صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۴  ، 
کد خبر : ۲۸۶۵۰۶

راهکارهای «شورای روابط خارجی آمریکا» برای وقوع انقلاب رنگین در داخل ایران

حل و فصل اختلافات هسته‌ای با آمریکا (البته اگر حل و فصل شده باشد و آمریکایی که به عهد‌شکنی و نقض حقوق بین‌الملل شهره است به تعهداتش پایبند بماند) به منزله پایان یافتن اختلافات ریشه‌ای ملت ایران با شیطان بزرگ و بزرگترین ناقض حقوق بشر در جهان نیست.
پایگاه بصیرت / حامد شهبازی
 اجرایی شدن برجام موضعگیری‌های متفاوتی از سوی تحلیلگران ایرانی و خارجی درباره آینده روابط جمهوری اسلامی ایران با غرب به ویژه آمریکا را در پی داشته و برخی عناضر و تحلیلگران داخلی با نادیده گرفتن این واقعیت که دشمنی آمریکا با نظام ایران امری نیست که با حل و فصل موضوع هسته‌ای به تاریخ سپرده شود، از آغاز دوران تنش زدایی با واشنگتن سخن می گویند.

این در حالی است که نگرش آمریکا و متحدانش به مسئله هسته‌ای ایران که از آن به عنوان پیروزی در برابر هسته‌ای شدن(البته دستیابی به سلاح هسته‌ای و جلوگیری از تهدید فزاینده ایران) یاد می کنند به نوبه خود تحلیل جداگانه‌ای می‌طلبد مبنی بر اینکه آیا اجرایی شدن برجام واقعا می تواند از سناریوها و توطئه‌های احتمالی غرب و در راس آن آمریکا علیه ایران جلوگیری کرده و دستکم باعث شود که از فضاسازی‌ها و سیاه‌نمایی‌های غرب در قبال اوضاع داخلی و بین‌المللی کاسته شود یا خیر.

با رصد دقیق اظهارات و تحلیلهای مقامات دولتی، کارشناسان و مراکز مطالعاتی آمریکایی می توان به این واقعیت رسید که واشنگتن پس از فارغ شدن از مسئله هسته‌ای ایران که در بالا ذکر شد و آن را موفقیتی در جلوگیری از تهدید هسته‌ای ایران و تبدیل شدن آن به خطری برای منافع خود تلقی می کند، به هیچ وجه از دیگر سناریوها برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران و دستکم مداخله در امور آن و زمینه‌سازی داخلی برای پذیرش غرب به عنوان هنجار مطلوب جامعه‌ ایرانی و ایجاد شکاف بین حاکمیت و ملت صرفنظر نخواهد کرد به  ویژه آنکه حقوق بشر طی بیش از سه دهه‌ای که از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، دستاویزی از سوی غرب و البته سناریو نویسان و طراحان آمریکایی برای پیشبرد اهداف شوم خود در قبال نظام اسلامی بوده است و آنچه که نقض حقوق بشر در ایران نامیده می شود، از مباحثی بوده و هست که از سوی دولتهای مختلف آمریکا برای تضعیف وجهه ایران در صحنه بین المللی و ایجاد شکاف در داخل برای کمرنگ کردن ارزشهای دینی و ملی و «یارگیری» در جهت همراهی با ارزشهای غربی و آمریکا بوده است از این منظر که حقوق بشر زمانی قابل احترام و توجه است که مبتنی بر ارزشها و هنجارهای غربی باشد و هر آنچه که در تضاد با این ذهنیت و رویکرد باشد، نقض حقوق بشر است که باید با نسخه‌های غربی درمان شود.

این مقدمه از این زاویه ضروری بود که «ری تکیه»(( Ray Takeyh از تحلیلگران ارشد مرکز مطالعاتی شورای روابط خارجی آمریکا در تازه‌ترین مقاله خود راهکارها و توصیه‌هایی به دولت آمریکا در قبال حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران ارائه کرده که به واسطه جایگاه و توجهی که به نظرات وی در محافل سیاسی آمریکا می‌شود، می توان انتظار داشت که سناریوهای جدیدی برای مداخله در امور داخلی ایران و طرحهایی برای اعمال فشار بیشتر در دستور کار طراحان آمریکایی باشد و در عین حال نگاهی به این توصیه‌ها دستکم به افراد خوشبین داخلی که بر این باورند اجرای برجام، کاهش دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت و با آغاز شدن دوره «تنش زدایی» میان دو کشور و نزدیک شدن به طرف آمریکایی، بهبود اوضاع و روزهای بهتری برای ملت ایران رقم خواهد خورد، تلنگری خواهد زد مبنی بر اینکه شیطان بزرگ از هیچ اقدامی بر ضربه زدن به ایران و ارزشهای دینی و ملی آن دریغ نخواهد کرد و اعتماد ناشی از ذوق‌زدگی بهبود روابط، برای جمهوری اسلامی منفعتی نخواهد داشت.

تکیه در ابتدای مقاله خود تحت عنوان «چگونه می توان حقوق بشر را در ایران ارتقا داد؟» با طرح اتهامات همیشگی و تکراری درباره آنچه که نقض حقوق بشر در ایران نامید و با استناد به گزارش گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل که گزارشهای متعصبانه و یکطرفه‌ وی نیز در گذشته مشتریانی را در بین کشورهای معاند برای خود جلب کرده بود، ادعاهایی درباره درباره آزادی تجمع، شرایط زندانهای ایران، قوانین حقوقی و حقوق زنان و غیره مطرح کرده، به این امر اشاره می کند که به قدرت رسیدن حسن روحانی در ایران فرصتی را برای توجه به این مسائل فراهم کرده است.

تکیه گرچه تصریح می کند که «توافق هسته‌ای جامع با ایران را نباید به طور مستقیمی با سابقه حقوق بشر در ایران مرتبط کرد»، تاکید دارد که «واشنگتن با مطرح کردن این موضوع می تواند این پیام را به تهران منتقل کند که نحوه برخورد ایران با شهروندان خود برای آمریکا از اهمیت برخوردار است!» به گفته وی، «این اقدام نیازمند اقدامات دیپلماتیک برای مذاکره درباره توافق هسته ای در عین حال ارتقای حقوق بشر در ایران است.» اینکه چرا نحوه برخورد ایران با شهروندانش برای آمریکا تا به این حد اهمیت یافته که یک تحلیلگر سرشناس آمریکایی به نحوی مداخله آشکار در امور داخلی یک کشور مستقل را توصیه می کند، صرفا از یک کشور هنجارشکن و استکباری چون آمریکا برمی‌آید.

جالب آنکه تکیه با مداخله مستقیم به مباحث داخلی ایران به رد صلاحیت شماری از نامزدها در انتخابات مجلس اشاره دارد و با انتقاد از این اقدام شورای نگهبان، می نویسد که «انتخابات ریاست جمهوری 2013 دولتی عملگرا را به قدرت رساند که به دنبال رهایی از تحریمهای بین‌المللی است که در نتیجه بن‌ بست هسته ای بر ایران اعمال شده است. روحانی به عنوان یک نامزد انتخابات نه تنها از پیگیری روندی متفاوت در قبال موضوع هسته‌ای سخن گفت بلکه از کاهش فشارها در داخل سخن گفت. وی قول کاهش محدودیتها بر رسانه ها و اجازه انتقاد عمومی گسترده از عملکرد دولت را داد. روحانی از زمان انتخاب شدنش شماری از زندانیان سیاسی را آزاد کرد و به صحبت درباره ضرورت آزادی بیشتر ادامه می دهد. تعیین این امر دشوار است که آیا این اقدامات صرفا مبتنی بر روابط عمومی هستند یا نشانگر تعهد واقعی به بهبود سابقه حقوق بشر در ایران است. انگیزه‌های روحانی باید مورد آزمایش قرار گیرند.»

جالب آنکه تکیه در ادامه مقاله خود در برداشتی عجیب می نویسد:«امروز ایران یکی از معدود کشورهای خاورمیانه است که طی آن مردم به طور گسترده‌ای طرفدار آمریکا هستند. در جریان اعتراضات سیاسی سال 2009 و بعد از آن، تظاهرات کنندگان سکوت آمریکا را محکوم کردند و در انتخابات ریاست جمهوری پیشین نیز موفق‌ترین نامزد کسی بود که نه تنها خواستار رویکرد معقول‌تری در قبال مذاکرات هسته‌ای بود بلکه خواستار جامعه‌ای به مراتب‌ شکیبا‌تر بود.»

 اینکه تکیه با نادیده گرفتن میزان نفرت و دشمنی مردم ایران با شیطان بزرگ، آن را طرفدار آمریکا خطاب می کند، جای شگفتی بسیاری دارد. «مرگ بر آمریکا» به شعاری تبدیل شده که طی این 37 سال در تمامی مراسم‌ها، راهپیمایی‌ها و تظاهراتها بارها و بارها از زبان ملت شنیده شده و تکیه چگونه می تواند ملت ایران را طرفدار آمریکا بداند؛‌ ملتی که هیچگاه توطئه‌ها، دشمنی‌ها و سناریوهایی که آمریکا برای آسیب رساندن و جلوگیری از پیشرفتهای ایران دنبال کرده فراموش نمی کند.

تکیه در ادامه با این ذهنیت به دولت آمریکا توصیه‌ می کند که «آمریکایی که به ارزشها پایبند است و خواستار شفافیت و برابری در برابر قانون است و به استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر احترام می گذارد، احتمالا چنین نیروهای داخلی در ایران را تقویت و آنها را نادیده نمی‌گیرد.» از این بخش از مقاله توصیه‌های وی به دولت آمریکا برای «حمایت از چنین نیروهایی» علنی می شود و از این منظر نیروهای مطلوب آمریکا، هنجارشکنان و قانون شکنانی هستند که با نادیده گرفتن ارزشهای اسلامی و ملی، زمینه شادمانی دشمنان را فراهم کرده به گونه‌ای که طرف آمریکایی را به این خیال واهی وامی‌دارد که ارزشهایش در ایران خریدار دارد حال چگونه زورگویی، هنجارشکنی، لشکر کشی و نادیده گرفتن ارزشهای بین‌المللی به عنوان ارزشهای آمریکا در ایران ضدآمریکایی خریدار دارد طرفا از یک نویسنده آمریکایی ناآگاه به واقعیات کنونی جامعه ایران، برمی‌آید.

تکیه در عین حال با توصیه به دولتمردان آمریکایی تاکید می کند که واشنگتن باید موضوع هسته‌ای را به «رفتار بهتر ایران با شهروندانش» گره بزند و در این رابطه به توافقات سال 1975 موسوم به «توافقات هلسینکی» اشاره دارد که به ادعای وی الگوی مهمی برای مذاکره با ایران است که طی آن «حقوق بشر تحت فشار کشورهای اروپایی و کنگره آمریکا به جنبه‌ای از سیاست تنش زدایی آمریکا تبدیل شد.» به گفته وی، مباحث هلسینکی اساسا بر موضوعات اجتماعی مهم متمرکز شده و بسته‌ای از موضوعات مرتبط با حقوق بشر در طرح در مذاکرات آمریکا با دیگر کشورها ارائه شد.»

این نویسنده آمریکایی با طرح این موضوع که جمهوری اسلامی ایران با مطرح شدن موضوعات مرتبط با حقوق بشر خود در مذاکرات مخالفت می کند چرا که آن را مداخله در امور داخلی خود می داند، تاکید می کند که آمریکا باید به این روند تن دهد و آن را در مذاکراتش با ایران مطرح سازد  چرا که «روحانی که تمایل دارد خود را شخصیتی روشنفکر‌تر و بازتر به تصویر بکشد ممکن است به نسبت سلف خود به انتقادات مربوط به حقوق بشر ایران، حساس‌تر باشد.»

تکیه در ادامه مقاله خود راهکارهایی را برای وضعیت حقوق بشر در ایران مطرح می کند که آنها را باید توصیه‌هایی برای مداخله آشکار واشنگتن در مسائل داخلی ایران دانست:

1-آمریکا باید فعالیتهای سازمانهای مردم‌نهاد متعدد در داخل ایران را مورد تبلیغات قرار داده و آنها را مطرح کند. به نوشته وی، سازمانهای مردم نهاد بسیاری هنوز در ایران در حال فعالیت هستند که «محصول رنسانس سیاسی دهه 1990 هستند که به موضوعات مختلفی نظیر اصلاحات قضایی، بهبود شرایط ناراضیان زندانی می پردازند. کانون وکلا، اتحادیه های نویسندگان و گروه‌های حقوق زنان از جمله این سازمانهای مردم نهاد هستند که هنوز هم برای انجام مسئولیتهایشان تلاش می کنند. دولت آمریکا می تواند فعالیتهای این سازمانها را در انتشارات رسمی خود نظیر گزارشهای مربوط به حقوق بشر و تشویق سازمانهای بین‌المللی مشابه برای این ماموریتها، مطرح و منتشر کند.»

2- آمریکا باید از آزادی بیان در ایران حمایت کند. یکی از روشهای کمک به چنین سازمانهایی، در حوزه آزادی اینترنتی و دیپلماسی عمومی است. آمریکا تلاشهای بسیاری را برای بازگشایی خدمات اینترنتی در ایران صورت داد اما باید این تلاشها تقویت شود و فعالیتهای بیشتری صورت گیرد. واشنگتن باید به دنبال ارائه ابزارهای ارتباطی قابل دسترس و سهل‌الوصولی برای سازمانهای مردم‌نهاد ایرانی شامل نرم‌افزارها برای مقابله با مسدود شدن اینترنت و فناوری‌هایی برای نفوذ به موانع ایجاد شده از سوی دولت ایران برای فرکانسهای ماهواره ای باشد.

3-مقامات بلندپایه آمریکایی باید علنأ و به کرات درباره شرایط حقوق بشر در ایران اظهار نظر کنند. مقامات آمریکایی باید درباره روندهای سیاسی در ایران و بازداشت مخالفان صحبت کنند چرا که این اظهارات این پیام را برای مقامات ایرانی و مردم این کشور به دنبال دارد که واشنگتن رفاه و سعادت مردم ایران را مد نظر دارد!

باید به تکیه یادآوری کرد تنها واقعیتی که آمریکا و رهبرانش خواهان تحقق یافتن آن نیستند رفاه و سعادت ایرانیان است. اگر واشنگتن و متحدانش مانع پیشرفتهای ایران و ایرانی نشود، ملت بزرگ ایران از توانایی و شایستگی لازم برای دستیابی به سعادت و رفاه برخوردار است.

4-آمریکا باید ایران را برای رعایت معیارهای بین المللی تحت فشار قرار دهد. به نوشته تکیه «اقداماتی چون جلوگیری از مشاوره وکلای مدافع با موکلین یا بازداشت زندانیان سیاسی بدون طرح اتهامات رسمی از جمله مسائلی است که رژیم ایران باید مدنظر قرار دهد. در عین حال مقامات آمریکایی درحال مذاکره با همتاهای ایرانی درچارچوب 1+5 باید خواستار آزادی زندانیان سیاسی و توقف اعدامها شوند.

لازم به ذکر است دولتهای مختلف در قبال کسانی که به دنبال آسیب رساندن به منافع ملی و کاهش امنیت ملی کشورهایشان هستند، واکنشهای یکسانی در پیش می گیرند و هیچ کشوری نمی تواند نسبت به مجرمین و برهم زنندگان نظم عمومی و مخل امنیت روانی جامعه خود واکنش نشان ندهد. آمریکا ناقض حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی است و نحوه برخوردش با زندانیان که با شدیدترین شکنجه‌ها روبرو هستند، در جهان شناخته شده است. دنیا هنوز رسوایی رفتار نظامیان آمریکایی در زندان ابوغریب و گوانتانامو با زندانیان در بند را فراموش نکرده که با فجیع‌ترین نحو ممکن مورد شکنجه و آزار این به اصطلاح حامی دمکراسی و ارزشهای بین المللی قرار گرفتند.

تکیه در پایان مقاله خود با اشاره اینکه تلاشهای آمریکا برای مطرح کردن آنچه که نقض حقوق بشر در ایران خواند، ممکن است نتیجه محدودی به دنبال داشته باشد، تصریح می کند که «واشنگتن باید از جانب شهروندان ایرانی از ارزشها و اصولی حمایت کند که آمریکا خود را به دفاع از آنها مسئول می داند.»

با دقت به آنچه که در مقاله ری تکیه نوشته شده، می توان دریافت که آمریکا با دستور کار شناخته شده برای دست زدن به انقلاب رنگین با هر شیوه‌ای حتی در ظاهر هنجارهای شناخته شده چون آزادی بیان،‌ ارزشهای بین‌المللی و هنجارهای دمکراتیک، سازمانهای مردم نهاد و غیره، تغییر نگرشها در داخل جمهوری اسلامی ایران به منظور رویگردانی ملت از ارزشهای واقعی و بنیادین انقلاب در دستور کار خود دارد. اینکه تکیه از دولت آمریکا سرمایه‌گذاری و نزدیکی به سازمانهای مردم نهاد را خواستار می شود و در ظاهر آن را در مسیر تحقق خواسته‌های ملت ایران و آمریکا را نماینده مردم ایران در حمایت از آزادی‌ها و هنجارها می داند، تنها پوششی است که طی آن واشنگتن به دنبال ایجاد شکاف بین ملت و حاکمیت است و به نظر می رسد واشنگتن نسبت به کارآمدی برخی سازمانها چون انجمن نویسندگان و کانون وکلا و غیره اطمینان دارد که یک نویسنده و تحلیلگر تداوم حمایتها از آنها مطرح می کند.

 لازم به ذکر است که آمریکا پیش از این نیز با بهره‌گیری از عناصر فریب خورده و روشنفکرنمایی که ارزشهای انقلابی و ملی را به ارزشهای سطحی و منحط غربی فروختند، به دنبال مطرح ساختن خود به عنوان نمایندگان افکار عمومی بود و اگر می‌بینیم که تکیه با اشاره به حوادث پس از انتخابات سال سال 88، از وجود طرفداران و حامیان تفکر غربی و آمریکایی سخن می گوید، ناشی از اقدامات چنین افراد خودفروخته‌ای است که بر این باور بودند که ملت ایران به دنبال نزدیکی روابط با غرب و البته آمریکاست.

حل و فصل اختلافات هسته‌ای با آمریکا(البته اگر حل و فصل شده باشد و آمریکایی که به عهد‌شکنی و نقض حقوق بین‌الملل شهره است به تعهداتش پایبند بماند) به منزله پایان یافتن اختلافات ریشه‌ای ملت ایران با شیطان بزرگ و بزرگترین ناقض حقوق بشر در جهان نیست. سناریستهای آمریکایی به دنبال اجرای سناریوهای جدیدی علیه نظام و ملت ایران هستند. توصیه‌های تکیه در مقاله‌اش، بخوبی از اهداف واشنگتن برای وقوع انقلاب رنگین درجمهوری اسلامی ایران حکایت دارد.
منبع: فارس
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات