روزنامه کیهان **
جنوب سوریه رویای جدید آمریکا/ سعدالله زارعی
این روزها صحبت از ایجاد منطقه «پرواز ممنوع» در جنوب سوریه است و بعضی از محافل سیاسی گفتهاند در این رابطه بین آمریکا و روسیه توافقی صورت گرفته است در عین حال ضمن آنکه صحت چنین خبری محل تردید است ولی در صورت وقوع چنین پدیدهای باید شاهد تحول کیفی مهم در پرونده سوریه باشیم. در این رابطه نکات مهمی وجود دارد:
1- غرب مدتهاست که پرونده ایجاد منطقه پرواز ممنوع شمال سوریه را در دستور کار دارد اما در عمل به جایی نرسیده است. پس از عملیات پیروزمند نصر در غرب منطقه حلب امکان اجرایی شدن ایجاد این منطقه از بین رفت و از این رو بحث ایجاد منطقه مزبور در جنوب، یک طرح جایگزین با هدف ایجاد توانمندی زمینی برای اداره پرونده سوریه به حساب میآید. این منطقه شامل سه استان قنیطره، درعا و سویدا میشود. مساحت این سه 10480 کیلومتر مربع یعنی به اندازه مساحت لبنان و نزدیک به دو میلیون نفر جمعیت در خود جای داده است. این منطقه از دو جهت مهم است یکی قرار داشتن در مجاورت مناطق اشغالی رژیم صهیونیستی و دیگری نزدیک بودن این منطقه به پایتخت از این منظر ایجاد منطقه پرواز ممنوع در جنوب در جای خود دارای ارزش راهبردی است، هر چند به پای منطقه حلب نمیرسد.
2- صحبت از ایجاد منطقه پرواز ممنوع در جنوب، نقشه شیطانی آمریکاییهاست براساس آنچه گفته شده است، آمریکاییها در ملاقات با مقامات وزارتخارجه روسیه وانمود کردهاند که هدف اصلی از ایجاد این منطقه در جنوب، صیانت از امنیت اسرائیل میباشد و تهدیدی علیه دمشق و دولت دوست روسیه در دمشق نخواهد بود. آمریکاییها به خوبی میدانند که روسیه یکی از عوامل عدم شکلگیری منطقه پرواز ممنوع یا امن در شمال سوریه با محوریت حلب، بوده و در نهایت با کمک این کشور، جبهه مقاومت بر موقعیتهای استراتژیک استان حلب سیطره پیدا کرده است. علت اصلی مخالفت روسیه در ایجاد منطقه امن شمال، از یک سو تهدیدآمیز بودن ایجاد چنین منطقهای برای دمشق و از سوی دیگر حساسیت این کشور روی ترکیه بوده است. آمریکاییها در مذاکرات خود وانمود کردهاند که ماموریت طرح منطقه پرواز ممنوع جنوب اساسا از شمال متفاوت است و حال آنکه هیچ تفاوتی در هدفگذاری این دو منطقه وجود ندارد. دلیل مهمی وجود دارد که نشان میدهد فعل و انفعالات جنوب تاثیری در بهم خوردن امنیت به ضرر رژیم صهیونیستی نداشته است. در واقع براساس آنچه منابع رژیم صهیونیستی به تکرار گفتهاند در طول دوره نزدیک به 50 ساله اخیر - از زمان وقوع جنگ شش روزه 1967 - که بین دولتهای دمشق و تلآویو «آتشبس» برقرار بوده، بیش از اسرائیل سوریه شرایط آتشبس را رعایت کرده است. اسرائیل در جنگ شش روزه 80 درصد استان قنیطره را به اشغال خود درآورد اما در طول این دوران سوریه هیچگاه برای بازپسگیری این مناطق - موسوم به جولان و جبلالشیخ - اقدام عملی نکرده است. رعایت شرایط آتشبس بین دولت سوریه و رژیم صهیونیستی حتی از سوی همپیمان سوریه یعنی حزبالله هم مدنظر قرار داشته تا جایی که علیرغم آنکه ارتش رژیم صهیونیستی در روز 28 دیماه سال گذشته در «مزرعه الامل» در منطقه قنیطره به یک یگان از حزبالله که مشغول طراحی عملیات علیه تروریستها بود، حمله کرد اما حزبالله پاسخ این رژیم را در خاک لبنان داد. اگر گفته شود که تهدیدات امنیتی دولت تلآویو تنها از سوی حزبالله لبنان صورت نمیگیرد بلکه گروههای تروریستی نظیر جبهه النصره به تهدیدی بزرگتر علیه اسرائیل تبدیل شدهاند، باید گفت براساس اسنادی که از سوی رهبران گروه داعش منتشر شده است، سرویس اطلاعاتی اسرائیل و رهبران گروه النصره به توافق رسیدهاند. عکسهای زیادی هم وجود دارند که نشان میدهند مجروحان تروریست در بیمارستانهای شمالی رژیم صهیونیستی مداوا میشدند. پس هدف از بحث ایجاد منطقه پرواز ممنوع در جنوب سوریه، رفع نگرانیهای امنیتی اسرائیل نیست.
3- آمریکاییها از روابط دیرینه روسیه با رژیم اسرائیل برای تاثیرگذاری محوری خود استفاده مینمایند. آمریکا میداند که روسیه برخلاف آنکه اهمیت چندانی به کاهش روابط و مناسبات خود با ترکیه نمیدهد اما حفظ روابط سنتی خود با اسرائیل را برای منافع خود مهم ارزیابی میکند. رژیم صهیونیستی به دلیل اتصال با شبکه یهودی میتواند روی روسیه اعمال نفوذ کند این در حالی است که این کشور از تاثیر بداخلاقیهای سران یهود خبر دارد. گفته میشود نزدیک دو میلیون از روستبارها در سرزمین فلسطین و تحت قیمومت دولت یهودی قرار دارند این در حالی است که اکثر یهودیان روستبار در سرزمینهای اشغالی غریبه به حساب میآیند.
در این بین روسیه به گمان اینکه رابطه مسکو- تلآویو تنظیم کننده و ارزشدهنده به مناسبات مسکو با اعراب است، همواره درصدد بوده است تا از این کارت استفاده کند.
4- منطقه جنوب تفاوتهای عمده و اساسی با منطقه شمال دارد. اگر آمریکاییها بتوانند در استانهای جنوبی به منطقه پرواز ممنوع دست یابند، در واقع از تعداد بازیگران فعال در این حوزه کاسته میشود و مدیریت پروندهای با حذف رقبای اصلی آسانتر میگردد. انتقال منطقه امن به جنوب در واقع خلاص شدن از نقشآفرینی ترکیه، کردها، داعش و علویها میباشد. منطقه جنوب از طرفهای مختلف به حوزه عربی اتصال دارد و غیر اعراب در این منطقه سکونت ندارند با این وصف حذف بازیگران غیرعرب از روند تحولات امنیتی سوریه کار را برای مدیریت پرونده توسط آمریکا فراهمتر میکند.
5- اما طرح این موضوع در این زمان، اهمیت خاص خود را دارد. اسرائیلیها به شدت از عملیات نصر که حدود یک ماه پیش به نقطه مطلوب خود رسید، وحشت کردند و از این رو بود که با صراحت از حل و فصل پرونده امنیتی به نفع اسدابراز مخالفت نمودند. این نشان میدهد که همانطور که گفته شد آمریکاییها تلاش میکنند تا جغرافیای تهدید را جابجا کرده و اصل تهدید را حفظ نمایند. اما در اینکه آیا آمریکاییها میتوانند بطور واقعی و فعال منطقه پرواز ممنوع را در جنوب به وجود آورند یا نه، تردیدهای جدی وجود دارد. آمریکا در طرح اولیه خود به نقش کشورهای دیگر و بطور خاص اردن اشاره دارد و متن و جزئیات طرح از این نکته حکایت میکند که آمریکا بنا دارد، این منطقه را در نهایت به اردن بسپارد و ترتیبات آینده امنیتی و سیاسی آن را به توافقات دولتی بین تلآویو و امان موکول نماید. اگر خوب به انتهای ماجرا نگاه بیاندازیم با یک اسرائیل مواجه میشویم که 10/000 کیلومتر مربع را به تصرف درآورده و پس از 50 سال - از آخرین جنگ - یک بار دیگر بزرگتر شده است. در واقع همه میدانیم که نام بردن از اردن در این پرونده با هدف انحراف اذهان اسلامی عربی صورت میگیرد و در واقع آن که در این میدان محور عملیاتی بوده و میوههای این درخت را میچیند، رژیم صهیونیستی است.
6- اما برخلاف تصور مقامات پنتاگون، ایجاد منطقه پرواز ممنوع در جنوب سوریه آنچنان کار سادهای هم نیست. درست است که مخالفت روسیه در ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه موثر بوده اما واقعیت این است که مخالفت ایران و نیروهای منطقهای مرتبط با آن مهمترین دلیل عدم امکان شکلگیری منطقه ممنوعه پروازی بوده است. و از این رو با توجه به مخالفت جدی ایران، ایجاد این منطقه در جنوب، امکان عملی ندارد. اردنیها هم علاقهای به مداخله در پرونده امنیتی سوریه ندارند و در موقعیتهای مختلف، این نکته را به مقامات سوریه گفتهاند. منطقه پرواز ممنوع از دید محور مقاومت یک توطئه مهم محسوب شده و از این رو پیشاپیش خود را برای از بین بردن آن آماده کرده است. در این میان مقامات روسیه باید بدانند که تفاوت ماهوی میان منطقه ممنوعه شمال و جنوب وجود ندارد. هدف هر دو حذف دولت قانونی بشاراسد از طریق انجام عملیات مشترک میباشد.
***************************************
روزنامه قدس **
آتشبس، بازی دوسر برد برای سوریه
آتشبس برقرار شده در سوریه نتیجه یکسری تغییرات و تحولات در صحنه میدانی این کشور است، چرا که پیش از این آمریکاییها در تلاش بودند مذاکراتی را میان دولت سوریه و گروههای معارض مورد حمایت خود به منظور ایجاد پروسه سیاسی صلح برای تقسیم قدرت و مشارکت دادن این گروهها در قدرت سیاسی ترتیب دهند.
به این منظور آمریکاییها بر آن بودند تا فرآیند آتشبس از مسیر این مذاکرات و به عنوان نتیجه آن حاصل شود، اما ورود روسیه به جنگ در سوریه و پشتیبانی نیروی هوایی این کشور از ارتش سوریه چنان معادلات میدانی را دگرگون کرد که این طرح در عمل ناکام ماند.
در حقیقت پیشرویهای برقآسا و گسترده ارتش سوریه در مناطق مختلف تحت اشغال نیروهای داعش، جبهه النصره، ارتش آزاد، احرار شام و دیگر گروههای تروریستی که از سوی آمریکا، ترکیه، عربستان سعودی، قطر و اردن حمایت میشدند و از دست دادن سرزمینهایی که در تصرف آنها بود، از یک سو ابزار چانهزنی را از دست این گروهها خارج کرد و وزن آنها را در مذاکرات برای سهمخواهی پایین آورد و از سوی دیگر ادامه این روند میتوانست کار جنگ را در سوریه یکسره کرده و به شکست کامل تروریستهای به اصطلاح معارض بینجامد.
این موضوع بویژه موجب خشم و نگرانی زیاد عربستان سعودی و ترکیه شد تا آنجا که ریاض که مدیریت گروههای معارض و تعیین چینش آنها را در مذاکرات در دست گرفته بود به این گروهها فرمان داد تا میز مذاکره ژنو3 را برهم بزنند و آنرا ترک کنند. آنچه آمریکاییها را بر آن داشت تا بار دیگر مصرانه بدنبال اجرای آتشبس در سوریه باشند تداوم تغییر مسیر جنگ بود زیرا با وجود توقف مذاکرات و همه فشارهای سیاسی و حتی تهدید ائتلاف آمریکا و ائتلاف عربستان به مداخله نظامی در سوریه، ارتش این کشور به سرعت به پیشرویهای خود ادامه میداد. از اینرو آمریکاییها برای توقف روند تار و مار شدن گروههای مسلح مورد حمایت خود و توقف حملات ارتش سوریه و حملات هوایی روسیه تن به آتشبسی دادند که مذاکرات صلح لاجرم به عنوان نتیجه آن باید محقق شود. مزیت این وضعیت آن است که اکنون به صراحت اعلام شده گروههای تروریستی شامل این آتشبس نیستند و در شرایط موجود دست عربستان و ترکیه برای اعمال نفوذ در مذاکرات و چینش گروههای معارض بستهتر از گذشته خواهد بود.
دولت سوریه تنها برای ابراز حسننیت خود و بدلیل آنکه از آغاز، مذاکرات سیاسی را تنها راه حل این بحران و جلوگیری از ویرانی و کشتار در کشور میدانسته آتشبس را پذیرفته است و چه این آتشبس موفق باشد یا شکست بخورد، پیروزی و برگ برنده برای دولت سوریه است چرا که اینک جامعه جهانی درباره تروریستی بودن گروههای مسلح در سوریه به اتفاق نظر رسیدهاند و جنگ علیه این گروهها ادامه خواهد داشت. ضمن اینکه شرایط میدانی به نفع ارتش سوریه است. این یک واقعیت است که در شرایط آتشبس میان دولت و گروههای معارض فرصت برای تمرکز بر عقبراندن داعش و جبههالنصره در اختیار ارتش سوریه قرار خواهد گرفت و پیروزیهای جدید در این میدان که در دو روز گذشته نیز در
«لاذقیه »چشمگیر بوده است بیش از پیش جایگاه دولت سوریه را در مذاکرات تقویت کرده و در مقابل توان چانهزنی غرب و متحدان منطقهای آنها و گروههای معارض مسلح را کمتر میکند.
این در حالی است که گروههای معارض موجود نیز در عمل زمین قابل توجهی را در کنترل خود ندارند که با اتکای تسلط میدانی خود بتوانند مطالبه سهمی در قدرت داشته باشند. در شرایط موجود البته برخی نگرانیها درباره امکان بازسازی و تجهیز این گروهها از سوی کشورهای منطقه مطرح میشود، اما باید توجه داشت که دولت سوریه تجربه پنج سال مبارزه با این گروهها را دارد و در این مدت نقاط ضعف و قدرت و تاکتیکها و روشهای آنها را بخوبی میداند و باید بپذیریم که پذیرش آتشبس را با لحاظ و پیشبینی همه سناریوهای مختلف انجام داده است.
با میزان آشنایی که سوریه از ذهنیت و توان این گروهها دارد، کاملاً بعید است که جبهه ضدسوریه آنچه را با جنگ بدست نیاوردهاند با فریب بدست آورند. اکنون توپ در زمین آمریکاییها و همپیمانهای آنها است تا در مقابل چشمان جامعه جهانی به تعهد خود برای از میان بردن داعش و جبههالنصره عمل کنند که این امر به منزله تعهد آنها برای مهار برخی متحدان خود در منطقه از جمله عربستان سعودی و ترکیه نیز هست.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
مردم شناس باشید
بسمالله الرحمن الرحیم
با پایان یافتن شمارش آراء و اعلام نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی، اکنون زمان ارزیابی عملکردها فرا رسیده است. اگر این ارزیابی توسط خود داوطلبان نمایندگی مجلس، اعم از آنها که در انتخابات هفتم اسفند رای آوردهاند و آنها که رای نیاوردهاند، و جناحها و گروهها و احزاب حامی آنها صورت بگیرد، بهتر است. این، دستور پیشوایان دینی است که فرمودهاند «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» قبل از آنکه عملکردتان ارزیابی شود خودتان این ارزیابی را انجام دهید.
شاید فلسفه دستور حکیمانه «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» این باشد که عملکرد خود را ارزیابی کردن میتواند زمینه را برای تجدیدنظر در اقدامات نادرست و تقویت اقدامات درست فراهم نماید. هر چند ممکن است افرادی هم وجود داشته باشند که گذشته را چراغ راه آینده قرار نمیدهند و بر ادامه راه نادرست خود اصرار میکنند، ولی عمل به دستور حکیمانه ارزیابی عملکرد خود حتی برای همان افراد نیز میتواند راهی برای نجات آنها از این وضعیت نامطلوب باشد.
نتایج انتخابات هفتم اسفند نشان داد شناخت بسیاری از فعالان سیاسی کشورمان از مردم شناخت درستی نیست. عدهای از آنها در نهایت غرور و خود شیفتگی فکر میکردند مردم در هر حال با آنها هستند و به آنها رای خواهند داد. با همین محاسبه غلط بود که با رقبای خود رفتار متکبرانهای داشتند و بداخلاقیها را به اوج رساندند. عدهای از این افراد و بعضی گروهها و احزاب حاضر نشدند به حرف مردم گوش بدهند و مطالعهای در افکار و اندیشههای مردم داشته باشند و با آنچه در جامعه میگذرد آشنا شوند و سپس سخن بگویند و درباره این و آن موضعگیری کنند. با همین غفلت و خودمحوری به هر کس که توانستند تاختند، هر طور که مایل بودند تصمیم گرفتند و در عین حال پیشگوئی کردند که پیروز میدان رقابت سنگین انتخابات خواهند بود!
طرفه اینکه درست در همان زمان که این فعالان سیاسی برای خود و به اندازه قد وقامت خود میبریدند و میدوختند. مردم درحال رصد کردن گفتارها و کردارهای آنها بودند و برای آشنا ساختن آنان با واقعیتها برنامهریزی میکردند. مردم با خود میگفتند درست است که فعلاً شما میداندار هستید و ریش و قیچی در اختیار شماست ولی روز واقعه که فرا برسد، هر یک از شماها مثل ما فقط یک رای دارید و آن روز است که ما میتوانیم حرف خودمان را به گوش شما برسانیم. و سرانجام روز واقعه فرا رسید و مردم حرف خود را زدند.
اینجا دیگر جائی نبود که کسی بتواند انگشتها را به گوش خود فرو کند تا حرف دیگران را نشنود. رای، سخن خاموشی است که به هر گوشی وارد میشود و هیچکس نمیتواند آن را نشنود و یا خود را به نشنیدن بزند. تمام امکانات سمعی و بصری و فضاهای کاغذی و مجازی نیز که تا دیروز در اختیار خودشیفتگیها و خودشیفتگان بودند، ناچار میشوند در اختیار صدای آراء مردم قرار گیرند و واقعیتهای باورنکردنی را به سمع و نظر حضرات برسانند. دست و پا زدنهای فریبکارانه برای وارونه جلوه دادن واقعیتها هم در این فضا بیفایده است و هیچکس چارهای جز پذیرش واقعیت ندارد.
حالا که مردم در روز واقعه حرف خود را به گوشها رساندند، فعالان سیاسی باید آنچه از مردم شنیدهاند را درس سیاست بدانند و به آنچه از مردم آموختهاند پای بندی نشان بدهند. انتخابات هفتم اسفند برای کسانی که نتوانستند رای مردم را به دست بیاورند این درس را دارد که تلاش کنند مردم را بشناسند. مردم ایران در طول 37 سال گذشته نشان دادهاند بسیار کم توقع و در عین حال آماده فداکاری برای کشور و نظام و انقلاب اسلامی هستند. همین حضور مردم در انتخابات هفتم اسفند بهترین نشانه وفاداری و فداکاری آنهاست. این مردم با حضور پرشور و آراء با معنای خود به فعالان سیاسی گفتند خواهان دعوا و درگیری نیستند، بداخلاقی را نمیپسندند، تحت تاثیر شعارها و انگ زدنها قرار نمیگیرند و به کسانی که با این شگردها درصدد به دست آوردن آراء آنان باشند روی خوش نشان نمیدهند. مردم میخواهند هر کس در هر جا هر مسئولیتی برعهده دارد، چارچوبهای قانونی و اخلاقی را رعایت کند، حریمها را حفظ نماید و برای حذف کردن رقیب به شگردهای غربی و غیراسلامی متوسل نشود. اگر همین درس ساده را که حتی دبستانیها هم میفهمند فعالان سیاسی ما از انتخابات هفتم اسفند بگیرند، بسیاری از مشکلات کشور حل خواهد شد.
این درس برای کسانی که مردم به آنها در این انتخابات رای دادهاند و مجوز ورود به مجلس دهم را دریافت کردهاند نیز آموختنی است. تجربه نشان داده است که وقتی افراد بر روی صندلیهای نرم و فراخ مجلس مینشینند خود را در مقابل دوربینها میبینند و بلندگو در اختیارشان قرار میگیرد، حالی به حالی میشوند مگر آنها که اهل تهذیب نفس باشند و زمام نفس اماره را دردست و اختیار خود داشته باشند. به همین دلیل، به کسانی که در انتخابات هفتم اسفند رای آوردهاند توصیه میکنیم از هم اکنون بخشی از وقت خود را صرف شناخت مردم کنند و بخش دیگری را به تهذیب نفس اختصاص دهند تا عنان نفس اماره را از کف ندهند و مجلس را محل خدمت به مردم بدانند نه خدمت به خود و این واقعیت را نیز بدانند که مردم با هیچکس قوم و خویشی ندارند و افراد را به نوبت امتحان میکنند. رگ رگ است این آب شیرین واب شور – برخلایق میرود تا نفخ صور.
***************************************
روزنامه خراسان**
پیام های فرامرزی اولین انتخابات پسابرجام/ امید ادیب
انتخابات هفتم اسفند همان طور که در ساحت سیاست داخلی کشور، اثرات گسترده ای خواهد گذاشت، «پیام»، «پیامدها» و «دستاوردها» ی بین المللی خاص خود را نیز خواهد داشت.
بخشی از علل این اثرگذاری بالا به ویژگی های منحصر به فرد این انتخابات، بخشی دیگر مربوط به شرایط منطقه و قسمتی هم مربوط به ویژگی های خاص دوران پسابرجام است. درباره پیام ها و علامت هایی که این انتخابات به بیرون از کشور مخابره می کند، چند محور قابل توجه است که بنا به اختصار مطرح می شود.
برگزاری دو انتخابات گسترده در دل التهابات خاورمیانه، آن هم بدون وجود کوچکترین مشکل امنیتی، پیام خود را به بازیگران بین المللی خواهد داد. کشوری که در 4 طرف خود شاهد گسترش روز افزون خطر تروریسم است، به راحتی از ماه ها قبل برای یک مسابقه ملی آماده می شود، این مسابقه را برگزار می کند و مردم سالاری خود را با بالاترین معیارهای روز جهانی به رخ دیگر کشورها، علی الخصوص شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس می کشاند. جمهوری اسلامی امروز مرز مبارزه با تروریسم را کیلومترها دورتر از خطوط مرزی خود تعریف کرده تا بتواند به راحتی دیدگاه های مردمش را درباره سلایق سیاسی مدیران کشور تحصیل کند. این امر بار دیگر نقش ایران را به عنوان لنگرگاه ثبات منطقه به اثبات می رساند؛ منطقه ای که امروز دیگر امنیت آن با امنیت دنیا ملازمه پیدا کرده است. این انتخابات همچنین جبهه مقاومت در منطقه را تقویت خواهد کرد.
انتقال بخشی از قدرت به بخشی دیگر آن هم به شکل مسالمت آمیز در بسیاری از کشورهای موسوم به جهان سوم امری نادر است. اتفاقی که جمعه گذشته در ایران به خصوص در تهران افتاد این بود که بخشی از یک سلیقه سیاسی جای خود را به یک سلیقه دیگر داد تا با ورود هوای تازه به بهارستان، امکان ریل گذاری دقیق تر برای مسیر حرکت دستگاه اجرایی، بیش از پیش فراهم شود. در عین حال و برخلاف تمام سم پاشی های شبکه رسانه ای معاندین، نظام نیز هیچ ابایی از روی کار آمدن سلیقه جدید ندارد و اتفاقاً آن را فرصتی برای کارآمد تر شدن می داند. کما این که این رقابت های پرشور انتخاباتی و به عبارتی نحوه سیاست ورزی ایرانیان می تواند الگویی برای مردم منطقه ای باشد که اکنون به جای گفت و گو و صندوق رأی، حرف خود را با گلوله و تفنگ به هم منتقل می کنند.
یکی دیگر از پیام هایی که انتخابات هفتم اسفند به خارج مخابره می کند، خطاب به سرمایه گذاران دنیاست. واقعیت این است که سرمایه گذار اروپایی یا غربی در حالی که نزدیک به دو ماه از اجرایی شدن برجام می گذرد، هنوز در دوراهی سرمایه گذاری در بازار جذاب ایران مردد است. اگر چه بخشی از این تردید ناشی از عدم اطمینان به عملیاتی شدن تعهدات و مصوباتی است که دولت آمریکا برای رفع تحریم ها گذرانده، اما بدون شک ارائه یک نمایش کامل از مردم سالاری که در درجه اول نمایشگر ثبات سیاسی در نظام ایران است، می تواند در برون رفت آنها از این تردید کمک شایانی کند. شاید به همین دلیل بود که دیروز خبرگزاری رویترز اعلام کرد نتایج انتخابات مسیر سرمایه گذاری خارجی در ایران را افزایش می دهد.
در کنار همه آنچه گفته شد نباید از برخی دغدغه های موجود و واقعی غافل شد؛ نه دشمن دشمنی خود را کنار گذاشته و نه جایگاه ایران در نظام بین الملل به عنوان نظامی که طرحی نو برای شکستن هژمونی غالب دارد، تغییری کرده است. خطر نفوذ برای استحاله درونی این نظام مستقل که حالا به یک قدرت منطقه ای و یک بازیگر فعال جهانی تبدیل شده، دغدغه ای واقعی، مبتنی بر تجربه و به دور از هر گونه توهم است.
***************************************
روزنامه ایران**
مجلسی برآمده از مطالبات مردم/ غلامرضا تاجگردون
مردم در 7 اسفند یک بار دیگر بینش و درک بالای سیاسی خود را نشان دادند. قبل از هر چیز آنچه مشخص است، رأی مردم و حضورشان در پای صندوقهای رأی حمایت از نظام جمهوری اسلامی ایران بود منتها نمیتوان گفت تنها پیام مشارکت مردم و کیفیت انتخاب آنها بخصوص در تهران همین بوده است و وجوه دیگری برای ارزیابی و تحلیل رأی مردم نیست.
آنچه مشخص است، رأی مردم در تهران که همیشه گرمابخش رقابتهای انتخاباتی بوده است، مضمون یک «نه» را داشت در قبال رفتار جریانهایی که علاوه بر نداشتن برنامه، گاهی دچار برخی بداخلاقیهای انتخاباتی و سیاسی هم شد.
زمان زیادی از ادعاها و تهمتهایی که برخی جریانهای سیاسی به رقبای خود نسبت داد، نمیگذرد. اینکه بخشی از نیروهای سیاسی موجه و تأیید شده توسط شورای نگهبان را متهم به همراهی با نیروها و رسانههای خارج از کشور و مخالف حاکمیت کردند کار نادرستی بود. با این حال مردم خودشان همانند همیشه شرایط و مواضع را رصد کردند و با رأیشان نشان دادند که تحت تأثیر تبلیغات یکسویه سیاسی قرار نمیگیرند لذا در روز تصمیمگیری، آنها در پایتخت به فهرستی رأی دادند که مورد هجمه رقبای خود بود. در حقیقت تاکتیک انتخاباتی رقبای اصلاحطلب نه تنها فایدهای برای آنها نداشت که اتفاقاً ضد خود عمل کرد و نتیجه معکوس به بار آورد.
بر این باورم که در این دوره جبهه اعتدال اعم از اصلاحطلبان و هواداران دولت به رغم این که با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکردند و به واسطه رد صلاحیتها، رفتاری توأم با نجابت و متانت مقابل افکار عمومی به نمایش گذاشتند. از طرف دیگر، آنها بخوبی و با استفاده از ظرفیتها و سرمایههای معنوی خود با مردم ارتباط برقرار و آنها را مجاب کردند که به نفع خودشان است تا در انتخابات شرکت کنند و به «فهرست امید» رأی بدهند. شهروندان نیز روز انتخاب به نظر میآید پارهای از اتفاقات مجلس نهم را در محاسبات خود لحاظ کردند. آنها صدای طیفی از مجلس را همراستا با منافع ملی نمیدیدند لذا در هنگامهای که احساس کردند میتوانند تأثیرگذار باشند، از رأیشان برای تغییر چهره مجلس آینده بهره بردند.
با توجه به نتایج اعلام شده بیراه نیست اگر بگوییم اصلاحطلبان و اعتدالیها اکثریت مجلس را از آن خود خواهند کرد. تردید ندارم اگر زنگ رقابت انتخابات زودتر زده میشد و اصلاحطلبان و اعتدالیها هم فرصت بیشتری داشتند، نتیجه تهران در اغلب حوزههای انتخابیه کشور تکرار میشد.
***************************************
روزنامه جام جم **
رسانه ملی سهیم در نتیجه انتخابات / کتایون مصری
اگر رسانهها را رکن چهارم دموکراسی بدانیم جای شکی باقی نمیماند که جذابترین وفراگیرترین رسانه جمعی یعنی تلویزیون میتواند بیشترین نقش را در تحقق مردمسالاری داشته باشد. تلویزیون و با کمی فاصله از آن رادیو به عنوان دو رسانه سنتی همچنان در فضای رسانهای دنیا حرف اول را در تاثیرگذاری میزنند و البته در کاهش یا افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی ملتها موثرند.
در اهمیت این دو رسانه فراگیر همین بس که دولتها هنوز نتوانستهاند ازمالکیت صددرصدی خود برآنها چشم بپوشند ودرتمام کشورها رسانههای جمعی دولتی به مدد بودجههای دولتی، تاثیرگذارترین محسوب میشوند. عرصه دیگری که می تواند اهمیت دو رسانه تصویری و شنیداری را ثابت کند، زمانی است که ضرورت مشارکت جمعی درامری احساس میشود و انتخابات بهترین نمود تاثیر این دو رسانه است. هرچند این روزها گفته میشود که انحصار رسانههای جریان اصلی یعنی رادیو و تلویزیون با توسعه شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای مجازی مانند تلگرام درحال کم رنگشدن است اما در کشورما به چند دلیل هنوز تلویزیون و رادیو قابل مقایسه با رسانههای مجازی نیست. مشارکت 62 درصدی مردم در انتخابات اخیر به نوعی نشانه تمایل آنها برای تعیین سرنوشت شان بود، این میزان مشارکت را میتوان به ارتقای آگاهی سیاسی آنها در مقایسه با ملت های منطقه نسبت داد. در این میان آنچه داعیه دار ارتقای این آگاهی است، رسانههایی عنوان شده است که بیشترین ساعات را به آموزش سیاسی مردم وتشویق آنان برای مشارکت اختصاص داده اند.
رسانه ملی یعنی رادیو و تلویزیون با جذابیتهای خاص خود هنوز در کشورما فراگیرترین رسانهها محسوب میشوند که سه رویکرد تهییجی، تبلیغی و تبیینی را برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات اخیر، محور برنامههای خود قرار دادند. تولید برنامههای گفت وگو محور و ترکیبی و حتی برگزاری چند برنامه به شکل مناظره میان صاحبان دیدگاههای سیاسی مختلف، از عملکردهای تاثیرگذار صداوسیما بود. هرچند دراین مدت برخی با بیانصافی بیشترین وتندترین انتقادها را نصیب رسانه ملی کردند ولی نمیتوان از کارکرد موثر رسانه ملی غافل ماند، با توجه به قوت فرهنگ شفاهی درکشورما نسبت به فرهنگ مکتوب وضریب محدود نفوذ اینترنت، هنوز تلویزیون و رادیو در جهتدهی به فرهنگ عمومی ازجمله رشد آگاهی سیاسی ملت تاثیرگذار است، بنابراین نتیجه انتخابات مجلس شورای اسلامی وخبرگان را میتوان ثمره برنامههای تولیدی این دو رسانه عنوان کرد. رسانه ملی درآیندهای نه چندان دور باهدف افزایش این آگاهیها،به شبکههای اجتماعی و فضای مجازی نیز نفوذ خواهد کرد و زمانی این تاثیر دوچندان خواهد شد که دامنه نفوذ رسانههای سنتی به عرصه مجازی نیز اشاعه یابد و ابزارها ورسانههای مجازی ابزاری در خدمت رسانههای تصویری و شنیداری باشد، نه رقیب آن.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
انتخابات مدیون شماست/حسین قدیانی
از یک زاویه میتوان اظهارنظر آقای مرعشی را به فال نیک گرفت بلکه بنشینیم و ببینیم «توسعهنیافته سیاسی» کیست. آیا چون اکثریت ملت ایران به نومحافظهکاران- که به غلط اصلاحطلب یا اعتدالی خوانده میشوند- رای ندادند، میتوان ایشان را عقبمانده سیاسی خواند؟ و آیا چون مردم شمال تهران با استفاده از حضور نهچندان پررنگ پایینشهریها، توانستند موجبات پیروزی نومحافظهکاران را فراهم کنند، دارای بلوغ سیاسی هستند؟ این یک نوع واکنش به پیروزی و شکست در انتخابات است، یک نوع هم آن است که ما از جناب زاکانی دیدیم. آنجا که در کنار 29 اصولگرای دیگر در تهران شکست خوردند اما هرگز این باخت را بهانه تمرد از اخلاق و ادب نکردند. آری! ثبت شد این جمله که ما رای مردم را به خوب و بد تقسیم نمیکنیم. حال کافی است نگاه آقای مرعشی به شکست نومحافظهکاران در سراسر ایران را مقایسه کنیم با نگاه دوم.گمانم از ورای این قیاس، «عقبمانده سیاسی» خود به خود خودش را نشان میدهد. عقبمانده سیاسی، یعنی کسانی که مردم را تنها و تنها به شرط رای دادن به جماعت خود میخواهند. اگر مردم تهران 3 دوره متوالی رای به اصولگرایان دهند و ایشان را روانه بهارستان کنند، حتما از نظر سیاسی عقبمانده یا توسعهنیافته هستند لیکن کافی است چون 7 اسفندی، اسفند خود را به نفع نومحافظهکاران دود کنند.
آنجا میشوند فهیم، دارای بلوغ سیاسی، محترم! روز اگر دوم خرداد باشد، همین مردم که اکنون توسط حضرات «عقبمانده سیاسی» خوانده میشوند، لابد باید «جلوداران عرصه سیاست» خطاب شوند اما خدا نکند همین مردم، آرای اکثریت را حکایت سال 88 رهسپار صندوق فلانی کنند؛ هم فتنه علیه کلیت آرا آزاد است، هم لگدپراندن به آرای اکثریت آزاد است، هم نشانه رفتن اصل نظام آزاد است، هم دمیدن در بوق سراسر دروغ تقلب آزاد است، هم بیاحترامی به جمیع مقدسات آزاد است و هم همه چیز که حضرات نومحافظهکار میخواهند! لذا مصداق تام و تمام عقبمانده سیاسی، نه ملت سلحشور ایران که خاندان اشراف است. آنجا که سال 88 با نوشتن نامه سرگشاده علیه جمهور، فتنه علیه انتخابات را کلید زد و آنجا که حتی دست بردار از سر همین رئیسجمهور فعلی هم نیست! یک روز میگوید «روحانی 3 درصد بیشتر رای نداشت و با حمایت من رئیسجمهور شد» و دگر روز میگوید «اصلا فرد مدنظر من، نه روحانی که یکی دیگر بود»! اینها که برشمردم، هم مصداق عقبماندگی سیاسی است، هم مصداق بیاخلاقی سیاسی و هم مصداق عدم تقوای سیاسی. لیکن اوج توسعه سیاسی- به معنای رعایت قواعد بازی سیاست- آنجا بود که سال 92، تنها یک اختلاف هفت دهم درصدی فرد پیروز را معین کرد اما نامزدهای جناح اصولگرا، اولین نفراتی بودند که به جناب روحانی تبریک گفتند. پس تصور کردن خود به عنوان محور حق و آنگاه سنجیدن خوب و بد ملت با این محور، در وهله نخست موید همین بلوغنیافتگی در مقوله سیاست است! سیاست بیپدر و مادر، از قضا همین است؛ همین که تو برداری شهرستانیها را فاقد بلوغ سیاسی بخوانی به این جرم که اکثریتشان به جریان حضرت عالی نظر مساعد نشان ندادهاند. باورم هست «فتنه» نشأت از همین نگاه متکبرانه میگیرد. تو با این نگاه لازم باشد این حق را هم به خود خواهی داد که علیه آرای عقبماندههای سیاسی(!) دست به شمشیر فتنه ببری، نه رایشان را قابل خواندن بخوانی، نه حتی خودشان را آدم بدانی! پرواضح است که «تهران» نام یکی از شهرهای «ایران» است! حضرات اما طوری علیه ساکنان سایر شهرها گارد گرفتهاند کانه «ایران» نام یکی از شهرهای «تهران» است!
مجلس خبرگان رهبری ایضا مجلس شورای اسلامی، مجالسی متعلق به همه مردم ایران هستند و صدالبته اگر افرادی، تنها ناظر بر رای مردم شریف و عزیز تهران- روی این «شریف و عزیز» تاکید مضاعف دارم- بخواهند برنده و بازنده انتخابات را معین کنند از جمله مصادیق «عقبمانده سیاسی» هستند.
اما سخنی با گروه قلیلی از دوستان خودی. کوفه خواندن تهران، بیتعارف بیانگر نوعی «بیمعرفتی سیاسی» است. یعنی چه این حرفها؟ چطور مردم تهران وقتی 3 دوره مجلس را به افراد همسو با ما میسپارند، شهیدپرور و ولایی و اهل درد و با معرفت خوانده میشوند اما کافی است باری علیه من و ما رای بدهند!
اگر به «تلک الایام نداولها بین الناس» ایمان داریم، لاجرم باید اندکی تامل کنیم و بعد از سبک و سنگین کردن حرف مد نظر، تحلیل خود را به رشته تحریر درآوریم. لذا صمیمانه از این دوستان عزیز میخواهم که «صبوری» را هم به «بصیرت» خود اضافه کنند. اولا صبر و بصر همواره با هم آمدهاند، ثانیا بساط این انتخابات را نظام جمهوری اسلامی پهن کرده. اگر به بهانه رای شهرستانیها به اصولگرایان حق نداریم ملت ایران را «عقبمانده سیاسی» بخوانیم، به بهانه رای تهرانیها به گروه مخالف خود هم حق نداریم حرفهای نازیبا بزنیم که دست آخر، جز به نتایجی زشت منجر نخواهد شد.
این همه که نوشتم اما مقدمهای بود برای این متن که در ادامه، خطاب به مولایمان امام خامنهای خواهم نوشت.
آقاجان! دشمن گمان میکرد بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 دیگر در این نظام الهی خبری از انتخابات نخواهد بود لیکن ایستادگی شما پای آن انتخابات، پای آن کلیت 40 میلیونی و پای آن اکثریت 24 میلیونی، باعث شد بعد از 88، این دومین انتخابات مجلس در نظام مردمی جمهوری اسلامی باشد. شما در پیام خود، از ما ملت، از وزارت کشور و از شورای نگهبان تشکر کردید، اما راستش را بخواهید «از بد حادثه میترسیدیم! تو به ما جرأت توفان دادی!»
آقاجان! اگر همه هم و غم دشمن بر این استوار شده که ما در راه دفاع از ولایت فقیه، خسته شویم، دشمن این را بداند که ما در این راه روحاللهی، از هیچ چیز خسته نخواهیم شد. شما آن روز، از همه ملت، حتی از زاویهداران با نظام خواستید بیایند و رای دهند اما حضرت آقا! تا در این مرز و بوم بسیجی هست، شما هرگز از داعیهداران دروغین «جانم فدای ایران» نخواهید خواست که حتی اگر نظام را قبول ندارند، یعنی فقط منباب ملیگرایی، بروند به میدان جنگ با لعین داعشی که چشم طمع دوخته به مرز مقدس ما.
آقاجان! رای را آسان میتوان داد، آنچه اما از این هم آسانتر است، این است که بسیجی به عشق امام خود، از زن و زندگی بگذرد و برود جبهه شام، تا دشمن را در همان بیرون مرزها نگهدارد. آقاجان! تاریخ خواهد نوشت که روز 7 اسفند شماری از بسیجیان شما، در خط مقدم جنگ با لعین داعشی، مجال شرکت در انتخابات پیدا نکردند تا حتی زاویهداران با نظام هم بروند و در نهایت امنیت، رای خود را درون صندوق بیندازند! بالاتر از این چه افتخاری یک نظام میتواند داشته باشد؟! راستی علمدار ولایت! بسیجیان فدایت ... فدای یک لبخند شما ای نایب بر حق مهدی موعود.
***************************************