(روزنامه اعتماد ـ 1394/08/04 ـ شماره 3376 ـ صفحه 1)
تنها چهار ماه ديگر به انتخابات مجلس دهم باقي مانده و حالا ميشود ولوله و هروله اهالي سياست، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا را بهتر از ماههاي قبل ديد و شنيد. قوم سياستمدار در اين هروله پاشنه كفشها را بالا كشيدهاند تا نكند از رقيب خود جا بمانند. هرچند تفاوت حال و روزشان در اين غليان سياسي به مثابه فاصله بيشينه و كمينه يك موج سينوسي است اما اين تفاوت و تفاصل دليلي نميشود تا كارگردانان جناح مقتدر اجتماعي با خوشباوري نقشهايشان را به باد حراج بسپارند وبازيگران جناح ديگر اراده و نيتشان براي پيروزي را به بخت و اقبال هبه كنند. «انگيزش» اصلاحطلب و اصولگرا، ميانهرو و افراطي هم چيزي نيست جز آنكه يكايك اين جناحها ميخواهند تاج سيادت در پارلمان دهم را بر سر بگذارند. همين انگيزش است كه آنها را وادار كرده تا نقشهايشان را بپذيرند و نقشهها بكشند. اين جهد سياسي اما منحصر همين يكي، دوماه اخير نيست كه از آغاز امسال و در آن لحظهاي كه حسن روحاني در پيام نوروزي خود اعلام كرد كه؛ «دست به دست هم دهيم و مجلسي بسازيم شايسته اين ملت» حدت وشدت گرفته است. اصولگرايان كه در سه دوره قبلي و در غياب اصلاحطلبان، رقابت با هم را حلال كرده بودند و تا دقيقه ٩٠ انتخابات رياستجمهوري هم پاي اين دوئل درون جناحي ايستادند حالا با رويت ققنوس اصلاحات دلشورهها در دلشان شور ميزند كه نفسهايشان براي ادامه حيات سياسي به شماره افتاده. همين حال و احوال براي آنان كافي بود تا آژير خطر انهدام را به صدا در آورند و بر صور ائتلاف و اتحاد بدمند. از دريچه نگاه السابقون اين جناح، اصولگرايان بايد خان سياست باقي بمانند هر چند ميدانند طبقه اجتماعي شان خلوتتر از هميشه وگفتمان سياسي شان مهجورترين دقايق خود را ميآزمايد.
بازار سياست ايران شايد اين سالها و در ساحاتي كه مهر تحريم و زنجير تحديد به پيشاني و پاي رفرميستها خورده بود ميزبان تمام عيار كالاي اصولگرايي شد اما اين به آن معنا نبود كه اكثريت تودههاي اجتماعي «كمپين نه به متاع اصولگرايي» را به سرانجام مقصود نرسانند. چنين است كه بازارسياست با آمدن روحاني در حال حاضر سه ضلعي است؛ اصولگرايان، اصلاحطلبان و اعتداليون (حاميان دولت). هر كدام از اين سه ضلع هم داراي موقعيت و وضعيتي متفاوتند، راهبردهايي جداگانه و نگرانيهايي متفاوت دارند؛ اصولگرايان گرفتار بالكانيزه شدن، اصلاحطلبان دلنگران مجوز بازي در انتخابات و دولت دلمشغول برگزاري انتخاباتي سالم و پرشور. تنور انتخابات در ميانه ولوله همين كنشها و نگرانيها بازار فعاليتهاي حزبي را هم گرم كرده. از نشانههاي اين شور و هيجان، تولد احزاب و گروههاي سياسي جديد در اردوگاه هر دو جناح سياسي است، تولد احزابي همچون حزب يكتا (نزديكان محمود احمدينژاد)، جبهه رهروان ولايت (حاميان علي لاريجاني) و حزب آزادگي (وابسته به محمد باقر قاليباف) تب و تاب انتخاباتي را راهي اردوگاه اصولگرايان كردند و در اين سوي بازار سياست هم به صدا درآمدن فعاليت نداي ايرانيان، اتحاد ملت ايران ومجمع ايثارگران انقلاب اسلامي در اردوگاه اصلاحطلبان همگي از نشانههاي جدي شدن فضاي انتخاباتي است.
اصولگرايان و اصلاحطلبان هر چند در انتخاب راهبردهاي انتخاباتي و تامين پيش نيازهاي اصلي بازي انتخاباتي تلاشهاي مشابهي همچون «ائتلاف و اتحاد» را داشتهاند اما تا به امروز تفاوت شرايطشان نشاندهنده ضريب موفقيت هر يك از اين دو جناح در كسب اين پيششرطهاي ضروري است. اصلاحطلبان در حال حاضر با تاسيس شوراي عالي سياستگذاري و واگذاري تصميمگيريها به اصلاحطلبان استاني توانستهاند اولين گام را براي انتخابات مجلس دهم بردارند، اين در حالي است كه اصولگرايان شرايط سخت و صعبي را تجربه ميكنند. آنها كه نتوانسته بودند در انتخابات رياستجمهوري با كانديداي واحد پا به انتخابات بگذارند اين روزها و به ويژه پس از ماجراي برجام، دچار انشعاب و انشقاقهاي جديدي شدهاند. نشانه اين واگرايي نوين ميان اصولگرايان تدافع و تهاجم به توافق هستهاي و ماجراي برجام بود؛ جايي كه چهرههايي مانند علي لاريجاني، علياكبر ابوترابي و علاءالدين بروجردي تمام قد به دفاع از عملكرد تيم هستهاي برخاستند و از سياستهاي هستهاي دوران مديريت سعيد جليلي در شوراي عالي امنيت ملي انتقاد كردند.
قصه بگومگوهاي اخير مجلس بر سر ماجراي برجام بيترديد دوئل اصولگرايان با يكديگر و تولد مرزبنديهاي هويتي ميان آنان بود. اين واگرايي اردوگاه و گفتمان سياسي اصولگرايان را به سمت بالكانيزاسيون (تقسيم شدن اردوگاه اصولگرايان به يك اردوگاههاي كوچكتر با اهداف و گفتمانهاي متناقض) هدايت ميكند. اما به واقع با تولد احزاب جديد و جدي شدن قوم سياستمدار و وضعيت موجود در مقر فرماندهي اصلاحطلبان و اصولگرايان، انتخابات مجلس دهم انتخاباتي استاندارد و حداكثري خواهد بود يا آنكه نياز به الزامات و ملزوماتي ديگر هم دارد؟نقش دولت روحاني براي تحقق انتخابات استاندار چيست؟آيا حسن روحاني ميتواند با بهرهگيري از مدل توافق هستهاي با قدرتهاي جهاني به برجام انتخاباتي دست يابد؟شروط اساسي براي تحقق چنين هدفي چه مختصات و مشخصاتي دارد؟و اينكه احزاب و گروههاي سياسي با هر موقعيت و شرايطي چگونه ميتوانند بر ضريب تعداد رايدهندگان در انتخابات مجلس دهم بيفزايند؟
برجام انتخاباتي؛ محاسن و موانع
حسن روحاني اگر در پيام نوروزي خود تاكيد به برگزاري انتخاباتي پرشور كرده اما بيترديد او و ديگر مديران ارشد تصميمگير و تصميمساز به اين امر آگاهي داشتهاند كه عملياتي شدن اين هدف جز در سايه برخي تغييرات در اوضاع جاري كشور ميسور نيست. از همين رو راهبرد حسن روحاني براي مديريت كشور و اصلاح نابسامانيهاي باقيمانده و نهادينه شده از دولت قبلي سه ركن اصلي داشته است؛ پرونده هستهاي، وضعيت اقتصادي و رفع ركود سياسي. تمركز اوليه روحاني پرونده هستهاي و برداشتن سايه تحريمها و تهديدها از سر ايران و ايراني بود. او با حل و فصل پرونده هستهاي ميدانست كه ميتواند ركود تورمي اقتصادي را با فرمول سرمايهگذار خارجي به مرور زمان اصلاح كند. «برجام» نتيجه تمام تمركز روحاني بوده كه به نتيجه رسيده. كاهش شيب ركود تورمي دومين كارويژه دولت روحاني است. بسته اقتصادي اخير روحاني حاكي از آن است كه نوبت به اصلاح وضعيت اقتصادي يا همان مطالبه اكثريت تودههاي ايرانيان رسيده است. روحاني ميداند با توافق هستهاي، كاهش تورم و رفع ركود با بهرهگيري از سرمايهگذار خارجي، ضريب اميد و رضايت نسبت به عملكرد دولت در ميان افكار عمومي بالا خواهد رفت. اما باز كردن قفلهاي اقتصادي و تامين «نان و يارانه» تنها هدف روحاني در دولت نيست. او براي گشودن درهاي بسته مدني، آزادي و دموكراسي، تحزب و مطبوعات دغدغه دارد اما براي رسيدگي به اين دغدغه نيازمند بهبود فضاي سياست خارجي و جلوگيري از وخيم شدن وضعيت اقتصادي بود.
حالا با تصويب برجام، كارويژه روحاني در سياست داخلي آغاز شده است؛ كارويژهاي كه همزمان با انتخابات مجلس دهم، بازگشت اصلاحطلبان و گرفتاريها اصولگرايان شده. روحاني به عنوان يكي از سه ضلع اصلي ميدان سياست جداي از برگزاري انتخابات و صيانت از آراي مردم بايد ركود سياسي فعلي را هم حل و فصل كند و خون تازهاي بر كالبد يخزده سياست داخلي تزريق كند. از همينرو او جداي از احياي خانه احزاب در مراسم افطاري از نيروهاي سياسي وابسته به جناحين سياسي كشور همزمان ميزباني كرد تا نشان دهد كه براي آشتي ميان جناحها نيت پيشقراولي كرده. رييس دولت با ادراك از اينكه احزاب و گروههاي سياسي در حال حاضر با تحرك انتخاباتي و ارايه ليست انتخاباتي شايد بتوانند تنور انتخابات را گرم كنند اما از اين مساله هم غافل نبوده كه حضور حداكثري در انتخابات پس از همه كلبيمسلكيهايي كه در عرصه سياسي ايران به وجود آمده به برنامه جامع اقدام مشترك يا تفاهم انتخاباتي با احزاب و جريانهاي سياسي و با محوريت منافع ملي نياز دارد. گفتاروكردار روحاني در حوزه سياست داخلي نشاندهنده آن است كه او ميخواهد همه جناحها در نهادهاي قدرت انتخابي سهيم باشند. شايد افراطيها و پوپوليستها تنها خط قرمز روحاني در سياست داخلي باشند؛ باندهاي قدرتي كه در دو سال گذشته بيش از همه در برابر عملياتي شدن مطالبه ملي در امر سياست خارجي مانعتراشي كردند. از ديگرسو ايرانيان با نظاره كردن كنشهاي موجود در عرصه سياسي و مديريتي كشور انتظار انتخابات هفتم اسفند و روز رسيدن خانهنشين كردن افراطيها را ميكشند.
اين مهم اما نياز به آن دارد تا تحركات انتخاباتي جناحها تنها در اردوگاه سياسي آنان باقي نماند. اگرچه مديران و بازيگران سياسي جناحين سياسي كشور اين روزها تمام وقت و انرژيشان را مصروف رسيدن به ليست واحد انتخاباتي كردهاند اما برخلاف بالا بودن هيجان و تحرك انتخابات احزاب و گروههاي سياسي، اين حال و هوا به بدنه افكار عمومي و مردم كوچه و بازار منتقل نشده است. ركود سياسي فوق بيترديد اگر با موجسازي انتخاباتي احزاب همراه نشود به رغم وجود فهم و هدف مشترك مديران سه ضلع سياستورزي ايران در برجام انتخابات نبايد انتظار حضور حداكثري ايرانيان پاي صندوق راي را داشت. از همين منظر اصلاحطلبان و اصولگرايان جداي از كنشهاي انتخاباتي و سياسي خود بايد براي تشويق افكار عمومي براي حضور در انتخابات اقدامي مجزا را آغاز كنند. همه سياستورزي محدود و محصور به چارچوب مذاكرات درون جناحي نيست و يكي از اساسيترين ملزومات آن همراه كردن افكار عمومي و تزريق هيجان سياسي جناحي به منظومه فكري و مطالباتي آنان است.
از همين رو برنامه جامع اقدام مشترك يا تفاهم انتخاباتي با وجه اشتراك ميان احزاب شناسنامهدار وابسته به هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا، اكثريت تودههاي اجتماعي و دولت حسن روحاني و حاميان گفتمان اعتدال ميتواند بر محوريت محدودسازي باندهاي افراطي و پوپوليست بنا شود.
انتخابات و صندوق راي در ايران هميشه «دكمه تغيير» آمران و عاملان در پستهاي انتخابي بوده است. كاركردش همين است: عدهاي را در سياست و قدرت، صاحب خانه ميكند و جماعتي را خلع يد. خانه ملت از اين دسته و قصه خارج نيست. پارلمان ايران حداقل در اين سه دهه هم مستاجر اصلاحطلب داشته و هم اصولگرا. عصري خانه چپها بوده و عصري ديگر پذيراي راستها. يك روز اصلاحطلبان در اين خانه سرمشق سياست مينوشتند و روزي ديگر اصولگرايان تمرين سياست كردهاند. «پارلمان و دولت» كه نه، «قدرت و سياست» در ايران امروز و از سه دهه گذشته، هر هشت سال يك بار از راست به چپ يا از چپ به راست ميچرخد و دست به دست ميشود. هر هشت سال يك بار بخت يك جناح باز ميشود و همزمان عصر عسرت و فصل خزان جناحي ديگر شروع ميشود. اين چرخش در قدرت و سياست و دست به دست و اين صاحبخانه شدن و بيخانمان شدن قوم سياستمدار شاهد مثالي دارد به قطر كتاب تاريخ سياستورزي در پارلمان ايران معاصر اما با برجام انتخاباتي و تفاهم مشترك نيروهاي سياسي بر سر منافع ملي ميتواند پارلمان دهم را به الگويي براي فرداي سياستورزي ايران مبدل سازد. جايي كه در آن نه فقط شاهد ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرايان كه محل رقابت سياسي توام با رفاقت همه جريانهاي سياسي بر سر منافع ملي خواهد بود. «برجام انتخاباتي» شدني است به شرط آنكه مديران كشور و كارگردانان جناحين سياسي پاي يك ميز بنشينند و به جاي تضادهايشان از تشابههايشان سخن بگويند و به فهم مشترك از موقعيت بينالمللي ايران و وضعيت داخلي كشور برسند.
شايد پيشنهاد گفتوگوي ملي و آمادگي احزابي همچون كارگزاران، موتلفه، نداي ايرانيان و اتحاد ملت سرآغاز خوبي براي برجام انتخابات باشد، برجامي كه يخهاي سياست داخلي را باز و افراطيها را براي زمان زيادي از ميدان سياستورزي ايزوله كند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=28633
ش.د9403062