صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۸۷۰۱۰

نفوذ؛ بقای صوری و فروپاشی هویتی

یکی از اصلی­ترین دستورکارهای دیپلماسی عمومی ایالات متحده، ایجاد تصویر مثبت و خیرخواه از ایالات متحده در اذهان جهانیان است که این امر در مورد ایران با ظرافت و جدیت بیشتری دنبال می­شود و متاسفانه این خط اصلی توسط برخی از غربگرایان در داخل نیز پیگیری می­شود.
پایگاه بصیرت / محسن محمدی
ایالات متحده در  ابتدای  رویارویی با جمهوری اسلامی،  طیفی از رویکرهای سخت را در قالب های چون قطع رابطه، حمایت مستقیم از گروه­های برانداز سخت (منافقین، سلطنت­طلبان و ..)، حمایت از تقابل نظامی با ایران و ... را در دستور کار خود قرار داد که در مجموع این رویکردهای سخت را می توان به نوعی «رویکرد دوری از ایران» نام نهاد. رویکردهای سخت ایالات متحده در مجموع معطوف به براندازی ساختار و سیستمی به نام جمهوری اسلامی بود و به صورت مستقیم بقای ساخت سیاسی را هدف قرار می داد. در واقع هر چه از ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی فاصله می گیریم و به نوعی شاهد استحکام یافتن ساخت سیاسی نظام اسلامی هستیم، تقابل غرب و ایالات متحده آمریکا با انقلاب اسلامی نیز از رویکردهای سخت و براندازانه به سوی رویکردهای نرم و استحاله کننده سوق یافته است.

اما نکته ای که باید بدان پرداخت این است که مجموع این رویکردهای سخت و به تعبیری دیگر، «راهبرد دوری از ایران»، با وجود تحمیل هزینه های سنگین به ایران، نتوانست خواسته  راهبردی ایالات متحده یعنی «براندازی نظام جمهوری اسلامی» را تامین کند. بنابراین در یک بازه زمانی، شاهد نوعی چرخش راهبردی ایالات متحده در چگونگی تقابل با ایران هستیم. بدین معنی که راهبردهای تقابلی در پیش گرفته شده توسط ایالات متحده، دیگر نه در قالب سخت، بلکه معطوف به اثرگذاری نرم است و می توان به نوعی آن را «راهبرد نزدیکی به ایران» نام نهاد.

آن چه که ایالات متحده را به این جمع بندی رسانید تا راهبرد نزدیکی به ایران را جایگزین راهبرد دوری از ایران نماید، قوام یافتگی و یا به  تعبیری، استحکام ساخت سیاسی قدرت در ایران است. بنابراین از نگاه آنان، راهبردهای سخت و معطوف به براندازی، به دلیل استحکام یافتگی ساخت نظام سیاسی، عملا امکان تحقق ندارد. برخورداری از ایدئولوژی پویا و قدرتمند، وجود پایگاه اجتماعی گسترده، کارآمدی و پیشبرد امر توسعه کشور با وجود تحریم ها و دشمنی های گسترده بیرونی، ساخت سیاسی جمهوری اسلامی را به میزانی از استحکام رسانیده است که به تعبیری، براندازی نظام سیاسی را غیر ممکن کرده است. گفته ها و رفتار دولت مردان امریکایی نشان از این دارد که ایالات متحده به درک دقیقی از این موضوع رسیده است که  تحقق هدف راهبردی «براندازی ساختار سیاسی حاکم در ایران» دور از واقع بینی است،  بنابراین  از نظر ایشان راهبرد بدیلی که می توان در شرایط کنونی و با توجه به واقعیت های کنونی بدان امید بست، «تغییر رفتار » جمهوری اسلامی ایران است. پس باید بیان داشت که اولویت از «براندازی سیستم سیاسی» به «تغییر رفتار سیستم سیاسی» و یا به تعبیر بهتر، تغییر خروجی سیستم سیاسی بدل شده است. غرب و ایالات متحده در نظر دارد تا این تغییر رفتار را از طریق اعمال مستمر نظام تنبیه و پاداش مدیریت کند تا در یک فرآیند بلندمدت، این تغییر رفتار موضوعی، دال­های محوری گفتمان انقلاب اسلامی (همچون استکبارستیزی)  را بی معنی کرده  و به تبع آن، جهت گیری کلان جمهوری اسلامی دچار تغییرات اساسی گردد. بنابراین در نگاهی سیستمی، برای ایجاد تغییر در رفتار جمهوری اسلامی، با هدف بلندمدتِ تحول در ماهیت نظام سیاسی، تغییر در دو دسته از عوامل درونی، مورد توجه و علاقه دشمن است: 1- عوامل ذهنی درونی و 2- عوامل عینی درونی.

در برشماری اضلاع متغیر «عینی درونی» می توان به طور خاص به سه عامل اشاره کرد:

 1-تفوق  نیروهای غربگرایِ درون حاکمیت بر ساختار قدرت و یا بخش های کلیدی آن: بنابراین اگر در مقطعی از زمان، ایالات متحده بر این امر متمرکز بود تا با حمایت از جریان­های برانداز سخت با ایدئولوژی­های کاملا متضاد با گفتمان انقلاب اسلامی ( از سلطنت طلب تا ملی گرا)، براندازی نظام سیاسی را تسهیل کند و به عبارتی بهتر، از نیروهای برون سیستمی برای تغییرات سیستمی بهره گیرد، اکنون و در راهبرد نزدیکی به ایران، بهره­گیری از نیروهای درون سیستمی ( نیروهای متمایل به غرب در نظام سیاسی مستقر) و قرائت­­های نزدیک به گفتمان مشروع و حاکم ( که معطوف به عادی سازی دشمن و لزوم تعامل به جای تقابل است)، محور اصلی تمرکز ایالات متحده برای تغییر در خروجی سیستم سیاسی و یا به تعبیری، تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران است.

 2- هدایت و توانمندسازی نخبگان بیرون از ساختار حاکمیت ( به ویژه نخبگان فکری و علمی) برای حضور در بخش­های نزدیک و متصل به قدرت و اثرگذاری در تصمیم­سازی­ها:  در واقع جایگاه­های مشورتی و تصمیم­سازی یکی از راهبردی­ترین موقعیت­ها برای تاثیر بر انتخاب­ها و تصمیمات مسئولان ارشد نظام است و دمِ دست قدرت بودن، شرایطی ویژه برای نفوذ فراهم می­آورد.

  3- شبکه­ سازی در لایه ­هایی از بدنه اجتماعی غربگرا؛ در راستای فعال سازی پایگاه اجتماعی و بالابردن توان عملیاتی نخبگان غربگرایِ درون و برون حاکمیت: هم اکنون ده ها مرکز مردم نهاد و موسسه مطالعاتی در امریکا و اروپا که بسیاری از آنان توسط عناصر ضدانقلاب ایرانی (چه آنانی که پس از فتنه از کشور خارج شدند و چه دیگر ضد انقلاب ها ) اداره می شود، تحت عناوین مختلف در حال شبکه سازی در داخل کشور هستند. به طور خاص، آمریکا از سال 2005 به صورت علنی شروع به اختصاص بودجه‌های کلان تحت عنوان «حمایت از دموکراسی در ایران» نموده است که عمدتا بر شبکه­سازی و توانمندسازی بدنه اجتماعی غرب­گرا در ایران متمرکز است. بنابراین بدنه اجتماعی غربگرا، با توجه به ظرفیت هایی که از طریق حاکم شدن رویکرد همسو با غرب در بخش­هایی از نظام سیاسی ایجاد می­شود، از حالت سنتی خود، به یک ظرفیت سازی در حجم انبوه و کلان بدل می­گردد.

در بحث متغیر «ذهنی درونی» می­توان موارد زیر اشاره کرد:

 1- عادی سازی دشمن: در لایه ای زیرین­تر و اجتماعی تر، نیاز است تا گفتمان غالب بر فضای اجتماعی، ضمن برخورداری از برخی از مولفه های گفتمان انقلاب اسلامی و قرابت با آن، فضای گشایش و مانور را برای دشمن در داخل فراهم آورد و به اصطلاح با لباس و ردای محلی، به آن یک هویت داخلی بخشد تا بتواند از حوزه نظر به یک واقعیت اجتماعی بدل گردد. در واقع در صورت کاهش حساسیت نسبت به دشمن و فعالیت آن، تمامی اقدامات نظام برای مقابله با پیشروی و گسترش دامنه تاثیرگذاری دشمن، موضوعیت خود را از دست داده و حتی به ضد خود بدل می­شود.

2- ایجاد احساس و تصور مثبت از ایالات متحده در ذهن نخبگان سیاسی و توده مردم: یکی از اصلی­ترین دستورکارهای دیپلماسی عمومی ایالات متحده، ایجاد تصویر مثبت و خیرخواه ( به عنوان حامی اصلی دموکراسی، آزادی و حقوق بشر) از ایالات متحده در اذهان جهانیان است که این امر در مورد ایران با ظرافت و جدیت بیشتری دنبال می­شود و متاسفانه این خط اصلی توسط برخی از غربگرایان در داخل نیز پیگیری می­شود. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان در آستانه روز 13 آبان 94 بیان می­دارد: «در سالهای اخیر، کسانی مغرضانه و با خط دهی آمریکا و یا ساده لوحانه تلاش کرده اند با چشم پوشی بر تجربیات مکرر ملت، چهره ای بزک کرده از امریکا ترسیم و اینگونه وانمود کنند که اگر امریکایی ها، روزی دشمن ایران بوده اند، امروز دست از آن توطئه ها کشیده اند!ایشان افزودند: هدف از این تلاشها، این است که چهره واقعی دشمن از ذهنها پنهان شود تا امریکایی ها در نهان، به دشمنی خود ادامه دهند و در فرصت مناسب خنجر را از پشت فرو کنند». این تصویر سازی مثبت حتی در فرآیند مذاکرات هسته­ای نیز با ظرافت و جدیت تمام دنبال شده است به گونه­ای که نه تنها تا حدی تنفر حاصل از تلاش­های آمریکا برای همراهی جهانی برای تحریم ایران را در میان بخشی از جامعه و به ویژه نخبگان کاهش داده، بلکه برخی از نخبگان و محافل سیاسی –رسانه­ای در داخل، خط تصویر سازی مثبت از رفتار و منش آمریکایی­ها را پررنگ­تر می­کنند که با واکنش رهبر معظم انقلاب مواجه می­شود و ایشان امتیازات حاصل از مذاکره را نه از لطف آمریکا و غرب، بلکه برآمده از قدرت ایران می­داند.  

  3- نهادینه کردن این باور در میان مسئولان و جامعه که همراهی با الگوهای مورد نظر غرب و آمریکا معادل دریافت پاداش و حمایت از سیاست­های اصولی جمهوری اسلامی (استکبار ستیزی و ..) معادل هزینه است: بنابراین باید بیان داشت که آمریکا و غرب هیچ گاه شرایط تحریم را از سر ملت ایران برنمی­دارند و اگر در بحث هسته­ای مجبور به لغو آن شوند، در زمینه­های دیگر (مانند حقوق بشر، موشکی و ..)  آن را اعمال می­کنند تا برای مردم و نخبگان سیاسی این موضوع را نهادینه کنند که تبعیت از سیاست­های اصولی جمهوری اسلامی و عدم همراهی با الگوهای غرب، معادل هزینه است و دوری از آن معادل پاداش. از طرفی به نخبگان نظام اسلامی این پیام را می­دهند که اگر می­خواهید ماندگار باشید، باید با ما کنار بیایید وگرنه به مشکل می­خورید. به صورت خاص آمریکایی ها با مذاکرات هسته­ای به دنبال این هستند تا در ذهن نخبگان و مردم این موضوع را پیاده کنند که همانگونه که در موضوع هسته ای، مذاکره به پاداش رسید، در موضوعات دیگر هم این نزدیکی و تعامل (و به تعبیر بهتر، همراهی با الگوهای مورد نظر غرب)  می­تواند پاداش ملموس و عینی را نصیب شما کند و از این طریق ذهن نخبگان و جامعه ایرانی را مدیریت کنند.

هماهنگی مجموعه این بسترها و عوامل و تلاش برای انسجام بخشی به آنان توسط دشمن، در برآیند کلی، مکانیسم پردازش درونی سیستم سیاسی جمهوری اسلامی را به نحوی جهت دهی می­کند که در بخش خروجی و عینی، تغییرات عمیق و فراگیر رفتاریِ سیستم سیاسی را به وجود آورد و این تغییرات رفتاری در فرآیندی بلندمدت، مفاهیم مرکزی هویت­سازِ انقلاب اسلامی را دچار فروپاشی معنایی کند.
منبع: فارس
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات