تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۴  ، 
کد خبر : ۲۸۶۳۷۵
از هاشمي‌رفسنجاني تا علي لاريجاني:

ظرفيت‌هاي اصولگرايي در دستان اصلاح‌طلبان

پایگاه بصیرت / آيت وكيليان

(روزنامه همدلي ـ 1394/09/07 ـ شماره 196 ـ صفحه 1)

گروه سياست ـ  حدود يك دهه است كه فضاي سياسي و اجتماعي ايران شاهد تغيير و تحولات بنياديني شده است. ظهور پديده احمدي‌نژاد به عنوان دولتي با اعمال «خودبنيادگرايانه» و متفاوت از مناسبات و آنچه واقعيت سياست در ايران خوانده مي‌شود، به ايجاد انشعابات و شق بزرگ و معناداري در ميان سياستمداران و عناصر اصيل انقلاب منجر شد. دولت او با شيبي تند حركت كرد و با ايجاد تنش بين طيف‌هاي متكثر جامعه ايران، تمامي معادلات حوزه سياسي و اجتماعي را به هم ريخت. هژموني نواصولگرايي با پدرخواندگي رييس موسسه آموزشي امام خميني(ره)، طبقه متوسط را كه ميراث 8 سال سرمايه‌گذاري سياسي توسعه محور حاصل از سيادت اصلاح‌طلبان بر حوزه قدرت بود، نابود كرد. اين سياست آرايش‌هاي جديدي را در ايران پديد آورد؛ جامعه‌اي بنا كرد كه با درآمدن از قالب‌هاي مدرن و الگوهاي مدني، چيزي شبيه قبيله‌گرايي كشورهاي عربي را مدل كردند. در اين فضا بسياري از نيروهاي اصيل و باسابقه انقلاب به تعارض سياسي با هم رسيدند. در ميان اين منتقدان بسياري از جمله حاميان او بودند كه بعدها به تجديدنظرطلبي با او رسيدند؛ اما سياستمداراني چون آيت‌الله هاشمي، ناطق‌نوري، حسن روحاني، ‌علي لاريجاني و علي مطهري در تضادي ماهوي با دولت مذكور داشتند. سياستمداراني كه بي‌گمان زماني در قامت ظرفيت اصولگرايي ظاهر شدند و اكنون به ظرفيت‌هايي براي سياست‌ورزي اصلاح‌طلبان تبديل شده‌اند.

سال‌ها يك بحث محوري در ميان سياسيون و مردم عادي و عرصه عمومي جامعه ايران زمزمه مي‌شد؛ «اينكه اصلاحات به قامت هاشمي درآمد يا هاشمي به هيأت اصلاح‌طلبان؟» با فرا رسيدن دوم خرداد و جنبش اصلاح‌طلبي در ايران، برخي از روزنامه‌نگاران و تئوريسين‌هاي اين جريان به نقد از دولت قبلي (دولت سازندگي) و جريان كارگزاران و به تبع آن شخص آيت‌الله هاشمي پرداختند.

تجديدنظرطلبي آيت‌الله هاشمي سرآغاز افول راست‌گرايان

نزديك شدن شخص آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني به اصلاحات در دولت نهم و دهم، اين پرسش را به وجود آورد كه آيا هاشمي تغيير كرد يا اصلاحات؟ با بررسي رسانه‌هاي اصلاح‌طلب، هر دو موضوع قابل بيان است؛ البته اشخاصي نيز مدعي هستند هر دو جريان تغيير كردند؛ سعيد حجاريان تئورسين و مغز متفكر اصلاحات در واكنش به تغيير رفتاري و مشي هاشمي مي‌گويد: «هاشمي عوض شده ولي فرصت چنداني ندارد.» محمد بشارتي، وزير كشور دولت دوم هاشمي و مشاور سياسي رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز در اين مورد گفته است: «هاشمي يك مقداري بيشتر از آنچه دوستان انتظار داشتند، به برخي اصلاح‌طلبان گرايش پيدا كرده و همين موجب شده است اصولگراها آزرده خاطر شوند.» در اين ميان اظهار نظر عباس عبدي فعال سياسي و عضو سابق جبهه مشاركت جالب‌تر به نظر مي‌رسد: «نقدهاي مؤثر اصلاح‌طلبان ايشان را به تغيير نظر واداشته است.» موضع‌گيري شخص آيت‌الله هاشمي در مورد تغيير نگرش سياسي‌اش مي‌تواند زواياي اين معما را آشكار كند: «اگر مي‌بينيد بعضي‌ها كه قبلاً با من موافق نبودند و حالا همراه شده‌اند من عوض نشده‌ام، بلكه آنها عوض شدند». از يك سو آيت‌الله هاشمي به عنوان شخص آقاي هاشمي، دوري يا نزديكي جناح‌هاي سياسي به خود را ناشي از شناخت آنان از شخصيت خود مي‌داند كه اين شناخت ممكن است در طول زمان از سوي جناح‌هاي سياسي تغيير يا تكامل يافته باشد و به اذعان ايشان تغييري در ديدگاه‌هاي ايشان صورت نگرفته است. شناخت‌ها از ايشان دچار تغيير و يا تكامل شده است. هر چه هست تغييري در دو سوي اين جريان است.

انتخابات 84 مبدأ تلاقي و جدايي

تيرماه 84 آيت‌الله هاشمي با رقيب نه چندان مطرح خود به فينال انتخابات رسيد ولي شكست خورد. احمدي‌نژاد، بعدها هژموني دولت خود را در تقابل با هاشمي مورد آزمايش قرار داد. تداوم اين شكاف و گسست در حوادث 88 به اوج خود رسيد. كارگردانان جريان اصولگرايي نقشه راه را تبيين كرده بودند. جريان تندرو و نوظهور جدايي تاريخي را رقم زد. آيت‌الله هاشمي بعدها در قامت ساكتين مورد اتهام قرار گرفت؛ اگرچه هاشمي را «ساكت فتنه» نام گذاشتند اما او هيچگاه سكوت اختيار نكرد. سكوت هاشمي به واقع فريادش بود كه در انتخابات 92 به موجي عظيم و شوراي اجتماعي تبديل شد. عدم احراز صلاحيت‌اش صدق اين مدعا بود. هاشمي در سال‌هاي اخير با استفاده از كاتاليزور «ميانه‌روي» و با تكيه بر سال‌ها سياست‌ورزي توانسته كه پشتوانه‌اي ثابت از طبقات متكثر و چهل تكه ايراني را با خود همراه كند. آيت‌الله تقريباً در اين مورد سال‌ها با اصناف مختلف،‌ فعالان سياسي و مدني و اعضاي شوراي مركزي احزاب و تشكل‌هاي گوناگون درباره مسائل روز به بحث و نظر نشسته است. همه تحركات مذكور يك نشانه دارد؛ ترجيح امر سياسي بر امر قدسي در راستاي عمومي كردن سياست.

ناطق‌نوري؛ چرخه صعود، افول، صعود

ناطق‌نوري كه در انتخابات 76 به نماد حاكميت تبديل شده بود، بعد از شكست در آن انتخابات دوره جديدي از حيات سياسي وي رقم خورد. طي سال‌هاي 79 تا 84 براي وحدت بين اصولگرايان تلاش‌هاي زيادي كرد. در انتخابات رياست جمهوري نهم بود كه شكاف بين نيروهاي اصولگرا شروع شد و شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب دچار اختلاف شد. پيروزي احمدي‌نژاد كه حاميان كمتري در بدنه احزاب و گروه‌هاي اصولگرا داشت، منشأ جدايي ناطق از جريان اصولگرايي را رقم زد. اين جدايي در انتخابات رياست جمهوري يازدهم و با حمايت ناطق نوري از روحاني به اوج خود رسيد.

نقش پنهان ناطق در پيروزي روحاني

با روي كار آمدن احمدي‌نژاد، ناطق‌نوري به يكي از منتقدان دولت او تبديل شد و احمدي‌نژاد نيز در مناظره خود در خرداد 88 اتهاماتي را به او و خانواده‌اش وارد كرد. احمدي‌نژاد در مناظره با موسوي با اشاره به زندگي شخصي ناطق‌نوري گفت: «آقاي ناطق‌ چطور زندگي مي‌كند؟ پسرش چطور ميلياردر شد؟» سكوت اصولگرايان در برابر اين اتهام‌زني آشكار موجب دلخوري ناطق از اصولگرايان شد و زمينه جدايي وي از اين جريان را هر چه بيشتر فراهم كرد. پس از انتخابات 88 ناطق‌نوري سكوت پيشه كرد. با رد صلاحيت هاشمي‌رفسنجاني از انتخابات رياست جمهوري و مطرح شدن هر چه بيشتر نام روحاني براي كانديداتوري، ناطق‌نوري نيز به حمايت از روحاني پرداخت. يكي از اين حمايت‌ها به تشكيل ائتلاف عارف و روحاني برمي‌گردد كه ناطق پشتيباني تام و تمامي از اين ائتلاف كرد و از عارف خواست كه به نفع روحاني كنار برود. همچنين آن طور كه گفته مي‌شود ناطق در ماندن ولايتي در انتخابات نيز بسيار مؤثر بود و همين امر باعث كاهش آراي اصولگرايان به نفع روحاني شد.

روحاني و فراجناحي كردن سياست

دولت يازدهم چه نسبتي با اصولگرايان و يا اصلاح‌طلبان دارد؟ اين سوالي است كه پس از ديدارهاي اخير رييس‌جمهوري با برخي فعالان سياسي اصولگرا و اصلاح‌طلب مطرح شده است. حسن روحاني، پس از پيروزي در انتخابات رياست جمهوري يكي از شعارها و وعده‌هايي كه مطرح كرد، فراجناحي بودن دولت بود. تركيب كابينه كه تلفيقي از دو طيف سياسي اصولگرا و اصلاح‌طلب هم بود حكايت از آن داشت كه روحاني در همين مسير حركت مي‌كند و تلاش دارد كه كشور را فرجناحي اداره كند. با اين حال ديدارها اخير روحاني با 37 نفر از فعالان سياسي اصلاح‌طلب و طرح برخي تحليل‌ها بر پايه موضع‌گيري‌هاي رييس‌جمهوري اين گمانه‌زني را نزد ناظران سياسي افزايش داده است كه روحاني تعلق خاطر بيشتري به پايگاهي كه از آن وارد كاخ رياست جمهوري شده است يعني اصلاح‌طلبان دارد.

در همين راستا اتفاقا برخي از اصلاح‌طلبان هم مي‌توانند چنين ادعايي كنند كه دولت نتوانسته است به وعده خود براي فراجناحي بودن عمل كند، چرا كه نسبت مديران از طيف اصولگرا به مراتب بيشتر است اما حقيقت اين است كه اين انتقاد هم به جا نيست و دولت آقاي روحاني تمام و كمال توانسته‌اند به وعده فراجناحي بودن عمل كند. تفكرات و ديدگاه‌ها كه از جانب رييس‌جمهوري مطرح شده و مي‌شود در چارچوب انديشه‌هاي اصلاح‌طلبانه است. روحاني بر پايه همين تفكرات و ديدگاه‌هاي خود در انتخابات رياست جمهوري در قامت متفكر انديشه اصلاح‌طلبي ظاهر شد و بر همين اساس توانست حمايت اصلاح‌طلبان را به سمت خود جلب كند. با وجود اين كه روحاني به واسطه حمايت اصلاح‌طلبان توانست در انتخابات پيروز شوند اما خود را از اصلاح‌طلبان نمي‌داند و بر همين اساس در تشكيل دولت از هر دو طيف براي اداره امور اجرايي كشور استفاده كرده است و اصلاح‌طلبان كه هشت سال تمام زير شديدترين فشارها بودند، در قامت همراهان روحاني به قدرت بازگشتند.

پتانسيل بالقوه سياسي با برند لاريجاني

علي لاريجاني «قرباني افراط اصولگرايان» شده است. با توجه به آنچه بر لايجاني گذشت و مي‌گذرد و هجمه‌هاي بي‌امان تندروها، به نظر مي‌رسد درد مشترك در آينده نزديك جريان اصلاح‌طلبي را به لاريجاني نزديك كرده و خواهد كرد. برخي از اصلاح‌طلبان با اتكا به كارنامه سياسي علي لاريجاني خصوصاً آن زمان كه رئيس صدا و سيما بود، ‌هر گونه ائتلاف با وي را نه لازم بلكه غير ممكن مي‌دانند. چندي پيش موسوي‌لاري در اظهارنظري اعلام كرده بود كه ما «رقابت عاقلانه را به ائتلاف رياكارانه» ترجيح مي‌دهيم.

حضور علي لاريجاني در مجلس نهم به عنوان مهم‌ترين ابزار چانه‌زني رييس‌جمهوري در سطوح مختلف قدرت و ضربه‌گير اصلي دولت در ماجراي تصويب قانون اجراي برجام تنها يك امر تصادفي نبود. لاريجاني از جمله عناصر است كه در سطح مختلف قدرت در جمهوري اسلامي نقش بازي كرده و توانسته است كه خود را به حلقه اول قدرت برساند. اين رياست مجلس نيست كه مي‌تواند چنين موقعيتي براي كسي ايجاد كند بلكه كيفيت رييس مجلس آينده است كه بسيار مهم است و تنها در صورتي قابل جايگزيني است كه شخصيتي قدرتمندتر از لاريجاني جايگزين شود. اما مخالفت برخي از تندروهاي اصولگرا مانند جبهه پايداري با علي لاريجاني مي‌تواند چهره اصولگرا را هم به فهرست ظرفيت‌هاي اصولگرايي اضافه كند كه مي‌تواند بخشي از خواسته‌هاي اصلاح‌طلبانه را در فضاي كنوني محقق كند.

برند «مطهري‌ها» در تقابل با بي‌عدالتي‌ها

هادي خامنه‌اي از اعضاي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات پيشتر علي مطهري را فردي اصلاح‌طلب دانسته و مي‌گويد: «اصلاحات در ماهيت خود نوعي بازگشت به اصول دارد.» از اين ديدگاه مي‌توان علي مطهري را هم يك اصلاح‌طلب دانست، چرا كه دايره اصلاحات بسيار وسيع است. اصلاحات مبارزه با فساد، رانت‌خواري و دروغ و بهتان است و اصلاح‌طلبي مختصاتي دارد كه وابسته به تفكر و انديشه است.»

اگرچه علي مطهري با اصلاح‌طلبان در مواضع فرهنگي خود اختلاف نظر زيادي دارد اما فاكتورهايي دارد كه اصلاح‌طلبان هرگز نمي‌توانند از آن گذر كنند. يكي از اين فاكتورها كه هويت مطهري را از ديگر نمايندگان مجلس متمايز مي‌كند حقيقت‌گويي است. براي مطهري چندان اهميت ندارد كه او را با عنوان نماينده مجلس و سياستمدار مي‌شناسند؛ مطهري در صحن مجلس با كمترين مصلحت‌مداري از حقيقتي كه بدان معتقد است دفاع مي‌كند. پيمودن اين مسير چندان آسان نيست چرا كه اقتضاي سياست‌پيشگي حركت در موازين مصلحت است. اما او تا به اينجا توانسته حريم سياست و حقيقت را حفظ كند. چنين رويكردي در دولت اصلاحات نيز به چشم مي‌خورد و از اين لحاظ مي‌توان گفت فرزند شهيد مطهري در عالم سياست ادامه‌دهنده راه رئيس دولت اصلاحات است. از ديگر فاكتورهاي اصلاح‌طلبي توجه به آزادي‌هاي ذكر شده در قانون اساسي است كه اصلاح‌طلبان آن را با شعار زنده‌باد مخالف من دنبال مي‌كنند.

كمتر كسي است كه نداند مطهري در انتخابات رياست جمهوري دهم از محسن رضايي حمايت كرده است اما در ملجس چنان از خواست‌هاي مدني اصلاح‌طلبان دفاع كرده است كه همكارانش و ديگر سمپات‌هاي اصولگرا تاب تحمل سخنان وي را نمي‌آورند. مطهري در خردادماه به رئيس‌جمهور نامه‌اي هشدارآميز نوشت و اعلام كرد با همه اعتقادش به حمايت از دولت در صورت لغو مجدد سخنراني‌ها به كمك نمايندگان آزاديخواه مجلس اقدام به استيضاح وزير كشور خواهد كرد. از سوي ديگر اصلاح‌طلبان همواره بر اين تاكيد كرده‌اند كه مجلس آينده بايد مجلسي با خط و مشي اعتدال باشد. مطهري نماينده پارلمان در دوره هشتم و نهم بوده و تندروي‌هاي صورت گرفته در دولت‌هاي نهم و دهم را از كرسي مجلس شاهد بوده است. از اين رو حضور عملكرد و آگاهي فرزند شهيد مطهري نسبت به دوراني كه اصلاح‌طلبان از مجلس دور بوده‌اند خود نقطه قوتي به حساب مي‌آيد. علي مطهري با همه پتانسيل‌هاي بالقوه‌اي كه دارد، از اردوگاه اصولگرايان به خيمه اصلاح‌طلبي نقل مكان كرد. مطهري اگرچه خود را اصولگرا مي‌داند اما با مصاديق و تفكر اصلاح‌طلبي زيست سياسي مي‌كند.

ش.د9404476

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات