(روزنامه جوان - 1394/06/25 - شماره 4628 - صفحه 2)
«ماهيت انقلابيگري ايران در دوره ۱۵ ساله برجام تغيير ميكند». اين جديدترين اظهارات يك مقام بلند پايه غربي درباره تاثيرات برجام بر قدرت و ماهيت جمهوري اسلامي ايران است.
«جان ساورز» رئيس پيشين سرويس اطلاعات خارجي انگليس در مصاحبه با شبكه سيانان و در پاسخ به سؤال فريد زكريا، مجري برنامه جيپياس درباره برجام ميگويد: «من فكر ميكنم آنچه ما داريم ميبينيم كشوري است كه در حال دوران گذار و انتقال از يك پايه و اساس انقلابيگري به يك كشور عاديتر و نرمالتر است.»
وي در ادامه مدعي ميشود كه مردم ايران از انقلاب رويگردان شده و از مبانياي نظير استكبار ستيزي خسته شدهاند: « البته تنشها و درگيريهايي در داخل كشور(ايران) وجود دارد. صادقانه بگويم من وقتي به عنوان تيم مذاكرهكننده به تهران رفتم، در آنجا اين حس را از مردم ايران به ويژه جوانان دريافت كردم كه آنها احترام زيادي براي مفهوم انقلاب و دولت انقلابي در ايران قائل نيستند. آنها خواهان داشتن يك زندگي عادي هستند. آنها خواهان قادر بودن به تجارت، سفر، استفاده از آيفونهايشان و دسترسي به اينترنت شبيه آنچه در ديگر كشورهاست، هستند.»
ساورز همچنين ضمن تكرار سخنان تهديد آميز عليه كشورمان ميگويد كه ماهيت انقلاب در حال تغييرات بنيادين است: «من فكر ميكنم ما نياز به قدري صبر استراتژيك در قبال ايران داريم تا به آن، زمان براي توسعه و تكامل ظرف 10 تا 15 سال پيش رو بدهيم. البته اگر ايران سعي به گريز هستهاي بكند، ما همچنان يك ضامن نهايي كه همان حمله محتمل نظامي است، داريم. اما من فكر ميكنم اين احتمال وجود دارد كه ايران طي 10 تا 15 سال آينده به كشوري عاديتر و نرمالتر تبديل شود و ما بايد اين احتمال را تقويت كنيم.»
تغيير ماهيت انقلاب، گزينهاي هميشگي
رفتارشناسي نظام سلطه در مواجهه با انقلاب اسلامي و نظام برخاسته از آن، يعني جمهوري اسلامي ايران، حكايت از وحشت و نگرانيهاي عميق غربيها از انقلاب اسلامي و پيامدهاي آن دارد. طي 36 سال انقلاب سياستها، راهبردها و مجموعه اقدامات كشورهاي غربي جنبه خصمانه داشته و بر اين محور شكل گرفته تا نخست فروپاشي انقلاب اسلامي را عملياتي كرده يا ماهيت و محتواي اصلي انقلاب را دستخوش تغيير و تحول بنيادين قرار دهند. به بياني بهتر نظام سلطه به موازات دهها و حتي صدها برنامه پيچيده و مدون خود براي پيشبرد سياستهايش در مقابله با نظام جمهوري اسلامي ايران، طرحي هميشگي و هدفمند را روي ميز نگه داشته و آن «تغيير ماهيت انقلاب» است؛ طرحي كه هيچ گاه از دستور غربيها خارج نشده و همچنان با قوت آن را دنبال ميكنند.
بخشي از راهبرد مورد اشاره نظام سلطه بدون ترديد در بعد «تخاصم با استكبار، ياري رساندن به مظلوم و ايستادگي در مقابل ظالم» معنا پيدا ميكند و يقيناً حذف گام به گام چنين مولفهاي از گفتمان انقلاب اسلامي به معناي تن دادن به نظامي اسلامي است كه خاصيت و مولفههاي اساسي خود را از دست داده و چيزي جز پوسته آن باقي نمانده است. چنين هدفي در دو سال اخير شكل جديتري به خود گرفته و طي 24 ماه مذاكرات هستهاي ايران و 1+5 مصاديق فراواني را ميتوان براي آن پيدا كرد.
نظريهپردازان غربي اين طرح را حاوي تأثيرات چشمگير و خيرهكنندهاي بر آينده نظام جمهوري اسلامي ايران ميدانند كه ميتواند كاركرد انقلاب ايران را طي سالهاي آتي، به پايينترين درجه ممكن برساند، به گونهاي كه ميزان اثرگذاري ايران روي بسياري از تحولات و رويدادهاي منطقهاي و فرامنطقهاي در حد يك كشور دسته سوم قاره آفريقا تنزل پيدا كند؛ كشوري كه نميخواهد و بهتر بگوييم نخواهد توانست در مواجهه با كشورهاي قدرتمند غرب و شرق تقابلي را صورت دهد و منافع و خواستههاي بينالمللي خود را تنها در صورت موافقت مثبت ايالات متحده ميتواند پيگيري نمايد.
سهم ويژه تجديدنظرطلبان از ماهيت انقلاب
در اين ميان نبايد فراموش كرد كه نظام سلطه سهم ويژهاي را براي جماعت تجديدنظرطلب در نظر گرفته است، آنگونه كه بارها مقامات بلند پايه غربي از جمله رئيسجمهور و زير امور خارجه اين كشور از ضرورت روي كارآمدن عناصر اين جريان در ايران سخن به ميان آوردهاند.
حال با مرور رفتارها و موضعگيري برخي از چهرهها و رسانههاي جماعت تجديدنظرطلب ميتوان اين نكته كمتر ديده شده را به خوبي مشاهده كرد كه تلاشهاي جدي صورت ميگيرد تا جامعه ايراني به باورهاي خاصي برسد؛ باورهايي نظير «ميشود با كارگزاران غربي هم كنار آمد»، «اگر امتيازي به امريكاييها داده شود آنها هم منطقي و اصولي امتياز هم وزني را به طرف مقابل ميدهند»، «اهل مذاكره و تعامل دوسويه و منطقي هستند» يا اينكه «مقامات ايالاتمتحدهامريكا و همپيمانانشان آنچنان كه تصور ميكرديم، خونريز و جنگطلب و چپاولگر نيستند.» البته تلاش براي تغيير باور و ذائقه مردم درباره غرب تنها به لفظ و سخنرانيهاي جهتدار خلاصه نشده بلكه رفتارهاي موازي و منطبق بر چنين هدفي هم صورت گرفت.
به بيان بهتر «تقليل روحيه استكبار ستيزي» و جايگزين كردن «تفكر سازشكارانه» به جاي آن را بايد يكي از خطوط مهم حركت طيف مورد نظر براي تحريف اصول انقلاب اسلامي دانست، به طوري كه طي سالهاي اخير چهرههاي اصلي اين جريان به شكلي هدفمند و فراگير در تريبونهاي مختلف تأكيد كردهاند كه اساساً مبارزه و رويارويي با استكبار جزو مباني انقلاب اسلامي نبوده و پس از شكلگيري انقلاب و بر اساس مقتضيات زماني و مكاني در دستور كار حضرت امام قرار گرفته است.
در سوي ديگر روزنامههاي متعدد و پرشمار اين طيف هم در مجموعه گزارشها و گفتوگوها از لزوم تعامل با امريكا و متحدانش و اتخاذ رويكرد واپسگرايانه در مقابله با غرب براي بهبود وضعيت اقتصادي و معيشتي مردم سخن به ميان ميآورند.
تخطئه انقلابيگري
اين جريان همچنين در ادامه به كمك رسانههاي وابسته به خود تلاش كرده با به كارگيري ابزارهاي عمليات رواني روحيه «انقلابيگري» را مساوي با تندروي و افراطيگري القا كند و نگرشهاي مبتني بر ايستادگي در مقابل نظام سلطه را تقبيح كند و ضد ارزش جا بيندازد. نكته ديگري كه مورد توجه اين جريان قرار دارد، اين نكته است كه آنها تلاش ميكنند افكار عمومي داخلي به اين نتيجه برسد كه غرب به سردمداري امريكاييها آنقدر هم ترسناك و خطرناك نيست كه طي 36سال اخير براي مردم جا انداختهايم!
برجام بهانهاي براي تقليل روحيه استكبارستيزي نباشد
همين تلاش بيوقفه و پرحجم نظام سلطه و جرياني خاص در داخل با هدف « تغيير هويت انقلاب اسلامي» باعث شد كه رهبر معظم انقلاب تير ماه و در جمع دانشجويان كشور با اشاره به لزوم حفظ مباني انقلاب اسلامي بيان فرمودند: «مبارزه با استكبار و نظام سلطه، براساس مباني قرآني، هيچگاه تعطيل پذير نيست و امروز امريكا كاملترين مصداق استكبار است. . . مبارزه با استكبار جزو مباني انقلاب و از كارهاي اساسي است، بنابراين، خودتان را براي ادامه مبارزه با استكبار آماده كنيد.»
تأكيد چندباره رهبري در اين باره آن هم در قالب هوشمندي جامعه در مقابل سناريوي تحريف اصول انقلاب اسلامي و تلاش براي تغيير ماهيت انقلاب نشان ميدهد كه مبارزه با نظام سلطه و توجه ويژه به استكبارستيزي تاريخ انقضا ندارد و تمركز جماعت نشانهدار براي حركت در اين مسير نميتواند حاوي دستاوردي باشد.
«حفظ هويت انقلاب» دغدغه هميشگي رهبر انقلاب
اما تأكيد رهبر معظم انقلاب اسلامي بر مسئله حفظ هويت انقلاب را بايد يكي از دغدغههاي مهم رهبري طي سالهاي پس از زعامت ايشان دانست؛ آنچنان كه آن را بايد يكي از موضوعات ثابت مطالبات ايشان دانست، به عنوان نمونه معظمله در دانشگاه علم و صنعت در آذرماه سال 87 بيان ميفرمايند: اگر ايستادگي در مقابل تجاوزطلبيهاي دشمن فراموش شود، اگر رودربايستيها، ضعفهاي شخصي، ضعفهاي شخصيتي بر روابط سياسي و بينالمللي مسئولان كشور حاكم شود، اگر اين مغزهاي حقيقي و اين بخشهاي اصلىِ هويت واقعي جمهوري اسلامي از دست برود و ضعيف شود، ساخت ظاهرىِ جمهوري اسلامي خيلي كمكي نميكند؛ خيلي اثري نميبخشد و پسوند «اسلامي» بعد از مجلس شورا، مجلس شوراي اسلامي، دولت جمهوري اسلامي، به تنهايي كاري صورت نميدهد.
اصل قضيه اين است كه مراقب باشيم آن روح، آن سيرت از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سيرت توجه داشته باشيد. رهبري در پايان تأكيد ميكنند: تغيير سيرت، تغيير آن هويت واقعي، به تدريج و خيلي آرام حاصل ميشود. توجه بعضيها به اين، غالباً جلب نميشود. . . چشم بيناي دانشجويان بايد اين مسئوليت را هميشه براي خودش قائل باشد.
http://javanonline.ir/fa/news/740333
ش.د9402603