(روزنامه جوان - 1394/08/17 - شماره 4671 - صفحه 10)
بيست و ششمين نشست « شنبههاي روانشناسي» هفته گذشته در خانه انديشمندان علوم انساني با حضور جمعي از اساتيد دانشگاه و صاحبنظران علوم انساني به بررسي پديده «داعش» از منظر روانشناسي سياسي پرداخت.
نظر به اينكه موضوع مورد انتخاب درباره تحليل وضعيت داعش و بررسي مسائلي كه زمينه را براي شكلگيري داعش به وجود آورد از منظر روانشناختي، رويكردي جديد و كمتر مطرح شده است، «جوان» گزارشي تفصيلي و اختصاصي از نشست فوق تهيه كرده است.
پيشينه داعش
در ابتداي نشست دكتر جواد قدسي، عضو هيئت علمي علوم سياسي دانشگاه آزاد اسلامي به طرح پيشينهاي از شكلگيري داعش و زمينههاي رشد آن پرداخت.
وي با اشاره به اينكه داعش يك سازمان شورش جهادي در ليبي، سوريه، افغانستان، عراق و حتي تركيه است كه با تفسير غلط از دين و در مخالفت با «عقل گرايي» شكل گرفته است، ريشه تشكيل اين گروه را به ابومصعب زرقاوي، سركرده القاعده نسبت داد و افزود: زرقاوي در سال 1999 جماعت توحيد و تعاون را شكل داد كه بعداً به عراق رفتند و به القاعده پيوستند. ابوايوب مصري و عمربغدادي نخستين سركردگان رسمي اين جنبش بودند كه توسط ارتش امريكا كشته شدند.
او اشاره كرد: اعتقادات افراطي اين جنبش سلفي در مسائلي نظير جهاد يا ارتباط با كفار و تعريف غلط از شرك و مشركين، از موارد كم سابقه است. اين تفسير كج از دين هماكنون در هيچ كجا پذيرفتني نيست.
دكتر قدسي در پايان به برخي منابع مالي براي تأمين هزينههاي داعش اشاره كرد و گفت: دولت اسلامي عراق و شام حيات اقتصادي خود را اولاً مرهون فروش نفت و خريداري آن توسط دول غربي و ثانياً مؤسسات و نهادهاي خصوصي است كه به داعش حمايتهاي مالي فراواني ميكنند.
دكتر سعيد عبدالملكي، استاد روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي و عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور در ادامه اين نشست پديده داعش را از منظر روانشناسي مورد تحليل قرار داد. عبدالملكي كه نويسنده كتاب «تحليل پديده داعش» كه در حال آمادهسازي براي چاپ است، در ابتدا روانشناسي سياسي را از مباحث نويني در دانش روانشناسي دانست كه به تحليل رفتار سياسي به مثابه يك مفهوم (1) ميپردازد.
عبدالملكي هدف شكلگيري داعش را ايجاد آشوب يا به قول خود آنها «آشوب سازنده» دانست و اشاره كرد اتاق فكر و تصميمگيران داعش در محلي بيرون از اين تشكيلات وجود دارند اما ميتوان عوامل متعددي را نيز براي تحليل علل حضور افراد در اين تشكيلات تروريستي برشمرد.
وي سپس با دستهبندي زمينههاي شكلگيري داعش، اين زمينهها را در دو پارادايم اصلي وضعيتگرا و فردگرا قابل ارزيابي دانست. عوامل زير مهمترين زمينههايي هستند كه در هر يك از دوپارادايم فوقالذكر قابل بررسي هستند.
پارادايم وضعيتگرا در تحليل پديده داعش
اين چارچوب به تأثير عوامل بيروني و محيطي بر رفتارهاي فرد ميپردازد. مهمترين عواملي كه در اين پارادايم قابل طرح و بررسي هستند عبارتند از:
استبداد سياسي جهان عرب
جهان عرب پس از جنگ جهاني دوم وضعيت استبدادي نامطلوبي را تا به امروز پشت سرگذاشته است. توماس فريدمن در خصوص وضعيت خاورميانه پس از جنگ جهاني دوم مينويسد: « قاره آسيا پس از جنگ جهاني اول تحت حاكميت مردمي قرار گرفت كه ميگفتند ما آزادي را از شما ميگيريم اما بهترين آموزشها، زيرساختها و سياستهاي رشدمحور را به شما ميدهيم و سپس آزادي را مجدداً به شما بازخواهيم گرداند.
اما در همين زمان حاكمان عرب ميگفتند ما آزادي را از شما خواهيم گرفت ولي شما را درگير جنگهاي ديگري (مناقشه اعراب و اسرائيل و...) خواهيم نمود.»
در حال حاضر هم ميتوان مشاهده كرد كه به طور مثال مصر كه سالانه 25ميليارد دلار كمك مالي از سال 1979 تاكنون از امريكا دريافت ميكرده اما همچنان درگير مشكلات زياد و ريشهاي است و به رغم اين مسائل، سربازاني را براي جنگ با يمنيها به حمايت از عربستان به آن منطقه اعزام ميكند كه اين نشانهاي از استبداد ريشهدار در جهان عرب است.
ديگ جوشان تعارضآفريني
يكي از علل محيطي شكلگيري گروههايي نظير داعش را ميتوان در وضعيتهاي قومي و قبيلهاي متكثر ارزيابي كرد. اين مسئله ريشه در تاريخ اعراب دارد و مسئلهاي است كه هنوز هم دامنگير اعراب است و نتوانستهاند آن را حل كنند. از طرفي اعراب سالهاست ميان «گروههاي راديكال» و «حاكمان مستبد» در كشاكش تعارض است. مصداق اين دوگانه در مصر، حكومت استبدادي حسني مبارك و قدرتگيري گروههاي سلفي در برههاي ديگر است.
خشونت سياسي و رسانهاي
روحيه خشونتي كه داعش چه به لحاظ ارتباط و تعاملات حكومتي و ميان حكومتي ابراز ميدارد، به عبارتي اقتداري كاذب براي اين گروه به وجود آورده است. از سوي ديگر اين گروه تروريستي با به كار بردن كلماتي مقدس نظير «جهاد، ظريف، شهادت و...» به خود مشروعيتبخشي ميكند. داعش در زمينه ابزار رسانهاي به شدت قوي و تكنيكي عمل ميكند و از اين حيث تفاوت عمدهاي با گروههاي سلفي ديگر دارد. داعش مجهز به يك بازوي چندزبانه رسانهاي به نام «الحياه» است كه پشتيباني شبكههاي رسانهاي داعش را از اينستاگرام و يوتيوب گرفته تا نشريه عربي انگليسي «دابق» را انجام داده و به عبارتي بعد رسانهاي و جنگ رواني اين گروه را مديريت ميكند.
راديكالزدايي غرب
همانگونه كه قابل مشاهده است، افراد زيادي از كشورهاي اروپايي به داعش پيوسته و به عضويت آن در ميآيند. يكي از عوامل زمينهاي براي جذب اين افراد به داعش احساس بيهويتي شديدي است كه دنياي غرب به آن مبتلاست و بسياري از افراد براي فرار از اين بحران هويت به داعش ميپيوندند تا هويت خود را در اين گروه بازتعريف كنند.
جالبتر آنكه حدود 15 درصد اين افراد اروپايي كه به داعش ميپيوندند را زنان تشكيل ميدهند. يك پژوهش دانشگاهي در اروپا نشان ميدهد در دنياي غرب، زنان از فمنيسم گريزان هستند و مجدداً به زندگي مردسالارانه قبل گرايش پيدا كردهاند. از طرفي چون مردان غربي غالباً خود هويت مردانهشان را از دست دادهاند، برخي از زنان در غرب به دامان جنگجويان داعشي پناه ميبرند كه آنان را مرداني محكم، قوي و قابل تكيه ميانگارند.
لذا پديده داعش براي افرادي كه از اروپا به آن ميپيوندند، در تحليل وضعيتگرا هماهنگ است با نفرت آنان از جهان غرب و وضعيتي كه انگارههاي مدرن در هويت مردم به وجود آورده است.
نقش دين سلفي
توماس كوهن در توصيف دين، به رغم وجوه مثبت متعددي كه براي دين در جامعه تصوير ميكند به عبارتي تحت عنوان «قسمت تاريك دين» (2) اشاره ميكند كه از نظر او وضعيتي است كه در صورت فهم نادرست از كاركرد دين ممكن است در جوامع ايجاد شود و آرامشي را كه دين بايد به جامعه عرضه كند، دستخوش كاركردي برعكس كند. طبق پژوهشهاي انجام شده (استنفيوس وهانسن، 1994) نيز رابطه معناداري ميان دينورزي خشك و بدون تعقل با اختلالات رواني وجود دارد.
برداشت خشك مغزانه سلفي از دين تقريباً چنين وضعيتي را مهيا و تفسيري خشونتطلب و ضدصلح از دين ارائه ميكند كه سلفيهاي كشورهاي ديگر را براي ابراز دينداري خود به پيوستن به اين گروه تشجيع ميكند.
تحقير تاريخي اعراب
از طرفي ديگر، داعش داعيهدار خلافتي است كه تا چند سده پس از اسلام در سرزمينهاي اسلامي حاكم بود اما به تدريج رو به زوال رفت. حمله مغول، سيستم خلافت اسلامي را كه بني عباس در رأس آن بودند از بين برد و از آن زمان، اعراب نتوانستند ديگر داعيهاي بر سرزمينهاي اسلامي داشته باشند و حكومت در سرزمينهاي اسلامي پس از آن به دست ايرانيان يا تركها افتاد. داعش با ادعاي احياي خلافت اسلامي، در حقيقت سوگوار گذشتهاي است كه از دست داده و ميخواهد اين حقارت تاريخي را از بين ببرد.
پارادايم فردگرا در تحليل پديده داعش
پارادايم فردگرا (3) به تحليل پديدهها از منظر فرد، شخصيت، ارزشها و باورهاي وي ميپردازد و معتقد است اين رفتار افراد است كه به كنشهاي سياسي در جامعه جهت ميدهد. در اين چارچوب، عوامل زير به عنوان دلايل شكلگيري پديده داعش قابل بررسي است:
شخصيتشناسي رهبر داعش
ابوبكرالبغدادي يك نوجوان گوشهگير و خجالتي در دوران نوجواني بوده و پدري زاهد داشته است. به دليل ممارست او در امور ديني از همان دوران كودكي به وي لقب «مؤمن» دادهاند. وي از دانشگاه بغداد در رشته علوم ديني در سال 1996 اولين مدرك دانشگاهي (ليسانس) خود را دريافت ميكند و نهايتاً دكتراي خود را در رشته مطالعات قرآني با ارائه پاياننامهاي با موضوع «تفسير قرآن» در سال 2010 به پايان ميرساند.
عموي بغدادي او را تشويق ميكند كه به اخوانالمسلمين بپيوندد اما او تأكيد ميكند تنها آن دسته از رهبران اخوان را قبول دارد كه رويكرد «جهادي» دارند. او نهايتاً در سال 2003 تشكيل خانواده ميدهد.
بغدادي در سال 2004 و پس از حمله امريكا به عراق بنا به دلايل نامشخص در كمپ «بوكا» زنداني ميشود. كمپي كه شامل 24هزار زنداني اغلب از اعراب سني مذهب و بعثيها است. او در همين مدت اين افراد را تبديل به مردان و مريداني كارآزموده براي خود ميكند و نهايتاً پس از سال 2006 كه زرقاوي رهبر القاعده در امريكا كشته ميشود، ابوايوب مصري (نفر دوم القاعده) وي را جانشين خود اعلام نموده و او اين تشكيلات را منحل و در عوض دولت اسلامي را جايگزين القاعده مينمايد.
شخصيتشناسي رهبر داعش نشان ميدهد كه او داراي يك «فرا من» بسيار قوي است. از طرفي غرق در ارزشهاي ايدئولوژيك خود است و به شدت راديكال و بنيادگراست. همچنين وي به تروريستي همچون صدام از كودكي ارادت داشته است كه رفتارهاي اين فرد را متأثر از شخصيت صدام مينمايد.
جهتگيريهاي رواني اعضاي داعش
1- تفكر سياه و سفيد (عليه ما يا با ما): اعضاي داعش اصلاً نميپذيرند كه فردي ميتواند جهتگيري خنثي داشته باشد. اينكه داعش بسياري از بيطرفان جنگ نظير پزشكان، باستانشناسان و خبرنگاران را به قتل ميرساند ناشي از همين برداشت است. رنگ پرچم داعش كه سياه و سفيد است نيز مبين همين نگاه سياه و سفيد اعضاي داعش است. اين را ميتوان يك تفكر «پارانوئيدي» و نوعي اختلال دانست كه سبب ميگردد به همه چيز و همه كس به صورت پيشفرض مظنون باشند.
2- نقاب: يونگ ميگويد به كار بردن نقاب دست ساز توسط يك گروه، نشانه دو چيز است: اول تمايل به قدرت نمايي و دوم مخفي شدن كه هر دو دليل در عناصر داعش قابل تحليل است.
3- جنسي شدن خشونت: مشروعيتبخشي به جهاد نكاح سبب شده تجاوز جنسي به كفار و كساني كه داوطلبانه خود را در اختيار اعضاي اين گروه قرار ميدهند حلال شمرده شود و منجر به ايجاد فاحشهخانههايي شده كه توسط زنان داعشي اداره ميگردد. وعدههاي جنسي بهشتي كه رهبران و مفتيان حامي آنان به اعضا ميدهند نيز در شكلگيري خشونت جنسي اعضاي اين گروه بيتأثير نيست.
4- مرگ پرستي: اعضاي اين گروه شهوت خون دارند و به مرگ بسيار علاقه دارند و ميكوشند تا خود را در آن ورطه بيندازند.
5- ناكامي خشونت: بسياري از اعضاي اين گروه بر اساس تئوري «ناكامي خشونت»، ميكوشند ناكاميهاي زندگي شخصي خود را از طريق ابراز خشونت با پيوستن به اين گروه دفع كنند.
6- خودشيفتگي خشونت: اعضاي داعش خود را مظهر اسلام واقعي ميدانند و با اعتماد به نفس كامل مدعي هستند كه اين عقيده آنها بايد صادر شود و موانع صدور اين عقيده به هر نحو بايد برداشته شود.
7- بحران هويت و عقده اُديب: عقده اُديب ناشي از مشكلات كودكي در محيطي است كه اقتدار پدر حكمفرماست و فرد پس از سنين رشد ميكوشد عليه اين اقتدار بشورد و اين نفرت را ابراز كند. به لحاظ سياسي اين عقده در بسياري از جوامع عرب و اعرابي كه به اين گروه ميپيوندند قابل مشاهده است. چنان كه آنان در ذيل حكومتي پدرسالارانه و اقتدارگرا زيستهاند و عقده آن را داشتهاند تا بتوانند خود و قابليتهاي خود را بروز دهند كه با پيوستن به داعش چنين ميكنند. به عبارتي اين افراد احساس ميكنند يك عرب چيزي براي از دست دادن ندارد و ميخواهد نفرت از اين وضع را دفع كند.
دكتر سعيد عبدالملكي در خاتمه بحث به تاكتيكهاي رواني كه اعضاي داعش از آن بهره ميگيرند و به تاكتيك اصلي مورد استفاده توسط اين گروه يعني جنگ رواني از طريق تبليغات سياه، ايجاد رعب و وحشت و... و همچنين شست و شوي مغزي اعضا اشاره كرد.
پينوشت:
1. concept
2. The dark side of religion
3. dispositionism
http://javanonline.ir/fa/news/751926
ش.د9404398