منطقه قفقاز یکی از مناطق حساس ژئوپلیتیکی و استراتژیکی آسیای مرکزی میباشد. این منطقه حلقه وصل قارههای اروپا و آسیا بوده و حلقه وصل کشورهای ادیان بزرگ آسمانی اسلام و مسیحیت نیز میباشد، همچنین این منطقه بدلیل دارا بودن ذخایر انرژی و ترانزیت نفت و گاز از لحاظ اقتصادی نیز از اهمیت فوقالعادهای برخوردار می باشد.
ساختار جمعیتی خاص قفقاز زمینه اصلی بحران آفرینی و ایجاد منازعات گوناگون طی سال های بعد از فروپاشی شوروی بوده است. اختلافات قومی، بحران ها، بی ثباتی و مشکلات اقتصادی کشورهای این منطقه از دهههای گذشته فرصت لازم را برای قدرت های غربی فراهم کرده تا سیاست های امنیتی و اقتصادی مورد نظر خود را در منطقه بسط دهند. افراط گرایی و اتخاذ سیاست های تند ملی گرایانه توسط دولتهای منطقه از جمله خطرهای عمدهای محسوب می شود، که به اختلافات قومی دامن میزند.
منطقه قفقاز در دو سه دهه اخیر یکی از منازعه خیزترین مناطق جهان و مورد توجه محققان بوده است . این منطقه به دنبال فروپاشی شوروی، با خلاء قدرت روبرو شده و به صحنه چالش میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده است. علیرغم وجود اشتراکات فراوان در منطقه، قفقاز هیچ وقت نتوانسته در همگرایی های منطقه ای که اساس رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی محسوب می شود گام اساسی بردارد. لذا این مسایل بیشتر سبب شده که فرصت ها جای خود را به تهدیدات دهند که در این بین نقش قدرت های منطقهای و بخصوص فرامنطقهای بی تأثیر نبوده است. هر کدام از قدرت های بزرگ دنبال اجرای استراتژی خاصی در این منطقه هستند و به همین خاطر ارتباط های خاصی با جمهوری های قفقاز جنوبی برقرار کرده اند. با توجه به وضعیت و عوامل تأثیرگذار در منطقه قفقاز جنوبی، امروزه این نتیجه به دست آمده که دخالت قدرت های بزرگ نه تنها اختلافات و منازعه ها را رفع ننموده بلکه باعث ایجاد مشکلات بیشتر در منطقه شده است .
منطقه قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همواره دستخوش نا آرامی و منازعات مختلف در اشکال گوناگون بوده است. چه قفقاز جنوبی و چه قفقاز شمالی هر دو کانون تنش ها و منازعات مختلف بوده اند. منازعه هایی مانند قره باغ در منطقه ، حاصل اختلافات دهههای گذشته بود که به یکباره سر بر آورد و با آتش بس موقتی مجدداً آرامش نسبی در منطقه حاکم شد؛ با وجود این هنوز موارد اختلافی بین طرفین درگیری ها به طور کامل و قطعی حل و فصل نشده است و هر آن احتمال شعله ور شدن مجدد این اختلاف ها وجود دارد. به طور کلی باید گفت که مرزهای مصنوعی جمهوری های منطقه که در زمان شوروی بدون توجه به پراکندگی قومی ترسیم شده و برخی از قومیت های نامتجانس را در کنار هم و بعضی ها را جدا از هم قرار داده ، زمینه بروز اختلافات را در قفقاز فراهم آورده است. مرزبندی های تحمیلی و ناهمخوان با واقعیت تاریخی و اجتماعی دوران شوروی موجب شد پایه های بسیاری از مناقشات قومی و سرزمینی نظیر قره باغ در فضای منطقه شکل گیرد که تنها ارمغان آن تنش و بی ثباتی برای ملت ها و دولت های منطقه بوده است. نقشه سیاسی قفقاز در دوران شوروی سابق با رویکرد خاص حزب کمونیست یعنی مهندسی ملیت ها دچار تغییرات فراوانی شد که منطقه قره باغ به نوعی در کانون این تغییرات قرار داشت.
امروزه تحولات قفقاز و درگیریهایی چون مناقشه قره باغ دیگر تنها منازعه ای بین ارمنی های ساکن منطقهی مزبور و آذری های محلی نیست، بلکه منازعاتی از این دست موجب نگرانی در سطح منطقهای و حتی جهانی میشود. تحولات این منطقه علاوه بر دو کشور ارمنستان و آذربایجان بر ایران و روسیه و کشورهای دیگر منطقه نیز تأثیر دارد و موضوع امنیت آن برای کشورهای پیرامونی و قدرت های بزرگ حائز اهمیت است.
از عوامل دیگری که باعث شده امنیت منطقه قفقاز مورد توجه کشورهای دیگر منطقهای قرار گیرد، قراردادهای منطقهای و امنیتی است که فی ما بین دولتهای این کشورها به امضا رسیده است.
قراردادها و تفاهمنامههایی چون سازمان ترک سوی (سازماندهی مشترک فرهنگ و هنر ترکها) که در سال 1993 از سوی کشورهای آذربایجان، قزاقستان ، ازبکستان، ترکیه و ترکمنستان تأسیس یافته است، قرارداد دوستی، همکاری و امنیت متقابل روس و ارمنستان که در سال 1991 به امضاء رسید و بر اساس آن پایگاه نظامی ارمنستان تا سال 2044 در اختیار روسیه قرار گرفت، بحث گسترش ناتو به قفقاز جنوبی که امروزه به یک بحث جدی میان اروپا،آمریکا از یک طرف و روسیه از طرف دیگر تبدیل شده است، این موارد نمونههایی است که نشان می دهد منطقه قفقاز و در کلان آن آسیای مرکزی مورد توجه دولتهای منطقهای و قدرتهای جهانی است و از بعد امنیتی حائز اهمیت ویژه است.
موقعیت قره باغ
قرهباغ سرزمینی است واقع در جنوب غربی جمهوری آذربایجان که به دو پاره جلگهای (سفلی)و کوهستانی (علیا) تقسیم شده است. بخش سفلی در شمال واقع شده که شهر گنجه مرکز آن میباشد و قسمت کوهستانی آن با عنوان رسمی استان خودمختار قره باغ کوهستانی شناخته می شود. یکی از قدیمی ترین نمونه های انسان ابتدایی در قفقاز ،در غار آزوخ(به معنای خرس) پیدا شده است. در دوره صفویه قره باغ به مرکزیت گنجه یکی از بیگلربیگی های ایران بود. مقام بیگلربیگی در قرن دهم قمری به طور موروثی به سران ایلات چادرنشین قزلباش می رسید. پس از جنگ های ایران و روس، مطابق عهدنامه گلستان ،کل منطقه ی مزبور به روسیه الحاق شد.
بیش از آن که این منطقه تداعی کننده طبیعت زیبا و ویژگی های تاریخی و فرهنگی آن باشد ، عمدتاٌ تداعی کننده یکی از پایدارترین مناقشات قومی در طول سده های بیستم و بیست و یکم میلادی بوده است.
پیشینه درگیریها در قره باغ
وجود سه کشور مستقل یعنی آذربایجان، ارمنستان و گرجستان ، سه منطقه دارای استقلال خود خوانده یعنی آبخازیا، اوستیای جنوبی و جمهوری قره باغ و چهار واحد خودمختار یعنی آجارستان، مارنئولی ، آخالکالاکی و تالش به روشنی بیانگر وجود یک ساختار آنارشیسم در مجموعه امنیتی قفقاز جنوبی است.
ریشه شکل گیری این وضعیت آنارشیک را باید در سیر تحولات تاریخی منطقه قفقاز جستجو کرد که در واقع پایه اصلی شکل گیری مرزهای سیاسی کنونی در این منطقه به شمار می رود و نقطه آغاز تغییرات جدی را باید مقطع فروپاشی روسیه تزاری و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی در اکتبر 1917 میلادی دانست .در نخستین گام، جمهوری فدرال دموکراتیک قفقاز جنوبی، متشکل از سه کشور کنونی یعنی آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در تفلیس شکل گرفت اما حیات این واحد سیاسی چندان طولانی نبود و به علت اختلافات داخلی ملغی شد(26 می 1918میلادی)و هر سه واحد آن در قالب کشورهای مستقل اولین جمهوریها بر صفحه سیاسی قفقاز ظاهر شدند. اما با تثبیت اوضاع سیاسی در شوروی، ارتش سرخ به حیات سیاسی کشورهای منطقه در سال 1920 میلادی پایان داد و ملی گرایی محلی را مانع توسعه مارکسیسم معرفی و با آن به شدت برخورد کرد.
مناقشه قره باغ از بحران های با سابقه و دیر پای رخ داده در سرزمین های شوروی سابق است که دارای ابعاد و مقیاس گسترده و بزرگی بوده و دورنمای آن نامشخص است و روز به روز ادامه می یابد و ماهیتی بینالدولی و بین المللی پیدا می کند و وضعیتی نه جنگ و نه صلح بین دو کشور ارمنستان و آذربایجان حاکم کرده است. استمرار چنین شرایطی درجه ناامنی در منطقه را بالا میبرد و نگرش دشمنانه دو کشور نسبت به یکدیگر روز به روز قویتر میشود.
در خلال حکمروانی روس ها بر قفقاز، اختلافات قومی رو به افزایش نهاد. دولت شوروی برای آنکه مانع از هر گونه وحدت و یگانگی اتباع امپراطوری گردد، به دفعات مرزهای داخلی را دگرگون ساخته و سعی نمود اقوام مختلف و مناطق جغرافیایی گوناگون را در یک واحد اداری جای دهد.
مرحله جدید درگیری های ناگورنو- قره باغ در سال 1988 آغاز شد. در مارس 1989 ارامنه قره باغ خواهان انجام یک همه پرسی می شوند از طرف دیگر آذری ها معتقد بودند که اگر قرار است یک همه پرسی برگزار شود، باید در سطح جمهوری باشد و کل مردم آذربایجان در مورد درخواست اقلیت ارامنه اظهار نظر کنند. با فروپاشی شوروی، ارامنه قره باغ استقلال خویش را اعلام می کنند، در نتیجه جنگی بین ارمنستان و آذربایجان در منطقه به وقوع پیوست که در نتیجه آن بیش از 35 هزار کشته و بیش از 800 هزار نفر آواره و مجبور به جلای وطن شدند. اکنون بین 150 تا 170 هزار نفر در منطقه قره باغ سکونت دارند.
دیدگاههای مربوط به حل سیاسی مسئله قره باغ
- موضع آذربایجان: ارمنستان با هدف الحاق بخشی از خاک آذربایجان به خاک خود، به این کشور تجاوز کرده است.
- موضع آذربایجانی های قره باغ: سرزمین های اشغال شده هر چه سریع تر باید از طریق نظامی باز پس گرفته شود و آوارگان به خانه خود باز گردند.
- موضع حکومت قره باغ: به دنبال حق تعیین سرنوشت خویش است و دنبال تشکیل دولتی مستقل از دولت آذربایجان و جدایی از این کشور هستند.
- دیدگاههایی که قره باغ را بخشی از خاک ارمنستان می داند، اما با شکلهای مختلفی از خودمختاری برای منطقه قرهباغ: ساختار سیاسی پایین تر از دولت و بالاتر از خودمختاری، دولت مشترک المنافع، مدل قبرس، گزینه چچنستان، دولت عمومی، کنفدراسیون ماورای قفقاز
نتیجهگیری
به منظور مدیریت بحران های داخلی و منطقه ای و برقراری امنیت و ثبات در کشورهای حوزه قفقاز جنوبی طرح های امنیتی مختلفی توسط کشورهای گوناگون مطرح شده است.
هر کدام از طرف های درگیر در این بحران به دنبال تأمین منافع خود در این قضیه می باشند. امروزه مداخلات نسنجیده عناصر خارجی مانند کشور ترکیه و یا کشورهای فرامنطقه ای مثل آمریکا و اروپا و حتی رژیم صهیونیستی، وضعیت بغرنجی را در منطقه به وجود آورده است، حاکم شدن وضعیت نه جنگ نه صلح بین دو طرف درگیر، زیان های جبران ناپذیر اقتصادی را باعث شده است.
فعل و انفعالات در قفقاز جنوبی بیشتر از آنکه نتیجه منطقی منافع کشورهای آن باشد، بیشتر نتیجه بازسازی عوامل منطقه ای و فرامنطقه ای دخیل در این قضیه است. به همین جهت تا زمانی که دولتهای آذربایجان و ارمنستان خود اراده سیاسی لازم برای حل مسالمتآمیز اختلافات فیمابین را نداشته باشند صلح و ثبات قفقاز چشم انداز روشنی نخواهد داشت چون که بازی سیاسی قدرت های رقیب جهانی و منافع متضاد متقابل آنها در این منطقه انتهایی ندارد.