جنبش حماس و جهاد اسلامی دو جنبش مهم مقاومتی در نوار غزه به شمار میآیند:
جنبش حماس در یک دوره، از سال 1987 تا تشکیل دولت در نوار غزه تأسیس میشود که به آن «دوره جنبشی» یا «مقاومتی» میگویند. یک دوره هم از سال 2006 تا تشکیل دولت تحت عنوان بهار عربی یا بیداری اسلامی که در سال 2011 به آن دوره «دولت مقاومت» گفته میشود.دوره سوم از سال 2011 که از بهار عربی و بیداری اسلامی شروع میشود و تا الان هم ادامه دارد به آن دوره «تغییر استراتژی تاکتیک» گفته میشود. به این دلیل که حماس از محور مقاومت عبور کرد و به سمت محور سنی اخوانی منطقه شامل کشورهای قطر، ترکیه و حالا عربستان (که بعد از ملک عبدالله و با آمدن ملک سلمان ارتباط خود را با اخوان نزدیکتر کردند)، حرکت کرد.
در این دوره سوم که هنوز هم ادامه دارد حماس با یک دوگانگی روبهرو شده است. این دوگانگی ناشی از این است که در این دوره جنگهای بیشتری اتفاق افتاده است. بعد مقاومتی در جنگهای هشت روزه و پنجاهویک روزه را در مقابل رژیم صهیونیستی در برابر عملیاتهای که نوع بسیار زیادی دارد استفاده کرده و تا اینجا هم موفق بوده است. در بعد دیگر میخواهد نوار غزه را به یک آتشبس طولانیمدت ببرد و میانجیگر آتشبس طولانیمدت با رژیم صهیونیستی همین محور اخوانی سنی منطقه، یعنی ترکیه و قطر است. حالا این دوگانگی بین دو گروه از حماس است. گروهی که به دنبال آتشبس بلندمدت در نوار غزه بودند، به دنبال کمرنگ کردن مقاومت بودند برای اینکه اقتصاد نوار غزه و اوضاع مردم بهتر شود که عبارت بودند از دفتر سیاسی که در دوحه قطر ساکن هستند؛ اما آنهایی که به دنبال پررنگتر کردن بعد مقاومتی حماس داخل نوار غزه هستند به دنبال کشاندن آن به داخل منطقه کرانه باختری هستند. حماس داخل غزه معنا میشود که در رأس آنها گردانهای قسام شاخه جنبش حماس هستند؛ یعنی اختلافی بین گردانهای قسام به عنوان شاخه نظامی و بین دوحهنشینها به مثابه شاخه سیاسی محسوب میشود. اینکه در آینده غلبه با کدام طرف خواهد بود موضوعی است که مشخص شده رژیم صهیونیستی جز زبان زور چیز دیگری نمیفهمد. به همین دلیل هم حماس سعی میکند به هیچ وجه بعد مقاومتی خود را کمرنگ نکند، چون تنها برگ برنده در عرصه فلسطین میباشد. جنبش فتح یک جنبش سیاسی است و این مقاومتیبودن، حماس را از جنبش فتح جدا میکند. پس به دنبال این هستند که بعد مقاومتی خود را پررنگتر کنند. از سوی دیگر به دنبال راهکارهایی هستند تا فشار اقتصادی زیادی را برای محاصره نوار غزه تحمیل میکنند و فشارهایی که از طرف دولتهای عربی، بهویژه مصر وجود دارد را کاهش دهند.
رابطه عربستان و حماس به این دوره، یعنی دوره ملک سلمان محدود نمیشود. کمکهای مالی عربستان سعودی به نوار غزه و مردم فلسطین از طریق جنبش حماس طی بیست سال اخیر وجود داشته و در آینده نیز خواهد بود. چون عربستان خود را یک قدرت در منطقه میداند که از مسئله فلسطین نیز حمایت میکند؛ لذا به این دلیل که بتواند خودش را مطرح کند کمکهایی به نوار غزه انجام میدهد، کما اینکه خالدمشعل دو تا سه بار در اظهاراتش اعلام کرده ما کمکهای مالی را از عربستان سعودی برای کمک به مردم نوار غزه دریافت میکنیم، اشتباه نشود کمکهای عربستان در عرصه مقاومتی یا دولت حماس مطرح نیست، تنها در عرصه کمک به مردم نوار غزه است.
عربستان سعودی پیش از ملک سلمان نگاه مثبتی به اخوانالمسلمین نداشت و حتی در عربستان سعودی اخوانالمسلمین یک مجرم محسوب میشد. قانونی به مانند قانون 46 سوریه که میگوید هر اخوانی باید بازداشت شود. چون اخوانی بودن جرم است. حماس هم شاخه اخوانالمسلمین در فلسطین است؛ لذا ارتباطات آن با حماس بیشتر از پیش میشود، به گونهای که خالد مشعل به همراه سه تن از رهبران حماس در دفتر سیاسی خارج به عربستان سعودی میروند و دیدارهایی را با پادشاه عربستان، با وزیر دفاع عربستان محمدبنسلمان، وزیر کشور عربستان محمدبننایف و نیز با رئیس دفتر اطلاعاتی عربستان برگزار میکنند و در زمینه سطح همکاری خود سعی میکنند روابط را بیشتر کنند. در این باره خود حماسیها اعلام کردند ما برای سفرهای عمرهای که به عربستان میرویم حتماً با مقامات سعودی دیدار خواهیم داشت. بهطور حتم این دیدارها بیشتر خواهد شد. با توجه به اوضاعی که در منطقه، بهویژه پس از شهادت شیخ نمر به وجود آمد، حماسیها در مقابل عربستان دو دسته شدند؛ یک عده میگویند عربستان به نفع فلسطین کار نمیکند و باید از آنها جدا شویم که همان حماس غزه گفته میشود و عده دیگر به عربستان و کمکهایی که از آن میگیرند هنوز پایبند هستند و آن هم دفتر سیاسی (گروه خالدمشعل) خارج است. در آینده سطح این روابط فراتر نخواهد رفت، به دلیل اینکه الآن عربستان با یک تنش بسیار بزرگ، هم در داخل و هم در سطح منطقه روبهرو است. تنها کاری که عربستان میتواند در قبال حماس انجام دهد، این است که نگذارد حماس به ایران نزدیکتر شود و سعی میکند همگرایی بین ایران و حماس هر چه بیشتر کاهش پیدا کند.
در مقابل، جهاد اسلامی برخلاف حماس به هیچ وجه تحت تأثیر مسائل سیاسی فلسطین قرار نگرفته است. به این دلیل که جهاد اسلامی، توافقنامه اسلو سال 1993 که بین یاسر عرفات و رژیم صهیونیستی امضا شد را قبول ندارد. جهاد اسلامی میگوید اگر من وارد دولت شوم، یعنی توافقنامه اسلو را پذیرفتهام و راهبرد آزادسازی فلسطین از بحر تا نهر بهطور کامل از بین میرود، به همین دلیل وارد هیچ رابطه سیاسی نمیشود. این را باید توجه داشته باشیم جنبش جهاد اسلامی حداقل یک دهه بیشتر از حماس، هم در عرصه نظامی فلسطین و هم در عرصه تبلیغاتی سابقه دارد. در عرصه فلسطین جهاد اسلامی برخلاف حماس سعی کرده بعد مقاومتی خود را پررنگتر نگه دارد. در نوار غزه، این دو گروه اختلافات شدیدی در ایجاد عملیات در مرزهای اراضی 48 دارند. جنبش جهاد اسلامی به دنبال برگزاری عملیاتهایی بیش از این بوده، اما حماس به دلیل اینکه در نوار غزه دولت تشکیل داده و رژیم صهیونیستی همیشه حماس را مسئول امنیت و خویشتنداری در نوار غزه میداند، همین اختلافات سبب شده حماس مانع از انجام عملیاتهای جهاد اسلامی در مرزهای اصلی اراضی 48 شود.