورگ ميان روساي جمهوري بوش و پوتين كه براي اول ژوئن برنامهريزي شده است. نشان مهمي از اهداف روسيه خواهد بود. مسئولان روسي ديدگاههايي متفاوت نسبت به همتايان آمريكايي خود دارند و ديدگاههاي خود را ابزار ميدارند اما برخورد مشابه با رئيسجمهور بوش، همانگونه كه با نخستوزير بلر ميشود، نميتواند باعث بهبود در روابط روسيه و آمريكا بشود برعكس نشان دادن تمايل به همكاري سازنده با واشنگتن در عراق و مناطق ديگر به شكلي قابل فهم مطمئنا به اين مهم كمك خواهد كرد. واكنش رسمي مسئولان روسيه در قبال ديدار پاول در 14 مي با پوتين و وزير امور خارجه، ايوانف موجب احتياط در خوشبيني نسبت به اين نشست ميشود.
در آينده چه خواهد شد؟
بهرحال، نتيجه نشست اول ژوئن هر چه كه باشد، بسيار مشكل خواهد بود كه پيشبيني كنيم روابط آمريكا و روسيه چگونه به طور كامل به موقعيت قبل از جنگ خود باز خواهد گشت – تنها اين دليل كافي است كه روابط شخصي بسيار مهم ميان رئيسجمهور بوش و پوتين (و از اين ديدگاه ميان كالين پاول و ايگور ايوانف) بايد عامل برانگيزنده جديدي داشته باشد كه در نقطه عطف اين روابط در آينده ظهور پيدا ميكند. هنوز هم تاثير بالقوه روسيه بر منافع سهم آمريكا تلاش براي پيشبرد اين رابطه را ضروري ميسازد.
از آنجايي كه پيشبرد منافع آمريكا - و نه روابط دوستانه – هدف اصلي اين تلاشها ميباشد، بايد تضمين شود كه اين رابطه ميتواند به اين منافع كمك نمايد. اين مسئله در موضع روسيه در قابل جنگ با عراق به هيچ وجه ديده نميشد و لذا دولت بوش بايد تمام تلاش خود را به كار بگيرد تا مسئولان روسي را مطمئن سازد كه مخالف فعالانه آنها با جنگ نكته دلسردهكنندهاي بوده است كه ميتواند عواقب بدي در پي داشته باشد.
رئيسجمهور بوش و ديگر مسئولان آمريكايي ميبايست در طي اين نشست يا موقعيتهاي مناسب ديگر به همتايان روسي خود توضيح دهند كه آمريكا تلاش زيادي را براي بهبود روابط با روسيه نموده است و اگر روسيه حاضر به پاسخگويي به اين تلاش نباشد، آمريكا ادامه نخواهد داد. اين به معني صحبت واضحتر در مورد عدم موفقيت روسيه در اثبات اين مهم ميباشد كه كرملين به واقع به دنبال بهبود اين روابط ميباشد.
اين روند ميتواند شامل اقدامات شديدتري همچون بررسي دقيقتر تجارت جرگهسالاران روسي ميباشد كه به دنبال وارد نمودن سهام خود به بازار بورس نيويورك ميباشند. بررسي اعمال تجاري روسيها در سالهاي اخير نشان ميدهد تمامي كارخانه روسي – كاملا قانوني – ممكن است از طرف مراكز مسئول آمريكايي به خلافي متهم شوند و اين روند نه به اقتصاد مورد بحث ما و نه به تلاش روسها براي جلب سرمايههاي خارجي، كمك نخواهد كرد. به طور مشابه بسيار از مسئولان پيشين دولت روسيه نيز در ايالات متحده منافع اقتصادي دارند و بررسي دقيقتر فعاليتهاي آنها ميتواند برايشان مشكلساز باشد.
در صورتي كه روسيه نسبت به تقويت روابط تمايل نشان دهد، واشنگتن ميبايست آماده شروع دوباره تلاشها براي گسترش روابط با مسكو باشد. هدف اصلي در تمامي اين تلاشها بايد حمايت از ايجاد بنيادي مستحكم براي روابط سازنده و پايدار با روسيه باشد. در عين حال آمريكا نيز بايد اولويتهاي خود را در رابطه با روسيه مشخص نمايد. همانگونه كه مسئله عراق ثابت كرد ساختار حال حاضر روابط آمريكا و روسيه تنها تحمل فشار معيني را داراست. لذا واشنگتن ميبايست در جهت منافع حياتي و يا بسيار مهم در اين روابط تلاش گستردهاي انجام دهد و در عين حال از اختلافات در مورد مسايل ثانويه يا فرعي جلوگيري نمايد.
راه حل كليدي براي حداكثرسازي ارزش روابط آمريكا و روسيه با بنياني پايدار آن است كه بتوانيم از طريق همكاريها منافع مهمي را در اختيار روسيه قرار دهيم و آنها را ملزم به انتخاب آنها نمائيم به شكلي كه ارزش اين منافع بر هزينههايي كه از طريق عملياتهاي ضروري و اجتنابناپذير آمريكا در تناقض با نظرات روسيها بوجود ميآيد، غالب آيد. اين قضيه يك اصل انتزاعي نيست.
مسئولان عالي رتبه روسيه بصورت خصوصي قبل از جنگ نشان دادند كه اگر روابطشان با واشنگتن بهتر بود، در مورد جريان عراق مشكلات كمتري بوجود ميآمد. ايجاد اين منافع براي روسيه مستلزم شناخت زمينههاي مهم منافع و پيگيري آن بصورتي فعال ميباشد و در عين حال بايد در جايي كه منافع داراي تناقض تفكيكناپذير با منافع آنها نيست، به دنبال راه حلهاي نوآورانه باشيم. موفقيت در اين امر به آمريكا اجازه خواهد داد (حتي در مواجهه با منافع روسيه) بدون آنكه مزيتهاي بلند مدت يك رابطه سازنده با روسيه را قرباني نمايد. بصورتي مستقل عمل نمايد. سه مسئله اصلي جنگ عليه تروريسم، منع گسترش تسليحات و وارد شدن روسيه به اقتصاد جهاني – توان ايجاد منافع دوجانبه مهم براي آمريكا و روسيه به تبديل شدن به بنيان يك رابطه پايدار را دارا هستند. گر چه حوزههاي همكاري ديگري نيز وجود دارند اما اين سه مسئله فوايد كوتاه مدت و قابل دركي براي هر دو كشور دارند.
مسايل ديگر همچون همكاريهاي فضايي، ميتوانند قابل توجه باشند اما براي واشنگتن با مسكو آنقدر اهميت ندارند كه بتوانند به عنوان بنيان روابط آمريكا روسيه يا توجيه قرباني نمودن منافع از طرف هر كدام از دولتها به كار روند. ايجاد همكاري گسترده بر ضد تروريسم با روسيه ميتواند كمك شاياني به منافع آمريكا بنمايد. مذاكرات فرمايشي و سخنراني صرف در مورد همكاري اطلاعاتي هيچ كمكي به حفظ جان آمريكاييها نخواهد كرد – اما ايجاد يك رابطه واقعي با آژانسهاي اطلاعاتي روسيه چنين كمكي را مينمايد.
مدتها قبل از وقايع 11 سپتامبر و بويژه با توجه به گروههاي افراطي اسلامي، كرملين به همكاري بر عليه تروريسم علاقمند بود و همكاري بيسابقه اطلاعاتي ميان آمريكا و روسيه پس از وقوع 11 سپتامبر براي عمليات آمريكا در افغانستان بسيار مهم بود به علاوه روسيه بر خلاف آمريكا هرگز از فعاليت ناپسند استخدام ماموران براي جمعآوري اطلاعات تكنولوژي پيشرفته روي گردان نبوده است. و آژانسهاي اطلاعاتي روسيه دسترسي بسيار بيشتري به متخصصان در بعضي مناطق كليدي به دليل گستردگي ذاتي فدراسيون روسيه – بعضي افراد دارند كه به راحتي ميتوانند در جوامع خاورميانه و آسياي مركزي رفت و آمد نمايند. اين تواناييها، منافع اطلاعاتي آمريكا را به حد قابل توجهي تقويت مينمايد. روسيه نيز به سهم خود بسيار مشتاق به استفاده از عكسهاي ماهوارهاي و اطلاعات سيگنالي آمريكا ميباشد. بنا به بعضي گزارشها مسكو در طول سال 2002 تنها به يك يا دو ماهواره جاسوسي تكيه داشته و در طي اكثر دوران جنگ در افغانستان هيچ ماهوارهاي در مدار نداشت.
همچنين بايد توجه نمود كه روسيه ميتوان در عملياتهاي ضد تروريسم ويژه آمريكا، شريك بسيار مهمي باشد. برخلاف بعضي از متحدان آمريكا در اروپا قديم مسئولان روسي نسبت به علمياتهاي نظامي روسيه ايرادگير نيستند. در بسياري از موارد مسكو تلاش آمريكا براي بهم زدن عملياتهاي گروههاي تروريستي با هدفگيري شهروندان آمريكايي را درك خواهد كرد و حتي ممكن است در شرايط معيني به آنها كمك نيز بنمايد كه يعني در حال حاضر نياز آمريكا به بازداشت و از بين بردن تروريستهاي القاعده را درك نموده است باز هم برخلاف بعضي از دولتهاي اروپاي غرب، مسكو در مورد زندان گوآنتانامو سكوت اختيار كرده است.
البته نگرانيهاي روسيه و آمريكا در مورد تروريسم بسيار متفاوتند. در حالي كه آمريكاييها نسبت به خطر حملات انفرادي تروريستها بر عليه آنها در داخل و خارج از كشورشان نگران هستند، اما روسها نسبت به اين جريان نگرانند كه اسلام بنيادگرا، بتواند كشورهاي همسايهشان را تضعيف نمايد و يا حتي انسجام مرزي كشورشان را به خطر بياندازد، كه در حال حاضر از طرف تروريستهاي اسلامي در چچن مورد تهديد واقع شده است. بنا به نوشته ماكسيم يوسين در نشريه ايزوسيتا (17 اكتبر 2001) 12 ميليون مسلمان در فدراسيون روسيه ساكن هستند و در هفت منطقه (از جمله چچن) اكثريت را تشكيل ميدهند.
تروريسم، بنيادگرائي اسلامي و قاچاق مواد مخدر (كه براي روسيه نيز بسيار نگرانكننده است) مشكلات ويژهاي در اين منطقه و در طول مرز جنوبي روسيه، آسياي مركزي، قفقاز و آسياي جنوبي و جنوب غربي ميباشند. آمريكا و روسيه عليرغم اختلافات خود در مورد عراق ممكن است بتوانند در اين حوزه به شكلي موثر همكاري نمايند. همكاريهاي اطلاعاتي – اقتصادي و ديگر همكاريهايي كه براي جلوگيري از قاچاق مواد مخدر انجام ميشوند ميتوانند به شكلي ويژه سازنده باشند.
قاچاق مواد مخدر مسئلهاي است كه منابع مالي تروريستها را تامين نموده و معمولا در مناطقي بيقانوني كه تروريستها رشد ميكنند، بوجود ميآيد اين دو كشور همچنين ميتوانند به منظور تقويت كنترل مرزهاي خود به كشورهاي همسايه كمك تكنيكي و اقتصادي نمايند. چنين فعاليتهاي مشتركي ميتواند مستقيما به امنيت هر دوي آمريكا و روسيه كمك نمايد و حداقل رفت و آمد تروريستها را محدود نمايد. چنين كمكهايي براي بعضي دولتها – بويژه در آسياي مركزي و قفقاز خوشايندتر از كمكهاي صرفا روسي ميباشد. مشاركت واقعي روسيه و آمريكا در منطقه ميتواند به حل نگرانيهاي روسيه در مورد اهداف آمريكا در آنجا و همچنين اثبات منافع روسيه در اين منطقه كمك نمايد.
منع گسترش سلاحهاي هستهاي
همكاري مفيد با روسيه در مقابله با گسترش سلاحهاي هستهاي، ميتواند به كمك بسيار مهمي در تلاشهاي آمريكا براي خارج كردن سلاحهاي كشتار جمعي از دست كشورها گروههاي متخاصم، باشد. اين مساله بسيار فراتر از حفظ امنيت «سلاحهاي هستهاي ضعيف» روسيه (و دانشمندان ضعيف اين كشور) ميرود بسياري از كشورهاي اصطلاحا خودسر، و كشورهايي كه احتمالا گسترشدهنده سلاحهاي هستهاي خواهند شد، همگي كشورهاي وابسته به شوروي سابق ميباشند كه روسيه در آنها داراي تجربه، منابع اطلاعاتي منحصر به فرد، و برتري سياسي ميباشد و با آنها قراردادهايي را منعقد نموده است. همكاري روسيه و آمريكا به شكلي كارا در اين منطقه ميتواند دولتهاي متخاصم را از فكر همكاري يا جلب حمايت مسكويي كه داراي همكاري يا آمريكا نيست، منصرف نمايد.
در عين حال كه تلاش مشترك براي در نظر گرفتن و حفظ امنيت مواد هستهاي روسيه بايد مورد تاكيد همكاريهاي باشد، ثبات فزاينده داخلي در روسيه (و تواناييهاي اين كشور) ميبايست زمينه را براي تاكيد گستردهتر بر همكاريهاي منع گسترش ميان آمريكا و روسيه فراهم نمايد. آمريكا و روسيه در ابتدا ميبايست سه كشور هستهاي ديگر – بريتانيا، فرانسه و چين – را ترغيب نمايند تا مذاكرات جديدي را مورد منع گسترش آغاز نمايند و در تجربه مشترك آنها در تامين امنيت مواد هستهاي روسيه، مشاركت نمايند. سپس اين پنج كشور به شكل يك گروه ميتوانند به ترغيب ديگر كشورهايي بپردازند كه طبق اطلاعات يا رآكتور هستهاي توليد كردهاند و يا در حال توليد اين رآكتورها ميباشند. در جايي كه مناسب باشد اين گروه ميتواند يكي از اعضا را به عنوان نماينده براي مداخله در كشوري انتخاب نمايد كه نسبت به مداخله ديگر اعضاء حساس ميباشد.
تاكيد اوليه بر مذاكره در مورد شمارش و حفظ امنيت مواد هستهاي، كه تقريبا غي متناقض و جزء منافع كلي هستند، ميتواند باعث تسهيل همكاريها شود، ماموريت مشترك آمريكا و روسيه براي از بين بردن 45 كيلوگرم اورانيوم بسيار غني شده در موسسه علوم هستهاي و نيكادر يوگسلاوي ميتواند به عنوان مدلي براي اين گروه تصور شود. احتمالي ديگر ميتواند ايجاد مكانيزمي سازماندهي شده براي همكاري اطلاعاتي در مورد مسايل مربوط به عدم گسترش ميباشد. اين مساله ميتواند كمك قابل توجهي در مقابله با كشورهاي انباشتكننده تسليحات در آينده نمايد و اختلافات را در مورد حقايقي كه موجب سختي مذاكره در مورد كره شمالي و ايران با روسيه چين و ديگران شده است، كاهش دهد. اگر اين تلاشها موفقيتآميز باشد ميتواند موجب احياي گروه تامينكنندگان انرژي هستهاي و كارايي اين گروه شود.
اين روند در طي زمان ميتواند مكملي مهم براي سيستم منع گسترش موجود باشد كه به دليل واكنشهاي بسيار نامناسب در قبال كره شمالي و ايران، در آستانه سقوط قرار دارد. با توجه به موقعيت موازي اين پنج كشور در شوراي امنيت، آنها ابزار و امكانات بسياري براي مقابله با دولتهاي مشكلزا خواهند داشت. سازماندهي گروهي به نام «N – 5» ميتواند فرصتي را ايجاد نمايد كه آمريكا و ديگران بتوانند كمكهاي مشروع هستهاي خود به ديگر كشورها را در اين قالب به بحث گذارده و هماهنگ نمايند. با توجه به آنكه منافع اقتصادي بعضي از كشورهاي هستهاي گاهي تبديل به نگراني كشور هستهاي ديگري ميشود (همانند ايران) و يا در شرايط دشوار (همانند برخورد كره شمالي كه در آن روسيه مخالف استثناي اين كشور از موقعيتهاي تجاري توافقنامه چارچوب كامل در سال 1994 ميباشد) اين گروه ميتواند شرايط را بسيار تغيير دهد.
اقتصاد بينالمللي
ايالات متحده نفع بسيار مهمي را وارد شدن روسيه به اقتصاد جهاني دارد، چرا كه اين مسئله احتمالاً منجر به ثبات اقتصادي و ميانهروي در سياست خارجي اين كشور از طريق بهبود شرايط اقتصادي در اين كشور ميشود و گروه داخلي را در سوريه بوجود خواهد آورد كه خواهان همكاري صلحآميز با همسايگان و شركاي اين كشور باشند. علاوه بر نفع استراتژيك بلند مدت در دستيابي به منابع انرژي روسيه، آمريكا در دستيابي به بازار بزرگ روسيه نيز سود تجاري واضحي دارد. گرچه بسياري از روسها هنوز هم نسبت به كنترل احتمالي كارخانههاي كليدي به دست خارجيها و خطر از بين رفتن بخشهاي داخلي در رقابت با اقتصاد خارجي نگران هستند، اما اغلب آنها اهميت بالاي رقابت در اقتصاد بينالمللي را درك نمودهاند.
تنها بحث در حال حاضر آن است كه آيا روسيه بايد به سرعت وارد سازمان تجارت جهاني شود و با ورود خود را به تعويق بياندازد و به كارخانههاي خود وقت بيشتري براي آمادگي به منظور رقابت جهاني اعطا كند. پويتن در سخنراني سالانهاش در 18 آوريل سال 2003 سعي نمود جمعيت روسي را كه هنوز دودل هستند قانع نمايد. وي اين بحث را پيش كشيد كه سازمان تجارت جهاني يك ابزار است – كساني كه ميدانند چگونه آن استفاده كنند قويتر ميشوند. كساني كه نميدانند چگونه از آن استفاده كنند يا نميخواهند از آن استفاده كنند يا در پي يادگيري چگونگي استفاده از آن نيستند، كساني كه ترجيح ميدهند پست سنگر سهميهها و تعرفههاي حمايت از صنايع داخلي باقي بمانند. محكوم به نابودي هستند.
دولت بوش به شكلي مناسب پيشنهاد همكاري با روسيه به منظور تسريع پيوستنش به سازمان تجارت جهاني، انجام اقدامات قانوني و مديريتي در جهت تسهيل تجارت با روسيه در داخل آمريكا را ارايه نموده است كه شامل دستهبندي روسيه به عنوان اقتصاد آزاد، كه انجام شده است و نيز جايگزيني اصلاحيه جكسون و اينكه در قانون تجارت سال 1974 ميباشد كه اين مورد آخر هنوز نياز به اقدام كنگره دارد. اين دو كشور همچينن مركز گفتگوي تجاري آمريكا روسيه، را راهاندازي نمودهاند تا بتواند پيشنهاداتي را در جهت پيشبرد پيمانهاي تجاري به دو دولت ارايه نمايد. اما هنوز هم آمريكا ميتواند بيشتر از اينها فعاليت نمايد.
در اينجا كمي نوآوري نياز است: سازمانهايي همچون بانك صادرات – واردات و شركت سرمايهگذاري خصوصي بينالمللي دقيقا در همين راستا وجود دارند و ميتوان فعاليتشان را گسترش داد. البته دسترسي كارخانههاي آمريكايي به بازار روسيه هنوز هم بسيار مهم است: همكاري اقتصادي محدود ميشود تا زماني كه كرملين بتواند در صنايع كليدي بازار آزاد در روسيه بوجود آورد كه اين امر احتمالا نيازمند مقابله با جرگهسالاران روسيه است.
واشنگتن بايد آمادگي داشته باشد تا تضمين سطح كار كارخانههاي آمريكايي با شدت عمل نمايد و در مورد بكارگيري حربههايي همچون بانك صادرات و واردات در جايي كه مورد نياز است، تعلل ننمايد اگر دولت روسيه در محدود كردن تعرفههاي حمايت از صنايع داخلي موفق باشد، چندين بخش از اقتصاد روسيه براي سرمايهگذاري آمريكا مناسب ميباشند كه (علاوه به بخش انرژي) شامل طراحي و توليد نرمافزار مخابرات ميباشد. حال كه قانون اراضي به تصويب رسيده است كه براساس آن كارخانههاي خارجي ميتوانند بصورت طولاني مدت مزارع را اجاره نمايند، بخش كشاورزي روسيه نيز ميتواند منفعتزا باشد.
نفت و گاز روسيه
همكاري در بخش انرژي اهميتبسزايي در همكاريهاي اقتصادي ميان آمريكا و روسيه دارد. ابتدا و مهمتر از همه اينكه منابع عظيم انرژي در روسيه ميتواند هم به عنوان منبع جديد نفت و گاز براي آمريكا به عنوان يك كشور باشد و هم ميتواند براي كارخانههاي آمريكايي منبع نفت گاز باشد كه نياز به جايگزيني مداوم منابع تهي شده دارند. در همين حال روسيه ميتواند تبديل به بازاري مهم براي كالاها و سرويسهاي مرتبط با انرژي، همانند مهندسي، ساخت و تجهيزات تخصصي در اين رشته، شود. عليرغم اشتياق اوليه نسبت به فرصتهاي سرمايهگذاري در بخش انرژي روسيه و آسياي مركزي دهه گذشته غير از چند مورد استثناء براي شركتهاي علاقهمند آمريكايي نااميدكننده بوده است.
فقدان قانونگذاري در مورد توافق نامههاي مشاركت در تدابير (PSAها به شدت از طرف كارخانههاي روسي رد ميشوند) باعث محدود شدن يا به تعويق افتادن مشاركت آمريكاييها در بسياري از پروژهها شده است، مشكلات قضايي كلي و ديگر مشكلات نيز همين گونهاند. به علاوه سرمايهگذاران خارجي از طرف مسئولان روسي و اجتماعي شكاك، همواره مورد شك هستند و هر دوي اينها نسبت به واگذاري كنترل ميراث روسيه به خارجيها، بدبين هستند.
البته پيشرفتهاي اخير نشان ميدهند كه ممكن است اين ديدگاهها تغيير نمايند بر طبق گزارشها دولت روسيه در حال ايجاد يك استراتژي جديد در مورد انرژي است كه به شركتهاي خارجي اجازه خواهد داد «كنترل اقتصادي كاملي» در مناطق معيني، داشته باشند.
خريد 6/75 ميليارد دلاري شركت BP از بخش از قابل توجهي از سهام شركت نفت روسيه TNK در اوايل امسال – كه شمال واگذاري كنترل اين كارخانه به BP ميشود – نشاني از علاقه جديد هر دوي سرمايهگذاري خارجي و قانونگذاران روسي و كارخانههاي اين كشور براي اين نوع معاملات ميباشد (اگر چه مدت كمي پس از اين معامله، دوماي ملي، لايحهاي را تصويب نمود كه طي آن PSAها از نظر عملي از بين برده ميشدند.) در همين زمان كرملين از مخالفت خود با خط صادرات نفت باكو – سيحون از درياي خزر، كاسته است و شركتهاي روسي بزرگي نسبت به شركت در اين پروژه علاقه نشان دادهاند.
بصورت موازي علاقه آمريكا نيز به بخش انرژي روسيه، پس او وقايع 11 سپتامبر تجديد شده است، چرا كه اين واقعه به مسئولان آمريكا و مجريان اين بخش گوشزد نمود كه ميبايست به دنبال منابع جايگزين نفت در خارج از خاورميانه باشند. گرچه بعضي از منتقدان پيشنهاد ميكنند كه آمريكا به دنبال همكاري امنيتي در بخش انرژي با مسكو باشد تا بتواند روسيه را جايگزين عربستان به عنوان تامينكننده اصلي نمايد و نيز روسيه را ترغيب نمايد كه به عنوان يك توليدكننده متغير عمل نمايد تا باعث تثبيت قيمتها شود، اما روسيه هنوز نميتواند چنين نقشي را ايفا نمايد. برخلاف عربستان سعودي، اكثريت توليد روسيه به مصرف داخلي ميرسد و يا به دليل زيربناي اقتصادي محدود امكان صادرات ندارد. به علاوه هزينه بالاي حمل و نقل مانع فروش نفت روسيه به بازارهاي دور همانند آمريكا ميشود. و نيز روسيه محدوديتهاي محيطي مهمي دارد كه مانع واكنش سريع اين كشور نسبت به شرايط متغير بازار ميشود.
بسياري از چاههاي نفت روسيه را به دليل شرايط بدجوي نميتواند در موقعيتهاي دشوار خاموش نمود. به علاوه روسيه هم توانايي اثبات شدهاي در كاهش قدرت اوپك بر بازار جهاني نفت دارد و هم برخلاف اكثر كشورهاي عضو اپك اقتصادي دارد كه به طرزي مناسب بسيار گسترده است و لذا بخشهاي مهمي از اين اقتصاد از بالا بودن زياد قيمت نفت به شدت ضربه ميبينند. به علاوه حداقل در حال حاضر شركتهاي نفتي اصلي در روسيه علاقه بسياري به تجارت با ايالات متحده دارند. بزرگترين توليدكننده روسي، لوك اويل، در سال 2000، شركت بازاريابي نفت گتي را در ازاي 71ميليون دلار خريداري نمود تا 1300 پايگاه گازي اين شركت در ايالات متحده را بدست آورد. يوكوس كه دومين توليدكننده بزرگ روسيه است براي فروش نفت خود در آمريكا راهي را رفته است كه به طرزي غير معمولي طولاني است، كه شامل توافقات پيچيده براي بارگيري و تخليه يك سوپر تانكر در دريا، با استفاده از بسياري وسيله نقليه كوچكتر ميباشد.
هر دوي اين شركتها عضو كنسرسيوسي هستند كه به دنبال ساخت خط لولهاي به ارزش 4 ميليارد دلار به بندر شمالي روسيه، مورمانسك ميباشند كه بويژه براي تسهيل انتقال نفت به ساحلي شرقي آمريكا ساخته ميشود. در آخر در عين آنكه بخش نفت روسيه معمولا توجه بيشتري را به خود جلب ميكند اما ذخاير گاز طبيعي اين كشور 40 در صد ذخاير جهاني را تشكيل ميدهند، نيز داراي اهميت بسزايي ميباشند. ايالات متحده كه منافع گازي خودش در حال كاهش است براساس بعضي تحليلها ميتواند در عرض 10 تا 20 سال به مصرفكننده اصلي گاز روسيه تبديل شود.
محدوديتها چه هستند؟
البته محدوديتهاي بسيار جدي در راه پيشرفت روابط روسيه و آمريكا وجود دارد. كشمكش در مورد جريان عراق اثبات نمود كه روسيه و آمريكا در مورد مشكلات اصلي در سيستم بينالمللي و ابزار مناسب براي حل آنها ديدگاههاي متفاوتي دارند و نيز اثبات نمود كه اين ديدگاههاي متفاوت مانع همكاري موثري ميشد كه بتواند منافع آمريكا را پيش ببرد.
كره شمالي در ايران – كه از مشكلاتي متفاوت، به شكلي مشابه ظهور نمودند – به خوبي به ممكن است توجه بيشتري را به محدوديتهاي اين رابطه جلب نمايد. اين حقيقت كه در مورد اين دو مسئله شرايط وخيمتر از موضوع عراق خواهد شد ( كه هر دوي تهران و پيونگ يانگ از عراق به تملك سلاحهاي هستهاي نزديكتر هستند). تنها باعث افزايش ضرورت گسترش روابط آمريكا و روسيه خواهد شد. در مورد كره شمالي آمريكا نياز كمتري به روسيه دارد تا به چين كه مرزي طويلتر با كره شمالي دارد (و احتمالا نفوذ بيشتري بر آن كشور دارد) يا كره جنوبي و ژاپن كه پيونگ يانگ بيش از همه آنها را تهديد مينمايد.
اما در عين حال تلاشهاي روسيه براي متقاعد ساختن كره شمالي براي تحويل دادن سلاحهاي هستهاي و برنامههاي هستهايش و نيز همكاري موثر در به انزوا كشاندن پيونگ يانگ تا زمان انجام اين مسئله – بسيار سازنده خواهد بود. عدم حمايت سياسي و ديگر حمايت سياسي و ديگر حمايتها از سوي مسكو، ميتواند حداقل راههاي فرار كره شمالي را محدود سازد.
اختلافات آمريكا و روسيه در مورد كره شمالي در اصل مربوط به حقايق و تاكتيكها هستند نه مربوط به اهداف، رهبران روسي نشان دادند كه تسليح كره شمالي به سلاح هستهاي را به عنوان يك مشكل استراتژيك خطرناك قلمداد مينمايند البته آنها بطور كلي ادعاي آمريكا در مورد اينكه پيونگ يانگ در حال حاضر يك يا دو سلاح هستهاي دارد را رد مينمايند. مسئولان عالي رتبه اين كشور حتي در ملاقاتهاي خصوصي نيز ابراز داشتهاند كه كره شمالي در برترين حالت تنها منبع مواد هستهاي براي «بمبهاي خطرناك» ميباشد – اگر چه آنها تاييد مينمايند كه مسكو اطلاعات كمي در مورد برنامههاي هستهاي پيونگ يانگ دارد. اين ارزيابي تقريبا ضعيف از تهديدات باعث شده است روسيه به شدت به اين موضوع گرايش پيدا كند كه اين مشكل بايد كاملا از طريق ديپلماسي حل شود. گرچه روسيه در مورد مسئله كره شمالي امروزه كمتر داخل ميشود اما به نظر نميرسد مسكو از عمليات نظامي يا تحريمات اقتصادي عليه پيونگ يانگ حمايت نمايد اگر شواهد واضح در مورد اينكه پيونگ يانگ سلاح هستهاي در اختيار دارد، موجود نباشد.
مسئولان روسيه (همانند چين، ژاپن و كره شمالي) ادعاي كره شمالي در رابطه با دارا بودن سلاح هستهاي را يك بلوف ميدانند اما نگران هستند كه منزوي نمودن يك حكومت ضعيف ممكن است عواقب غير قابل پيشبيني و خطرناكي براي منطقه داشته باشد. اولين ترغيب ديپلماتيك از سوي مسكو اين بوده است كه پيشنهاد جديدي براي پايبندي كره شمالي به توافقنامه چارچوب كاري در سال 1994 در آزادي پيمان كمك اقتصادي و عدم خشونت از سوي ايالات متحده، مطرح نمايد. روسيه همچنين پيشنهاد مذاكرات ششجانبه را با حضور كره شمالي و جنوبي، ايالات متحده، چين، روسيه و ژاين مطرح نموده است. اين گفتگو از طرف كره شمالي (كه خواستار مذاكرات مستقيم با آمريكا بود) و نيز آمريكا (كه در آن زمان براي مذاكره آمادگي نداشت) رد شد.
واشنگتن ميتواند تلاش نمايد تا كرملين را بيشتر وارد مذاكره با رهبران عالي رتبه كره شمالي نمايد. رئيسجمهور پوتين چندين بار با كيم جونگ ايل ملاقات نموده است و به نظر ميرسد بر پيونگ يانگ نفوذ (محدودي) داشته باشد.
گرچه ميزان اين نفوذ تا زماني كه آزمايش نشود، ناشناخته باقي خواهد ماند. حداقل اينكه كيم ممكن است به پوتين اعتماد نمايد تا وي عواقب بالقوه سركشي مداوم كره شمالي را براي او توضيح دهد.
البته ديگر شكلهاي همكاري نيز موثر خواهد بود. بنابر بعضي گزارشها، روسيه به آمريكا اجازه داده است در طي دهه 1990 در سفارت اين كشور در كره شمالي، تجهيزات تشخيص هستهاي، كارگذاري نمايد. نيازي نيست كه بگويم مداخله گسترده دولت روسيه نيازمند مشاركت در موانع و منافع هر راه حل احتمالي ميباشد به نظر ميرسد روسيه، بويژه پس از جنگ عراق، به شدت با عمليات نظامي مخالف باشد. در مورد ايران نيز پايان يافتن همكاري ايران و روسيه كه ممكن است منجر به مسلح ايران به تكنولوژي سلاح هستهاي شود، بسيار مورد علاقه آمريكا است و نيز فشار روسيه بر ايران براي متوقف نمودن تلاشها در توليد سلاحهاي هستهاي و يا دستيابي به اطلاعات روسيه در مورد ايران نيز از موارد مورد علاقه ايالات متحده هستند.
گرچه آرمانهاي آمريكا در رابطه با ايران از موضوع عراق محدودتر هستند – توجه در اين مورد بيشتر به منع گسترش سلاح هستهاي است و نظري در مورد تغيير حكومت ايران از طريق اعمال زور، مطرح نشده است – اما منافع روسيه در اين كشور مهمتر هستند و هماهنگ كردن آنها با اهداف آمريكا بسيار مشكلتر است.
ايران برخلاف عراق و كره شمالي از نظر مسكو، يك همسايه مسئول و يك شريك قابل اعتبار است. ايران به عنوان يك همسايه تلاش ننموده است حكومت مذهبي خود يا شاخههاي اسلامي خود را در آسياي مركزي گسترش دهد در واقع تهران متحد مهمي براي روسيه در حمايت از اتحاد شمال برعليه طالبان بوده است و به تلاشهاي روسيه براي پايان دادن به جنگ داخلي تاجيكستان كمك نموده است. مهمتر از همه اينكه ايران خود به شورشان اسلامگراي چچن كمك ننمود و به شهروندان خود نيز اجازه نداد چنين كمكي بكنند.
ايران براي روسيه به عنوان يك شريك تجاري نيز اهميت دارد. تجارت دو جانبه اين كشورها تقريبا به ميزان يك ميليارد دلار در سال رسيده است و انتظار ميرود در سالهاي آينده 300 تا 400 ميليون دلار از طريق فروش تسليحات بر اين ميزان افزوده شود. ايران همچنين بطور فزاينده به خريد نفت روسيه از طريق توافق نامههاي تعويض نفت روي آورده است و سوخت پالاشگاههاي شمالي ايران تامين شده و نفت چاههاي جنوبي براي صادارت آزاد ميشوند. به علاوه ايران برخلاف عراق قرضهاي خود را به شكلي مناسب پرداخته است.
رهبران روسي ادعا ميكنند كه نگراني آمريكا در مورد ايران را درك ميكنند و حتي بصورت خصوصي تاييد نمودهاند كه تهران ممكن است در تلاش براي دستيابي به سلاحهاي هستهاي باشد. اما دولت روسيه تامين كمك براي اين تلاش را منكر شده و ادعا ميكند همكاري اين كشور با ايران تتها محدود به ساخت رآكتور هستهاي بوشهر است كه تحت نظارت آژانس بينالمللي انرژي اتمي ميباشد.
مسئولان روسي همچنين تاكيد دارند كه تمامي سوخت مصرفي راكتور به كشور خودشان بازگردانده ميشود تا از استفاده ايران از آنها براي توليد توان چرخه سوختي، جلوگيري شود و اشاره ميكنند كه درسال 1994، ايالات متحده براي تامين همين تكنولوژي براي كره شمالي، موافقت نموده است با توجه به توليد موشك از طرف ايران، مسئولان روسي تاكيد نمودهاند كه موسسات علمي و كارخانههاي خصوصي كه به تهران در اين امر كمك كردهاند محدود شدهاند و اين مسئله به تدريج تشديد خواهد شد.
گرچه بر طبق گزارشها، در طي ملاقات ماه مي كالين پاول، پوتين نرمتر صحبت ميكرده است اما به نظر نميرسد روسيه حاضر به متوقف نمودن همكاريهايش در مورد پروژه بوشهر شود. جدا از آنكه اين پروژه منبع مهمي در منافع اقتصادي است: در عين حال به عنوان وسيلهاي انگاشته ميشود كه مسكو از طريق آن ميتواند پيشرفت تكنولوژيكي ايران را زير نظر داشته باشد و آن را به عنوان حربهاي براي مافع ديگر خود بكار ببرد اما باز هم احتمالا كرملين بيشتر علاقهمند خواهد بود كه روابط خوبي با تهران را نزديكتر نمايد و كمك غير رسمي به برنامههاي موشكي ايران را محدودتر نمايد. اين تلاش به طور كامل به موفقيت نخواهد رسيد مگر آنكه تحقيق گستردهاي در مورد تامينكنندگان انجام شود، يعني پيدا كردن جايگزينهايي براي سازمانها و افراد روسي كه ممكن است در كمك به ايران تطميع شود.
واشنگتن ميتواند فشار براي همكاري اطلاعاتي در مورد فعاليتهاي هستهاي ايران را نيز در نظر بگيرد اگر رهبران روسي خواستار مطمئن ساختن آمريكاييها نسبت به نقش مسكو هستند، بايد خود در مورد اطلاعات خودشان در مورد ايران رفتارش تغيير ننمايد، اين كشور در روابط آمريكا – روسيه يك مشكل باقي خواهد ماند. واشنگتن بايد انتظار داشته باشد كه روسيه در مقابل تلاش آمريكا براي اعمال فشار بر تهران يا محدود كردن روابط روسيه و ايران مقاومت نمايد.
نخبگان و اجتماع روسيه نسبت به همكاري به اهداف آمريكا مشكوك هستند و رهبري آمريكا را در جهان نميپذيرند و اين مسئله عاملي كندكننده در پيشرف روابط ميباشند. بطور مثال زماني كه در مي سال 2002 شركت نظرسنجي VCIOM در مورد عواملي كه موجب جدايي روسيه و آمريكا هستند، پرسش نمود، كساني كه نظرسنجي شدند اين چهار جواب اصلي را مطرح نمودند: «ديدگاههاي متكبرانه آمريكاييها در مورد ديگر كشورها و مردم آنها» (38 درصد). «علاقه شديد مسئولان آمريكايي براي گسترش قدرت و كنترل بر جهان» (36 درصد)
آمريكا سعي ميكند به هر روشي از منافع خود دفاع نمايد. همانند نيروهاي نظامي، بمباران و غيره (26 درصد) پس از جنگ عراق اين نظرها حتي گسترش نيز يافتهاند البته واشنگتن نيز از طريق نشان دادن حساسيت بيشتر نسبت به نگرانيهاي روسيه و جلوگيري از عملياتهاي فرعي كه موجب رنجش روسيه شده و پيشرفت چنداني در منافع آمريكا بوجود نميآورند، ميتواند روسها را از اهداف خود مطمئن سازد نشست ماه نوامبر سال 2002 ميان معاون وزير امور خارجه در مسايل سياسي، مارك گراسمان و وزراي امور خارجه دولتهاي GUUAM (گرجستان، اوكراين، ازبكستان، آذربايجان و مولدواي گروهي از جمهوريهاي شوروي سابق كه برعليه روسيه با هم متحد شدهاند) در شهر نيويورك، كه در طي آن آمريكا كمك 50 ميليون دلاري خود به اين سازمان را اعلام نمود، هيچ نتيجهاي در برنداشت كه امكان دستيابي به آن به سادگي از طريق مذاكره مستقيم با اين پنج كشور و بدون ملتهب نمودن دولت روسيه در حوزهاي كه اهميت بيشتري براي روسيه دارد تا براي آمريكا، وجود نداشته باشد.
مشاورههاي گستردهتر و بيشتر با مسكو، پيش از فعاليتهاي سياسي آمريكا نيز ميتواند سازنده باشد. چنين تلاشي به مسئولان روسي – و اجتماع اين كشور – اين احساس را ميدهد كه دولت بوش مسكو را به عنوان دولتي مهم در روابط بينالمللي و يا حتي به عنوان يك شريك، در نظر ميگيرد و ديدگاههاي روسها را مهم ميشمارد. بطور مثال پس از شكست مذاكرات براي تغيير پيمان ABM، دولت با موفقيت توانست كرملين را براي اعلام دولت بوش مبني بر خواست آمريكا براي كنارهگيري از اين پيمان آماده نمايد. اين مسئله به دولت روسيه كمك نمود تا مسايل داخلي خود را مديريت نمايد.
ايالات متحده ميتواند انتخاب نمايد كه روسيه را در ميان اهداف مختلف خود در سياست خارجي ناديده بگيرد يا به آن اولويت پاييني بدهد، اما چنين روشي هزينههاي خود را داراست و ممكن است بر اهداف مهم آمريكا، تاثير بگذارد كه مهمترين آنها جنگ با تروريسم و گسترش سلاحهاي هستهاي ميباشند اما بازسازي عراق و افغانستان، روند صلح خاورميانه و استفاده از شوراي امنيت براي پيشبرد منافع آمريكا نيز از اين جملهاند. با توجه به ديدگاهها، اولويتها و فرهنگهاي مختلف، همكاري مناسب با مسكو به سادگي قابل حصول نيست.
ميراث جنگ سرد – حسرت گذشته در روسيه در احساس صداقت و شكست ناپذيري در آمريكا – نيز به همراه دموكراسي حضور ناقص روسيه، اين رابطه را پيچيدهتر ميسازد. اما فوايد پيروزي قابل توجه خواهند بود. آنچه براي آمريكا ضروري است. ايجاد يك استراتژي براي روابط روسيه – آمريكا ميباشد كه حضور روسيه به عنوان يك شريك آمريكا از حداكثر ساخته و اختلافات اجتنابناپذير را مديريت نمايد. تا قسمتي از طريق تضمين آنكه اين اختلافات فراتر از منافع روسيه در همكاري با واشنگتن نخواهد رفت. گرچه عدم تقارن قابل توجهي ميان تواناييهاي روسيه و آمريكا وجود دارد اما روسيه در بسياري از شرايط، تفاوتهاي جدي را ايجاد كرده و ميتواند ايجاد كند، مخصوصا اگر پيمانهاي آمريكا با متحدان سنتياش دچار گسيختگي شده باشند. در جهاني پيچيده و خطرناك، روسيه ميتواند دوست مهمي باشد. بدست آوردن چنين شراكتي ارزش تلاش را دارد.
ش.د820367ف